میزگرد «شب خاطره» ناگفته هایی از شخصیت شهید آیت الله مصطفی خمینی(ره)

 

میزگرد «شب خاطره»ناگفته هایی از شخصیت شهید آیت الله مصطفی خمینی(ره)

‏در حاشیۀ کنگرۀ بزرگداشت بیستمین سالگرد شهادت آیت الله حاج سیّد مصطفی خمینی(ره)، میزگردی پیرامون ابعاد مختلف شخصیّت و زندگی آن شهید والامقام با عنوان «شب خاطره» در محلّ برگزاری کنگره با حضور جمعی از دوستان و شاگردان ایشان از جمله آیات و حجج اسلام آقایان دعایی، شوشتری، ناصری، رحمت، رحمانی و رحیمیان برگزار گردید. ‏

 

ابتدا از جناب آقای ناصری استدعا داریم در خصوص ارتباط خود با 


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 411
شهید آیت الله حاج آقا مصطفی(ره) و در زمینۀ ابعاد مختلف شخصیّتی و زندگی آن مرحوم مطالبی بفرمایند. 

آقای ناصری‏: این جانب مدّت دوازده سال، یک دوره اصول فقه را از اوّل تا باب استصحاب تعلیقی در خدمت ایشان بودم و در منزل ایشان درس و بحث داشتیم. البته به دلیل گرفتار شدن به زندان در عربستان که حدوداً دو سال طول کشید، وقفه ای حاصل شد. بنده علاوه بر حضور در مباحث اصول، در درس تفسیر آن مرحوم نیز حضور داشتم و تفسیری که ایشان نوشته اند، مجموعۀ درس هایی است که هر پنجشنبه و جمعه در نجف داشتند. ‏

‏روش آن مرحوم در تفسیر آیات قرآن بدین گونه بود که: ابعاد مختلف هر آیه را بررسی می کرد و مباحث مختلف آیه (مباحث فقهی، فلسفی، عرفانی، کلامی و ادبی) را مطمح نظر قرار می داد. ‏

‏در باب «ادبیات» نیز ایشان به صورت اجتهادی عمل می کرد و مانند حضرت امام(س)، شقوق مختلف ادبی آیه را به بحث و اجتهاد می گذاشت. ‏

‏البته آن مرحوم معتقد بود که انسان برای تفسیر قرآن باید «خالی الذّهن» باشد؛ نه این که اصلاً سؤالی در ذهنش نباشد، ولی با این نکته هم مخالف بود که کسی اعتقادی از قبل در ذهنش باشد و بخواهد از قرآن تأییدیه بگیرد و بهره برداری کند تا نهایتاً به نتایجی که می خواهد دست یابد. اگر از این زاویه نگاه کنیم، لازم است ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 412
‏مفسر خالی الذّهن باشد. ایشان این اعتقاد و نظر را در مسایل کلامی هم داشت. ‏

‏در مقایسه با دیگران، بحث های اصولی و فقهی ایشان خیلی عمیق بود، مثلاً نظرخیلی از آقایان در بحث ها به نظر آیت الله نائینی(ره) منتهی می شد. در این خصوص می توان مباحث مطرح شده در مدرسه النّایینیّه را مثال زد (خصوصاً در بحث هایی از جمله: بحث لاضَرَر)؛ در حالی که حاج آقا مصطفی(ره) مانند حضرت امام(س)، بحث ها را عمیقاً می شکافت، در بحث نظرات مختلف را می گرفت و بدون این که چندان مشخص باشد این نظر از کیست، نهایتاً نظر خود را مطرح‏‎ ‎‏می نمود و طرح بحث ها و نظرات جدید، امتیاز مباحثی بود که ایشان مطرح‏‎ ‎‏می نمود. ‏

‏از ویژگی های علمی آن مرحوم این بود که به صورتی بسیار جالب و عمیق از دستاوردهای علمی پدر بزرگوارش (اعم از فراورده های اصولی و فقهی) استفاده‏‎ ‎‏می نمود. در این مورد می توان به مباحثی از جمله: خطابات قانونیّه، اجتماع امر و نهی و اجتماع ضدّین، اشاره نمود. البته در مواردی نیز اضافاتی بر آن ها داشت و گاه نظرات دقیق تری هم ارائه می کرد. ‏

‏این نکته تنها در فقه و اصول نبود، بلکه در فلسفه هم، از یک سو نظرات حضرت امام(س) را فرا گرفته بود و از سوی دیگر خود صاحب نظر و رأی بود. گاهی اوقات هم نظرات فلاسفۀ معاصر و حکمای معروف را مورد نقد قرار می داد و در اطراف ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 413
‏آن بحث می کرد، این نکته را در اصول هم ایفا می نمود. ‏

‏در یک جمع‏‎ ‎‏بندی کلّی از مقایسۀ مباحثی که در نجف صورت می گرفت با دیگر مراکز، به این نتیجه می رسیم که مباحث مطرح شده در نجف، عمیق بودند. مقایسه در این خصوص یا بی‏‎ ‎‏مورد بود یا کمتر مورد داشت. خلاصه ایشان در ابواب فراوانی از فقه و اصول نظرات جدیدی داشت و مباحث عمیقی مطرح می کرد. ‏

‏در آخرین جلساتی که در خدمتشان بودیم، قرار بود بحث استصحاب تعلیقیِ‏‎ ‎‏مرحوم میرزا را مطرح نماید که دیگر موفّق به حضور در درس ایشان نشدم. ‏

 

جناب آقای دعایی! مایلیم در خصوص ابعاد سیاسی آن مرحوم، و خاطراتی که جنابعالی از ایشان دارید، مطالبی بشنویم. 

آقای دعایی:‏در خصوص سؤالی که مطرح فرمودید، بهتر می دانم مسایلی بنیادی و ریشه ای را مطرح نمایم. آنچه زمینۀ حرکت و فعالیّت ما را تشکیل می داد همانا «اطاعت» و «فرمانبرداریی» بود که ما از آن بزرگوار داشتیم و این اطاعت مبتنی بر نقشی بود که در صحنۀ مبارزات از حاج آقا مصطفی(ره) دیده بودیم. ‏

‏پس از تبعید حضرت امام(س) به ترکیه، حرکت هایی از سوی «هیأتهای مؤتلفه» و  «فداییان اسلام» صورت گرفت که رژیم را به وحشت انداخت. ترور «حسنعلی منصور»، به دست شهید «بخارایی» از این نمونه است. شهید بخارایی، در جلسۀ ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 414
‏دادگاه انگیزۀ ترور «منصور» را تبعید حضرت امام(س) عنوان کرد، زیرا منصور مسبّب این تبعید بود. ‏

‏یکی از ترفندهای آن روز رژیم پهلوی این بود که چاره ای برای انزوای حضرت امام(س) و نهایتاً از بین بردن مبارزه و منشأ آن بیاندیشد. بدین منظور معروف است که در جلسه ای (که احتمالاً جلسۀ شورای امنیّت یا جلسه ای در این حد بوده است)، «منوچهر اقبال» پیشنهاد می دهد که حضرت امام(س) را از ترکیه به نجف تبعید کنند و مبنای این نظر را چنین عنوان می کند که: با عملی شدن این طرح، ضمن دور شدن ایشان از ایران، به شهری تبعید می شوند که اصولاً با مبارزات سیاسی فاصله دارد، و ضمناً رقابتهایی که برخی مراجع با ایشان خواهند داشت، موحب آن خواهد شد که تاب و توان ایشان صرف این گونه کارها شود و نهایتاً مبارزه جهت انزوا به خود خواهد گرفت. ‏

‏از سوی دیگر علاقه مندان به ایشان هم، چون می بینند که به نجف (شهری که هم عتبات عالیات دارد و هم حوزۀ علمیه) تبعید شده اند، قدری رضایت خاطر پیدا می کنند و حساسیّت مبارزه را از دست خواهند داد! حتّی ممکن است به ایشان پیشنهاد اقامت دایم در نجف بدهند و نهایتاً هدف رژیم از همین رهگذر حاصل شود! ‏

‏البته رژیم پهلوی می خواست وانمود کند که حضرت امام(س) خود مایل به آمدن ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 415
‏به نجف بودند، ولی ایشان در اوّلین موضع‏‎ ‎‏گیری ها اعلام نمودند که مرا جبراً به اینجا آورده‏‎ ‎‏اند! ‏

‏در اینجا حاج آقا مصطفی(ره) به عنوان یک سپر و بازو نقش خود را ایفا نمود.ورود حضرت امام(س) به نجف باعث شد تا حسّاسیّت هایی از سه کانون مرجعیّت بروز یابد. این سه کانون عبارت بودند از: آیت الله حکیم، آیت الله شاهرودی و آیت الله خویی (رضوان‏‎ ‎‏الله تعالی علیهم اجمعین). البته این بزرگواران منزّه بودند، ولی برخی از اطرافیان آنان مسایل و مشکلاتی را ایجاد می کردند. در این زمینه، می توان به ملاقاتی که حضرت امام(س) با آیت الله حکیم(ره) داشتند، اشاره نمود. این ملاقات به دلیل قدرتی که آیت الله حکیم(ره) داشت، برای رژیم خطرناک و برای علاقه‏‎ ‎‏مندان و مبارزین خوشایند بود. ولی یکی از نزدیکان و کسانی که خطوط اصلی بیت آیت الله حکیم(ره) را ترسیم می نمود دوربین عکّاس را گرفت! و فیلم را درآورد و در نتیحه عکس‏‎ ‎‏هایی که از این ملاقات گرفته شده بود، سیاه شد. بزرگواری و کرامت نفس حضرت امام(س) این بود که در چنین فضایی مبارزه را آغاز کردند و تعمّد داشتند تا از بروز برخی حسّاسیّت ها پیشگیری شود. از جمله به این خاطر که به عنوان یک مرجع در کنار دیگر مراجع مطرح نشوند، اجازه ندادند تا شهریۀ ایشان پرداخت شود، شروع به درس نکردند و در حالت انزوا به مطالعه پرداختند. ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 416
‏از سوی دیگر، بافت سیاسیِ حاکم بر نجف چنان نبود که مبارزه را بطلبد. عدم بدبینی نسبت به رژیم پهلوی، وجود برخی ارتباط ها با این رژیم (از سوی برخی از روحانیون مطرح) را می توان از شاخص های بافت سیاسی حاکم بر نجف نام برد. در چنین فضایی آغاز مبارزه و تداوم آن طرح و برنامه و مایه زیادی می طلبید و سازمان دهندۀ اصلی مبارزات، شهید آیت الله حاج آقا مصطفی(ره) بود. ‏

‏از سوی دیگر رژیم پهلوی سعی می کرد این ذهنیّت را ایجاد کند که عِلم تنها در نجف است و آنها که خط مشی مبارزه را در پیش گرفته اند (در قم یا دیگر حوزه ها) از دانش و مایه های علمی دور هستند و منظور از ایجاد این ذهنیّت آن بود که شکافی میان اندیشمندان و مبارزین ایجاد کند. ‏

‏نقش حاج آقا مصطفی(ره) در این فضا آن بود که، از گسترش و تعمیم این نگرش جلوگیری نماید. بدین منظور به عنوان کسی که عصارۀ دانش و سیاستمداری و شجاعت حضرت امام(س) در وجود او جلوه کرده است، به حوزه های درسی سرمی زد و با حضور عالمانۀ خود این نگرش را ایجاد می کرد که برخلاف تبلیغات رژیم پهلوی مبارزین کسانی هستند که از مایه های علمی هم بهره مند هستند. ‏

‏مایه های علمی حاج آقا مصطفی(ره) تا آن مقدار بود که در هر محفل و مجلسی وارد می شد، افراد می بایست حواس خود را جمع کنند! همچنین منظور ایشان از حضور در برخی از حلقه های درسی، سوق دادن آن کانون ها به سمت کانون «علم» ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 417
‏و «مبارزه» یعنی حضرت امام(س) بود. ‏

‏مثلاً آن مرحوم در درس آیت الله شاهرودی(ره) شرکت می کرد، در حالی که تدریس آن مرجع بزرگ، در آن ایّام (که حدود نود سال از عمر بابرکتش می گذشت) جنبۀ تیمّن و تبّرک داشت. وقتی از حاج آقا مصطفی(ره) از انگیزۀ شرکت در درس آن مرحوم سؤال کردند جواب داد: گاهی از لابلای بحث های آیت الله شاهرودی(ره) نکات جالبی عاید می شود. البته علّت عمده را باید اصولاً در همان انگیزه یعنی جهت دادن گرایش ها به سمت کانون علم و مبارزه بررسی کرد. ‏

‏پس از مدّتی، اصرار برای شروع درس حضرت امام(س) آغاز شد. البته به دلیل اینکه حضرت امام(س) از مایه های فلسفه و عرفان بهره‏‎ ‎‏مند بودند، معروف بود که درس «اصول» ایشان قویتر است. حضرت امام(س) برای جلوگیری از ایجاد این حسّاسیّت، درس «فقه» را شروع کردند و این نقطۀ آغازی بود تا طلّاب جوان که اصولاً بیشتر از سلامت نفس برخوردار بودند متوجّه یک محفل و کانون جدید شوند. ‏

‏افرادی نیز بودند که وظیفۀ خود می دانستند تا حوزۀ درسی حضرت امام(س) را روز به روز پر رونق کنند. از جمله می توان به آیت الله خاتم یزدی و آقای اشرفی اشاره نمود. آیت الله صدر(ره) نیز برجستگان درس خود را توصیه می کرد تا در محفل درسی حضرت امام(س) حاضر شوند. ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 418
‏روش مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی(ره) برای رونق دادن به درس حضرت امام(س) آن بود که به صورت جدّی در درس، درگیر می شد، بحث می کرد و مستشکل جدّی درس پدر بزرگوارش بود. با بروز این شهامت، دیگران هم جرأت‏‎ ‎‏می کردند که در میدان درس و بحث و درگیری علمی حضور یابند؛ مانند آقایان خاتم و اشرفی. از این طریق، درس حضرت امام(س) رونق روز افزون می یافت و هدف رژیم مبتنی بر انزوای آن بزرگوار تحقق نمی یافت. ‏

‏از دیگر توطئه های رژیم پهلوی، ایجاد و القای این ذهنیّت باطل بود که فعّالیّت های سیاسی امر منکر و مذمومی است! مبارزه در چنین فضایی (همان طور که گفته شد) سازماندهی خاصّی می طلبید. در این میان، نقش اصلی حاج آقا مصطفی(ره)، ارتباط گرم با کانون های فعّال مبارزاتی و سازماندهی روحانیون آگاهی بود که با بیت حضرت امام(س) مرتبط بودند. حاج آقا مصطفی(ره) از یک سو محور این مبارزات بود و از سوی دیگر پناهگاه مبارزین. ‏

‏در کنار حرکات و فعّالیّت های سیاسی، گاهی اوقات این شائبه پیش می آمد که اصولاً مبارزه و حرکت در جهات سیاسی با رعایت موازین معنوی و عبادی منافات دارد! در حالی که خط مشیِ حاج آقا مصطفی(ره) کاملاً خلاف این شائبه را نشان‏‎ ‎‏می داد. آن بزرگوار دایم الذکر و شب زنده دار بود. از غیبت و تهمت پرهیز می کرد، زیارت عاشورا را به تفصیل می خواند، و در این ابعاد نیز برای مبارزین [أسوه] و مایۀ ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 419
‏افتخار بود. ‏

‏ویژگی دیگر حاج آقا مصطفی(ره) ساده‏‎ ‎‏زیستی و تواضع ایشان بود. به راحتی روی زمین می نشست و با فقرا و کسانی شهرت و عنوانی نداشتند مأنوس بود. ایشان نسبت به شخصیّت هایی که ممکن بود در امر مبارزه رویّۀ دیگری داشته باشند، بیاحترامی نمی کرد و به بزرگان حوزه احترام می گذاشت. ‏

‏به هر حال حاج آقا مصطفی(ره) در جهت آگاه کردن حوزۀ علمیه به مقام ومرجعیّت پدر بزرگوارش بازویی توانا بود. در عین حال به نحوی اقدام می نمود که به شخصیّت حضرت امام(س) گزندی وارد نشود. ‏

‏صحّت سازماندهی و مدیریّت جاج آقا مصطفی(ره) زمانی روشن شد که حضرت امام(س) در مباحث فقهی خود بحث ولایت فقیه و حکومت اسلامی را شروع کردند؛ آن هم در حوزه ای که با مباحث سیاسی، چندان سازگاری نداشت؛ در عین حال مدیریت و سازماندهی حاج آقا مصطفی(ره) شرایط را به سمتی برد که آن حوزه پذیرای این مباحث شد. ‏

‏پس از شروع این بحث برخی علاقه‏‎ ‎‏مندان، از جمله آقایان ناصری و رحمت، این مباحث را (که بالغ بر ده، دوازده جلسه می شد) از نوار پیاده کردند و در چند جزوه چاپ و توزیع نمودند. هر چند برخی افراد معتقد بودند برای اینکه این بحث ها در محافل روشنفکری مقبولیّت بیشتری بیابد؛ بهتر است ویراستاری و ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 420
‏جمع‏‎ ‎‏بندی شود ولی ضرورت تسریع در کار اقتضای دیگری داشت. ‏

‏در آن سال بنده با مادرم به حج رفته بودیم. در آن سفر ملاقاتی با شهید آیت الله مطهری(ره) داشتم. در دیدار با آن مرحوم به ایشان گفتم که این مباحث در نجف مطرح شده و به دلیل عجله برای پخش و توزیع حتّی ویراستاری هم نشده است. ایشان فرمود: اتفاقاً من هم این مباحث را دیده ام، معتقدم باید ویراستاری و تنقیح شود و صورت کتابی فشرده مورد استفاده قرار گیرد. آن شهید در پیامی به حضرت امام(ره) بر ضرورت طرح این گونه مباحث اصرار ورزید. ‏

‏ایشان معتقد بود که: کاپیتالیسم، ماتریالیسم و سوسیالیسم، سال هاست که در عرصۀ جهان امتحان خود را پس داده و به عنوان مکاتبی وازده درآمده اند. امروزانسان، تشنۀ مکتبی است که مبتنی بر معنویات و کمالات روحی باشد. بر این اساس ایشان درصدد بود تا همان طور که «اصول فلسفۀ» علاّمه طباطبایی(ره) را اصل قرار داد و «روش رئالیسم» را نوشت؛ متن «‏تنبیه الاُمّة و تنزیه الملّة‏» آیت الله نائینی(ره) را محور قرار دهد و یک سری از «اصول نظامات اسلامی» را عرضه کند، و حالا که این مطالب در نجف مطرح و چاپ شده است این مباحث را جهت هدف مذکور به عنوان اصل قرار خواهد داد. ‏

‏همچنین شهید مطهری(ره) از من خواست تا به حضرت امام(ره) این پیغام را برسانم که طرح این گونه بحث ها اصولاً باید از جانب کسی باشد که مرجعیّت دارد ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 421
‏وگرنه اگر از کسی که این موقعیّت را ندارد مطرح شود، می گویند مراجع با این گونه‏‎ ‎‏مطالب مخالفند. ‏

‏مثلاً اگر در ابتدای ورود ما به نجف این بحث ها مطرح می شد، می گفتند: نهایتاً یک آخوند سیاسی مثل مرحوم آیت الله کاشانی این بحث ها را طرح می کند، و زمینۀ برخی مخالفت ها فراهم بود. ‏

‏نقش سازماندهی حاج آقا مصطفی(ره) و محوریّتی که آن مرحوم در کنار پدر بزرگوارش داشت موجب شده بود تا حضرت امام(س) به عنوان مرجعی مقتدر، مقبول، علی الاطلاق و بلامنازع مطرح شوند و بتوانند این گونه مباحث را مطرح نمایند. ‏

 جناب آقای رحمت! لطفاً در خصوص شهادت مرحوم آیت الله حاج آقا 

مصطفی(ره) مطالبی بفرمائید. 

آقای رحمت:‏مسأله شهادت حاج آقا مصطفی(ره) برای برخی افراد در هاله ای از ابهام قرار گرفته است، شاید علّت عمدۀ آن هم تلاش رژیم پهلوی برای تبرئه خود باشد. البته برای کسانی که از نزدیک شاهد قضایا بودند مسأله تفاوت دارد. ایشان قبل از شهادت سفری به عمره، سوریه و لبنان انجام داد. بعد از آمدن ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 422
‏حادثه ای روی داد که شاید همان زنگ خطری بود که جریان شهادتشان رخ خواهد داد. ‏

‏مطلب از این قرار بود که ده روز قبل از این قضیه، بنده دقایقی قبل از شروع درس حضرت امام(س) دستگاه بلندگو را امتحان می کردم تا موقع تدریس مشکلی پیش نیاید. دو روز قبل از شهادت آن مرحوم، (طبق روال قبل) بلندگو را امتحان کردم. در حین درس از دستگاه بلندگو که داخل منبر بود، صداهای انفجارآمیزی بلند شد! متوجّه شدم که جرقّه های برق است، لذا فوراً دستگاه را از داخل منبر بیرون آوردم. دیدم کائوچوی سه شاخه نسوخته است ولی فلز داخل آن سوخته است. عجیب آنجا بود که فیوز برق هم قطع نشد. چون شعله زیاد شد، حضرت امام(س) از منبر پایین آمدند و افراد هم از مجلس بلند شده و تماشا می کردند؛ به جز حاج آقا مصطفی(ره) که نشسته بود. ‏

‏شب بعد هم در مجلس ختم خانمِ مرحوم آقا سیّد جعفر مرعشی شرکت کردیم، در حالی که هیچ مسألۀ مشکوکی در چهرۀ ایشان نبود. صبح روز بعد برای تشییع جنازۀ مرحوم آقا میرزا یحیی نایینی رفته بودم، که یکی از رفقا از کسالت حاج آقا مصطفی(ره) و اعزام به بیمارستان خبر داد. وقتی به بیمارستان رفتم، دیدم آیت الله بجنوردی هم آنجا هستند، ولی حاج آقا مصطفی(ره) به شهادت رسیده بود. ‏

‏دلیلی که بر مسمومیّت و شهادت آن مرحوم دارم آن است که: وقتی جنازۀ ایشان ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 423
‏را در داخل تابوت گذاشتیم، دیدیم که پای چپ ایشان سبز کبود، انگشت بزرگ پای چپ زرد و پای راست هم کمی سبز کبود شده و یکی از دکترها هم گفته بود که مسمومیّت ایشان امری مسلّم است. این مطلبی بود که آقا شیخ علی کاشف‏‎ ‎‏الغطا هم از قول یکی از دکترها مطرح کرده بود. دکتر گفته بود که اگر حضرت امام(س) اجازه کالبد شکافی بدهند این قضیه ثابت خواهد شد. ‏

‏بنابراین شهادت ایشان برای ما مسلّم بود. البته این مطلب را نمی دانیم که دقیقاً علّت شهادت چه بود. ولی به قول آیت الله هاشمی رفسنجانی همراهان ایشان قبل از شهادت، همه مطمئن و مورد اعتماد بودند. ‏

 

از جناب آقای شوشتری، تقاضا می کنیم راجع به ابعاد معنوی آن شهید بزرگوار مطالبی بفرمایند. 

آقای شوشتری:‏بنده صرفاً خاطرات و ویژگیهایی از آن شهید نقل خواهم کرد. ‏

‏ایشان از استعدادی فوق العاده برخوردار بود. به همین دلیل توانست در مدّت عمر کوتاه خود در انواع علوم و فنون مهارت لازم را کسب کند؛ مانند فقه، اصول، تفسیر و فلسفه. به علاوه در زمینه های معنوی هم ویژگیهای برجسته ای داشت. ‏

‏همان طور که جناب آقای دعایی اشاره کردند، ایشان دایم الذکر بود. در جلسات‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 424
‏می دیدیم که پس از صحبت، شروع به گفتن ذکر می کرد. تقیّد و تهجّد ایشان مسأله ای روشن و بدیهی بود. قصد مقایسه نیست ولی همان گونه که در مورد حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) «جامع اضداد» گفته می شود، در خصوص آن مرحوم نیز به نوبۀ خود و با حفظ تفاوت مرتبه صدق می کند. او در عین تقیّد به موازین معنوی، از روحیه ای بانشاط نیز برخوردار بود. ‏

‏بنده در مسایل معنوی استفاده هایی از ایشان برده‏‎ ‎‏ام؛ آن مرحوم در این خصوص ظرفیّت طرف مقابل را در نظر می گرفت و مسایل پیچیده را به آسانی و روانی تبیینمی کرد. ‏

‏آن زمان، اوایل طلبگی بنده بود، لذا به این مباحث علاقه داشتم و سؤالاتی از قبیل ارتباط اشیا با یکدیگر و مخصوصاً اعمال انسان و عوامل مؤثر بر این اعمال، با ایشان مطرح می نمودم. محصول این سؤالات، پی بردن به این نکتۀ اساسی بود که همه چیز با یکدیگر در ارتباطند، این نکته تا بدانجا توسعه داده می شد کهمی فرمود: حتّیٰ هر علم اثرات خاصّ خود را در روحیۀ انسان می گذارد. مثلاً فلان علم غرورآور است و من به تجربه این را دیده بودم، یا مثلاً فلسفه تواضع می آورد، این را هم دیده بودم یا فلان شغل این گونه آثار را دارد. ‏

‏گاهی اوقات نکاتی را از ادعیه و احادیث بیان می کرد. مثلاً فرازهایی از دعای کمیل از جمله: رابطۀ گناه با حبس دعا، نزول بلاو... که این ها مبیّن ارتباط اشیا با ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 425
‏یکدیگر است. ‏

‏در خصوص مسایلی که در ارتباط با علوم قرآنی، برای برخی از طلّاب مبهم بود؛ مسایل را در سطح معلومات طرف بیان می کرد تا برای مخاطب مفید و نافع باشد و آن را با خضوع و خشوع خاصّ خود ترسیم می نمود. ‏

‏ویژگی دیگر آن مرحوم، نشاط ایشان در مراودات بود. به یاد دارم آن روزها که در مدرسۀ آیت الله بروجردی(ره) حجره داشتم، ظهر یکی از روزها ایشان و مرحوم شیخ نصر الله خلخالی مهمان یکی از طلبه ها بودند و قرار بر این بودکه بعد از ناهار به کربلا یا بغداد برویم. در تابستانها مرحوم حاج علی، برای این که طلاب بتوانند ظهرها استراحت کنند، ساعت دو بعد از ظهر مدرسه را می بست تا مزاحمتی برای طلبه ها ایجاد نشود. آن روز وقتی که خواستیم از مدرسه بیرون برویم با مخالفت حاج علی روبرو شدیم. هر چه اصرار کردیم که درِ مدرسه را باز کند، قبول نکرد! در این مدّت آن شهید کنار ایستاده بود و می خندید و می گفت: «مقرّراتی است که وضع کرده اید و ایشان (حاج علی) نباید مقرّرات را نقض کند»! ‏

‏در مناسبتهای مختلف، پیاده از نجف به کربلا می رفتیم. یک بار با حاج آقا مصطفی(ره) در کاروانی بودیم که رییس آن آقای امینی بود. حدود چهارده بار به این طریق در خدمت آن مرحوم بودم. در این سفرها منزلگاه بعدی را برای جلوگیری از گم شدن و تفرّق مشخص می کردیم. ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 426
‏در یک مورد که برادرمان آقای رحمانی هم همراهمان بودند؛ ایشان مقداری جلوتر رفتند ولی ما به دلیل بارندگی نتوانستیم در منزلگاه بعدی حاضر شویم و در واقع ایشان را گم کردیم. تلاش ما هم به جایی نرسید و از این بابت ناراحت بودیم چون وسایل و امکانات همراه ما بود. فردای آن روز حاج آقا مصطفی(ره) به ما خبر داد که آقای رحمانی دارد می آید در حالی که خیلی ناراحت است. گفتم: ما مقصّر هستیم. ایشان گفت: تنها راه چاره آن است که قبل از اینکه ایشان حرفی بزند پیشدستی کنید و از گم شدن ایشان اعتراض کنید. همین نقشه را عملی کردم تا جایی که آقای رحمانی سکوت کرد و عذر خواهی نمود! (در حالی که ما مقصّر بودیم) بعد از گذشتن چند ساعت حاج آقا مصطفی(ره) اصل ماجرا را برای آقای رحمانی فاش ساخت. ‏

‏مورد دیگری را نقل کنم: ‏

‏یکی از دوستان حاج آقا مصطفی(ره) شخصی بود به نام «آقای حلیمی». ایشان رییس کاروان بود. در حالی که کنار فرات مشغول شستن جوراب یا دستمال بود حاج آقا مصطفی(ره) دو، سه نفر (از جمله بنده) را صدا زده و گفت: شهامت شما چقدر است؟ گفتیم: خیلی خوب است. گفت: می توانید آقای حلیمی را داخل آب هُل بدهید؟! ‏

‏بالاخره یکی از دوستان ایشان را داخل آب هُل داد! (در حالی که می دانستیم ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 427
‏شنا بلد نیست) بعداً دوستان، ایشان را نجات دادند. ‏

‏در گرفتاری ها کسی که امیدوارمان می کرد حاج آقا مصطفی(ره) بود. در سال 1349 هـ. ش قرار شد اعلامیۀ تاریخی حضرت امام(س) را در عربستان توزیع کنیم. بنده به همراه آقایان ناصری، رحمت و برخی دیگر از دوستان همراه کاروانی به ریاست شخصی به نام «حاج عوده» به عربستان رفتیم. هنگام توزیع اعلامیه (در منٰی) آقای ناصری دستگیر و به تهران منتقل شد. ما ضمن اینکه ناراحت بودیم، ناچار به تعویض مسافرخانه، اتوبوس و... شدیم. حتّی قرار شد هنگام بازگشت از راه تبوک برگردیم. در گمرک تبوک بیش از بیست و چهار ساعت ما را نگه داشتند.  بالاخره از آنجا گذشتیم و وارد شهری به نام «مُعان» شدیم. در آنجا تازه فهمیدند که آقای ناصری هم در کاروان ما بوده است، لذا خواستند که از خاک اردن ما را برگردانند. خلاصه پس از برخی ماجراها وارد عراق شدیم و خدمت حضرت امام(س) رسیدیم. از آنجا که حاج عوده را در مرز  تبوک نگاه داشته بودند، مرحوم شیخ نصرالله خلخالی، راجع به وضع بد مالی حاج عوده مطالبی به آن بزرگوار گفت. ولی حضرت امام(س) فرمودند: اگر حاج عوده برای خدا این کار را کرده است از ما طلبی ندارد و خداوند یاور او خواهد بود، البته در طول بازداشتِ حاج عوده که حدوداً شش ماه طول کشید، طلاب، از شهریۀ خود پول جمع‏‎ ‎‏آوری می کردند و به خانوادۀ ایشان رسیدگی می شد. ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 428
‏در خصوص دستگیری آقای ناصری و پیدا کردن راه حل برای نجات ایشان، خدمت حاج آقا مصطفی(ره) رسیدیم. ایشان گفت: راه حل آن است که سفارت عربستان را در عراق تسخیر کنیم! همین کار را کردیم و اعلام نمودیم که: اگر آقای ناصری مرتکب جرم شده است، باید در عربستان رسیدگی و مجازات شود. پس از آزادی آقای ناصری، از ایشان راجع به نحوۀ آزادیشان سؤال کردیم. ایشان گفت:  «نیمه های شب مرا در زندان صدا کردند! معنای این کار (صدا زدن در آن وقت شب) اعدام بود، ولی برخلاف تصوّر، مرا به فرودگاه بردند و در فرودگاه جدّه تحویل مقامات انتظامی آنجا دادند.» ‏

‏ایشان دو سال در عربستان زندانی بود. پس از آزادی وارد نجف شده و به مدرسه آمده بود، در حالی که لباس عربی بر تن و چفیۀ قرمز بر سر داشت و چنان لاغر شده بود که ابتدا کسی او را نشناخت. منظور من بیان القای همان روحیۀ امید از سوی حاج آقا مصطفی(ره) در تمام این مدّت بود. ایشان همیشه بشّاش و خندان بود و هرگز ندیدیم اخم بر چهره داشته باشد! همچنین با طلاب بسیار خوش اخلاق بود. خصوصاً با بنده که سنّ و سالم از دیگران کمتر بود. در واقع رابطۀ ایشان با امثال ما مثل رابطۀ پدر با فرزندش بود! ‏

 

جناب آقای رحیمیان شما از آن شهید والامقام، چه خاطراتی به یاد 


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 429
دارید؟ 

‏در مهرماه 1341 هـ. ش که سیزده یا چهارده سال داشتم برای شروع تحصیل وارد قم شدم. آشنایی من با حاج آقا مصطفی(ره) از همان زمان شروع شد. زمانی که حضرت امام(س) در زندان بودند، برای اوّلین بار به منزل ایشان رفتم. آن مرحوم اعلامیه هایی که قرار بود توزیع شود، به من داد. به هر حال حضور ایشان در متن نهضت از ابتدا تا زمان شهادت ادامه داشت. ‏

‏من در این جمع (که همه اهل تحقیق هستند) ترجیح می دهم به ذکر چند خاطره اکتفا کنم و آن ها هم عمدتاً در ارتباطی که حاج آقا مصطفی(ره) با حضرت امام(س) داشت. ‏

‏ایشان نقل می کرد که وقتی ما را از ترکیه به عراق منتقل کردند، در فرودگاه بغداد پیاده شدیم؛ در حالی که نه هیچ پولی داشتیم و نه هیچ همراه و آشنایی. در این اندیشه بودیم که چگونه وارد شهر بغداد شویم. به حضرت امام(س) گفتم: برای یک بار هم که شده است دستمان را جلو دیگران می گیریم و وجهی مطالبه می کنیم! این صحبت موجب تبسّم حضرت امام(س) شد. فکر دیگری که به ذهنم رسید آن بود که سوار یک تاکسی بشویم و پس از رسیدن به مقصد بگوییم: شمارهات را بده تا کرایه را بفرستیم و اگر قبول نداری این ساعت را به عنوان کرایه بگیر! متحیّرانه ایستاده بودیم که ناگهان یک ماشین جلو ما توقّف کرد، و راننده پایین آمد. به من گفت: ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 430
‏ایشان «حاج آقا روحالله» نیست؟ گفتم: بله! پرسیدم: شما از کجا ایشان رامی شناسی؟ ‏

‏گفت: من از دوستان آقای شیخ نصرالله خلخالی هستم. حدود هفت، هشت سال قبل که به ایران آمده بودم ایشان را در منزل زیارت کرده ام. سوار ماشین شدیم و او هم به طرف کاظمین و بغداد به راه افتاد. در راه گفت: خودم هم نفهمیدم چه شد که در مسیر فرودگاه قرار گرفتم. ‏

‏خلاصه آن راننده در آن ساعت هیچ انگیزه ای را برای انتخاب این مسیر در خود پیدا نکرد و در واقع این حادثه کاملاً به صورت غیر ارادی اتفاق افتاده بود. ‏

‏نکته ای که می خواهم عرض کنم آن است که این وضعیّت و شرایط سخت خروح از عراق به طرف کویت و راه ندادن حاج احمد آقا(ره) و آن سختیها را مقایسه کنید با آن روز که حضرت امام(س) با همراهان در میان استقبال میلیونی مردم وارد ایران شدند! هیچ کدام از این حالات تفاوتی برای حضرت امام(س) نداشت! ‏

‏نقش حاج آقا مصطفی(ره) در پیشبرد نهضت به اوایل شروع آن بر می گردد. در سال 1342، و بعد از دستگیری حضرت امام(س) آن مرحوم نقش اوّل را در هدایت جریانها بر عهده داشت. ‏

‏شجاعت آن مرحوم در حد بسیار بالایی بود. خود ایشان نقل می کرد وقتی که برای بار دوم حضرت امام(س) دستگیر و به ترکیه تبعید شدند مرا هم دستگیر ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 431
‏کردند، در حالی که با دلهرۀ فراوان مرا به تهران می بردند، بر اثر فعّالیّتهای فراوان و خستگی فوق‏‎ ‎‏العاده ای که بر من چیره شده بود، از ابتدای راه تا تهران خوابم بُرد! آن هم با آن راه ناهموار آن روز قم به تهران. مأمورین از این همه خونسردی تعجّب کرده بودند و این نبود مگر به دلیل شجاعت آن مرحوم. البته شجاعت، ویژگی خاندان حضرت امام(س) بود. ‏

 

از جناب آقای رحمانی تقاضا می کنیم از رابطۀ خود با حاج آقا مصطفی(ره) و نقش رابطی که میان آن مرحوم و مراجع تقلید داشتند، مطالبی بفرمایند. 

آقای رحمانی‏: بنده در این زمینه به دو قضیۀ کوتاه اشاره می کنم: ‏

اوّل: اوضاع سیاسی آن روز نجف:‏جناب آقای دعایی به وضعیّت عراق و حوزۀ آن روزِ نجف اشاره کردند. به راستی اوضاع آن روز اقتضای حرکت سیاسی نداشت. دستهایی هم از سوی رژیم ایران در عراق فعالیّت می کردند تا این گونه حرکتها را خاموش سازند! پس از مدتی با توجه به حضور فعّال و مستمر حاج آقا مصطفی(ره) در همۀ مجامع علمی، زمینۀ کارهای سیاسی فراهم شد. ‏

‏این نقش، ناشی از جامعیّت آن مرحوم بود. ایشان نزد مراجع محبوبیّت خاصّی داشت. ما در محضر دو نفر از مراجع بزرگوار بودیم، یکی آیت الله میرزا حسن ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 432
‏بجنوردی و دیگری آیت الله خویی(ره). ایشان نزد هر دو این بزرگواران از احترام خاصّی برخوردار بود، و آنان به مراتب علمی آن مرحوم اذعان داشتند. مثلاً آیت الله بجنوردی(ره) گفته بود: من در این سن به کسی بر نخورده ام که تا این اندازه جامع و نسبت به مبانی حضور ذهن داشته باشد. نظیر همین جمله را آیت الله خویی(ره) هم در خصوص آن مرحوم گفته بود. ‏

‏این گونه ارتباط ها با مراجع به نحوی بود که اگر این دیدارها، مدّتی با تأخیر‏‎ ‎‏می افتاد سؤال برانگیز بود، و قدری باعث دلتنگی می شد. مثلاً یک بار آیت الله خویی(ره) پیغام فرستاده بود که: مدّتی است شما را کم می بینم، حاج آقا مصطفی(ره)، پس از آنکه خدمت آن مرحوم رسیده بود، جواب داده بود: شمامی دانید که رابطۀ من با حضرت امام(س) فراتر از رابطۀ فرزند و پدری بلکه رابطۀ  «ولایی» است. برای من سخت است که اینجا کسانی را می بینم که مخالف ایشان هستند حتّی اسم برخی از آن ها را هم برده بود. آیت الله خویی(ره) هم از اقدامات آن فرد اظهار نارضایتی نموده و او را توبیخ کرده بود. ‏

ابعاد عاطفی و معنوی

‏در سفری که به کربلا در محضر رفقا بودم، مأموریت یافتیم که به اتّفاق یکی از دوستان مقداری میوه تهیه کنیم. وقتی که آمدم، دیدم داخل خیمه جایی برای ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 433
‏استراحت من نمانده است. پتوی برداشتم تا بیرون از خیمه استراحت کنم. آن مرحوم نیز به خاطر این که مزاحم دیگران نشود، بیرون خیمه می خوابید. هر چه به اذان صبح نزدیک تر می شدیم هوا خنک تر می شد، لذا خوابم نمی برد و مرتّب از خواب می پریدم. شاید یک ساعت یا بیشتر به اذان صبح مانده ایشان مشغول تهجّد شد. ‏

‏ایشان علاوه بر این که از نظر علمی جزء اساتید و بزرگان حوزه محسوب می شد، با اهل معنا و شاگردان مرحوم آیت الله قاضی هم رابطه داشت. به هر حال آن شب وقتی برای تهجّد بلند شد و ملاحظه کرده بود که من خیلی می جنبم، پتوی خود را روی من انداخت. در حین تهجّد، حالت معنوی و گریۀ ایشان مرا منقلب نمود ولی برای این که آن مرحوم متوجّه نشود، خود را کنترل کردم. فراموش نمی کنم که آن شب ایشان خدا را به حضرت مهدی(عج) قسم می داد که این ولیّ مظلومش را یاری کند. ابتدا منظور آن مرحوم را نفهمیدم ولی مشخّص شد که منظور او والد بزرگوارش امام خمینی(س) می باشد. حالات معنوی و گریه های ایشان معروف و مشهود و واقعاً ایشان یکی از بکّائین بود. هر وقت گریه می کرد (خصوصاً در مناجاتها) اشک پهنای صورتش را می پوشاند و در همان سفری که پیاده به کربلا داشتیم من همین دعا را از ایشان دیدم. علاقۀ آن مرحوم به حضرت امام(س) فراتر از علاقۀ یک فرزند به پدر، بلکه علاقه ای «ولایی» بود. ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 434
‏دوستان و اطرافیان آن مرحوم نیز به نحوی تربیت شده بودند که سعی می کردند اگر کسی وارد حوزۀ نجف می شود، به هر طریق ممکن با بیت حضرت امام(س) آشنا شود تا تحت هدایت ایشان وظایفی که بر دوش او نهاده می شود به نحو احسن انجام دهد. هیچ وقت اجازه نمی داد دستِ خالی به ایران بیایم و ترتیبی می داد تا آمدن ما به ایران فایده ای داشته باشد. ‏

‏مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) از هر کس به اندازۀ استعداد او استفاده می کرد و همیشه توصیۀ او به دوستانش این بود که مسایل انقلاب، شما را معنویات و درس‏‎ ‎‏و بحث غافل نکند و می‏‎ ‎‏فرمود: این که حضرت امام(س) توانستند جایگاه خود را  (حتّیٰ در نجف) پیدا کنند و آنها ملاحظه کنند که ایشان فراتر از آن چیزی است که فکر می کنند، به خاطر عدم غفلت ایشان از معنویات و علم در حین مبارزه است و خداوند ان شاء الله روح همۀ آن بزرگواران و یادگار دیگر حضرت امام مرحوم حجت‏‎ ‎‏الاسلام و المسلمین حاج احمد آقا(ره) را میهمان اجداد بزرگوارشان قرار دهد. ‏

‏*  *  *‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 435

کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 436