یادها و یادمانها

مصاحبه با حجت الاسلام علی اکبر مسعودی خمینی

 

مصاحبه باحجت الاسلام علی اکبر مسعودی خمینی

 

لطفاً دربارۀ سابقۀ آشنایی خودتان با آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی(ره) توضیح دهید؟ 

‏من در سال 1335 وارد قم شدم. یکی دو سال پس از آن، با حضرت امام(س) آشنایی پیدا کردم. از همان روزها با حاج آقا مصطفی(ره) هم آشنا گردیدم، اما دورادور یکدیگر را می دیدیم. من خدمت حضرت امام(س) می رفتم، اما در آن موقع، با حاج آقا مصطفی(ره) کمتر تماس داشتم؛ چون ایشان از نظر سنّی و سایر جهات از من جلوتر بود. ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 289

در مورد ویژگیهای روحی و شخصیتی حاج آقا مصطفی(ره) توضیح دهید؟ 

‏هر کس او را می دید، در همان نگاه اول، در می یافت که هم از لحاظ اخلاقی در سطح بسیار بالایی است و هم از لحاظ فکری. نکته سنج و دقیق بود. با عده ای به درس و بحث مشغول بود. وقتی موقع درس او را می دیدی شش دانگ حواسش متوجه یادگیری بود و چیزی مانع توجه او نمی شد. اما وقتی درسش تمام می شد، با دوستان خود به صحبتهای متفرقه هم می پرداخت. وقت نماز و عبادت هم همین طور بود؛ کسی نمی توانست او را متوجه خود کند. در تمام حالات جدّی بود، حتی در نشست و برخاست با دوستان خود و تفریح و گردش. شبها یکی دو ساعت مطالعه می نمود. یکی دو ساعت با دوستانش صحبتهای متفرقه می کرد، چند ساعتی را به استراحت می گذارند، آخر شب هم برای نماز شب و عبادت بر می خاست. نه تفریح و گردش مانع نماز شب او می شد و نه نماز شب او مانع آن کارها می گشت. اوقاتش را بسیار دقیق تنطیم کرده بود. ‏

‏هنگام درس هم مطالب را چنان بیان می کرد و به گونه ای بحث می نمود که هیچ کس نمی توانست در مقابلش بایستد. از جمله خاطراتی که دارم این است که یک روز به منزل ایشان رفتم. دیدم در حال نوشتن بر روی کتاب است. گفتم: چه‏‎ ‎‏می نویسید؟ گفت: فقه. به شوخی گفتم: شما کتابهای چاپی را خطی می کنید که چه بشود؟ گفت: برای این که خطم خوب شود! بعد گفت: فلانی، من الان دارم این ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 290
‏جمله را می نویسم: «‏قال والدی المحقّق هکذا و انا اقول هکذا و الحقّ معی و الحقّ خلافه.‏» گفتم: حاج آقا، با امام(س) در می افتی؛ بعد هم می نویسی نظر فقهی؟ ‏

‏در مسایل اجتماعی وارد بود. در تفسیری که از ایشان به چاپ رسیده، صرف‏‎ ‎‏نظر از ابتکارات دیگرش، به برخی نکات اجتماعی به خوبی اشاره کرده که نشان می دهد در مسایل اجتماعی اطلاع خوبی داشته است. اهل مطالعه بود. معروف بود که از نظر ریاضی خوب فکر می کند، همان طور که حضرت امام(س) هم از نظر ریاضی در سطح بالایی بودند. در زمینۀ عرفان نظری هم کار کرده بود؛ کتاب فصوص الحکم را خوانده بود. ‏

‏در درسهای حضرت امام(س) شرکت می کرد، اشکال هم می نمود. هر چند امام(س) پدر و استاد او بود، اما به نظرش می رسید که حرف خودش درست‏‎ ‎‏تر است. لذا، گاهی در درس امام(س) بلند هم اشکال می کرد. مثلاً، در درس فقه می گفت: به این دلیل و این دلیل این حرف درست نیست. امام(س) هم به مزاح، به ایشان‏‎ ‎‏می گفتند: «مصطفی(ره)، یک کمی مطالعه کن؛ مطالعه خوب است، ثواب دارد.» یک بار در درس امام(س) داد و قال پدر و پسر بالا گرفت؛ پسر اشکال می کرد و پدر جواب می گفت. امام(س) فرمودند: «مصطفی، مطالعه کن.» گفت: «آقا، من خیلی مطالعه کرده ام.» امام(س) گفتند: پس متأسفم، این معنایش فلان بود، اما او قبول نکرد. امام(س) به قدری هیجانی شده بودند که دستشان را بلند کردند روی زمین ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 291
‏بکوبند، ولی روی عینکشان خورد و عینک شکست. ‏

‏حاج آقا مصطفی(ره) کسی نبود که از لحاظ علمی، دیگری بتواند او را مرعوب کند، هر چند پدرش باشد. اما در عین حال از حضرت امام(س) احترام هم می کرد. یادم هست یک بار با حضرت امام(س) می رفتم. ایشان متوجه امام(س) شد با تواضع، کنار راه ایستاد تا ایشان رد شدند. بعد، خود به راه افتاد و رفت. در درس هم تیزهوش و فهمیده بود، مانند حضرت امام(س)، هم در فقه، هم در اصول و هم در فلسفه. یادم هست در مسجد سلماسی قم، هم حضرت امام(س) درس می گفتند و هم علاّمه طباطبایی. در درس شفای مرحوم طباطبایی هم اشکال می کرد. یادم هست از جمله اشکالات ایشان در درس علاّمه(ره) این بود که می گفت: آیا عدد وجود دارد یا نه؟ دربارۀ وجود و ماهیت هم با ایشان بحث داشت. کتاب اسفار را خوانده و نقدهایی هم بر آن نوشته بود. انسان متواضعی بود و شخصیتی برای خود قایل نبود. یک روز برف می آمد. با ایشان از خیابان می گذشتیم. شخصی به زمین خورد. من متوجه نشدم، امّا ایشان به محض این که فهمید، به سرعت به سوی او دوید، زیر بالش را گرفت و بلند کرد، با عبایش برفهای او را تکاند، کلاهش را از روی زمین برداشت و بر سر او گذشت، حتی به سرش دست کشید او را نوازش کرد. بعد، دید آدم مفلوکی است. از جیب خودش مقداری پول درآورد و به او داد و گفت: «پدر، این را بگیر و یک چیز برای خانه بخر.» آن وقت، دست او را گرفت و به ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 292
‏آن طرف خیابان (جایی که برف نبود) برد. حاج آقا مصطفی(ره) تا این حد اخلاقی بود. امام در مباحث علمی، با شهامت حرف خود را می زد و به طرف مقابل می گفت که حرف تو اشتباه است. یا در مسایل شرعی با جسارت تمام می گفت که «دروغ است» یا می گفت: «چرا غیبت می کنی؟ » وقت‏‎ ‎‏هایی که خودشان با هم می نشستند، تا مدتها صدای صحبت و خندهشان می آمد، اما یک کلمه حرف خلاف اخلاق‏‎ ‎‏نمی گفتند. ‏

‏به خاطر دارم که در منزل امام(س) بودیم. بحبوحۀ انقلاب بود. یکی از آقایان‏‎ ‎‏نمی دانم چه گفت که من به او تندی کردم. پس از ده بیست دقیقه، حاج آقا مصطفی(ره) آمد و گفت: «مسعودی، اینجا جای تند شدن نیست، چرا به آن آقا تند شدی؟ » من متوجه شدم که اشتباه کردم. عذرخواهی کردم. به حاج آقا مصطفی(ره) هم گفتم: «خوب، جوان هستیم دیگر. گاهی نمی توانیم تحمل کنیم.» گفت: «نه، تندی معنا ندارد، با منطق و استدلال.» اگر حرف خلافی می شنید، اعتراض می کرد، حتی اگر از رفیقش بود. کمتر کسی مثل او سراغ دارم. ‏

‏یادم هست روزی حاج آقا مصطفی(ره) می خواست به امامزاده داود (علیه السلام) برود. آن وقت ها با قاطر به آنجا می رفتند. بسیاری جرأت رفتن به آنجا را نداشتند؛ چون راه صعب‏‎ ‎‏العبوری داشت. گفتند: چه کسی حاضر است؟ حاج آقا مصطفی(ره) گفت: من آماده ام. بدون هیچ مشکلی به آنجا رفت و بازگشت. یا در مبارزات حضرت ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 293
‏امام(س) در انقلاب، در آن روزهای اول، بسیاری از افراد با امام(س) موافق نبودند، می گفتند: «آقا چرا علیه امریکا حرف می زند؟ » معتقد بودند که امام(س) اشتباه‏‎ ‎‏می کند، اما ایشان می فرمودند: «هر چه فریاد دارید، بر سر امریکا بکشید.» آن موقع، حاج آقا مصطفی(ره) می گفت: «امام(س) درست می گوید، منشأ اصلی فساد امریکاست. باید با امریکا مبارزه کرد.» ‏

 

آیا غیر از قم، در نجف هم با حاج آقا مصطفی(ره) ارتباط داشتید؟ 

‏تا روزی که می خواستند حضرت امام(س) را تبعید کنند، من در منزل ایشان بودم. پس از آن هم تا زمانی که ایشان به پاریس رفتند، من به منزل ایشان رفت و آمد داشتم و با آقای پسندیده در ارتباط بودم. فقط قریب سی چهل روز در سال 1346 به نجف رفتم. ‏

 

از برخورد حاج آقا مصطفی(ره) در هنگام دستگیری امام(س) چه خاطره ای دارید؟ 

‏همان روز که امام(س) را دستگیر کردند، حاج آقا مصطفی(ره) به منزل آیت الله نجفی(ره) و سایر مراجع رفت و در صحن حضرت معصومه(علیهاالسلام) سخنرانی کرد و از همان موقع، علناً مبارزۀ خود را شروع کرد. چیزی نگذشت که ایشان را هم ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 294
‏گرفتند، اما خم به ابرو نیاورد، در حالی که اگر دیگران بودند، از ترس به خود‏‎ ‎‏می لرزیدند. ‏

‏خود امام(س) می گفتند: «شبی که مرا از قم می بردند، یک نفر این طرف من نشسته بود، یک نفر آن طرف. دیدم می ترسند. به آنها گفتم: چرا می ترسید؟ من همراهتان هستم.» در نجف هم حاج آقا مصطفی(ره) پر و بالِ امام(س) بود. ‏

 

در زمینۀ مسائل عبادی ایشان توضیحاتی بفرمایید. 

‏حضرت امام(س) خصوصیتی داشتند که اگر یک شبانه‏‎ ‎‏روز هم در کنارشان بودی، یک بار نمی شنیدی که ایشان ذکری بگویند؛ ذکر ‏ظاهری‏ نداشتند. اما در خلوت و شبها، گریه می کردند، قرآن می خواندند، ... لکن حاج آقا مصطفی(ره) تسبیحی داشت و علناً با آن ذکر می گفت. نمی دانم چه می گفت، اما به طور کلی، اهل مستحبات و نوافل بود، ولی نه به صورتی که تظاهر باشد. حتی حاج احمد آقا هم اهل ریاضت و عرفان بود، ولی تظاهر نمی کرد. در مقامات عرفانی، شاید در دوره های اخیر، کسی به پای امام(س) نمی رسید، امّا هرگز چیزی اظهار نمی کردند.‏

معمولاً دوستان ایشان چه کسانی بودند؟ 

‏یکی از دوستان بسیار باارزش حاج آقا مصطفی(ره)، مرحوم آیت الله ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 295
‏سید رضا بهاءِ الدینی بود. رفاقت تامّی با ایشان داشت. و کسی به جرگه‏‎ ‎‏شان راه پیدا‏‎ ‎‏نمی کرد. وقتهایی که با هم بودند یک ساعت، دو ساعت و گاهی شبها تا صبح با هم‏‎ ‎‏می نشستند. اما این که چه مسایلی را با هم مطرح می کردند، کسی نمی داند. مجالس بحثی هم داشتند که از جمله هم مباحثه های ایشان آقای ابطحی کاشانی، آقای صادق خلخالی، آقای نوری و بعضی دیگر بودند. با بعضیها در تفریح رفیق بود، با بعضیها در مسایل عبادی و عرفانی و با بعضی در مسایل علمی. یکی از دوستان شوخ طبع و بذله گوی ایشان مردی بود به نام «خطیب» که با هم می نشستند و جلسه‏‎ ‎‏می گرفتند. ولی تصور می کنم در همان موقع هم که حاج آقا مصطفی(ره) نشسته بود و با عده ای گعده گرفته بود، در عالم دیگری سیر می کرد و به جای دیگری توجه داشت. ‏

 

انتساب حاج آقا مصطفی(ره) به امام(س) چه تأثیری در رفتار ایشان داشت؟ 

‏حاج آقا مصطفی(ره) از افراد بی نظیری بود که استعداد خوبی داشت، فکرش باز بود و از آقازاده هایی به شمار می رفت که خود شخصیت مستقلی داشت. این مسألۀ مهمی است که کسی شخصیت ذاتی اش موجب مقاماتش باشد. گرچه ایشان فرزند ارشد امام(س) بود و این انتساب بسیار خوبی به حساب می آمد، اما صرف نظر از این، ذاتاً و به لحاظ ویژگیهای علمی و عرفانی اش مطرح بود. من مدتها ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 296
‏در منزل امام(س) با ایشان بودم و با هم به درس علاّمه طباطبایی(ره) هم می رفتیم. می دیدم از فکر خوبی برخوردار است. از لحاظ فقهی دارای کتاب بود، در تفسیر، کتابی نوشت، از نظر عرفانی در سطح بالایی بود. یکی از خصوصیات ایشان هم این بود که هیچ وقت مدعی نمی شد که چه چیزهایی بلدم. ‏

 

نقش حاج آقا مصطفی(ره) در مسایل سیاسی به چه صورتی بود؟ 

‏از لحاظ سیاسی هم مانند امام(س) بود؛ تا زمانی که شروع نکرده بود، کسی‏‎ ‎‏نمی دانست که دراین سطح چقدر بالاست و چقدر آینده‏‎ ‎‏نگر است. اما در تمام مراحل، از همان ابتدا که امام(س) نهضت را شروع کردند، پا به پای ایشان می رفت. مسایل سیاسی را پیش از همه و ابتدا با ایشان مطرح می کرد، هر چند ممکن بود با ایشان در بعضی کارها اختلاف نظر داشته باشد، البته نظر خود را هم می گفت، لکن ممکن بود امام(س) بپذیرند و ممکن هم بود نپذیرند. گاهی هم البته کار به بحث و استدلال کشیده می شد، بخصوص در مسایل درسی که از مستشکلان درس امام(س) بود، اما وقتی امام(س) می فرمودند که کاری باید انجام شود، دیگر حتی یک کلمه هم در مقابل ایشان چیزی نمی گفت. ‏

‏یکی از نکات سیاسی حاج آقا مصطفی(ره) در مورد اعلامیه هایی است که حضرت امام(س) می نوشتند. حضرت امام(س) اعلامیه هایشان را، حتی اگر صد خط ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 297
‏بود، بدون نیاز به تأمل و با دست خودشان می نوشتند و می دادند تا منتشر شود. واسطۀ نشر حاج آقا مصطفی(ره) بود. ایشان آنها را می گرفت و به کسانی که مورد اطمینان بودند می داد تا تکثیر کنند. تکثیر کنندگان هم آنها را به توزیع کنندگان‏‎ ‎‏می دادند. اما توزیع کنندگان حاج آقا مصطفی(ره) را نمی شناختند. ساواک این مسأله را فهمیده بود که حاج آقا مصطفی(ره) واسطۀ کارهای امام(س) است، ولی دلیلی نداشت که بخواهد ایشان را تعقیب کند؛ چون مدرکی نداشت. حاج آقا مصطفی(ره) حتی بین امام(س) و سایر مراجع واسطه می شد و پیام ایشان را با همدیگر مبادله‏‎ ‎‏می کرد، راههای مبارزاتی امام(س) را هم به آنها منتقل می نمود. بسیار آرام و ساکت، کارهای زیر بنایی جالبی می کرد. ‏

 

مدیریت ایشان را در بیت حضرت امام(س) توصیف کنید. 

‏یکی دیگر از خصوصیات ایشان نظارت بر افراد داخل بیت امام(س) بود تا کسی سوء استفاده ای از موقعیت خود نکند. اگر ایشان کوچکترین چیزی خلاف نظر حضرت امام(س) می دید با او برخورد می کرد. یک بار در همین رابطه، می گفت:  «منزل آقا دربار شاهنشاهی نیست، اینجا منزل یک مرجع است، هر کس اینجامی آید، باید به مهربانی با او رفتار کرد. خواسته اش هر چه باشد، اگر امکان داشت انجام دهید. اگر هم امکان نداشت، اینجا حاکمیت و آمریّت معنا ندارد.» اگر کسی ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 298
‏در کارها، بخصوص مسایل سیاسی، بدون نظر امام(س) دخالت می نمود، حاج آقا مصطفی(ره) جلوگیری می کرد. ‏

‏با وجود این مسایل، حاج آقا مصطفی(ره) ملاقات های سیاسی را با مشورت حضرت امام(س)، تعیین می کرد که چه کسی با امام(س) دیدار کند و چه کسی دیدار نکند، بارها از دربار شاه آمدند تا با امام(س) دیدار کنند؛ ایشان می فرمود: من با کسی ملاقات ندارم. حاج آقا مصطفی(ره) می آمد و می گفت: «آقا فرموده اند ما ملاقات‏‎ ‎‏می کنیم.» یک بار هم پاکروان رییس ساواک قم آمد تا با امام(س) به طور خصوصی دیدار کند، اما ایشان گفتند: «من ملاقات خصوصی ندارم، مصطفی(ره)، اگرخواستند بیایند در همین اتاق که طلاب در آن حضور دارند، صحبت کنند.» او هم در جمع با ایشان دیدار کرد. کسانی که به اطراف تبعید می شدند حاج آقا مصطفی(ره) بود که از طرف امام(س) به آنها پول یا نامه می رساند. البته پس از رفتن حاج آقا مصطفی(ره) به نجف، آقای پسندیده(ره) این کارها را به عهده گرفته بود. ‏

‏حاج آقا مصطفی(ره) از کسانی بود که نمودی نداشت، اما در تمام کارها واسطۀ حضرت امام(س) بود. از لحاظ فکری هم از دیگران جلوتر بود. هر چند از لحاظ فقهی و اصولی زیاد با حضرت امام(س) بحث می کرد، در نهایت هم گاهی نظرات ایشان را نمی پذیرفت، اما از لحاظ سیاسی هیچ گونه مخالفتی با ایشان نمی کرد. ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 299

آیا از دستگیری حاج آقا مصطفی(ره) خاطره ای دارید؟ 

‏من هنگام دستگیری حاج آقا مصطفی(ره) حضور داشتم. رییس ساواک به منزل ایشان آمد و گفت: «آقای آقا مصطفی(ره) بفرمایید.» ایشان هم چیزی نگفت لباسهایش را پوشید و به راه افتاد، حتی ساکش را هم با خود برنداشت. بعداً پیغام داد که لباس و برخی وسایل مورد نیازش را برای او بفرستند. ‏

 

در بعد اخلاقی و عرفانی ایشان چه خاطره ای دارید؟ 

‏حاج آقا مصطفی(ره) از جهات متعددی مورد بحث بود. از حیث اخلاقی، متخلق به اخلاق اسلامی بود. مرحوم آیت الله بهاءالدینی می گفتند: «حاج آقا مصطفی(ره) در اخلاق نمونه بود.» ایشان بارها به من می گفتند: آقای مسعودی، آقای‏‎ ‎‏حاج آقا مصطفی(ره) یک درّی بود که پنهان ماند. یکی از چیزهایی که من از ایشان‏‎ ‎‏می دیدم، این بود که گاهی شبها پس از ساعت دوازده، نماز شبش را که می خواند، از خانه بیرون می آمد. با خود می گفتم: قضیه چیست؟ بعد متوجه شدیم که حضرت امام(س) به ایشان سفارش کرده اند که شبها پول یا چیزی به خانۀ فقرا ببرد. از طلبه های نیازمند دستگیری می کرد، امام کارش هیچ سرو صدایی نداشت. ‏

 

از مهمان نوازی حاج آقا مصطفی(ره) چه خاطره ای دارید؟ 


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 300
‏در عراق که بودم قریب یک هفته در منزل امام(س) هر روز غذای ما این بود که آقا شیخ عبدالعلی قرهی یک کیلو گوشت می گرفت و آبگوشت درست می کرد. هر کس هم می آمد از همان غذا می خورد. یک روز به امام(س) گفتم: «آقا، ما از بس که آبگوشت بی‏‎ ‎‏چربی خوردیم، مردیم.» امام(س) فرمودند: «منزل ما همین طور است. اگر پلو چلو می خواهید، بروید منزل مصطفی.» ما به منزل حاج آقا مصطفی(ره) رفتیم و گفتیم: «آقا حواله کرده اند؛ چند روزی است غذای خوبی نخورده ایم.» ایشان به قدری مهمان دوست بود که با این که خودش شبها همیشه نان و ماست و نعنا می خورد، برای ما پلو چلویی عالی تدارک دید. در مدتی که من در نجف بودم، هر چند روز یک بار به منزل ایشان می رفتم و می گفتم: «آقا حواله کرده اند ما بیایم اینجا.» ایشان هم با اخلاق خوب خود از ما استقبال می کرد و به خدمتکار خود دستور می داد برای ما غذای خوبی تهیه کند. ‏

 

به نظر شما، چرا تاکنون شخصیت حاج آقا مصطفی(ره) ناشناخته مانده است؟ 

‏حاج آقا مصطفی(ره) متأسفانه برای اهل علم هم به خوبی شناخته شده نیست چه رسد به سایر مردم. مسایل انقلاب و وجود حضرت امام(س) که همچون خورشیدی نورانی، نور وجود حاج آقا مصطفی(ره) را تحت الشعاع خود قرار می داد ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 301
‏از جمله عواملی هستند که موجب شده است تاکنون شخصیت ایشان ناشناخته بماند. ‏

 

از شهادت ایشان چیزی به خاطر دارید؟ 

‏حضرت امام(س) خیلی به حاج آقا مصطفی(ره) امید بسته بودند. ایشان شخصیت منحصر به فردی از جهات علمی و مدیریتی داشت. امّا خدا نخواست که عمر او بیش از این باشد. من معتقدم که ایشان را به شهادت رساندند، با آن که هنگام شهادت ایشان در عراق نبودم و دلیل متقنی بر این حرف ندارم. ولی از آنجا که حاج آقا مصطفی(ره) انسان صریح اللهجه ای بود (هرکس هر کاری می کرد که مخالف نظر او بود، صریحاً به او تذکر می داد) دشمنان زیادی داشت؛ مثلاً، صریحاً می گفت: آقا، این راه غلط است، نباید این کار را انجام دهی. یا می گفت: نباید این اعلامیه را بدهی. ‏

‏پیش از شهادت ایشان، من سفری به نجف داشتم. پس از بازگشت، روزی به منزل امام(س) در قم رفته بودم. کسی در بیت ایشان به من گفت که «حاج آقا مصطفی(ره) از دنیا رفته است.» برایم باور کردنی نبود که امام(س) داغ چنین عزیزی را ببینند. خدمت آقای پسندیده رفتم و از ایشان پرسیدم. ایشان تأیید کرد و گفت: سر شب غذایش را می خورد و می خوابد، ولی ظاهراً در نیمه های شب، از دنیا می رود.  ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 302
‏صبح که خدمتکار ایشان به اتاقش می رود، می بیند که از دنیا رفته است. از امام(س) می پرسند که او را کالبدشکافی کنند یا نه، اما ایشان اجازه نمی دهند. ‏

‏حضرت امام(س) شهادت ایشان را از «الطاف خفیۀ الهی» دانستند. اما به واقع، ما درک نمی کنیم که لطف خفی الهی یعنی چه، کسانی که در مراتب بالای انسانی هستند آن را درک می کنند. خداوند به شهادت حاج آقا مصطفی(ره) نظر داشته است، اما به هر تقدیر، ایشان با رفتنش امیدهای بسیاری را قطع کرد. ما امیدوار بودیم ایشان در وقت خودش، زعامت امور را در دست بگیرد، اما متأسفانه چنین امیدهایی ناامید شد. ‏

‏*  *  *‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 303

کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 304