یادها و یادمانها

مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین احمد صابری همدانی

 

مصاحبه باحجت الاسلام و المسلمین احمد صابری همدانی

 

خیلی ممنون می شویم اگر به سؤالات ما در خصوص آیت الله حاج آقا مصطفی(ره) پاسخ بفرمایید. 

‏بنده در سال 1302 هـ. ش در یک روستای آباد و در یک خانوادۀ مذهبی که وضع مادّی خوبی هم داشتند، به دنیا آمدم. به دلیل مشاهدۀ استعدادی خوب در این جانب، و به اشارۀ عالم محل، قرار شد مرا بفرستند تا درس بخوانم. در سه، چهار سالگی بیمار شدم، مادرم نذر کرد که اگر خوب شدم، مرا دنبال درس بفرستد. در شهریور سال 1320، وارد حوزۀ علمیّۀ همدان و سپس به دلیل تعطیلی زیاد آن ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 271
‏حوزه، وارد حوزۀ علمیۀ مشهد شدم، بعداً به اشارۀ آیت الله حاج شیخ کاظم دامغانی(ره) به حوزۀ علمیۀ قم آمدم. ورود من به قم، مصادف بود با زمانی که آیت الله بروجردی(ره) تازه وارد قم شده بود. در قم از محضر بزرگانی مانند: آیت الله داماد(ره)، حاج آقا روح الله کمالوند(ره)، آیت الله بهاء الدینی(ره)، و حضرت امام (قدس سره) استفاده کردم. ‏

‏ارتباط من با حضرت امام(س) روز به روز عمیق تر شد، به طوری که ایشان به حجره و منزل من تشریف می آوردند و از آنجا که در ایّام اقامت ایشان در پاریس، مدّتی را خدمت آن بزرگوار بودم، لذا پس از بازگشت از پاریس، به منزل این جانب آمدند. در سال 1373 هـ. ق به درس خارج آیت الله گلپایگانی(ره) رفتم. مباحث ولایت فقیه را آن موقع نوشتم و بعد از تبعید حضرت امام(س) یعنی در سال 1383 هـ. ق، آن را به عربی چاپ کردم. ‏

‏در ایّام تعطیلات، مسافرتهایی به شیراز، آباده، رفسنجان، کرمان و... داشتم. این مسافرتها فرصت خوبی برای معرفی حضرت امام(س) بود. ‏

‏پس از تبعید حضرت امام(س) به ترکیه، از طرف آیت الله گلپایگانی(ره) به استانبول رفتم و تا سال 1351 آنجا بودم. همچنین خبر داشتم که آن بزرگوار در  «بورسا»، و در منزلی که پلاک آن 13 است، تشریف دارند، ولی به دلیل حضور فعّال ساواک در صحنه، جرأت گفتن نشانی ایشان را به دیگران نداشتم. ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 272
‏در این ایّام، نامه ای از طرف آیت الله دکتر بهشتی(ره) به من رسید، مبنی بر این که: با آقا تماس بگیرید و خبر آن را به ما هم بدهید! مجموع این مکاتبات به 10 شماره رسید. ‏

‏در این اوضاع و احوال به ذهنم رسید که با اسم مستعار و به نشانی یک مغازه، نامه ای به حضرت امام(س) بنویسم و در آن قید کنم که شاگرد سابق شما مایل است خدمت حضرت عالی برسد، اما از حضور پلیس احتیاط می کند. خواهشمند است، جواب را به فلان نشانی و به نام شیخ عبدالله ارسال فرمایید! ‏

‏بعد از مدّتی، نامه ای از طرف حاج آقا مصطفی(ره) به همان نشانی و به همان نام ارسال شده بود. ایشان در این نامه اظهار تمایل به این دیدار کرده، و نوشته بود نامه را خدمت والد رساندم، خوشحال شدند، دعا کردند و فرمودند: از طرف ما مانعی نیست ولی ممکن است مانع برنامه های ایشان شویم. خلاصه فهمیدم که حضرت امام(س) مایلند که من در همان جا کار کنم، ضمناً در حاشیۀ نامه، حاج آقا مصطفی(ره) اقلام و اجناسی را برای خانواده درخواست کرده بود، که این کار هم ضمن یک مکاتبه با دوستانمان در ایران، انجام شد. ‏

‏در همان ایّام یک روز خبردار شدم که سه نفر برای دیدن این جانب به مسجد رفته اند و چون من در مسجد نبودم، آدرس هتل محل اقامت را داده بودند. از قراین فهمیدم که حضرت امام(س) بوده اند. همراه آن دو، سه نفر عالمی که از ایران برای ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 273
‏ملاقات با آن بزرگوار آمده بودند، به محل اقامت ایشان رفتیم، متوجّه شدیم که پلیس (به دلیل تمام شدن وقت) حضرت امام(س) را به «بورسا» تبعید کرده است ولی همراهان آن بزرگوار هنوز همان جا بودند. خدمت آقایان رفتیم یکی از آنان آیت الله جلیلی از علمای کرمانشاه بود. نشانی حضرت امام(س) را از ایشان گرفتم و نامه ای خدمت آقا نوشتم و حاج آقا مصطفی(ره) جوابش را نوشت. در همان روزها شخصی از ایران به منظور ملاقات با امام(س) آمده بود ولی ایشان پیغام داده بودند که دیگر با ایشان تماس نگیرم، خیلی از این جهت ناراحت شدم. علّت این پیغام هم این بود که پلیس از ارتباط من با حضرت امام(س) مطّلع شده بود. پس از گذشت یک هفته شنیدم که حضرت امام(س) به عراق منتقل شده اند. ‏

‏نامه ای به حضرت امام(س) نوشتم و پس از چندی جواب آمد (متأسفانه آن نامه فعلاً موجود نیست) در جواب نامه نوشته بودند که مردم «ترک» به ما خیلی احترام کردند. همچنین به محض ورود ما به عراق «عارف» کسی را فرستاد که هر امری داشته باشید ما انجام خواهیم داد. روزنامه ها و مجلّه ها هم در خصوص حضرت امام(س) و حاج آقا مصطفی(ره) مطالبی نوشتند که یک نسخه از آن مجلّه نزد من موجود است. در آن مجلّه خانمی که مأمور پرستاری و پذیرایی و آشپزی بیت امام(س) بود، از تقیّد آن بزرگوار به نماز و قرآن و محبّت به بچه ها مطالبی نوشته بود. البته حاج آقا مصطفی(ره) هم در آنجا تبعید بود. ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 274

حاج آقا مطالب شیرینی فرمودید. لطفاً از زمان و نحوۀ آشنایی خودتان با حاج آقا مصطفی(ره) مطالبی بفرمایید. آیا سابقۀ آشنایی شما با ایشان قبل از آن بود که به ترکیه تبعید شوند؟ 

‏در سالهای 1326 تا 1328 که من 25 سال داشتم و در «دارالشفا» درس‏‎ ‎‏می خواندم، به حضرت امام(س) علاقه‏‎ ‎‏مند بودم. همان موقع حاج آقا مصطفی(ره) را هم می شناختم. ‏

‏از ویژگیهای آن مرحوم، آزادمنشی و دوری از ریا و تظاهر بود. گاهی ورزش هم‏‎ ‎‏می کرد، و احیاناً با برخی از آقایان شوخی های بامتانتی هم داشت. در دوران جوانی مشغول تحصیل شد. استعداد فوق‏‎ ‎‏العاده ایشان معروف بود. همچنین آن مرحوم در درس حضرت امام(س) و آیت الله سلطانی(ره) حاضر می شد. از خاطراتی که با ایشان دارم بحثی بود که راجع به یک بیت شعر در حضور امام(س) پیش آمد، من نظرم را بیان کردم، نظر حاج آقا مصطفی(ره) هم ظاهراً همان نظر من بود، ولی حضرت امام(س) نظر دیگری داشتند، ایشان نظرشان را صراحتاً بیان نمودند و من همان جا دانستم که آن بزرگوار نسبت به نظر خود مقیّد و پابرجا هستند. ‏

‏حاج آقا مصطفی(ره) در همۀ احوال باعث دلگرمی حضرت امام(س) بود، چه در ایران، چه در ترکیه و چه در عراق و پاریس. ارتباط بنده با ایشان تا قبل از تبعیدشان بود، ولی از نجف خبر می رسید که آن مرحوم تا چه اندازه پیشرفت درسی دارد. ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 275
‏علاوه بر این ها، ایشان در امور مختلف هم معاون امام(س) بود و هم عاشق ایشان، هم سِمَت فرزندی آن بزرگوار را داشت و هم سِمَت پدری ایشان را. علاقۀ حاج آقا مصطفی(ره) به حضرت امام(س) و متقابلاً علاقۀ حضرت امام(س) به ایشان فراتر از علاقۀ پدر و فرزندی بود. در این زمینه شاید مقایسه بی مورد باشد ولی علاقۀ این دو به یکدیگر شبیه علاقۀ پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) به فاطمه(علیهاالسلام) یا شبیه علاقۀ پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) به حضرت علی(علیه السلام) بود. بدیهی است، این مقدار علاقه‏‎ ‎‏فراتر از علاقۀ پدر و فرزندی است. بدین جهت بود که حضرت امام(س) حاج آقا مصطفی(ره) را «امید آیندۀ اسلام» خواندند. شخصیّت حاج آقا مصطفی(ره) این علاقه را ایجاب می کرد. نه تنها علاقۀ پدری و فرزندی یا آوارگی از وطن و... ‏

‏پس جناب عالی در ایران با آن مرحوم مستقیماً ارتباط داشتید و در ترکیه، ارتباط شما مکاتبه ای بود، و پس از آن تا زمان شهادت آن مرحوم ارتباطی نداشتید. ‏

‏بله! در ترکیه ارتباط مکاتبه ای داشتیم و به دلیل وجود پاره ای موانع که حتّیٰ‏‎ ‎‏برخی از آنها را دوستان نیز مطرح می کردند، نتوانستم در نجف خدمت ایشان برسم. ‏

 

آیا از آن نامه ها الآن هم موجود هستند؟ 


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 276
‏بله! نامه ای که حاج آقا مصطفی(ره) نوشته بود، همچنین نامۀ شهید بهشتی(ره) که خدمتتان عرض کردم، و نیز دو، سه نامه که از آقا داشتم، به آقای روحانی داده ام تا پس از استفاده عودت بدهد. ‏

 

حاج آقا! از علاقۀ متقابل میان حضرت امام(س) و حاج آقا مصطفی(ره) مطالبی فرمودید. لطفاً از نظر عبادی، عرفانی و علمی، مطالبی در خصوص آن مرحوم بیان فرمایید. 

‏پس از تبعید علاقۀ خاصّی در ایشان به زیارات و عبادات و تفسیر قرآن کریم پیدا شد. همچنین در نوشتن «تحریر الوسیله» (که حضرت امام(س) عمدتاً آن را در استانبول نوشتند) به ایشان کمک علمی کرده است. اخلاق و رفتار آن مرحوم با مردم بر بزرگمنشی، وقار، متانت، دوری از تظاهر و ریا و کرامت نفس مبتنی بود، و این صفات را از پدر بزرگوارش به ارث برده بود. ‏

 

آیا رفت و آمد خاصّی مثل رفتن به زیارت یا مسجد جمکران و... با ایشان داشتید؟ 

‏در سفری به مشهد با حضرت امام(س) و خانوادۀ آن بزرگوار و حاج آقا مصطفی(ره) همراه بودیم. در سمنان ماشین توقّف کرد. امام(س) زیر درختی مشغول ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 277
‏استراحت شدند. من و حاج آقا مصطفی(ره) برای دیدن مسجد جامع سمنان رفتیم. آن چه در طول این سفر از حضرت امام(س) و حاج آقا مصطفی(ره) دیدم، حاکی از عدم سختگیری و نداشتن تعصّب بی‏‎ ‎‏مورد در خصوص بانوان بود. ‏

‏هر چند حصرت امام(س) به زیارت خواجه ربیع تشریف نیاوردند ولی مانع بچه ها نشدند، البته همسر ایشان «روبند» زده بود و همچنین مادر خانم ایشان که فکر می کنم در این سفر حضور داشت، ولی نسبت به دختران تعصّب و سختگیری بی‏‎ ‎‏مورد نداشتند. بلکه به طور طبیعی و در حدود شرع و تعبّد با آنها برخوردمی کردند. اعم از رفتن به جاهای مختلف و وضع حجاب آنها، و این درس بزرگی برای من بود. ‏

 

از زمانی که، هنوز حرکت انقلاب آغاز نشده بود، در خصوص مسائل سیاسی چه خاطره ای از حاج آقا مصطفی(ره) دارید؟ 

‏در آن روزها قضیۀ لایحۀ انجمن های ایالتی و ولایتی، تازه شروع شده بود. بسیاری از طلبه ها و بزرگان مسایلی از قبیل انقلاب و آیندۀ آن را در نظر نداشتند، ولی حاج آقا مصطفی(ره) و حاج احمد آقا(ره) مراقب اوضاع و مواظب بودند تا برخی از طلبه ها نکته ای نگویند که به حرکت انقلاب لطمه ای وارد شود. در واقع حاج آقا مصطفی(ره) این سیاست را درک می کرد و می دانست که بالاخره این حرکت ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 278
‏به پیروزی خواهد رسید. ‏

 

لطفاً از نقش حاج آقا مصطفی(ره) در قضیۀ 15 خرداد و آغاز انقلاب اسلامی، بفرمایید؟ 

‏نقش ایشان را باید در راهنمایی گروهها و افراد مختلفی که به دیدار امام(س) می آمدند، جست و جو کرد. آن مرحوم، رابط حضرت امام(س) و مردم بود. ‏

 

راجع به اخلاق و درس و بحث حاج آقا مصطفی(ره) چه در خاطر دارید؟ 

‏ایشان خیلی خوش رفتار بود و چون از ایشان بزرگتر بودم، لذا درس و بحثی با هم نداشتیم ولی می شنیدیم که با رفقا خیلی خوش مشرب و خوش برخورد است. ‏

 

از جهت درسی ایشان را چگونه می دیدید؟ 

‏ایشان در قم از فضلای برجسته بود و در نجف به اجتهاد و فقاهت رسید. ‏

 

راجع به شهادت ایشان چه مطلبی در ذهن دارید؟ 

‏آن موقع من در استانبول بودم و خبر رحلت ایشان را شنیدم. در سالگرد آن ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 279
‏مرحوم یعنی در سال 1357 که فرزند آیت الله گلپایگانی(ره) در قضیۀ زلزلۀ طبس از دنیا رفته بود، در مجمع لندن ختمی گذاشتیم و من طیّ یک سخنرانی از صبر و استقامت حضرت امام(س) و حاج آقا مصطفی(ره) صحبت کردم و مردم خیلی متأثّر شدند. به هر حال مطالبی در خصوص وفات ایشان مطرح بود ولی این که بتوانم راجع به رحلت ایشان قطعاً نظری بدهم، نمی توانم. به هر صورت این قضیه مشکوک بود. ‏

 

در آخر بحث، اگر مطلبی دیگر راجع به حاج آقا مصطفی(ره) دارید، بفرمایید. 

‏همان طور که حیات آن مرحوم حرکتی برای انقلاب بود، رحلت او هم انقلاب را شتاب داد. در مجلس ختم ایشان برای اوّلین بار در مسجد اعظم، علیه رژیم حرف زده شد. یکی از وعّاظ می گفت: در تمام عمرم یک مجلس خیلی خوب رفتم و آن مجلس ختم آن مرحوم بود. واقعاً رحلت ایشان انقلاب را سرعت بخشید. متأسفانه به دلیل دوری از ایشان، استفادۀ بیشتر از آن مرحوم برایم امکان پذیر نشد.  ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 280