یادها و یادمانها

مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین سید تقی درچه ای

 

مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین سید تقی درچه ای

‏آن عزیز از دست رفته و اما به یاد ماندنی، صورت و ظاهری آراسته داشت و رفتار و کلامش، نشانی از باطن و سیرت او بود، با کلامی چند، ایمان و خلوص و پاکی و نجابتش ظاهر می گشت و به یک معنا: سیرت و صورت وی، هر دو مکمل یکدیگر و گویای همخوانی آنها بود. ‏

‏وجودی بود که فقط از خدا می ترسید و هراسی از غیر خدا در دل نداشت. و این صفات، مورد تأیید تمام معاشرین و دوستان اهل علم بود و همگی بر آن اتفاق نظر داشتند، محبوبتر از «خدا» هرگز در دلش راه نیافته بود و اگر کسی را دوست‏‎ ‎‏می داشت فقط برای خدا بود، نسبت به ائمه اطهار(علیهم السلام) عشق می ورزید و پناهش ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 219
‏بعد از خدا آنان بودند. ‏

‏این سجایا و فضایل را به یقین از پدر به ارث برده بود و اصولاً چنان می نماید که این شجرۀ طیّبه و دودمان پاک، از احدی غیر از خدا ترسی نداشتند و تمام کار و راهشان تنها برای خدا و در مسیر الله بود. آن مرحوم عقیده کامل داشت که باید فقط از خدا ترسید و بس. این سیره را در برادرش مرحوم حجةالاسلام والمسلمین حاج سید احمد آقا خمینی(ره) نیز در کوران نهضت و بحبوحۀ انقلاب و در شرایط حساس مملکتی بالعیان مشاهده کردیم و امروز هم این صلابت، ابّهت و معنّویت را در وجود فرزند ارشد مرحوم حاج سید احمد آقا یعنی حجةالاسلام و المسلمین آقای سید حسن خمینی مشاهده می کنیم، به امید روزهای درخشان و شکوفایی غنچه های بوستان امام خمینی(س). ‏

‹ اَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرةٍ طَیِّبَةٍ اَصلُهٰا ثابِتٌ و فَرعُهٰا فیِالسَّمٰاءِ›

‏در تمام مراحل نهضت کارهای مبارزه را به دستور امام(س) با عقیده و خلوص کامل رهبری می کرد. ‏

‏بیاد دارم روزهایِ قبل از پانزده خرداد 1342 هـ. ش و سخنرانی های حضرت امام(س) در مقاطع و مناسبت های مختلف و پرخاش های تند و افشاگرانه امام(س) به شاه، و اعتراض های آنچنانی که در مقولۀ دیگر بحثش به میان آمده و صفای باطن و ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 220
‏اعتقاد راسخ دینی و اسلامی اش در تمام مراحل کاملاً پیدا و آشکار بود. آن زمان که در منزلی (جنبِ مدرسۀ حجّتیه) به راهنمایی ایشان، با جمعی از دوستان طلبه به طور خصوصی و مخفیانه در تنظیم متن سخنرانی های امام(س) کار می شد، یکی دو نفر از افراد صفحات چاپ شدۀ سخنرانی را تفکیک و تنظیم می کردندو یکی منگنه‏‎ ‎‏می زد و دیگری جزوه ها را شمارش و دسته بندی می نمود و آن دیگری برای پخش و توزیع در شهرستانها (به ویژه تهران) فعالیت داشت و هر یک به نوعی در کمال آرامش و سکوت که صدا از منزل خارج نشود و خدای ناکرده اتفاقی از ناحیۀ ساواک پیش نیاید و زحمات هدر نرود، شاهد بودیم که مرحوم شهید حاج آقا مصطفی(ره) چون یک مدیر مدّبر و یا یک فرماندۀ عملیاتی، گاهی شجاعانه‏‎ ‎‏می نشست و گاهی اطراف دوستان طلبه قدم می زد و راهنمایی می کرد، افراد را به شوق بیشتر وامی داشت و چون به اصل کار معتقد بود و آن را اسلامیِ محض‏‎ ‎‏می دانست با سخنان متناسب و جملاتی از احادیث ائمّه اطهار(علیهم السلام) به افراد اعتقاد بیشتری می بخشید. گاهی برای رفع خستگی و تجدید ذائقه، طنزی را با بیان ادیبانه، بازگو می کرد، مواقعی هم که برای کاری، چند دقیقه یا بیشتر پیش ما نبود، همه احساس کمبود می کردیم، و مثل پدر پناه و مشوّق ما بود و اکثراً وقتی جایی‏‎ ‎‏می رفت و رفت و برگشت او طول می کشید، هنگام آمدن، حاضرین (گو این که بعضی از ایشان از نظر سنّی چندان از آن مرحوم کوچکتر نبودند) فرزند گونه او را ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 221
‏پدر خطاب کرده که چرا ما را یک ساعتی تنها گذاردید؟ ‏

‏در کار مبارزاتی بسیار باعلاقه، دلسوخته و عاشقانه تلاش می کرد. ‏

‏آن چنان که در بیان این سرگذشت و لابلای این جملات مدّ نظر است، از گفتار و کردار و رفتار ایشان هر لحظه به چشم آمده است، شور و شوق عقیدتی و ایمان قوی و راسخ او بود که به راستی همانند امام خمینی(س)، هر چه می دید، خدامی دید و هر چه می گفت برایِ خدا بود، و هر چه عمل می نمود محض رضای او بود. ‏

‏گاهی اتفاق می افتاد ایّامی که مشغول فعالیت های مبارزاتی بودیم، مطابق‏‎ ‎‏می شد با روز پنج شنبه، و چون کار به درازا می کشید و شب فرا می رسید، می فرمودند: آقایان! بلند شوید و اولِ وقت نماز بخوانید، سپس به کار ادامه دهید، همگی اطاعت می کردیم و پس از نماز باز به کار مشغول می شدیم، مقداری که از شب می گذشت او کناری می نشست و مشغول خواندنِ «دُعای کُمیل» می شد، چند دقیقه که از دعا می گذشت، حالتی داشت توأم با زمزمه ای خاص که ای کاش آن موقع دستگاه فیلمبرداری داشتیم، تا امروز و همۀ روزها معلوم شود چگونه باید دعای کُمیل خواند. همگی با این که کار اعلامیّه ها و یا تکثیر نوار بیانات امام(س) و یا تنظیم جزوات سخنرانی آن حضرت بودیم، ولی با تمام وجود، گوش دل به نوای دلنواز و زمزمه های عرفانی و ملکوتی دعایِ کُمیلِ فرزند امام(س) می سپردیم؛ گاه‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 222
‏می دیدیم، بعضی از دوستان به هنگام دعا خواندنِ او، سر به زیرانداخته و دقیقاً به دعا گوش می سپارند، عبارات از زبان مخلصانه و عارفانۀ حاج آقا مصطفی(ره) بر دل آنان می نشست و آنها اشک به دامن می ریختند؛ و این نشانی از خضوع و خشوع او در پیشگاه خداوند بود و از بهترین حالات او به شمار می رفت. ‏

‏شهید حاج آقا مصطفی(ره) مجتهدی قوّی، مبارزی سترگ، فقیهی بزرگوار، عارفی دلسوخته، فیلسوفی متکّلم، مخلصی بی شایبه و فرمانبردار از پدر و ارادتمند کم نظیر به ائمه اطهار(علیهم السلام) بود. ‏

‏مصاحبت و معاشرت مرحوم شهید آیت الله سید مصطفی خمینی(ره) با دوستان روحانی و عموم مردم، مهربانانه و گرم بود، هر کس از هر قشری بود و چند دقیقه با ایشان گفتگو می کرد چنان می نمود که سالها با وی دوست بوده و ارادتمند او‏‎ ‎‏می شد، برخورد و کلماتِ او بسیار حساب شده، پخته و مؤدبانه بود. وقار و ابهّت و ضمناً چهرۀ باز و شاداب او به گونه ای بود که طرف مقابل را به خود جذب می کرد، شوخ طبع، خوش برخورد و مزّاح بود و گاهی در محافل خصوصی به مناسبتی طنزی آموزنده بیان می داشت. در مجالس انس معمولاً یک بحث علمی را پیش‏‎ ‎‏می کشید و از دیگران نظر خواهی می کرد و به تحلیل می پرداخت. ‏

‏لحظات شیرین و به یاد ماندنی زندگانی آن مرحوم در نجف اشرف از خاطراتی است که نمی توان از آن یاد نکرد: شدت خلوص او نسبت به مولا علی(علیه السلام)؛ ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 223
‏حضور مُستمر و فعّال او در درس پدر؛ محضر وی به هنگام تدریس برای طلاب؛ و شرکت وی در جلسات روضه خوانی حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) که غرق خلوص و صفا بود. اینجانب که گاهی در قُم و زمانی در نجف افتخار حضورش را داشتم، مگر می توانم آن بهترین دوران را از یاد ببرم؟ و باید بگویم از نظر معنوی اگر چیزی داشته باشم از او دارم، گاهی به یاد آن روزها و لحظات معنوی دلخوشم و به هنگام رنج و غم به یاد آن گریه های با صفا برایِ خدا و با نجواهای پاک آن شهید خود را تسکین می دهم. ‏

‏وقتی در ایام سوگواری حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) مجلس عزاداری (که مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) در برپایی آن اهتمام می ورزید) در منزل امام(س) و در حضور آن حضرت و جمعی از روحانیون و عُلمای نجف برپا می گردید و گرمی صدا و خلوص ذاکر آن، جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای سید علی اکبر محتشمی، حالت و سوز و گداز خاصی داشت که همه، از بانی و مستمع غرقِ عشق به حسین (علیه السلام) بودند. ‏

‏اکثر شرکت کنندگان در این مجالس کسانی بودند که به جرم رهروی در راه امام حسین(علیه السلام) و پیمودن خط حسینی و اطاعت از خمینی(س) بالاجبار به این دیار آمده بودند و حسین حسین گویان گرد شمعِ وجود امام راحل(س) به عزاداری‏‎ ‎‏می پرداختند. زمانی اتّفاق می افتاد که در ایام مخصوصه زیارتی چون هزاران زائر ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 224
‏دیگر از نجف، پیاده راهی کربلا و زیارت مرقد مطّهر حضرت امام حسین(علیه السلام) می شدیم. ‏

‏نگارنده مفتخر بود که گاهی در خدمت این شهید بزرگوار با جمعی از روحانیون رهسپار دیار نینوا بودیم، طبیعی است که در این مسیر (نجف – کربلا) که متجاوز از یک صد کیلومتر است، زائرین از میان بیابان های خشک و یا نخلستان های سرسبز و از کنار دجله و فرات عبور می کردند. زائرینی در گروه های دو نفره و سه نفره وبیشترمجهز به وسایل پیاده‏‎ ‎‏روی و لوازم سفر در فاصله های مختلف، و تیپ ها و نژادهای گوناگون، و شهرهای اطراف در حرکت بودند که این زائرین در تماس با یکدیگر چون وجوهِ متشابه فراوانی داشتند، و همه به سویِ یک هدف و کعبۀ مقصود می رفتند، در برخورد با یکدیگر گرمی و صمیمیت خاصّی داشتند، و حرکت افراد به تمام معنا، حالتِ عرفانی خاصی به خود می گرفت. ‏

‏شهید حاج آقا مصطفی(ره) در میان گروه 20 نفری ما جلوۀ ویژه ای داشت. او سراپای وجودش «معرفت» بود، راه رفتن و نگاه و گفتارش، یاد خدا را در دلها زنده نگاه می داشت. به هنگام پیادهروی، ایشان در جلو کاروان و ما پشتِ سر او حرکت‏‎ ‎‏می کردیم. او از هر جهت، بزرگترِ ما بود و همگی احترام او را اصالتاً و نیابتاً بر خود فرض می دانستیم. ‏

‏وقتی به هیبت، عظمت، وقارِ و اذکار زیر لب او می نگریستیم، بی‏‎ ‎‏اختیار دید و ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 225
‏فکرمان الهی شده و به معنویت و مبدأ و معاد می اندیشیدیم. آنچه بیشتر توجه زائران آمده از شهرها و جاهای دیگر را به هنگام عبور از این بزرگوار جلب می کرد و او را از هزاران زائر دیگر ممتاز ساخته بود، نه فقط چهرۀ نورانی و صورت زیبای ملکوتی او و نه فقط سیادت و رشادت اندام او؛ و نه فقط اذکار و حرکت لبهای او؛ و نه فقط نگاههای ژرف و دید الهی او، بلکه پای پیاده او را به اضافه پایِ برهنۀ او  (حتی بدون جوراب) بود. بعضی زائرین عابر که در راه بر ما سبقت می گرفتند. پس از گذشتن از کاروانِ ما، نگاهی به عقب کرده و چهرۀ ملکوتی او را می نگریستند و پایِ‏‎ ‎‏برهنه او را بر روی خارهای مغیلان و شنزارهای بیابان (آن هم در مسافتی طولانی و چند روزه) نظاره گر بودند، آتش عشق آنان به کربلا و امام حسین(علیه السلام) بیشتر شعله ور می گردید. و شاهد بودیم که زائرین پس از نگاه به او و دیدنِ پایِ برهنۀ آن عزیز، تا مسافتی اشک می ریختند و حسین حسین می گفتند. این سید نورانی، با پای برهنه و گاهی اشک ریزان، در وادی عشق حسینی به نقطه مرکزی جذب قلوب عاشقان «کربلا» روان بود؛ و تمام وجودش در ولایت و امامت ائمّه معصومین(علیهم السلام) ذوب گردیده بود. ‏

‏در کوله پشتی اعضای کاروانِ 20 نفری ما کتابهای متنوع و گوناگونی که فراخور سفر باشد، وجود داشت که در هنگام استراحت و توقف در منازل و مهمانخانه ها از آن کتب استفاده می شد. یکی از دوستان روحانی، دیوان کامل مرحوم آیت الله ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 226
‏کُمپانیِ اصفهانی(ره) را به همراه داشت، شهید حاج آقا مصطفی(ره) در حین حرکت، دیوان را در دست می گرفت و مرثیه های آنرا زمزمه می کرد و برای حضرت حسین بن علی(علیه السلام) مرتب اشک می ریخت. ‏

‏به یاد دارم که چندین مرتبه مرا مخاطب قرار داد و فرمود: «آقای دُرچه ای» شعری پیدا کرده ام که جا دارد در حال حرکت زیرا این نخلها و یا در این بیابان سوزان با صدای رسا و بلند بخوانی و همۀ دوستان هم گوش کنند که در حالت حرکت روضه بخوانی و همه اشک بریزیم... بارها به دستور ایشان و خواندن شعری از مرحوم کمپانی (در حال راه رفتن) بیابانِ کربلا، حسیّنیه می شد و گریه ادامه‏‎ ‎‏می یافت و آن مرحوم بلند بلند گریه می کرد و گاهی مایل نبود مصیبت خوانی پایان یابد! اشک روی گونه ها و محاسنِ شریفِ او و صدایِ هق هقِ گریه، حاضرین را سخت متأثر می ساخت. در یکی از این سفرها به نزدیکی کربلا رسیدیم، از روی یک بلندی، با زحمت زیاد، از دور پرچم سرخ حسینی دیده شد که برگنبد بارگاه آن حضرت در اهتزاز بود. همۀ همراهان با شور زاید الوصفی یکجا و همنوا به گریه افتادند، و با دیدن گریه هایِ‏‎ ‎‏خاصِ مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) شور و نوا و اشکهای همراهان شدت گرفت. ‏

‏صحنۀ گریه های جانسوزِ او برایِ مظلومیّت امام حسین(علیه السلام) که گاهی با زمزمۀ شعری و یا جمله و کلمه ای چون: «یا ابا عبدالله»، «یا حسین مظلوم و یا حسین ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 227
‏شهید!» همراه بود، چونان آتشی بود که به قلب ما می زد و به اصطلاح دلِ سنگ را آب می کرد. شهید حاج آقا مصطفی(ره) که اندامش متناسب و قوی هیکل بود به هنگام گریۀ شدید، به سبک عجیبی شانه هایش بالا و پایین می آمد و تکان می خورد، کم کم به اوایل باغهای کربلا رسیدیم، بعضی از دوستان پاهایشان تاول زده بود و به سختی راه می آمدند و بعضاً تاول ها پاره و کار پیاده روی سخت تر شده بود و همه افتان و خیزان، نالان و گریان بسیار آهسته به راه خود ادامه می دادند، امّا شهید عالی قدر با پای برهنه و تاولهای سخت، چندان نگاه به جلوی پا نمی کرد... تمام نگاهش به گنبد حسین(علیه السلام) و محو عظمت و مظلومیّت او بود. راه می‏‎ ‎‏آمد، به گنبد و پرچم حسینی چشم دوخته بود (اشک می ریخت) برای او ناله می کرد و درد پا و خستگی های چندین روز پیاده روی و تاولهای جراحتی را حسّ نمی کرد. ‏

‏او حافظه ای بس قوی داشت، غزل یا مرثیه ای را که به دلش می نشست، خوب گوش می داد و با یک مرتبه خواندن یا شنیدن بیش از نیمی از آن را به ذهن می سپرد و بعداً آن ابیات را با خود زمزمه می کرد. یکی از دوستان تعجب کرده و گفت: شاید این اشعار را ایشان از قبل حفظ بوده است، پس از لحظاتی و طیّ مسافتی، این جانب شعری را از خود، با صدایِ بلند در حال پیاده روی خواندم، ایشان از این شعر خوشش آمد، چند دقیقه بعد یکی از روحانیون جلو آمد و عرض کرد: این اشعاری که آقای درچه ای خواندند چطور بود؟ ایشان با تبسّم مخصوص فرمودند: ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 228
‏خواندنش بهتر از شعرش بود... با کمی درنگ فرمودند نه، نسبتاً غزلش هم خوب بود؛ و شروع به خواندن آن اشعار کردند و از 12 بیت، 8 یا 9 بیت آن را از حفظ خواندند! ‏

‏اصولاً این خانواده و این دودمان تا آنجا که اطلاع در دست هست و شاهد بوده‏‎ ‎‏ایم همه دارای هوشی سرشار، استعدادی فوق‏‎ ‎‏العاده، حافظه ای قوی، کیاستی قابل توجّه، رشادت و شجاعتی کمنظیر، بینش و درایتی ویژه و بالاخره ایمانی محکم و عقیده ای راسخ به خدا و اولیای خدا داشته و دارند و بهترین نمونه آن حضرت امام خمینی(س) است که از هر جهت در تاریخ اسلام و جهان، بعد از ائمۀ اطهار(علیهم السلام) ممتاز و بینظیر بوده و در تمام قرونِ گذشته کسی همتا و همپایِ اونبوده و امروز (در جهان اسلام) کسی در هیچ بُعدی از ابعاد کمالی به مقام او نخواهد رسید. ‏

‏و مرحوم شهید حاج آقا مصطفی(ره) نیز یکی از نوادر روزگار و از این سلسله جلیله بود و نیز از افراد این خانواده (صندوقچۀ اسرار انقلاب) مرحوم حجةالاسلام والمسلمین حاج سید احمد آقا(ره) که فردی نمونه و از جهتی کم‏‎ ‎‏نظیر بود. امیدواریم اعضای این خانواده شریف و مخصوصاً حضرت حجة الاسلام و المسلمین آقای سید حسن خمینی برای جهان اسلام مفید و برای نبّیِ اسلام آبرو و برای امام(س) وارث بر حق باشند. ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 229

کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 230