یادها و یادمانها

مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین اسماعیل فردوسی پور

 

مصاحبه باحجت الاسلام و المسلمین اسماعیل فردوسی پور

 

لطفاً بفرمایید که از چه زمانی با شهید آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی(ره) آَشنا شدید؟ 

‏عمدۀ آَشنایی من با آن شهید بزرگوار مربوط می شود به دورانی که ایشان به نجف تشریف آورده بود. البته پیش از آن هم اجمالاً ایشان را می شناختم؛ مواقعی که به همراه حضرت امام(س) برای زیارت حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) به مشهد مقدس تشریف می آوردند، ایشان را می دیدم. آن وقتها من در حوزۀ علمیۀ مشهد درس می خواندم و ایشان را در مدرسۀ «نوّاب» زیارت می کردم. در ابتدای ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 197
‏دوران انقلاب هم وقتی حضرت امام(س) پس از ماجرای پانزدهم خرداد 1342 از زندان آزاد شده بودند، وقتی به اتفاق استاد خودمان، مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی، و عده ای از فضلا و مردم انقلابی بازار مشهد برای دیدارشان به قم آمدیم، خدمت ایشان رسیدم و از محضرشان استفاده کردم. ‏

‏من در سال 1346 از طریق آبادان و به طور غیر رسمی، به اتفاق خانواده ام از ایران خارج شدم و خود را به نجف رساندم. در آنجا به محضر امام(س) رسیدم و یا حاج آقا مصطفی(ره) بیشتر آشنا شدم. ایشان در اوایل درسی نداشت، اما به تدریج، درس خارج خود را شروع کرد. ‏

 

خصوصیات اخلاقی حاج آقا مصطفی(ره) چگونه بود؟ 

‏بُعد اخلاقی‏‎ ‎‏شهید آیت الله حاج آقا مصطفی(ره) یکی از ابعاد برجسته زندگی ایشان بود؛ شخصیتی که همیشه تبسم بر لب داشت و در سلام پیشقدم بود و در جلسات با وقار، متانت و ابهت خاصی شرکت می کرد. ‏

‏ایشان برای افراد، شاگردان و اهل مجلس اهمیت و ارزش خاصی قایل بود و همیشه سخن خود را با تبسم آغاز می کرد. مجالس ایشان کاملاً مفید بود و می توان گفت مصداق حدیث شریفی بود که از حضرت عیسی بن مریم(علیه السلام) نقل کرده اند که با کسی همنشین شوید که دیدن او شما را به یاد آخرت بیاورد و سخن او موجب ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 198
‏ازدیاد علم شما گردد و عمل او شما را به آخرت ترغیب کند.‏‎[1]‎‏مجلس او موجب ازدیاد علم، دانش و عمل ایشان مایه ترغیب انسان به آخرت بود. ‏

 

در خصوص ویژگیهای علمی ایشان توضیح دهید. 

‏حاج آقا مصطفی(ره) اساساً یک شخصیت مستقل بود و در دورانی که عظمت شخصیت امام(س) در حال ظهور و بروز بود، ایشان از آقازاده هایی نبود که خود را به پدر متصل کند تا بخواهد در کنار ایشان، کسب شخصیت نماید، بلکه دنبال درس و بحث و عبادت و ریاضت و تکامل نفس خود بود و کمتر در مجالسی که به شخصیت امام(س) مربوط می شد، ظاهر می گردید. اما برخی افراد دورادور وجود بارز و روشن ایشان را می دیدند. ‏

‏شخصیت حاج آقا مصطفی(ره) ابعاد گوناگون داشت؛ مثلاً، در بعد علمی، ایشان در زمینۀ اصول، یک اصولی ماهر بود، در زمینۀ فقه، یک فقیه عالی مقام و مجتهد جامع‏‎ ‎‏الشرایط به شمار می رفت؛ در خصوص فلسفه،یک فیلسوف و از شاگردان ممتاز حضرت امام(س) و علّامه طباطبائی(ره) بود؛ در زمینۀ عرفان، یک عارف به تمام معنا به حساب می آمد؛ در مورد علم رجال، حافظه ای قوی داشت و هر یک از ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 199
‏رجال حدیث را با درایت و دقت به خاطر می سپرد. ‏

 

شهید حاج آقا مصطفی(ره) در چه پایگاه علمی قرار داشت؟ 

‏موقعیت علمی حاج آقا مصطفی(ره) در حوزه علمیه نجف بسیار عالی بود. ایشان علاوه بر شرکت در درس امام(س)، خود نیز حوزۀ درسی تشکیل داد. در حوزه علمیه نجف اگر کسی بتواند درس خارج را تدریس کند و از عهده آن برآید و عده ای شاگرد ممتاز را جذب کند از نظر اساتید و فقهای حوزه، در سطح عالی است و شهید حاج آقا مصطفی(ره) کسی بود که درس خارج اصول را شروع کرد و متجاوز از 30 شاگرد ممتاز و برجسته داشت و موقعیت علمی ایشان کاملاً تثبیت شده بود در حالی که معمولاً در نجف، هر استاد درس خود را ابتدا با دو سه نفر شاگرد شروعمی کرد و به تدریج، پس از چند سال و یک دوره تدریس تعداد آنها به بیست، سی نفر می رسید. ‏

‏خلاصه همان طور که امام(س) فرمودند ایشان یکی از امیدهای آینده این امت بود که متأسفانه دشمنان، این امید را از امام(س) و امت گرفتند. ایشان تفسیر سوره حمد و 46 آیه از سورۀ بقره را نوشته و از خود به جای گذاشتند که بعداً توسط برخی از شاگردان ایشان تنظیم شد و به چاپ رسید. همچنین در رابطه با فلسفه و تقریرات درس امام(س) نوشته هایی دارند. ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 200
‏از نظر پشتکار در کسب علم خودشان چنین نقل می کردند: «در زمان تحصیل در قم از صبح شنبه تا چهارشنبه بدون استراحت به درس و مباحثه مشغول بودم، و شب پنج شنبه تا صبح شنبه استراحت می کردم» در حقیقت ایشان در قم 6 روز در هفته پیاپی و بدون استراحت درس می خواندند که نشانه پشتکار و عزم راسخ ایشان در تحصیل علوم قدیمه بود که از عوامل پیشرفت ایشان نیز همین جدیت ایشان بود. ‏

 

رابطۀ عاطفی ایشان با امام(س) چگونه بود؟ 

‏شهید حاج آقا مصطفی(ره) اصولاً فردی شدیداً عاطفی بود و در خصوص رابطه شان با امام(س) باید بگویم، گذشته از رابطه فرزندی و پدری، رابطه عاشق و معشوق بود؛ شهید حاج آقا مصطفی(ره) کسی بود که نسبت به امام(س) عشق‏‎ ‎‏می ورزید و امام(س) را مراد خود می دانست. ‏

 

از درس و بحث ایشان چه نکاتی به خاطر دارید؟ 

‏در جلسات درس، وقتی بحث علمی به میان می آمد، یکه تاز میدان بود؛ بسیار خوب بحث و مطلب قاطع را ادا می کرد. در درس حضرت امام(س) یکی از مستشکلان بود. معمولاً در جلسات درس خارج نجف، این طور مرسوم بود که اگر ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 201
‏مستشکل نمی توانست حرف خود را خوب بیان کند یا حرف درستی برای زدن نداشت یا به هر صورت، خودش یا حرفش برای استاد جاذبه ای نداشت، استاد به حرفش گوش نمی داد. اما حاج آقا مصطفی(ره) شخصیتی بود که وقتی شروع به صحبت می کرد، امام(س) تا پایان حرفهای او را گوش می دادند، بعد هم با کمال دقت، به او جواب می دادند. بسیاری از اوقات، پس از پاسخ امام(س)، ایشان بازهم قانع نمی شد و سؤال و جواب مکرّراً ادامه پیدا می کرد تا جایی که می دید دیگر باید به احترام امام(س) سکوت کند. اما در مقام بحث و اعتراض، کمال متانت و اخلاق را رعایت می کرد و هیچ وقت از حالت عادی خارج نمی شد. البته چون از پایین منبر‏‎ ‎‏می خواست اشکال را بیان کند و بلندگو در اختیار نداشت، بلند صحبت می کرد. حتی یادم هست یک بار با صدای بلند، اشکال کرد. امام(س) به شوخی، به او گفتند:  «چه خبر است؟ برای هر مطلبی که آدم این قدر داد نمی زند، ...» در زمینۀ اصول، مجلدات «تحریرات فی الاصول» از ایشان چاپ شده است؛ در رابطه با تفسیر، ایشان سبک خاصی داشت که بخشی از تفسیر ایشان هم به چاپ رسیده است. ‏

 

دربارۀ ویژگیهای عرفانی ایشان چه می دانید؟ 

‏از لحاظ عرفانی، هم عرفان علمی داشت و هم عرفان عملی. عرفان علمی را همراه با فلسفه، در قم، از امام(س) و استادان دیگر آموخته بود. در زمینۀ عرفان ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 202
‏عملی هم ما می دیدیم که ایشان همیشه در حال ذکر بود، شبها را به تهجّد‏‎ ‎‏می گذراند، زیاد به زیارت حضرت امیر(علیه السلام) مشرف می شد و مکرّر با کاروانهایی که پیاده به کربلا می رفتند، در ایام نیمۀ شعبان، عرفه، و دیگر مناسبتها، به زیارت ابا عبدالله(علیه السلام) می رفت. در راه هم به طور معمولی، مانند سایرین به کارهای عادی اشتغال داشت. چنین نبود که به عنوان یک استاد یا یک آقازاده، عده ای را همراه خود داشته باشد و بخواهد کارهای خود را بر آنها تحمیل کند. کارش را شخصاً انجام می داد و به دیگران هم کمک می نمود. به کربلا هم که می رسید، مشغول عبادت می شد. ‏

‏من مسلّم می دانم که حضرت امام(س) برخی اذکار و اوراد از بزرگان و استادان خود دریافت کرده بودند و برای خواندن آنها اجازه داشتند. و تنها کسی که موفق بود برای این اذکار از امام(س) اجازه بگیرد حاج آقا مصطفی(ره) بود. این از دایم‏‎ ‎‏الذکر بودن ایشان مشهود بود. گاهی شبها که بیرونی بیت امام(س) باز بود، ایشان در حیاط منزل می نشست و مشغول ذکر و وِرد خود می شد، چراغ آنجا را هم خاموش می کرد که رهگذران او را نبینند، ولی خود بر تردّد افراد نظارت داشت. ‏

 

در بعد عبادی، از زیارتهای ایشان یا وضع زندگیشان خاطره ای دارید؟ 

‏در بعد عبادی، علاوه بر زیارت امیرالمؤمنین و سیدالشهداء (علیهم‏‎ ‎‏االسلام)، به ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 203
‏زیارت دوره، مسجد سهله و مسجد کوفه می رفت. در نجف رسم بود که بیشتر طلّاب و فضلا، شب های چهارشنبه به مسجد سهله می رفتند. ایشان هم هر هفته به آنجا می رفت. در این مسجد، افراد بسیاری خدمت امام زمان(علیه السلام) رسیده اند.  بزرگان بسیاری مقیّد بودند که به زیارت این مسجد و بیتوته در آن بپردازند. حاج آقا مصطفی(ره) هم یکی از کسانی بود که این کار را ترک نمی کرد. ‏

‏ما با حاج آقا مصطفی(ره) رفت و آمد خانوادگی هم داشتیم. گاهی شبهای چهارشنبه، خانواده های ما هم مهیّا می شدند تا با هم به مسجد سهله بروند. یک شب وقتی از مسجد سهله برگشتند، خانواده ام چیز عجیبی برایم نقل کرد که شاید برای بسیاری قابل قبول نباشد، اما یک واقعیت است و من به آن اعتقاد دارم. می گفت: «رفتم و خانم حاج آقا مصطفی(ره) را هم صدا زدم و با هم به سمت مسجد سهله حرکت کردیم. خانم حاج آقا مصطفی(ره) به من گفت: امروز حاج آقا مصطفی(ره) پول مسجد سهله را از من گرفت. من تعجب کردم که چطور چنین شخصیتی پول مسجد سهله را از او گرفته است. هزینۀ رفتن به آنجا حدود ربع دینار  (پنج تومان) می شد، برای کرایه و مختصری خرید. گفتم: حاج آقا مصطفی(ره) که به این ربع دینار نیازی نداشته، پس چرا از شما گرفته است؟ گفت: حاج آقا مصطفی(ره) پیش آقا برای طلبه ای وساطت کرده که آقا برایش پنکه ای بخرد. آقا گفته اند که اگر طلبه ای چیزی از وسایل زندگی می خواهد، دو نفر به نیاز او شهادت بدهند، خودم ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 204
‏برایش تهیه می کنم. آقا به ایشان گفته اند: «مصطفی! برو درست را بخوان، کسانی هستند که بیایند و این مطالب را به من اطلاع بدهند». این برخورد برای حاج آقا مصطفی(ره) سنگین بوده که چرا آقا این برخورد را با او کرده است. ‏

‏در نجف، بودند کسانی که وضعشان خوب نبود و نمی توانستند پنکه یا کولری برای خانۀ خود تهیه کنند. از میان اهل علم هم کسانی تا این حد نیازمند پیدامی شدند. روزی یکی از دوستان به من گفت: «در همسایگی ما پیرمردی زندگی‏‎ ‎‏می کند که عیال وار هم هست؛ این چند نفر در خانه با این تابستان گرم، وسیلۀ خنک کننده ای ندارند. نمی دانم چکار کنم؟ » گفتم: برو به امام(س) بگو. رفته بود و مطلب را به ایشان گفته بود. امام(س) هم به آقای دعایی گفته بودند: «برو بازار، یک کولر تهیه کن. اگر در نجف نبود، از بغداد بخر، خودتان هم ببرید برای ایشان نصب کنید». ایشان هم همین کار را کرد؛ چون در نجف کولر نبود، از بغداد تهیه نمود و در خانۀ آن پیرمرد نصب کرد که بسیار خوشحال شده بود و دعا می کرد. حضرت امام(س) چنین رسمی داشتند. حاج آقا مصطفی(ره) هر جمعه با خانواده خود برای دیدار امام(س) به منزل ایشان می رفتند و ایشان هم خرج یک هفته شان را به آنها می دادند. اما آن هفته، خانم ایشان خرج هفته را از امام(ره) گرفته بود. ‏

‏این موضوع بسیار ارزنده و در عین حال شگفت انگیز است که شخصیتی مثل ایشان که خود مجتهد و صاحب نظر بود و فرزند رهبر عالی قدر امام(س) بود از نظر ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 205
‏زندگی مانند یک طلبه ساده زندگی می کرد، آقازادگی در ایشان تأثیر نداشت و از نظر تصرف در وجوهات کاملاً مقید بودند و زندگی زاهدانه ای را می گذراندند. ‏

‏البته بعضیها ممکن است این مسایل را باور نکنند و حق هم دارند؛ چون معمولاً وضع زندگی آقازاده های علما بهتر از این است و این که یک آقازاده ای آن قدر محدود باشد که مخارج زندگی خود را هفته به هفته از پدرش بگیرد، برایشان قابل قبول نیست. من معتقدم که این هم از فضایل امام(س) است و هم از فضایل حاج آقا مصطفی(ره)؛ یعنی، هم امام(س) مقیّد بودند فرزندانشان را این طور تربیت کنند و هم فرزندان ایشان چنان تربیت شده بودند که این مسایل را می پذیرفتند. بسیاری از آقازاده ها ممکن است این چیزها را نپذیرند، اما هم حاج آقا مصطفی(ره) هم حاج احمد آقا به این امور مقیّد بودند. ‏

‏یادم هست در جریان فوت مرحوم حاج احمدآقا، برای برگزاری مراسم چهلم ایشان به اصفهان رفته بودم. پس از مجلس، یکی از بزرگان آمد و به من گفت: «من یک فضیلت از حاج احمد آقا سراغ دارم که بر همۀ فضایلش برتری دارد». گفتم: چیست؟ گفت: «پس از رحلت امام(س) یک میلیارد تومان پول در دفتر امام(س) موجود بود. حاج احمد آقا همه را به جامعۀ مدرّسین حوزۀ علمیه تحویل داد». یا مثلاً، پیش از رحلت امام(س) وجوهاتی را که مردم به من داده بودند، به دفتر امام(س) تحویل داده بودم، ولی به علت کسالت امام(س)، آقای رسولی موفق نشده بود قبض ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 206
‏رسید آنها را مهر کند و به من تحویل دهد. مرحوم حاج احمد آقا همۀ پولها را با قبض هایش برگرداند و آنها را مهر نکرد. قریب 250 قبض پیش من بود. هر قدر با دوستانی که در دفتر امام(س) بودند یا با آقای رسولی صحبت کردم، موفق نشدیم حاج احمد آقا(ره) را قانع کنیم تا آنها را مهر کند و پول را تحویل بگیرد. این قبضها پیش من بود تا مقام معظّم رهبری مسؤولیت آن را به عهده گرفتند. آنها را به دفتر ایشان دادم و همان آقای رسولی مهر کردند. ‏

‏این مهم است که فرزندان مرجعی که وجوهات مردم در اختیار اوست، این قدر زهد و تقوا داشته باشند و بتوانند به راحتی از این مبالغ هنگفت بگذرند. ‏

‏ما می بینیم که حاج آقا مصطفی(ره) در مقابل پول و وجوهات مردم مثل امام(س) مقیّد بود و زندگی بسیار ساده ای داشت. ‏

‏در همان ایامی که ایشان به شهادت رسیده بود، ما در نجف با همکاری برخی دوستان جزوه ای تهیه کردیم تحت عنوان «شهیدی دیگر از روحانیت»‏‎[2]‎‏که در اربعین ایشان چاپ شد. پیش از آن، بسیاری باور نمی کردند که حاج آقا مصطفی(ره) مثلاً، چنان خانۀ محقّری آن هم به صورت اجاره ای داشته باشد و در کمال زهد، آن ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 207
‏قدر ساده زندگی کند. حتی مهمان های خود را هم در همان خانۀ محقّر پذیرایی‏‎ ‎‏می کرد. ‏

 

نقش حاج آقا مصطفی(ره) در نهضت و ارتباط ایشان با مبارزان و انقلابیون چگونه بود؟ 

‏ایشان در عین این که از حیث علمی، ملاّ، مجتهد و جامع المعقول والمنقول بود، مبارز هم بود. اصولاً مبارزه از بیت امام(س) و حاج آقا مصطفی(ره) آغاز شد. ایشان از همان آغاز مبارزه بلکه از آغاز انعقاد اولین نطفه مبارزه، حضور داشت و همیشه یکی از یاوران و بازوان پرتوان امام(س) به شمار می رفت. در ماجرای پانزدهم خرداد، ایشان در مبارزه حضور داشت. وقتی مأموران شاه به خانۀ امام(س) می ریزند، امام(س) که برای عبادت بیدار شده بودند، سرو صدای آنها را می شنوند. از خانۀ حاج آقا مصطفی(ره) به خانۀ خود می آیند، در می زنند و می گویند: «روح الله خمینی منم، چرا آن پیرمرد را می زنید». آنها هم احترام می کنند و می گویند: «آقا بفرمایید». ایشان می گویند: «بگذارید من لباس بپوشم، بیایم». حاج آقا مصطفی(ره) که ناظر این ماجرا بوده، می گفت: «می خواستم خود را از بالای بام روی ماشین آقا بیندازم که آقا متوجه شدند و اشاره کردند که مصطفی(ره)، خودت را نگه دار». پس از آن که امت رهبر خود را در میان نیافت و دژخیمان رهبر انقلاب را بازداشت کرده ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 208
‏بودند، کسی که به ملت خط و جهت داد و ایجاد حرکت کرد، حاج آقا مصطفی خمینی(ره) بود. با سخنان کوتاه، محرک و مهیج ایشان در صحن حضرت معصومه(علیهاالسلام)، هم علما و مراجع و هم مردم جهت و راه خود را پیدا کردند و مبارزه را ادامه دادند. در فعالیتهای حوزه علمیه قم و اجتماعاتی که در تهران صورت می گرفت، ایشان فعالانه شرکت داشتند. بعد از تبعید امام(س) به ترکیه فعالیت های حاج آقا مصطفی(ره) اوج گرفت، طوری که رژیم مجبور شد، ایشان را نیز تبعید کند و از آن موقع همگام با امام(س) مبارزه را پی گیری کرد. شاید جوانان ما امروز نتوانند جوّ آن موقع را تصور کنند. امروز هر کس ساکت باشد، مورد ملامت قرار می گیرد که چرا حرف نمی زند، اما آن روز هر کس حرف می زد، شلاق‏‎ ‎‏می خورد، زندان می رفت و تبعید می شد. ‏

‏وقتی حضرت امام(س) را گرفتند تا 24 ساعت خبر نداشت که ایشان زنده است یا نه. پس از قضیۀ پانزدهم خرداد، یک شب در مشهد از حرم بر می گشتم که یکی از دوستان از من پرسید: تهران چه خبر بود؟ در آن ایام من در تهران منبر رفته بودم. داشتم برای او نقل می کردم که چه شده و در عین حال، در حال عبور از مقابل کلانتری بودیم. مرا گرفتند و گفتند: داشتی چه می گفتی؟ گویی حرف زدن قدغن بود. لازم بود در آن شرایط، کسی جلو بیفتد، سد را بشکند و حرف بزند. آن شخص حاج آقا مصطفی(ره) بود که در صحن حضرت معصومه(علیهاالسلام) مردم را تحریک کرد. ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 209
‏در نجف اشرف هم بعد از رهبر عالیقدر، شهید حاج آقا مصطفی(ره) محور انقلاب بود و با راهنمایی ایشان روحانیون مبارز خارج از کشور تشکل پیدا کردند و نقطه اتکاء و پشتوانه آنها شهید حاج آقا مصطفی(ره) بود. منزل و شخص ایشان محوری بود برای کسانی که از ایران، آمریکا و اروپا می آمدند. ما خودمان قریب 25 نفر بودیم که تمام کارهایمان با ایشان هماهنگ می شد آقایان دعایی، سید حمید روحانی، سید هادی موسوی، سجّادی، سید باقر موسوی، قاسمپور، املائی، شیخ حسن کرّوبی، طاووسی، رحمت، محتشمی، ناصری، شهید منتظری و تعدادی دیگر از جملۀ این دوستان بودند. من، آقای محتشمی و آقای ناصری هستۀ مرکزی روحانیون مبارز بودیم. شورای روحانیون مبارز خارج کشور در یک انتخابات، ما سه نفر را برگزیده بود. مسایل به وسیلۀ ما به امام(س) منتقل می شد، امام(س) هم دستوراتشان را از ناحیۀ ما منتقل می کردند. ‏

‏وقتی چنین تشکّلی به وجود آمد، خدمت امام(س) رسیدیم، گزارش دادیم و گفتیم که قرار است بدون اطلاع شما، کاری انجام ندهیم. ایشان هم تأیید کردند و فرمودند: «سعی کنید که این تشکّلتان از هم نپاشد، اگر این تشکّل از هم پاشید، دوباره جمع کردن آن خیلی مشکل است» این تشکّل ادامه داشت تا وقتی که به پاریس رفتیم. در آنجا هم بیت امام(س) را اداره می کردیم. در نجف، در آن شرایط، افرادی مثل بنی‏‎ ‎‏صدر، قطب‏‎ ‎‏زاده، ابراهیم یزدی، صادق طباطبائی یا دیگران که از ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 210
‏خارج می آمدند با ما دیدار می کردند؛ برخی از آنها منزل ما می آمدند، بعضی هم حتی منزل حاج آقا مصطفی(ره) رفتند. مثلاً، خود قطب زاده منزل حاج آقا مصطفی(ره) می رفت. اما وقتی معلوم شد که به نماز اهمیت نمی دهد، ایشان دیگر او را نپذیرفت. یک شب از غروب تا ساعت دوازده شب نشسته بود و آخر هم نماز سبکی خوانده بود. حاج آقا مصطفی(ره) هم به صغری (خدمتکار منزل) گفته بود که ساک او را بگذارد دم در تا وقتی می آید، داخل منزل نشود. حاج آقا مصطفی(ره) همان موقع گفته بود: «مواظب این (قطب‏‎ ‎‏زاده) باشید، زیاد دروغ می گوید، بلوف‏‎ ‎‏می زند، حرفهایش راست نیست». ‏

‏حضرت امام(س) با یک جلسه می فهمیدند که هر کس چه کاره است[مثل جریان منافقین که پس ملاقات فرستادۀ آن سازمان آنان را به خوبی شناختند و هیچ گاه تأییدشان نکردند]، دوستانی را هم که برای همکاری انتخاب می کردند از ابتدا‏‎ ‎‏می شناختند که اهل کار هستند یا نه. حاج آقا مصطفی(ره) هم از همان اول آنها رامی شناخت، اما در آن موقع، همکاری ما با آنها به قول معروف، تاکتیکی بود نه ایدئولوژیکی؛ مجبور بودیم برای پیشرفت کار با آنها همکاری کنیم و از آنها کمک بگیریم، اما به آنها باج نمی دادیم. در جلساتشان شرکت می کردیم، اما برای تأیید مبارزه، امام(س) و حاج آقا مصطفی(ره) را هم کاملاً در جریان مسایل قرار می دادیم. حاج آقا مصطفی(ره) بازوی توانایی برای امام(س) بود. بسیاری از مسایل جزئی را ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 211
‏ما نمی توانستیم با امام(س) مطرح کنیم. اما با حاج آقا مصطفی(ره) مطرح می کردیم، وقتی ایشان مصلحت می دانست، اقدام می کردیم و می دانستیم که یقیناً مورد رضایت امام(س) است. اگر برخی از موارد مورد شک و شبهه قرار می گرفت، خود ایشان می گفت: «از آقا بپرسید» یا می گفت: «من از آقا می پرسم». این مشی عاقلانه ایشان بود. ‏

 

از ویژگیهای مدیریتی ایشان چه خاطره ای دارید؟ 

‏یکی دیگر از ویژگیهای ایشان قاطعیت و تعصّب در اصول مبارزه بود. روزی در بیرونی حضرت امام(س) در قسمت پایین نشسته بودیم. حاج آقا مصطفی(ره) معمولاً در قسمت پایین بیرونی می نشست تا هم در جنجال مسایل نباشد و به ذکر و وردش برسد و هم بر رفت و آمدها نظارت داشته باشد. من خدمت ایشان بودم. متوجه شدم نوغانی (منبری معروف مشهد) و آقا سید محمدعلی میلانی (پسر آیت الله میلانی) وارد دفتر بیت امام(س) شدند. هر کس درخواست ملاقات می کرد، آقای رضوانی یادداشتی خدمت امام(س) می دادند و معمولاً افراد توقع نداشتند که جواب رد بشنوند. لذا، بهتر بود از ابتدا برای این ها درخواست ملاقات نشود تا خدمت امام(س) نرسند. آن موقع هنوز امام(س) از اندرونی تشریف نیاورده بودند. به محض این که این ها وارد شدند، حاج آقا مصطفی(ره) با صدای بلند گفت: «آقای ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 212
‏رضوانی، مبادا این ها را بفرستی داخل، این ها هنوز هم دست از آقا بر نمی دارند، حیا‏‎ ‎‏نمی کنند، چرا آمده اند اینجا؟ » آنها هم پیش از آن که امام(س) بیایند، بلند شدند و رفتند، فهمیدند که آنجا جایشان نیست. حاج آقا مصطفی(ره) در همکاریهایش با افراد این قدر مقیّد بود و با بسیاری از افراد که صلاح نمی دانست رابطه ایجاد‏‎ ‎‏نمی کرد. ‏

 

برخورد حاج آقا مصطفی(ره) با گروههای سیاسی به چه صورتی بود؟ 

‏در آن موقع، دولت ایران کاروانهایی به راه انداخته بود و به زیارت عتبات مقدسۀ عراق می آورد. برخی از ایرانیها می آمدند و گله می کردند که ما با حاج آقا مصطفی(ره) سلام و علیک کردیم، اما ایشان جواب ما را نداد یا بعضی می گفتند که ایشان سلام نمی کند. این در حالی بود که ایشان وقتی از دور مرا می دید، سلام‏‎ ‎‏می کرد و من از صدای سلام او، ایشان را می شناختم. خدمت ایشان عرض کردم که بعضیها این طور گله می کنند. ‏

‏ایشان گفت: «این ها راست می گویند، اما این کار علت دارد. علتش آن است که من می ترسم با آنها سلام و علیک کنم، احوالپرسی کنم، برایشان موجب دردسر شود، وقتی بر می گردند ایران، ساواک اذیتشان کند که چرا با فلانی سلام علیک کردی؟ من به همین مقدار هم راضی نیستم که برای آنها ناراحتی پیش بیاید». ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 213

آیا شاهد خشم و اندوه یا شادی ایشان بودهاید؟ 

‏در خشم خود، طبق آیۀ کریمۀ: «‏اَشِدَّاءُ عَلَی الکُفّٰارِ رُحَمٰاءُ بَیْنَهُمْ‏»‏‎[3]‎‏در مقابل کفار سخت دل و خشمگین بود، اما در مقابل مؤمنان انقلابی و متدیّنان، رحم دل بود. ‏

 

از نحوۀ ارتباط ایشان با افراد خانوادۀ خود چه می دانید؟ 

‏ایشان با اهل بیت خود بسیار خوش‏‎ ‎‏رفتار بود. من با ایشان ارتباطی خانوادگی داشتم. معمولاً خرید خانه را خدمتکار ایشان انجام می داد، گاهی هم خود شخصاً خرید می کرد. ‏

 

در مورد مهمانداری ایشان قدری توضیح دهید. 

‏مهمانداری ایشان بسیار خوب بود. حتی در شب شهادتش هم عده ای مهمان در منزل داشت. ‏

 

مشی مبارزاتی ایشان به چه صورتی بود؟ به چه نوع مبارزه ای اعتقاد 


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 214
‏داشتند؟ ‏

‏مشی مبارزاتی ایشان همان مشی امام(س) بود. وقتی ستارگان در کنار خورشید قرار می گیرند، از خود نوری ندارند. ایشان هم در کنار حضرت امام(س) خط مشی جداگانه ای نداشت، بلکه کاملاً متأثر از امام(س) و مطیع ایشان بود. ‏

 

حاج آقا مصطفی خمینی(ره) چگونه به شهادت رسیدند؟ 

‏صبح آن روز که برای ایشان خاکشیر می برند، مشاهده می کنند که شهید با حالتی چهار زانو روی کتاب سرشان به پایین افتاده است، هر چه ایشان را صدامی زنند، جوابی نمی شنوند، خانمشان را مطلع می کنند، وقتی ایشان را بلندمی کنند، می بینند که صورتشان کبود شده و حرکتی ندارند، مستخدم خانه به کوچه‏‎ ‎‏می دود تا همسایه ها را خبر کند که به آقای دعایی برخورد می کند، سپس حاج آقا مصطفی(ره) را به بیمارستان می برند که دکتر پس از معاینه اعلام می کند قلب ایشان از حرکت ایستاده است. ‏

‏سپس ما به منزل امام(س) رفتیم، امام(س) سوال می کردند: «از مصطفی چه خبر»؟ حاج احمد آقا(ره) که از جریان مطلع بود و راضی نمی شد مستقیماً مطلب را به امام(س) بگوید، سکوت کرد. امام(س) گفتند: «هر چه هست بگو... آیا مصطفی فوت کرده»؟ که در این موقع احمدآقا(ره) شروع به گریه کرد. آنگاه امام(س) فرمود: «‏انا الله و


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 215
انا الیه راجعون‏» و سپس افزودند: من امید داشتم مصطفی(ره) برای امت اسلام مفید باشد. ‏

‏پزشکان پیشنهاد کردند که بدن ایشان کالبد شکافی شود تا علت فوت مشخص گردد، ولی امام(س) با این کار مخالفت کردند. این حادثه در حالی رخ داد که ایشان روز قبل کاملاً صحیح و سالم بودند و در جلسه درس هم شرکت کردند و درس دادند و همان روز در یک مجلس ختم نیز شرکت کردند و همچنین برای خانمشان که مریض بود دکتر آوردند. شب آن حادثه چند میهمان برای ایشان آمد و در مجموع مسلماً این حادثه توسط عوامل رژیم شاه صورت گرفت. ‏

 

برخورد امام(س) با مسأله شهادت حاج آقا مصطفی(ره) چگونه بود؟ 

‏برخلاف تصور رژیم شاه که فکر می کرد با شهادت ایشان کمر امام(س) رامی شکند، ایشان در برابر این مصیبت بسیار عظیم، مصیبت شخصیتی مجتهد که فرزند اوست، مانند کوه استوار ایستاد و در اولین جلسه درس فرمود: «این طور قضایا برای همه مردم پیش می آید و چندان هم مهم نیست...» ‏

‏امام(س) شهادت ایشان را یکی از «الطاف خفیه» پروردگار محسوب می کند، البته آن روز این مطلب برای بسیاری قابل هضم نبود که چگونه شهادت چنین شخصیتی از الطاف خفیه باشد ولی بعد وقتی که آثار مثبت این شهادت را لمس کردیم و با ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 216
‏چشم خود دیدیم که این حادثه منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد، آنگاه همه باور کردند که از الطاف خفیه پروردگار بوده است. ‏

‏زمانی که امام(س) بر سر قبر فرزند خود حاضر شدند، تمام اطرافیان و همراهان مثل ابر بهار گریه می کردند، لیکن امام(س) پس از خواندن فاتحه فرمودند: «برای مرحوم کمپانی(ره) همه فاتحه بخوانند» سپس به همه تسلیت گفتند و دلداری دادند.‏

‏* *  *‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 217

کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 218

  • - سُئل عن عیسی بن مریم (علیهالسلام): «من نجالس»؟ فقال (علیهالسلام): «من یذکرکم الله بالآخرة رؤیته و یزید فیمنطقکم کلامه و یرغبکم فی الآخرة عمله».
  • - این کتاب با افزودن مقدمه و ضمائم (شامل مجموعۀ مکاتبات و مکتوبات آیتالله شهید و همچنین 20 سند  از اسناد ساواک در رابطه با فعالیتهای سیاسی آن بزرگوار) اخیراً از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام  خمینی(س) چاپ و منتشر شده است.
  • - فتح / 29.