یادها و یادمانها

مصاحبه با آیت الله حاج سیّد عبّاس خاتم یزدی

 

مصاحبه با آیت الله حاج سیّد عبّاس خاتم یزدی

 

لطفاً راجع به سابقه و نحوۀ آشنایی خودتان با شهید آیت الله سیّد مصطفی خمینی(ره) مطالبی بیان بفرمایید. 

‏آشنایی ما با شهید آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی(ره) از زمانی شروع شد که ما از یزد برای تحصیل به قم آمدیم. این آشنایی در نجف تکمیل شد. ‏

‏ایشان در قم از آقازاده ها بود و ضمناً از محصّلینِ بنام و ما آن مرحوم را دورادور‏‎ ‎‏می شناختیم. از آنجا که همسن (هر دو متولّد 1309) بودیم، آشنایی ما با ایشان از همان ایّام جوانی بود. آن مرحوم دوستانی در مدرسۀ آقای حجّت(ره) داشت، مثل آقای ابطحی و... گاهی وقتها که پیش رفقایش می آمد، ما هم دورادور مُباحثات آنها ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 113
‏را می دیدیم؛ مباحثاتی که با جرّ و بحث زیادی همراه بود. یکی از خصوصیات ایشان این بود که در هر جلسه ای شرکت می کرد، از مسایل علمی سخن می گفت و مجلس را به یک مجلس علمی مبدل می ساخت و دنبال هر مطلبی را که می گرفت، بسیار بحث می کرد و بحث را طولانی می نمود. ‏

‏آشنایی ما با حاج آقا مصطفی(ره) از سویی نیز به دلیل شرکت در درس خارج فقه حضرت امام(س) بود که در نجف اشرف شروع کردند و تقریباً مدت 15 سال ادامه داشت (از شروع بیع تا بحث خلل در نماز) مرحوم آقا مصطفی(ره) در این درس بیشترین اشکال را می گرفتند و حضرت امام(س) هم به اشکال های ایشان کاملاً توجه داشتند. ‏

‏خصوصیاتی را که من در مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی(ره)  دیدم، تاکنون در کمتر کسی دیده ام. اولاً ایشان حافظه قوی و استعداد فوق العاده ای داشت، به مطالبی که برخورد می کرد، فراموش نمی نمود. مثلاً قسمتهای آخر «مغنی» را که کمتر کسی مطالعه می کند، ایشان مطالعه کرده و به حافظه سپرده بود و از آن قسمتها مطالبی نقل می کرد. گذشته از این که حافظه اش قوی بود، استعداد و نبوغ فوق العاده ای نیز داشت و این که برخی می گویند: «اگر کسی حافظه اش قوی باشد، استعدادش کم است»، در مورد ایشان صادق نبود؛ حافظه بسیار قوی و استعداد بالاتر از متوسط داشت. ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 114
‏در نجف آشنایی ما با ایشان کامل شد. در آنجا در درس آیات عظام شرکت‏‎ ‎‏می کردیم، تا قضیۀ پانزده خرداد و دستگیری امام(س) و سپس انتقال آن بزرگوار به قیطریه و تبعید به ترکیه پیش آمد. ما در تمام این مدّت در نجف بودیم. شعاعهایی از مبارزه نیز در نجف شروع شده بود؛ به طوری که نامه هایی به علمای اطراف از جمله: ایران، پاکستان، مصر، الازهر و سازمان ملل نوشته می شد. البتّه وقتی امام(س) را دستگیر کردند، اصولاً مبارزه از تب و تاب افتاد به طوری که حدود یازده، دوازده ماه بود که امام(س) در ترکیه حضور داشتند و کسی از ایشان خبری نداشت؛ تا این که یک روز در نجف اشرف، در مدرسۀ آیت الله بروجردی(ره) نشسته بودیم؛ مرحوم آقای خلخالی که متولّی مدرسه بود و راجع به حضرت امام(س) مطالبی با طلّاب مطرح می کرد، گفت: آقای خمینی (در آن زمان به حضرت امام(س) «حاج آقا» یا «آقای خمینی» می گفتند) از هتلی در بغداد به من تلفن کرده است که با حاج آقا مصطفی(ره) در آن هتل است. بنا شد طلبه ها دیدار و استقبالی از آنان داشته باشند، قرار شد برخی از آقایان هم دسته ای را جهت این کار بفرستند، مثل آیت الله خویی(ره) که آن موقع وارد مبارزه شده بود و از اوّلین کسانی بود که عَلَم مبارزه را در نجف برافراشت، البته در اواخر قدری تغییر رویه داد. ‏

‏طلبه های علاقه‏‎ ‎‏مند در چندین ماشین به همراه مرحوم خلخالی، که سردستۀ قضیه بود، به طرف کاظمین به راه افتادند. در کاظمین اقامت در هتل را برای امام(س) ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 115
‏مناسب ندانستند و قرار شد امام(س) در منزل یکی از اهل علم که منزل مناسبی داشت اقامت نمایند. بعد از چند روز به سامرّا و سپس وارد کربلا شدند. به این ترتیب بنای آشناییِ کاملِ ما با آن مرحوم مستحکم گشت. ایشان روحیۀ گرم و متواضعی داشت. هنگام ورود حضرت امام(س) به عراق در کاظمین اشخاص زیادی از اهل علم، از بغداد و غیر بغداد نزد امام(س) می آمدند ولی در سامرّا به دلیل مسألۀ تسنّن استقبالی مانند کاظمین نبود. ‏

‏پس از دو، سه روز که در سامرّا ماندند قرار شد جهت زیارت به کربلا و سپس به نجف بروند. آن موقع در کربلا، آقا محمّد شیرازی، انصافاً در مبارزات بود و به دلیل رفقای زیادی که در کشورهای عربی و غیر عربی از جمله: اروپا، آمریکا، هند، پاکستان، افغانستان و... داشت، مطالب را خیلی خوب به آن مناطق می فرستاد و بدین طریق از امام(س) طرفداری می کرد. ‏

‏در کربلا استقبال بسیار خوبی از امام(س) و حاج آقا مصطفی(ره) به عمل آمد، چون مردم کربلا علاقۀ خاصّی به مرحوم آقا میرزا مهدی (پدر آقا محمّد) و بعد هم به ایشان داشتند و با جان و دل حرفهای آنها را عمل می کردند. ‏

‏در کربلا، آقای شیرازی، در صحن نماز می خواند. ایشان نمازش را به امام واگذاشت. امام(س) تقریباً مدّت ده روز در کربلا بودند. در این مدّت هرچه مهمان بر امام(س) وارد می شد، آقا محمّد پذیرایی می کرد و شام و جا برای خواب ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 116
‏در اختیار آنها می گذاشت. ‏

‏وقتی قرار شد امام(س) از کربلا به سوی نجف حرکت کنند، مقرّر شد عدّه ای از کربلا، ایشان را تا وسط راه مشایعت کنند. تعداد زیادی ماشین بدین منظور به راه افتاد؛ همچنین مقرّر شد، از نجف هم ماشینهایی جهت استقبال از امام(س) به راه بیفتند. بدین منظور آیت الله شاهرودی(ره) یکی دو ماشین و آیت الله خویی(ره) هفت، هشت ماشین فرستادند. طلبه های زیادی هم برای استقبال حاضر شدند. مرحوم خلخالی می گفت: «هرچه در این راه هزینه شود، قبول می کنم! » ‏

 

منظور شما از آقای خلخالی، مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی است؟ 

‏بله! منظورم حاج شیخ نصرالله خلخالی است. مرحوم خلخالی خیلی خوش مشرب و باسواد بود و پس از این که مقداری درس خواند، وکیل آقایان شد. او می گفت: هرچند رفاقت من با آقای خویی(ره) اسبق از رفاقتم با امام(س) است ولی ارادتم با امام(س) است. ‏

‏همچنین معروف بود که ایشان «وکیل الخائات» است یعنی «وکیل الخمینی»،  «وکیل الخویی» و «وکیل الخوانساری». ‏

‏در نجف به رغم استقبال خوبی که از امام(س) شد (صد تا صد و پنجاه ماشین) ولی بنا به دلایلی این مطلب جلوه نکرد. شاید تعمّدی در کار بود که امام(س) خیلی ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 117
‏در نجف جلوه نکنند. روزنامه ها هم که چیزی در این خصوص ننوشتند و در رادیو هم چیزی مطرح نشد. لذا عموم مردم چندان متوجّه قضیه نشدند. ‏

‏وقتی امام(س) در کربلا بودند، منزلی را در نجف برای ایشان از یک شخص عرب اجاره کردند. این منزل، تشکیل شده بود از یک اندرونی و بیرونی و تا حرم حدوداً صد متر فاصله داشت. ‏

‏امام(س) در منزل مستقر شدند. دسته دسته اهل علم و مردم برای دیدار با ایشان‏‎ ‎‏می آمدند. از بزرگان ابتدا آیت الله خویی(ره)، سپس آیت الله شاهرودی(ره) و بعد از سه روز آیت الله حکیم(ره) به دیدار امام(س) آمدند. ‏

‏حدود ده روز طول کشید و در این مدّت منزل ایشان از طلبه ها پر بود و حاج آقا مصطفی(ره) هم حضور داشت. ‏

‏پس از این مدّت بازدید امام(س) شروع شد. بدین منظور ابتدا به منزل آیت الله شاهرودی(ره)، سپس به منزل آیت الله حکیم(ره) و بعد به منزل آیت الله خویی(ره) رفتند. البته مسألۀ مرجعیّت آیت الله حکیم(ره) حساب دیگری بود، ولی چون آیت الله شاهرودی(ره) قبل از آیت الله حکیم(ره) برای دیدار امام(س) آمده بود، لذا امام ابتدا به عنوان بازدید به دیدار ایشان رفتند، ضمناً آن مرحوم مسن‏‎ ‎‏تر از دیگران هم بود. در این بازدیدها حاج آقا مصطفی(ره) همراه امام(س) نبود، و به دیدار رفقای دیگر می رفت یا در بیرونی بیت می نشست و از مردم پذیرایی می کرد. ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 118
‏وقتی امام(س) برای بازدید، به منزل آیت الله خویی(ره) رفتند، ایشان را به ناهار دعوت نمود. البتّه امام(س) به بازدید افراد می رفتند ولی دعوت شام یا ناهار را تنها در منزل آیت الله خویی(ره) قبول نمودند. در منزل آن مرحوم ناهار مفصّلی داده شد، جمعیّت زیادی هم بودند. ‏

‏امام(س) در منزل آیت الله حکیم(ره) به ایشان فرمودند: خوب است شما مسافرتی به ایران داشته باشید تا از نزدیک مظالم دستگاه حاکمه را ببینید. آیت الله حکیم(ره) گفت: در این گونه قضایا به دو سنخ می توان عمل کرد: یک سنخ به همان نحوی که اباعبدالله(علیه السلام) حرکت کردند و سنخ دیگر، همان شکل که امام حسن(علیه السلام) عمل نمودند. امام(س) گفتند: امام حسن(علیه السلام) یاور نداشتند؛ امّا شما یاور دارید، حرکت کنید! من هم پشت سر شما حرکت می کنم. البته در این جلسه بحث ادامه پیدا نکرد. ‏

‏در این بازدیدها، امام(س) قبلاً یک نفر را می فرستادند تا آقایان اطلاع داشته باشند. پس از این بازدیدها، دو نفر از آقایان باقی ماندند که امام(س) شخصی را خدمت آنها فرستادند تا اطلاع داشته باشند، این دو نفر عبارت بودند از: آقا محمّد روحانی و آن آقایی که در کوچۀ ناصر خانۀ سنگی دارد. بعد مجموعاً از آن ناحیه مطالبی مطرح شد که موانعی برای بازدید پیش آوردند و امام(س) هم آنجا نرفتند. ‏

‏زمانی که آیت الله حکیم(ره) به دیدار امام(س) آمد، آقا سیّد باقر و برخی دیگر از ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 119
‏پسرانش هم همراه ایشان بودند. جمعیّت، عکس و نوار هم گرفتند ولی در بیرون منزل آن عکسها و نوارها را گرفتند و نگذاشتند پخش شود. ‏

‏امام(س) در نجف غریب بودند. هر چند این مسایل برای ایشان اهمیّتی نداشت ولی آن طور که باید فضلا دور ایشان را بگیرند، نگرفتند. کسانی که دور و بر امام(س) بودند، واقعاً اهل فضل بودند و می خواستند چیزی یاد بگیرند، عدّه ای هم جوانهایی بودند که از ایران به نجف آمده بودند و بیشتر جهات سیاسی امام(س) برای آنها مطرح بود. در نجف کسی را یاد ندارم که از این زاویه به امام(س) ملحق شده باشد. ‏

‏امّا در خصوص شخصیّت حاج آقا مصطفی(ره)  هم جهت سیاسی و مبارزه ای آن مرحوم مطرح است و هم جهات علمی ایشان. ‏

‏او دانشمندی بود که بحق مستحق این کلمه بود؛ هم در فقه، اصول، فلسفه، ادبیّات عرب و ادبیّات فارسی. البته نه این که در ادبیّات عرب مثل «زمخشری» یا در ادبیّات فارسی مثل «حافظ» و «سعدی»؛ امّا در فقه و اصول مجتهد به تمام معنا و در حد بالایی بود، به طوری که می توان گفت در زمان خود بی نظیر بود. ‏

‏در فلسفه هم در حد بالا و صاحب نظر بود. البته نه در حدّ امام(س) یا مرحوم علّامه طباطبایی(ره). در عرفان هم در حدّ بالایی بود. ‏

‏از ویژگیهای حاج آقا مصطفی(ره) علاقۀ بسیار زیاد به حضرت امام بود. به طوری ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 120
‏که حاضر نبود مختصر ناراحتی برای آن بزرگوار پیش بیاید. امام(س) هم به ایشان فوق‏‎ ‎‏العاده علاقه داشتند. ‏

‏قبل از ظهرها وقتی درس امام(س) تمام می شد؛ از مسجد شیخ به منزل (اندرون) می رفتند و ما با حاج آقا مصطفی(ره) در بیرونی می ماندیم. ایشان به اندرون می رفت و به امام(س) سر می زد. قبل از نماز مغرب و عشا هم همین کار را می کرد. ‏

‏حاج آقا مصطفی(ره) نقل کرد که یک روز خدمت حضرت امام(س) رسیدم. ایشان گفتند: نامه ای ازآقای «حاج آقا مهدی حائری»، پسر مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره)، به ما رسیده و در این نامه نوشته است که اگر در کرۀ ارض کسی را سراغ داشتم که این عبارت از «محی الدّین عربی» را بلد باشد برای شما نامه نمی نوشتم چون از مشغله و گرفتاریهای شما خبر دارم. ‏

‏حاج آقا مصطفی(ره) می گفت: امام(س) نامه را به من دادند و فرمودند: این عبارت چه می گوید؟ ‏

‏حاج آقا مصطفی(ره) گاهی سرعت در جواب داشت. گفت: من هم جواب دادم این عبارت فلان مطلب را می گوید؛ ولی امام(س) از این که ایشان سرعت و عجله در جواب می کرد، اوقاتشان تلخ شده بود. ‏

‏یادم است روزی حرفی را از آیت الله خویی(ره) برای حاج آقا مصطفی(ره) نقل نمودم، مبنی بر این که ایشان گفته است: اگر کسی مسایل اصولی را خوب حل کند ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 121
‏دیگر برای فهم مسایل فلسفه درس گرفتن نمی خواهد، بلکه مقداری مطالعه هم کفایت می کند. حاج آقا مصطفی(ره) از این حرف ناراحت شد و گفت: خوب است با آیت الله خویی(ره) یک مسألۀ فلسفی را عنوان کنیم تا جواب بدهد. من به او گفتم حالا وقت این حرفها نیست. آیت الله خویی(ره) مرجعیّت دارد، درس فقه و اصول داردو... لذا عنوان کردن مسأله منتفی شد. ‏

‏راجع به «‏معجم رجال الحدیث‏» آیت الله خویی(ره) هم نکته ای را قابل به ذکرمی دانم و آن این که: این کتاب بالغ بر بیست و دو یا بیست و سه جلد می شود، طبقات رجال را نوشته و وصف نموده است، همچنین این مطلب که راوی از چه کسی و کدام امام روایت می کند نیز قید شده است. البته عدّه ای (که در اوّل کتاب مطرح شده اند) این کار را بر عهده داشته ولی تنظیم مطالب و جرح و تعدیل آنها با آیت الله خویی(ره) بوده است. درست مانند معماری که بر کار بنّا نظارت دارد. ‏

‏مطلبی را در این جا یکی از آقایان نقل کرده است و آن این که: رفتم خدمت آیت الله خویی(ره) و راجع به هفت، هشت نفر از روات مطالبی پرسیدم مبنی بر ضعیف، موثّق و یا مجهول الحال بودن آنها. آیت الله خویی(ره) هیچ کدام را جواب نداد و گفت: باید فکر بکنم. ‏

‏حاج آقا مصطفی(ره) به درس آیت الله خویی(ره) نیز می رفت. ایشان فرصت زیادی برای طرح اشکال در سر درس به کسی نمی داد. حاج آقا مصطفی(ره) در ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 122
‏درس اشکال کرد، آیت الله خویی(ره) هم احترامش نمود ولی چون بار دوم اشکال کرد و گفت: در نظریّۀ آقای والد این چنین دیدم؛ آیت الله خویی(ره) گفت: بله آن نظریۀ والد شماست و من هم آن نظریّه را دیده ام ولی من نظریّۀ خود و استاد خود را مطرح می کنم. ایشان مدّت زیادی هم به درس آیت الله شاهرودی(ره) رفت. ‏

 

ایشان در کدام یک از دروس آیت الله خویی(ره) شرکت می کرد؟ 

‏در درس اصول آیت الله خویی(ره) شرکت می کرد. بعد از سه، چهار روز در درس آیت الله شاهرودی(ره) حاضر شد. من به درس ایشان نمی رفتم ولی رفقامی گفتند که ایشان زیاد به درس آن مرحوم می رفت. ‏

‏پس از چندی درس آیت الله شاهرودی(ره) را هم رها کرد و به درس مرحوم آقای بجنوردی (که دو نفر از پسرانش هم این جا هستند) حاضر می شد. مرحوم بجنوردی تعبیر عجیبی در خصوص آقا مصطفی(ره) داشت و آن این که: من از ایشان استفاده می کنم؛ درست همان حرفی که مرحوم نراقی در مورد شاگرد خود، شیخ انصاری، دارد. ‏

‏سپس درس حضرت امام(س) مطرح شد و ایشان تا زمان رحلت یا شهادت در درس آن بزرگوار شرکت می کرد. ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 123
حاج آقا مصطفی(ره) در نجف چه کارهایی را انجام می دادند و 

مختصری هم از ویژگیهای عبادی و عرفانی آن مرحوم، بفرمایید: 

‏در زمینۀ ویژگیهای آن مرحوم باید بگویم، ایشان منشأ کمالات و شرافتها بود؛ شرافت حسبی و نَسَبی. ‏

از نظر نَسَبی‏: از طرف پدر به حضرت امام(س) و از طرف مادر به آیت الله ثقفی(ره) می رسید؛ سیادت ایشان هم مشخص بود که به فاطمۀ زهرا(علیهاالسلام) می رسید. ‏

از نظر علمی:‏در فقه و اصول مجتهد کامل و مطلق و در عرفان، اخلاق، فلسفه و رجال هم صاحب نظر بود. البته اجتهاد ایشان و ارتقای علمی آن مرحوم در نجف به حد والای خود رسید. ‏

از نظر اخلاقی‏: ‏‏باید بگویم که آن مرحوم صاحب اخلاق پسندیده بود. نسبت به دوستانش متواضع و نسبت به دشمنان و معاندین سرسخت بود‏‏. «‏أشِدّٰاءُ عَلَی الکُفّٰارِ رُحَمٰاءُ بَیْنَهُمْ». 

‏در اینجا مناسب است که خاطره ای را نقل کنم و آن این است که: حضرت امام(س) در نجف، حدوداً یک یا یک ساعت و نیم به ظهر مانده، درس در مسجد شیخ انصاری(ره) را تمام می کردند و به طرف منزل و به اندرونی می رفتند. حاج آقا مصطفی(ره) وارد اندرونی می شد و سپس به بیرونی مراجعت می کرد و از هر ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 124
‏موضوعی سخن به میان می آمد. ‏

‏یک روز در بیرونی، سیّدی را دیدیم که بعداً معلوم شد سیّد محمّد علی، فرزند آیت الله میلانی(ره) است. سیّد محمّد علی از بیرونی به بالا رفت تا از آقای «قَرَهی» اجازۀ ملاقات با امام(س) بگیرد. حاج آقا مصطفی(ره) به او اعتنا نکرد و با حالت خشم‏‎ ‎‏آلود، گفت: چقدر پررو است! اینجا می آید تا به حضور حاج آقا برسد. ‏

‏ (البته ما از اوضاع و مسایل این شخص چندان خبر نداشتیم.) آقای قَرَهی چون این صحنه را دید وقت دیدار به او نداد. او هم بدون ملاقات برگشت. سپس حاج آقا مصطفی(ره) گفت: نمی دانید این شخص چقدر اذیّت کرده است. او آیت الله میلانی(ره) را از صحنۀ مبارزه کنار زده است. آیت الله میلانی(ره) رأساً در مبارزه بود. در قضیۀ کاپیتولاسیون و اصلاحات ارضی و دیگر مسایل با شاه مخالف بود، ولی ناگهان کناره‏‎ ‎‏گیری کرد. سیّد محمّد علی به این هم اکتفا نکرد و مسایلی از قبیل همکاری با ساواک در مورد او مطرح شد. حاج آقا مصطفی(ره) هم مانند حضرت امام(س) نسبت به این گونه مسایل خیلی حساس بود. اگر کاری جنبۀ فردی داشت، مثلاً کسی وجهی می خواست به او می داد و خیلی حسّاسیّت نداشت، ولی اگر کسی می خواست مسایلی راجع به انقلاب پیش بیاورد و در واقع کار جنبۀ عمومی داشت؛ به هیچ وجه کوتاه نمی آمد، و تا سر حد جان با او مبارزه می کرد. ‏

‏مرحوم آقا مصطفی(ره) درعین حال که بسیار خوش اخلاق بود و با افراد زیادی ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 125
‏رفاقت داشت و نسبت به کوچک و بزرگ احترام قایل بود، با این وجود، اگر کسی در هدف با او مخالف بود و نسبت به انقلاب کینه و دشمنی داشت، آن چنان بی تفاوت از او می گذشت که اگر در مجلسی وارد می شد (ومثلاً تمام مردم به احترام او بلند می شدند) او از جای خود حرکت نمی کرد و به هیچ وجه حاضر نبود او را تعظیم کند. از یک طرف آن قدر خوش برخورد و خوش اخلاق و از طرف دیگر بسیارقانع، با صلابت بود. ‏

‏از دیگر خصوصیّات حاج مصطفی(ره) آن بود که تا هفتم محرّم در نجف می ماند، سپس به کربلا می رفت، تا سیزدهم محرّم در کربلا می ماند و سپس به نجف بازمی گشت. در نجف قبل از ظهر زیارت عاشورا را در حرم با آداب وارده و صد لعن و سلام می خواند. در کربلا هم همین برنامه را در حرم داشت؛ درست همان کاری که امام(س) انجام می دادند. این برنامه یک ساعت یا یک ساعت و ربع طول می کشید. مورد دیگری را نقل کنم که بیانگر شدّت عمل، حساسیّت و جامع نگری حاج مصطفی(ره) است: ‏

‏یکی از رفقا نزد امام(س) قُرب و منزلتی داشت. از طرف دیگر رفقای روحانی مبارز جوانی بودند که جهات سیاسی حضرت امام(س) بیشتر مورد نظر آنها بود و ایشان کارهایی که به نوعی به مرجعیّت بر می گشت به آنها ارجاع نمی داد. ‏

‏از این اشخاص می توان به آقایان: دعایی، زیارتی، فردوسی پور، محتشمی و... ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 126
‏اشاره نمود. برخی از این دوستان با آن آقا که نزد حضرت امام(س) منزلتی داشت مخالف بودند. مبنای مخالفت آنها هم این بود که می گفتند کار او در ایران (چون مسافرتی به ایران کرده بود) معلوم نیست و مشخّص نیست که با چه کسانی رفت و آمد کرده است. لذا به حاج آقا مصطفی(ره) فشار می آوردند که از رفت و آمد این فرد به تشکیلات امام(س) جلوگیری شود. از سوی دیگر حاج آقا مصطفی(ره) هم این فرد را می شناخت و انصافاً کاری نکرده بود که موجب سوء ظن باشد؛ لذا یک روز به من گفت: با توجّه به شناختی که از این فرد دارم و با عنایت به اصرار این دوستان چه کار کنم؟ البته این طور کارها را حاج مصطفی(ره) می توانست حل و فصل کند و من از عهدۀ آنها بر نمی آمدم. در عین حال به ایشان گفتم: شما که خودت می دانی چیزی نیست، نمی توان نظر این ها را ملاک عمل قرار داد، و در ادامه گفتم سیاسیّون در نقطه نظر خود بنا را بر «بد» می گذارند، مگر خلاف آن ثابت شود ولی شرعیّون بنا را بر «خوب» می گذارند مگر عکس آن ثابت شود، این آقا به تهران رفته و برگشته است و برنامه هایی داشته که ملازمه با دیدگاههای سیاسی دارد. شاید بی مورد نباشد اگر در حد منطقی نقطه نظر سیاسیّون و نگرش آنها در این زمینه (بدون هتک حرمت و ارتکاب خلاف شرع) اعمال شود. ‏

‏به هر حال جامع نگری و حساسیّت حاج مصطفی(ره) در این موارد مشخّص‏‎ ‎‏می شد. وسعت بُعد سیاسی حاج آقا مصطفی(ره) بیشتر از این هاست که من خبر ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 127
‏دارم. دیگران که بیشتر از من با ابعاد سیاسی آن مرحوم مرتبط بودند، از این بُعد اطلاع بیشتری دارند؛ زیرا کسانی از دور و نزدیک به منظور پاره ای مسایل سیاسی، خدمت حضرت امام(س) یا خدمت ایشان می رسیدند، جلسات و مکاتباتی داشتند و در واقع این برنامه یکی از مهمترین کارهای آن مرحوم بود. ‏

‏از جمله اشخاصی که از خارج به نجف می آمدند، می توان به بنی صدر، قطب زاده، جلال الدّین فارسی، شهید محمّد منتظری، علی جنّتی (پسر آقای جنّتی) و مهندس غرضی اشاره کرد. منافقین هم بودند که به نجف آمد و شد‏‎ ‎‏می کردند. البته رابطۀ حاج آقا مصطفی(ره) با بنی صدر و قطب زاده خوب نبود، ولی اصولاً همۀ افرادی که به ایشان برای اهدافی خاص مثلاً اهداف سیاسی مراجعه‏‎ ‎‏می کردند هر چند باطناً خوب نبودند ولی ناچار بودند آنها را نگاه دارند؛ ولی ایشان از آنجا که در هدفش یعنی انجام وظیفه در جهت اهداف امام(س) و پیشبرد اهداف انقلاب و اسلام استوار بود. بنا به تغییر شرایط تغییر موضع نمی داد. ‏

‏البتّه حضرت امام(س) گاهی ممکن بود با توجّه به ملاحظات عمیق و جامع نگری و آینده اندیشی که داشتند، با بنی صدر حرفی هم بزنند و امثال او را راه بدهند، ولی حاج آقا مصطفی(ره) بنی صدر و قطب زاده را راه نمی داد. البته با جلال الدین فارسی، غرضی، علی جنّتی و محمّد منتظری خوب بود و آنها به دیدار ایشان می آمدند. ‏

‏ناگفته نماند همان آقایان که از اطرافیان حضرت امام(س) و حاج آقا مصطفی(ره) ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 128
‏بودندبعضاً با برخی افراد که آن مرحوم با آنها خوب نبود، مراوده داشتند. ‏

‏البتّه این ها هم که طالب دیدار امام(س) یا حاج آقا مصطفی(ره) بودند بدان معنا نیست که دنبال اسلام و جمهوری اسلامی بودند؛ بلکه فکر می کردند می توانند حضرت امام(س) را وسیله ای برای هدف خود بسازند، مایل بودند تا دولتی تشکیل شود و سپس عنان آن را خود به دست بگیرند! ‏

‏حاج آقا مصطفی(ره) در امتداد نگرش سیاسی خود که منبعث از احساس وظیفۀ شرعی بود، ملاقاتی هم با آیت الله حکیم(ره) داشت. امام(س) نیز برای آیت الله حکیم(ره) احترام قایل بودند. حاج آقا مصطفی(ره) هم بنا به دو جهت خدمت آیت الله حکیم(ره) می رفت. ‏

‏نخست: آیت الله حکیم(ره) مرجع عام بود، و در واقع ایشان میزبان بود و امام(س) و حاج آقا مصطفی(ره) مهمان بودند. ‏

‏دوّم: لازم بود تا از طریق آن مرجع بزرگ برخی کارهای سیاسی صورت بگیرد. مثلاً یک بار قرار بود آیت الله حکیم(ره) مقاله یا خطابه ای علیه حزب بعث داشته باشد تا در صحن خوانده شود، حاج آقا مصطفی(ره) ظاهراً از طرف حضرت امام(س) به دیدار ایشان رفته و گفته بود: اگر بناست این مقاله خوانده شود، مناسب است مطالبی هم در خصوص اوضاع هیأت حاکمۀ ایران و ساواک رژیم در آن گنجانده شود، یا اصلاً مقاله خوانده نشود تا هیچ کدام از این دو رژیم بهانه به دست ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 129
‏نیاورند و یا حق جسارتی به خود ندهند. ‏

‏البته آیت الله حکیم(ره) حملات شدیدی به دولت بعث نداشت ولی مسایلی از قبیل: انتقاد از اوضاع و کارهای خلاف را مطرح می نمود، ولی آنها هم بنای آن را داشتند تا روحانیّت را از بین ببرند؛ بدین منظور مرکز ثقل این کار را برنامه هایی از جمله اضمحلال شخصیّت آیت الله حکیم(ره) می دانستند؛ پس از بروز برخی مسایل و پراکنده شدن مردم، آیت الله حکیم(ره) به بغداد رفت. اوایل ورود ایشان به بغداد مردم دسته دسته به راه افتادند و در مراسم سینه زنی، امور سیاسی خود را هم مطرح کردند. در بغداد از هر محلّه و کوچه و بازاری این دسته ها راه افتاد. از شهرهای دیگر مانند کاظمین و سامرّا هم دسته های مختلف آمدند و برای آیت الله حکیم(ره) شعار دادند. ناگهان رادیو اعلام کرد «سیّد مهدی حکیم» جاسوس دولت ایران است! وقتی این حرف زده شد مردم از اطراف آیت الله حکیم(ره) پراکنده شدند. آن مرحوم مجبور شد تحت فشار حکومت عراق به نجف و سپس به کوفه برود. در نجف هفته ای یک بار به حرم می رفت و وضع ناگواری برای ایشان پیش آمده بود. در تمام این مدّت تنها طلبه هایی از ایران، افغانستان و پاکستان دور و بر آن مرحوم بودند؛ حتّی چندین بار هم این ها مورد اذّیت وآزار حکومت عراق قرار گرفتند، ولی باز هم به آن مرحوم وفادار بودند. تا این که آیت الله حکیم(ره) مریض شد و از دنیا رفت. ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 130
‏غرض از نقل این مطالب، بیان برخی فعالیّتهای سیاسی حاج آقا مصطفی(ره) بود. ‏

 

اگر در خصوص ویژگیهای علمی، سیاسی و اخلاقی حاج آقا مصطفی(ره) مطلبی ناگفته مانده است، بیان فرمایید. 

‏شخصیّت حاج آقا مصطفی(ره) همانند شخصیّت حضرت امام(س) ابعاد متفاوتی داشت. در عین حال از ابعاد ممتازی نیز برخوردار بود؛ ابعادی که ایشان را از دیگران متمایز می کرد. ایشان دنبال یک هدف مقدّس بود و غیر از آن هدف چیز دیگری را نمی دید. هدف او اسلام و انقلاب بود و سعی می کرد بستر لازم را برای تحقّق این هدف فراهم آورد. با کسانی که در تأسیس، ترویج و تحقّق این هدف با او همراهی می کردند، رفاقت داشت و برعکس با کسانی که با او در اجرای این اهداف همراه نبودند، مخالفت می ورزید. برای او فرق نمی کرد که مخالفین هدف مقدّس او از مقامات بالا باشند یا از رده های متوسّط و پایین، اهل علم باشند یا غیر اهل علم. یادم می آید که در سفری به سامرّا با هم بودیم (طلبه های نجف معمولاً سالی یک بار برای زیارت به سامرا می روند) ایشان در این سفرها معمولاً از سه روز تا یک هفته در سامرّا می ماند. ‏

‏آن مرحوم در آن سفر به من گفت: مبلغی پول هست، اگر مستحقّی را دیدی، ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 131
‏معرّفی کن! تا به او وجهی بدهم. ضمناً ایشان در این خصوص پول خوبی هم‏‎ ‎‏می داد، مثلاً ده یا بیست دینار که البته آن زمان وجه قابل توجّهی بود. یکی، دو نفر را معرفی کردم و قدری پول به آنها داده شد. فرد دیگری که به نظر ما آدم خوبی بود و وابستگی مختصری هم به یزدیها داشت، معرفی کردیم. ‏

‏نام آن شخص را که بردم، حاج آقا مصطفی(ره) ناراحت شد و گفت: درست است که وجهی نزد من است، ولی به هر کسی که نمی دهم. من گفتم: خود شما گفتید که اگر نیازمندی بود معرفی کنم، وانگهی ایشان طلبۀ خوبی است. آن مرحوم گفت: معیار ما فقط طلبگی و خواندن فقه و اصول نیست؛ بلکه معیار ما هدفی است که آن طلبه باید لااقل آن هدف را تأیید کند. ‏

‏بعداً معلوم شد آن طلبه وابسته به یکی از مخالفین حضرت امام(س) آقا سیّد مصطفی(ره) است. من خبر نداشتم ولی ایشان از این موضوع خبر داشت. همچنین اطلاع داشت که آن طلبه برخی اوقات با رفقای واقعی ما مخالفت کرده، حتّی به حضرت امام(س) هم جسارت کرده است. ایشان می گفت: حرام است به این ها پول بدهیم، چه رسد به این که سهم امام(علیه السلام) داده شود. ‏

‏از دلایلی که برخی افراد با حاج آقا مصطفی(ره) سر ستیز داشتند همین قاطعیّت او بود. البته امام(س) هم در نجف غریب بودند و مورد مخالفت، ولی وقار و وزانت و عطوفت و مهربانی که به طلبه ها داشتند و ید فاضلۀ آن بزرگوار، مانع آن می شد که ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 132
‏به ایشان اهانت شود، ولی بر عکس نسبت به حاج آقا مصطفی(ره) دهانها باز بود و آن مرحوم، مورد جسارت قرار می گرفت. این مسأله دو علّت عمده داشت: ‏

نخست‏: به دلیل مخالفتی که برخی افراد با حضرت امام(س) داشتند، اذیّت کردن ایشان را محملی جهت آزار حضرت امام(س) می دانستند. ‏

دوم:‏ایشان در راه تحقّق هدف، ثابت قدم بود. طبعاً با عدّه ای که مخالف هدفش بودند مخالف بود و آنان نیز متقابلاً با آن مرحوم مخالف بودند و او را اذیّت‏‎ ‎‏می کردند. ‏

‏از کسانی که حاج آقا مصطفی(ره) شدیداً در مقابل او ایستاده بود و او هم در مقابل آن مرحوم ایستادگی می کرد، «سیّد محمّد روحانی» بود. کار به جایی رسیده بود که تعبیرهای ناگواری نسبت به حاج آقا مصطفی(ره) به کار برده می شد. ‏

‏گاهی اوقات به رفقای حاج آقا مصطفی(ره) نسبت های ناروای دیگری داده می شد مثلاً کمونیست و توده ای. ‏

‏یک بار در کوفه مطلبی راجع به حاج آقا مصطفی(ره) مطرح شد که عربها ایشان را کتک زدند. گاهی وقتها هم افرادی وادار می شدند تا نزد امام(س) از حاج آقا مصطفی(ره) شکایت کنند. ‏

‏در خصوص درگذشت آن مرحوم، معروف است که ایشان را به شهادت رساندند. البته دو دولت عراق و ایران دست به دست هم دادند و آن مرحوم را ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 133
‏شهید کردند که در این زمینه تحلیل خود را خواهم گفت. ‏

‏برخی افراد خیال می کردند که حاج آقا مصطفی(ره) محرّک حضرت امام(س) در موضع‏‎ ‎‏گیری‏‎ ‎‏ها، سخنرانیها و صدور اطلاعیه هاست؛ در حالی که حضرت امام(س) در کارهای سیاسی، شخصاً تصمیم می گرفتند و دنباله رو احدی نبودند. تصمیم مخالفین آن بود که حاج آقا مصطفی(ره) را از سکّه بیندازند، تا امام(س) قدری ساکت شود. ‏

‏تصوّر آنها این بود که با از بین رفتن حاج آقا مصطفی(ره) کسی از بین می رود که به حضرت امام(س) خط مشی سیاسی می دهد. از سوی دیگر با از بین رفتن ایشان، در روحیۀ امام(س)، که ضمناً مسن نیز می باشند، ضعف و شکست به وجود می آید. ‏

‏اشتباه آنها این بود که تصوّر می کردند حاج آقا مصطفی(ره) همه کارۀ دستگاه امام(س) است، در حالی که در مسایل سیاسی، ابتدا حضرت امام(س) خط مشی سیاسی را تعیین می نمودند، سپس حاج آقا مصطفی(ره) و رفقای آن مرحوم آن خط مشی را پیگیری می کردند. ‏

‏از کارهایی که حاج آقا مصطفی(ره) و خیلی از رفقا مایل بودند انجام دهند، آن بود که می خواستند حضرت امام(س) به کوفه بروند. توضیح آن که: نجف، هوای گرمی دارد (هر چند گرمایش انسان را اذیّت نمی کند) در حالی که کوفه به خاطر وجود شطّ فرات درخت و سبزۀ فراوانی دارد هرچند این دو شهر بیشتر از یک ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 134
‏فرسخ با یکدیگر فاصله ندارند. تحقیقات یک پروفسور خارجی نشان داده است که هوای کوفه باعث سلامت مردم نجف هم شده است. ‏

‏از کارهایی که حاج آقا مصطفی(ره) و برخی دوستان، از جمله مرحوم خلخالی مایل بودند انجام دهند آن بود که حضرت امام(س) را هفته ای یکی، دو روز به کوفه ببرند و این برنامه ای بود که در تابستانها مراجع دیگری مانند آیت الله حکیم، آیت الله آقا سیّد عبدالهادی، آیت الله شاهرودی و آیت الله خویی (قدس سرّهم) هم داشتند. اما حضرت امام(س) تنها دوبار این کار را انجام دادند: ‏

دفعۀ اوّل:‏در راه بازگشت از کاظمین به نجف. ‏

دفعۀ دوم‏: برای دیدار از آیت الله حکیم(ره) زمانی که ایشان از بغداد برگشته بود. البته اجتنابِ آن حضرت از این کار سرّی داشت که آن بزرگوار برای من گفته بود. حاج آقا مصطفی(ره) می گفت: تا برای امام(س) حجّت شرعی برای کاری حاصل نشود، آن را انجام نخواهند داد. در این صورت است که جان خود را هم در راه هدف فدا خواهند نمود. قضیۀ بردن ایشان به کوفه هم همین طور است. تا آخر هم نتوانستیم برای کوفه بردن ایشان حجّت شرعی درست کنیم. مسألۀ انقلاب اسلامی، بروز این پدیده، تداوم و رهبری آن هم مبتنی بر حجّت شرعی بود. ‏

‏از آنجا که برخی تصوّر می کردند حاج آقا مصطفی(ره) محرّک حضرت امام(س) در موضع‏‎ ‎‏گیری‏‎ ‎‏های سیاسی است، لذا سفارت ایران و حزب بعث عراق فوق‏‎ ‎‏العاده ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 135
‏روی ایشان حساسیّت داشتند (حتی بیش از حساسیّت نسبت به حضرت امام(س)). گاهی اوقات حزب بعث عراق رفقای ایشان را دستگیر و آنها را اذیّت می کرد. هر چند در ظاهر ادّعای دوستی با امام(س) را داشتند! ‏

‏از جمله افرادی که مورد اذیّت و آزار قرار گرفتند می توان افراد زیر را نام برد: آقای طاووسی (داماد مرحوم آقای صافی اصفهانی(ره))، داماد آقای اشکوری که سیّدی است مازندرانی، آقای دعایی، آقای زیارتی و... البته مستمسک حزب بعث این بود که این ها احتمالاً جاسوس دولت ایران هستند و ما برای حفظ حیثیّت امام(س)، آنها را دستگیر می کنیم! بدیهی است، منظور آنها از این کار اذیّت و آزار بود، نه حفظ حیثیّت حضرت امام(س) و منظور دیگرشان هم آن بود که اطرافیان ایشان را پراکنده سازند. چون امام(س) را نشناخته بودند و می خواستند با این کار، توان ایشان را تقلیل دهند. اگر آنها حضرت امام(س) را شناخته بودند هرگز مهلت‏‎ ‎‏نمی دادند که ایشان به ایران بیایند! ‏

‏به تنها آنها حضرت امام(س) را نشناخته بودند، بلکه هیچ سیاستمدار دیگری هم نتوانست آن بزرگوار را کامل بشناسد! ‏

‏حضرت امام(س) تنها این مکتب را دنبال می کردند و دیگران را هم به دنبال خود‏‎ ‎‏می کشیدند. نسبت به حاج آقا مصطفی(ره) حساسیّت فوق العاده بود. اعم از کسانی که به نوعی به سفارت وابستگی داشتند یا کسانی که معتقد بودند کارهای امام(س) ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 136
‏راه به جایی نخواهد برد! تنها عدّه ای کشته می شوند و ما وظیفه داریم از این کار جلوگیری کنیم! لذا مترصّد بودند تا محرّک اصلی (به زعم خودشان) به نوعی از صحنه خارج شود، و این را کسی جز حاج آقا مصطفی(ره) نمی دانستند. برای دشمنان فرقی نمی کرد که او را از نظر شخصیّتی ساقط کنند یا او را جسماً از بین ببرند و نهایتاً نیز آن مرحوم به شهادت رسید. ‏

‏شخصیت حاج آقا مصطفی(ره) ابعاد گوناگونی داشت. موضع گیریهای سیاسی آن مرحوم در خصوص انقلاب ایران و حضرت امام(س) خیلی پابرجا و مستحکم بود. در غیر از قضایای مربوط به انقلاب و امام(س) آن قدر موضع گیری سخت نداشت. ‏

‏تجلّیِ این سخت گیری نسبت به مسایل انقلاب و امام(س) در حمایت از کسانی که یاور انقلاب بودند و در مخالفت با کسانی بود که به نوعی با انقلاب ضدیّت داشتند. حتّی مخالف کسانی بود که در صدد تحقیر و کوچک جلوه دادن انقلاب باشند. حمایتهای ایشان مصادیق عدیده ای داشت؛ از حمایتهای مالی گرفته تا حمایتهای سیاسی. عملکرد ایشان آیه «‏اَشِدّٰاءُ عَلَی الْکُفّٰارِ رُحمٰاءُ بَیْنَهُم‏» را در اذهان تداعی می کرد. در کمک کردن نیز دست و دل باز و سخاوتمند بود. ‏

‏از ویژگیهای آن مرحوم، اخلاق خوب اجتماعی ایشان را می توان بیان کرد. حّتیٰ‏‎ ‎‏کسانی هم که با انقلاب میانه خیلی خوبی نداشتند، نسبت به اخلاق ایشان اظهار ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 137
‏علاقه می کردند. ‏

‏بد نیست در خصوص همین ویژگی، قضیه ای را نقل کنم: ‏

‏زمانی حزب بعث، ایشان را به بغداد برد. این مسأله خیلی موجب نگرانی شد و این نگرانی زمانی مضاعف شد که کسی علّت بردن ایشان را نمی دانست. البته امام(س) ظاهراً اظهاری نداشتند ولی نگرانی طلبه ها چیز پنهانی نبود. آنها که دوست ایشان بودند، به خاطر مهربانی و تواضع ایشان و مسایل انقلاب و... نگران بودند؛ ضمن این که دشمنان ایشان از این قضیه خوشحال بودند. این نگرانی و انتظار به تودۀ مردم نجف هم سرایت کرده بود. ولی حضرت امام(س)، بیت ایشان و خانوادۀ حاج آقا مصطفی(ره) صبور بودند. ‏

‏من از این همه نگرانی و انتظار دانستم که آن مرحوم تا چه اندازه در قلوب طلبه ها و مردم جا دارد. به طوری که از نزدیک صبح که ایشان را بردند تا یک ساعت از شب گذشته که بازگشتند، همین طور، بیرونی منزل حضرت امام(س) تا سر خیابان از جمعیّت موج می زد. درست شبیه زمانی که حضرت امام(س) از ترکیه به عراق و از کاظمین به سامرّا و کربلا و سپس به نجف آمدند. ‏

‏وقتی خبر آزادی ایشان پخش شد، سیل جمعیّت (از طلبه و غیر طلبه) به طرف منزل امام(س) به راه افتاد. امام(س) هم آن شب در میان جمعیّت نشستند. آن مرحوم به طلبه ها روی خوش نشان می داد و بسیار به آنها کمک می کرد. سعی ایشان آن بود ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 138
‏که به طلبه ها مساعدت شود. این قضیّه محبوبیّت آن مرحوم را مشخص‏‎ ‎‏تر کرد. ‏

‏مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) علاقه شدیدی نسبت به طلاب داشت، مخصوصاً آنها که کوشش بیشتری به درس و بحث داشتند و حتی گاهی برای تشویق آنها مسأله ای را مطرح می کرد و برای هر کس که بتواند آن را حل کند، جایزه ای نیز تعیین‏‎ ‎‏می نمود و نظرشان این بود که به طلاب ممتاز و با استعداد باید اضافه بر «شهریه» هر ماه هدیه و جایزه ای بدهند تا بیشتر تشویق شوند. ‏

‏نسبت به بردن ایشان به بغداد و آوردن ایشان از آنجا تفسیرهای مختلف سیاسی مطرح شد. البته ایشان مطلبی در این زمینه نگفت. از سفارشهای حضرت امام(س) به حاج آقا مصطفی(ره) و حاج احمد آقا(ره) این بود که سعی کنید حرف دست کسی ندهید! ‏

‏از مواردی که نظم و ترتیب را در زندگی حضرت امام(س) متجلّی می سازد، شرکت ایشان در مجالس فاتحه بود، در این زمینه آن بزرگوار سبک خاصّی داشتند. اوّلاً: فاتحه کم می گرفتند، مگر برای مراجع. حتّی برای رفقا هم که در ایران فوت‏‎ ‎‏می کردند، هیچ وقت مجلس فاتحه نمی گرفتند. ‏

‏ثانیاً: در هر مجلس فاتحه حضور پیدا نمی کردند، بلکه در جلسه ای می رفتند که بستگان درجه اوّلِ میّت گرفته و آنها هم حضور داشته باشند. ‏

‏زمانی که وارد مجلس فاتحه می شدند، گوشه ای می نشستند، بلافاصله قرآن بر ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 139
‏ایشان می آوردند، یک حزب یا جزیی از قرآن را می خواندند و مجلس را ترک‏‎ ‎‏می کردند. ‏

‏چنان که گفتیم در خصوص قضیه ای که حاج آقا مصطفی(ره) (بردن ایشان به بغداد) پیش آمد تفاسیر مختلفی مطرح شد و هرکس مایل بود اصل قضیه را بداند. در یکی از مجالس فاتحه، آقا سیّد نصرالله مستنبط (داماد آیت الله خویی(ره)) که ضمناً پدر زن آقا جواد (فرزند آیت الله گلپایگانی(ره)) و اهل فضل هم بود، از حضرت امام(س) در مورد قضیۀ فوق‏‎ ‎‏الاشاره سؤال کرد. حضرت امام(س) در حالی که می خواستند از جا بلند شوند، گفتند: «مطمئن باشید قضیۀ سیاسی در کار نبوده‏‎ ‎‏است». این مسأله باعث رنجش آقا سیّد نصرالله شده و آن را به برخی افراد اظهار کرده بود. ‏

‏آقای بهبهانی(ره) در خصوص مسایل سیاسی گفته بود: سیاست یعنی این که: اگر  «نود و نه» احتمال در وقوع یک مسأله داده شود، چه بسا نکتۀ اصلی قضیه در همان احتمال «صدمی» باشد که تو احتمال نداده‏‎ ‎‏ای! به هر صورت در قضیّۀ بردن حاج آقا مصطفی(ره) به بغداد هم، چه بسا احتمالاتی است که داده نمی شود. ‏

‏به هر حال خواستم این نکته را تأکید کنم که حاج آقا مصطفی(ره) نسبت به دوستان انقلاب و یا کسانی که زد و بند علیه انقلاب نداشتند، مهربان و از آنها دستگیر بود، و نسبت به کسانی که علیه انقلاب و امام(س) بودند، مخالف بود. در ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 140
‏عین حال او دارای اخلاق حسنه ای بود که دوست و دشمن به مهربانی او گواهی‏‎ ‎‏می دادند، نه این که او را یک انسان سیاسی کار بدانند. ایشان ابعاد گوناگون انسانی  (از جمله سیاستمداری) را در خود جمع کرده بود؛ به همین دلیل در خصوص کارهایی که به نوعی با سیاسی داشتند، سعی می کرد نگرش سیاسی گونه اعمال نماید. یعنی به ظاهر زیبای کارها نگاه نمی کرد؛ بلکه به حق احتمالات دیگری را در قضیه می داد. با این که ابعاد سیاسی حاج آقا مصطفی(ره) قوی بود ولی این بعُد، با مهربانی ایشان خصوصاً مهربانی با طلبه ها (اعم از طلبه های ایرانی، هندی، افغانی و عرب) منافات نداشت. لذا نمی توان گفت که امثال ایشان زیاد هستند بلکه باید گفت آن مرحوم کم نظیر بود. شاید به دلیل همین ویژگی یعنی مهربانی آن مرحوم بود که طلبه ها در قضیۀ دستگیری آن مرحوم خیلی اظهار ارادت و علاقه کردند. بزرگان حوزه در این خصوص با تأمّل و تأنّی برخورد نمودند. البته شاید هم احتمالاتی در قضیه می دادند که بار این احتمالات آنها را از بررسی علّت قضیه بازمی داشت. حضرت امام(س) هم از این همه علاقۀ طلبه ها به حاج آقا مصطفی(ره) خوشحال شدند. ‏

‏قضیۀ دیگری را نقل کنم که مربوط می شود به صحبتی که رییس یکی از قبایل عرب در جلسه ای بعد از حاج آقا مصطفی(ره) مطرح کرده بود. قبل از آن ذکر مقدّمه ای را لازم می دانم که به بافت اجتماعی نجف مربوط می شود، توضیح ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 141
‏آن که: آنجا طابفه ای و قبیله ای است و هر قبیله رییسی دارد. در قضیۀ فوت آیت الله حکیم(ره) هر چند حزب بعث مخالف بزرگداشت ایشان بود ولی عربها به دلیل مرجعیّت آن مرحوم و تعصّب عربی که دارند، در هر چهار محلۀ نجف یعنی «محلۀ عماره»، «محلۀ مشراق»، «محلۀ براق» و «محلۀ حویش» فاتحه گرفتند. جلسات فاتحۀ آنها هم سنگین است؛ قهوه و سیگار زیادی می دهند و شعرهای حماسی هم‏‎ ‎‏می خوانند. در قضیۀ رحلت آیت الله حکیم(ره) برگزاری مجالس سنگین، تعجّبی نداشت. زیرا ایشان مرجع بزرگ عربی بود؛ ولی مجالسی هم که بعد از شهادت حاج آقا مصطفی(ره) گرفته شد، از لحاظ کثرتِ جمعیّت و شعرخوانی بی‏‎ ‎‏شباهت نبود به مجالسی که برای آیت الله حکیم(ره) گرفته شد و این همه بزرگداشت مورد تعجب شیوخ قبایل و حزب بعث و امنیّت عراق شد. ‏

‏در هر حال آن رییس قبیله می گفت: همه از درگذشت حاج آقا مصطفی(ره) متأثرند ولی آن چه موجب تعجّب است، این مجالس فاتحۀ سنگینی است که برای آن مرحوم گرفته شد. بعداً همین فرد در تحلیل قضیۀ جهاتی را مطرح می کرد که برخی از این جهات به خود آن مرحوم بر می گشت و برخی به شخصیّت حضرت امام(س). ‏

‏برخی از جهاتی که حضرت امام(س) مربوط می شد می توان چنین دانست: حضرت امام(س) در نجف با هیچ یک از مراجع درگیری نداشتند. به دوستان و ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 142
‏نزدیکان نیز سفارش می کردند که حتّی اگر کسی به من هم جسارت کرد، شما درگیر نشوید! ‏

‏نکتۀ دیگر، به نحوۀ تقسیم شهریۀ ایشان بر می گشت. توضیح این که: حسب نظر آن بزرگوار شهریه را به طور مساوی میان همه تقسیم می کردند، و فرقی میان طلبه هایِ‏‎ ‎‏عرب، عجم، ترک، دیلم، فارس، افغانی، هندی، سندی، پاکستانی، عرب خلیج و غیر خلیج و... نبود. این در حالی بود که بزرگانی که شهریه می دادند مانند آیت الله حکیم، آیت الله خویی، آیت الله شاهرودی (رَحِمهم الله) در تقسیم شهریۀ آنها اولویّت بندی بود. مثلاً آیت الله حکیم(ره) در تقسیم شهریه، فارسها را بیشتر اهمیّت‏‎ ‎‏می داد و عربها، افغانی ها وپاکستانی ها در رتبه های بعدی بودند. همچنین برخی از آنان نسبت به کسانی که به درس می رفتند، و کسانی که کمتر به درس می رفتند یا به درس نمی رفتند در تقسیم شهریه تفاوت قایل بودند. ‏

‏این ها برخی از عوامل محبوبیّت حضرت امام(س) بود که طبعاً این محبوبیّت به فرزند ایشان هم منتقل می شد و آن مجالس فاتحه محلّ بروز این علاقه بود. ‏

‏امّا جهاتی که به خود حاج آقا مصطفی(ره) برمی گشت: یکی از این جهات جنبۀ علمی آن مرحوم بود. ایشان در مجالس عرب ها شرکت می کرد و به سؤالات مشکلی که طرح می شد، پاسخ می داد. ‏

‏جهت دیگر آن که: حاج آقا مصطفی(ره) اشعار شعرای بزرگ عرب را حفظ بود ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 143
‏ (مانند قصاید «معلقۀ سبعه» که سرودۀ «امرء القیس» است) و با توجّه به علاقه ای که عربها به شعر دارند معلوم است که خواندن این اشعار از سوی آن مرحوم، چه محبوبیّتی در پی دارد. ‏

‏جهت دیگر: شرکت ایشان در مجالس فاتحه یا عروسی آنها بود، و این که فرزند یکی از مراجع در مجالس آنها شرکت کرده است افتخار آمیز می نمود. ‏

‏این ها و طبعاً ویژگیهای فردی آن مرحوم محبوبیّت خاصّی برای ایشان رقم زده بود. تجلّی این محبوبیّت در مجالس فاتحه ای بود که پس از شهادت آن مرحوم گرفته شد. ‏

 

دربارۀ علاقۀ امام(س) نسبت به حاج آقا مصطفی(ره) چه می دانید؟ 

‏در رابطۀ با علاقۀ امام(س) به فرزندانشان، من از مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) شنیدم که می فرمود: «امام بچه ای داشت که فلج بود و چند سالی زنده بود و سپس وفات کرد. با این که آن بچه، فلج بود و زود هم از دنیا رفت، ولی هر وقت یادی از او‏‎ ‎‏می آید، امام(س) بسیار متأثر و ناراحت می شود» چه رسد به این که امام(س)، فرزندی همچون حاج آقا مصطفی(ره) را از دست دهد که گذشته از علاقه فرزندی، او را  «امید آینده سلام» می دانست و خدا می داند که چقدر امام(س) از این رخداد، متأثر شده است ولی در برابر امر خدا آن چنان بردبار و صبور است که اصلاً اظهار‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 144
‏نمی کند، چه رسد به این که گریه کند؛ ولی تا نام امام حسین(علیه السلام) را می شنود، بی‏‎ ‎‏اختیار اشک از چشمهای مبارکش سرازیر می شود. ‏

‏در دورانی که بعثی ها به نجف بسیار فشار آوردن و به مرحوم آیت الله حکیم(ره) اهانت کردند و آن مرحوم را خانه نشین نمودند، روزی از بغداد، یکی از مأمورین احمد حسن البکر آمد و مرحوم آقا مصطفی(ره) را به بغداد برد. معلوم شد ایشان را تهدید کرده بودند که با آقای حکیم(ره) تماس نگیرد! وقتی ایشان برگشتند، و مردم از قضیه مطلع شدند و فهمیدند که منزل آقای حکیم(ره) تحت کنترل شدید دستگاه قرار دارد، بسیار وحشت کردند و کسی جرأت نمی کرد به منزل آیت الله حکیم(ره) برود. ولی بعد از آن، رفت و آمد مرحوم آقا مصطفی(ره) به منزل ایشان بیشتر شد و بدون هیچ خوف و وحشتی، همواره به آن جا می رفت و آن ها را دلداری می داد. ‏

 

لطفاً دربارۀ نحوۀ شهادت ایشان و عکس العمل حضرت امام(س) در قبال آن توضیح دهید. 

‏شب شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی(ره)، مجلس فاتحه ای بود که به اتفاق ایشان به آن جا رفته و تا مدت زیادی هم در آن جا بودیم، و اتفاقاً ایشان هم بسیار سرحال و تندرست بودند. خلاصه شب گذشت و فردا صبح خبر وفات ایشان را شنیدیم. همراه با چند نفر از آقایان خدمت امام(س) رفتیم که به هر نحو ممکن، خبر ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 145
‏را به ایشان برسانیم. قبلاً به امام(س) گفته بودند که حاج آقا مصطفی(ره) سخت بیمار شده است و او را به بیمارستان برده‏‎ ‎‏اند! ‏

‏ما وقتی بر امام(س) وارد شدیم، فوراً از ما پرسیدند: حال مصطفی چطور است؟ سپس به من گفتند: بگویید ماشین بیاوردند، تا به عیادتش برویم! من مقداری تأمل کردم، سپس از اتاق بیرون آمدم. قضیه را به حاج احمد آقا گفتم، ایشان هم ناراحت و سراسیمه شده بود و گفت: خوب است بگوییم که آقا مصطفی(ره) را مثلاً به بغداد برده‏‎ ‎‏اند! من برگشتم، آقای حاج احمد آقا از بیرونی به اندرونی آمدند، حضرت امام(س) او را صدا زدند: احمد! احمد! حاج احمد آقا که خیلی ناراحت و متأثر بود و نمی خواست امام(س)، ناراحتی شدید او را ببینند و متوجه شوند، ناچار پس از سه بار که امام(س) او را صدا کردند، به اتاق ایشان رفتند. ‏

‏امام(س) گفتند: از مصطفی چه خبر؟ ناگهان حاج احمد آقا نتوانست صبر کند و به شدت گریه کرد. امام(س) متوجه قضیه شدند و چند بار گفتند: ‏«لاحول و لا قوة الّا بالله العلی العظیم»‏. سپس یک مرتبه گفتند: ‏«انا لله و انا الیه راجعون»‏و فرمودند:  «بسیار امید داشتم که مصطفی بماند و برای مسلمین کار کند.» ‏

‏در هر صورت، ایشان در تمام جهات ممتاز بود، و به همین دلیل «امید امام» به شمار می رفت، چون هم از نظر علمی و هم از نظر اخلاقی بر دیگران امتیاز داشت، ولی صلاح حق براین شد که او را نزد خود ببرد. ‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 2) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 146