مصاحبه با آیت الله محمد عبایی خراسانی

‏ ‏

‏ ‏آیة الله محمد عبایی خراسانی 

‏ ‏

‏ ‏

*در صدمین سال تولد حضرت امام (ره) که سال امام خمینی(ره) هم نامیده شده،‎ ‎یکی از مسائل مطرح شده، نظر حضرت امام (ره) در رابطه با روحانیت و نقش آن در‎ ‎زنده کردن و معرفی اسلام و سیرۀ پیامبر(ص) و اهل بیت - علیهم السلام ـ است،‎ ‎حضرت عالی اگر در این مورد نظری دارید بیان بفرمایید.

‏ امام(ره) در مسئله نظام به دو نکتۀ اساسی تأکید داشتند: اسلامیت و‏‎ ‎‏جمهوریت.امام در سخنانشان  به جنبۀ جمهوریت نظام که مردم در انتخاب رأی آزاد‏‎ ‎‏باشند عنایت داشتند. اگر رهنمودهای امام(ره) که در رابطه با مردمی بودن انقلاب و‏‎ ‎‏توجه به نقش مردم بود مورد عنایت مسئولین قرار می گرفت و از افراط و تفریط در این‏‎ ‎‏زمینه جلوگیری می شد، خط امام به طور کامل و صحیح ادامه پیدا کرده و مشکلات یکی‏‎ ‎‏پس از دیگری حل می گردید، ولی متأسفانه در دو جهت اسلامی و جمهوری بودن‏‎ ‎‏انقلاب، افراط و تفریط پیش آمد. گاهی اوقات برخورد قیم مآبانه عده ای با مردم سبب‏‎ ‎‏وارد آمدن ضرباتی بر انقلاب شد، در صورتی که حضرت امام(ره) در سخنان خود‏‎ ‎‏سفارش می کردند که مردم در امور انتخابات و برنامه های مردمی رشد پیدا کرده اند و‏‎ ‎‏می فرمودند: مردم در انتخابات آزادند و احتیاجی به قیم ندارند و هیچ فرد و گروه خاصی‏‎ ‎‏حق تحمیل فرد یا افرادی را به مردم ندارند. یا در جایی دیگر می فرمایند: مردم ایران‏‎ ‎‏همان طور که اصل نظام را تشخیص دادند با درایتی که دارند می توانند نمایندگان خود را‏‎ ‎

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 221
‏تشخیص دهند. امام(ره) در جاهای مختلف، روحانیت و مسئولین رااز این برخورد نهی‏‎ ‎‏می کردند، ولی عده ای بودند که به این تذکرات عمل نکرده و خود را صاحب نظر و همه‏‎ ‎‏کارۀ مردم می دانستند. در مقابل گروهی هم بودند که به اندرزهای امام گوش فرا داده به‏‎ ‎‏آن عمل می نمودند. عده ای هم به خاطر عدم تشخیص صحیح مفاهیم اسلامی‏‎ ‎‏ضربه هایی به انقلاب وارد کردند. به عنوان مثال آقایی که از مسائل اسلامی اطلاع‏‎ ‎‏چندانی نداشته و سابقۀ فضلی ندارد، با بیانات شهید مطهری دربارۀ مفاهیم اسلام و‏‎ ‎‏حقوق زن مخالفت می کند. ‏

‏این آقا در جای دیگر اظهار می دارد که پیامبر(ص) هر چه راجع به حقوق اجتماعی،‏‎ ‎‏خانواده، مسائل وضو و دیات و قصاص و امثال این ها انتخاب کرده، این ها مفاهیمی بوده‏‎ ‎‏که در زمان قبل از پیامبر(ص) در عرب جاهلیت وجود داشته و پیامبر برنامه اش تأسیسی‏‎ ‎‏نیست، بلکه امضایی است. این سخن، بزرگ ترین ضربه ای است که به اسلام وارد‏‎ ‎‏می کند. البته مواردی هست که پیامبر(ص) برنامه شان امضایی بوده است. اسلام در‏‎ ‎‏مسائل گوناگون اظهار نظر می کند، مثلاً دربارۀ بیع و ربا حکم دارد و احکام آن ها را‏‎ ‎‏مشخص می کند. در زمان جاهلیت، بیع و ربا بوده است، منتها اسلام، بیع را قبول کرده و‏‎ ‎‏ربا را رد کرده است. بعد این آقا می گوید، چون ما اصلاً عرب نیستیم، مطالبی که در آن‏‎ ‎‏زمان بوده، پیامبر برای همان زمان آورده و امضا کرده است، حتی عرف اعراب بعد از‏‎ ‎‏بیست قرن تغییر کرده است و چون اعراب این زمان، غیر از اعراب جاهلی است، پس آن‏‎ ‎‏قوانین نیز باید تغییر کند؛ یعنی شرع پیامبر اولاً تأسیس ندارد و همه اش امضائی است و‏‎ ‎‏ثانیاً تا روز قیامت استمرار ندارد. این قوانین امضائی ابدی نیست، بلکه عصری است.‏‎ ‎‏این به اصطلاح کارشناسان اسلام و کسانی که درس نخوانده در مسائل اسلامی اظهار‏‎ ‎‏نظر می کنند، چهرۀ نامطلوبی از اسلام ترسیم می نمایند. امام(ره) در مورد مسائل‏‎ ‎‏اسلامی به روحانیت توصیه می کردند که فقه شما فقه جواهری باید باشد فقهی که بر‏‎ ‎‏اساس قرآن و کتاب و سنت باشد. ما برای بیان مسائل و معارف اسلامی نیاز به متخصص‏‎ ‎‏و آشنا به علوم اسلامی داریم. چطور ما در مسائل طب، بدون تشخیص پزشک‏‎ ‎‏نمی توانیم نظر دهیم. اگر کسی که به علم طب آشنا نباشد و بخواهد در مسائل پزشکی‏‎ ‎‏اظهار نظر کند از طرف کارشناسان طب مورد تحقیق قرار می گیرد. افرادی که فهمیده‏‎ ‎

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 222
‏هستند می گویند بایستی برنامه ها کارشناسانه انجام شود. وقتی برای مداوای یک سردرد‏‎ ‎‏نیاز به تخصص است، چطور می شود عده ای بدون اطلاع داشتن از مسائل فقهی مطالبی‏‎ ‎‏مطرح کنند که ضدِّ آیۀ قرآن است. این گونه اظهار نظر کردن، کارشناسانه نیست. نظر‏‎ ‎‏حضرت امام (ره) این بود که مسائل اسلامی قبل از این که علنی شده برای دیگران مطرح‏‎ ‎‏شود، بهتر است بین خودتان مطرح شده به بحث و گفت و گو گذاشته شود و بعد از این‏‎ ‎‏که مطلب خوب تجزیه و تحلیل شد و اشکالاتش برطرف گردید، آن گاه در جمع مردم‏‎ ‎‏بیان شود تا سبب ایجاد شبهه و انحراف در اعتقاد آن ها نگردد. مسئله ای که تازه و جدید‏‎ ‎‏بوده و صحت و سقم آن سنجیده نشده و برای رسیدن به کمال مطلوبش باید مراحلی را‏‎ ‎‏طی کند، اول باید در میان کارشناسان مطرح شده و بعد از بررسی برای عموم بیان گردد.‏‎ ‎‏گاهی اوقات در مجامع عمومی، مطالبی عنوان می گردد که دلایلی برخلاف آن مطالب‏‎ ‎‏وجود دارد. به عنوان مثال وقتی بحث شهروند درجه یک و دو مطرح می شود، این‏‎ ‎‏مطلب با اصول اسلام که همان برابری و برادری است منافات دارد. برای نمونه اگر دو‏‎ ‎‏نفر باهم دعوا کنند و برای رفع اختلاف به دادگاه مراجعه نمایند، آیا باید هریک از آن دو‏‎ ‎‏در دو جای متفاوت بنشینند؟ حالا فرض کنیم یکی از این ها یهودی است و دیگری‏‎ ‎‏مسلمان. دربرخورد با این دو نفر نباید تبعیض قائل شد. ما یک نوع شهروند بیش تر‏‎ ‎‏نداریم و ملاک برتری، تقوااست. وقتی حضرت امیر(ع) می بینند در کشورهای اسلامی،‏‎ ‎‏خلخالی از پای زن یهودی درآوردند، می فرماینداگر کسی از غصۀ این خبر بمیرد،‏‎ ‎‏مستحق ملامت نیست. یا وقتی خودش در دادگاه با یک نفر غیر مسلمان کنار هم‏‎ ‎‏می نشینند و یا در رابطه با یک پیرمرد یهودی که در زمان پیری گدایی می کرد، حضرت‏‎ ‎‏اظهار تأسف کرده فرمودند جوانیش در نظام اسلامی سپری شده الآن در موقع پیری‏‎ ‎‏گدایی می کند این ظلم است و برخلاف نظام عدالت اسلامی است در حکومت حضرت‏‎ ‎‏علی(ع) این طور نبود که اگر کسی تقوایش بیش تر بود، از بیت المال سهم زیادتری ببرد.‏‎ ‎‏مطرح کردن چنین نظریاتی، زیان هایی را به دنبال دارد، چه بسا مطرح کردن یک مسئله‏‎ ‎‏بدون بررسی و تحقیق، عواقب جبران ناپذیری به دنبال داشته باشد و مطلبی ارائه شود‏‎ ‎‏که خلاف اسلام باشد. اگر کسی این مطالب را بشنود از اسلام روی گردان می شود.‏‎ ‎‏خلاصه امام(ره) به دو نکته مهم اشاره و تأکید داشتند. اول: اسلامی بودن نظام دوم:‏‎ ‎
کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 223
‏مردمی و جمهوری بودن حکومت. در ارتباط با جمهوریت، رئیس جمهور را مطرح‏‎ ‎‏می کنند و دربارۀ اسلامی بودن انقلاب، روی فقه سنتی و جواهری تکیه می نمایند. ای‏‎ ‎‏کاش، به نظریات امام عمل می شد و از دخالت های بی جا و بی مورد و غیرکارشناسانه در‏‎ ‎‏مورد مسائل اسلامی جلوگیری به عمل می آمد تا انقلاب از افراط و تفریط مصون‏‎ ‎‏می ماند. امیدواریم در این سالی که پیش رو داریم، به افکار بلند امام توجه بیش تری شده‏‎ ‎‏به آن جامه عمل بپوشانیم.‏

*اشاره فرمودید به این که اگر فقه ما، قیّومیت روحانیت را نمی پذیرد و از آن طرف،‎ ‎روحانیت موظف به راهنمایی مردم می باشد. در این جا این سؤال پیش می آید که مرز‎ ‎مشخص بین راهنمایی مردم و قیوّمیت برآن ها چیست و چگونه می توان این دو را از‎ ‎هم تمیز داد؟

‏ درست است که مردم بدون برنامۀ هدایتِ روحانیت نمی توانند در مسائل اسلامی‏‎ ‎‏راه به جایی ببرند و خودشان مسائل را درک کنند. اما در مسائل مربوط به امور مردمی‏‎ ‎‏روحانی نباید قیم مآبانه اظهار نظر کند. معنای روحانی شدن این نیست که در مسائل‏‎ ‎‏مردمی انسان خودش را جلو بیندازد و هیچ چیز را نفهمد. امام خود یک روحانی بودند،‏‎ ‎‏اما به خاطر هوش سرشار و نبوغی که داشتند در مسائل مردمی گاهی اظهار نظر‏‎ ‎‏می کردند و مسائل را بیان می نمودند نه به عنوان قیومیت، بلکه به عنوان این که راهنمایی‏‎ ‎‏کنند و در عمل هم مردم امام را نه تنها به عنوان رهبر، بلکه در مسئله نظام و حکومت هم‏‎ ‎‏که امری مردمی بود، مردم امام را قبول داشتند. نفی قیومیت به معنای نفی مشورت‏‎ ‎‏نیست. مشورت در کارها، امری است واجب که باید انجام شود و نظر بهتر و صحیح تر‏‎ ‎‏انتخاب گردد. معنای قیومیت این است که ما در انجام گرفتن کاری اصرار ورزیده تحکّم‏‎ ‎‏داشته باشیم. شهید مطهری که از شاگردهای ویژۀ امام است در این باره می فرمایند:‏‎ ‎‏مردم بایستی خودشان راه بروند، مانند بچه ای که راه می افتد. زمین بخورند، خودشان‏‎ ‎‏بلند شوند. اگر بچه را یکسره بغل گرفتید و نگذاشتید راه برود، این بچه نمی تواند راه‏‎ ‎‏بیفتد اما بچه ای که زمین می خورد و بلند می شود، پایش می شکند، تجربه پیدا می کند که‏‎ ‎‏این راه غلط است و این راه درست است. مردم هم همین طورند، باید راه بروند. البته‏‎ ‎‏امام امت مثل دیگران هدایت و راهنمایی می کردند و امام قابل مقایسه با روحانیون دیگر‏‎ ‎

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 224
‏نبود. مردم او را به عنوان امام در امور دینی و دنیوی قبول داشتند و ما روحانیون متدینی‏‎ ‎‏داریم که با اطلاعاتی که دارند اظهار نظر می کنند، امّا نه قیم مآبانه، اظهار نظرهایی که‏‎ ‎‏علمای با فضل و آگاه می کنند مردم انجام می دهند نه این که تقلید کنند این هدایت و‏‎ ‎‏راهنمایی است نه اظهار نظر با زور و تحکّم.‏

*شما فرمودید که یک بخشی داریم به نامِ اسلامیت و یک بخش هم جمهوریت.آیا‎ ‎این به مفهوم آن است که روحانیت نباید وارد مدیریت شود؟

‏ این مطلبی بود که قبلاً هم عرض کردم، همان طور که خود امام با این که روحانی‏‎ ‎‏بود به مسئله مدیریت جامعه عنایت داشتند و مادر مسائل انقلاب دیدیم که امام(ره)‏‎ ‎‏چگونه در رأس مدیریت کشور قرار داشتند، خودشان نخست وزیر معین کردند و در‏‎ ‎‏ارتباط با رئیس جمهور و رأی مردم اظهار نظر می کردند، نظریه می دادند. یک سلسله از‏‎ ‎‏سخنان امام در این است که روحانیین مسئولیت هایی که به عهده شان است، چه در حوزۀ‏‎ ‎‏قضائیه، چه در قوۀ مقننه وچه در قوۀ مجریه حفاظت بدهند و این همان است که در‏‎ ‎‏تخصص ما در مسائل اسلامی است آن ها مثلِ همۀ مردم دیگر باهوش هستند و‏‎ ‎‏می توانند باتجربه و تحصیلات یک سری از مسائلی که مربوط به نظام و قوۀ مجریه است‏‎ ‎‏انجام بدهند و چه قدر خوب هم می توانند از عهدۀ آن برآیند.‏

*آیا نهاد روحانیت به عنوان یک نهاد، نباید مدیریت را در دست بگیرد؟

‏بله می توانند انجام دهند کما این که عملاً در زمان امام هم انجام دادند و امام هم در‏‎ ‎‏عمل آن ها را تأیید کردند.‏

*بعد از حضرت امام اختلاف زیادی در تحلیل اندیشه های امام در رابطه با عنوان‎ ‎دولت به وجود آمدو این اختلاف هم هر روز در ابعاد خودش گسترش پیدا می کند. آیا‎ ‎به نظر شما این اختلاف در تفاسیر که در تفسیر اندیشه امام وجود دارد علت خاصی‎ ‎دارد؟ یا تحولات اجتماعی سبب این اختلافات در تفسیر شده است. مثلاً بعضی از‎ ‎علما قسمت جمهوریت را خیلی توضیح می دهند و برخی دیگر هم جنبۀ اسلامیت را.

‏ البته اختلاف، همان طوری که در رابطه با فرمایش امام است در جاهای دیگر هم‏‎ ‎‏هست مثلاً دیوان حافظ اشعاری دارد که هر کسی غزل های آن را می تواند طوری تفسیر‏‎ ‎‏کند. خود ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ در تفسیر احادیث، نظریات مختلفی داشتند که‏‎ ‎

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 225
‏ممکن بود این اختلاف نظرها، ریشه های سیاسی یا ریشه های دیگر داشته باشند هم‏‎ ‎‏چنان که در یکی ـ دو سال است که بعضی بر جنبه اسلامیت تأکید فراوان می کنند و‏‎ ‎‏جمهوریت را کمرنگ جلوه می دهند اخیراً کتاب ها و جزوه هایی دیده ام که جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی را تأویل به حکومت اسلامی کرده اند، با این که امام می فرمایند :«جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد» بهترین راه این است که کلمات امام را از باب‏‎ ‎‏«یفسّر بعضه بعض» با کلمات دیگر امام تفسیر کنیم. امام(ره) در یک جا که اسلامیت را‏‎ ‎‏تقویت می کنند در یک جا هم نقش مردم را بیان می دارند. این ها را وقتی کنار هم‏‎ ‎‏می گذاریم، می توانیم بفهمیم نظر حتمی امام چیست؟ هر کدام از فرمایشات امام یک‏‎ ‎‏شأن نزول خاصی دارد: یک سری سخنان ایشان جنبۀ اسلامیت را تبلیغ می کند و یک‏‎ ‎‏سری هم جنبۀ مردمی آن را.لذا ما نمی توانیم یک گوشه از حرف های امام را بگیریم و به‏‎ ‎‏قسمت های دیگر آن توجه نکنیم.‏

*قسمت اخیر فرمایش شما را تبدیل به سئوال می کنم، چون به ذهنم همین مسئله‎ ‎می آید. ظاهراً قضیه این است که حضرت امام(ره) اندیشه های خودش را در مورد‎ ‎نقش روحانیت و دولت یک جا بیان نفرموده که آدم بتواند یک مطلب واحدی را داشته‎ ‎باشد، بلکه به موارد خاصی اشاره شده است. آیا می توان از یک مجموعۀ اندیشه ای که‎ ‎یک جا بیان نشده، اندیشۀ واحدی را ارائه کرد و گفت که این نظر امام است و جز این‎ ‎نیست، مثلاً امام نظرش راجع به دولت و حکومت فقط همین است و یا این که ناچاریم‎ ‎به همین تفسیرها مراجعه کنیم؟

‏در مجموع که فرمایش امام را کنار هم می گذاریم، امام منهای یک عده روحانیون‏‎ ‎‏قشری که آن ها را رد کرده یا لااقل جاهل می داند، روحانیونی هستند که واقعاً دلسوز و‏‎ ‎‏انقلابی بوده و به فکر اسلام و مستضعفین می باشند به آن ها توصیه می کنند که دولتی‏‎ ‎‏باید انتخاب بشود که مورد تأیید باشد. و دولت انتخاب شده، جنبۀ هدایت و راهنمایی‏‎ ‎‏داشته باشد و ارشاد بکند و جنبۀ تخریب نداشته باشد. ‏

*تلقی ما این است که حضرت امام یک اندیشه سیاسی منسجمی دربارۀ حکومت‎ ‎اسلامی داشتند و در نهایت، همین اندیشه را در کارشان قرار داده و پیش می رفتند آیا‎ ‎می توانیم چنین تصوری داشته باشیم، یا این که باید طور دیگر فکر کنیم؛ یعنی بگوییم‎ ‎

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 226
که حضرت امام فردی مثل افراد دیگر بود و شرایط مکانی، زمانی و موقعیت ها قطعاً در‎ ‎ایشان تأثیر داشت، مشکلاتی که برای جامعه ایجاد می شد و در برابر حکومت‎ ‎اسلامی قطعاً یک سری اندیشه های جدید صورت می گرفت و ما نمی توانیم بگوییم که‎ ‎امام یک اندیشۀ ثابتی از قبل داشته اند و می خواستند این اندیشه منسجم و مرتب را در‎ ‎طول این زندگی پیاده کنند. در خیلی از موارد سخنان امام با توجه به شرایطی که پیش‎ ‎آمده بود،بود روی این جهت بوده است. سؤال این جا است که آیا می توانیم بگوییم‎ ‎امام یک اندیشۀ منسجم داشت یا خیر، اندیشۀ منسجم و مرتبی نداشت، بلکه شرایط‎ ‎بود که اندیشۀ امام را جهت می داد.

‏در این جا باید به دو جهت اشاره کرد. اول این که امام در اصول منسجم بود. برنامۀ‏‎ ‎‏اندیشۀ امام، اصول تفکر امام دربارۀ حکومت منسجم بود تفکر داشت،برنامه داشت.‏‎ ‎‏اصول برنامۀ امام قابل تغییر نبود و سال ها قبل از تشکیل حکومت اسلامی در مورد ادارۀ‏‎ ‎‏جامعه برنامه ریزی داشتند، ولی گاهی اوقات جزئیاتی پیش می آید که با توجه به زمان و‏‎ ‎‏مکان قابل تغییر است و در شرایط مختلف باید برخوردهای متناسب انجام گیرد. به‏‎ ‎‏عنوان مثال در امور حکومت، ریاست جمهور به عهدۀ چه کسی باشد، جنگ توسط چه‏‎ ‎‏کسی اداره شود یا دربرخورد با کشورهای بیگانه چگونه باید رفتار کنیم. این ها مسائلی‏‎ ‎‏است که در شرایط زمانی و مکانی مختلف فرق می کند. ‏

*حضرت امام مخالف بودند از این که روحانیون مناصب خاص سیاسی را داشته‎ ‎باشند، ولی بعد از مدتی تأکید داشتند به این که روحانیون حتماً باید مناصب سیاسی،‎ ‎مثل ریاست جمهوری و غیر این ها را داشته باشند. به نظر شما این دیدگاه امام را‎ ‎می شود دیدگاه زمانی تلقی کرد؟

‏بله، نظر امام این بود که روحانیون در مسائل مردمی کم تر دخالت بکنند و اگر هم‏‎ ‎‏می خواهند دخالت بکنند جنبۀ عادی هدایت و ارشاد داشته باشد، ولی بعد از مدتی‏‎ ‎‏دیدند، ملّی گرایان و افرادی که هم درک داشته باشند و هم عمل، نمی توانند ادارۀ جامعه‏‎ ‎‏را به دست بگیرند ناچار امام آن چه را که اول فکر نمی کردند و شاید برای ضرورت‏‎ ‎‏ناچار شدند انتخاب بکنند، ضرورتاً انتخاب کردند و الا از همان روز اول در جلسه های‏‎ ‎‏خصوصی صحبت مرحوم آیة الله بهشتی بود که به جای آقای بازرگان نخست وزیر شوند‏‎ ‎

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 227
‏و امام مخالفت کرده بودند.‏

*نخست وزیری دولت موقت؟ 

‏بله در دولت موقت، امام (ره) زمانی که آقای بازرگان را به عنوان نخست وزیر‏‎ ‎‏انتخاب می کردند، همان موقع بحث دکتر بهشتی بود، ولی با این حال آقای بازرگان را‏‎ ‎‏تأیید کردند. اولویت از نظر حضرت امام (ره) این بود همان طور که خودشان در عمل‏‎ ‎‏مسئولیت اجرایی را قبول نکردند و نظرشان این بود که در پست های اجرایی، افراد غیر‏‎ ‎‏روحانی باشند و روحانیان در عین نظارت و مواظبت به ارشاد بپردازند. آری ایشان‏‎ ‎‏دوست داشتند که برنامه های اسلامی تقویت بشود، ولی بعد احساس کردند که نیاز‏‎ ‎‏دارند از وجود روحانیت استفاده بکنند ولو این که از مسائل اسلامی کمی دور شوند و‏‎ ‎‏وقتشان در مسائل سیاسی صرف گردد. ‏

*پس وجود روحانیت به عنوان یک مجموعۀ مدیریتی به خاطر یک ضرورت بود؟ 

‏در مرحلۀ اول امام(ره) مایل بودند که روحانیت در مسائل اصولی و اسلامی همان‏‎ ‎‏راهی که خودشان رفتند بروند و پرداختن به اصول اسلام و جنبه های سیاسی آن هم‏‎ ‎‏جنبۀ ارشادی داشته باشد. بعد احساس کردند که در مرحلۀ دوم باید روحانیت به عنوان‏‎ ‎‏عده ای از مردم از آن جا که مورد اعتماد هستند به امور نظام و ادارۀ آن بپردازند، زیرا‏‎ ‎‏کمبود نیروی ادارۀ کنندۀ مورد اعتماد در نظام کشور کاملاً حس می شد. ‏

*من می خواستم عرض کنم این مجموعه ای که روی کار آمدند آیا به عنوان‎ ‎ضرورت آمدند؟ فرمودید که این ها نه به عنوان قشر برتر کشور، بلکه به عنوان آحادی‎ ‎از مردم مسئولیت ادارۀ جامعه را به دست گرفتند. منتها چون این ها بودند، از آن‎ ‎طرف، وقتی مقایسه می کنیم می بینیم که درصد روحانیت نسبت به مردم یک درصد‎ ‎پایینی هست. طبیعی است که مسئله نبوغ هم نمی تواند دلیل این باشد که این گروه‎ ‎روی کار آمده باشند اگر نسبت نبوغ را هم بسنجیم درصد نبوغ هم در روحانیت و غیر‎ ‎روحانیت تقریباً نزدیک به هم می شود. با توجه به این بحث آیا در شرایط کنونی به‎ ‎این که تقریباً آن ضرورت قبلی ازبین رفته است و دیگران هم با توجه به این رشد فکری‎ ‎که حاصل شده می توانند در مدیریت ها دخالت کنند، آیا هنوز هم ما باید معتقد باشیم‎ ‎که روحانیت حضور بیش تری در مدیریت داشته باشند یا این که بگوییم چون شرایط‎ ‎

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 228
عوض شده است از همۀ نیروها استفاده کنیم؟

‏این مربوط به این است که مسئولان و ولیّ فقیه چه تشخیص بدهند. به عنوان مثال،‏‎ ‎‏در حال حاضراین ها باید تشخیص بدهند که در این شرایط خاص، مسئله اسلامیت در‏‎ ‎‏مسئله مردمی بودن و دین باید ادغام بشود، البته اصل قدرت نیست، تعهد هم باید باشد،‏‎ ‎‏هم قدرتمند و هم متعهد باشند که این تعهد و قدرتمندی برای نظام اسلامی در خود‏‎ ‎‏روحانیین وجوددارد.‏

*شما فکر نمی کنید تعلّقات مانع تشخیص درست باشد؟ 

‏این تعلقات در افراد وجود دارد، غیر از ائمه اطهار و غیر از مُخلصین و کسانی که‏‎ ‎‏تالی تلو معصوم اند و هیچ عُلقۀ نفسانی ندارندو اما به طور معمول، حتی در افراد خیلی‏‎ ‎‏خوب هم چه بسا علقۀ نفسانی وجود دارد. ما چه بسا ممکن است بگوییم حضرت امام‏‎ ‎‏تا شصت سال دیگر نظیرش وجود نداشته باشد. ما نمی توانیم، در نظام مانند حضرت‏‎ ‎‏امام تصویب کنیم اگر ما به گذشته علما نظر اندازیم، خواهیم دید که کسی مانند امام با‏‎ ‎‏این جامعیت و شرایط وجود نداشته است. ما نمی توانیم حرفی بزنیم که فقط در قالب‏‎ ‎‏حضرت امام باشد. باید در سیستم ها و عملکرد، هر زمانی که مسئولین این مسئله را‏‎ ‎‏تشخیص دادند که کارها و مسئولیت ها از روحانیون به غیر روحانیون منتقل شود. ما‏‎ ‎‏نمی توانیم در چهارچوب و برنامۀ خاصی آیندۀ یک نظام را تشخیص داده برای آن‏‎ ‎‏برنامه ریزی داشته باشیم.‏

*همان طور که شما فرمودید، حضرت امام تا یک مقطعی از انقلاب به مجموعه‎ ‎روحانیون به عنوان یک مجموعۀ ناظر که مهم ترین کارشان نظارت بر زندگی مردم‎ ‎است نگاه می کردند، اما بعد از مدتی آن هم بنا به ضرورت در مدیریت سیاسی ـ‎ ‎اجتماعی از آن ها استفاده کردند. طبعاً اختلاف نظرهایی در ورود به مسائل سیاسی ـ‎ ‎اجتماعی پیدا می شود و همان طور که وارد سیاست شدند اختلاف نظرها در زمان‎ ‎حضرت امام هم به وجود آمد. حضرت امام برخوردشان با این اختلاف نظرها چطور‎ ‎بود؟ به این مسائل چگونه نگاه می کردند؟ آیا یک قسمتی را بیش تر تقویت می کردند‎ ‎یا مجموعه را به عنوان یک نظر می دیدند که در اصول با هم برابرند؟ در این زمینه نظر‎ ‎شما چیست؟


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 229
‏حضرت امام به مشورت معتقد بودند و با نظری که داشتند افراد و حرف ها را‏‎ ‎‏می سنجیدند و معطّل اختلاف نظر نمی شدند. امام نظریات را چک می کردند، گاهی با‏‎ ‎‏بعضی از افراد مشورت می کردند، بعد برای این که مملکت اسیر اختلاف نظر نباشد،‏‎ ‎‏یک چیز را در نظر می گرفتند و قاطعانه به آن عمل می کردند. عمل حضرت امام این گونه‏‎ ‎‏بود که در همه موارد و مسائل مهم کشور بی مشورت نبودند، منتها خود را اسیر مشورت‏‎ ‎‏نمی کردند. حضرت امام(ره) روی گروه و جناح خاصی حساب نمی کردند. ممکن بود‏‎ ‎‏یک گروه را از این نظر که افراد خوب و صالح در آن هاست  بیش تر توجه کرده و آن گروه‏‎ ‎‏را بیش تر تقویت می کردند. هم چنین روی اشخاص و سوابق فکری آن ها تأملی کرده‏‎ ‎‏تصمیم می گرفتند، ولی همیشه به این صورت نبود که به یک طرف دائما توجه کرده و به‏‎ ‎‏طرف دیگر توجه نکند.‏

*مشورتی که امام داشتند به چه معناست آیا به این معنا که نظر اکثریت را‎ ‎می گرفتند یا این که نه صرفاً یک نظر خواهی بود؟

‏نظر خواهی بود، چه بسا خودشان هم استفاده می کردند. ژرفانگری امام در حد‏‎ ‎‏فوق العاده ای بود به طوری که زود به عمق مسائل می رسیدند. ‏

*آیا دیدگاه امام این طوری بود که اسلامیت جمهوری اسلامی را بر عهدۀ‎ ‎روحانیت می دانستند و جمهوریت را از آن مردم. به جز در موارد ضرورت که بحث آن‎ ‎گذشت؟ در حال حاضر می بینیم که روحانیت متصدی دو جنبه اسلامیت و جمهوریت‎ ‎شده است. سئوال این جا است که چرا روحانیت مانند گذشته خود را شریک مردم‎ ‎نمی داند که خود حوزۀ اسلامیت را در دست گرفته و به دیگران که اهل مطالعه، تحقیق‎ ‎هستند اجازه دهند که این گروه هم وارد این مسائل شده تلاش و فعالیت کنند، البته نه‎ ‎به عنوان اسلام شناس.

‏مطلبی که گفته شد به عنوان ایجاد شک و شبهه در سطح عموم، در رادیو و‏‎ ‎‏تلویزیون یا روزنامه هاصحیح نیست. ما برای انتقال مطالب تخصصی، مجلاتی داریم که‏‎ ‎‏اهل آن فن، آن مجلات را مطالعه می کنند و مخاطب خاص دارد، که دانشجو یا طلبه‏‎ ‎‏متخصص در آن فن به دقت و کنکاش در آن مطالب پرداخته، شک و شبهه را از خود دور‏‎ ‎‏می سازند. این اتفاقاً خیلی خوب است. جامعۀ ما یک جامعه ای نیست که هر شک و‏‎ ‎

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 230
‏شبهه ای که القاء می شود به سرعت روی افراد اثر بگذارد، کسی ممکن است با قلم‏‎ ‎‏خوب یک مطلب مسموعی مطرح بکند، مانند ارث زن که چرا ارث زن باید نصف ارث‏‎ ‎‏مرد باشد و دلایل عوام فریبانه ای درست کند و چون قلم آن زیرکانه و بسیار قوی است‏‎ ‎‏در افراد ایجاد شک و شبهه بکند. باید علما با استدلال و منطق به این شبهات پاسخ کافی‏‎ ‎‏بدهند. لذا برای این که ایجاد شک و شبهه نباشد ما جمع بین الحقین را، می گیریم. از آن‏‎ ‎‏طرف اگر بگوییم ننویسند، این بر خلاف روش زمان پیامبر(ص) است. در زمان حضرت‏‎ ‎‏امیر خوارج استدلالهایی داشتند و سئوالاتی مطرح می کردند. این سخن را نباید مطرح‏‎ ‎‏کرد که محدودیت استبداد رأی باشد. این تفکر ضررهایی دارد که حالا وقت بیان آن‏‎ ‎‏نیست و از طرف دیگر ایجاد هر شک و شبهه ای، آن هم در مجامع عمومی و در رادیو و‏‎ ‎‏تلویزیون یا مجله های خبری، این هم صحیح و درست نمی باشد. بنابر این حق این است‏‎ ‎‏که افرادی که صاحب نظر هستند در همان روزنامه ها بحث های خاص و حوزه های‏‎ ‎‏علمیه را مطرح کنند و بعد از بحث و بررسی و آماده کردن جواب منطقی و کامل آن را در‏‎ ‎‏جامعه مطرح نمایند. در علم تفسیر هر چه سئوال بیش تر ایجاد شود برای مفسّر بهتر‏‎ ‎‏است. سئوال ها هرچه بیش تر باشد، ایرادهای برای فهم بیش تر باشد و دربارۀ مسائل‏‎ ‎‏فقهی و حقوقی برای فقها هرچه اشکال و ایراد، شبهات و سئوالات مطرح بشود، سبب‏‎ ‎‏تقویت علمی آنان خواهد شد. منتها تخصصی بوده و بر عهدۀ متخصصان باشد.‏

*تا چه موقعی می توان جامعه را به دور از این اندیشه، به بهانۀ این که ما می ترسیم‎ ‎جامعه مسموم شود نگه بدرایم، در حالی که الان ابزار پیشرفته اطلاع رسانی مثبت و‎ ‎منفی منحصراً در اختیار ما نیست؟ آیا فکر نمی کنید که روحانیت به جای این که بیاید‎ ‎و بگوید که این بحث ها مختص روحانیت باشد و در حوزۀ روحانیت بحث بشود مردم‎ ‎را هم محرم تلقی کند و آن مسائل را بین آن ها طرح کنند تا آن ها هم واکسینه بشوند؟‎ ‎چرا همیشه ما می خواهیم مردم دور از جریان باشند؟

‏تا زمانی که روحانیت از نظر قلم و اندیشه و دفاع از مسائل اسلامی قوی نشود،‏‎ ‎‏نباید شبهات را بین مردم مطرح کند. ما باید خود را از جهت جواب گویی منطقی آماده‏‎ ‎‏کنیم که بتوانیم شبهۀ مطرح شده از جانب دیگران را با قوت و قدرت پاسخ دهیم. ‏

*ولی حوزه ها هزار سال عمر دارند هنوز به همان نحوه هستند؟ 


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 231
‏برای این که کار نکردند. حوزه ها باید تخصصی بشوند و در مسائل مختلف کار‏‎ ‎‏کنند، هرکدامشان در یک قسم خاصی وارد بشوند و در همان چیز، تمام خبرها و‏‎ ‎‏سئوال های مطرح شده را جمع آوری کرده و جواب آن ها را هم آماده کنند و اهل بیان و‏‎ ‎‏قلم هم این مطالب را با بیان و قلم شیوا مطرح کرده و بنویسند: ‏«انّ من البیان لسحر»‏ چرا‏‎ ‎‏حضرت امام با کتاب سلمان رشدی آن گونه برخورد کردند، ولی از نظر قلم و بیان‏‎ ‎‏آن هایی که خواندند می گویند خیلی قوی است، لذا ایجاد شبهه می کند ما نباید اجازه‏‎ ‎‏دهیم که سمومات  شک و شبهه وارد جامعه شود، بعد بخواهیم این سمومات را از بین‏‎ ‎‏ببریم. اگر در مردم پادزهر وجود داشت که این سم و زهر بدون جواب نماند، می توانیم‏‎ ‎‏بگوییم همه چیز در اختیار عموم باشد، اما همان طوری که این مسئله را در طب اجازه‏‎ ‎‏نمی دهند که اگر کسی بیماری واگیر داشته باشد بگذاریم در جامعه آزاد بگردد، بلکه آن‏‎ ‎‏شخص باید قرنطینه شود، هر کس می خواهد وارد کشور بشود باید وارد قرنطینه شود،‏‎ ‎‏در مسائل فنّی و شبهات اعتقادی هم همینطور.‏

*ما می توانیم از حرف های شما استنباط کنیم که حوزه در این مدت عمر‎ ‎طولانی اش و به ویژه بعد از انقلاب اسلامی که بیشتر با جامعه در ارتباط بوده است،‎ ‎هدف عمده اش واکسینه کردن مردم، آگاه کردن مردم در مقابل تهاجمات فرهنگی و‎ ‎غیر فرهنگی و اعتقادی بوده است، امّا ما این وظیفه را به نحواحسن نتوانسته ایم انجام‎ ‎دهیم.

‏انجام داده، ولی به مرحلۀ نهایی نرسیده است. البته حوزه علمیه ممکن است‏‎ ‎‏ضعف هم داشته باشد؛ تا زمانی که این ضعف ادامه پیدا بکند و قوی نشود و تمام مردم‏‎ ‎‏را از نظر مسائل اسلامی و توجه به مبادی وحی، قوی و نیرومند نکند که در مقابل اعلان‏‎ ‎‏شبهات به خطر نیفتند خیلی خوب است که اول در محیط های خاص مطرح شود و بعد‏‎ ‎‏از پیدا کردن جواب منطقی در سطح عموم بیان گردد.‏

*حوزه با این روند کنونی که الان دارد، فکر می کنید که به این هدف نزدیک می شود‎ ‎یا دور؟

‏باید بگویم از بعضی نظرها دارد دور می شود، چون در سالی که به نام امام خمینی‏‎ ‎‏مطرح است، مسائلی گفته می شود که غیر سخنان امام در آن وجود دارد. در این جا‏‎ ‎

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 232
‏نظریاتی مطرح شده که مثلاً نقش مردم نادیده گرفته شود، قیّم بودن مطرح شود و یا این‏‎ ‎‏که نظارت، باید استصوابی باشد، یا شهروند درجه یک و دو. در صورتی که ما در سخنان‏‎ ‎‏امام (ره) می بینیم که امام چقدر به مردم و نقش آن ها توجه داشتند و آنان را همه کارۀ‏‎ ‎‏انقلاب می دانستند و معتقد بودند که این مردم بودند که شما را به جایی رسانده اند، اگر‏‎ ‎‏ما به این مسائل توجه نکنیم مردم دور می شوند. گاهی اوقات ما مسائلی را مطرح کرده‏‎ ‎‏که فکر می کنیم این کارمان دفاع و حمایت از ولایت فقیه است، در صورتی که این کارمان‏‎ ‎‏ضد ولایت می باشد. ما باید واقعیت را برای مردم بگوییم. مفاهیم واقعی اسلام را به‏‎ ‎‏مردم برسانیم و برای آن ها بیان کنیم. اسلام هیچ عقب افتادگی ندارد و همیشه جلو است‏‎ ‎‏به شرطی که واقعیات اسلام را درک کرده و در جامعه عملی سازیم.‏

*با توجه به سابقۀ زندگی علمی و فرهنگی که شما دارید عمل کردِ سیاسی بعد از‎ ‎انقلاب روحانیت را چگونه ارزیابی می کنید و پیش بینی شما نسبت به آینده چیست؟

‏من دربارۀ وضعیت موجود گفتم، و امّا این که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد این‏‎ ‎‏مربوط به علم غیب است، اگر روحانیت عمل و فرمایش امام را دربارۀ خود پیاده کند و‏‎ ‎‏پیش از آن که فکر وارد شدن در مرحلۀ کار و اجرا باشد، بیش تر در اسلام شناسی به‏‎ ‎‏تحقیقات گسترده ای بپردازد و هم چنین اسلام را در عملِ خود متجلّی سازد موفق تر است.‏

*احساس می کنید مشکلاتی که امروز پیدا شده و طرز تلقیِ مردم نسبت به‎ ‎روحانیت هر روز عوض می شود این از عمل کردِ روحانیت است یا وضع طبیعی یک‎ ‎نظام است؟

‏یک مقدار مربوط به عمل کرد است و مقداری هم بستگی به تبلیغات دارد. بهترین‏‎ ‎‏راه همین است که راه امام(ره) را عمل کنیم. ببینید مردم چگونه نسبت به امام عشق‏‎ ‎‏می ورزیدند و تا آخر هم عشقشان باقی است. اگر این روش در بین روحانیت انجام بگیرد‏‎ ‎‏روحانیت خود به خود در قلب مردم جا می گیرد؛ مثل انتخاب جناب آقای خاتمی، که‏‎ ‎‏حتی دوستان و دست اندرکاران نزدیک هم باور نمی کردند، اما مردم علاقه خود را نشان‏‎ ‎‏دادند. اگر روحانیت بخواهد در دل مردم جا باز بکند باید راه امام را انتخاب کند، چون او‏‎ ‎‏این راه خدا را رفت آن چیزی که وظیفۀ روحانیت است و باید انجام بدهد این است که‏‎ ‎‏راه خدا را برود و به فکر مردم باشد و درصدد کسب جاه و مقام و ثروت نباشند. در این‏‎ ‎

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 233
‏صورت به طور طبیعی روحانیت در دل مردم جا باز می کند و همین راه الهی را، طی کند‏‎ ‎‏و«ما تشاوون الا ان یشاءالله» همان راهی که امام رفت، به فکر جا باز کردن نباشد که خدا‏‎ ‎‏ایجاد می کند اگر خدا بخواهد روحانیت در دل مردم جا باز می کند، چون مردم ایران آن‏‎ ‎‏طوری که ما فکر می کنیم عوام نیستند، خیلی زرنگ هستند و واقعیت ها را درک می کنند.‏‎ ‎‏منتها بروز نمی دهند و روحانیت را با خوبی هایشان می شناسند؛ یعنی آن ها کسانی‏‎ ‎‏هستند که اسلامی که مالِ ایران نبود و در بین اعراب بود ربودند و به میان خودشان،‏‎ ‎‏آوردند چون اگر روحانیت واقعاً ارتباطش را با خدا نزدیک بکند راه امام را بگیرد، از‏‎ ‎‏حمایت مردم مستضعف برخوردار می شود. خود مردم این مسائل را می فهمند.‏

*بالاخره موضعگیری ها و فرمایشات حضرت امام(ره)، همان طوری که فرمودید‎ ‎دو بخش بود، یک بخش آن، اصولی بود و بخش دیگر هم راجع به رهبری و بر اساس‎ ‎شرایط زمان و مکان. ما در سال امام خمینی می خواهیم آن مواضع اصولی امام را به‎ ‎عنوان اصول مشترک مطرح کنیم که همه به آن مواضع اصولی امام رجوع کنند. به نظر‎ ‎شما چه ضوابطی را ما می توانیم داشته باشیم که بتوانیم موضع گیری های اصولی امام‎ ‎را از آن موضع گیری های مقطعی و زمانی تشخیص بدهیم؟

‏برخی ویژگی های عمومی امام را می توان این گونه برشمرد: 1ـ توجه به‏‎ ‎‏مستضعفان، 2ـ قانون مندی و تکیه بر مردم اگر ما در مسائل اجتماعی و سیاسی داخلی‏‎ ‎‏خود این ویژگی ها را از امام بگیریم، بسیاری از اختلافات حل خواهد شد.‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 234