نقد اصولی از دیدگاه شهید مصطفی خمینی

نقد اصولی از دیدگاه شهید مصطفی خمینی

□ احمد مبلّغی

‏ ‏

مقدمه

‏ستونهای علم با پیچک نقد جاذبه و طراوت می گیرد قلب دانش با خونِ نقد می تپد ساحلهای ناشناختۀ بحث با کشتی نقد فتح می شود و قانون ظهور اندیشه های برتر در حکومت نقد سامان می پذیرد. ‏

‏نقد، کهولت و پیری را از جان علم می زداید و روحی شاداب به آن می بخشد. لحظه های پرشکوه دانش در دستان نقد شکل می گیرند گاهی آنچه را که همه پذیرفته اند از اوج به زیر می آورد و گاه سخن کم شمرده شده را چون ستاره بر تارک علم می نشاند. ‏

‏علم اصول نیز چون دیگر دانشها مدیون نقد است شاید هیچ دانشی در حوزۀ معارف دینی مانند اصول تشنۀ نقد نیست این علم از یک طرف عهده دار بیان شیوۀ استنباط است و از سوی دیگر عمدۀ مباحث آن تراوشهای اندیشۀ بشر است با این حساب، ذهن بشر باید کشتی شیوۀ استنباط را هدایت کند اگر از عهدۀ وظیفۀ خویش برنیاید هیچ گاه ساحلهای احکام بر او نمایان نخواهد شد از این روی باید نقد را به یاری ذهن اصولی فرستاد. نقاد باید هر لحظه اشتباهات را گوشزد کند تا انحرافی هرچند کوچک در شیوۀ استنباط به انحرافی بس بزرگ در کشف احکام نیانجامد. ‏

‏با این همه امروز نقادی در علم اصول به صورت بایسته انجام نمی گیرد زمینه ها، معیارها، چهارچوبه های نقد اصولی هنوز به ‏

حضورج. 21صفحه 177
‏درستی روشن نشده است اکنون که توّرمِ مباحث، اصول را زمینگیر کرده است شایسته می نماید برای درمان بیماری تورم، بحثی مستقل پیرامون نقد اصولی بگشاییم. ‏

‏مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی در زمینه های نقدهای اصولی حرفهایی تازه دارد، نقدهای او ما را با زمینه ها و معیارهای نقد ـ که دو بحث مهم هستند ـ آشنا می کند. او را بحق باید قهرمان میدان نقد اصولی دانست. ‏

‏نوشتار حاضر می کوشد تا دیدگاههای شهید مصطفی خمینی را در «نقد اصولی» ارایه دهد باشد تا دست مایه ای برای تعمیق این بحث قرار گیرد. ‏

‏مباحث این نوشتار در سه محور سامان می گیرد: ‏

‏ـ او همه را نقد می کرد. ‏

‏ـ او همه زمینه ها را نقد می کرد. ‏

‏ـ او همیشه نقد می کرد. ‏

‏ 

1-او همه را نقد می کرد: 

‏ نقد، گوهر ذهن بشر است. نقد حد و مرز نمی شناسد؛ شهید مصطفی این جایگاه نقد را به درستی می شناخت. ‏

‏گاهی در مقابل آرا استادان می ایستد و گاه به نقادی نظریات پدر می پردازد اگرچه همه وجودش لبریز از فروتنی نسبت به مقام علمی او بود و وی را مجدّد عالم اسلام می شمرد‏‎[1]‎‏و صاحب ابتکارات اصولی به حساب می آورد‏‎[2]‎‏و گاهی هم در برابر همۀ اصولیان یکه و تنها قرار می گیرد. نقادی که فضای اندیشۀ زمان خود را به نقد می کشد به واقع حصارهای اطراف خود را می شکند ولی تنها ذهنهای موشکاف و باریک بینند که از هم سلکان خود پیش می افتند و به کرانه های آن سویِ برداشت غالب دست می یابند و شهید مصطفی چنین بود. در عبارات او اصحاب بارها و بارها نقد شده اند. ‏

‏ ‏

2-او همه زمینه ها را نقد می کرد: 

‏آنچه میان اصولیان فراگیر است نقد آرای دیگران در برخی از مسائل اصولی است شهید حاج آقا مصطفی علاوه بر این کار در زمینه های دیگری نیز به نقد دست می زند به یقین اهمیت نقد در این زمینه ها گاهی از نقد آراء مطرح در مسائل اصولی بیشتر است. ‏

‏در زیر این زمینه ها مورد اشاره قرار می گیرد: ‏

‏ ‏

2 / 1 ـ نقد شیوۀ بحث: 

‏اگر به درستی به مباحث اصولیان چون نائینی، آقا ضیاء و کمپانی و امام و... بنگریم هر یک را در بحث و استدلال دارای شیوۀ و مکتبی  خاص می بینیم برخی به دقتهای عقلی بها می دهند و گروهی نگاههای عرفی را معتبر می دانند عده ای به روش بحث فلسفی در بحثهای اصولی روی می آورند و بعضی دیگر به این روش پایبندی نشان نمی دهند. ‏

‏با توجّه به این که شیوۀ استنباط ـ که در دامن ‏

حضورج. 21صفحه 178
‏ آن، سرنوشت فقه رقم می خورد ـ متأثر از شیوه ای است که در بحثهای اصولی جریان می پذیرد بدست می آید که بررسی و نقد شیوه های بحث اصولی یک ضرورت تام است مقوله ای که جای آن در بحثهای حوزوی خالی است یعنی از مکتبهای اصولی سخنی گفته نمی شود و تعرّضی نسبت به عناصر موجود در هر مکتب اصولی به عمل نمی آید. ‏

‏آنچه رایج است تنها این می باشد که مثلاً آقا ضیاء عراقی چنین گفت و مرحوم نائینی چنان، امّا هیچ گاه کسی نیامده بگوید آقا ضیاء این شیوه را داشته و نائینی آن شیوه را و دیدگاههایی که در اصول دارند و با یکدیگر متفاوت است به سبب این شیوه های متفاوت است. ‏

‏شهید حاج آقا مصطفی خمینی در بحثهای اصولی نسبت به این مسأله توجّه نشان داده است: ‏

‏2 / 1 / 1ـ ایشان تکیه بر دقّتهای عقلی در بحثهای اصولی را نادرست می داند و می گوید: ‏

‏«لا یعتنی بتدقیقات جمع عن الافاضل»‏‎[3]‎

‏نباید به تدقیقهای برخی از فاضلان در اصول اعتناء کرد و در جای دیگری به افرادی که شیوۀ تکیه بر تدقیقهای عقلی برای فهم شرعیات را در پیش گرفته اند اعتراض می کند. ‏‎[4]‎‏ ایشان معتقد است که باید بر مرتکزات عامّۀ عقلاء و عامّۀ فقهاء تکیه کرد. ‏‎[5]‎


حضورج. 21صفحه 179
‏2 / 1 / 2ـ شهید خمینی استفاده از مفاهیم و قواعد علوم دیگر را در اصول موضوعی مخاطره آمیز می بیند و این استفاده را در صورتی که بدون شناخت به مفاهیم و قواعد و نیز بدون رعایت حدود و قیودِ آنها انجام بگیرد مضّر به حال بحثهای اصولی می داند. وی می گوید: ‏

‏«سألا یصاء إلی اهل الفضل و علماء الفنون بان لایدخلوا البیوت الا من بابها و لا یترخّص الدخول فی کل فنّ الا لمن کان اهلًا له »‏‎[6]‎‏. ‏

‏به اهل فضل و دانشوران در فنون مختلف توصیه می شود که به منازل جز از درهای آن وارد نشوید در هر فنّی ورود در آن جز برای کسانی که اهل آن علم هستند مجاز نیست. ‏

‏وی متعاقب این جمله عبارتی دارد که آشکار می سازد در پی بیان چه مقصودی است. ‏

‏ «و مجردّ ان قرع سمع الانسان ان اله متناع بالاختیار لاینافی الاختیار لایجوز التمسّک به حتّی یلزم مالزم فی کلمات المستدلّین بها فی الاصول»‏‎[7]‎‏. ‏

‏انسان به صرف اینکه به گوش او این قاعدۀ فلسفی رسیده که الامتناع بالاختیار لاینافی  الاختیار روا نیست به آن در اختیار تمسّک کند تا در نتیجۀ این تمسّک، لوازم نادرستی به بار نشیند لوازمی که در کلمات اصولیهایی که به آن تمسّک کرده اند پیش آمده است. ‏

‏لازم به ذکر است که جمعی از اصولیها در یکی از تنبیهات باب اجتماع امر و نهی (یعنی مسألۀ «الاضطرار الی ارتکاب المحرم الناشئ بسوء الاختیار») به این قاعده توجّه نشان داده و تمسّک کرده اند که امام قدس سرّه در این زمینه چنین استظهار می کند که آنها میان این قاعده و قاعدۀ دیگری ـ که ‏

حضورج. 21صفحه 180
‏عبارتست از: انّ الاضطرار الی فعل المحرّم او ترک الواجب اذ کان بسوء الاختیار لاینافی صحّته العقوبة عرفاً ـ خلط کرده اند.‏ ‎[8]‎‏ ‏

‏شهید خمینی بر اساس این دیدگاه، بحث از مفاهیم لغوی در اصول را در همۀ موارد روا نمی داند بلکه برای آن محدوده ای ارایه می دهد و می گوید: ‏

‏«إن البحث عن المفاهیم اللغویة جائز اذا کان وارداً فی الکتاب والسنة امّا الخوض فیما لایکون فیها فهو من اللّغو»‏‎[9]‎‏. ‏

‏بحث کردن از مفاهیم لغوی در صورتی جایز است که این مفاهیم در کتاب و سنّت وارد شده باشد در غیر این صورت فرو رفتن در مباحث لغوی عملی لغو است (و مباحث اصولی را بی  جا متورم می کند). ‏

‏وی با استناد به این نقطه  نظر معتقد است بحث اصولیان از مفهوم فساد (در بحث هل ان النهی عن شیٍ یقتضی فساده ام لا؟ ) نادرست است. و این بحث نه تنها لغو می باشد که انحرافی است که نتایج فاسدی به بار نشانده است او می گوید: ‏

‏«و لاجل هذا الانحراف وقعوا فیما لاینبغی»‏‎[10]‎‏. ‏

‏اصولیان به خاطر این انحراف در آنچه سزاوار نیست فرو لغزیدند یعنی بحثهایشان به دیدگاههایی نادرست کشیده شد. ‏

‏وی سپس این تالی فاسد را توضیح می دهد و در آخر می گوید: ‏

‏«ان الاصحاب قدس سرهم لم یردوا ‏

‏ ‏

حضورج. 21صفحه 181
‏الشریعة من بابها».‏‎[11]‎‏ ‏

‏اصحاب در این مسأله به چشمۀ بحث، از در آن وارد نشدند و اینچنین بدست می آید که شیوۀ درست در یک بحث اصولی از نظر شهید این است که بحث را از نقطۀ درستی آغاز کنیم خشت اوّل را درست بنهیم و گرنه، بحث به بیراهه می افتد. ‏

2 / 1 / 3ـ‏ شهید خمینی بحث از مسائل غیرکاربردی را روا نمی داند هر چند که اصولیان به آن پرداخته باشند و هر چند این اصولیان قدمای از اصحاب باشند از نظر ایشان: طرح یک مسأله در اصول، زمانی درست است که کاربرد آن در فقه محرز شود وی می گوید: «قد مرّمنا مراراً انّ للمتأخرین ان ینظروا فیما یصّح ان یکون مصّباً للنزاع و یکون مفیداً فی الفته سواء نازعوا فیه ام لم ینازعوا فضلاً عما اذا تشاحوا فیما لایرجع إلی المرصّل عند المتأخرین».‏‎[12]‎‏ ‏

‏بارها گفته ایم متأخرین بنگرند تا آنچه صحیح است و در فقه کاربرد دارد محل نزاع قرار گیرد خواه قدماء در آن نزاع کرده باشند یا نکرده باشند اما اگر آنان پیرامون چیزی اختلاف کردند که نزد متأخرین بحثی بی حاصل است در این صورت قطعاً پرداختن به آن بی معنی است. ‏

‏ ‏

2 / 1 / 4ـ توجه به واقعیتهای تاریخی: 

‏موضوع استفاده از واقعیتهای تاریخی در علم اصول موضوعی حساس و پرثمر است و نیازمند به بحث و نقد فراوان و گسترده ای دارد در اینجا صرفاً به این نکته اشاره می کنیم که شهید خمینی در مکتب اصولی خود برای آن جا باز کرده است. ‏

‏به عنوان مثال ایشان استدلال به اجماع را برای اثبات لزوم رجوع به مخصّص ردّ می کند بسبب اینکه این مسأله (رجوع به مخصّص) در قرن 4 پدید آمده است‏‎[13]‎‏ و طبیعی است چنین اجماعی چگونه می تواند حاکی از اشتهار حکم نزد اصحاب امامان(ع) کند در حالی که اصل مسأله در قرون بعد از آنها پدید آمده است. ‏

‏موارد از این قبیل زیاد است ذکر آنها را به مجال دیگری احاله می کنیم. ‏

‏شهید با این کلام خود، خط بطلان بر بهانه ای می کشد که متأسفانه برای بسیاری از اصولیان به صورت یک رویکرد جدی درآمده است و آن تبعیت از اصحاب در طرح مباحث اصولی است وجود این رویکرد منشأ تورّم مباحث اصولی  و تضییع وقت حوزه های علمیه و طلاب سطوح خارج شده است چه آنکه بسیاری از مباحث اصولی که فاقد ثمرۀ عملی در فقه هستند صرفاً به این بهانه که اسلاف و اصحاب به آن پرداخته اند، صدها صفحه از کتب اصولی و هزاران ساعت وقت طلاب را به خود اختصاص داده در حالی که همان اسلاف و اصحاب اگر امروز سر برآورند و در مقابلِ خود افقهای روشنی را که بعد از آنها در اصول گشوده شده است مشاهده کند ‏

حضورج. 21صفحه 182
‏بگونه ی دیگر می اندیشند و هدف را که تنقیح و تصحیح هر چه بیشتر شیوۀ استنباط  و پاسخگویی به نیازها است ـ در قربانگاه مباحث بی حاصل و متورّم ذبح نمی کنند. ‏

‏ ‏

2 / 2ـ نقد عنوان: 

‏ عنوان، نقشی قابل توجّه در تعیین محدوده و روند بحث ایفاء می کند هر عنوان باید اوّلاً: خالی از ابهام باشد ثانیاً: با موضوع بحث منطبق باشد زیرا: ‏

‏1. عنوان اگر مبهم باشد بحث احیاناً به بیراهه می افتد. عنوان مانند سؤالِ ابتدایِ بحث نقشی مهم در شکل گیری آن بر عهده دارد همانطور که سؤال اگر درست نباشد و یا نادرست مطرح شود بحث چهار چوب و جهت درستی نخواهد یافت ـ زیرا باید بدانیم به دنبال چه می گردیم و نیز باید از نقطه درستی آغاز کنیم ـ همینطور عنوانِ نامناسب و نادرست، بحث کننده را به طرح آنچه نباید سوق می دهد. ‏

‏2. اگر عنوان محدوده ای را نشان دهد که بیش از موضوع است چه بسا بحث بی دلیل باد کند و به طرح مسائل زاید و مخلّ دچار شود و حتّی بسا نتیجه گیری را مختّل کند. ‏

‏همینطور اگر عنوان کوچکتر از دایرۀ موضوع باشد، مباحث در چهارچوبی  کوچکتر از نیازهای واقعی بحث زندانی می شوند و به نتیجه گیری درست نخواهند رسید و به بستر پیشرفت پای نخواهد گذاشت. ‏

‏شاید بتوان عنوان را مانند دهانۀ چاه در نظر گرفت که حلقۀ چاه تا آخر همان با نظر آن پیش خواهد رفت. ‏

‏شهید مصطفی خمینی در برخی از مباحث خود نسبت به عنوان بحث بی تفاوت نمانده است او در یکی از موارد می گوید: ‏

‏ ‏

حضورج. 21صفحه 183
‏«أخذ العنوان المبهم الاعم فی محطّ النزاع غیر جائز»‏‎[14]‎‏ در محلّ نزاع اخذ یک عنوان مبهم که حیطه ای گسترده تر از موضوع واقعی بحث دارد روا نیست. ‏

‏وی بر این اساس عنوانهایی که اصولیان در بحث اقتضای نهی نسبت به فساد داده اند را نقد می کند و توضیحاتی ارایه می دهد‏‎[15]‎‏.‏

‏ ‏

2 / 3ـ نقد قالب بحث: 

‏قالب لباسی است که بحث را در خود می گیرد و آن را می آراید از این روی در هر علمی متناسب با فلسفه و ماهیتی که مسائل آن دارد باید به بحثهایش قالب داد تا همه چیز هماهنگ با هم هدفهای علم را تعقیب کنند مسائل اصول که قواعد کلّی هستند روا نیست به صورتی جزئی و فرعی مطرح گردند شهید مصطفی خمینی به این موضوع توجّه نشان داده است او در یک مورد که اصحاب بحث را در قالبی جزئی و پیرامون یک مثال و مصداق معین مطرح کرده اند می گوید: ‏

‏«الکلام هنا حول مسألة اصولیة کلیّه لا فی خصوص قوله(ع) اذا کان الماء کرّاً و العجب ان الاصحاب خاضوا فی خصوص الامثال المزبور غفلة عن حقیقه الامر و سلکوا فی دلیل المسأله مسلک الجزئی مقیاساً للکلّی»‏‎[16]‎‏. ‏

‏ سخن در اینجا (یعنی یکی از مسائل بحث از ثبوت و یا عدم ثبوت مفهوم در قضیّۀ شرطیّه) پیرامون یک مسألۀ کلی اصولی است نه خصوص قول امام(ع) که فرمود آب اگر کُر بود... و مایۀ شگفتی است که اصحاب در بحث نسبت به این مثال حوض کرده اند در حالی که غافل از حقیقت امر بوده اند آنان در دلیلِ مسأله، راه جزئی را رفته اند و آن را مقایس برای یک امر کلی قرار داده اند. ‏

‏همانطور که پیداست وقتی یک بحث قالب مناسب را پیدا نکند چه بسا نتیجۀ  نادرست به بار نشاند زیرا بحثی که مثلاً نسبت به یک مصداق با خصوصیات معین صورت می گیرد الزاماً نتایج آن در موارد و مصادیق دیگر قابل صدق نمی باشد. ‏

‏ ‏

3ـ  او همیشه نقد می کرد: 

‏نقد چون ریشۀ درختان به هر سوی سرک می کشد، گاه به سنگ می خورد و گاه به دیواری امّا در نهایت راه به آب می برد و شادی و سرسبزی بیشتر را سبب می شود. ‏

‏از این روی باید بازار نقد را همیشه گرم نگه داشت و اندیشه های نو را دم به دم به مشتریان عرضه و ارزانی داشت. ‏

‏مباحث اصولی شهید حاج آقا مصطفی مالامال از نقد های اصولی است او نشان داده که در این مباحث اصرار می ورزد تا همیشه نقادی کند گفتنی است ایشان در عین اعتقاد به توسعۀ نقد، نقادیِ بی حساب و کتاب را روا نمی دید. او برای نقدِ اصولی، اصولی قایل بوده است. بر این اساس به نقد ‏

حضورج. 21صفحه 184
‏پاره ای از نقدهای اصولیان می پردازد. ‏

‏به یک نمونه اشاره می کنیم: ‏

‏ایشان در بحث «ضدّ» تعرّض و نقد اصحاب را نسبت به اقوال مطرح در یکی از مسائل ـ مسألۀ دلالت امر به شی بر نهی از ضد عام ـ مورد نقد قرار داده و می گوید: ‏

‏«و من العجب تعرض الاصحاب تفصیلاً لهذه الاقوال مع انها لاتحتاج إلی مزید بیان فی الابطال و بعبارة اخری اخذ بعضهم فی البحث هنا جداً مع انه بالمزاح اولی و اقرب».‏‎[17]‎‏ ‏

‏مایۀ شگفتی است اصحاب به صورت گسترده به اقوال ـ در مسأله ـ پرداخته اند با آنکه نقد و ابطال این اقوال به زیاده گویی نیازی ندارد و به عبارت دیگر برخی از اصولیان در اینجا بحث را جدّی انگاشته اند با آنکه این بحث به شوخی سزاوارتر و نزدیک تر است. ‏

‏ ‏

واخر دعوانا ان الحمدلله ربّ العالمین 

 ‏پاورقی:‏

‎ ‎

حضورج. 21صفحه 185

  • - تحریرات فی الاصول 2 / 45.
  • - به عنوان نمونه مراجعه شود به ارزیابی شهید نسبت به یکی از نظرات امام. تحریرات فی الاصول 2 / 416 و همان، ص 85.
  • - همان، ص 416.
  • - همان.
  • - همان.
  • - همان، ص283.
  • -. همان.
  • - تهذیب الاصول 1 / 407 و تحریرات فی الاصول 2 / 283.
  • تحریرات فی الاصول 2 / 303.
  • - همان.
  • - همان.
  • - همان.
  • - همان، ص 519، 524.
  • - همان، ص 289.
  • - همان.
  • - همان، ص 430.
  • - همان، ص 26.