ثمره پایداری

ثمرۀ پایداری

نگاهی به زندگی سیاسی آیت الله شهید سید مصطفی خمینی و نقش او در روند پیروزی انقلاب اسلامی ایران 

□ حسن عاشوری لنگرودی

‏ ‏

پیشگفتار: 

‏ شهید سیدمصطفی خمینی در دوازدهم رجب سال 1349 هجری قمری، برابر با آذر سال 1309  هجری شمسی در شهر قم دیده به جهان گشود. ‏

‏آیت الله شهید از پانزده سالگی به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و توانست با وجود استعداد سرشار و استقامت وافر در بیست و هفت سالگی دارای قوه استنباط و اجتهاد شود. ‏

‏شهید مصطفی خمینی از سویی تحت تأثیر شخصیّت نستوه پدر بزرگوارش امام خمینی قرار داشت و از سوی دیگر به جهت شناخت عمیق و متفکّرانه ای که نسبت به مسائل سیاسی٬ فرهنگی جهان داشت٬ از همان سالهای جوانی به سوی مبارزات سیاسی گام برداشت و توانست در روند حرکت پیروزمندانه انقلاب نقش مهمی را ایفا نماید. ‏

‏اینک نگاهی به زندگی سیاسی و نقش او در روند پیروزی انقلاب اسلامی ایران خواهیم داشت. ‏

‏ ‏

ـــ آشنایی با فدائیان اسلام

‏قبل از نهضت امام خمینی بر ضد رژیم پهلوی گروهی مسلمان و متعهِّد به نام «گروه فدائیان اسلام» به رهبری «نوّاب صفوی» و «عبدالحسین واحدی» با رژیم پهلوی به مبارزه برخاستند و عده ای از آنان به شهادت رسیدند. این گروه مبارز، توانستند به جوانان مسلمان امید بخشند و آنان را برای حرکتهای اسلامی آینده امیدوار نمایند. شهید سید ‏

حضورج. 21صفحه 126
‏ مصطفی خمینی در آغاز جوانی با این گروه آشنا شد و با برخی از بنیانگذاران فدائیان اسلام رابطه ای صمیمی داشت. این ارتباط موجب شد تا این که شهید سید مصطفی خمینی از همان دورۀ جوانی٬ توجّه خاصی به مبارزه با رژیم پهلوی مبذول دارد. در این باره شهید سیدمصطفی خمینی می گوید: ‏

‏«... جمعیّتی در ایران معروف بودند به فدائیان اسلام٬ رئیس آنها مردی بود به نام نواب صفوی ـ مجتبی ـ که واقعاً دلیر و توانا و از روی احساس٬ سنگ اسلام را به سینه می زد و نمی توان او را دور از حقیقت دانست. و مرد شماره دو آنها دوست عزیز خودم مرحوم عبدالحسین واحدی بود. این طایفه دیرزمانی در قم زیست می کردند و آن وقت ما قم بودیم و از دور آنها را می پاییدیم. تا آن که شبانه عده ای با چوب و چماق در پیش چشم چند صد نفر طلبه بر آنان هجوم بردند و آنان را زدند که دیگر کار به آخر رسید٬ دیگر نتوانستند در قم بمانند و در نتیجه رحل اقامت را به تهران بردند... سرانجام به دست پسر رضاخان جلب و با سکوت مرگبار علما آنها را تیرباران کردند٬ گرچه دوست من عبدالحسین را در جای دیگر از بین بردند و داغش را به دل ما گذاردند...»‏‎[1]‎‏ ‏

‏ ‏

 ـــ شهید سید مصطفی خمینی و قیام پانزدهم خرداد 42

‏سخنان کوبنده امام خمینی در عصر عاشورای سال 1383 هجری قمری برابر با 13 خرداد 1342  هجری شمسی٬ رژیم را واداشت تا به اقدامی نا بخردانه دست بزند و آن بازداشت امام خمینی در ساعت 3 بعد از نیمه شب پانزدهم خرداد همین سال بود. مأموران شاه شبانه از بام و دیوار به خانه قائد بزرگ اسلام٬ یورش بردند و آن حضرت را دستگیر نمودند و با سرعت هرچه تمامتر به تهران منتقل کردند. آنان به این خیال بودند که با بازداشت امام خمینی نهضت اسلامی فروکش خواهد کرد. امّا یاران امام کوشیدند تا بیش از پیش به این نهضت شتاب بخشند که در این میان آیت الله شهید سیدمصطفی خمینی فرزند بزرگ آن امام همام نقش ویژه ای داشت. ‏

‏بعد از لحظه دستگیری که این شهید از بالای بام خانه شاهد و ناظر جریان دستگیری حضرت امام، بود و به شدت تحت تأثیر احساسات قرار گرفته بود٬ خود را از بالای بام از ارتفاع پنج متری به داخل کوچه افکند و کوشید تا از بردن امام خمینی جلوگیری کند٬ امّا نتوانست. رهبر بزرگ انقلاب در این لحظه متوجّه شد که یکی از کماندوهای رژیم آماده است تا به سوی فرزندش سیدمصطفی شلیک کند که ناگهان آن حضرت به فرزندش اشاره کرد که از ماشین وی دور بشود. ‏

حضورج. 21صفحه 127
‏حاج آقا مصطفی از این کار منصرف شد و در جهت افشاگری حرکت کرد. با تمام نیرو فریاد سر داد: «مردم خمینی را بردند و...»‏

‏با فریاد او همسایگان از خواب بیدار شدند و شتابان خود را به خانۀ رهبر بزرگ انقلاب رساندند و از منزل امام تا چهارراه شهدا (بیمارستان) مردم اجتماع نمودند. ‏

‏در صبح همین روز حاج آقا مصطفی با انبوه جمعیّت به طرف صحن مطهّر حضرت معصومه(ع) حرکت کردند. در  چهارراه شهدا با پلیس و مأموران شاه درگیر شدند. مردم به رهبری فرزند برومند حضرت امام از خیابان ارم و میدان آستانه عبور کردند و وارد صحن حضرت فاطمه معصومه ـ علیهاالسلام ـ شدند و در برابر این اقدام نابخردانه رژیم پهلوی اعتراض کردند. ‏‎[2]‎‏ با این حرکت مردمی که به رهبری فرزند برومند حضرت امام خمینی انجام شد٬ سرانجام رژیم پهلوی خود را در تنگنا دید و به جز توسّل به قوای نظامی و کشتن مردم بی دفاع چاره ای ندید. در قیام پانزدهم خرداد 1342 سیدمصطفی خمینی نقش بزرگی داشت. او بود که بیش از دیگران و قبل از آنان بعد از دستگیری قائد بزرگ انقلاب اسلامی ایران٬ فریاد اعتراض سر داد و مردم را بر ضد حکومت پهلوی بسیج نمود. ‏

‏دربارۀ نقش شهید سیدمصطفی خمینی در قیام مردمی پانزدهم خرداد حجت الاسلام سید احمد خمینی می گوید: ‏

‏«در آغاز مبارزات بسیاری از مسؤولیتهای پخش اعلامیه ها و رساندن اخبار به امام و گرفتن اعلامیه ها و تشکّل دوستان از سراسر کشور و به طور کلی مسائل حساس مبارزه به  دست ایشان [شهید سیدمصطفی خمینی] انجام می گرفت. همیشه سعی می کرد که واقعیّات را به امام برساند که امام در فرصت مناسب تصمیمات لازم را در زمینه های ‏

حضورج. 21صفحه 128
‏مختلف اتّخاذ فرمایند و در واقعۀ تاریخی  15 خرداد ایشان به صحن مطهّر رفته و در آن جا سخنرانی می کنند که آن سخنرانی باعث اجتماع زیاد مردم و در نتیجه بروز  حوادث بعد از آن می گردد. و در هنگامی که امام را از زندان به خانۀ محصوری در تهران منتقل کردند من به اتفاق ایشان به تهران آمده  و خدمت امام رسیدیم که شهید حاج آقا مصطفی در اولین برخورد سؤال کردند که حالا تکلیف چیست؟ و ما باید از همین امروز شروع کنیم که مردم دلسرد نشوند و فکر نکنند که قضیّه تمام شده است». ‏‎[3]‎

‏شهید حاج آقا مصطفی خمینی در سالهای مبارزه همراه و یار و یاور امام بود. او نقش ممتازی در این مبارزه ایفا نمود. رتق و فتق امور امام به دست او بود. ‏

‏در فروردین سال1342 یک روز مأموری  از دادگاه قم می خواست احضاریه ای را به حضور امام بیاورد که مثلاً امام را به دادگاه احضار کرده اند. شهید حاج آقا مصطفی به مأمور گفت: امام این احضاریه را نمی پذیرد٬ مأمور گفت: فقط این اعلامیه به رؤیت  ایشان برسد٬ کافی است. شهید حاج آقا مصطفی در پاسخ گفت: من نمی گذارم که این اعلامیه به رؤیت ایشان برسد. شما می توانید به مقامات مافوق خودت گزارش کنی که من از ابلاغ احضاریه جلوگیری کرده ام. ‏‎[4]‎

‏در 12 مرداد سال 1342 که «ساواک» امام را از زندان تهران به منزل خصوصی منتقل  کرد٬ شهید سیدمصطفی خمینی موفق شد که  مستقیماً با امام در رابطه باشد. او رابط بین امام و امّت بپاخاسته بود٬ و به بهترین وجهی انجام وظیفه نمود. حتی در هنگام باز داشت امام خمینی نیز توانست با واسطۀ افسران متعهّد و مسلمان با امام ارتباط برقرار نماید و ‏

حضورج. 21صفحه 129
‏دستورهای لازم را از امام بگیرد و به مردم ابلاغ نماید. ‏

‏شهید حاج آقا مصطفی خمینی می گوید: «اولین خبری که از داخل زندان به من رسید وصیت نامه امام بود که از داخل زندان به بیرون فرستاده بودند، امام خمینی به مدت پنج  ماه در قیطریه تهران تحت نظر بودند و سیدمصطفی خمینی به عنوان رابط بین ایشان  و مردم نقش فعالی را ایفا می کرد که همین رابطه نگرانی سازمان امنیت رژیم شاه را موجب شده بود. ‏

‏شهید سیدمصطفی خمینی در همه حال  یار و یاور حضرت امام بود. پیام امام را به بهترین شکل به مردم می رساند. او در جریان دستگیری حضرت امام افکار عمومی را بر ضد رژیم پهلوی بسیج نمود و در زمان حصر و بازداشت امام خمینی رابط بین امام و مردم بود و کوشید تا شعله های انقلاب را برافروخته نگه دارد. ‏

‏شخصیّت آیت الله شهید سیدمصطفی خمینی در هر جا موجب تحریک مردم به سوی نهضت و مبارزه با ستم شاهی بود. به همین جهت مأموران رژیم شاه از حضور وی  در اجتماعات بیمناک بودند و می کوشیدند تا از آن جلوگیری کنند. ‏

‏در رحلت مرحوم بهبهانی، ایشان در تشییع جنازه آن فقید شرکت کردند. مردم با دیدن فرزند امام، شعار «خمینی بت شکن ملّت تو را  می خواهد» سر دادند. مأموران سازمان امنیت رژیم شاه از این حادثه بیمناک شدند و آیت الله شهید را در همان جا دستگیر کردند و به جهت ازدیاد جمعیت ایشان را به داخل مغازه ای بردند و کرکره مغازه را پائین کشیدند و مردم را متفرق نمودند و سپس با اتومبیل ایشان را از آن منطقه دور کردند و تهدید نمودند که دیگر حق ندارید در چنین  مراسمی شرکت کنید. ‏‎[5]‎

‏ ‏

ـــ مبارزات شهید در جلوگیری از احیای کاپیتولاسیون

‏کاپیتولاسیون در لغت به معنای سازش و تسلیم است. امّا در عرف سیاسی به معنای معاهداتی است که به موجب آن دولتی در کشور خارجی از برخی حقوق حاکمیّت که مهمترین آن حق قضاوت و اجرای مجازات است٬ بهره مند می گردد. به طوری که اتباع آن دولت در کشور محل توقف از پاره ای حقوق  و مزایای ویژه برخوردار می گردند. ‏

‏به دیگر سخن «کاپیتولاسیون» در اصطلاح سیاسی به قرار دادهایی اطلاق می شود که به  موجب آن شهروندان یک دولت در قلمرو  دولت دیگر از نظر حقوقی و کیفری تابع قانونهای کشور خود هستند و آن قانونها را کنسول آن دولت در محل اجرا می کند. از این جهت آنرا در فارسی«حق قضاوت کنسولی» نیز گفته اند. ‏

‏ ‏

  آثار زیانبار کاپیتولاسیون: 

‏در هر کشوری که امتیاز کاپیتولاسیون برای ‏

حضورج. 21صفحه 130
‏اتباع بیگانه پذیرفته بشود٬ نتایج زیانباری بر آن کشور تحمیل می شود. ‏

‏1ـ نابودی استقلال و حاکمیّت ملی آن کشور: در کشوری که این امتیاز برای بیگانگان پذیرفته بشود، آن کشور در عرصۀ جهانی و عرف بین الملل بی ارزش و بی حیثیت به شمار می آید. حکومتها و ملتهای جهان آن کشور را با دید یک کشور وابسته و مستعمره می نگرند. قدرتهای سلطه گر با استفاده و استناد به امتیاز کاپیتولاسیون در شؤون داخلی مملکت مداخله می کنند و قوانین داخلی هیچ تأثیری در آنان نمی تواند داشته باشد. ‏

‏2ـ اشاعۀ فرهنگ بیگانه: بیگانگانی که از حق قضاوت کنسولی و کاپیتولاسیون بهره مند می شوند، بدون توجّه به مقررات، سنتها، آداب و رفتار عمومی، رفتار می کنند. آنان پای  بند به هیچ نوع مقررات و فرهنگ بومی نیستند. بلکه می کوشند تا با رفتاری که از فرهنگ خودشان سرچشمه می گیرد، به اشاعه  فرهنگ بیگانه در این کشور بپردازند. در واقع کاپیتولاسیون مطمئن ترین راه و کانال برای غربی ها در از بین بردن فرهنگ بومی و نشر فرهنگ خود است. ‏

‏3ـ تحریک و تمایل رجال ممالک ضعیف به سوی بیگانگان: با بر قراری امتیاز کاپیتولاسیون برای بیگانگان، رجال، پولدارها،  و جاه طلبان تحریک می شوند که به تابعیّت کشوری در  بیایند که در این مملکت از حق ‏

‏ ‏

حضورج. 21صفحه 131
‏کاپیتولاسیون بهره مند است٬ چرا که با این کار از قوانین مدنی آن کشور فرار کنند و هر جنایتی که مرتکب بشوند٬ آزادند مگر برخی  از قوانینی که در کشور بیگانه وجود دارد و ممکن است به صورت رنگ پریده در مورد آنان جاری بشود. ‏

‏در واقع کاپیتولاسیون دروازۀ ورود جنایات در کشورِ ضعیف می شود. پولداران و نامداران و صاحبان پست و مقام از این  امتیاز استفاده می کردند و تابع کشور بیگانۀ دارای حق قضاوت کنسولی می شدند٬ زیرا اوّلاً: از قوانین مدنی آن کشور فرار کنند و ثانیاً کسب شهرت کنند و خود را از دیگران بالاتر بدانند. چرا که بیگانگان دارای این حق را٬ ملّتی برتر می دانستند. ‏

‏4ـ در موارد بروز بحرانهای داخلی، بست نشینی در سفارتخانه های کشورهای بیگانه: امتیاز کاپیتولاسیون موجب می شد که نهضتها٬ انقلابها و قیامهای مردمی از استقلال کامل  خود فاصله بگیرد و مردم به سفارتخانه های بیگانگان برخوردار از حق کاپیتولاسیون پناه ببرند و بیگانگان به گونه ای دیگر در سرنوشت مملکت دخالت نمایند. همان گونه که در قیامهای مردمی زمان عصر قاجار اتفاق افتاد که نمونۀ بارزش قیام مشروطه است. در ایران در چند مرحله امتیاز کاپیتولاسیون به بیگانگان واگذار شد. یکی در عهد صفویه توسّط  شاه عباس صفوی به بازرگانان انگلیسی، و نیز توسط شاه سلطان ‏

‏ ‏

حضورج. 21صفحه 132
‏حسین صفوی به فرانسویان و دیگر در عهد قاجار و در پی شکست قوای ایران از روسیه تزاری به آن کشور واگذار شد و مرحلۀ سوّم  در زمان حکومت پهلوی در سال1340 هجری شمسی. ‏

‏با وجودی که در سال 1306 شمسی در مجلس شورای ملّی قانون لغو کاپیتولاسیون به تصویب رسیده بود. شاه ایران در صدد احیای مجدّد این امتیاز ننگین برآمد. احمد میرفندرسکی معاون وزیر خارجه حکومت وقت ایران در جلسه روز سه شنبه بیست و یکم مهر1343در مجلس شورای ملّی می گفت: ‏

‏«سفارت آمریکا طی یادداشت شماره  423 در اسفند ماه 1340از ما خواست که نظامیان امریکا از امتیازات و مصونیهای مأموران سیاسی پیش بینی شده در قرارداد «وین» برخوردار باشند. مذاکرات و مکاتبات ما با سفارت امریکا مدّتها طول کشید تا جلسه وزیران [کابینۀ علم] در تاریخ سیزدهم مهرماه 1342 آن را تصویب کرد. سپس لایحه مربوط در تاریخ بیست و پنجم دیماه 1342به مجلس سنا تقدیم شد و در سوم مردادماه 1343 به تصویب رسید. و سپس به مجلس شورا آمد که آقایان وظیفۀ خود را انجام دهند». ‏‎[6]‎

‏همان گونه که احمد میرفندرسکی معاون وزیر خارجه متذکر شد٬ نمایندگان فرمایشی مجلس وظیفه داشتند تا این سند رسوایی را امضا نمایند. آنان در همان روز این قانون ننگین را با شصت و دو رأی موافق تصویب نمودند و بار دیگر استقلال ایران را به امریکائیان فروختند. ‏

‏متن لایحۀ مذکور بدین قرار بود: ‏

‏مادۀ واحده: با توجه به لایحۀ شمارۀ 18ـ2291ـ2157ـ25  / 11 /  1342دولت  و ضمائم آن که در تاریخ 21 / 11 / 42 به مجلس سنا تقدیم شد به دولت اجازه داده می شود که رئیس و اعضای هیئتهای مستشاری نظامی ایالات متّحده را در ایران که به موجب موافقتنامه های مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهی می باشد، از مصونیتها و معافیتهایی که شامل کارمندان اداری و فنی موصوف در بند ـ و ـ ماده اول قرارداد وین که در تاریخ  18 آوریل 1961 مطابق با 29 فروردین ماه1340به امضاء رسیده است٬ می باشد٬ برخوردار نماید». ‏‎[7]‎

‏با تصویب این قانون دولت ایالات متحده آمریکا حاضر شد دویست میلیون دلار وام جهت امور نظامی به ایران بپردازد که در مورخه سوم آبان 1343 این وام در مجلس سنای آمریکا به تصویب رسید. و در تاریخ نهم آبان همین سال لایحۀ وام دویست میلیون دلاری از ایالات متّحده برای تقویت نیروی دفاعی ایران به تصویب مجلس سنای ایران رسید. ‏

واکنشها در قبال احیای کاپیتولاسیون: 

‏رژیم پهلوی تلاش کرد تا تصویب قانون ‏

حضورج. 21صفحه 133
‏ کاپیتولاسیون در رسانه های گروهی منعکس نشود. تنها در نشریۀ داخلی مجلس این قانون منعکس شد. یک نسخه از این نشریه به دست حضرت امام خمینی رسید. و ایشان از این توطئه و نابودی حاکمیّت ملّی آگاه شدند و خطر را احساس نمودند. امام خمینی در جهت افشای این توطئه حرکت نمودند. تصمیم گرفتند که این خیانتِ حکومت پهلوی را با مردم در میان بگذارند. این خبر منتشر شد. رژیم شاه به وحشت افتاد، با انواع حیله ها و ترفندها برای جلوگیری از این تصمیم امام کوشیدند امّا نتیجه ای عاید آنان نشد. رژیم پهلوی در صدد بر آمد که از راه غیرمستقیم و به وسیلۀ عناصر به ظاهر غیر وابسته و به اصطلاح با  وجهه و به اسم نصیحت و  اندرز خیرخواهانه، ایشان را از حمله علیه آمریکا بازدارد و برای انجام این نقشه یکی  از عناصر مورد وثوق دستگاه حاکمه را که با وجود این تا حدودی دارای وجهه ملّی و بی طرفی می باشد [حسن مستوفی پسرخالۀ حضرت امام خمینی ـ قدس سره ـ] را روانه  قم ساخت. تا با لطایف الحیل و سیاست   بافی رهبر بزرگ انقلاب اسلامی را از حمله به آمریکا و ایجاد جوّ ضد آمریکایی در محیط مذهبی ایران، برحذر دارد. ‏

‏این شخص چند روز قبل از موعدی که امام خمینی برای ایراد سخنرانیِ افشاگرانه معین کرده بود وارد شهر قم شد. کوشید تا با امام خمینی ـ قدس سره الشریف ـ ملاقات کند، امّا موفق نشد. به ناچار با آیت الله شهید سید مصطفی خمینی ملاقات نمود تا بلکه فرزند برومند امام تهدیدهای حکومت پهلوی را به اطلاع امام برساند. حسن مستوفی در این دیدار اظهار داشت: «... آمریکا به منظور کسب وجهه در میان مردم ایران با تمام قدرت فعالیّت می کند و پول می ریزد و از نظر قدرت در موقعیتی است که هرگونه حمله به آن به مراتب خطرناکتر از حمله به شخص اوّل مملکت است. ‏

‏آیت الله خمینی اگر این روزها بنا دارند نطقی ایراد کنند باید خیلی مواظب باشند که به دولت آمریکا برخوردی نداشته باشد که خیلی خطرناک است و با عکس العمل شدید آنان مواجه خواهد شد. دیگر هر چه بگویند حتی حمله به شخص شاه چندان مهم نیست». ‏‎[8]‎

‏در برابر این تهدیدات ملوکانه که توسط حسن مستوفی بیان شد٬ آیت الله مجاهد شهید سید مصطفی خمینی با قاطعیّتی به مانند قاطعیّت پدر بزرگوارش فرمود: ‏

‏«آیت الله خمینی به وظیفۀ خود هر جور که صلاح بداند عمل می کند٬ این گونه حرفها هم نمی تواند ایشان را در اجرای وظیفه و رسالتی که به عهده دارد به تجدید نظر  وادارد». ‏‎[9]‎

‏امام خمینی در تاریخ چهارم آبان 1343 هـ.ش. مطابق با بیستم جمادی  الثانی ‏

‏ ‏

حضورج. 21صفحه 134
‏1384 هـ.ق. در ساعت هشت و نیم صبح در حضور جمعیّت انبوه سخنان تاریخی  خویش را ایراد نمود و خطر تصویب کاپیتولاسیون را برای ملت ایران بیان داشت. ‏

‏حضرت امام در این سخنرانی بعد از ذکر نام خدا با کلمۀ استرجاع (انالله و انا الیه راجعون) سخن را آغاز کرد که خود نشان  دهندۀ بروز مصیبت بزرگی بود که بر مسلمانان وارد آمد. سپس فرمود: ‏

‏ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کردند... و چراغانی کردند عزا کردند و دسته  جمعی رقصیدند... استقلال ما را فروختند باز هم چراغانی کردند، پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم، این چراغانی ها را منع می کردم٬ می گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها  و... خانه ها بزنند٬ چادر سیاه بالا ببرند... اگر یک خادم آمریکایی یا یک آشپز آمریکایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند ٬ زیر پای خود منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاههای ایران حق محاکمه ندارند! ‏

‏.... دولت ایران با کمال وقاحت از این امر  ننگین طرفداری کرد. ملت ایران را از سگهای امریکایی پست تر کردند. اگر چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست از او می کنند. لکن اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست می کنند و اگر چنانچه یک آَشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد٬ بزرگترین ‏

‏ ‏

حضورج. 21صفحه 135
‏ مقام را زیر بگیرد هیچ کس حق تعرّض ندارد. چرا؟ برای اینکه می خواستند وام بگیرند از آمریکا. آمریکا گفت این کار باید بشود. بعد از سه چهار روز وام دویست میلیون دلاری تقاضا کردند... ‏

‏اکنون من اعلام می کنم که این رأی ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است و قانونیّت ندارد... رأی آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هیچ ارزشی ندارد و اگر اجنبیها بخواهند از این رأی کثیف سوء  استفاده کنند تکلیف ملّت تعیین خواهد شد... ‏‎[10]‎

‏افزون بر این سخنرانی آتشین امام خمینی اعلامیه ای نیز بر ضد تصویب کاپیتولاسیون صادر کردند و نیز دیگر مراجع و علمای اسلام با صدور اعلامیه ها و یا با ایراد سخنرانی ها مخالفت خود را از این قانون ننگین ابراز نمودند. ‏

‏این افشاگریهای قائد بزرگ بر رژیم پهلوی کشنده بود و خشم استکبار جهانی را نیز به دنبال آورد. رژیم پهلوی چاره ای نداشت جز این که امام خمینی، این پرچمدار انقلاب و مشعلدار آزادی را دستگیر نمایند. در تاریخ 13 آبان 1343 یعنی کمتر از ده روز بعد از ایراد سخنرانی تاریخی حضرت امام آن بزرگ مرد انقلاب و مبارزه را دستگیر کردند. کماندوهای رژیم پهلوی شبانه به خانه امام یورش بردند و آن حضرت را دستگیر و به ترکیه تبعید نمودند. از این تاریخ به بعد شهید سید مصطفی خمینی نقش و ‏

‏ ‏

حضورج. 21صفحه 136
‏مسؤولیّت ویژه ای در این نهضت پیدا کرد.  همان گونه که در جریان پانزده خرداد سال 1342بعد از دستگیری و حصر حضرت  امام نقش ویژه ای داشت. ‏

‏شهید حاج سید مصطفی خمینی از این وحشیگری رژیم که نمونۀ آن را نیز در 15 خرداد سال 1342 به چشم خود دیده بود، سخت برآَشفت و به خیابان آمد و با سیل خروشان مردم خشمگین قم به سوی منزل علما و مراجع حرکت کردند. همگی با صدای بلند و رسا از این عمل رژیم ابراز تنفر و انزجار نمودند و از مراجع تقلید خواستند تا برای آزادی امام خمینی اقداماتی به عمل آورند. مجاهد شهید سید مصطفی خمینی در بیت آیت الله العظمی مرعشی نجفی به رایزنی  مشغول بود که مأموران رژیم پهلوی به آن  جا یورش بردند و وی را دستگیر و تحت الحفظ روانه تهران کردند. ‏

‏ «ساواک» قم در گزارشی به تهران راجع به حاج آقا مصطفی می نویسد: ‏

‏«چون نامبردۀ فوق پس از دستگیری پدرش (آیت الله خمینی) در صبح روز جاری با جمع آوری اشخاص و مراجعه به منزل آیات و تحریک بازاریان ایجاد تشنج می نمود، لذا توسّط مأموران ساواک و شهربانی قم دستگیر و به همراهی این نامه اعزام گردید». ‏‎[11]‎

‏ ‏

مبارزات شهید سید مصطفی خمینی بعد از تبعید امام به ترکیه: 

‏بعد از دستگیری مجدّد حضرت امام و تبعیدش به ترکیّه، وظیفۀ سنگینی بر دوش مجاهد شهید حاج آقا مصطفی خمینی سنگینی می کرد. رژیم  پهلوی با تمامی قوا می کوشید تا رهبری نهضت را از مردم دور کند و چراغ بر افروخته نهضت به افول گراید. فرزند برومند حضرت امام آیت الله شهید سید مصطفی خمینی در چنین شرایطی می بایست ‏

حضورج. 21صفحه 137
‏با این طرفند تازۀ رژیم پهلوی مبارزه می کرد و تصوّر خلأ رهبری را باطل می نمود٬ و مردم را در صحنۀ این نهضت حاضر نگه می داشت. ‏

‏در راستای این وظیفۀ سنگین٬ بعد از دستگیری حضرت امام خمینی توسّط عمال رژیم پهلوی کوشید تا آیات عظام و مدرسین عالی مقام حوزه را از این نقشۀ دشمن آگاه کند. او در ساعت 10 صبح همین روز یعنی سیزدهم آبان ماه 1343 هجری شمسی٬ در منزل آیت الله عظمی مرعشی نجفی دستگیر و  روانه تهران٬ زندان قزل قلعه شد. در این زندان به مدت 57 روز در سلول انفرادی بسر برد. در نُه روز اوّل از وی بازجویی به عمل آوردند. او در این شرایط سخت و حساس  برای نهضت اسلامی٬ برای این که دشمن به هدفش نرسد، و ارتباط بین امام خمینی و مردم قطع نشود٬ در اولین فرصت ممکن حاج آقا شهاب الدین اشراقی را وکیل کرد تا امور مالی امام و اخذ و توزیع وجوهات شرعی را بر عهده بگیرد٬ بدین وسیله هم ارتباط مردم با  بیت امام خمینی دوام یافت و هم ارتباط بین طلّاب و مبلّغان نهضت اسلامی با امام خمینی بر قرار ماند. و دشمن نتوانست به هدف خود نایل گردد. ‏

‏در زندان روزی سرهنگ مولوی به او گفت٬ می توانی به ملاقات امام به ترکیه بروی. آنان در صدد بودند که تا حاج آقا مصطفی خمینی را راضی کنند که به اختیار خود به ترکیه برود، تا این ارتباط بین امام و ‏

‏ ‏

حضورج. 21صفحه 138
‏مردم به پاخاسته قطع گردد. مکررّاً به وی می گفت که شما را آزاد می کنیم، به قم بروید و بعد بی سر و صدا به ترکیه سفر نمایید. ‏

‏روز سه شنبه هشتم دی ماه  1343 هـ.ش. برابر با بیست و چهارم شعبان 1384 هجری قمری آیت الله مجاهد، حاج سید مصطفی خمینی با اتوبوس وارد شهر قم شدند و در حرم و صحن حضرت معصومه(س) از وی استقبال باشکوهی به  عمل آوردند و مردم بر ضد رژیم سفّاک پهلوی تظاهرات نمودند که مایۀ خشم و نگرانی این رژیم شد. ‏

‏با صحبتی که بین حاج آقا مصطفی و سرهنگ مولوی بعمل آمده بود، قرار بود که فرزند برومند حضرت امام خمینی دو روز بعد به تهران برود تا مقدّمات سفر به ترکیه را فراهم نماید. حاج آقا مصطفی پیشنهاد وی را مجدّداً بررسی نمود و متوجّه شد که این یک دام است که با پای خود به تبعیدگاه حرکت کند. بنابراین از این حرکت منصرف شد. دو روز بعد سرهنگ مولوی تلفنی این موضوع را با وی در میان گذاشت که باید به تهران می آمدی و در تدارک سفر به ترکیه می بودی، شهید سید مصطفی خمینی در پاسخ به او گفت: من مجدّداً این پیشنهاد را بررسی کردم و از رفتن به ترکیه منصرف شدم. رژیم چاره ای ندید جز این که آشکارا اقدام به تبعید وی نماید. هنوز بیش از پنج روز از آزادی این فرزند برومند امام خمینی نگذشته بود که در مورخه 13 دیماه 1343 شمسی، مطابق با 29 شعبان 1384 قمری، سرهنگ بدیع رئیس سازمان امنیت قم همراه با عده ای از مقامات ساواک به طرز وحشیانه ای به منزل ایشان یورش بردند و ایشان را دستگیر و به تهران منتقل نمودند. ‏

‏شهید حاج سید مصطفی خمینی بعد از انتقال به تهران، روز بعد با هواپیما به ترکیه برده  شد. به نقل از خود شهید که می گفت: وقتی به محضر امام در«بورسیا» وارد شدم، تا چشم امام به من افتاد، اولین سؤالی که کرد، گفت: «با پای خود آمدی یا شما را آوردند؟» گفتم: «نه مرا آوردند». گفت: «اگر با پای خود آمده  بودی همین الآن شما را برمی گرداندم».‏‎[12]‎‏ ‏

‏ ‏

ــ مبارزات شهید در تبعیدگاه بورسیای ترکیه 

‏شهید سید مصطفی خمینی به ترکیه تبعید شد، اینگونه تبعید شدن وی همانند تبعید شدن پدر بزرگوارش امام خمینی موجب تنفّر شدید مردم از رژیم پهلوی شد. به هر حال او در ترکیه یار و یاور امام بود. وقتی که فرزند برومند امام خمینی به حضور امام در بورسیای ترکیه رسید، ضرورت حضور وی در نزد امام را احساس نمود. و دانست که در آن  جا امام خمینی چه مشکلاتی را تحمل می کند، طبع امام خمینی این بود که از مأموران ساواک ایران و نیروهای امنیتی ترکیه هیچ تقاضایی نمی کرد. وجود سید مصطفی از جهت رفع ‏

حضورج. 21صفحه 139
‏نیازهای امام و نیز از جهت مشاوره و تدارک حرکتهای آینده برای امام غنیمت بود. ‏

‏او در تبعیدگاه ترکیه افزون بر یار و یاور امام بودن، پیام رسان نهضت اسلامی بود، و از هر فرصتی که بدست می آمد در جهت هدایت و مبارزه و افشاگری استفاده می کرد. گاهی به صورت ناشناس با ایرانیان تماس برقرار می کرد و در دفتر آنان پیام انقلاب را می نوشت و امضاء می کرد. و بعداً آنان با توجّه به امضای وی، او را می شناختند و پیام انقلاب را به دیگران می رساندند. در ارتباط با همین کارها روزی رئیس سازمان امنیت ترکیه نزد امام خمینی آمد و از فعالیّتهای سیاسی فرزندش سید مصطفی خمینی شکایت نمود. ‏‎[13]‎‏ ‏

‏ ‏

ــ شهید در تبعیدگاه عراق

‏بعد از گذشت حدود یک سال از تبعید حاج آقا مصطفی به ترکیه، در تاریخ 13 مهرماه 1344 برابر با نهم جمادی الثانی سال 1385هجری قمری، امام خمینی و فرزند برومندش سید مصطفی از تبعیدگاه بورسیای ترکیه به بغداد و سپس به نجف منتقل شدند. ‏

‏سید مصطفی در این تبعیدگاه نیز به مانند گذشته، یار و یاور امام خمینی، پدر بزرگوارش بود. ‏

‏او در این دوره هم مشوق جوانان بود که به سوی انقلاب و مبارزه با رژیم شاه روی آورند و هم مشوق روحانیون و طلاب بود که در این رویارویی و مبارزه مسلح باشند و بتوانند با بهره مندی از فنون نظامی نهضت را به پیش ببرند. برای این منظور بارها به فلسطین و لبنان سفر نمود.‏

‏ ‏

بازداشت در تبعیدگاه نجف:

‏رژِیم بغداد محدودیتهایی را برای آیت الله عظمی سید محسن حکیم برقرار و او را به بغداد احضار نموده بود. در تاریخ 19 / 3 / 1348 هـ.ش. او را از بغداد به نجف برگردانید و ملاقات با او را ممنوع نمود. مجاهد شهید سید مصطفی خمینی بدون کوچکترین ترس و واهمه در مورخه 20 / 3 / 1348 هـ.ش. تنها یک روز بعد از بازگشت آیت الله حکیم از بغداد به نجف با وی دیدار کرد. این دیدار مایه ناراحتی و خشم رژیم حاکم در بغداد شد و او را به واکنشی سخت و شدید واداشت. ‏

‏در روز بعد یعنی 21 / 3 / 1348 هـ.ش. رئیس سازمان امنیت و فرماندار نجف اشرف به حضور امام خمینی رسیدند و اظهار داشتند که از شورای فرماندهی انقلاب مأموریّت دارند که آقای سید مصطفی خمینی را به بغداد اعزام کنند و برای انجام این مأموریت از حضور شما اجازه می خواهند. امام در پاسخ  فرمود: «اگر اعزام او به بغداد منوط به اجازه من است، من هرگز چنین اجازه ای نمی دهم و اگر مأمور به جلب او هستید که خود می دانید». ‏

حضورج. 21صفحه 140

‏در ساعت هشت آن روز شهید سید مصطفی خمینی، همراه چند تن از مقامات امنیتی عراق به بغداد گسیل شد و لحظه ای نگذشت که خبر آن در حوزۀ علمیه نجف منعکس شد و نگرانی شدیدی در مجامع روحانی به وجود آورد. ‏

‏حاج آقا مصطفی خمینی را پس از ورود به بغداد مستقیم به کاخ ریاست جمهوری بردند. در آن جا افزون بر «احمد حسن البکر» رئیس جمهور، چند تن از اعضای شورای فرماندهی انقلاب و نیز «تیمور بختیار» حضور داشتند. در آغاز احمد حسن البکر به دیدارهای سرّی و پیگیر او با آیت الله حکیم اشاره کرد و با لحن تندی هشدار داد که ممکن است کار به جایی کشیده شود که ناراحتی شما و نگرانی پدر پیرتان را به همراه داشته باشد. ‏

‏سپس پیشنهاد همکاری با رژیم بعث عراق و تیمور بختیار در مبارزه بر ضد ایران را مطرح کرد. که از طرف شهید سید مصطفی قاطعانه رد شد. فرزند برومند امام یادآور شد که اختلاف ما با رژیم ایران یک اختلاف اساسی و عقیدتی است. امّا اختلاف دولت عراق با دولت ایران یک اختلاف سیاسی زودگذر است. شما و دولت ایران امروز به هم بد می گویید و فردا در کنار هم قرار می گیرید. امّا ما نمی توانیم هیچ وقت با آنان کنار بیاییم و تفاهم کنیم. ‏

‏رژیم بعث عراق که دریافت سید مصطفی فرزند امام خمینی را با تطمیع و تهدید نمی توان فریفت، او را بدون هیچ نتیجه ای آزاد کرد. ‏‎[14]‎‏  ‏

‏ ‏

ــ موضعگیری های سیاسی شهید

‏شهید مجاهد سید مصطفی خمینی در دوران مبارزات سیاسی خود چه در ایران، چه ‏

حضورج. 21صفحه 141
‏در تبعیدگاه بورسیای ترکیه و چه در تبعیدگاه عراق همواره در موضع سیاسی خود، مسیر درستی را طی می کرد. او از پدر بزرگوارش به خوبی آموخته بود که با منحرفان، فرصت طلبان، بی دینان و چپ و چپ نماها (مارکسیستها و دنباله  روان آنان) نباید همسو و هم جهت شد. اگر چه همۀ این گروهها در حذف شاه هم فکر و هم عقیده بودند ولی در انگیزه های اصولی حرکت، هدفها و مسیرها متعدّد بود. او در موضع اصولی خود از جاذبه و دافعه ای با معیارهای اسلامی بهره مند بود. و می کوشید، گروههایی که جز هدف برقراری حکومت اسلامی، هدفی دیگر را دنبال می کردند با آنان سازش نکند. در راستای همین سیاست درست بود که سید شهید با رژیم بعثی عراق همکاری نمی کرد، اگر چه در حذف شاه با هم، هم عقیده بودند. او همچنین با لیبرالها و فرصت طلبانی هم چون تیمور بختیار و قطب زاده ها، همکاری نمی کرد. اگر چه همه این افراد مغضوب شاه بودند و در هدف مبارزه با شاه همفکر بودند و نیز با چپها و چپ نماها، همکاری نمی کرد. این سیاستی بود که پدر بزرگوارش امام خمینی ـ قدس سره الشریف ـ اتخاذ نمود و در مصاحبه ای با هفته نامه لوموند در نجف در پاسخ به پرسش خبرنگار که آیا حاضرید با کمونیستها برای براندازی رژیم شاه متحد شوید، فرمود: ما احتیاج به هیچ یک از عناصر غیرمسلمان نداریم. ما با اتّکال به خدا و یاری مردم مسلمان ایران بر رژیم شاه پیروز خواهیم شد. ‏

‏ ‏

ـــ تاریخ و چگونگی شهادت

‏در نهم ذی القعده 1397 هجری قمری برابر اول آبان ماه 1356 هجری شمسی، ستارۀ وجود این مجاهد نستوه، فرزند برومند امام خمینی خاموش گردید. ‏

‏مدت کوتاهی پیش از شهادت او، دو نفر ایرانی شبی  به دیدار او در نجف رفته و با او گفتگو کرده بودند. یکی از آن دو نفر به صورت سرگوشی به او هشدار داده بود که رژیم شاه برای پیشگیری از سقوط رژیم خود درصدد است که چند نفر را از میان بردارد. یکی از آنها شما هستید. مواظب خودتان باشید. ‏

‏این سخن را خود شهید در فردای آن شب برای برخی از دوستانش بازگو نمود. در شب یک شنبه اوّل آبان ماه 1356 حاج آقا مصطفی پس از ادای نماز جماعت و پس از دیدار با امام خمینی، چون که میهمان داشت زودتر از دیگر شبها به منزل رفت... بامداد روز یک شنبه اوّل آبان ماه پس از اذان صبح جنازۀ بی رمق او که روی کتاب افتاده بود مشاهده می شود. پزشک بیمارستان کوفه، بعد از معاینه گفت که او مسموم شده است و اگر اجازه بدهند با کالبدشکافی همه چیز روشن خواهد شد. سازمان امنیت عراق پس از این اظهارنظر نخست پزشک را بازداشت کرد و ‏

حضورج. 21صفحه 142
‏پس از 24 ساعت آزاد کرد. ‏

‏پزشک پس از آزادی از هرگونه اظهارنظری دربارۀ مرگ مشکوک حاج سید  مصطفی خمینی خودداری کرد. می توان گفت که شهادت حاج سید مصطفی خمینی با هماهنگی و همکاری سازمان امنیت عراق و رژیم شاه طراحی و اجرا شد. ‏‎[15]‎

‏اینها قرائن گویایی است که رژیم ایران و رژیم شاه در مرگ او دخالت داشتند. ‏

‏ ‏

ـــ امام خمینی و شهادت فرزند

‏به طور طبیعی شهادت حاج آقا مصطفی ضربۀ بزرگی به امام و نهضت اسلامی محسوب می شد. امّا از آنجا که اولیای خدا در مصیبتهای بزرگ به خداوند سبحان پناه می برند و از آن ذات مقدس استمداد می جویند. آن حضرت در مواجهه با این مصیبت به قدری زیبا و مسلّط عکس العمل نشان داد، که موجب خوشحالی دوست و پشیمانی دشمن شد. امام خمینی پس از شنیدن درگذشت فرزند عزیزش کلمۀ استرجاع (انّالله و انّا الیه راجعون) بر زبان جاری ساخت، آنگاه فرمود: «مرگ حاج آقا مصطفی از الطاف خفیه الهی است». ‏

‏ ‏

ـــ اهداف رژیم از این شهادت

‏در این اقدام رژیم شاه می توان اهدافی چند را برشمرد: ‏

‏1- ضربه زدن به نهضت اسلامی و ایجاد ‏

‏ ‏

حضورج. 21صفحه 143
‏فشار روانی بر امام خمینی. ‏

‏2- پیشگیری از خطرهای آتی از سوی یک خمینی دیگر. آن هم جوان و پر نشاط که در آینده مشکلات زیادی را بر رژیم شاه وارد خواهد کرد. ‏

‏3- جلوگیری از سیاسی شدن حوزه علیمه نجف چرا که حوزۀ علمیه نجف با تحرکات امثال سید مصطفی خمینی به تحرّکات ضدشاهی جدیدی نایل شده است. ‏

‏4-ایجاد رعب و وحشت در بین مبارزان.  که آنان عبرت بگیرند و از ترس جانشان خاموش باشند و بر ضد شاه فعالیت نکنند. ‏

‏ ‏

ــ بازتاب این شهادت

‏شهادت آیت الله مجاهد حاج سید مصطفی خمینی نه این که بر پیکرۀ انقلاب و بر قاطعیّت حضرت امام خمینی ضربه ای و خللی وارد نکرد، بلکه خود عاملی شد در جهت روند هر چه سریعتر انقلاب. ‏

‏به دنبال به شهادت رسیدن حاج آقا مصطفی در تبعیدگاه عراق، حوزۀ علمیه نجف و دیگر شهرهای عراق تعطیل شد. مراسم یادبود و بزرگداشت از این فقید فرزانه در بیشتر مساجد و مدارس نجف، کربلا، سامراء، کاظمین و دیگر شهرهای شیعه نشین  عراق برگزار شد. در این مراسم گویندگان ایرانی و عرب از مقام و موقعیّت علمی و مبارزاتی شهید سخنانی بیان داشتند. در حوزه های علمیّه عراق شهادت این شهید از تبار خمینی فرصتی جدید برای بیش از پیش سیاسی شدن حوزه های علمیه را پدید آورد. و طلاب علوم دینی نجف بیش از گذشته به سوی نهضتی که امام خمینی پرچمدار آن بود متمایل شدند. حاصل این  همه مجالس سوگواری و یادبود شهید سید مصطفی خمینی، تشدید فعالیتهای ضدشاهی در خارج از کشور و مطرح شدن بیشتر امام خمینی به عنوان سمبل مبارزه شد. به خصوص که آن حضرت با بیانی شیرین ابراز داشتند که «مرگ آقا مصطفی از الطاف خفیه الهی است». ‏

‏در ایران نیز شهادت حاج آقا مصطفی فرصت خوبی  را برای شتاب نهضت به وجود آورد. خبر شهادت او خشم و کین شدید توده ها را بر ضد شاه برانگیخت و شور و احساسات را فزونی بخشید. حوزه های علمیه قم، مشهد، تهران، تبریز، شیراز، اصفهان و دیگر شهرها تعطیل شد. در شهرهای بزرگ مجالس یادبود و بزرگداشت آن شهید فرزانه به نحو گسترده ای برگزار شد. و برای اولین بار بعد از خفقان جدید در ایران که از 42 به بعد ادامه داشت نام روح الله موسوی خمینی در منبرها بیان شد. بعد از تبعیدی امام خمینی به ترکیه و نجف اسم امام خمینی٬ کتابهای او و خلاصه هر نوع اثری و یادی از  او ممنوع بود. تا این تاریخ تنها بر زبان جاری کردن نام «خمینی» دست کم شش ماه زندانی  داشت. امّا شهادت حاج آقا مصطفی خمینی ‏

حضورج. 21صفحه 144
‏فرصتی را پدید آورد تا طلسم ساواک شکسته بشود و مردم بی پروا نام این پیشوای بزرگ را بر زبان جاری سازند. ‏

‏مراسم سوگواری و بزرگداشت آن شهید تا چهلمین روز شهادت وی ادامه داشت و گویندگان مذهبی  با افشاگریهای خود هر چه بیشتر مردم را بر ضد رژیم پهلوی بسیج نمودند. ‏

‏در واقع می توان گفت که شهادت حاج آقا مصطفی برای ادامۀ نهضت اسلامی فواید زیادی را به دنبال داشت، شکستن جو خفقان و سکوت، مطرح شدن اسم امام خمینی به صورت آشکار و علنی، افشاگریها، و تکمیل پیروزی فرهنگی که پیش درآمد پیروزی سیاسی بود را می توان از آثار این شهادت و الطاف خفیه الهی دانست. ‏

‏به جهت همین گستردگی فواید و آثار، عموم نویسندگان غربی  در تجزیه و تحلیل انقلاب اسلامی ایران شهادت سید مصطفی خمینی را نقطۀ عطفی در نهضت اسلامی ایران برشمردند. و آن را به عنوان یکی از عوامل شتابزای انقلاب به شمار آورده اند. ‏‎[16]‎‏ ‏

روانش شاد، جایگاهش عالی و  متعالی باد و خداوند بزرگ او را و پدر گرامیش را و برادرش احمد را در جوار اهل بیت عصمت و طهارت قرار بدهد. 

از خداوند بزرگ بقای انقلاب اسلامی ایران را تا ظهور دولت مهدی(ع) و موفقیّت بیش از پیش مسؤولان نظام مقدس جمهوری اسلامی را خواهانیم. 

آمین یا رب العالمین

 

پاورقی:

حضورج. 21صفحه 145

  • . مجله پانزده خرداد، شمارۀ 7، ص24.
  • . بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، ج1، ص471 ـ475.
  • . روزنامه ابرار، مورخه اوّل آبان 1369.
  • . پیام انقلاب، ش 18، ص43.
  • . همان، ص44.
  • . مشروح مذاکرات مجلس در همان تاریخ.
  • . مذاکرات مجلس سنا به نقل از مجله پانزده خرداد، ش 13، ص110 و نیز احیای کاپیتولاسیون و پیامدهای آن، مسعود اسداللهی، ص54.
  • . بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج1، ص711.
  • . مجله پانزده خرداد، ش 13، ص 110.
  • . بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ص 716 به بعد.
  • . مجله 15 خرداد، ش 13، ص 111.
  • . پیام انقلاب، ش 18، ص 45.
  • . همان.
  • . بررسی و تحلیلی از نهضت  امام خمینی، ج2، ص 419 و 420.
  • . پانزده خرداد، ش 7، ص 24 و 25.
  • . سلسلۀ پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ، کمبریج، ترجمه عباس مخبر، نشر طرح نو، ص 317 و شکست شاهانه، ماروین زونین، ترجمه عباس مخبر، نشرطرح نو، ص441.