حاج آقا مصطفی سی چهل سال جلوتر از همدوره هایش بود

حاج آقا مصطفی سی چهل سال جلوتر از همدوره هایش بود 

گزیده ای از خاطرات حجة الاسلام والمسلمین رازی زاده (علیپور) 

‏ قبل از اینکه امام به نجف مشرف بشوند به خاطر سال42 و درگیریهایی که بود به صورت قاچاق من رفتم به نجف و آنجا گذرنامه گرفتیم و ماندیم. به هر حال حاج آقا مصطفی که از ترکیه تشریف آوردند٬ با جمعی از آقایان رفتیم به کاظمین برای دیدن و دست بوسی امام. آنجا حاج آقا مصطفی را زیارت کردیم. آشنایی مفصل٬ از زمانی پیدا شد که ایشان درس اصول می فرمودند٬ من هم رفتم. البته ابتدا برای اینکه ببینم چه جوری است مثلاً برای من چقدر بازدهی دارد٬ فایده دارد٬ از نظر اصول. بعد از مدتی که رفتم به نظرم خیلی خوب آمد. یک جوری که دیدم بعضی درسها را تعطیل کنم و اصول بخوانم بهتر است. البته قبل از اینکه به درس ایشان بیایم خیلی جلوترها درس امام می رفتیم من سعی می کردم که روی اصول کار بکنم و بنویسم. گاهی هم نوشته هایم را به ایشان نشان می دادم. گاهی حتی نوشته هایم را اصلاح می کردند. دیگر ایشان کم کم لطف پیدا کردند به ما، در حقیقت این اواخر در حد یک دوستی بود. البته باز هم همچنان برای من یک استاد بودند. مرحوم حاج آقا مصطفی خیلی تحمل داشت و شاگرد را ‏

حضورج. 21صفحه 91
‏ خیلی خوب تحمل می کرد و تشویق می کرد. ایشان یک اخلاق خیلی خوبی که داشت٬  این بود که قبل از درس اصول همیشه یک حدیث می خواند. گاهی یک حدیث٬ دو حدیث معنا می کردند. من از همه بیشتر در بحث درگیر می شدم٬ گاهی شاید مثلاً جسورانه. گاهی بعد از درس حس می کردم برخوردم جسورانه بوده ولی ایشان تحمل می کردند. بله اینجور بود. مؤدب٬ متین مخصوصاً نسبت به اساتید٬ نسبت به امام که خیلی٬ استاد اول ایشان بود. حاج آقا مصطفی در قم فلسفه می فرمودند منظومه می فرمودند. خیلی از آقایان درسش می آمدند. یعنی یک استاد رسمی منظومه بودند. یکی از آقایان معروفی است در قم می گفت که ما پیش حاج آقا مصطفی منظومه می خواندیم. این منظومه که می گفت اسفار تویش بود. طلبه هایی که اهل منظومه اند اسفار خوب می توانند بکشند منقول را می فهمند. می فهمند که کسی که منظومه دارد می گوید به اسفار چقدر مسلط است. به هر حال ایشان کسی بود که منقولش خوب بود؛ ادبیاتش خیلی خوب بود؛ حافظه اش خیلی خوب بود. در ادبیات ما با ایشان خیلی مشغول بودیم؛ حتی پیاده کربلا گاهی هم می رفتیم بحثهای زیادی هم می شد؛ دیگران بحث می کردند سؤالات می شد٬ به اغلب علوم جامعیت داشت ولی رشته های تخصصی ایشان فلسفه بود؛ عرفان بود؛ عرفان ‏

‏ ‏

حضورج. 21صفحه 92
‏ نظری خوب؛ در فقه و اصول منقول هم که واقعاً مطالعات زیادی داشت؛ رجالش خیلی خوب بود؛ مفسر خوبی بود آدمی که می خواهد مفسر خوبی باشد باید به علوم متعددی مسلط باشد تا یک مفسر خوبی باشد و الا از جنبه های خاصی فقط به قرآن نگاه می کند که کسانی که اهل فن هستند متوجه می شوند که بعضی قرآن را از دیدگاه فلسفی بعضی از دیدگاه طبیعی بعضی از دیدگاه ادبی بعضی از دیدگاه تاریخی هرکدام از جنبه ای می بیند. به هر حال جامعیت ایجاب می کند آدم بتواند مفسر خوبی باشد. وقتی به رحمت خداوند رفت 49 سالش بود ولی الآن که من حدود 20 سال بعد از ایشان زنده ام گاهی فکر می کنم در معقول هیچ به پای حاج آقا مصطفی نمی رسم؛ حرفش را هم نمی توانم بزنم. در منقول هم خیال نمی کنم به حاج آقا مصطفی رسیده باشم. یعنی حاج آقا مصطفی حدود سی ـ چهل سال جلوتر از همدوره هایش بود؛ یک ذوق خاصی داشت؛ اهل عبادت بود به نظرم نماز شب و زیارت عاشورایش ترک نمی شد؛ ایشان در کارهای امام دخالت نمی کرد. ‏

‏ امام اخلاقش اینجور بود که به دیگران مجال نمی داد٬ مرحوم حاج آقا مصطفی را مخصوصاً که توی کارها دخالت کند٬ مثل قضیه شهریه اصلاً دخالت نداشت. توی قضیه امتحان می خواهند امتحان بگیرند٬ می خواهند شهریه بدهند٬ اصلاً حاج ‏

حضورج. 21صفحه 93
‏ آقا مصطفی دخالت نداشت٬ نه وساطت می کرد نه دخالت می کرد. حاج آقا مصطفی می گفت که امام در حبس بود٬ مرحوم آیت الله میلانی که آمده بودند به من گفتند که من 12 تا مشاور دارم اما پدر تو تنها٬ مثل امیرالمؤمنین کار می کند. خیلی حواس امام جمع بود من یادم هست شبهای رمضان امام که تشریف می بردند ما می نشستیم دنبال بحثهایی که در جلسه امام بود تعقیب می کردیم. یک شبی یادمان رفت برقها را خاموش کنیم فردا صبح دیدم امام برایم پیغام دادند که به فلانی بگویید که دیشب برقهای بیرونی را خاموش نکردند و رفتند معلوم شد خیلی طول کشیده و خادم هم رفته بود. چون هر شب پاتوق ما آنجا بود٬ برای بحثهای علمی. امام اشراف داشت بر بیرونی خودش. کسی که اشراف دارد نیاز ندارد دیگران را دخالت بدهد. حاج آقا مصطفی خودش یک طلبه بود مشغول درس و بحث و اینها بود مشغول کار خودش بود. آنقدر مطالعه می کرد که شبها تا صبح بیدار بود. خیلی اهل مطالعه بود. ایشان زندگی ساده داشتند. حاج آقا مصطفی تا آخر مستأجر بود. خود امام هم تا آخر مستأجر بود. ‏

‏ ‏

‎ ‎

حضورج. 21صفحه 94