گفتار اول: مناسبات ایران و امریکا و سیاست حقوق بشر کارتر
مناسبات سیاسی ایران و امریکا از اوایل دهه 1350 به موازات توسعه همکاریهای نظامی و اقتصادی بین دو کشور، بر اساس «حسن تفاهم کامل»، گسترش بیشتری نسبت به دهه گذشته داشته است. ایران در دهه چهل، صرفاً یکی از حلقه های زنجیر دفاعی امریکا در برابر اردوگاه شرق به شمار می رفت، در حالی که در سالهای دهه 50، به دلیل قدرت نماییهای محمدرضا پهلوی به صورت متحد ممتاز امریکا در آمده بود.
در دورۀ ریاست جمهوری ریچارد نیکسون و سفارت ریچارد هلمز در ایران که قبل از این، رئیس سازمان سیا بود، روابط ایران و امریکا بیش از پیش صمیمانه تر و نزدیکتر شد و سفارت امریکا در تهران، به کانون اصلی اطلاعاتی امریکا در منطقه خاورمیانه تبدیل شد. پس از استعفای نیکسون به دنبال ماجرای واترگیت، جرالد فورد از حزب جمهوری خواه امریکا به ریاست جمهوری رسید. او و وزیر خارجه اش، هنری کیسینجر نیز روابط دوستانه را حفظ و تداوم بخشیدند. به طور کلی روابط دو کشور در دوران ریاست جمهوری، جمهوری خواهان (1969 تا 1967) دوره حاکمیت گسترده سیاسی، اقتصادی و نظامی امریکا در ایران، در جهت عملی ساختن دکترین نیکسون ـ کیسینجر؛ یعنی تبدیل ایران به مهمترین پایگاه امریکا در منطقه خلیج فارس و اقیانوس هند، بوده است. ریچارد هلمز، سفیر امریکا در ایران، طی گزارشی در تاریخ 16 خرداد 1355 (27 مه 1976)، به هربرت پردیس، هیأت بازرسی کل خدمات خارجی امریکا، اهمیت
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 127
نقش محمدرضا پهلوی و موقعیت ایران را برای امریکا بیان کرد. شاه به ایفای نقش دلخواه ایالات متحده در منطقه پرداخته، به امریکا اجازه پرواز و استقرار تجهیزات نظامی و جاسوسی را در ایران داده و امکان دسترسی مستمر به بازارها و منابع معدنی و نفتی کشور را برای ایالات متحده امریکا فراهم ساخته است.
در دی ماه 1355 (ژانویه 1976) دوره چهار ساله ریاست جمهوری جرالد فورد، پایان یافت و جیمی کارتر از حزب دموکرات به جای وی انتخاب شد. پیروزی دموکراتها، حکومت ایران را بسیار نگران کرد. آنتونی پارسونز، سفیر وقت انگلیس در ایران در این مورد می گوید: «شاه نگرانی خود را از پیروزی کارتر در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در نوامبر 1976، پنهان نمی کرد. او هرگز در رابطه با رؤسای جمهوری دموکرات امریکا، احساس راحتی و آرامش نمی کرد؛ زیرا آنها بیش از جمهوریخواهان به مسائل اخلاقی توجه داشتند و عنصر لیبرالیسم و اصول اخلاقی را در سیاست خارجی خود منظور می کردند. اپورتونیسم حساب شدۀ نیکسون و کیسینجر و سیاست مبتنی بر مصالح سیاسی و استراتژیک که در زمان حکومت فورد هم ادامه یافت، بیشتر با طبع شاه سازگار بود. اظهارنظرهای صریح کارتر دربارۀ مسائل مربوط به حقوق بشر در کشورهای جهان سوم از جمله؛ ایران و تأکید او بر لزوم کاهش صدور اسلحه از امریکا به این کشورها که اخلاقاً او را در برابر افکار عمومی متعهد ساخته بود، بر بیم و نگرانی شاه از روش رئیس جمهور جدید امریکا می افزود. پیروزی کارتر یک دوران عدم اطمینان و بلاتکلیفی را در روابط ایران و امریکا به دنبال داشت.»
محمدرضا پهلوی که از عواقب پیروزی کارتر آگاه بود، در زمان مبارزه انتخاباتی به اردشیر زاهدی، سفیر وقت ایران در امریکا دستور داده بود که بخشی از هزینه های تبلیغات انتخاباتی جرالد فورد را بپردازد. زبیگنیو برژینیسکی که رئیس شورای امنیت ملی در حکومت کارتر شد، رفتار و عملکرد زاهدی را در ترتیب دادن مهمانیهای
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 128
باشکوه و عادت وی به دادن هدایای گرانبها به نمایندگان کنگره امریکا و روزنامه نگاران امریکایی، «مایه ننگ» نامید و فعالیت سفارت ایران را در تقویت بنیه مالی حزب جمهوریخواه، شدیداً مورد انتقاد قرار داد. حسین فردوست نیز در خاطرات خود این موضوع را تأیید کرده است.
در هر صورت، به قدرت رسیدن جیمی کارتر و بازگشت ریچارد هلمز، سفیر امریکا در آذر 1355 (دسامبر 1976) و خالی ماندن پست سفارت تا خرداد 1356 (ژوئن 1977) که ویلیام سولیوان به عنوان سفیر جدید انتخاب شد، شخص محمدرضا پهلوی و نخبگان سیاسی ایران را سخت نگران کرد. گرچه سیاست حقوق بشر کارتر، رژیمهای خودکامه را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار داد؛ اما هیچ کدام از آن کشورها به اندازۀ آسیب پذیری حکومت پهلوی در ایران نبودند.
شرایط جدید سیاسی در موقعیتی پیش آمده بود که حکومت ایران از اواسط سال 1355 در برابر انتقادهای فزاینده مخالفان سیاسی در داخل و خارج و جوامع طرفدار حقوق بشر و مطبوعات خارجی، قرار گرفته بود. بنابراین شاه راهی جز تسلیم و کنار آمدن با این وضعیت پیش رو نداشت؛ البته باید این نکته را نیز در نظر گرفت که در ابتدای کار به نظر نمی رسید که ایجاد فضای باز سیاسی، پیامدهای خطرناکی داشته باشد. شاید «شاه به اشتباه بر این باور بود که در صورت ایجاد یک فضای باز سیاسی تحت مهار و تعدیل موضع خود در زمینه قیمتهای نفت، خرده گیران داخلی و خارجی نسبت به او ملایم تر خواهند شد و کاخ سفید با فروش سلاحهای مورد تقاضای او روی موافق نشان خواهد داد.» همچنین «متحدین غربی در این اعتقاد به سر می بردند که او آنقدر تجربه اندوخته است که بداند که ادامه حکومت خودکامه از آن بیشتر ممکن نیست. آنها شاه را در آن حد سرشار از عقل و تمیز می دانستند که از طریق رسیدن به سازشی با میانه روها، مخالفان افراطی خود را از صحنه بیرون راند تا به این ترتیب آینده پسرش را تضمین کند.»
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 129
محمدرضا پهلوی معتقد بود که نقش وی در بالا بردن بهای نفت و اصرارش بر تغییر الگوی مصرف آن، باعث واکنش جریانات اقتصادی وابسته به نفت در غرب علیه او شده است؛ بنابراین او انتقادات و خرده گیریها را دربارۀ عملکرد رژیمش در قبال مسأله حقوق بشر، صرفاً دستاویزی برای انتقامجویی از سیاستهای نفتی اش می دانست. این تصور شاه، نشان می دهد که او نه تنها به واقعیات سیاسی که باعث اعلام و پیگیری سیاست حقوق بشر شده است، کاملاً بی توجه بود، بلکه بر طبق «فرضیه های توطئه»، آن را صرفاً توطئه ای جهت حمله به حکومت خود، تلقی می نمود.
محمدرضا پهلوی با مشاهده وضعیت پیش آمده، سعی کرد برای فریب افکار عمومی، تاکتیک کارسازی، در پیش بگیرد. بر این اساس سعی کرد که از طریق رسانه های ارتباط جمعی، چنین القا شود که شاه داوطلبانه، خود را متعهد به اعمال حقوق بشر و ایجاد فضای باز سیاسی در کشور کرده است. در این راستا و برای نشان دادن گامهای عملی در این زمینه، اجازه داده شد، خبرهای مربوط به تظاهراتهای مختلف در مطبوعات انتشار یابد. برای نخستین بار روزنامه ها و مجلات، عکس و شرح حال دکتر شریعتی را منتشر کردند، کانون نویسندگان ایران پس از سالها سکوت با صدور اعلامیه ای شخصیت شریعتی را شایستۀ «تعظیم و احترام بیدریغ» دانست، هویدا از آزادی قلم سخن گفت و مواردی از این قبیل اتفاق افتاد.
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 130