بخش دوم: حیات سیاسی

گفتار پنجم: سید مصطفی و دولت عراق

‏ ‏

گفتار پنجم: سید مصطفی و دولت عراق 

‏سید مصطفی خمینی در طول اقامت دوازده سالۀ خود در عراق، در ارتباط با دولت آن‏‎ ‎‏کشور، رویه ای همسو و هماهنگ با امام خمینی(س) در پیش گرفت و در مجموع دچار‏‎ ‎‏تناقض و چندگانگی نشد. محبتها، تطمیعها و تهدیدهای دولت عراق نیز تزلزلی در اراده‏‎ ‎‏سیاسی او پدید نیاورد. رابطه سید مصطفی در ارتباط با دولت عراق، در دو دوره کلی‏‎ ‎‏قابل بررسی می باشد. قبل از به قدرت رسیدن حزب بعث و در عصر حاکمیت حزب‏‎ ‎‏بعث. رویه و سیاست دولت عراق در قبال امام خمینی(س) و سید مصطفی، تا حدود‏‎ ‎‏زیادی از روابطش با دولت ایران تأثیر می پذیرفت. در زمانهایی که روابط دو کشور تیره‏‎ ‎‏بود، دولت عراق سعی داشت از امام خمینی(س) به عنوان اهرمی علیه دولت ایران بهره‏‎ ‎‏بگیرد. در زمانهایی نیز که روابط دو کشور بهبود می یافت، دولت عراق به همکاری بیشتر‏‎ ‎‏با ساواک علیه مبارزین ایرانی مقیم عراق، روی می آورد و عرصه را بر آنها تنگ می کرد.‏‎ ‎‏البته این رویه، الگوی ثابت و پایداری نبود، بلکه ایدئولوژی حزب بعث که از سال 1347‏‎ ‎‏به بعد بر سرنوشت کشور عراق مسلط شد و روابط منطقه ای و بین المللی عراق و مسائل‏‎ ‎‏مربوط به شیعیان و اهل تسنن و غیره را تحت تأثیر قرار داد، در این زمینه نقش‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 118
‏مؤثری داشت. قرارداد 1975 الجزایر و کاهش تیرگی روابط دو کشور ایران و عراق نیز در‏‎ ‎‏ارتباط با مبارزین ایرانی و نهضت امام خمینی(س)، نقطه عطف می باشد. ‏

‏     در مورد نحوۀ توافق بین حکومت ایران و دولت عراق برای انتقال امام خمینی(س) به‏‎ ‎‏آن کشور، اطلاعات مستندی وجود ندارد؛ اما در این دوره روابط ایران و عراق به دلیل‏‎ ‎‏اختلافات مرزی و ادعای عراق نسبت به خوزستان و دستگیری اتباع ایرانی در عراق رو‏‎ ‎‏به تیرگی بود.‏‎[1]‎‏ پس از این که امام خمینی(س) و سید مصطفی در سیزده مهر 1344 وارد‏‎ ‎‏عراق شدند، در پانزده مهر، وزیر وحدت عراق، دکتر عبدالرزاق محی الدین با امام‏‎ ‎‏خمینی(س) در کاظمین دیدار کرد. در تاریخ 23 مهر، شخص مذکور مجدداً با امام‏‎ ‎‏خمینی(س) دیدار و پس از ابلاغ سلام رئیس جمهور عراق، کوشید تا با عرضه امکانات‏‎ ‎‏تبلیغاتی، از ایشان علیه دولت ایران، بهره برداری تبلیغاتی بکنند. این امر در جهان‏‎ ‎‏سیاست یک موضوع مرسوم بود و مخالفین رژیمهای مختلف نیز چنین فرصتی را مغتنم‏‎ ‎‏می شمردند و در عمل یک نوع انتفاع دوجانبه ای را دنبال می کردند؛ اما امام خمینی(س)‏‎ ‎‏چنانکه بعداً هم بارها پیش آمد، با این امر مخالفت کرد، و تا پایان تبعیدشان در عراق‏‎ ‎‏حاضر به همکاری با حکومت عراق علیه دولت ایران نشدند.‏‎[2]‎‏ هدفهای دولت عراق از‏‎ ‎‏پذیرش امام و سید مصطفی، زمانی مشخص تر می شود که بدانیم در ماهها و روزهای‏‎ ‎‏منتهی به تبعید امام و سید مصطفی به عراق، طبق گزارشهای سفارت ایران در بغداد و‏‎ ‎‏ساواک، دولت عراق به ایرانیهای مقیم آن کشور اعلام کرده بود که باید عراق را ترک کنند‏‎ ‎‏و دولت عراق در صدد تحریک عشایر مرزی و کردها، علیه دولت ایران بود.‏‎[3]‎

‏    در 25 فروردین 1345، عبدالسلام عارف، رئیس جمهور عراق در یک سانحه هوایی‏‎ ‎‏کشته شد و برادرش عبدالرحمان عارف جانشین او شد. عارف در مقایسه با برادرش از‏‎ ‎‏یک رویه و سیاست معتدل و بینابینی در جهان عرب و کلاً روابط خارجی پیروی می کرد.‏‎ ‎‏بویژه پس از شکست اعراب در جنگ سال 1346 (1967) از اسرائیل، که موجب کاهش‏‎ ‎‏و فروکش کردن احساسات ناسیونالیستی در جهان عرب شد، روابط عراق با ایران نیز‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 119
‏حدودی بهبود یافت.‏‎[4]‎‏ در گزارشهای ساواک اشاره شده است که عبدالرحمان عارف،‏‎ ‎‏درصدد اجرای سیاست حُسن همجواری و نزدیکی به شیعیان مقیم عراق، بویژه آیت الله ‏‎ ‎‏حکیم می باشد؛‏‎[5]‎‏ اما حکومت عبدالرحمان عارف دیری نپایید و با کودتای هفده ژوئیه‏‎ ‎‏1968 (1347) حزب بعث، عمر آن دولت و مناسبات رو به بهبود ایران و عراق نیز به سر‏‎ ‎‏آمد. احمد حسن البکر به عنوان رهبر دولت کودتا به ریاست جمهوری دست یافت.‏‎[6]‎

‏    پس از به قدرت رسیدن حزب بعث مدت، کوتاهی ظواهر امر حکایت از آن داشت‏‎ ‎‏که روابط ایران و عراق رو به بهبودی می رود؛ زیرا هیأتهای بلندپایه ای به دو کشور‏‎ ‎‏مسافرت کردند تا برای حل اختلافات موجود بین دو کشور، مذاکره کنند. این مذاکرات‏‎ ‎‏در چهار ماهه آخر سال 1347 صورت گرفت. در فروردین 1348 دولت عراق اعلام کرد‏‎ ‎‏که شطّ العرب (اروند رود) جزیی از قلمرو عراق است. واکنش دولت ایران به این اقدام‏‎ ‎‏دولت عراق، لغو معاهده مرزی 1316 بود که وزارت امور خارجه ایران در‏‎ ‎‏30 اردیبهشت 1348 در مجلس سنا، رسماً اعلام کرد.‏‎[7]‎

‏    به دنبال این جریانات، روابط دو کشور به تیرگی کامل گرایید. سران حزب بعث یکی‏‎ ‎‏از راههای مبارزه و در نهایت تضعیف حکومت ایران را اتحاد با مخالفان آن کشور در نظر‏‎ ‎‏گرفتند و فعالیتهایی را بر آن اساس شکل دادند. از جمله به امام خمینی(س) نزدیک‏‎ ‎‏شدند و از ایشان درخواست کردند که با صدور بیانیه ای اعمال و رفتار دولت ایران را‏‎ ‎‏محکوم نماید؛ اما امام خمینی(س) هرگز آن را نپذیرفتند و اعلام کردند که اختلاف ما با‏‎ ‎‏دولت ایران یک اختلاف اساسی و عقیدتی است و بر طرف شدنی نیست؛ اما اختلافی‏‎ ‎‏که اکنون بین دولتهای ایران و عراق به وجود آمده است، زودگذر و رفع شدنی است؛‏‎ ‎‏بنابراین حاضر به همکاری با دولت عراق علیه حکومت پهلوی نشدند.‏‎[8]‎‎[9]‎‏ حزب بعث‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 120
‏پس از ناامیدی از همکاری امام خمینی(س)، سراغ آیت الله حکیم رفت. ایشان با توجه به‏‎ ‎‏شرایط زمان و مکان، اجباراً آن را پذیرفت؛ اما مدتی بعد مأموران حزب بعث، پسرش‏‎ ‎‏سیدمهدی حکیم را بازداشت و خود ایشان را نیز خانه نشین کردند. ‏

‏     در چنین شرایطی که آیت الله حکیم، ممنوع الملاقات بود و کسی جرأت نزدیک شدن‏‎ ‎‏به بیت ایشان را نداشت، حاج آقا مصطفی از اولین افرادی بود که پس از بازگرداندن آقای‏‎ ‎‏حکیم از بغداد به کوفه، به دیدار وی رفت. این دیدار برای حزب بعث قابل چشم پوشی‏‎ ‎‏نبود، بنابراین در 21 خرداد 1348 رئیس سازمان امنیت و فرماندار نجف به حضور امام‏‎ ‎‏رسیدند و اظهار داشتند که از طرف شورای فرماندهی حزب بعث مأموریت دارند، سید‏‎ ‎‏مصطفی را به بغداد اعزام کنند و در این مورد ظاهراً از امام اجازه خواستند. ایشان گفتند‏‎ ‎‏که اگر اعزام او به بغداد منوط به اجازۀ من است، من هرگز چنین اجازه ای نمی دهم؛ ولی‏‎ ‎‏اگر غیر از این است، خود می دانید. به هر صورت مأموران، حاج آقا مصطفی را با خود‏‎ ‎‏بردند و به بغداد اعزام کردند.‏‎[10]‎‏ در بغداد، «حسن البکر پس از احترام زیاد به سید مصطفی‏‎ ‎‏به وی اظهار می دارد که ما چندین بار از پدر شما خواستیم که به نفع دولت عراق و علیه‏‎ ‎‏کشور شاهنشاهی ایران، اقداماتی معمول دارد و هر بار ازاین امر شانه خالی کرده اند،‏‎ ‎‏شما از پدرتان بخواهید که در تأمین نظر ما اقدام نماید. سید مصطفی اظهار می دارد که‏‎ ‎‏من اجازه ندارم که از طرف پدرم به شما قولی بدهم و تصور می کنم حرف ایشان همان‏‎ ‎‏حرف اولی باشد و سپس از پیش احمد حسن البکر مرخص می شود.»‏‎[11]‎‏ در گزارش‏‎ ‎‏سفارت ایران در بغداد نیز به تاریخ پنجم تیر 1348 در این مورد آمده است: ‏

‏بازگشت به نامه سری شماره 1 / 4 / 8538 مورخ 31 / 3 / 1348 راجع به خبر‏‎ ‎‏دستگیری سید مصطفی خمینی اشعار می دارد موضوع مورد تأیید می باشد و از قرار‏‎ ‎‏شایع سرهنگ علی هادی وقوت، پس از چند روزی که به استانداری کربلا منصوب‏‎ ‎‏شده بود از آیت الله خمینی درخواست می نماید که علیه دولت شاهنشاهی فتوی صادر‏‎ ‎‏نماید و نامبرده با پرخاش و پرت کردن گذرنامه خود، می گوید من وطن خود را به‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 121
‏عراق نمی فروشم و هر کاری می خواهید بکنید و از شرکت در نماز جماعت هم‏‎ ‎‏به عنوان اعتراض خودداری می نماید. عراقی ها به تصور این که سید مصطفی پسر‏‎ ‎‏مشارالیه تلقیناتی کرده است، چند روزی وی را توقیف می کنند؛ ولی بعداً تغییر‏‎ ‎‏جهت داده و به تصور تحبیب سید مصطفی که بیشتر بتوانند در روحیات پدرش نفوذ‏‎ ‎‏پیدا نمایند، نامبرده را از زندان آزاد می سازند.‏

‏سفیر شاهنشاه آریامهر ـ عزت عاملی‏‎[12]‎

‏    در یکی از گزارشهای ساواک نیز اشاره شده است: که مقامات عراقی از سید‏‎ ‎‏مصطفی خواسته اند که پدرش را وادار به صدور اعلامیه ای علیه دولت ایران کند و در‏‎ ‎‏ازای این عمل به وی قول داده اند که آیت الله حکیم را از عراق اخراج و ترتیب جانشینی‏‎ ‎‏امام خمینی را به جای آیت الله حکیم بدهند. این پیشنهاد نیز بشدت از طرف امام‏‎ ‎‏خمینی(س) با این استناد که آقای حکیم بزرگ ماست و این کار را نمی تواند انجام دهد،‏‎ ‎‏رد شده است.‏‎[13]‎‏ احتمالاً دولت عراق با دستگیری حاج آقا مصطفی، اهداف زیر را دنبال‏‎ ‎‏می کرده است.‏

‏     1. باایجاد جوّ رعب و وحشت، هر اقدامی را برای خارج کردن آیت الله حکیم از‏‎ ‎‏انزوا، خنثی سازد.‏

‏     2. هشدار جدی به سید مصطفی که از مخالفت علنی با حزب بعث خودداری کند.‏

‏     3. تأثیرگذاری از طریق سید مصطفی بر روی امام خمینی(س) به منظور جلب‏‎ ‎‏همکاری ایشان علیه دولت ایران.‏‎[14]‎

‏    آزمون دیگری که برای امام خمینی(س) و حاج آقا مصطفی پیش آمد و در پشت آن‏‎ ‎‏قضیه نیز حزب بعث قرار داشت، مطرح شدن همکاری با تیمور بختیار علیه حکومت‏‎ ‎‏ایران بود. بختیار به منظور دستیابی به قدرت و براندازی حکومت محمدرضا پهلوی به‏‎ ‎‏هر دری می زد تا با مخالفان رژیم پهلوی ارتباط برقرار کند و توافق آنها را برای همکاری‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 122
‏مشترک علیه حکومت پهلوی جلب کند. در آن هنگام که امام خمینی(س) رهبری نهضت‏‎ ‎‏اسلامی و مبارزه ضد حکومت پهلوی را در سطح گسترده ای برعهده داشتند، بختیار‏‎ ‎‏سعی در نزدیکی به ایشان و همکاری مشترک علیه رژیم ایران کرد. تلاشهای تیمور‏‎ ‎‏بختیار در سالهای 1348 و 1349 با همکاری بعثی ها به هیچ وجه، قرین موفقیت نشد و‏‎ ‎‏امام خمینی(س) همان پاسخی که به متحد جویی سران حزب بعث داده بودند، برای‏‎ ‎‏تیمور بختیار نیز همان پاسخ را تکرار کردند. آخرین ترفند تیمور بختیار این بود که در‏‎ ‎‏یکی از ملاقاتهای استاندار کربلا، همراه او به صورت ناشناس و بدون اعلام قبلی در‏‎ ‎‏جلسه ملاقات با امام خمینی(س) حضور یافت؛ اما در آن جلسه نه کسی او را به امام‏‎ ‎‏معرفی کرد و نه امام حتی یک کلمه با او سخن گفت. پس از رفتن او، امام از روی قرائنی‏‎ ‎‏دریافتند که وی بختیار بوده، از این رو در مرحله بعدی، وقتی که استاندار کربلا از امام‏‎ ‎‏تقاضای ملاقات کرد، امام در پاسخ گفتند: به شرطی این ملاقات را می پذیرد که رجال‏‎ ‎‏غیرعراقی با وی همراه نباشد.‏‎[15]‎

‏ ‏


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 123

‏ ‏

‎ ‎

کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 124

  • )) جعفری ولدانی، اصغر؛ بررسی تاریخی اختلافات مرزی ایران و عراق؛ ص 306ـ309.
  • )) مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک؛ ص 186.
  • )) همان؛ ص 175ـ 198.
  • )) جعفری ولدانی، اصغر؛ بررسی تاریخی اختلافات مرزی ایران و عراق؛ ص 300ـ301.
  • )) مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک؛ ص 210ـ219.
  • )) جعفری ولدانی، اصغر؛ بررسی تاریخی اختلافات مرزی ایران و عراق؛ ص 342.
  • )) همان؛ ص 355ـ361.
  • )) تشیع، محمدحسن؛ «چهره سیاسی شهید آیت الله سید مصطفی خمینی»، مجموعه مقالات کنگره شهید آیت الله مصطفی خمینی؛ ص 95ـ96.
  • سندی در ادامه در این زمینه آمده است.
  • )) تشیع، محمدحسن؛ «چهره سیاسی شهید آیت الله سید مصطفی خمینی»، مجموعه مقالات کنگره شهید آیت الله مصطفی خمینی؛ ص 95ـ96.
  • )) مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو، پرونده آیت الله سید مصطفی خمینی؛ شماره بازیابی 392، ص 58.
  • )) «راز توفان (یادنامه آیت الله سید مصطفی خمینی)»، ویژه نامه فصلنامه یاد؛ مهر 1376، ص 161 ؛ اسناد ضمیمه؛ سند شماره 2 / 66.
  • )) همان؛ ص 162.
  • )) تشیع، محمدحسن؛ «چهره سیاسی شهید آیت الله سید مصطفی خمینی»، مجموعه مقالات کنگره شهید آیت الله مصطفی خمینی؛ ص 97ـ 98.
  • )) مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ سپهبد تیمور بختیار به روایت اسناد ساواک؛ ج 1، ص 179ـ180 ؛ همان؛ ج 3، ص 63ـ75.