بخش دوم: حیات سیاسی

گفتار چهارم: سفرهای گوناگون به کشورهای اسلامی

‏ ‏

گفتار چهارم: سفرهای گوناگون به کشورهای اسلامی 

‏بخشی از فعالیتهای سیاسی سید مصطفی، پس از انتقال به عراق، سفر به کشورهای‏‎ ‎‏اسلامی بود. این سفرها معمولاً در ماههای فصل تابستان و گاهی نیز در موسم حج‏‎ ‎‏صورت می گرفت. جنبه اصلی این سفرها، فعالیت سیاسی در راستا و برای تداوم نهضت‏‎ ‎‏امام خمینی بود؛ ولی گاهی هم جنبه زیارتی و سیاحتی داشت. ‏

‏     برخی مسائل مربوط به نهضت امام با توجه به تنگناهای موجود در فضای سیاسی‏‎ ‎‏عراق به آسانی قابل رسیدگی و حل و فصل نبود؛ اما در فضای مساعد کشورهایی چون‏‎ ‎‏سوریه و لبنان و با ارتباطاتی که از طریق مبارزینی که به آن کشورها سفر می کردند،‏‎ ‎‏پیشبرد امور مبارزاتی، سهل و ممکن بود. در این ارتباطها، اطلاعات مربوط به نهضت‏‎ ‎‏مبادله می شد و نهضت تقویت و تداوم می یافت.‏‎[1]‎

‏    وجه دیگر فعالیتهای سیاسی سید مصطفی در کشورهای اسلامی، در ارتباط‏‎ ‎‏بااندیشه امام خمینی در مبارزه با حکّام مرتجع و نظام سیاسی آن کشورها بود که مبارزین‏‎ ‎‏از خط مشی امام، الگوبرداری می کردند و سید مصطفی، نقش برقراری تماس مستقیم با‏‎ ‎‏مبارزین را داشت. بخش عمده ای از مبارزین نیز علیه سلطه و تجاوزات اسرائیل فعالیت‏‎ ‎‏می کردند. در این میان، نهضت مقاومت فلسطین جایگاه ویژه ای داشت. ‏

‏     پس از شهریور 1349 که در اردن، واقعه سپتامبر سیاه اتفاق افتاد و طی آن ارتش‏‎ ‎‏اردن، فلسطینی ها و بویژه چریکهای فلسطینی را که در خاک آن کشور آموزشهای نظامی‏‎ ‎‏می دیدند، قتل عام و قلع و قمع کرد و به طور کلّی عرصه بر فلسطینی ها تنگ شد،‏‎ ‎‏فلسطینی های مبارز و مسلّح، مجبور شدند که به جنوب لبنان مهاجرت کنند.‏‎[2]‎‏ از این پس‏‎ ‎‏هواداران نهضت مقاومت فلسطین چه برای آموزش نظامی و چه کمکهای سیاسی و‏‎ ‎‏اقتصادی، متوجه جنوب لبنان شدند. سید مصطفی نیز یکی از آنها بود که بارها به سوریه‏‎ ‎‏و لبنان مسافرت کرد. شایان ذکر است که نهضت مقاومت فلسطین را در اردن، سازمان‏‎ ‎‏الفتح رهبری می کرد و در اردن و پس از آن در جنوب لبنان، مواردی نیز پیش آمد که‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 112
‏مبارزین ایرانی در آن پایگاهها آموزش می دیدند، تا فعالیتهای خود را در قالب مبارزه‏‎ ‎‏مسلحانه در ایران ادامه دهند.‏‎[3]‎

‏    در ارتباط با مبارزه مسلحانه، حاج آقا مصطفی بر خلاف امام خمینی(س)، به آن نوع‏‎ ‎‏مبارزه اعتقاد داشت. سید مصطفی این نوع مبارزه را، هم علیه اسرائیل پیگیری می کرد و‏‎ ‎‏هم بر این عقیده بود که علیه حکومت ایران، بایستی بدان شیوه نیز متوسل شد.‏‎[4]‎‏ شایان‏‎ ‎‏ذکر است که امام خمینی(س) مبارزه مسلحانه را نفی می کردند و معتقدین به آن را هم‏‎ ‎‏نهی نمی کردند. هاشمی رفسنجانی در این زمینه می گوید: ‏

‏در طول تاریخ [مبارزه]، هیچ گاه امام به ما نفرمودند: که وارد مبارزه مسلحانه شویم،‏‎ ‎‏البته ما را نهی هم نکردند. این مسأله مهمی است. اگر ما را نهی می کردند، وارد آن‏‎ ‎‏نمی شدیم؛ اگر می فهمیدیم امام ناراضی اند، این کار را نمی کردیم؛ ولی ایشان تأیید‏‎ ‎‏هم نکردند که مثلاً فتوایی داده باشند. شاید هم دلیل این مسأله آن باشد که‏‎ ‎‏نمی خواستند در شکل مبارزه مداخله کنند. اصل مبارزه برایشان مهم بود. عده ای‏‎ ‎‏خودشان تشخیص می دادند و دنبال مبارزه مسلحانه می رفتند، عده ای دیگر هم در پی‏‎ ‎‏اعلامیه و سخنرانی ایشان می رفتند. هر کس به شکلی مبارزه می کرد.‏‎[5]‎

‏    سید مصطفی برای آموزش نظامی، اهمیت زیادی قائل بود. خود او نیز آموزشهایی‏‎ ‎‏دیده بود و به مبارزین و روحانیون ایران در نجف توصیه می کرد که در پایگاههای الفتح‏‎ ‎‏در جنوب لبنان یا سوریه، آموزش ببینند. در این راه تا جایی که می توانست به افراد‏‎ ‎‏مساعدت می کرد. سیدحمید روحانی به نقل از سید مصطفی می گوید: ‏

‏... وظیفه روحانیت همان وظیفه انبیاست. چنان که وظیفه انبیا(ع) در مقابل ظلم و ستم‏‎ ‎‏و بیدادگری، قیام مسلحانه است، وظیفه روحانیت هم، چنین است و این حقیقت از‏‎ ‎‏آیه شریفه «و اَعِدّوا لَهُم مااسْتَطَعْتُم من قُوةٍ وَ مِن رِباط الخَیل تُرهِبُون به عَدُوّالله ‏‎ ‎‏وَ عَدوَّکم» روشن و آشکار است و می توان گفت که معنای خاتمیت در اسلام‏‎ ‎‏مبسوط الید بودن زعمای اسلام و مراجع تقلید است.‏‎[6]‎

‏  ‏


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 113
‏  او برای عملی کردن اهداف خود با مبارزین ایرانی تماس می گرفت و آنها را به طرف‏‎ ‎‏مبارزه مسلحانه علیه رژیم پهلوی، راهنمایی می کرد. گاهی نیز افراد خاصی را برای‏‎ ‎‏فراگیری آموزش نظامی و یا تعلیم آن مأمور می کرد. حجت الاسلام حسن مهاجر در‏‎ ‎‏خاطرات خود می گوید:‏

‏مأموریتی که از سوی حاج آقا مصطفی داشتم، ایشان در زمینه تربیت رزمندگان که‏‎ ‎‏بتوانند در مقابل رژیم طاغوت بایستند، به من مأموریت داده بود به ارتش عراق رفتم،‏‎ ‎‏یک دوره کامل چریکی در آنجا دیدم و با سلاحهای گوناگون از کوچک تا بزرگ‏‎ ‎‏آشنا شدم. بعد، از آنها سلاح کمری گرفته بودم و در کنار امام، برای جلوگیری از‏‎ ‎‏خطرهای احتمالی، از ایشان محافظت می کردم. در کنار این کار، برخی دیگر از‏‎ ‎‏دوستان از جمله آقای محتشمی را هم با اسلحه آشنا کردم.‏‎[7]‎

‏    مهاجر می افزاید: سید مصطفی با اقدامات مسلحانه ای همچون واقعه سیاهکل که‏‎ ‎‏یک حرکت ابتدایی نظامی بود، موافق نبود و می گفت: با اینگونه حرکتها و با ایجاد‏‎ ‎‏آشوب، عده ای از مردم کشته می شوند؛ بنابراین به حرکتِ از بالا به پایین اعتقاد داشت.‏‎ ‎‏برای رسیدن به این منظور، افراد زیادی در نجف و لبنان زیر نظر سید مصطفی‏‎ ‎‏آموزشهای چریکی می دیدند.‏‎[8]‎‏ مهدی کروبی نیز در خاطراتش گفته است: «در بُعد‏‎ ‎‏مبارزاتی، ایشان در نجف طلبه ها را دعوت می کند تا برای گذراندن دوره های آموزش‏‎ ‎‏نظامی و پارتیزانی به لبنان بروند و چریکِ مسلّح شوند.»‏‎[9]‎

‏    سید مصطفی بارها به سوریه و لبنان سفر کرد و در آن کشور با مبارزین ایرانی دیدار و‏‎ ‎‏گفتگو کرد. جلال الدین فارسی یکی از این مبارزین بود که بارها با سید مصطفی دیدار و‏‎ ‎‏گفتگو کرد. فارسی در خاطراتش می گوید: ‏

‏شهید آیت الله حاج سید مصطفی خمینی، چند ماه پیش از شهادتش در نجف، به قصد‏‎ ‎‏عمره از عراق خارج شد. ابتدا به دمشق و سپس به بیروت آمد. این افتخار را به بنده‏‎ ‎‏داد که با حجج اسلام؛ سیدمحمد موسوی بجنوردی و حاج احمد آقا، تشریف فرما‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 114
‏شدم. سال پیش هم که به اتفاق آقای بجنوردی به دمشق آمدند یکی ـ دو روزی را در‏‎ ‎‏زبدانی و منزل بنده گذرانیدند. با آن شهید بزرگوار در مسائل لبنان و فلسطینی ها،‏‎ ‎‏توافق و همدلی داشتیم. از گزارشی که درباره اینگونه امور به او می دادم، خشنود‏‎ ‎‏می گشت و به پاداش یا سپاس آنچه کار خیر و حق می دانست، محبتی می فرمود.‏‎[10]‎

‏    چنانکه گفته شد بخشی از فعالیتهای حاج آقا مصطفی در ارتباط با نهضتهای‏‎ ‎‏آزادیبخش اسلامی، در قبال نهضت مقاومت فلسطین و حمایت از مبارزات آنها و‏‎ ‎‏شیعیان جنوب لبنان بود. جنوب لبنان محلی بود که هم چریکهای فلسطینی از آنجا‏‎ ‎‏به عنوان پایگاهی برای حمله به اسرائیل استفاده می کردند و هم شیعیان لبنانی در آن جا‏‎ ‎‏تمرکز داشته و مورد تجاوز و کشت و کشتار اسرائیلی ها قرار می گرفتند. امام موسی صدر‏‎ ‎‏تلاشهای گسترده ای را برای حل بحران مسائل اقتصادی و سیاسی و همچنین آموزش و‏‎ ‎‏تجهیز شیعیان در مقابل اسرائیل انجام داد. از جمله آنها؛ «مدرسه صنعتی جبل عامل»‏‎ ‎‏بود که شهید مصطفی چمران نیز به مدت هشت سال رئیس آن بود. در آن مدرسه،‏‎ ‎‏یتیمان، محرومان و مستضعفان شیعه که اکثر آنها خانواده شان، مورد هجوم اسرائیل قرار‏‎ ‎‏گرفته و پدر و مادرشان کشته شده بودند، تحصیل می کردند. شاگردان این مدرسه و‏‎ ‎‏فارغ التحصیلان آن از نظر علمی، فکری و مطالعات نظری، در سطح بسیار بالایی بودند.‏‎ ‎‏دانش آموزان در این مدرسه، با فنون مبارزاتی و جنگهای چریکی آشنا می شدند.‏‎[11]‎

‏    از سال 1349 به بعد، امام موسی صدر، جریانی سیاسی ـ مذهبی به نام‏‎ ‎‏«حرکت المحرومین» را به وجود آورد. شهید مصطفی چمران در این زمینه می گوید: ‏

‏از سال 1971 (1349) که به جنوب لبنان وارد شدم، کلاسهایی برای درسهای‏‎ ‎‏ایدئولوژیک اسلامی، به سبک انجمنهای اسلامی دانشجویان، به راه انداختم. از هر‏‎ ‎‏روستایی یک یا دو نفر از معلمان مؤمن و مسلمان را انتخاب کردم که مجموعاً حدود‏‎ ‎‏150 نفر می شدند... همۀ اینان بودند که اولین هسته های سازمان «حرکت محرومین»‏‎ ‎‏در جنوب [لبنان] را تشکیل دادند... شیعیان، فوج فوج وارد این نهضت می شدند و‏‎ ‎‏سازماندهی این حرکت نیز با این حقیر بود. آنان احزاب را رها می کردند و به این‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 115
‏سازمان می پیوستند. سازمانی مکتبی، براساس ایدئولوژی اسلامی، بر اساس خط علی‏‎ ‎‏و حسین(ع).‏‎[12]‎

‏    سازمان «حرکت المحرومین» بتدریج با احساس ضرورت مبارزه مسلحانه، سازمان‏‎ ‎‏مسلحانه ای بر اساس ایدئولوژی اسلامی پدید آورد که در واقع جناح نظامی حرکت‏‎ ‎‏المحرومین و به نام «حرکت امل» معروف شد. امل از حروف اول سه کلمه «افواج،‏‎ ‎‏مقاومت و لبنانیة» گرفته شده بود.‏‎[13]‎

‏    سید مصطفی با آشنایی قبلی که با امام موسی صدر داشت، پس از تأسیس سازمان‏‎ ‎‏مذکور، با وی تماس برقرار کرد و در جریان فعالیتهای سازمان مذکور قرار گرفت. آیت الله ‏‎ ‎‏محمد موسوی بجنوردی که از نزدیک شاهد تماسها و فعالیتهای سید مصطفی در این‏‎ ‎‏زمینه بود، می گوید: ‏

‏آقای موسی صدر بسیار از ایشان استمداد فکری می کرد، به خصوص راجع به‏‎ ‎‏حرکت المحرومین که آقای صدر، نیروهای مسلحی را در جنوب لبنان تشکیل داد و‏‎ ‎‏این را خود، شاهد بودم که در این مسأله حاج آقا مصطفی(ره) به او کمک کرد،‏‎ ‎‏اهداف کاملاً مشخص شوند که در چهارچوب مذهب باشد و رنگ سیاسی به خود‏‎ ‎‏نگیرد و به چه صورت و نحوه ای نیروی مسلح تشکیل گردد. حاج آقا مصطفی(ره)‏‎ ‎‏به آقای موسی صدر این مطلب را تأکید می کرد که اگر بخواهید تشکیلات مسلح هم‏‎ ‎‏درست کنید، باید تشکیلات دینی باشد که مردم احساس وظیفه کنند و بگویند: اگر‏‎ ‎‏کشتیم به بهشت می رویم و اگر هم کشته شدیم به بهشت می رویم. عنوان شهید‏‎ ‎‏برایشان مشخص شود... حاج آقا مصطفی، بسیار در شکل گیری و عمدتاً شکل دینی‏‎ ‎‏و مذهبی دادن این تشکّل تأکید داشت.‏‎[14]‎

‏    در یکی از گزارشهای ساواک در تایخ 17 / 5 / 1356 راجع به سفر سید مصطفی‏‎ ‎‏همراه برادرش سیداحمد به لبنان و سوریه آمده است: ‏

‏مسافرت سید مصطفی از نجف و سیداحمد خمینی از ایران به سوریه و بیروت،‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 116
‏صحت دارد و نامبردگان، طبق قراری که با هم داشتند به دمشق وارد شدند و از آنجا‏‎ ‎‏به اتفاق، جهت برگزاری حج عمره به عربستان سعودی مسافرت کردند و پس از‏‎ ‎‏مراجعت به سوریه، سید مصطفی روز 15 / 5 و سیداحمد روز 16 / 5 / 36 به‏‎ ‎‏نجف آمدند. ‏

‏     نظریه یکشنبه: خبر صحت دارد. به احتمال قوی سید مصطفی در سوریه با شیخ‏‎ ‎‏نصرالله خلخالی، نماینده خمینی ملاقات و گفتگوهایی انجام داده و در لبنان نیز با‏‎ ‎‏موسی صدر، رهبر شیعیان این کشور تماس و احیاناً در مورد جنگ لبنان و آسیبهایی‏‎ ‎‏که به شیعیان وارد شده مذاکراتی انجام داده و با توجه به این که خمینی در بهمن ماه‏‎ ‎‏سال 35 [1355]، اعلامیه ای در مورد جنگ لبنان صادر و از مسلمانان تقاضا کرده،‏‎ ‎‏به مسلمانان لبنان کمک کنند، احتمالاً سید مصطفی در این مسافرت، کمکهایی به‏‎ ‎‏موسی صدر، جهت پرداخت به شیعیان نموده است.‏‎[15]‎

‏    در گزارشهای نمایندگی ساواک در لبنان به موارد دیگری از فعالیتهای سید مصطفی‏‎ ‎‏اشاره شده است. در یکی از این گزارشها به تاریخ 29 شهریور 1352 آمده است: ‏

‏... سالیانه حدود چهار میلیون تومان پول از ایران، توسط صرافها و اشخاص مختلف‏‎ ‎‏برای خمینی به بیروت ارسال می گردد که این پولها در بیروت توسط مصطفی خمینی‏‎ ‎‏که هر چند یک بار به بیروت می آید، جمع آوری و به عراق برده می شود.‏‎[16]‎

‏    همچنین در گزارشهای ساواک به فعالیتهایی اشاره شده است که مبارزین ایرانی در‏‎ ‎‏ارتباط با سید مصطفی در لبنان انجام می داده اند. در گزارشی به تاریخ چهارم‏‎ ‎‏اسفند 1352 آمده است: ‏

‏موضوع: شیخ حسن کروبی ‏

‏نامبرده که از نزدیکان خمینی است، چندی قبل وارد بیروت شد و فعلاً در هتلی واقع‏‎ ‎‏در برج زندگی می کند. نامبرده اصولاً هر سال یک بار به بیروت وارد می گردد و‏‎ ‎‏اقامت وی نیز در بیروت، چند ماهی طول می کشد و امسال نیز مثل این که قصد دارد،‏‎ ‎‏چند ماهی در بیروت بماند. ‏

‏     نظریه سهراب: خبر مورد تأیید است. نامبرده مورد تأیید است. نامبرده از‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 117
‏نزدیکان پسر خمینی است و خود، سردسته تعدادی از آخوندهای مقیم نجف است‏‎ ‎‏که علیه ایران فعالیت دارند و گویا وی سردسته جمعیت آزادیبخش اسلامی ایران‏‎ ‎‏است.‏‎[17]‎

‏    یا در گزارش دیگری به تاریخ هجده اسفند 1352 اشاره شده که سید مصطفی با‏‎ ‎‏سفرهای خارج از عراق خود، که لبنان و سوریه از عمده ترین آنها بوده اند، بر فعالیت‏‎ ‎‏مبارزین نظارت می کند. ‏

‏مصطفی خمینی که سرپرستی قسمت اجرایی فعالیتهای خمینی را به عهده دارد، در‏‎ ‎‏ضمن مسئولیت، ارتباطات خارج از عراق نیز به عهده وی بوده و با سفرهایی که انجام‏‎ ‎‏می دهد، بر فعالیتهای خارج نظارت می نماید.‏‎[18]‎

‏ ‏

‎ ‎

کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 118

  • )) همان؛ ص 350.
  • )) فارسی، جلال الدین؛ زوایای تاریک؛ ص 218 ؛ چمران، مصطفی؛ لبنان؛ ص 114ـ116.
  • )) فارسی، جلال الدین؛ زوایای تاریک؛ ص 235ـ236 ؛ اسناد ضمیمه؛ سندهای شماره 76ـ 78، 81، 89.
  • )) کیهان؛ ش 11124، ص 9 (مصاحبه با حجت الاسلام فضل الله محلاتی).
  • )) کمیته علمی کنگره شهید آیت الله مصطفی خمینی؛ یادها و یادمانها از آیت الله سید مصطفی خمینی؛ ج 2، ص 36.
  • )) همان؛ ج 1، ص 207.
  • )) همان؛ ص 314.
  • )) همان؛ ص 315ـ316.
  • )) همان؛ ج 2، ص 64ـ65.
  • )) فارسی، جلال الدین؛ زوایای تاریک؛ ص 392.
  • )) چمران، مصطفی؛ لبنان؛ ص 63ـ65.
  • )) همان؛ ص 84.
  • )) همان؛ ص 91ـ92.
  • )) کمیته علمی کنگره شهید آیت الله مصطفی خمینی؛ یادها و یادمانها از آیت الله سید مصطفی خمینی؛ ج 2، ص 162ـ163.
  • )) «راز توفان (یادنامه آیت الله سید مصطفی خمینی)»، ویژه نامه فصلنامه یاد؛ مهر 1376، ص 181.
  • )) مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو، پرونده آیت الله سید مصطفی خمینی؛ شماره بازیابی 392، ص 123.
  • )) همان؛ ص 136 ؛ اسناد ضمیمه؛ سند شماره 83.
  • )) همان؛ 139 ؛ اسناد ضمیمه؛ سند شماره 84.