بخش دوم: حیات سیاسی

گفتار دوم: آزادی از زندان و تبعید به ترکیه

گفتار دوم: آزادی از زندان و تبعید به ترکیه 

‏سید مصطفی خمینی در مدت 57 روز بازداشت خود، با تأثیرپذیری از اندیشه و عمل‏‎ ‎‏امام خمینی(س) هیچ گونه تقاضای عفو و آزادی از زندان را به مقامات امنیتی و زندان‏‎ ‎‏قزل قلعه تسلیم نکرد و اسناد تاریخی نیز در این زمینه، مطلبی را بازگو نمی کنند؛ اما‏‎ ‎‏تلاشهایی از طرف مراجع تقلید قم و سایر روحانیون و مبارزین، برای آزادی ایشان‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 70
‏صورت می گرفت؛ زیرا آنها سعی می کردند با بهره مندی از وجود سید مصطفی که در‏‎ ‎‏عمل، خمینی دیگری بود به اعتراض مردم نسبت به تبعید امام خمینی(س) انسجام‏‎ ‎‏بدهند تا بتوانند نتیجه مورد نظر را بگیرند.‏‎[1]‎

‏    تنها چیزی که سید مصطفی در زندان لحظه ای از آن غافل نبود، سلامت و وضعیت‏‎ ‎‏مزاجی و جسمانی امام(س) در تبعیدگاه ترکیه بود که وی پس از حبس، اطلاع چندانی از‏‎ ‎‏آن نداشت؛ بنابراین از هر طریق ممکن سعی می کرد که اطلاعی از این لحاظ به دست‏‎ ‎‏آورد. گزارشهای ساواک حاکی از این بود که ایشان از مراجع و روحانیون در این زمینه‏‎ ‎‏استمداد جسته است. در گزارش ساواک به تاریخ 19 / 9 / 1343 آمده است: ‏

‏ظرف چند روز اخیر آیت الله زاده، فرزند آیت الله خمینی(س) به اطلاع بعضی از‏‎ ‎‏علما و روحانیون حوزۀ علمیۀ قم رسانیده که پس از تبعید آیت الله خمینی(س)،‏‎ ‎‏مشارالیه (آیت الله زاده) کوچکترین اطلاعی از سرنوشت و حتی سلامت و حیات‏‎ ‎‏نامبرده ندارد و بدین طریق از آنان بالاخص از آیت الله خوانساری برای به دست‏‎ ‎‏آوردن خبری از آیت الله خمینی استمداد نموده است... .‏‎[2]‎

‏    سید مصطفی از ابتدای بازداشت و در ادامۀ آن تنها درخواستی که از مقامات امنیتی‏‎ ‎‏داشت این بود که اجازه داده شود تا او به ترکیه نزد پدرش امام خمینی(س) برود؛ زیرا با‏‎ ‎‏روحیۀ امام به طور کامل آشنا بود و می دانست که از مقامات امنیتی هیچ تقاضایی‏‎ ‎‏نخواهد کرد و بدین سبب از سلامت جسمانی ایشان بسیار نگران بود؛ بنابراین در اولین‏‎ ‎‏بازجوییهایی که در زندان قزل قلعه از وی به عمل آمده و در گزارشهای ساواک منعکس‏‎ ‎‏شده است، خواسته اند که به او نیز اجازه داده شود تا در ترکیه نزد پدرشان برود و از‏‎ ‎‏ایشان مواظبت و پرستاری نماید. ‏

‏     رئیس بخش 321 ادارۀ کل سوم ساواک نیز در گزارشی، پی نوشت زیر را آورده‏‎ ‎‏است.‏

‏  ‏


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 71
‏   «به عرض تیمسار ریاست رسید. مقرّر فرمودند، فکر بدی نیست در این مورد تصمیم‏‎ ‎‏مقتضی گرفته خواهد شد. 25 / 8 / [1343]. بخش 321».‏‎[3]‎‏ ‏

‏    مقامات ساواک فکر می کردند که دور شدن سید مصطفی از کانون نهضت؛ یعنی قم و‏‎ ‎‏حتی تهران که یکی دیگر از مراکز فعالیت مبارزین و مخالفین رژیم پهلوی بود، به احتمال‏‎ ‎‏زیاد به روند نهضت لطمۀ جدّی وارد خواهد کرد و از مقام و منزلت امام خمینی(س) نیز‏‎ ‎‏کاسته خواهد شد. به خاطر این بود که عاقبت با آزادی سید مصطفی از زندان به شرط‏‎ ‎‏تبعید به ترکیه موافقت کردند؛‏‎[4]‎‏ چون اگر پس از آزادی، در قم حضور داشت این وضعیت‏‎ ‎‏با اهداف و طرحهای ساواک و به طور کلی رژیم پهلوی منافات داشت و آن شهر، پر از‏‎ ‎‏طرفداران علاقه مند به امام خمینی(س) بود که سید مصطفی می توانست فعالیت آنها را‏‎ ‎‏منظم و منسجم کند و به قم، مرکزیتی مجدد ببخشد. ‏

‏     بالاخره سید مصطفی پس از تحمل 57 روز زندان در ساعت شش بعدازظهر، مورخ‏‎ ‎‏8 / 10 / 1343 از زندان قزل قلعه آزاد گردید.‏‎[5]‎‏ و ساعت ده صبح، در تاریخ 9 / 10 / 1343‏‎ ‎‏به قم وارد شد. رئیس ساواک قم، ورود سید مصطفی را به شرح زیر به ریاست ساواک‏‎ ‎‏تهران گزارش داد. ‏

‏از: ساواک قم ‏

‏به: ریاست ساواک تهران ‏

‏عطف به تلگراف شماره  8 / 10 / 43   21700 / 20 الف سید مصطفی خمینی ساعت 10 صبح‏‎ ‎‏روز 9 / 10 / 43 به قم وارد شد و پس از زیارت حرم در مجلسی که به مناسبت‏‎ ‎‏خاتمۀ درس طلاب آقای نجفی ترتیب داده بود، رفت و سپس به منزل خود عزیمت‏‎ ‎‏نمود. اهالی در منزل از مشارٌالیه دیدن می کنند. اتفاق قابل عرضی نیست. ‏

‏9 / 10 / 43  606  بدیعی.‏‎[6]‎

‏    روحانیون، طلاب علوم دینی و مردم پس از اطلاع از آزادی وی به سوی خانۀ ایشان‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 72
‏رفتند و از وی دیدن کردند.‏‎[7]‎

‏    چنانکه پیش از این نیز اشاره شد، شرط آزادی وی از زندان این بود که بعد از دیدار با‏‎ ‎‏خانواده اش در قم، در ترکیه به امام خمینی(س) ملحق شود. وی پس از ورود به قم، با‏‎ ‎‏روحانیون و آیات عظام، بویژه طرفداران امام خمینی(س) دیدار و گفتگو کرد. پس از‏‎ ‎‏بررسی پیامدهای عدم حضور او در ایران و بویژه در قم، آیات عظام: محمدرضا‏‎ ‎‏گلپایگانی، کاظم شریعتمداری و شهاب الدین مرعشی نجفی، رفتن وی را به مصلحت‏‎ ‎‏ندانسته و با او مخالفت کردند.‏‎[8]‎

‏    مخالفت آیات عظام یاد شده به این دلیل بود که چون این تبعید براساس خواست و‏‎ ‎‏مصلحت حکومت پهلوی و به منظور دور کردن وی از کانون نهضت و جلوگیری از تداوم‏‎ ‎‏آن در غیاب رهبری نهضت و فعالیت مؤثر وی بود؛ بنابراین با آن موافق نبودند. ‏

‏     مأمورین ساواک به دستور ریاست ساواک تهران، سید مصطفی را از لحظۀ آزادی و‏‎ ‎‏رفتن وی به قم زیر نظر داشتند و تمام دیدارها و مذاکرات و گفتگوهای وی را با‏‎ ‎‏روحانیون و سایر طرفداران امام خمینی(س) کنترل می کردند. آنها از این نکتۀ مهم آگاه‏‎ ‎‏بودند که اگر وی در قم به مدت طولانی بماند، چون ماه رمضان نیز نزدیک بود، در این‏‎ ‎‏ماه تبلیغات گسترده ای به نفع امام خمینی(س) صورت خواهد گرفت؛ بنابراین در‏‎ ‎‏متقاعد کردن وی برای تغییر تصمیم و رفتنش به ترکیه سعی زیادی کردند؛ اما چون به‏‎ ‎‏نتیجه ای نرسیدند، در سیزدهم دی ماه 1343؛ یعنی، پنج روز پس از آزادیش از زندان‏‎ ‎‏دوباره او را دستگیر و بلافاصله به تهران انتقال دادند. ایشان شب را در باشگاه‏‎ ‎‏نخست وزیری سپری کردند و فردای آن روز که چهاردهم دی ماه 1343 بود، در ساعت‏‎ ‎‏30 / 5 بعدازظهر با هواپیما به استانبول اعزام گردید.‏‎[9]‎‏ از استانبول نیز به محل تبعید‏‎ ‎‏امام(س) در شهر بورسا انتقال یافت. این آخرین باری بود که سید مصطفی از ایران خارج‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 73
‏شد و دیگر هیچ وقت به ایران بازنگشت.‏

‏     زمانی که مأموران به منزل او هجوم برده و او را دستگیر کردند، همسرشان که باردار‏‎ ‎‏بود به سبب وحشتزدگی و شوک وارده، سقط جنین کرد؛ بنابراین در نامه ای که حاج آقا‏‎ ‎‏مصطفی پس از رسیدن به ترکیه به خانواده اش نوشته بود، از این حادثۀ تأسف بار‏‎ ‎‏اطلاعی نداشت.‏‎[10]‎

‏    در اولین برخورد امام با مصطفی در بورسا، قبل از همه چیز از او پرسیدند: «با پای‏‎ ‎‏خود آمدی یا شما را آوردند؟» ایشان پاسخ می دهند که مرا آوردند. امام می گویند: «اگر با‏‎ ‎‏پای خود آمده بودی، همین الآن شما را برمی گرداندم».‏‎[11]‎

‏ ‏

‎ ‎

کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 74

  • )) تشیع، محمدحسن؛ «چهره سیاسی شهید آیت الله سید مصطفی خمینی»، مجموعه مقالات کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی؛ ص 84.
  • )) مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو، پرونده آیت الله سید مصطفی خمینی؛ شماره بازیابی 391، ص 71 ؛ اسناد ضمیمه؛ سند شماره 21.
  • )) همان؛ ص 57.
  • )) همان؛ ص 53.
  • )) همان؛ ص 75 ؛ اسناد ضمیمه؛ سند شماره 25.
  • )) همان؛ ص 76 ؛ اسناد ضمیمه؛ سند شماره 29.
  • )) همان؛ ص 82 ؛ کمیته علمی کنگره شهید آیت الله مصطفی خمینی؛ یادها و یادمانها از آیت الله سید مصطفی خمینی؛ ج 1، ص 116.
  • )) مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو، پرونده آیت الله سید مصطفی خمینی؛ شماره بازیابی 391، ص 83 ؛ اسناد ضمیمه؛ سند شماره 30.
  • )) همان؛ ص 84ـ86 ؛ اسناد ضمیمه؛ سند شماره 33.
  • )) روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 1100.
  • )) عاشوری لنگرودی، حسن؛ «ثمرۀ پایداری، نگاهی به زندگی سیاسی آیت الله شهید سید مصطفی خمینی و نقش او در روند پیروزی انقلاب اسلامی ایران»، حضور؛ ش 21 (پاییز 1376)، ص 139.