بخش دوم: حیات سیاسی

گفتار اول: تبعید امام خمینی (س) به ترکیه و دستگیری سید مصطفی

‏ ‏

گفتار اول: تبعید امام خمینی(س) به ترکیه و دستگیری سید مصطفی

‏به دنبال سخنرانی کوبنده امام خمینی(س)، ایشان در نیمه شب سیزدهم آبان 1343‏‎ ‎‏دستگیر و به تهران منتقل گردید. از آنجا نیز بلافاصله به فرودگاه مهرآباد منتقل و به‏‎ ‎‏همراه نیروهای امنیتی با یک هواپیمای نظامی 130 ـ ‏‎C‎‏ به تبعیدگاهشان در ترکیه اعزام‏‎ ‎‏گردیدند.‏‎[1]‎‏ ایشان تا 21 آبان در آنکارا ماندند و در این روز به شهر بورسا در 460‏‎ ‎‏کیلومتری غرب آنکارا انتقال یافتند.‏‎[2]‎

‏    این بار نیز حاج آقا مصطفی با مسئولیت سنگینی روبرو گردید. همچون واقعه‏‎ ‎‏دستگیری امام در 15 خرداد 1342، بار دیگر از ساعات اولیه روز سیزدهم آبان 1343‏‎ ‎‏تلاش کرد که مردم و روحانیون را در جریان امر قرار دهد. بدین منظور و برای دیدار و‏‎ ‎‏مشورت و چاره جویی، راهی خانه های علما و مراجع گردید. ابتدا با میرزا هاشم آملی،‏‎ ‎‏از روحانیون سرشناس حوزه علمیه قم، ملاقات و گفتگو کرد. سپس راهی ملاقات و‏‎ ‎‏گفتگو با آیت الله شهاب الدین مرعشی نجفی شد. دقایقی از این دیدار نگذشته بود که‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 63
‏مأموران رژیم پهلوی در ساعت 15 / 10 صبح، او را دستگیر کرد‏‎[3]‎‏ و به شهربانی قم برده‏‎ ‎‏و سپس تحویل ساواک قم دادند.‏‎[4]‎

‏    روحانیون و مراجع قم و سراسر کشور با صدور اعلامیه هایی به دستگیری امام‏‎ ‎‏خمینی و آقا مصطفی شدیداً اعتراض کردند. در بخشی از اعلامیۀ آیت الله مرعشی‏‎ ‎‏نجفی در این مورد آمده است. ‏

‏... بار دیگر مجاهد عظیم الشأن برادر عزیزمان حضرت آیت الله خمینی ـ دامت‏‎ ‎‏برکاته ـ را با کمال وقاحت در تاریکی دستگیر و بنا به نوشته جراید و تبلیغات به خارج‏‎ ‎‏از ایران برده شده و پشت سرش دستگاه دروغ پرداز و جراید چه هتاکیها نموده و چه‏‎ ‎‏تهمتهای ناروا زده اند... پس از گرفتاری معظمٌ له، آقازادۀ محترمشان را که با قلبی‏‎ ‎‏غمناک و دلی شکسته به منزل حقیر آمده بود، مأمورین در روز روشن از بام خانه‏‎ ‎‏ریخته و بیشرمانه ایشان را نیز بردند و مقاومت و اصرار من با خشونت مأمورین مواجه‏‎ ‎‏گردید. در صورتی که این رفتار جائرانه، برخلاف موازین شرع مقدس اسلام و قانون‏‎ ‎‏خودشان می باشد؛ زیرا که منازل مراجع تاکنون مصونیت داشته و نظرشان در اساس‏‎ ‎‏قوانین معتبر است...‏‎[5]‎

‏    علت دستگیری زودهنگام و شتابزدۀ سید مصطفی این بود که رژیم پهلوی با سوابقی‏‎ ‎‏که از نقش آفرینی ایشان پس از دستگیری امام خمینی در واقعه 15 خرداد 1342 و بسیج‏‎ ‎‏مردم و روحانیون علیه رژیم داشت؛ بنابراین برای جلوگیری از تکرار مسائل پانزده‏‎ ‎‏خرداد و اقدامات وی، او را نیز دستگیر نمود.‏‎[6]‎‏ در گزارش شهربانی قم به اداره اطلاعات‏‎ ‎‏شهربانی کل کشور به تاریخ سیزدهم آبان 1343 آمده است.‏

‏چون پس از دستگیری آیت الله خمینی، سید مصطفی فرزند وی به روحانیون‏‎ ‎‏مراجعه و مشغول تحریک و صاحبان دکّاکین را ترغیب به بستن می نمود؛ لذا‏‎ ‎‏نامبرده در ساعت 15 / 10 صبح با کمک مأمورین ساواک دستگیر و به ساواک‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 64
‏قم تحویل گردید. ‏

‏سرهنگ پرتو.‏‎[7]‎

‏    شهربانی قم در گزارش دیگری که در روز چهاردهم آبان 1343 به اداره اطلاعات‏‎ ‎‏شهربانی کل کشور ارسال نموده، به تلاشهای برخی از روحانیون برای آزادی سید‏‎ ‎‏مصطفی اشاره کرده است. ‏

‏پیرو شماره 2943 رل 13 / 8 / 43 آیت الله گلپایگانی به وسیله پیشکارش تلفناً با‏‎ ‎‏اینجانب تماس و اظهار داشت که آقای شیخ هاشم آملی به من متوسل شده که از شما‏‎ ‎‏بخواهم که سید مصطفی خمینی را به علت این که خانواده خود و پدرش بی‏‎ ‎‏سرپرست هستند، آزاد نمایند. به ایشان پاسخ داده شد، چون نامبرده تحریکاتی‏‎ ‎‏می نمود و ممکن بود در اثر تحریکات وی زد و خورد روی دهد لذا به وسیله‏‎ ‎‏مأمورین دستگیر و به تهران اعزام شده؛ ولی تاکنون پاسخی نداده اند.‏‎[8]‎

‏    از مکاتبه ای که بین آیت الله شهاب الدین مرعشی نجفی و آیت الله محمدهادی میلانی‏‎ ‎‏در این تاریخ صورت گرفته، فعالیت روحانیون نیز مسلم است. ‏

‏مشهد مقدس ‏

‏حضرت آیت الله آقای میلانی ـ دام ظله‏

‏رونوشت تلگراف مورخه 13 / 8 / 43 واصل شد و نسبت به گرفتاری و تبعید‏‎ ‎‏حضرت آیت الله خمینی ـ دامت افاضاته ـ که یکی از مراجع تقلید و مصونیت قانونی‏‎ ‎‏دارند، اظهار تأسف فرموده بودید. واقعاً جای تأسف است. در مملکتی که طبق‏‎ ‎‏قانون، مراجع وقت مصونیت دارند به جهت اعتراض به لوایح غیرشرعی، به خارج از‏‎ ‎‏کشور تبعید می شوند و مورد تهمتهای ناروا قرار می گیرند و آقازادۀ معظم له را که در‏‎ ‎‏منزل حقیر بود، از دیوار بام به منزل ریخته، با وضع أسفناکی دستگیر‏‎ ‎‏می کنند...شهاب الدین الحسینی المرعشی النجفی‏‎[9]‎

‏   ‏


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 65
‏ ساعت پنج بعد از ظهر سیزدهم آبان 1343، سید مصطفی به تهران منتقل‏‎[10]‎‏ و در‏‎ ‎‏زندان قزل قلعه بازداشت گردید.‏‎[11]‎‏ روز چهاردهم آبان 1343 شعبه 7 بازپرسی دادستانی‏‎ ‎‏ارتش، قرار بازداشت ایشان را صادر کرد و به شرح زیر به اطلاع ریاست ساواک رسانید: ‏

‏از: شعبه 7 بازپرسی دادستانی ارتش ـ شماره4575 / 7 / 1 ـ 14 / 8 / 43‏

‏[به]: تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور ‏

‏بازگشت به شماره 26879 / 321 ـ 14 / 8 / 43‏

‏درباره غیرنظامی، سید مصطفی، فرزند روح الله ، شهرت مصطفوی، معروف به‏‎ ‎‏خمینی، به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت در تاریخ 14 / 8 / 43 قرار‏‎ ‎‏بازداشت موقت صادر گردیده است. ‏

‏     با تقدیم عین پرونده مقرر فرمایید، قرار صادره را به رؤیت متهم رسانیده،‏‎ ‎‏پرونده را پس از تکمیل اعاده دهند. ‏

‏رئیس شعبه 7 بازپرسی دادستانی ارتش‏

‏سرهنگ ستاد بهزادی‏

‏[محل امضاء و مهر دادستانی ارتش‏‎[12]‎‏]‏

‏    ‏‏سید مصطفی خمینی پس از رؤیت حکم صادره فوق، در زیر آن، عبارت زیر را نوشت: ‏

‏بسمه تعالی          14 / 8 / 43‏

‏به اصل قرار و کیفیت بازداشت و به قرار بازداشت کننده شدیداً معترضم.‏

‏سید مصطفی خمینی.‏‎[13]‎

‏    لازم به توضیح است که به اعتراض ایشان توجهی نشد و شعبه 7 بازپرسی دادستانی‏‎ ‎‏ارتش در تاریخ 23 / 8 / 1343 قرار بازداشت را که توسط دادگاه عادی شماره یک اداره‏‎ ‎‏دادرسی ارتش مورد تأیید قرار گرفته بود، به ریاست ساواک اعلام و بدین ترتیب‏‎ ‎‏بازداشت سید مصطفی ادامه پیدا کرد‏‎[14]‎‏ و از تاریخ بازداشت به مدت 57 روز در سلول‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 66
‏انفرادی زندان قزل قلعه به سر برد.‏‎[15]‎

‏    در زندان از وی به مدت نُه روز از تاریخ 19 / 8 / 1343 الی 28 / 8 / 1343 بازجویی به‏‎ ‎‏عمل آمد، که در پرونده ساواک وی مضبوط است و در آن به تفصیل به مراتب و‏‎ ‎‏فعالیتهای تحصیلی و علمی، فعالیتهای سیاسی و روابط خود با امام خمینی(س) و سایر‏‎ ‎‏افراد پاسخ داده است.‏‎[16]‎‏ در بخشی از این بازجویی در مورد علت واکنش شدید و تند امام‏‎ ‎‏خمینی(س) به قضیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ضمن این که از آن به عنوان «سند‏‎ ‎‏بردگی ملت ایران» نام می برد، می گوید: ‏

‏... این یک مسأله ای است که تحمیل به ملت می باشد و تقریباً به حکم حیثیت فروشی‏‎ ‎‏و آزادگی فروشی و شخصیت فروشی هست، اینکه بلافاصله یا با یکی دو روز‏‎ ‎‏فاصله، وام را از دولت امریکا گرفتند و این خود دلیل است که بیگانگان برای دادن‏‎ ‎‏وام، چنین چیزی را می خواستند...‏

‏     در بخشی دیگر از بازجوییها، در مورد علت دخالت امام خمینی(س) در کار دولت،‏‎ ‎‏پاسخ داده است که: ‏

‏... دخالت، از باب امر به معروف و نهی از منکر است که از اصول اصلیه و منکر آن‏‎ ‎‏کافر و تارک آن مرتکب گناه کبیره می باشد و چنانچه سه مرتبه، یا چهار مرتبه و‏‎ ‎‏بنابراحتمالی پنج مرتبه این گناه را مرتکب شود، در صورتی که حد شرعی که تعزیر‏‎ ‎‏است در فواصل اجرا شود، مستلزم جواز قتل می باشد.‏‎[17]‎

‏    در ادامه، از زاویه دیگری نیز به دخالت در امور دولت در مقایسه با کشورهایی‏‎ ‎‏مترقی و آزاد پاسخ می دهد: ‏

‏... این نحو اعتراضات در تمام کشورهای آزاد رسم و متعارف است و حتی حزب در‏‎ ‎‏مقابل حزب دولت تشکیل می دهند و حتی عده ای از روزنامه نویسان بدگویی به‏‎ ‎‏دولت می کنند...‏‎[18]‎

‏    اسناد و مدارک نشان می دهند که پاسخهای آقا مصطفی مستدل و مستند و حاکی از‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 67
‏آگاهی ایشان نسبت به مسائل سیاسی داخلی و خارجی روز می باشد و همچنین سعی‏‎ ‎‏کرده است که به اتهام تراشیها جوابهای جدی بدهد. ‏

‏     امام خمینی(س) پس از تبعید به ترکیه تا تاریخ 30 / 9 / 1343 از بازداشت فرزندشان‏‎ ‎‏سید مصطفی هیچ اطلاعی نداشتند و در این تاریخ توسط سیدفضل الله خوانساری که به‏‎ ‎‏ملاقات ایشان در ترکیه رفته بود، از دستگیری آقا مصطفی با خبر شدند؛‏‎[19]‎‏ بنابراین به‏‎ ‎‏تصور این که سید مصطفی در قم است، طی نامهای به تاریخ 19 / 8 / 1343 (مطابق با‏‎ ‎‏پنجم رجب 1348 ه . ق.)، وی را به عنوان وکیل تام الاختیار خود تعیین کردند، تا‏‎ ‎‏وجوه شرعیه را دریافت کند و شهریه طلاب علوم دینی را بپردازد. ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

‏الحمدلله عَلَی السَّرَّاء و الضَّرَّاء والسلام علی محمد و آله الطاهرین.‏

‏     و بعد، نور چشم محترم که مورد وثوق اینجانب است، وکیل است از طرف حقیر‏‎ ‎‏در کلیۀ امورم. آنچه از وجوه از قبیل سهمین مبارکین، مُطالب هستم به ایشان بدهند‏‎ ‎‏برای تأمین شهریۀ طلاب محترم؛ و وکیل هستند در اخذ و دستگردان سهمین مبارکین‏‎ ‎‏و هر نحو وجهی که باید به من برسد، و در اعطا به محالّ مقرر خود. و وصی اینجانب‏‎ ‎‏هستند. و وصیتنامه ام در یکی از دفاتر موجود است. قضای چندین سال صوم به عهده‏‎ ‎‏دارم احتیاطاً، و دو ـ سه سال هم نماز احتیاط کنند. کتب من از مصطفی است. اثاثیۀ‏‎ ‎‏خانه مطلقاً از مادر مصطفی است. بقیۀ وصیتنامه ام عمل شود. مراد از «نور چشمی» که‏‎ ‎‏در صدر ورقه نوشته ام، فرزند بزرگم، آقا مصطفی خمینی ـ ایّده الله تعالی ـ است، «و‏‎ ‎‏أُوصِیهِ بِتَقوَی الله ِ و إِطَاعَةِ أَمرِهِ؛ و أَرجُو مِنهُ الدُّعَاء فِی الحَیوةِ و الوَفَاةِ».‏

‏5 رجب المرجب 1384‏‎[20]‎

‏روح الله الموسوی الخمینی‏‎[21]‎

‏    به جز این نامه، نامه های متعدد دیگری نیز از تبعیدگاه ترکیه به سید مصطفی‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 68
‏نوشته اند، که امروزه در دسترس می باشد و در آن ارتباط خویش را با خانواده شان‏‎ ‎‏همچنان حفظ کرده و گفتنیها و توصیه های لازم را گوشزد کرده اند.‏‎[22]‎

‏    با دستگیری سید مصطفی و تداوم بازداشت وی، که در واقع یکی از تاکتیکهای رژیم‏‎ ‎‏پهلوی برای بلاتکلیف کردن مقلّدین امام، روحانیون و طرفداران ایشان و در نهایت‏‎ ‎‏دست کشیدن از امام و روی آوردن به طرف مرجع تقلید دیگری بود، احساس می شد که‏‎ ‎‏خلأ و خللی در این زمینه شکل خواهد گرفت؛ اما سید مصطفی به موقع به این مسأله و‏‎ ‎‏پیامدهای احتمالی آن پی برد و بدون تعلل از درون زندان طی حکم زیر، حجت الاسلام‏‎ ‎‏شیخ شهاب الدین اشراقی را از جانب خود برای انجام مسائل اسلامی مقلّدین امام‏‎ ‎‏خمینی، وکیل و نماینده خود معرفی کرد. ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

‏بعد الحمد والثنا فان جناب العلامه الفاضل حجت الاسلام آقای حاج شیخ شهاب الدین‏‎ ‎‏اشراقی ـ دامت برکاته ـ از قبل حقیر وکیل هستند در أخذ وجوه شرعیه ای که بنا است‏‎ ‎‏به دست من برسد، که از قبل آقای والد ـ مدظله ـ وکیل هستم وکیل در توکیل‏‎ ‎‏می باشم و آن را به مصارف شرعیه و محال مقرره برسانند و یا آن که حفظ کنند تا‏‎ ‎‏تکلیف برای بعد از آن مقرر شود و نیز می توانند رسید داده و امضا فرمایند. ‏

‏25 شهر رجب المرجب 1384 ـ سید مصطفی خمینی‏‎[23]‎

‏    سید مصطفی، از زندان طی نامه هایی سلامتی خود را به خانواده اش اعلام کرد.‏‎[24]‎‏ او‏‎ ‎‏در زندان رویّه امام خمینی را در پیش گرفت و هیچ درخواستی را جز رفتن پیش امام‏‎ ‎‏خمینی در ترکیه، مطرح نکرد و هیچ پیشنهادی را از طرف سرهنگ مولوی به جز پیوستن‏‎ ‎‏به امام خمینی، نپذیرفت. داریوش فروهر که در این زندان با سید مصطفی هم بند بود‏‎ ‎‏اعمال و رفتار ایشان را به شرح زیر بازگو می کند: ‏

‏با اعتماد به نفسی که ناشی از توکل بی چون و چرای ایشان به خداوند بود، هرگز در‏‎ ‎‏هنگام شنیدن خبرهای ناگوار بیرون، نشانه ای از نگرانی در ایشان ندیدم. با هر‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 69
‏زندانی ای صرفنظر از اعتقادی که داشت، برخوردی بسیار صمیمانه داشت. بیشتر‏‎ ‎‏اوقاتشان را به خواندن قرآن می گذراندند... ماهی یک بار افسرانی از دادرسی ارتش،‏‎ ‎‏اداره دوم ستاد ارتش و ساواک، از زندان بازدید می کردند. من، خود عادت داشتم که‏‎ ‎‏در اینگونه مواقع به سلولم بروم و برخوردی با آنها نداشته باشم. برخورد حضرت‏‎ ‎‏آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی برای من بسیار جالب بود. هنگامی که ایشان از‏‎ ‎‏آمدن آنها آگاه شدند، به قرائت قرآن پرداختند. نشستن ایشان طوری بود که نیمرخ‏‎ ‎‏ایشان، رو به در سلول قرار می گرفت. ایشان با صدای بلند شروع به خواندن قرآن‏‎ ‎‏کردند و من که در سلولم بودم، در تمام مدتی که این عده از آن قسمت بازدید‏‎ ‎‏می کردند، صدای تلاوت قرآن ایشان را می شنیدم.‏‎[25]‎

‏    فروهر در مصاحبه دیگری که با واحد خاطرات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‏‎ ‎‏خمینی(س) انجام داده، به موضوع دیگری نیز در ارتباط با سید مصطفی در زندان قزل‏‎ ‎‏قلعه اشاره کرده است. ‏

‏... هیچ وقت قلم و کاغذ به او نمی دادند، کاغذ کم می دادند ولی به هر حال وسیله‏‎ ‎‏تحریر داده بودند، من یک مقداری به ایشان می دادم و می پرسیدم که شما اینجا چه‏‎ ‎‏چیزی می نویسید؟ ایشان می گفت که، دارم حساب می کنم، چون آن موقع مسأله‏‎ ‎‏فضاپیماها پیش آمده بود و به کره ماه می رفتند، می گفت دارم حساب می کنم، اوقات‏‎ ‎‏و شکل قبله را در این جور مسافرتها چه باید کرد؟...‏‎[26]‎

‏    فروهر یادآور می شود که تا پایان دوره زندان با سید مصطفی هم غذا بوده است.‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 70

  • )) اطلاعات؛ چهارشنبه 13 آبان 1343 (ش 11531) ؛ روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 1053ـ1057 ؛ رجبی، محمدحسن؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی؛ ج 1، ص 337ـ338.
  • )) برای اطلاع بیشتر در مورد علت انتخاب ترکیه برای تبعید امام خمینی رک: ستوده، امیررضا (به کوشش)؛ پا به پای آفتاب؛ ج 1، ص 72 ؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو، پرونده آیت الله سید مصطفی خمینی؛ شماره بازیابی 391، ص 45ـ47.
  • )) مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو؛ شماره بازیابی 272، ص 28.
  • )) همان؛ پرونده آیت الله سید مصطفی خمینی؛ شماره بازیابی 391، ص 43 ـ 44.
  • )) مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ ج 1، ص 261ـ262.
  • )) روحانی، حمید؛ «شهید هجرت و جهاد آیت الله حاج سید مصطفی خمینی»، پیام انقلاب؛ س 1، ش 18 (30 مهر 1359)، ص 44 ؛ همان؛ ص 45 (مصاحبه با محمود دعایی).
  • )) مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو؛ شماره بازیابی 272، ص 22 ؛ ن. ک: همان؛ شماره بازیابی 391،ص 32ـ33 ؛ اسناد ضمیمه؛ سندهای شماره 1 / 13 الی 4 / 13.
  • )) همان؛ شماره بازیابی 272، ص 26 ؛ اسناد ضمیمه؛ سند شماره 14.
  • )) همان؛ پرونده آیت الله محمدهادی میلانی؛ شماره بازیابی 981، ص 30.
  • )) همان؛ پرونده آیت الله سید مصطفی خمینی؛ شماره بازیابی 391، ص 43.
  • )) همان؛ ص 31 ؛ اسناد ضمیمه؛ سندهای شماره 1 / 15 و 2 / 15.
  • )) همان؛ ص 35 ؛ اسناد ضمیمه؛ سند شماره 1 / 17.
  • )) همان؛ ص 38 ؛ اسناد ضمیمه؛ سند شماره 2 / 17.
  • )) «راز توفان (یادنامه آیت الله سید مصطفی خمینی)»، ویژه نامه فصلنامه یاد؛ (مهر 1376)، ص 90.
  • )) تحریرچی، محمد (به کوشش)؛ سرمنزل انسانیت؛ ص 79.
  • )) مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو، پرونده آیت الله سید مصطفی خمینی؛ شماره بازیابی 391، ص 43ـ52.
  • )) همان؛ ص 7.
  • )) همان؛ ص 48.
  • )) تشیع، محمدحسن؛ «چهره سیاسی شهید آیت الله سید مصطفی خمینی»، مجموعه مقالات کنگره شهید آیت الله مصطفی خمینی؛ ص 83ـ84.
  • )) وصیت می کنم او را به پرهیزکاری و اطاعت از خداوند، و از او در حال حیات و وفاتم امید دعای خیر دارم.
  • )) «چند نامه و پیام»، فصلنامه حضور؛ ش 21 (پاییز 1376)، ص 9ـ10 ؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو، پرونده امام خمینی؛ شماره بازیابی 824، ص 47ـ48 ؛ صحیفه امام؛ ج 1، ص 431.
  • )) «چند نامه و پیام»، فصلنامه حضور؛ ش 21 (پاییز 1376)، ص 9ـ11.
  • )) اسناد ضمیمه؛ سند شماره 44.
  • )) مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو؛ شماره بازیابی 391، ص 68.
  • )) کمیته علمی کنگره شهید آیت الله مصطفی خمینی؛ یادها و یادمانها از آیت الله سید مصطفی خمینی؛ ج 2، ص 369ـ370.
  • )) «امام خمینی؛ فره ایزدی» (مصاحبه با داریوش فروهر)، حضور؛ ش 25 (آذر 1377)، ص 359ـ362.