حضورج. 8صفحه 323
فهرست
□ پیشینﮥ تاریخی
□ امام خمینی از ولادت تا هجرت به قم
□ هجرت به قم، تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی
□ امام خمینی در سنگر مبارزه و قیام
□ دستگیری امام خمینی و قیام پانزده خرداد
□ قیام امام خمینی علیه احیاء کاپیتولاسیون و تبعید به ترکیه
□ تبعید امام خمینی از ترکیه به عراق
□ احزاب و گروههای سیاسی (از قیام پانزده خرداد تا پیروزی انقلاب اسلامی)
□ امام خمینی و استمرار مبارزه (1356 – 1350)
□ اوجگیری انقلاب اسلامی در سال 1356
□ هجرت امام خمینی از عراق به پاریس
□ بازگشت امام خمینی به ایران پس از چهارده سال تبعید
□ سرنگونی نظام شاهنشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی (22 بهمن)
□ تشکیل حکومت اسلامی و جبههگیری دُوَل استعماری
□ انقلاب دوم، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران
□ جنگ تحمیلی و دفاع هشت سالﮥ امام و ملت ایران
□ چرا جنگ ادامه یافت؟
□ پیشبینی فروپاشی قطب مارکسیستی جهان در پیام امام خمینی به گورباچف
□ دفاع از پیامبر اسلام و ارزشهای دینی، آخرین رویارویی امام خمینی با غرب
□ سالهای آخر عمر امام و حوادث ناگوار
□ رحلت امام خمینی؛ وصال یار، فراق یاران
گذری بر اعتقادات، آرمانها و هدفهای امام خمینی
آثار و تألیفات امام خمینی
پاورقیها
حضورج. 8صفحه 324
حضورج. 8صفحه 325
□ اشاره:
در این مقاله، سرفصلها و مهمترین وقایع دوران زندگی امام خمینی از تولد تا رحلت با نگاهی تحلیلی و در عین حال اجمالی و اشارهای، مرور شدهاند. هر چند که ترسیم ابعاد شخصیت و ادوار زندگانی بزرگی چون او در یک مقاله و یک کتاب، دریای بیانتها در کوزه ریختن است، اما به قدر توان باید تلاش کرد؛ بویژه آنکه خوانندگان محترم «حضور» و خصوصاً علاقمندان امام در خارج کشور بارها ارائﮥ خلاصهای از وقایع زندگی و آثار و آرمانهای آن حضرت را خواستار شدهاند. بنابراین از بیان جزئیات رخدادها و حادثهها و درج سندها و نقل گفتهها – مگر در موارد ضروری – پرهیز کردهایم و در همین حال کوشش شده تا مطلبی از رخدادهای مهم دوران زندگی امام که به نحوی مرتبط با او و یا زمینهساز حرکت و موضع آن حضرت در مسائل مهم بوده است – هر چند به اشاره – از قلم نیفتد.
در ضمنِ بیان روند حوادث، بر اصالت اندیشه، و تقدیم تربیت و تهذیب، و تأثیر بعد
معنوی و علمی امام خمینی در مسیر زندگی و مبارزات او تأکید شده است.
جامعیت، وحدت شخصیت و انسجام مکتب فکری امام خمینی است که قیام او و انقلاب اسلامی را فراتر از مسائل و تحولات یک کشور و یک جامعه تفسیر میکند، پس بررسی مقطعی خاص و یا بعدی از شخصیت او کافی برای شناخت اندیشه و راه و رسمش نیست و آن بزرگ را باید در تمامیت عقیده و ایمان و عملش، و در همﮥ ادوار زندگیش شناخت. و این مقاله نگاهی است گذرا بر آن عرصﮥ وسیع و رفیع.
سعی نویسنده بر آن است تا هر گونه جمعبندی وقایع اتفاقیه و تحلیل مواضع افراد و جریانات سیاسی و فکری را منطبق و برگرفته از مواضع و رهنمودهای حضرت امام ارائه نماید. در عین حال طبعاً این نوشتار مصون از خطا و اشتباه نیست. از مورخین متعهد و آشنایان با مبانی فکری و زندگی امام خمینی انتظار میرود کاستیها – و احیاناً – خطاهای آن را از طریق دفتر مجلّه یادآور شوند.
حضورج. 8صفحه 326
روز کوثر
بسماللهالرحمنالرحیم
«روز کوثر» بود. بیستم جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با 30 شهریور 1281 هجری شمسی (24 سپتامبر 1902 میلادی) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران در خانوادهای اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلالﮥ زهرای اطهر سلامالله علیها، روحالله الموسوی الخمینی پای بر خاکدان طبیعت نهاد.
● پیشینۀ تاریخی:
بیستم جمادی الثانی «روز کوثر» است، پس از وفات فرزندان پیامبر گرامی اسلام – صلوات خدا بر او و خاندانش باد – مشرکین قریش خوشیها کردند و زبان به زخم گشودند که نسل پیامبر ادامه نخواهد یافت! از خالق هستی فرمان رسید: «انّا اعطیناک الکوثر ... اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الاَبْتَر».
در آن روز بزرگ، کوثر ولایت و امامت در زمین جاری گشت و بانوی عفت و ایمان، صدیقه طاهره – سلامالله علیها – دیده به جهان گشود تا امامِ همیشﮥ عدالت و انسانیت، مولا علی – علیهالسّلام – را مونس و همسر باشد و نسلی پدید آورند که یازده ستارۀ امامت، ایستاده بر شاهراه هدایتِ انسانها از آن جملهاند. نسلی که صلح و جنگش، مناجات و سکوتش، حلم و علمش و حیاتِ سراسر مقاومت و رنج و شهادتش و سرانجامْ غیبتِ موعودِ به انتظار نشستهاش حکمتهای الهی را رقم میزند و ثابت میکند که بندگان خدا در عصر هبوط و در حصار زمان و طبیعت به خود وانهاده نشدهاند و حقپویان و رهروانِ
حضورج. 8صفحه 327
طریق هدایت را همیشه هدایتکنندهای هست و زمین از حجت حق خالی نخواهد ماند. دوران غیبت آغاز شد و کشمکشِ همارۀ خوب و بد نیز ادامه یافت. نسل در نسل، گردنکشان و زرپرستان و اصحاب فساد در جبهه ظلمت خویش و در آنسو مؤمنان و صالحان و پاکسیرتان در وادی نور رویارو ایستادند. انوار وحی بر جهان تابیده بود و اسلام با فتح قلوبِ بندگان خوب خدا قلمرو خویش را گسترش میداد و تا دوردستهای شرق و از آنسو تا قلب اروپا پیش میرفت. تمدنی بزرگ و بیسابقه شکل میگرفت و بشر شاهد جهش و تحولی شگرف در پهنﮥ علم و ادب، فرهنگ و هنر و تمامی آثار تمدن واقعی با مبنایی استوار از ایمان و انگیزه بود.
رویکرد فطرتهای بیدار شده به سمت پیام رهاییِ رسول امین آنچنان گسترده و عمیق بود که ضعف و ستم حاکمان نالایق نیز نمیتوانست پیشرفت دین خدا را متوقف سازد. اروپا در بربریت قرون وسطایی میسوخت و مادهپرستانِ حاکم بر بندگان مظلوم خدا در این خطه از جهان در پشت صلیب مقدس جبهه گرفتند تا پیام آن کسی که مسیح بزرگ – علیهالسلام – بشارت ظهورش را داده بود بر دنیای تاریک آنها نتابد و دکان قرون وسطایی کلیسایِ به دور از روحِ مکتب مسیح و حکومت تفتیش عقاید اروپایی – که حقیقتاً لکه ننگی در تاریخ بشریت است – بیرونق نگردد. و شگفت و افسوس آنکه درست در زمانی که آنها به خود آمده و عزم آن کرده بودند که تکلیف دین خاتم پیامبران را یکسره کنند، در اینسو آتش نفاق و قدرتطلبی و فرقهگرائیهای بنیاد بر باد ده مشتعل میشد.
و در همین اوان بود که مجموعهای از علل و عوامل زمینﮥ تحولات علمی و صنعتی در اروپا را
حضورج. 8صفحه 328
موجب گشت و تکنولوژی و ماشین به استخدام قدرتها و حکومتهای دشمن درآمد. گسترش علوم و فنون جدید که تمدن اسلامی سهمی بس عمده و تعیین کننده در آن داشت به جامعه ایستا و ابتدائی اروپا رونقی تازه بخشیده بود. رهبران و حاکمان بلاد اسلامی به جای چارهاندیشی، ننگ غفلت و عقبماندگی را بر زحمت تلاش و جهاد رجحان دادند و نتیجﮥ این غفلتها و خیانتها آن شد که دشمن روز به روز بر اقتدار خود افزود. متصرفات خویش را گسترش داد و عملاً بخشهایی از جهان اسلام دردناکانه رسماً در زمرۀ مستعمرات دول استعماری درآمد و داستان تلخ حاکمیت زور و سرمایه و خداستیزی، و دخالتهای پنهانی و آشکار استعمارگران در سرنوشت ملل اسلامی چندین قرن ادامه یافت.
در ایران سلسلههای شاهان و سلاطین یکی پس از دیگری بر سر کار میآمدند و منقرض میشدند. علیرغم جور مداومی که بر مردم این مرز و بوم میرفت، ملت سختکوش ایران که ندای توحید و پیام رسالتِ پیامبر اسلام را در همان آغاز راه داوطلبانه لبیک گفته بود، تا دیرزمانی طلایهدار فرهنگ و تمدن اسلامی بود. اما ستمهای شاهان و تفرقه افکنی نو استعماریان رو به فزونی نهاد و بخصوص اینکه دشمن اینک با ابزاری جدید و در پوشش عمران و پیشرفت وارد صحنه شده بود. خیانت و سرسپردگی سلاطین قاجار و همزمانی آن با دخالتهای آشکار دولتین انگلیس و روسیﮥ تزاری در ایران دردناکترین شرایط را پدید آورده بود. سفارتخانههای دول استعماری در تمام شئون کشور و حتی در عزل و نصب امرای دربار و وزرا و صاحبمنصبان نظامی نیز مستقیماً مداخله داشتند. در همین برهﮥ آکنده از مرارتها بود که بخشهایی وسیع از خاک میهن اسلامی طی قراردادهایی ننگین به بیگانگان واگذار شد و در داخل کشور نیز ناامنی و بیعدالتی و فسادِ حکومت بیداد میکرد. فتوای روحانی بزرگ و مجاهد آیةالله العظمی شیرازی در نهضت تنباکو و فریادهای اصلاحطلبانﮥ سید جمالالدین اسدآبادی و قیامهای علما در ایران و نجف علیه استعمار انگلیس، اقتدار روحانیت اسلام را آشکار ساخته بود. دولت بریتانیا کانون خطر را شناخته بود. از اینرو موجی از روحانیتستیزی و سیاستزدایی از دین با انواع شیوهها و حیلهها به راه افتاد و در این میان فراماسونها و غربزدگانِ نوظهور تحت لوای روشنفکری آتشبیارِ این معرکه در داخل کشور بودند. مظفرالدین شاه قاجار نیز که پایگاهی برای خود در مردمش نمیدید چشم امید به دربار روس و انگلیس دوخته بود. و البته دیگر بلاد اسلامی نیز وضعیتی مشابه و تأسفانگیز داشتند.
● امام خمینی، از ولادت تا هجرت به قم:
در چنین شرایطی و در حالی که سال 1320 هجری قمری از نیمه گذشته بود مولودی در ایران دیده به جهان گشود که بعدها با قیام الهی خویش سرنوشت ایران و جهان اسلام را دگرگون ساخت و انقلابی را پدید آورد که تمامی ابرقدرتها و تمامی دشمنان آزادی و استقلالِ ملتها، از حضورج. 8صفحه 329
همان آغاز در برابرش صف کشیدند و برای سرکوبیاش به میدان آمدند. اما به فضل الهی تاکنون در مصاف با کار بزرگ او، و اندیشه و مکتبی که وی حامی و منادی آن بود ناتوان و درماندهاند.
آن روز کسی نمیدانست که این همان است که فرداها دنیا او را به نام «امام خمینی» خواهد شناخت. و وقتی که قیام خویش را آغاز کند، در برابر عُمّال صاحبان بزرگترین قدرتها و زرّادخانههای تسلیحاتی جهان خواهد ایستاد و از استقلال کشور و مجد امّت اسلام دفاع خواهد کرد و احیاگر دین خدا
حضورج. 8صفحه 330
در عصر مسخ ارزشها خواهد شد.
او وارث سجایای آباء و اجدادی بود که نسل در نسل در کار هدایت مردم و کسب معارف الهی کوشیدهاند. پدر بزرگوار امام خمینی مرحوم آیةالله سید مصطفی موسوی از معاصرین مرحوم آیةالله العظمی میرزای شیرازی(رض)، پس از آنکه سالیانی چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلامی را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نایل آمده بود به ایران بازگشت و در خمین ملجاء مردم و هادی آنان در امور دینی بود. در حالیکه بیش از 5 ماه از ولادت «روحالله» نمیگذشت، طاغوتیان و خوانینِ تحت حمایت حکومت وقت، ندای حقطلبی پدر را که در برابر زورگوئیهایشان به مقاومت برخاسته بود، با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراک وی را به شهادت رساندند. بستگان شهید برای اجرای حکم الهیِ قصاص به تهران (دارالحکومﮥ وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتلْ قصاص گردید.
بدین ترتیب امام خمینی از اوان کودکی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مؤمنهاش (بانو هاجر) که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آیةالله خوانساری (صاحب زبدة التصانیف) بوده است و همچنین نزد عمّه مکرمهاش (صاحبه خانم) که بانویی شجاع و حقجو بود، سپری کرد و در سن 15 سالگی از نعمت وجود آن دو عزیز نیز محروم گردید.
حضرت امام از سنین کودکی و نوجوانی با بهرهگیری از هوشی سرشار، معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزههای دینیه، از آنجمله ادبیات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمین و علمای منطقه (نظیر آقا میرزا محمود افتخار العلما، مرحوم میرزا رضا نجفی خمینی، مرحوم آقا شیخ علیمحمد بروجردی، مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانی و مرحوم آقا عباس اراکی و بیش از همه نزد برادر بزرگش آیةالله سید مرتضی پسندیده) فرا گرفت و در سال 1298 ه. ش عازم حوزۀ علمیه اراک شد.
● هجرت به قم، تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی:
اندکی پس از هجرت آیةالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی - رحمةالله علیه - به قم، امام خمینی نیز در نوروز 1300 هجری شمسی (مطابق با رجب المرجب 1340هجری قمری) رهسپار حوزه علمیه قم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزۀ قم طی کرد. که میتوان از فراگرفتن تتمّه مباحث کتاب مطوّل (در علم معانی و بیان) نزد مرحوم آقا میرزا محمدعلی ادیب تهرانی و تکمیل دروس سطح نزد مرحوم آیةالله سیدمحمدتقی خوانساری، و بیشتر نزد مرحوم آیةالله سیدعلی یثربی کاشانی نام برد.
روح حساس و جستجوگر امام خمینی باعث میشد تا ایشان تنها به ادبیات عرب و دروس فقه و اصول بسنده نکند و به دیگر رشتههای علمی نیز علاقمندانه روی آورد. از اینرو همزمان با حضورج. 8صفحه 331
فراگیری فقه و اصول نزد فقها و مجتهدینِ وقت به فراگیری ریاضیات و هیئت و فلسفه نزد مرحوم حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و ادامه همین دروس به اضافﮥ علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقا میرزا علیاکبر حکمی یزدی و عروض وقوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی و اخلاق و عرفان را نزد مرحوم آیةالله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی و عالیترین سطوح عرفان
حضورج. 8صفحه 332
نظری و عملی را به مدت شش سال نزد مرحوم آیةالله آقا میرزا محمدعلی شاهآبادی – اعلیالله مقاماتهم – بپردازد.
پس از رحلت آیةالله العظمی حایری یزدی تلاش امام خمینی به همراه جمعی دیگر از مجتهدین حوزه علمیه قم به نتیجه رسید و آیةالله العظمی بروجردی(رض) به عنوان زعیم حوزۀ علمیه عازم قم گردید. در این زمان پیش امام خمینی به عنوان یکی از مدرسین و مجتهدین صاحب رأی در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته میشد و زهد و وارستگی، تعبّد و تقوای او زبانزد خاص و عام بود. همین خصلتهای متعالی که از طریق سالها مجاهدۀ با نفس و ریاضتهای شرعی و تجربه مبانی و مفاهیم عرفانی در متن زندگی شخصی و اجتماعی به دست آمده بودند و همچنین مشی سیاسی حضرت امام که سخت معتقد به حفظ کیان حوزهها و اقتدار روحانیت و زعامت دینی به عنوان تنها پناهگاه مردم در آن روزهای خطیر و پرآشوب بود، این عوامل موجب میشدند تا آن حضرت علیرغم شایستگیها و اختلاف نظرها، همواره علم و فضل و تلاش خویش را در خدمت به تحکیم حوزۀ تازه تأسیس علمیه قم و به عنوان مدافعی دلسوز در کنار آیةالله العظمی حایری و بروجردی – اعلی الله مقاماتهما – باقی بماند. پس از رحلت آیةالله بروجردی نیز امام خمینی علیرغم رویکرد گستردۀ طلاب و فضلا و جامعه اسلامی به ایشان به عنوان یکی از مراجع تقلید، از هرگونه اقدامی که شائبﮥ موقعیتطلبی و مقامخواهی داشته باشد به شدت پرهیز داشت و دوستان خویش را همواره به بیاعتنایی به اینگونه مسائل فرا میخواند. در زمانی که آگاهانِ جامعﮥ اسلامی گِرد وجود او را به عنوان منادی اسلام راستین گرفتند و آرزوهای خویش را در تقوی و علم و آگاهیهای وی یافتند، باز کمترین تغییری در مشی و منش امام خمینی پدید نیامد و این تکیه کلام همیشگی او بود که میفرمود: «من خود را خادم و سرباز اسلام و ملت میدانم». او همان بزرگی است که وقتی دهها میلیون ایرانیِ چشم براه در 12 بهمن 1357 گرد آمده بودند تا در یکی از بزرگترین مراسم استقبال تاریخ، مقدم رهبر خود را گرامی دارند، آنگاه که خبرنگاری بیمقدمه چنین سؤال میکند که اکنون با این همه شکوهی که میبینید و پس از 15 سال به کشور باز میگردید چه احساسی دارید؟ غیر منتظره پاسخ شنیده بود: هیچ! خبرنگار گمان میکرد که او نیز همچون رهبران سیاسی که با انگیزههای قدرتطلبی در چنین صحنههایی هیجانانگیز از خود بیخود میشوند و به اصطلاح در پوست خود نمیگنجند، امام نیز چنین خواهد کرد. اما پاسخی که داده شد حاکی از آن بود که خمینی از تباری دیگر است. او به راستی همچنانکه بارها و بارها تأکید میکرد ملاک تمامی رفتارها و حرکتها را جلب رضای خالق و عمل به تکلیف و وظیفه میدانست و در بینش او آنگاه که کار و حرکت برای خدا باشد چه در حبس و تبعید باشد و چه در اوج قدرت و اقتدار یکسان است. اساساً او چندین دهه پیش از این، در مراحل عرفان عملی، دنیا و مافیها را به خود وانهاده بود و در طریق وصل و فنای فی الله قدم میزد و شاید زیباترین تفسیر آن پاسخ، مضمونِ این سرودۀ امام خمینی باشد که گفته است:
بگزیده خرابات و گسسته ز همه خلق دل بسته به پیش آمد تقدیر و دگر هیچ
حضرت امام طی سالهای طولانی در حوزۀ علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسه فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسه حاج ملاصادق و... همت گماشت و در حوزۀ علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجد شیخ اعظم انصاری(ره) معارف اهل
حضورج. 8صفحه 333
بیت و فقه و اصول را در عالیترین سطوح تدریس نمود و در نجف بود که برای نخستین بار مبانی نظری حکومت اسلامی را در سلسله درسهای ولایت فقیه بازگو نمود. به گفتﮥ شاگردان ایشان درس امام خمینی از معتبرترین کانونهای درسی حوزه محسوب میشد و در برخی از دورهها شاگردان حاضر در محضر استاد به 1000 میرسیده است. از برکات سالها تدریس امام خمینی تربیت صدها و بلکه – به اعتبار مدت طولانی تدریس – هزاران عالم و فرزانهای بوده است که هر یک از آنها اینک روشنیبخش حوزههای دینیهاند و مجتهدان و فقیهان و عرفای برجسته و مطرح امروز در حوزۀ علمیه قم و دیگر مراکز دینی در زمرۀ شاگردان مکتب آن حضرت بودهاند و متفکرانی همچون علامه شهید استاد مطهری و شهید مظلوم دکتر بهشتی افتخارشان این بود که سالها از محضر آن عارف کامل فیض بردهاند. و امروز چهرههای درخشان روحانیتی که انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را در مصادر امور کشور راهبری میکنند از تربیت یافتگان مکتب فقهی و سیاسی امام خمینی بشمار میروند.
● امام خمینی در سنگر مبارزه و قیام:
روحیه مبارزه و جهاد در راه خدا ریشه در بینش اعتقادی و تربیت و محیط خانوادگی و شرایط سیاسی و اجتماعی طول دوران زندگی آن حضرت داشته است. مبارزات ایشان از آغاز نوجوانی آغاز، و سیر تکاملی آن به موازات تکامل ابعاد روحی و علمی ایشان از یکسو و اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ایران و جوامع اسلامی از سوی دیگر در اشکال مختلف ادامه یافته است و در سال 1340 و 41 ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی فرصتی پدید آورد تا ایشان در رهبریت قیام روحانیت ایفای نقش کند و بدین ترتیب قیام سراسری روحانیت و ملت ایران در 15 خرداد سال 1342 با دو ویژگی برجسته یعنی رهبری واحد امام خمینی و اسلامی بودن انگیزهها، شعارها و هدفهای قیام سرآغازی شد بر فصل نوین مبارزات ملت ایران که بعدها تحت نام «انقلاب اسلامی» در جهان شناخته و معرفی شد.
امام خمینی در شرایطی دیده به جهان گشود که ایران یکی از سختترین ادوار تاریخ خویش را تجربه میکرد. نهضت مشروطیت با دسیسهها و مخالفتهای عمال انگلیس در دربار قاجار و همچنین اختلافات داخلی و خیانت جمعی از روشنفکران غربزده به بیراهه رفته بود. روحانیت علیرغم پیشتازی در آغاز این نهضت با انواع حیلهها از صحنه کنار گذاشته شد. بار دیگر حکومت استبدادی برقرار گردید. ماهیت عشیرهای پادشاهی قاجار و ضعف و بیکفایتی سران آن موجبات نابسامانی شدید اقتصادی و اجتماعی ایران را فراهم ساخته و دست خوانین و اشرار را در سلب امنیت مردم باز گزارده بود. در چنین شرایطی روحانیت در شهرها و مناطق ایران تنها پناهگاه و ملجأ مردم بود. و چنانکه پیش از این گفتیم امام خمینی در اوان کودکی شهادت پدر بزرگوار حضورج. 8صفحه 334
خویش را در مسیر دفاع از حقوق حقه خود و مردم دیارش در مواجهﮥ با خوانین و عمال حکومت وقت شاهد بوده است. اساساً خاندان حضرت امام با هجرت و جهاد الفتی دیرینه داشته است.
امام خمینی خاطرۀ خویش از جنگ بینالملل اوّل را در حالیکه نوجوانی 12 ساله بوده چنین یاد میکند: «من هر دو جنگ بینالمللی را یادم هست... من کوچک بودم لکن مدرسه میرفتم و سربازهای شوروی را در همان مرکزی که ما داشتیم در خمین، من آنجا آنها را میدیدم و ما مورد تاخت و تاز واقع
حضورج. 8صفحه 335
میشدیم در جنگ بینالملل اوّل». حضرت امام در جایی دیگر با یادآوری اسامی برخی از خوانین و اشرار ستمگر که در پناه حکومت مرکزی به غارت اموال و نوامیس مردم میپرداختند میفرماید: «من از بچگی در جنگ بودم... ما مورد هجوم زلقیها بودیم، مورد هجوم رجبعلیها بودیم و خودمان تفنگ داشتیم و من در عین حالی که تقریباً شاید اوایل بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایی که بسته بودند در محل ما و اینها میخواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا میرفتیم، سنگرها را سرکشی میکردیم». و در جایی دیگر میفرماید: «ما در همان محلی که بودیم یعنی خمین که بودیم سنگربندی میکردیم. من هم تفنگ داشتم. منتها من بچه بودم به اندازه بچگیام، بچه شانزده، هفده ساله، ما تفنگ دستمان بود و تعلیم و تعلم تفنگ هم میکردیم... ما سنگر میرفتیم و با این اشراری که بودند و حمله میکردند و میخواستند بگیرند و چه بکنند [مقابله میکردیم]. هرج و مرج بود، دیگر دولت مرکزی قدرت نداشت و هرج و مرج بود... یک دفعه هم یک محله خمین را گرفتند و مردم با آنها معارضه کردند و تفنگ دست گرفتند ما هم جزء آنها بودیم».
کودتای سوم اسفند رضاخان میرپنج که بنابر گواهی اسناد و مدارک تاریخی و غیرقابل خدشه بوسیله انگلیسها حمایت و سازماندهی شده بود هرچند که به سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حدودی حکومت ملوک الطوایفی خوانین و اشرار پراکنده را محدود ساخت اما در عوض آنچنان دیکتاتوری پدید آورد که در سایه آن هزار فامیل بر سرنوشت ملت مظلوم ایران حاکم شدند و دودمان پهلوی به تنهایی عهدهدار نقش سابق خوانین و اشرار گردید.
رضاخان در طول دوران بیست ساله سلطنت خویش بر نیمی از اراضی حاصلخیز ایران چنگ انداخت و اسناد مالکیت را رسماً به نام خویش صادر کرد و تشکیلاتی به مراتب گستردهتر از وزارتخانههای بزرگ برای حفظ و نگهداری املاک اختصاصی سلطنتی دایر نمود و در این راه تا بدانجا پیش رفت که برای حلّ مشکل قانونی انتقال اسناد اراضی، حتی اراضی موقوفه، دهها لایحه و مصوبه قانونی از مجالس فرمایشی زمان خود گرفت. ماجرای املاک و جواهرات سلطنتی و تملک شرکتها و مراکز تجاری و صنعتی رضاخان بخش عمدهای از زندگینامه وی که توسط دوستان و دشمنانش نوشته شده است را به خود اختصاص داده است. اصول سیاست داخلی رضاخان بر سه اصل «حکومت خشن نظامی و پلیسی»، «مبارزه همه جانبه با مذهب و روحانیت» و «غربزدگی» پایهریزی شده بود و در تمام دوران سلطنتش استمرار داشت. در چنین شرایطی روحانیت ایران که پس از وقایع نهضت مشروطیت در تنگنای هجوم بیوقفه دولتهای وقت و عمّال انگلیسی از یکسو و دشمنیهای غربباختگانِ روشنفکر مآب از سوی دیگر قرار داشت برای دفاع از اسلام و حفظ موجودیت خویش به تکاپو افتاد. آیةالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری به دعوت علمای وقت قم از اراک به این شهر هجرت کرد و اندکی پس از آن حضورج. 8صفحه 336
امام خمینی با بهرهگیری از استعداد فوقالعاده خویش که دروس مقدماتی و سطوح حوزۀ علمیه را در خمین و اراک با سرعت طی کرده بود به قم هجرت کرد و عملاً در تحکیم موقعیت حوزۀ نو تأسیس قم مشارکتی فعال داشت. زمان چندانی نگذشت که آن حضرت در عداد فضلای برجستﮥ این حوزه در عرفان و فلسفه و فقه و اصول شناخته شد.
چنانکه اشاره کردیم در این ایام حفظ کیان روحانیت و مرجعیت مبرمترین نیازی بود که میبایست
حضورج. 8صفحه 337
اهداف و سیاستهای روحانیتستیز رضاخان و سپس پسرش را ناکام سازد. از اینرو حضرت امام علیرغم اختلاف نظری که در پارهای موارد با آیةالله العظمی حایری و در مراحل بعدی آیةالله العظمی بروجردی در زمینه چگونگی رویارویی حوزههای علمیه و مراجع تقلید با شرایط پیش آمده و نقش روحانیت در این رابطه داشت همواره بعنوان یکی از مدافعان سرسخت اقتدار مرجعیت در طول دوران زعامت هر دو بزرگوار در خدمت آنان بود.
امام خمینی علاقﮥ خاصی به پیگیری مسائل سیاسی و اجتماعی داشت. رضاخان پس از محکم کردن پایههای سلطنت خویش در همان سالهای نخست برنامههای وسیعی را در جهت زدودن آثار فرهنگ اسلامی در جامعه ایران به معرض اجرا گذاشت. علاوه بر اعمال انواع تضییقات برای روحانیون، طی دستورالعملهای رسمی مجالس روضه و خطابههای مذهبی را تعطیل کرد، تدریس امور دینی و قرآن در مدارس و اقامه نماز جماعت را ممنوع و زمزمههای کشف حجاب بانوان مسلمان ایرانی را آغاز کرد. در پی این اقدامات علمای متعهد اصفهان در سال 1306 هجری شمسی دست به هجرت اعتراضآمیز به قم و تحصّن در این شهر زدند. این حرکت از سوی علمای دیگر شهرها نیز همراهی شد. هجرت و تحصّن دو ماهﮥ علما با اقدامات نظامی نخستوزیر وقت (مخبرالسلطنه) و محاصرۀ شهر قم پایان یافت.
این ماجرا فرصتی بود برای طلبهای جوان، با استعداد و دارای روحی سلحشور به نام روحالله خمینی تا با حضور در متن جریان از نزدیک با مسائل مبارزه و چگونگی ستیز روحانیت و رضاخان آشنا شود. ماجرای درگیری رویاروی آیةالله بافقی با رضاخان در قم و مضروب شدن این عالم مجاهد بوسیله شاه و تبعید او به شهر ری و ماجراهای مشابه و جریاناتی که در مجالس قانونگذاری این ایام میگذشت تأثیر خود را بر روح حساس و پرشور امام بر جای مینهاد.
هنگامی که رضاخان برای از هم پاشیدن حوزه علمیﮥ قم فرمان برگزاری امتحانات دولتی برای روحانیون را صادر کرد. امام خمینی به افشای اهداف پشت پرده، و مخالفت با آن برخواست و به برخی از علمای صاحبنام قم که سادهاندیشانه این اقدام را گامی اصلاحی ارزیابی میکردند هشدار داد. متأسفانه در این ایام روحانیت ایران در پی تبلیغات وسیع رسانههای دولتی و شرایط پیش آمده و اختلافات و سرخوردگیهایِ بعد از نهضت مشروطیت دچار انزواگرایی شده بود به گونهای که حتی تدریس و تدرّس رشتههایی همچون عرفان و فلسفه که در نهایت به روشنگری ضمیرها و بحث از مسائل و مصائب روز منتهی میشد، نیز از سوی کجاندیشان و راحتطلبان مقدس مآب مهجور و مطرود معرفی شد. شرایط به گونهای شد که امام خمینی برای تعطیل کردن درس فلسفه و عرفان و اخلاق خویش تحت فشار قرار گرفت و ناگزیر از تغییر مکان درس و تدریس در خفا گردید. محصول این تلاشها پرورش شخصیتهایی همچون علامه شهید آیةالله مطهری بود.
حضورج. 8صفحه 338
پس از رحلت آیةالله العظمی حایری (1314) حوزه علمیه قم را خطر انحلال تهدید میکرد. علمای متعهد به چارهجویی برخاستند. آیةالله العظمی بروجردی شخصیت علمی برجستهای بود که میتوانست جانشین مناسبی برای مرحوم حایری و حفظ کیان حوزه باشد. این پیشنهاد از سوی شاگردان آیةالله حایری و از جمله امام خمینی به سرعت تعقیب شد. شخص امام در دعوت از آیةالله بروجردی برای هجرت به قم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حوزه مجدانه تلاش کرد. امام خمینی که با دقت شرایط
حضورج. 8صفحه 339
سیاسی جامعه و وضعیت حوزهها را زیر نظر داشت و اطلاعات خویش را از طریق مطالعه مستمر کتب تاریخ معاصر و مجلات و روزنامههای وقت و رفت و آمد به تهران و درک محضر بزرگانی همچون آیةالله مدرّس تکمیل میکرد دریافته بود که تنها نقطه امید به رهایی و نجات از شرایط ذلتباری که پس از شکست مشروطیت و بخصوص پس از روی کار آوردن رضاخان پدید آمده است، بیداری حوزههای علمیه و پیش از آن تضمین حیات حوزهها و ارتباط معنوی مردم با روحانیت میباشد. در زمان هجرت آیةالله بروجردی به قم امام خمینی که خود از مجتهدین و مدرسین به نام حوزۀ قم بود برای تحکیم موقعیت زعامت و مرجعیت آیةالله بروجردی کوشش فراوان کرد و به گفتﮥ شاگردان امام برای همین منظور نیز در جلسات درس فقه و اصول مرحوم آیةالله بروجردی شرکت میکرد. بر اثر مقاومت علما و مردم ایران، رضاخان با همﮥ توانی که بکار گرفت در هدم کامل اسلام و کشف حجاب و ممنوعیت مراسم دینی تا حدود زیادی با شکست مواجه شد و در بسیاری موارد ناگزیر از عقبنشینی گردید.
امام خمینی در تعقیب هدفهای ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساسی ساختار حوزۀ علمیه را با همکاری و حمایت آیةالله مرتضی حایری و استاد مطهری و طلاب روشن ضمیر تهیه و به آیةالله بروجردی(ره) پیشنهاد داد.
در شرایطی که میرفت این طرح جامﮥ عمل بپوشد و حوزۀ علمیه به عنوان تشکیلاتی علمی و فراگیر ایفای نقش کند، همان خنّاسان و مقدسمآبها که اجرای این طرح را برهمزننده زندگی آرام و منزوی روزمرۀ خود میدیدند به تکاپو افتادند. مخالفت و کارشکنی بدان پایه رسید که آیةالله بروجردی برخلاف نظر اوّلیه و تمایل قلبی از انجام آن منصرف شد. آیةاللهزادۀ حایری در پی این واقعه متأثر شده و برای مدتی به مشهد هجرت کرد. استاد مطهری نیز متعاقب این ماجرا به تهران مهاجرت نمود. ولی امام خمینی علیرغم دشواری شرایط و دلتنگی شدید از این واقعه و حوادث مشابه دیگر همچنان چشم امید به بیداری و حرکتهای آتی حوزۀ علمیه داشت.
هشت سال پیش از این (در شهریور1320) کشور ایران در جریان جنگ جهانی دوم به اشغال قوای متجاوز متفقین درآمد. دیکتاتوری که بیست سال با صرف هزینههای هنگفت ارتش را تجهیز کرده بود تا به کمک آن نفس را در سینههای مردمش حبس کند در مقابل تاخت و تاز اشغالگران، دست تسلیم را بالا برد و بنا به اعتراف پسرش محمدرضا سربازانش پس از شلیک گلولههای مشقی و پیش از آنکه با متجاوزین روبرو شوند از مناطق مختلف درگیری فرار کردند. رضاشاه با همه ادعاهایش ذلیلانه از تخت سلطنت به زیر کشیده شد و از کشور اخراج گردید. داستان به ظاهر متناقضِ اندوه عمیق ملی از اشغال کشور و خرسندی وصفناپذیر عمومی مردم از سقوط دیکتاتوری که وقتی عزل شد، دارایی منقول او که به بهای فقر مردم و سالها چپاول منابع ملی حضورج. 8صفحه 340
به دست آمده بود، بیش از 680 میلیون ریال (در آن زمان!) میرسید، عبرتهای زیادی در خود نهفته دارد.
فرمان سلطنت از سفارت انگلیس و با چراغ سبز یکی دیگر از دول عضو جبهه متفقین یعنی روسها به نام محمدرضا پهلوی صادر گردید. فصلی مشحون از رنج و گرفتاری به درازای 37 سال فروش استقلال و عزت کشور آغاز شد. دو سال اوّل سلطنت متزلزل شاه فرصتی برای نفس کشیدن بود. احزاب و اشخاص به بیان هدفها و مرامهای خود پرداختند. جمعی تکیه بر ناسیونالیسم را که اتفاقاً با شعارهای شاهِ جوان نیز
حضورج. 8صفحه 341
همخوانی داشت پیشه کردند و جمعی نیز به نفوذ در تشکیلات دولت و انتخابات پارلمانی دل بستند. عالمان مجاهدی همچون مدرس که وجودشان در این شرایط میتوانست عمود استواری برای خیمه قیام ملت باشد سالها پیش از این به دست عمال رضاخان به شهادت رسیده بودند. کمونیستها و احزاب سیاسی وابسته نیز مواضع خویش را براساس دستورالعملهای حزبی ارسالی از مسکو و امثال آن تطبیق میدادند.
حوزههای علمیه نیز در این ایام – چنانکه قبلاً اشاره شد – بر اثر حملات رضاخان و مشی مصلحتگرایانه به کنج انزوا خزیده و از ورود جدی به میدان مسئولیتهای اجتماعی ناتوان بود. البته در همین شرایط بودند سلحشوران مجاهدی همچون نواب صفوی و یارانش که با ایدۀ تشکیل حکومت اسلامی، راه مبارزه قهرآمیز و مسلحانه را برای شرایط دشوار آتی مطالعه و ارزیابی میکردند.
امام خمینی در وصف غربت مبارزین در سالهای اختناق رضاخانی – و در همان ایام – چنین سروده بود:
از جــور رضــاشــاه کجــا داد کنیم زیـن دیــو، بـَـرِ که نالــه بنیــاد کنیم
آن دم که نَفَس بُود، ره ناله ببست اکنون نفسی نیست که فریاد کنیم
امام خمینی اینک فرصت را مغتنم شمرد و با تدوین و انتشار کتاب کشف الاسرار (1322 هـ. ش) فجایع سلطنت بیست ساله پهلوی را افشا کرد و با دفاع از اسلام و روحانیت به پاسخگویی به شبهات و هجمههای منحرفین پرداخت و در همین کتاب ایدۀ حکومت اسلامی و ضرورت قیام برای تشکیل آن را مطرح ساخت. سال بعد (اردیبهشت 1323 هـ. ش) نخستین بیانیه سیاسی امام خمینی که در آن آشکارا علمای اسلام و جامعه اسلامی را به قیام عمومی فرا خوانده بود، صادر کرد. لحن و محتوای بیانیه و مخاطب آن به روشنی گواهی میدهد که حضرت امام در آن شرایط اسفبار حوزهها انتظار قیامی زودهنگام را نداشته است بلکه انگیزه انتشار آن به صدا درآوردن زنگ خطرها و بیدارباشی برای طلاب جوان بوده است. همچنانکه انتظار میرفت، حضرت امام در دعوت به قیام پاسخی مناسب دریافت نکرد اما نور امید را در ضمیر طلابی که گرد وجود امام حلقه زده و جلسات درس او را محفل انس و حقیقت یافته بودند میتابانید. شخصیت و موضع سیاسی امام خمینی بعد از تلاشهای اخیر آشکارتر شده بود. بدین ترتیب به تدریج حلقهای از یاران همفکر در جمع شاگردان امام شکل میگرفت. اغلب اینها کسانی بودند که بعدها در جریان قیام 15 خرداد فداکاری کردند و در سالهای اختناق پس از آن از تلاش باز نایستادند و آنانکه از حبسها و شکنجهها جان سالم بدر بردند پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سختترین شرایط، نقش خویش را در مصادر کلیدی نظام نوپای اسلامی ایفا کردند. اندیشﮥ اصلاح حوزۀ علمیه نیز در همین حلقه حمایت میشد اما به دلایلی که قبلاً اشاره کردیم در آن حضورج. 8صفحه 342
شرایط امکان تحقق نیافت. بنا به اسناد و خاطرات موجود، حضرت امام در تمام دوران زعامت آیةالله بروجردی(ره) سعی خویش را در بعد حوزوی صرف نظر از تحقیق و درس و بحث در رشتههای مختلف، مصروف حمایت از اقتدار مرجعیت و حوزههای علمیه از یکسو و انتقال اطلاعات سیاسی و اجتماعی و ارزیابیهای خویش از مسائل روز و هشدارهای به موقع در مورد هدفهای رژیم شاه و جلوگیری از نفوذ عناصر کجفهم و راحتطلب نموده است. و در همین حال ارتباط خویش را با عناصر سیاسی موجّه در تهران و شخصیتهایی نظیر آیةالله کاشانی ادامه میداد و از طرق مختلف از جمله پیگیری مستمرِ مذاکرات مجلس شورای ملی و نشریات
حضورج. 8صفحه 343
معتبرِ وقت، تحولات جاری را به دقت زیر نظر داشت.
هنگامی که زمزمﮥ تشکیل مجلس مؤسسان برای تغییر قانون اساسی و مطلق العنان کردن شاه در سال 1328ه. ش مطرح گردید، شایعه کردند که آیةالله العظمی بروجردی با این تغییرات موافق بوده و مشورتهایی با مقامات دولتی داشته است. امام خمینی از این شایعه برآشفتند و ضمن هشدار در جلسات حضوری، به همراه چند تن از مراجع و علمای وقت طی نامهای سرگشاده به آیةالله بروجردی خواستار بیان حقیقت شدند. متعاقب آن، آیةالله بروجردی طی بیانیهای توافق در این مورد را تکذیب کردند. همزمان با این واقعه آیةالله کاشانی نیز از تبعیدگاه خود در لبنان طی بیانیهای بر لزوم مقاومت در برابر تصمیم جدید شاه تأکید کرد.
در جریان انتخابات دورۀ شانزدهم مجلس، آیةالله کاشانی از سوی مردم تهران انتخاب گردید. همکاری و ائتلاف جناح روحانی مجاهد آیةالله کاشانی با جبهه ملی کفه را به نفع طرفداران نهضت ملی شدن صنعت نفت و به زیان شاه سنگین کرد. فدائیان اسلام که از حمایتهای آیةالله کاشانی بهرهمند بودند طی چند عملیات کمسابقه ضربههای کاری بر دولتهای دستنشانده شاه وارد ساختند. دکتر مصدق رهبر جبهه ملی با بهرهمندی از همین حمایتها به صدارت رسید. قیام سی تیر 1331 در تهران شکل گرفت. ایران آرزوی دیرینﮥ خود یعنی پیروزی ملی شدن صنعت نفت را شادمانی میکرد، اما دیری نپایید که ناسازگاری در جبهﮥ ائتلاف رخ نمود و اختلافات بین فدائیان اسلام و آیةالله کاشانی و رهبران جبهه ملی تا مرز رویارویی توسعه یافت. مرحوم کاشانی بر مخالفت خویش با پرداخت غرامت به انگلیس در مقابل ملی کردن صنعت نفت اصرار میورزید و معتقد بود که انگلیس به خاطر 50 سال غارت نفت ایران باید غرامت بپردازد نه ایران. او در مورد هر گونه مصالحه و مذاکره در این رابطه به دکتر مصدق هشدار جدی و تهدیدآمیز داده بود.
از سوی دیگر آیةالله کاشانی با جایگزینی آمریکا و شرکتهای آمریکایی به جای انگلیس در صنعت نفت و دیگر پهنههای اقتصادی کشور شدیداً مخالف بود. در حالیکه بسیاری از کسانی که ارکان قدرت را در دولت دکتر مصدق اشغال کرده بودند به این نظریه تمایل آشکار نشان میدادند.
خطرات مشارکت عناصر غیر مذهبی در نهضت و اعتماد به حزب توده نیز از جمله موارد اختلاف بود. به موازات افزایش اختیارات نخستوزیر و نفوذ عناصر یاد شده در دولت ملّی، تبلیغات حساب شدۀ ضد دینی نیز افزایش یافت. خیانتهای حزب توده به اوج رسید و جناح مذهبی نهضت منزوی گردید. آمریکا از این فرصت کمال استفاده را برد و با کودتای 28 مرداد 1332 سلطنت بلامنازع شاه را تضمین و مخالفین را ساقط کرد.
آنچه که از مجموعه پیامها و سخنرانیهای بعدی امام خمینی در رابطه با ماجرای نهضت ملی استنباط میشود اینست که آن حضرت از ابتدا بر ناپایداری ائتلافِ پیش آمده واقف بود. نهضت حضورج. 8صفحه 344
ملی در اهداف ضد استعماریش پیروزیهای چشمگیری به دست آورده بود اما ملی کردن صنعت نفت ماهیتاً دارای محدودیتهای فصلی و زمانی بود و به تنهایی نمیتوانست استمرار نهضت را در درازمدت تضمین نماید.
جناح ملیگرای نهضت، اعتقادی به شعارها و هدفهای جناح مذهبی که از ناحیه تودههای مردم حمایت میشد نداشت. فقدان ایدئولوژی فراگیر و رهبری واحد، نفوذ عناصر ناصالح و نبود اهداف
حضورج. 8صفحه 345
مشترک سیاسی و فرهنگی که بتواند در دراز مدت حمایت عمومی مردم مسلمان ایران را تضمین نماید از جمله موانعی بودند که قطع نظر از تحرکات آمریکا و فشارهای خارجی، ادامه مسیر نهضت را ناممکن میساختند. نهضت ملی نفت در مقیاسی کوچکتر برگردانی از شرایط سیاسی و اجتماعی نهضت مشروطیت و نقاط ضعف و قوت آن بود و به همان سرنوشت نیز دچار گردید. حتی در جناح مذهبی نیز وحدت نظر و حمایت عمومی وجود نداشت. فعالیت فدائیان اسلام و همچنین تلاشهای آیةالله کاشانی به دلایلی نه تنها مورد حمایت آیةالله العظمی بروجردی، مرجع مقتدر آن روز واقع نمیشد بلکه اختلافات فاحشی نیز در بین بود.
در چنین شرایطی حمایتهای آشکار شخصیتهایی نظیر آیةالله العظمی خوانساری در قم و حمایتهای ضمنی کسانی همچون امام خمینی نیز نمیتوانست تغییری در روند اوضاع داشته باشد.
به هرحال قبل از آنکه شیرینی نهضت ملی نفت در ذائقه مردم ایران بنشیند تلخی اثر اختلافات و حوادث ناگوار بعدی و سرانجام کودتای 28 مرداد در کامها ریخته شد. فدائیان اسلام دست از مبارزه نکشیدند ولی دو سال بعد (25 / 8 / 1334) در ماجرای ترور ناموفق حسین علاء نخستوزیر وقت که عازم سفر برای امضای پیمان بغداد (سنتو) بود دستگیر و رهبران آن در دیماه سال 1334 پس از محاکمه در دادگاههای سرّی نظامی شاه به جوخه اعدام سپرده شدند.
تلاشهای امام خمینی و دیگر علما در جلوگیری از اعدام آنان به نتیجه نرسید. این حوادث ناگوار بر روح حساس امام خمینی تأثیر مینهاد و در عین حال تجربهای گرانقدر برای مراحل بعدی مبارزه بود.
شاه و دربار او بعد از کودتا در شرایطی متفاوت با دورۀ قبل بطور کامل در اختیار آمریکا قرار گرفت و دولت انگلیس جای خود را به آمریکا داد. تشکیل ساواک در سال 1336و قلع و قمع شدید مخالفین و تشدید حکومت اختناق به منظور فراهم نمودن شرایط اجتماعی برای اصلاحات آمریکایی به سرعت پیگیری شد. شرکتهای آمریکایی در دهﮥ سی و چهل برای به دست گرفتن موقعیت قبلی استعمار انگلیس به سوی خلیج فارس سرازیر شده بودند. جنگ سرد و رقابت شدید آمریکا و شوروی نیز بر حساسیتهای منطقه استراتژیک خلیج فارس افزوده بود. کاخ سفید به منابع نفتی ایران و منطقه چشم دوخته بود و شاه را برای قبول ژاندارمی خلیج فارس و حفاظت منافع غرب در این منطقه از هر جهت بر دیگر رژیمهای موجود منطقه رجحان میداد. آمریکا در برقراری پیوند با شاه و حمایت از رژیم او هدف دیگری را نیز تعقیب میکرد. رویارویی کشورهای اسلامی با اسرائیل غاصب بعنوان امری اجتنابناپذیر پیشبینی میشد. ماهیت وابسته دودمان پهلوی و شخصیت روحی شاه زمینهای مساعد برای ایجاد شکاف در جهان اسلام ارزیابی میشد. نفت در این ماجرا نیز نقش اساسی مییافت. بحران انرژی در صورت حضورج. 8صفحه 346
وقوع نبرد میان کشورهای نفتخیز اسلامی با اسرائیل نگرانی غربیها را برمیانگیخت. توسعه اکتشاف و بهرهبرداری نفت ایران و ثبات رژیم شاه تضمینی برای کاهش بحران در چنین شرایطی بود.
بافت اجتماعی و اقتصاد سنتی کشاورزی ایران مانعی عمده برای اصلاحات آمریکا در ایران به حساب میآمدند. ایران در آن شرایط برای جذب درآمدهای نفتی در آینده که عمدتاً میبایست صرف خرید تجهیزات نظامی و مصرف کالاهای آمریکایی شود، آمادگی لازم را نداشت.
سیل لوایح و طرحهای پیشنهادی برای تغییر شرایط ایران به مجلسین سنا و شورا سرازیر شد. به
حضورج. 8صفحه 347
موجب اعترافات بعدی و صریح سران رژیم و همچنین اسناد و مدارک جاسوسخانﮥ آمریکا در ایران، طراحی محتوای بسیاری از این لوایح در آمریکا و یا سفارت این کشور در ایران صورت میگرفت.
طرح اصلاحات ارضی گامی آزمایشی برای زمینهسازی تصویب اصول انقلاب سفید شاه بود. اوّلین گام، حساب شده انتخاب شده بود. اصلاحات ارضی با تبلیغات فراوان و شعارهایی همچون مبارزه با خوانین و فئودالها، تقسیم اراضی بین زارعین محروم و افزایش تولید مطرح گردید.
مخالفت با هدفهای پشت پردۀ اصلاحات ارضی، حمایت از زمینداران بزرگ تلقی و سرکوب میشد. تحرکات تازۀ آمریکا و رژیم شاه در سال 1340 همزمان با وقوع دو حادثه ناگوار بود. دهم فروردین 1340 آیةالله العظمی بروجردی رحلت کرد. خدمات ارزنده و شخصیت علمی ایشان بار دیگر مرجعیت را به عنوان مهمترین پناهگاه مذهبی مردم در صحنه حیات اجتماعی ایران مطرح ساخته و این موقعیت فی نفسه مانعی عمده بر سر راه هدفهای رژیم شاه بود. فقدان ایشان ضایعهای جبرانناپذیر به حساب میآمد. در اسفند همین سال نیز روحانی مبارز آیةالله کاشانی که روزگاری نامش لرزه بر اندام شاه میانداخت دار فانی را وداع گفت. امام خمینی بعد از رحلت آیةالله بروجردی علیرغم استقبال حوزۀ علمیه و مردم، همچون ادوار گذشتﮥ زندگی خویش کوچکترین قدمی برای مرجعیت خود برنداشت و حتی در مقابل پیشنهادات و اقدامات دوستان خویش در این مسیر سرسختانه مقاومت میکرد. نگاه زهدگرایانه امام خمینی به دنیا و بیارزشی مقامات اعتباری دنیایی را میتوان از بحثهای عمیق اخلاقی و عرفانی که در آثار ایشان نظیر شرح چهل حدیث، سرالصلوة و آداب نماز عنوان گردیده، دریافت که سالها پیش از این تاریخ نوشته شده بود. پس از رحلت آیةالله بروجردی و تجزیه مرجعیت عظمی، رژیم شاه شتاب بیشتری به اصلاحات مورد نظر آمریکا داد و همزمان کوشید تا امر مرجعیت را به خارج از ایران منتقل نماید.
اما رژیم در محاسباتش اشتباه کرده بود. لایحﮥ انجمنهای ایالتی و ولایتی که به موجب آن شرط «مسلمان بودن، سوگند به قرآن کریم و مرد بودن انتخابکنندگان و کاندیداها» تغییر مییافت در 16 مهر 1341 هـ. ش به تصویب کابینه امیر اسدالله علم رسید. آزادی انتخابات زنان پوششی برای مخفی نگه داشتن هدفهای دیگر بود. حذف و تغییر دو شرط نخست دقیقاً به منظور قانونی کردن حضور عناصر بهایی در مصادر امور کشور انتخاب شده بود. چنانکه قبلاً نیز اشاره شد پشتیبانی شاه از رژیم صهیونیستی در توسعه مناسبات ایران و اسرائیل شرط حمایتهای آمریکا از شاه بود. نفوذ پیروان مسلک استعماری بهائیت در قوای سهگانه ایران این شرط را تحقق میبخشید. امام خمینی به همراه علمای بزرگ قم و تهران به محض انتشار خبر تصویب لایحﮥ مزبور پس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند.
حضورج. 8صفحه 348
نقش حضرت امام در روشن ساختن اهداف واقعی رژیم شاه و گوشزد کردن رسالت خطیر علما و حوزههای علمیه در این شرایط بسیار مؤثر و کارساز بود. تلگرافها و نامههای سرگشادۀ اعتراضآمیز علما به شاه و اسدالله علم موجی از حمایت را در اقشار مختلف مردم برانگیخت. لحن تلگرافهای امام خمینی به شاه و نخستوزیر تند و هشدار دهنده بود. در یکی از این تلگرافها آمده بود: «اینجانب مجدداً به شما نصیحت میکنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید و از عواقب وخیمه تخلف از قرآن و احکام علمای ملت و زعمای مسلمین و تخلف از قانون اساسی بترسید و عمداً و بدون موجب مملکت را به خطر نیندازید و الاّ علمای اسلام درباره شما از اظهار عقیده خودداری نخواهند کرد».
حضورج. 8صفحه 349
رژیم شاه ابتدا دست به تهدید و تبلیغات علیه روحانیت زد. اسدالله علم در نطق رادیویی خود گفت «دولت از برنامه اصلاحی که در دست اجرا دارد عقبنشینی نمیکند»! با وجود این، دامنه قیام رو به فزونی نهاد. در تهران، قم، و برخی شهرهای دیگر بازارها تعطیل و مردم در مساجد به حمایت از حرکت علما گرد آمدند. یکماه و نیم پس از آغاز ماجرا، دولت یک گام عقب نشست و با ارسال پاسخ مکتوب شاه و نخستوزیر در صدد دلجویی علما و توجیه آنها برآمد. رژیم شاه با شناختی که از شخصیت و انعطاف ناپذیری امام خمینی داشت از ارسال پاسخ برای ایشان عمداً خودداری کرد. برخی از علمای حوزۀ علمیه موضع دولت را قانعکننده تشخیص داده و خواستار پایان دادن به قیام بودند. اما امام خمینی سرسختانه مخالفت کرد. حضرت امام معتقد بود که دولت میبایست رسماً لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را لغو کند و خبر آن را انتشار دهد. ایشان در بیانیهای که در پاسخ به سؤال اصناف و بازاریان قم صادر کرد صریحاً هدفهای رژیم را از این مصوبه که نفوذ دادن عناصر بهایی و جاسوسان اسرائیلی در تشکیلات دولت ایران بود، افشا کرد و با صراحت اعلام داشت: «ملت مسلمان تا این خطرها رفع نشود سکوت نمی کند و اگر کسی سکوت کند در پیشگاه خداوند قادر مسئول و در این عالم محکوم به زوال است». در همین بیانیه، امام خمینی به نمایندگان مجلسین سنا و شورا نسبت به تصویب لایحﮥ پیشنهادی دولت هشدار داد و نوشت: «ملت مسلمان و علمای اسلام زنده و پاینده هستند و هر دست خیانتکاری که به اساس اسلام و نوامیس مسلمین دراز شود قطع میکنند».
سرانجام رژیم شاه تن به شکست داد و رسماً در 7 آذر 1341 هیئت دولت، مصوبه قبلی را لغو کرد و خبر آن را به علما و مراجع تهران و قم اطلاع داد. امام خمینی در نشست با علمای قم مجدداً بر مواضع خویش پای فشرد و لغو مصوبه در پشت درهای بسته را کافی ندانست و اعلام کرد تا زمانیکه لغو آن در رسانهها پخش نشود، قیام ادامه خواهد داشت. فردای آن روز خبر لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در روزنامههای دولت منعکس شد و مردم نخستین پیروزی بزرگ خویش را پس از نهضت ملی شدن صنعت نفت جشن گرفتند.
امام خمینی در روزهای شادمانی ملت طی سخنانی فرمود: «شکست ظاهری مهم نیست آنچه مهم است شکست روحی است. کسی که رابطه با خدا دارد شکست ندارد، شکست مال کسی است که آمالش دنیا باشد... خدا شکست نمیخورد. و لا تهنوا و لا تحزنوا... در این دو ماه که این پیشامد کرد شبهایی شد که من دو ساعت خواب کردم... باز اگر دیدیم شیطانی از خارج متوجه مملکت باشد ما همین هستیم و دولت همان... نصیحت از واجبات است... از شاه گرفته تا این آقایان، تا آخر مملکت، همه را باید علما نصیحت کنند».
بدین ترتیب ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی تجربهای پیروز و گرانقدر برای ملت ایران بویژه از آنجهت بود که طی آن ویژگیهای شخصیتی را شناختند که از هر جهت برای رهبری امت اسلام حضورج. 8صفحه 350
شایسته بود. با وجود شکست شاه در ماجرای انجمنها، فشار آمریکا برای انجام اصلاحاتِ مورد نظر ادامه یافت. شاه در دیماه 1341 هجری شمسی اصول ششگانه اصلاحات خویش را برشمرد و خواستار رفراندوم شد. در همین زمان احزاب ملیگرا با شعار «اصلاحات آری، دیکتاتوری نه» چراغ سبز نشان دادند. کمونیستها نیز با این تحلیل که اصلاحات شاهانه روند تغییر دیالکتیکی نظام فئودالی به نظام صنعتی و سرمایهداری را
حضورج. 8صفحه 351
تسریع میکند با موضع رادیو مسکو هماهنگ شده و اصول انقلاب سفید را مترقی خواندند. چنانکه همینها قیام 15 خرداد را حرکتی ارتجاعی و در حمایت از فئودالها لقب دادند.
امام خمینی بار دیگر مراجع و علمای قم را به نشست و چارهجویی و قیامی دوباره فراخواند. قیام برای کسانی که مرجعیت را تنها از دریچﮥ رتق و فتق آرام امور دینی مردم و نه از زاویه مسئولیت در قبال مسائل و مصائب جامعه اسلامی مینگریستند چندان خوشایند نبود. با آنکه هدفهای پشت پردۀ رژیم از اصلاحات و رفراندوم برای شخص امام آشکار، و رویارویی غیرقابل اجتناب بود، اما در این نشست تصمیم جمعی بر این شد که با شاه مذاکره و انگیزۀ او را جویا شوند. پیغامهای طرفین بوسیله اعزام نمایندگانی برای مذاکره در چند مرحله ردّ و بدل شد. شاه در ملاقات با آیةالله کمالوند تهدید کرده بود که اصلاحات به هر قیمتی ولو با خونریزی و خراب کردن مساجد انجام خواهد شد.
در نشست بعدی علمای قم، حضرت امام خواستار تحریم رسمی رفراندوم شاه بود ولی محافظهکارانِ حاضر در جلسه، مبارزه در چنین شرایطی را مقابله «مشت با درفش» دانسته و بیثمر خواندند! سرانجام بر اثر اصرار و مقاومت امام خمینی قرار شد مراجع و علما مخالفت با رفراندوم را صریحاً اعلام و شرکت در آنرا تحریم کنند. حضرت امام بیانیهای کوبنده در دوم بهمن 1341 صادر کرد. متعاقب آن بازار تهران تعطیل شد و مأمورین پلیس به تجمع مردم حمله بردند. در آستانﮥ رفراندوم تحمیلی ابعاد مخالفت مردم فزونی گرفت. شاه ناگزیر برای کاهش دامنﮥ مخالفتها در چهارم بهمن عازم قم گردید. امام خمینی از قبل با پیشنهاد استقبال مقامات روحانی از شاه به شدت مخالفت نمود، و حتی خروج از منازل و مدارس را در روز ورود شاه به قم تحریم کرد. شاه در سخنرانی خود در این شهر خشم خود را با رکیکترین عبارات علیه روحانیت و مردم ابراز نمود. دو روز بعد رفراندوم غیرقانونی در شرایطی که به جز کارگزاران رژیم کسی دیگر در آن شرکت نداشت، برگزار شد. رسانههای رژیم با پخش مکرر تلگرافهای تبریکِ مقامات آمریکا و دول اروپایی سعی داشتند تا رسوایی عدم مشارکت مردم در رفراندوم را مخفی نگاه دارند. امام خمینی با سخنرانیها و بیانیههای خویش همچنان به افشاگری دست میزد. از آنجمله اعلامیهای بسیار تند و در عین حال مستدلّ تنظیم نمود که به اعلامیه 9 امضائی معروف و منتشر گردید و در آن ضمن برشماری اقدامات خلاف قانون اساسی شاه و دولت دستنشانده وی، سقوط کشاورزی و استقلال کشور و ترویج فساد و فحشا به عنوان نتایج قطعی اصلاحات شاهانه پیشبینی شده بود.
با پیشنهاد امام خمینی عید باستانی نوروز سال 1342 در اعتراض به اقدامات رژیم تحریم شد. در اعلامیه حضرت امام از انقلاب سفید شاه به انقلاب سیاه تعبیر و همسویی شاه با اهداف آمریکا و اسرائیل افشاء شده بود. در این بیانیه امام خمینی اعلام کرده بود: «من چاره را در این حضورج. 8صفحه 352
میبینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود و دولتی که پایبند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد بیاید. بار الها من تکلیف فعلی خود را ادا کردم – اللهم قد بلّغت – و اگر زنده ماندم تکلیف بعدی خود را به خواست خداوند ادا خواهم کرد». درک اهمیت اینگونه اظهارات تنها برای کسانی میسر است که زندانهای مخوف و فضای آکنده از اختناق آن روزهای ایران را دیده باشند که کمترین انتقادی با شکنجه و حبس و تبعید همراه بود.
حضورج. 8صفحه 353
از سوی دیگر، شاه در مورد آمادگی جامعه ایران برای انجام اصلاحات آمریکا به مقامات واشنگتن اطمینان داده بود و نام اصلاحات را انقلاب سفید نهاده بود. مخالفت علما برای وی بسیار گران میآمد. تبلیغات وسیعی علیه روحانیت و امام خمینی آغاز شد. شاه تصمیم به سرکوبی قیام داشت. روز دوم فروردین 1342 که مصادف با شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) بود مأمورین مسلح رژیم با لباس مبدل اجتماع طلاب علوم دینی در مدرسه فیضیه را بر هم زدند و متعاقب آن نیروهای پلیس با سلاح گرم وحشیانه به مدرسه فیضیه یورش بردند و به کشتار و جرح طلاب پرداختند. همزمان مدرسه دینی طالبیه تبریز نیز مورد هجوم مأمورین دولتی قرار گرفت. در پی این حوادث منزل امام خمینی در قم هر روز شاهد حضور گروههای زیادی از نیروهای انقلابی و مردم خشمگینی بود که برای ابراز همدردی و حمایت علما و دیدن آثار جنایت رژیم به قم میآمدند.
امام خمینی در اجتماع مردم، بیپروا از شخص شاه به عنوان عامل اصلی جنایات و همپیمان با اسرائیل یاد میکرد و مردم را به قیام فرا میخواند. او در سخنرانی خود در روز دوازدۀ فروردین 1342 شدیداً از سکوت علمای قم و نجف و دیگر بلاد اسلامی در مقابل جنایات تازۀ رژیم انتقاد کرد و فرمود: «امروز سکوت همراهی با دستگاه جبار است» حضرت امام روز بعد (13 فروردین 42) اعلامیه معروف خود را تحت عنوان «شاه دوستی یعنی غارتگری» منتشر ساخت. در این اعلامیه که یکی از تندترین بیانیههای سیاسی امام خمینی است، رژیم شاه به محاکمه کشیده شده و در پایان آن تأکید شده بود که در این شرایط تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب (ولو بلغ ما بلغ). در همین اعلامیه است که امام خمینی خطاب به شاه و عمّالش مینویسد: «من اکنون قلب خود را برای سرنیزههای مأمورین شما حاضر کردم ولی برای قبول زورگوئیها و خضوع در مقابل جباریهای شما حاضر نخواهم کرد».
امام خمینی راه خویش را آگاهانه انتخاب کرده بود. در پشت سر کولهباری از تجربیات تلخ و شیرین سیاسی و مبارزاتی داشت و پیشرو حوادثی سهمگین و مسیری پرمخاطره میدید. اما او نه از گذشته و نه از آینده فرمان نمیگرفت، او به تکلیف شرعی میاندیشید و شعارش «عمل به وظیفه، ولو بلغ ما بلغ» بود. در منطق امام معنای «شکست و پیروزی» غیر آنچیزی است که در عرف سیاستمداران حرفهای تعریف میشود. برخلاف بسیاری از مبارزینِ بنام و رهبران و مشاهیر سیاسی جهان که نخست – به هر دلیل و انگیزهای – وارد میدان مبارزه میشوند و آنگاه به خویشتن و نقش خود توجه کرده و شخصیتشان در چنین کشاکشی شکل میگیرد، امام خمینی زمانی در نقش رهبری انقلاب اسلامی در سال 1342 ظاهر شد که سالها پیش از آن مراحل مختلف تهذیب نفس و جهاد اکبر و کسب فضائل معنوی و معارف حقیقی را در سطوح عالیه گذرانده بود. او خودسازی و جهاد درونی را مقدم بر مبارزه بیرونی میدانست، و حتی حضورج. 8صفحه 354
میفرمود فراگیری علوم مختلف و علم توحید نیز اگر توأم با تهذیب نفس نباشد حجابی بیش نیست و ره به حقیقت نخواهد برد. جملات تند امام در بیانیﮥ 13 فروردین 42 و مشابه آن که در آثار امام خمینی فراوانند، ژست سیاسی برای بیرون کردن حریف از صحنه نبود. بیان واقعیتی برخاسته از عمق وجود شخصیتی بود که عالم را محضر خدا میدانست. او نه با شاه و نه با صدام و نه با کارتر و ریگان و دیگر کسانی که در طول دوران مبارزهاش به رویارویی آنان برخاسته بود، کینه و دشمنی شخصی نداشت. امام خمینی به اصلاح جامعه انسانی و نجات بشر از سلطﮥ اصحاب شیطان و بازگشت بشریت به هویت فطری خویش که الهی
حضورج. 8صفحه 355
و رحمانی است میاندیشید و مبارزه را از این زاویه مینگریست. او پیش از آنکه دیگران را دعوت کند، خود به این مبانی معتقد و عامل بود. راز موفقیتهای امام خمینی را باید در مجاهدۀ طولانی او با نفس و نیل به معرفت شهودی حقیقت جستجو کرد. فهم انگیزه و اهداف مبارزات سیاسی امام خمینی بدون نظر کردن به مراحل تکامل شخصیت روحی و معنوی و علمی وی ممکن نیست. جهان، عناصر برجستﮥ مبارز و انقلابی بسیاری به خود دیده است اما آنچه که کار امام را برجسته میکند و انقلاب او را از سایر انقلابها جدا و به نهضت انبیاء پیوند میدهد آنست که شخصیتی دست به کار انقلاب اسلامی در قرن بیستم زد که به گفته تمام کسانی که با وی محشور بودهاند از بدو تکلیف تا روزهای آغاز قیام و از آن زمان تا روز کوچ و رحلت حتی یک شب نماز شب و نیایش شبانهاش ترک نشد تا چه رسد به واجبات و فرایض دینی. او همان مردی است که وقتی در روزهای پایانی اقامتش در نوفل لوشاتوی پاریس صدها خبرنگار و فیلمبردار از سراسر جهان برای ضبط آخرین مصاحبه در فرانسه گرد آمده بودند دقایقی پس از آغاز گفتگو به محض رسیدن وقت نماز مصاحبه را نیمه کاره رها کرد.
راز تأثیر شگفت پیام و کلام امام در روان مخاطبینش که تا مرز جانبازی پیش میرفت را باید در همین اصالت اندیشه، صلابت رأی و صداقت بیشائبهاش با مردم جستجو کرد.
سال 1342 با تحریم مراسم عید نوروز آغاز و با خون مظلومین فیضیه خونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر آمریکا اصرار میورزید و امام خمینی بر آگاه کردن مردم و قیام آنان در برابر دخالتهای آمریکا و خیانتهای شاه پافشاری داشت. در چهارده فروردین 1342 آیةالله العظمی حکیم از نجف طی تلگرافهایی به علما و مراجع ایران خواستار آن شد که همگی به طور دسته جمعی به نجف هجرت کنند. این پیشنهاد برای حفظ جان علما و کیان حوزهها مطرح شده بود. رژیم شاه با دست زدن به اقداماتی خشم خود را از جانبداری علمای نجف و کربلا و آیةالله حکیم در حمایت از قیام علمای ایران ابراز نمود ولی از جنبۀ سیاسی، رژیم شاه از خالی شدن حوزۀ علمیه قم و هجرت بدون سر و صدای علما به نجف ناخشنود نبود. حضرت امام در پاسخ به تلگراف مزبور با بیان دلایل ردّ پیشنهاد، تصریح کرد: «ما تکلیف الهی خود را انشاءالله ادا خواهیم کرد و به احدی الحسنیین نایل خواهیم شد: یا قطع دست خائنین از اسلام و قرآن کریم و یا جوار رحمت حق، جلّ وَ علا. «انّی لا اری الموت الاّ السعادة و لا الحیوة مع الظالمین الاّ برما».
امام خمینی در پیامی (به تاریخ 12 / 2 / 1342) بمناسبت چهلّم فاجعه فیضیه بر همراهی علما و ملت ایران در رویارویی سران ممالک اسلامی و دول عربی با اسرائیل غاصب تأکید ورزید و پیمانهای شاه و اسرائیل را محکوم کرد و بدین ترتیب از آغاز قیام خویش نشان داد که نهضت اسلامی در ایران از مصالح امت اسلامی جدا نیست و قیام او نهضتی اصلاحطلبانه در کل جهان حضورج. 8صفحه 356
اسلام است و محدود به مرزهای جغرافیایی ایران نیست. حضرت امام در نامهای خطاب به علما نوشت: «خطر اسرائیل برای اسلام و ایران بسیار نزدیک است، پیمان با اسرائیل در مقابل دول اسلامی یا بسته شده یا میشود... با سکوت و کنارهگیری همه چیز را از دست خواهیم داد. اسلام به ما حق دارد. پیغمبر اسلام حق دارد. باید در این زمان که زحمات جانفرسای آن سرور در معرض زوال است علمای اسلام و وابستگان به دیانت مقدسه دین خود را ادا نمایند. من مصمم هستم که از پا ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم...»
حضورج. 8صفحه 357
● قیام 15 خرداد:
ماه محرّم 1342 که مصادف با خرداد بود فرا رسید. امام خمینی از این فرصت نهایت استفاده را در تحریک مردم به قیام علیه رژیم مستبد شاه بعمل آورد. روز عاشورا جمعیت صد هزار نفری در تهران با داشتن عکسهایی از امام به تظاهرات پرداختند و در مقابل کاخ مرمر (محل استقرار شاه) برای اوّلین بار در پایتخت شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند. روزهای بعد نیز در دانشگاه و بازار و مقابل سفارت انگلیس تظاهرات گستردهای در حمایت از قیام امام برپا بود.
امام خمینی عصر عاشورای سال 1383 هجری قمری (13 خرداد 1342 شمسی) در مدرسﮥ فیضیه نطق تاریخی خویش را که آغازی بر قیام 15 خرداد بود ایراد کرد. بخش عمدهای از سخنان امام در بیان نتایج زیانبار سلطنت دودمان پهلوی و افشای روابط پنهانی شاه و اسرائیل اختصاص داشت. در همین سخنرانی بود که امام خمینی با صدای بلند خطاب به شاه فرمود: «آقا من به شما نصیحت میکنم؛ ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم دست بردار از این کارها، آقا اغفال میکنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند... اگر دیکته میدهند دستت و میگویند بخوان، در اطرافش فکر کن... نصیحت مرا بشنو... ربط مابین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید از اسرائیل حرف نزنید... مگر شاه اسرائیلی است؟»
سخنان امام خمینی همچون پتکی بر روح شاه که جنون قدرت و تکبّر فرعونی او زبانزد خاص و عام بود فرود آمد. شاه فرمان خاموش کردن صدای قیام را صادر کرد. نخست جمع زیادی از یاران امام خمینی در شامگاه 14 خرداد دستگیر و ساعت سه نیمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) صدها کماندوی اعزامی از مرکز، منزل حضرت امام را محاصره کردند و ایشان را در حالیکه مشغول نماز شب بود دستگیر و سراسیمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زندانی کردند و غروب آنروز به زندان قصر منتقل نمودند. خبر دستگیری امام به سرعت در شهر قم و مناطق اطراف پیچید. زن و مرد از روستاها و منازل خویش در شهر به سوی منزل قائد خود حرکت کردند. شعار اصلی جمعیت «یا مرگ یا خمینی» بود که از تمام فضای قم به گوش میرسید. خشم مردم آنچنان بود که ابتدا مأمورین پلیس پا به فرار گذاشتند. آنها پس از تجهیز قوا به میدان آمدند. نیروهای کمکی نظامی نیز از پادگانهای اطراف به شهر قم گسیل شدند. هنگامی که سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه بیرون آمدند رگبار مسلسلها گشوده شد و تا ساعتی چند درگیری شدید ادامه داشت. حمام خون به راه افتاده بود. هواپیماهای نظامی از تهران به پرواز درآمدند و در فضای شهر قم برای ایجاد رعب بیشتر دیوار صوتی را شکستند. قیام با سرکوبی شدید کنترل شد. کامیونهای نظامی، اجساد شهدا و مجروحین را به سرعت از خیابانها و کوچهها به نقاط نامعلومی بردند. غروب آنروز شهر قم حالتی جنگزده و غمگنانه داشت.
حضورج. 8صفحه 358
صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب و قیام مردم قم به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. مردم ورامین و شهرکهای اطراف به سوی تهران سرازیر شدند. تانکها و ابزار زرهی و نیروهای نظامی برای جلوگیری از ورود معترضین به شهر در سه راهی ورامین با جمعیت درگیر شدند و جمع زیادی از راهپیمایان را به خاک و خون کشیدند. جمعیت انبوهی در حوالی
حضورج. 8صفحه 359
بازار تهران و مرکز شهر نیز گرد آمده و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به سوی کاخ شاه به حرکت درآمدند. از جنوب شهر تهران نیز سیل جمعیت به سمت مرکز راه افتاده بود و در پیشاپیش آنها طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی با گروه خود که قبل از این به عنوان یاغی شناخته میشدند در حرکت بودند. این دو تن بعد از چندی دستگیر و در 11 آبان 1342 تیرباران شده و هوادارانشان به بندرعباس تبعید گردیدند.
نزدیکترین ندیم همیشگی شاه، تیمسار حسین فردوست در خاطراتش از بکارگیری تجربیات و همکاری زبدهترین مأمورین سیاسی و امنیتی آمریکا برای سرکوب قیام و همچنین از سراسیمگی شاه و دربار و امرای ارتش و ساواک در این ساعات پرده برداشته و توضیح داده است که چگونه شاه و ژنرالهایش دیوانهوار فرمان سرکوب صادر میکردند. ارتشبد فردوست در توضیح وخامت اوضاع مینویسد: به اویسی (فرماندۀ لشکر گارد ویژه) گفتم «تنها راه این است که هرچه آشپز و نظافتکار و اسلحهدار و غیره در لشکر داری مسلح کنی»24 سرانجام مأمورین نظامی و پلیس شاه با تیراندازیهای گسترده و مستقیم و به کارگیری هرچه در توان داشتند بر قیام مردم فائق آمدند. اسدالله علم نخستوزیر شاه در خاطراتش از این روز خطاب به شاه مینویسد: «اگر ما عقبنشینی کرده بودیم ناآرامی به چهار گوشه ایران سرایت میکرد و رژیم ما با تسلیم ننگآوری سقوط میکرد. در آن موقع حتی این را به شما [شاه] عرض کردم که اگر خود من هم از مسند قدرت به زیر کشانده شوم شما همیشه میتوانید با محکوم کردن و اعدام من به عنوان مسبّب آنچه واقع شده خود را نجات دهید!» روز 15 خرداد در تهران و قم حکومت نظامی برقرار شد اما علیرغم آن روزهای بعد نیز تظاهرات وسیعی بر پا بود که در هر مورد به درگیری خونین انجامید.
پانزده خرداد 42 آغاز انقلاب اسلامی مردم ایران بود. امام خمینی پس از 19 روز حبس در زندان قصر به بازداشتگاهی در پادگان نظامی عشرتآباد منتقل شد.
شاه دو روز بعد از نهضت 15 خرداد، قیام مردم را بلوا و اقدامی وحشیانه و نتیجه اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه نامید و سعی کرد تا آنرا به خارج از مرزها و کسانی همچون جمال عبدالناصر نسبت دهد. سستی ادعاهای شاه بر هیچکس پوشیده نبود. برخلاف ادعاهای مکرر شاه، عناصر چپ و کمونیستها نه تنها هیچگونه مشارکتی در این قیام نداشتند بلکه حزب توده و دیگر کمونیستهای ایران در نوشتهها و مواضع خویش به تکرار تفسیر رادیو مسکو و روزنامههای شوروی از وقایع 15 خرداد میپرداختند. حزب کمونیست شوروی قیام 15 خرداد را حرکتی کور و ارتجاعی بر ضد اصلاحات مترقّیانه شاه! میدانست. ادعای کذب دیگر شاه (در مورد دخالت دولت مصر) نیز علیرغم تلاش و دسیسه ساواک هیچگاه از سوی احدی باور نشد. استقلال تمام حضورج. 8صفحه 360
عیار قیام 15 خرداد آنچنان برملا و فاحش بود که اینگونه انگها نمیتوانست کمترین لطمهای بدان وارد سازد.
با دستگیری رهبر نهضت و کشتار وحشیانه مردم در روز 15 خرداد 42، قیام ظاهراً سرکوب شد. امام خمینی در حبس از پاسخ گفتن به سؤالات بازجویان، با شهامت و اعلام اینکه هیئت حاکمه ایران و قوۀ قضائیﮥ آنرا غیرقانونی و فاقد صلاحیت میداند، اجتناب ورزید. حضرت امام در سلول انفرادی پادگان عشرت آباد نیز فرصت را از دست نداد و به مطالعه کتب تاریخ معاصر و از آنجمله تاریخ مشروطیت ایران و کتابی از آثار جواهر لعل نهرو پرداخت. پس از دستگیری امام خمینی اعتراضات گستردهای از سوی روحانیت و اقشار مختلف مردم از سراسر کشور آغاز و خواستار آزادی رهبر خویش
حضورج. 8صفحه 361
شدند. جمعی از علمای برجسته کشور به نشانﮥ اعتراض به تهران هجرت کردند. بیم سوء قصد به جان رهبر انقلاب واکنش گستردهای در مردم برانگیخته بود. تعدادی از علمای مهاجر در جریان یورش مأمورین ساواک دستگیر و برای مدتی زندانی شدند. شاه که وقایع 15 خرداد را لطمهای به ثبات و تضمینهای داده شده به آمریکا میدید، در صدد بود تا این وقایع را کمبها، و اوضاع را کنترل شده و عادی جلوه دهد. از سوی دیگر خشم مردم از ادامﮥ بازداشت امام رو به فزونی بود. از اینرو رژیم ناگزیر شد تا در تاریخ 11 مرداد 1342 حضرت امام را از بازداشتگاه به منزلی تحت محاصره نیروهای امنیتی در منطقه داودیه تهران منتقل نماید. مردم تهران به محض اطلاع از انتقال رهبر، به سمت داودیه سرازیر شدند. ساعاتی از ازدحام جمعیت نگذشت که رژیم ناگزیر از پراکندن جمعیت و محاصرۀ علنی منزل، توسط نیروهای نظامی گردید. عصر 11 مرداد، روزنامههای رژیم شاه خبری جعلی را مبنی بر تفاهم امام خمینی با مقامات دولتی منتشر ساختند. اطلاع از خبر و تکذیب آن خبر برای امام خمینی ممکن نبود. اما علمای وقت با انتشار بیانیههایی هرگونه تفاهم را تکذیب کردند. در این میان اطلاعیه آیةالله العظمی مرعشی نجفی(ره) بسیار تند و افشاگرانه و مؤثر بود. پس از این وقایع امام خمینی تحت الحفظ مأموران رژیم به منزلی واقع در محلّه قیطریه تهران منتقل شد و تا روز آزادی و بازگشت به قم در 18 فروردین سال 43 در همین محل محاصره شده اقامت داشت.
رژیم شاه در آغاز سال 1343 با این تصور که شدت عمل در ماجرای قیام 15 خرداد مردم را متنبه و مبارزین را وادار به سکوت کرده است، کوشش داشت تا وقایع سال گذشته را فراموش شده جلوه دهد. در شامگاه 18 فروردین 43 بدون اطلاع قبلی، امام خمینی آزاد و به قم منتقل میشود. به محض اطلاع مردم، شادمانی سراسر شهر قم را فرا میگیرد و جشنهای باشکوهی در مدرسه فیضیه و شهر به مدت چند روز برپا میشود. سه روز از آزادی امام نمیگذرد که نطق تاریخی آنحضرت در مدرسه فیضیه مهر بطلانی بر همﮥ تصورات و تبلیغات رژیم میزند. امام در این سخنرانی میگوید: «امروز جشن معنا ندارد. تا ملت عمر دارد غمگین در مصیبت 15 خرداد است». رهبر انقلاب در نطق خویش به تفصیل، ابعاد قیام 15 خرداد را برشمرده و در پاسخ به گزارش کذب روزنامهها مبنی بر تفاهم ایشان با رژیم میفرماید: «در سرمقاله نوشته بودند که با روحانیت تفاهم شده و روحانیت با انقلاب سفید شاه و ملت موافق هستند. کدام انقلاب؟ کدام ملت؟... خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. با سرنیزه نمیشود اصلاحات کرد.»
تحلیل بردن نیروهای مبارز در حوزۀ علمیه از طریق ایجاد اختلاف بین علما و مراجع، ترفندی بود که ساواک پس از آزادی امام خمینی در پی آن بود. امام با آگاهی از این توطئه در نطق دیگری (26 فروردین 43) فرمود: «اگر کسی به من اهانت کرد، سیلی به صورت من زد، سیلی به صورت اولاد من زد والله تعالی راضی نیستم در مقابل او کسی پا شود و دفاع کند، راضی نیستم. من میدانم که بعضی از افراد یا به جهالت یا به عمد میخواهند تفرقه مابین این مجتمع بیندازند... من که اینجا نشستهام دست تمام مراجع را میبوسم، تمام مراجع اینجا، نجف، سایر بلاد، مشهد، تهران هر جا هستند دست همه علمای اسلام را میبوسم. مقصد بزرگتر از اینهاست. من دست برادری دراز میکنم به تمام ملتهای اسلام، به تمام مسلمین دنیا در شرق و غرب عالم». امام خمینی در این نطق نیز علیه روابط پنهانی شاه و اسرائیل افشاگری کرد و فریاد کشید: «ای مردم! ای عالم! بدانید ملت ما مخالف است با پیمان با اسرائیل. این
حضورج. 8صفحه 362
ملت ما نیست، این روحانیت ما نیست، دین ما اقتضا میکند که با دشمن اسلام موافقت نکنیم». امام از شاه با عنوان «مَردَک» یاد کرده و خطاب به او فرمود: «اشتباه نکنید، اگر خمینی هم با شما سازش کند ملت اسلام با شما سازش نمیکند. اشتباه نکنید، ما به همین سنگری که بودیم هستیم. با تمام تصویبنامههای مخالف اسلام که گذاشته است مخالفیم. با تمام زورگوئیها مخالفیم... ملت عزیز شدیداً از اسرائیل و عمال اسرائیل متنفرند و از دولتهایی که با اسرائیل سازش میکنند متنفر و منزجرند.»28
اوّلین سالگرد قیام 15 خرداد در سال 1343 با صدور بیانیﮥ مشترک امام خمینی و دیگر مراجع تقلید و بیانیههای جداگانﮥ حوزههای علمیه گرامی داشته شد و به عنوان روز عزای عمومی معرفی شد در تیر ماه سال 1343، مجاهد بزرگ آیةالله طالقانی و چند تن از سران نهضت آزادی ایران که به حمایت از قیام 15 خرداد برخاسته بودند در دادگاههای نظامی شاه محاکمه و به زندانهای طویلالمدت محکوم شدند. امام خمینی بیانیهای صادر کرد و در آن هشدار داد که: «رأیدهندگان باید منتظر سرنوشت سختی باشند». همچنین امام خمینی پیشنهاد کرد بمنظور پیگیری اهداف نهضت، روحانیت ایران در سراسر کشور جلسات هفتگی منظم داشته و قیام ملت را هدایت کنند.
● قیام امام خمینی علیه احیای کاپیتولاسیون، و تبعید به ترکیه:
در سوی دیگر، شاه با غرور همیشگی و به تصور اینکه کشتارها و بازداشتها و محاکمهها، نیروی مقاومت عمده را از سر راه برداشته است، تحت فشار آمریکا در انجام اصلاحات دیکته شدۀ کاخ سفید مصمم بود. اصلاحات در نهایت میبایست به نفوذ همه جانبه آمریکا و حضور مستقیم کارگزاران این کشور در عرصههای مختلف اقتصاد و ارتش و ارکان رژیم شاه بیانجامد. از اینرو برداشتن موانع حقوقی و قانونی برای حضور نیروهای آمریکایی در ایران و تضمین امنیت و مطلق العنان بودن آنان شرط اوّلیه بود. احیای رژیم کاپیتولاسیون (مصونیت سیاسی و کنسولی اتباع آمریکایی در ایران) در دستور کار قرار گرفت. تصویب لایحه کاپیتولاسیون بوسیله مجلسین فرمایشی سنا و شورا تیر خلاصی بر استقلال نیمبند ایران بود. سرکوبی شدید مبارزین و حبس و تبعید آنان و حکومت پلیسی شاه نفس را در سینهها حبس کرده و کسی یارای مخالفت نداشت. در این ماجرا نیز امام خمینی بر انجام رسالت تاریخی خویش مصمم شد و به قیامی دوباره برخاست. روز چهارم آبان که روز تولد شاه بود و با هزینههای گزافی همه ساله جشنهای فرمایشی برگزار میشد، به عنوان روز افشاگری از سوی امام خمینی انتخاب و خبر آن بوسیله نامه و ارسال پیکهایی از سوی آن حضرت به علمای شهرهای مختلف، منتشر گردید. شاه برای تهدید امام خمینی و باز داشتن ایشان از تصمیم به ایراد سخنرانی در این روز، نمایندهای به قم حضورج. 8صفحه 363
اعزام نمود. حضرت امام نماینده شاه را نپذیرفت. پیغام شاه به آیةالله حاج آقا مصطفی (فرزند ارشد امام) ابلاغ گردید.
امام خمینی بیاعتنا به تهدیدها، در روز موعود یکی از ماندگارترین سخنرانیهای خویش را در جمع کثیری از روحانیون و مردم قم و دیگر شهرها ایراد کرد. این نطق تاریخی در حقیقت محاکمﮥ دخالتهای غیرقانونی هیئت حاکمه آمریکا در کشور اسلامی ایران و افشای خیانتهای شاه بود. سخنرانی امام با صلابتی وصفناپذیر با این جملات آغاز میشد: «... عزت ما پایکوب شد. عظمت ایران از بین رفت. عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. قانونی در مجلس بردند، در آن قانون ما را ملحق کردند به پیمان
حضورج. 8صفحه 364
وین... که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانوادههاشان، با کارمندهای فنیشان، با کارمندان اداریشان، با خدمهشان... از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند... آقا من اعلام خطر میکنم، ای ارتش ایران من اعلام خطر میکنم، ای سیاسیون ایران من اعلام خطر میکنم... والله گناهکار است کسی که داد نزند. والله مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند. ای سران اسلام، به داد اسلام برسید. ای علمای نجف به داد اسلام برسید، ای علمای قم به داد اسلام برسید.»
در همین سخنرانی بود که امام خمینی جمله معروف خود را به این شرح بیان داشت: «... آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما این خبیثهاست، با آمریکاست. رئیس جمهور آمریکا بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما... تمام گرفتاری ما از این آمریکاست، تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است. اسرائیل هم از آمریکاست. »
امام خمینی در همین روز (4 آبان 1343) بیانیهای انقلابی صادر کرد و در آن نوشت: «دنیا بداند که هر گرفتاریای که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از آمریکا خصوصاً متنفر است... آمریکاست که از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانی میکند. آمریکاست که به اسرائیل قدرت میدهد که اعراب مسلم را آواره کند».
افشاگری امام علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ایران را در آبان سال 43 در آستانه قیامی دوباره قرار داد. اما رژیم شاه با بهرهگیری از تجربه 15 خردادِ سال قبل به سرعت دست بکار شد. از سوی دیگر در این زمان جمع زیادی از عناصر برجسته مذهبی و سیاسیِ مدافع قیام امام، در زندان و یا تبعیدگاه بودند. برخی از مراجع تقلید و علمای بزرگ نیز که در ابتدای قیام 15 خرداد به صحنه مبارزه آمده بودند به تدریج به مصلحتگرایی و سکوت گرویده و پای خود را از صحنه مبارزه بیرون کشیدند که این وضعیت تا سالهای بعد نیز ادامه داشت. از طرف دیگر به موجب سندهایی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی منتشر شد، کسانی همچون آقای شریعتمداری در این زمان (آبان 43) از موقعیت و نفوذ خود استفاده کرده و کوشیدند تا طرفداران خویش را وادار به سکوت و عدم حمایت از دعوت امام نمایند. خطر اصلی برای رژیم شاه وجود امام خمینی بود که به هیچ ترفندی نتوانسته بودند وی را به سکوت وادار کنند. او اکنون رهبری محبوب و شناخته شده برای همه مبارزین ملت ایران و مرجع تقلید بسیاری از مردم بود. تجربه گذشته نشان داده بود که بازداشت او در داخل کشور دشواریهای رژیم را صد چندان میکند. قصد سوء نسبت به جان وی نیز به منزلﮥ ایجاد زمینﮥ شورشی غیرقابل کنترل در سراسر کشور ارزیابی میشد. سرانجام تصمیم به تبعید ایشان به خارج کشور گرفته شد.
حضورج. 8صفحه 365
سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره کماندوهای مسلح اعزامی از تهران، منزل امام خمینی در قم را محاصره کردند. شگفت آنکه وقتِ بازداشت، همانند سال قبل مصادف با نیایش شبانﮥ امام خمینی بود. حضرت امام بازداشت و به همراه نیروهای امنیتی مستقیماً به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با یک فروند هواپیمای نظامی که از قبل آماده شده بود، تحتالحفظ مأمورین امنیتی و نظامی به آنکارا پرواز کرد. عصر آنروز ساواک خبر تبعید امام را به اتهام اقدام علیه امنیت کشور! در روزنامهها منتشر ساخت. علیرغم فضای خفقان، موجی از اعتراضها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطیلی طولانی مدت دروس حوزهها و
حضورج. 8صفحه 366
ارسال طومارها و نامهها به سازمانهای بینالمللی و مراجع تقلید جلوهگر شد.
آیةالله حاج آقا مصطفی خمینی نیز در روز تبعید امام بازداشت و زندانی شد و پس از چندی در 13 دیماه 1343 به ترکیه نزد پدر تبعید گردید. دوران تبعید امام در ترکیه بسیار سخت و شکننده بود. حضرت امام حتی از پوشیدن لباس روحانیت در آنجا ممنوع شده بود. اما هیچیک از فشارهای روانی و جسمی نتوانست آنحضرت را وادار به سازش کند. محل اقامت اوّلیه امام، هتل بولوار پالاس آنکارا (اطاق 514 طبقﮥ 4) بود. فردای آنروز برای مخفی نگاه داشتن محل اقامت، امام را به محلی واقع در خیابان آتاتورک منتقل کردند. چند روز بعد (21 آبان 1343) برای منزویتر ساختن ایشان و قطع هرگونه ارتباطی، محل تبعید را به شهر بورسا واقع در 46 کیلومتری غرب آنکارا نقل مکان دادند. در این مدت امکان هرگونه اقدام سیاسی از امام خمینی سلب شده و ایشان تحت مراقبت مستقیم مأمورین اعزامی ایران و نیروهای امنیتی دولت ترکیه قرار داشت.
اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید در این مدت رژیم شاه با شدت عمل بیسابقهای بقایای مقاومت را در ایران درهم شکست و در غیاب امام خمینی به سرعت دست به اصلاحات آمریکا پسند زد. رژیم در چند مورد بر اثر فشار مردم و علما ناگزیر شد با اعزام نمایندگانی از سوی آنان برای کسب خبر از حال امام و اطمینان از سلامت وی موافقت نماید. در این مدت امام خمینی طی چند نامه به منسوبین خویش و علمای حوزه بصورت رمز و اشاره و در قالب دعا، استواری خود در مبارزه را یادآور شده و همچنین خواستار ارسال کتابهای دعا و کتب فقهی شدند. اقامت اجباری در ترکیه فرصتی مغتنم برای امام بود تا تدوین کتاب بزرگ تحریرالوسیله را آغاز کند. در این کتاب که رساله عملیﮥ امام خمینی است، برای نخستین بار در آنروزها، احکام مربوط به جهاد و دفاع و امر به معروف و نهی از منکر و مسائل روز بعنوان تکالیف شرعیِ فراموش شده مطرح گردیده است.
● تبعید امام خمینی از ترکیه به عراق:
روز 13 مهر ماه 1344 حضرت امام به همراه فرزندشان آیةالله حاج آقا مصطفی از ترکیه به تبعیدگاه دوم، کشور عراق اعزام شدند. توضیح علل و انگیزهها از تغییر محل تبعید امام، در این مختصر نمیگنجد که عمدتاًً عبارت بودند از: فشارهای مداوم جامعه مذهبی و حوزههای علمیه داخل و خارج برای آزادی امام، تلاش رژیم شاه برای عادی جلوه دادن اوضاع و اقتدار و ثبات خویش به منظور جلب حمایت بیشتر آمریکا، مشکلات امنیتی و روانی دولت ترکیه و افزایش فشارهای داخلی جامعه مذهبی ترکیه و از همه مهمتر تصور رژیم شاه از اینکه فضای ساکت و سیاستستیزِ آن ایام در حوزه نجف و وضعیت رژیم حاکم بر بغداد خود مانعی بزرگ برای محدود نمودن فعالیتهای امام خمینی خواهد بود. امام خمینی پس از ورود به بغداد برای زیارت مرقد ائمه حضورج. 8صفحه 367
اطهار(ع) به شهرهای کاظمین، سامرا و کربلا شتافت و یک هفته بعد به محل اصلی اقامت خود یعنی نجف عزیمت کرد. استقبال پرشور طلاب و مردم از ایشان در شهرهای مذکور، خود بیانگر آن بود که برخلاف تصور رژیم شاه پیام نهضت 15 خرداد در عراق و نجف نیز هوادارانی یافته است. گفتگوی کوتاه امام با نمایندۀ اعزامی عبدالسلام عارف، رئیس جمهور عراق، و ردّ پیشنهاد مصاحبه رادیو تلویزیونی از سوی امام، از همان آغاز ثابت کرد که او شخصیتی نیست تا اصالت
حضورج. 8صفحه 368
مبارزۀ الهی خویش را وجه المصالحﮥ رژیمهای حاکم بر بغداد و تهران قرار دهد. این مشی استوار در تمام دوران اقامت امام در عراق باقی بود و از اینجهت نیز امام خمینی یکی از نادر رهبران سیاسی جهان است که در اوج مشکلات و فشارها نیز حاضر به وارد شدن در زد و بندهای سیاسی معمول و مصالحه بر سر آرمانهای خویش نشد. کافی بود تا در زمانی که تنشهای شدید بین دو رژیم ایران و عراق بروز میکرد، حضرت امام کوچکترین چراغ سبزی نشان دهد تا انواع امکانات را برای مبارزه با شاه در اختیار بگیرد، اما نه تنها امام خمینی چنین نکرد بلکه درست در همین مواقع بود که ایشان در دو جبهه مبارزه میکرد و در چند مرحله تا مرز رویارویی و قیام علیه حکام بغداد نیز پیش رفت. بدون تردید اگر هوشمندی امام نمیبود انقلاب اسلامی نیز به همان راهی میرفت که نهضتها و جبههها و احزاب سیاسی ایران بارها پیموده بودند و سرانجامی جز وابستگی و شکست نداشتند.
دوران اقامت طولانی و 13 ساله امام خمینی در نجف در شرایطی آغاز شد که هرچند در ظاهر فشارها و محدودیتهای مستقیم در حد ایران و ترکیه وجود نداشت اما مخالفتها و کارشکنیها و زخم زبانها نه از جبهه دشمن رویارو بلکه از ناحیه روحانینمایان و دنیاخواهان آنچنان گسترده و آزاردهنده بود که امام با همه صبر و بردباری معروفش بارها از سختی شرایط مبارزه در این سالها به تلخی تمام یاد کرده است. ولی هیچیک از این مصائب و دشواریها نتوانست او را از مسیری که آگاهانه انتخاب کرده بود باز دارد. حضرت امام از قبل واقف بود که سخن گفتن از مبارزه و دعوت به قیام در آن فضا کاری بینتیجه است. او میبایست از نقطهای آغاز کند که سالها قبل از قیام 15 خرداد در ایران و حوزۀ قم کرده بود یعنی اصلاح و تغییر تدریجی شرایط و تربیت و آموزش نسلی که پیام و آرمان او را دریابد. از اینرو امام خمینی سلسله درسهای خارج فقه خویش را با همه مخالفتها و کارشکنیهای عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شیخ انصاری(ره) نجف آغاز کرد، که تا زمان هجرت از عراق به پاریس ادامه داشت. مبانی متقن امام در فقه و اصول و تسلط ایشان بر رشتههای معارف اسلامی بدان پایه بود که پس از اندک زمانی علیرغم کارشکنیهای مرتجعین، حوزۀ درسی ایشان به عنوان یکی از برجستهترین حوزههای درسی نجف از لحاظ کیفیت و کمیّت شاگردان شناخته شد. جمع زیادی از طلاب ایرانی، پاکستانی، عراقی، افغانی، هندی و کشورهای حوزۀ خلیج فارس همه روزه از محضر درسی ایشان بهره میبردند. علاقمندان به امام در حوزههای علمیه ایران قصد هجرت دستهجمعی به نجف را داشتند که با توصیه امام خمینی دایر بر لزوم پایداری و حفظ حوزههای ایران عملی نشد. اما بسیاری از شیفتگان آن حضرت خود را به نجف رسانده بودند و به تدریج کانونی از تجمع انقلابیون معتقد به راه امام در نجف پدید آمد که همین جمع مسئولیت ابلاغ پیامهای مبارزاتی امام را در آن سالهای خفقان بر عهده داشت.
حضورج. 8صفحه 369
امام خمینی از بدو ورود به نجف با ارسال نامهها و پیکهایی به ایران، ارتباط خویش را با مبارزین حفظ نموده و آنان را در هر مناسبتی به پایداری در پیگیری اهداف قیام 15 خرداد فرامیخواند. شگفت آنکه در بسیاری از این نامهها به وضوح از انفجار عظیم قریب الوقوع سیاسی و اجتماعی در ایران سخن رفته و به جامعه روحانیت ایران برای پذیرفتن مسئولیت هدایت جامعه در آینده، آماده باش داده شده است. این پیشبینیها در وضعیتی مطرح شده است که به حسب ظاهر هیچ امیدی به تغییر شرایط نمیرفت و رژیم شاه مقتدرتر از گذشته، تمامی مقاومتها را در هم شکسته بود.
حضورج. 8صفحه 370
با تبعید امام خمینی و قلع و قمع شدید مخالفین سیاهترین دوران حکومت پلیسی شاه آغاز شد. ساواک ابزار قدرت مطلقه بود، بدان حد که حتی استخدام جزءترین کارمندان در مناطق دورافتاده نیز میبایست از تأیید سازمان امنیت بگذرد. در این دوران جز نامی از قوای سهگانه باقی نمانده بود. شخص شاه و تنی چند از مردان و زنان درباری همهکاره کشور بودند. اما اعترافات خود شاه در آخرین کتاب و مصاحبههایش و نوشتههای منسوبین دودمان پهلوی و امرای ارتش و سران رژیم که پس از سقوط سلطنت در ایران منتشر شد و همچنین اسنادی که از سفارت آمریکا در ایران به دست آمد، جای هیچگونه تردیدی باقی نمیگذارند که شاه و دربار نیز آلت دست و عامل بلاارادهای بیش نبوده و هدایت جریانات و فعل و انفعالات داخلی دربار و رژیم شاه و حتی تعیین وزرا و امرای ارتش و تنظیم لوایح حساس نیز در سفارت آمریکا و در مواردی، سفارت انگلیس صورت میگرفته است. در اینجا فقط به دو فراز از اعترافات شاه اشاره و بسنده میکنیم. او مینویسد: «... سفیران انگلیس و آمریکا در هر دیداری که داشتیم میگفتند: از شما حمایت خواهیم کرد طی پاییز و زمستان 79 - 1978 آنان مرا به ایجاد فضای بیاندازه باز سیاسی تشویق کردند... غالباً که سیاستمداران یا فرستادگان آمریکایی را به حضور میپذیرفتم، مرا به ایستادگی تشویق میکردند. ولی هنگامی که در این خصوص از سفیر ایالات متحد جویا شدم، پاسخ داد به او چنین دستوری نرسیده است... چند هفته جلوتر هنگامی که نمایندۀ جدید سازمان سیا در تهران را به حضور پذیرفتم، از پیش پا افتادگی اظهاراتش حیرت کردم. لحظهای دربارۀ فضای باز سیاسی حرف زدیم و لبخندی را در چهرهاش مشاهده نمودم... به هر حال، کسانی که طی سالها متحدان وفادار ما بودند، عجایب غافلگیر کنندۀ دیگری برای من در چنته داشتند».
جالب آنکه شاه در این کتاب کوشیده است تا سقوط سلطنتش را به همین عوامل موهوم و غافلگیر کننده خارجی نسبت دهد و حتی تصریح میکند که ژنرال ربیعی فرمانده کل نیروی هوایی پیش از اعدام، به قضات گفته بود: «ژنرال هایزر شاه را مانند موش مردهای از مملکت بیرون انداخت» هر چند که این سخن خود تحریف تاریخ است و طبق اسناد و مدارک بیشمار و از همه گویاتر اعترافات خود هایزر در کتابش، او نه برای بیرون کردن شاه، بلکه برای حفظ سلطنتِ رو به زوال و ترتیب کودتای نظامی در شرایط بحران به تهران آمده بود. اما بر فرض قبول این ادعا، شاه برخلاف اسمِ انتخابی کتابش هیچگونه پاسخی به تاریخ نداده است که مگر او با آنهمه ادعاهایش و جملاتی نظیر «کورش بخواب! ما بیداریم» در طول سلطنت 37 ساله چگونه با استقلال کشورش رفتار کرده است که یک ژنرال رده چندم آمریکا با چند روز اقامت در تهران قادر میشود او را مانند موش مردهای از مملکت بیرون بیاندازد؟!!
حضورج. 8صفحه 371
به هرحال شاه پس از سرکوبی قیام 15 خرداد و تبعید امام، مانعی را روبروی خود نمیدید. وضع کشور به جایی رسیده بود که زنان درباری به عزل و نصب وزیر و وکیل و قاضی میپرداختند و اشرف پهلوی، خواهر شاه که بارها رسوائیهای فساد اخلاقی و رهبری باندهای قاچاق مواد مخدر او در مطبوعات خارجی نیز برملا شده بود، همهکارۀ دربار لقب گرفته بود. انتخاب بهاییزادهای به نام امیر عباس هویدا که تکیه کلام همیشگیاش «جاننثاری اعلیحضرت بود» و 13 سال تمام در مسند صدارت کابینههای تشریفاتی قرار داشت به معنای آن بود که دیگر کمترین اثری از استقلال قوا و حاکمیت مردم در نازلترین سطوح آن نیز باقی نمانده است.
حضورج. 8صفحه 372
شاه چهار اسبه به سوی تمدن بزرگ خیالبافانهاش میتاخت. تمدنی که پایههایش بر ترویج فرهنگ بیگانه، و رواج هرزگی و بیبند و باری، و غارت منابع ملی بوسیله صدها شرکت آمریکایی و اروپایی در ایران، و تخریب بنیانهای کشاورزی نسبتاً مستقل ایران، و کوچاندن نیروهای مولد ایران به سمت حاشیه شهرها و تبدیل آنها به نیروهای بیکار و مصرف کننده، و توسعه صنایع مونتاژ و وابسته و غیر ضروری، و تجهیز پایگاههای استراق سمع و جاسوسی و نظامی آمریکا در ایران و در منطقه خلیج فارس از کیسه ملت ایران، بنا نهاده شده بود.
تنها در فاصله سالهای 1970 تا 1977 بالغ بر 4 / 26 میلیارد دلار پول نفت صرف هزینههای واردات نظامی ایران از آمریکا شد و فقط برای سال 1980، شاه 12 میلیارد دلار اسلحه به آمریکا سفارش داده بود، که بر اساس خط مشیهای کاخ سفید اوّلین و آخرین هدف از خرید آنها حفاظت منافع آمریکا در منطقه حساس خلیج فارس بود و مدیریت و استفاده از آنها نیز رسماً بر عهده 60 هزار مستشار آمریکایی نهاده شده بود.
شاه در اوج ثباتش و بیآنکه هیچگونه فشار و مشکل خارجی داشته باشد روزانه بیش از 6 میلیون بشکه نفت تولید میکرد و جمعیت ایران از 33 میلیون نفر تجاوز نمیکرد و بهای نفت نیز بنا به عللی چند به مرز 34 دلار رسیده بود اما در همین حال هنوز بسیاری از جادههای اصلی شهرهای کشور فاقد آسفالت، و بخش عظیمی از کشور از نعمت برق و اوّلین امکانات بهداشتی و رفاهی محروم بود. حتی همان زمان که دهها رئیس جمهور و نخستوزیر و سران کشورهای جهان برای شرکت در جشنهای افسانهای دو هزار و پانصدمین سال سلطنت به ایران آمده بودند، در پایتخت کشور دهها هزار تن از نیروهای مولّدِ گذشته و آوارگان بیکار کنونی در بیغولهها و مجتمعهای آلونکی و حلبیآبادها در جنب فرودگاه تهران، محلههای جنوب شهر و شرق و غرب تهران و نقاط مرکزی آن روزگار را در نهایت فقر و گرسنگی میگذراندند. وجود این حلبیآبادهای وسیع چنان منظرهای زشت پدید میآورد که رژیم در جریان جشنها ناگزیر شد آندسته از لوآلونکها را که در مسیر دید و تردد خارجیان بودند با دیوارهای نقاشی شده محصور کند تا آثار تمدن بزرگ دیده نشود!. در همین ایام هنوز محلههای زیادی از جنوب و غرب تهران فاقد آب آشامیدنی بودند و هرچند صد خانوار میبایست از یک شیر فشاری آب خوردن خود را تهیه میکردند. نرخ بیسوادی در سال 1355 معادل 9 / 52 درصد برای جمعیت 7 ساله به بالا بوده است. هنگامی که شاه در سال 1357 از ایران فرار کرد پانزده سال از اجرای انقلاب سفید و اصلاحات آمریکایی میگذشت و در این مدت علیرغم تولید و فروش بیرویه نفت و دیگر منابع ملی و حمایتهای دول خارجی نه تنها ایران از وابستگی رهایی نیافت بلکه روز به روز بر میزان وابستگی اقتصاد، کشاورزی و صنعت کشور به بیگانگان افزوده شد و به موازات آن نابسامانی اقتصادی و فقر حضورج. 8صفحه 373
عمومی و بیعدالتی توسعه یافت. از لحاظ سیاسی، شاه کشور ایران را به صورت یکی از وابستهترین ممالک به غرب و خصوصاً آمریکا در آورده بود.
امام خمینی در تمام دوران پس از تبعید، علیرغم دشواریهای پدید آمده، هیچگاه دست از مبارزه نکشید، و با سخنرانیها و پیامهای خویش امید به پیروزی را در دلها زنده نگاه میداشت. او در 27 فروردین 1346 در پیامی خطاب به حوزههای علمیه ایران نوشت: «من به شما آقایان محترم و به ملت ایران اطمینان میدهم که دستگاه با شکست مواجه خواهد شد. پیشینیان آنها سیلی اسلام را خوردند... اینها نیز خواهند
حضورج. 8صفحه 374
خورد... استقامت کنید. در مقابل ظلم تسلیم نشوید. اینها رفتنی هستند و شما باقی هستید... این شمشیرهای کُند و عاریتی در غلاف خواهد رفت». امام خمینی در همین روز نامهای سرگشاده به امیرعباس هویدا نخستوزیر شاه نوشت و در آن فجایع رژیم را برشمرد و نسبت به جبههگیری شاه در برابر دولتهای اسلامی چنین هشدار داد: «با اسرائیل دشمن اسلام و مسلمین، آواره کننده بیش از یک میلیون مسلم بیپناه پیمان برادری نبندید، عواطف مسلمین را جریحهدار نکنید. دست اسرائیل و عمال خائن آنرا به بازار مسلمین بیش از این باز نکنید، اقتصاد کشور را به خاطر اسرائیل و عمال آن به خطر نیاندازید. فرهنگ را فدای هوس ننمائید... از قهر خدا بترسید. از قهر ملت بترسید... انّ ربک لبالمرصاد». شاه به هشدارهای امام خمینی وقعی ننهاد. علیرغم آنکه ممالک اسلامی در آستانه جنگ با اسرائیل قرار داشتند، بازار کالاهای اسرائیل در ایران با اعطای امتیازات ویژه از سوی رژیم شاه پررونق بود و انواع میوهجات و مواد غذایی و مرغ و تخم مرغ اسرائیلی با قیمتهایی نازلتر از تولیدات داخلی فراوان یافت میشد.
امام خمینی در پیامی (17 خرداد 1346) به مناسبت جنگ شش روزۀ اعراب و اسرائیل فتوای انقلابی خویش را دایر بر حرمت هرگونه رابطه تجاری و سیاسی دولتهای اسلامی با اسرائیل، و حرمت مصرف کالاهای اسرائیلی در جوامع اسلامی را صادر کرد. این فتوا لطمهای جدی به روابط رو به توسعه شاه و اسرائیل وارد ساخت. علما و طلاب ایران نیز با انتشار اطلاعیههایی رژیم شاه را تحت فشار گذاشتند. رژیم انتقام خویش را با یورش به منزل امام خمینی در قم و غارت اسناد و کتابهای ایشان و یورش به مدارس اسلامی قم و جمعآوری آثار و عکسهای امام عملی ساخت. در جریان این یورش چند نفر از مسئولینِ شهریه امام در قم به همراه آیةالله پسندیده (برادر بزرگ امام خمینی و نمایندۀ شرعی ایشان در ایران) بازداشت و تبعید شدند. تلاشهای آنها ساواک شاه را در قطع شهریه امام و جلوگیری از ارسال وجوهات شرعی مردم به مرجعشان ناکام گذارده بود. در همین زمان بود که قصد رژیم دایر بر تبعید امام از نجف به هندوستان با افشاگری و تلاش و مخالفت گروههای سیاسی مبارز خارج و داخل کشور عقیم ماند.
با روی کار آمدن حزب بعث (26 تیرماه 1347) در عراق و دشمنی این حزب با حرکتهای اسلامی، دشواریهای بیشتری فراروی نهضت امام خمینی پدید آمد، اما حضرت امام دست از مبارزه نکشید. اقامت ایشان در نجف، و خیزش جهان اسلام در ماجرای نبرد اعراب و اسرائیل فرصتی را پدید آورد تا امام آرمانهای خویش را در سطحی وسیعتر مطرح سازد که همان احیاء دینباوری در عصر دینستیزی و بازیابی هویت و مجد و وحدت امت اسلامی بود و محدود به مبارزه با شاه در ایران نمیشد.
حضورج. 8صفحه 375
امام خمینی در گفتگویی با نمایندۀ سازمان الفتح فلسطین در 19 مهر 1347 دیدگاههای خویش را دربارۀ مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح کرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشی از وجوه شرعی زکوة به مجاهدان فلسطینی فتوا داد.
اوایل سال 1348 اختلافات بین رژیم شاه و حزب بعث عراق بر سر مرز آبی دو کشور شدت گرفت. رژیم عراق جمع زیادی از ایرانیان مقیم این کشور را در بدترین شرایط اخراج کرد. حزب بعث بسیار کوشید تا از دشمنی امام خمینی با رژیم ایران در آن شرایط بهره گیرد. از سوی دیگر شاه نیز مترصد
حضورج. 8صفحه 376
کوچکترین بهانهای بود تا استقلال نهضت امام را مخدوش جلوه دهد. اما امام خمینی با هوشمندی در مقابل دسیسههای هر دو رژیم ایستاد. آیةالله حاج آقا مصطفی رسماً پیام امام در مخالفت شدید با اخراج طلاب و ایرانیان و ردّ هرگونه مصالحهای بین ایشان و حزب بعث را در بغداد به اطلاع حسن البکر رئیس جمهور عراق و دیگر سران حاضر در جلسه ابلاغ کرد.
سی مرداد 1348 قسمتی از مسجد الاقصی بوسیله صهیونیستهای افراطی به آتش کشیده شد. شاه که تحت فشار افکار عمومی قرار داشت با پیشنهاد قبول هزینﮥ تعمیر مسجد به کمک اسرائیل شتافت تا از استمرار خشم مسلمانان کاسته شود. امام خمینی در پیامی، فریبکاری شاه را افشاء کرده و در مقابل پیشنهاد کرد: «تا زمانی که فلسطین اشغال شده آزاد نشده است، مسلمانان مسجدالاقصی را نباید تجدید بنا کنند. بگذارند جنایت صهیونیسم همواره در برابر چشمان مسلمانان مجسم باشد و مایه حرکتی برای آزادی فلسطین گردد».
چهار سال تدریس، تلاش و روشنگری امام خمینی توانسته بود تا حدودی فضای حوزۀ نجف را دگرگون سازد. اینک در سال 1348 علاوه بر مبارزین بیشمار داخل کشور مخاطبین زیادی در عراق، لبنان و دیگر بلاد اسلامی بودند که نهضت امام خمینی را الگوی خویش میدانستند. حضرت امام سلسله درسهای خویش را دربارۀ حکومت اسلامی یا ولایت فقیه در بهمن 1348 آغاز کرد. انتشار مجموعﮥ این درسها در قالب کتابی تحت عنوان «ولایت فقیه» یا «حکومت اسلامی» در ایران و عراق و لبنان و در موسم حجّ شور تازهای به مبارزه میداد. در این کتاب دورنمای مبارزه و هدفهای نهضت ترسیم شده بود و مبانی فقهی و اصولی و عقلی حکومت اسلامی و مباحث تئوریک مربوط به شیوههای حکومت اسلامی از زبان رهبری انقلاب ارائه میشد.
در اردیبهشت 1349 مطبوعات آمریکا ورود هیئتی از بزرگترین سرمایهداران آمریکایی به سرپرستی راکفلر را خبر دادند. آنها آمده بودند تا چگونگی بازگشت درآمدهای نفتی ایران به آمریکا را که از این سال به بعد بصورتی سرسامآور رو به فزونی مینهاد و نحوۀ مشارکت شرکتهای آمریکایی در این خوان گسترده را بررسی کنند. با آنکه ساواک از چند ماه قبل بسیاری از روحانیون طرفدار امام خمینی را ممنوع المنبر ساخته بود اما عناصر روحانی متعهد که پس از مطالعه آراء امام در باب حکومت اسلامی به وجد آمده بودند دست به افشاگری و مخالفت با نفوذ بیشتر آمریکا در کشور زدند. آیةالله سعیدی از جمله پرشورترین یاران امام خمینی بود که در این ماجرا در اردیبهشت 1349 دستگیر و پس از ده روز تحمل شکنجههای وحشیانه ساواک در زندان قزل قلعه به شهادت رسید. امام خمینی در پیامی به تجلیل از مبارزات وی پرداخت و در این پیام تأکید کرد که «این تنها مرحوم سعیدی نیست که با این وضع اسفانگیز در گوشه زندان از پای درمیآید.» در همین پیام آمده بود: «کارشناسان و سرمایهداران بزرگ آمریکا به اسم عظیمترین حضورج. 8صفحه 377
سرمایه گذاری خارجی برای اسارت این ملت مظلوم به ایران هجوم نمودهاند... هر قراردادی که با سرمایهداران آمریکا و دیگر مستعمرین بسته شود مخالف خواست ملت و مخالف احکام اسلام است».
حضورج. 8صفحه 378
● احزاب و گروههای سیاسی (از قیام 15 خرداد تا پیروزی انقلاب اسلامی) :
عمدهترین حرکتهای سیاسی که در صحنه مبارزات مردم ایران پس از قیام 15 خرداد حضور جدی و فعال داشت و تا زمان پیروزی انقلاب پیشتاز پیگیری اهداف قیام بود جنبش غیر حزبی و خودجوش روحانیون معتقد به راه امام میباشد که با بهرهگیری از پایگاه مذهبی خویش در بین تودههای مردم و ارتباطی که با اقشار مختلف ملت در شهرها و روستاهای کشور داشت مبارزه را با شیوهها و اشکالی که امام خمینی در هر مقطع ترسیم مینمود، هدایت میکرد. ممنوع المنبر شدن، تبعید مکرّر به مناطق دورافتاده، حبسهای متوالی توأم با شکنجه و به شهادت رسیدن در زندانهای رژیم شاه سرنوشتی بود که روحانیت متعهد ایران در تمام سالهای پس از قیام 15 خرداد از آن استقبال کرد ولی دست از هدفهای خویش نکشید. در سوی دیگر، پس از قیام 15 خرداد 42 تعدادی از هیئتهای مذهبی تهران (عمدتاً از اصناف و برخی شخصیتهای روحانی) معتقد به رهبری و مرجعیت امام خمینی، جمعیتی را به نام هیئتهای مؤتلفه اسلامی پایهگذاری کردند. شاخه نظامی این جمعیت به شیوۀ فدائیان اسلام عمل میکرد. عملیات اعدام انقلابی حسنعلی منصور، نخستوزیر شاه که ننگ تصویب لایحه کاپیتولاسیون را در کارنامهاش داشت بوسیله همین گروه صورت گرفت. رژیم شاه چند تن از عناصر مؤثر این جمعیت را پس از دستگیری تیرباران کرد و دیگر همرزمانشان را به زندانهای طویلالمدت محکوم نمود. اعضا و هواداران این جمعیت در طول دوران مبارزه، نقش مؤثری در چاپ و توزیع اعلامیههای امام خمینی و سازماندهی اعتراضات بازاریان و اصناف داشته و در ماههای پایانی رژیم شاه نیز سهم بسزایی در تدارک راهپیمائیها و اعتصابها داشتند. حزب ملل اسلامی نیز متشکل از عناصر روحانی دانشگاهی و دیگر قشرها پس از قیام 15 خرداد با انگیزۀ مبارزه مسلحانه با رژیم شاه، تشکیل شد و به جمعآوری سلاح و آموزش اعضای خویش پرداخت اما پس از چندی تشکیلات آنان با پیگیریهای ساواک لو رفت. چند تن از مسئولین و اعضای حزب در کوههای شمال تهران پناه گرفتند ولی با محاصرۀ گستردۀ نیروهای نظامی مواجه و سرانجام دستگیر و زندانی شدند.
از میان جمعیتهای سیاسی که سابقه تشکیلاتشان به قبل از سال 42 میرسید، میتوان به حزب توده، جبهه ملی و نهضت آزادی ایران اشاره کرد. حزب کمونیستی توده که در افکار عمومی مردم ایران متهم به خیانت بود عملاً مدتها قبل از 15 خرداد از صحنه مبارزه با رژیم شاه کنار رفته و تشکیلات خود را به خارج کشور منتقل کرده و دائماً درگیر اختلافات درونحزبی بود. ضمن آنکه برخی از سران و اعضای این حزب پس از دستگیری به سمت رژیم غلطیده و تا حدّ اشغال پستهای حساسی در ارکان رژیم شاه پیش رفتند. سیاستهای حزب توده تابعی مستقیم از مواضع مسکو بود. و سیاست کاخ کرملین در 25 سالﮥ آخر سلطنت شاه: حفظ روابط با رژیم شاه و از دست ندادن موقعیتهای اقتصادی در ایران بود. فعالیتهای حزب توده در این دوران که به صدور حضورج. 8صفحه 379
بیانیههای سیاسی و داشتن رادیویی در خارج کشور محدود بود بیشتر به عنوان اهرم فشاری از سوی مسکو برای مقاصد اتحاد شوروی مورد استفاده قرار میگرفت. جبهﮥ ملی نیز علیرغم موقعیتی که در نهضت ملی شدن صنعت نفت بدست آورده بود، پس از کودتای شاه در 28 مرداد به انزوا گرائیده و دچار انشعاب و اختلاف شدند. فعالیتهای تبلیغاتی پراکنده و هواداران این جبهه عمدتاً به گروههای دانشجویی خارج کشور محدود میشد. هواداران دانشگاهی و مذهبی این جبهه علیرغم موضع سرانشان از قیام امام خمینی جانبداری میکردند. نهضت آزادی ایران که از پشتیبانی شخصیت
حضورج. 8صفحه 380
مبارزی چون آیةالله طالقانی برخوردار بود از قیام 15 خرداد امام خمینی حمایت کرد. پایگاه نهضت آزادی محدود به عناصر مذهبی در دانشگاه و دانشجویان خارج کشور میشد و فاقد تشکیلات سیاسیای بود که قادر به سازماندهی جریان مبارزه باشد.
سازمان مجاهدین خلق، در سالهای 44 و 46 با هدف مبارزۀ مسلحانه با رژیم شاه تشکیل شد. این سازمان به دلیل برداشتهای سطحی رهبران آن از اسلام به دام التقاط افتاد و علیرغم آنکه خود را تشکیلاتی اسلامی معرفی میکرد، در خفی مطالب مارکسیستی را به عنوان علم اقتصاد و مبارزه به اعضای خویش آموزش میداد.
امام خمینی در شرایطی که هنوز انحرافات ایدئولوژیک سازمان مذکور برملا نشده بود از تأئید آن خودداری ورزید و در زمانیکه نماینده سازمان برای جلب حمایت امام به نجف رفته بود آن حضرت با یادآوری انحرافات فکری آنان مجدداً بر موضع عدم حمایت خویش تأکید کرده بود.
سازمان چریکهای فدایی خلق نیز تشکیلات دیگری بود که با ائتلاف دو گروه کمونیستی کوچک در سال 1350 با مشی مبارزه مسلحانه اعلام موجودیت کرد. تشکیل این سازمان بیشتر نتیجه احساس سرخوردگی و حقارت کمونیستهای ایران از وضعیت حزب توده و خیانتهای آن از یکسو و پیشتازی روحانیت و عناصر مسلمان در ماجرای قیام 15 خرداد از سوی دیگر بود.
هر دو سازمان چند سال اوّلیه را به جذب تعدادی عضو و آموزش آنان پرداختند و پس از آن با دست زدن به چند فقره عملیات محدود و پراکندۀ مسلحانه با پیگیری ساواک لو رفته و تشکیلات آنان با دستگیری رهبرانشان متلاشی شد. به جز چند تن از مسئولین این تشکیلات که اعدام شدند بقیه اعضای دستگیر شده غالباً با نوشتن توبه نامه و دادن تعهد همکاری به رژیم شاه از مرگ رهایی یافتند. هر چند که ساواک از مصاحبههای خفتبار تلویزیونی اینان در مشوه کردن اذهان عمومی نسبت به مبارزین واقعی بهره میجست اما همین مصاحبهها و اعترافات تکاندهندۀ آنها پرده از انحرافات اخلاقی و عقیدتی و تصفیههای خونین درونگروهی این تشکیلات برداشت. برخی از همین عناصر، در زندان مسئولیت جاسوسی به نفع ساواک را در بین زندانیهای سیاسیِ معتقد به نهضت امام خمینی را عهدهدار بودند.
علاوه بر هیئتهای مؤتلفه اسلامی و حزب ملل اسلامی گروههای مبارز مسلمان دیگری نیز در چارچوب دفاع از نهضت امام خمینی به مبارزه مسلحانه روی آوردند که میتوان از گروههای هفتگانهای که بعدها در تشکیلات واحدی متشکل شدند و همچنین گروه روحانی مبارز شهید علی اندرزگو نام برد.
در سالهای پس از قیام 15 خرداد 42 گروهی تحت نام «انجمن حجتیه» که سابقۀ تشکیل آن به سالهای پیش از این برمیگشت نیز فعالیت داشت. محور تلاش این گروه، مقابله فکری با بهائیت در ایران بود. هرچند که به ظاهر اهداف این گروه با مقاصد رژیم شاه به عنوان حامی بهائیها در حضورج. 8صفحه 381
تضاد بود اما در عمل چنین نبود چرا که ماهیت تشکیلات انجمن حجتیه و رهبران آن به گونهای بود که عدم دخالت در سیاست را به عنوان پیششرط عضویت در انجمن تلقی میکرد و این امر شرایطی مطلوب برای رژیم پدید میآورد تا بدینوسیله جمع زیادی از نیروهای پرشور مذهبی از مبارزه با عامل اصلی فساد در ایران، یعنی سلطنت وابستﮥ شاه باز بمانند و خود را سرگرم مبارزه با معلول، آنهم در شکلی غیر مؤثر نمایند. و اینچنین بود که انجمن حجتیه تشکیلات مخفی خود را بدون هیچگونه مزاحمتی از سوی ساواک و حتی در مواردی با
حضورج. 8صفحه 382
حمایت ساواک گسترش میداد. بسیاری از اعضای این انجمن پس از افشاگریهای امام خمینی بخصوص در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی از آن جدا شده و به نهضت امام پیوستند. انجمن مزبور مبارزۀ با بهائیت را از مسیر مقابلﮥ آموزشی و فرهنگی دنبال میکرد، در حالی که در چند دهﮥ اخیر بهائیت چه در ایران و چه در سایر نقاط جهان به عنوان یک حزب سیاسی وابسته به اسرائیل و تحت حمایت صهیونیستهای مقیم آمریکا فعالیت میکند و طبعاً مبارزه واقعی با آن نیز باید از همین مسیر پیگیری شود.
در سالهای 1348 به بعد سلسله درسها و سخنرانیهای افرادی نظیر استاد مطهری، دکتر مفتح، دکتر باهنر، مهندس بازرگان و دکتر علی شریعتی، مراکز مذهبی تهران همانند مسجد قبا، مسجد هدایت، کانون توحید و بخصوص حسینیه ارشاد تهران را مرکز توجه بسیاری از روشنفکران مذهبی و عناصر مسلمان دانشگاهی قرار داده بود. استاد مطهری به عنوان فیلسوف و فقیهی برجسته که سالها از محضر درسهای امام خمینی و علامه طباطبایی(ره) بهره گرفته بود پس از هجرت به تهران، همت اصلی خویش را به تبیین مبانی عقیدتی اسلام به زبان روز و روشنگری نسل جوان در مورد انحرافات مکاتب الحادی و التقاطی، معطوف ساخته بود. تلاشهای دکتر مفتح و دکتر باهنر نیز بعنوان چهرههای روحانی و دانشگاهی در همین راستا بود. امام خمینی پس از شهادت استاد مطهری تمامی آثار وی را – بدون استثنا – مفید معرفی کرده و از خدمات ارزنده و درازمدت آن اندیشمند متعهد به شایستگی تجلیل کرد.
جاذبﮥ آثار دکتر علی شریعتی در آن زمان صرف نظر از قلم و بیان ادیبانه وی در این بود که او به عنوان یک روشنفکر تحصیلکرده، مقولههایی دینی، تاریخی و اجتماعی جامعه مذهبی ایران را با نگاهی، نقادانه و رادیکال ارائه میکرد. خلأ چنین بحثهایی در آن شرایط بین نسل جوان کشور به خوبی احساس میشد.
بررسی منصفانﮥ سندها، نامهها و بحثهایی که دکتر شریعتی با ساواک داشته و اخیراً منتشر شده است، این نتیجه را مدلّل میسازد که ساواک با توجه به این واقعیت که گرایش نسل جوان به آثار او عاملی بازدارنده از گرایش آنان به افکار چپگرایانﮥ کمونیستی بوده، و با این پندار که حملات تند و مداوم او علیه روحانیت سنتی ایران زمینﮥ اختلافافکنی در جبهﮥ عناصر مذهبی را فراهم میسازد، برای سالیانی چند از فعالیتهای او جلوگیری نکرده است. اما در سال 1352 ساواک شاه ناگزیر شد حسینیﮥ ارشاد را تعطیل و دکتر شریعتی را بازداشت نماید.
نامهها و آثاری که از استاد مطهری در رابطه با علت کنارهگیری او از فعالیتهای حسینیه ارشاد بر جای مانده است نشان میدهد: او بر این باور بوده است که انقلاب فرهنگی و اجتماعی را میبایست براساس اصالت وحی و مبتنی بر اندیشﮥ دینی محض پی گرفت. از اینرو استاد مطهری معتقد بود که اثر نوگرائیها و تفسیرهای انقلابی از مسائل مذهبی و دینی که مبتنی بر حضورج. 8صفحه 383
مبانی مذکور نباشد و روشهای کارشناسیِ فهم و استنباط احکام دینی در آن نادیده گرفته شود، اثری زودگذر بوده و در دراز مدت راه را برای التقاط و آمیخته نمودن مقولههای دینی با نگرشهای ناهمگون و غیر وحیانی هموار خواهد کرد و منفذ ورود دیدگاههای فلسفی و جامعهشناختی غربی پدیدار خواهد شد.
پس از پیروزی انقلاب عناصری از گروههای افراطی به بهانه دفاع از دکتر شریعتی رو در روی
حضورج. 8صفحه 384
روحانیت و رهبری انقلاب قرار گرفتند، و در مقابل نیز بسیاری از کسانی که از طریق آثار وی به مسائل اسلامی و سیاسی روی آورده بودند در جمع مدافعین انقلاب اسلامی ایفای نقش کردند، که نمیتوان این واقعیت را قطع نظر از هرگونه داوری در مورد آثار او منکر شد. بنا به دلایل اشاره شده، در مورد نقش و شخصیت دکتر شریعتی داوریهای مختلفی صورت گرفته است. برخی چهره وی را تا حدّ عاملی در جهت مقاصد فرهنگی رژیم معرفی میکنند و بسیاری نیز او را به عنوان اندیشمندی مسلمان و انقلابی میشناسند. و به استناد یادداشتهای اخیر وی بر آنند که او خود بر لزوم بازنگری در آثارش و حذف و اصلاح برداشتهای سطحی و تفسیرهای ناصواب اذعان داشته و سفارش کرده بود. به هر حال موضع امام خمینی در این مسئله بسیار هوشمندانه انتخاب شده و تا زمان رحلت نیز ادامه داشت:
حضرت امام در بسیاری از سخنرانیها و پیامهای خویش در آن زمان به دفاع از پیشتازی روحانیت مبارز شیعه در طول تاریخ و دفاع از چهرههای بزرگ علمای روحانی پرداخته و تردیدهای بوجود آمده را پاسخ گفته است. و در نامههایی که به انجمنهای اسلامی دانشجویان خارج کشور نوشته است مکرراً نسبت به برداشتهای سطحی و غیر کارشناسانه از اسلام هشدار داده است و در عین حال ضمن تجلیل از خدمات اندیشمندان روشنفکر و مسلمان، آنان را از خطر تحجرگرایان و روحانینمایان برحذر داشته و طرح مسائل اختلافانگیز و جبههبندی تحت نام این و آن را خلاف مصالح انقلاب دانسته است.
● امام خمینی و استمرار مبارزه (1350 - 1356):
نیمه دوم سال 1350 اختلافات رژیم بعثی عراق و شاه بالا گرفت و به اخراج و آواره شدن بسیاری از ایرانیان مقیم عراق انجامید. امام خمینی طی تلگرافی به رئیس جمهور عراق، شدیداً اقدامات این رژیم را محکوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرایط پیش آمده تصمیم به خروج از عراق گرفت اما حکام بغداد با آگاهی از پیامدهای هجرت امام در آن شرایط، اجازه خروج ندادند.
از سوی دیگر همزمان با افزایش تولید و بهای نفت از سال 1350 به بعد، شاه احساس قدرت بیشتری میکرد و به موازات آن قلع و قمع مخالفین شدت یافت و رژیم ایران در مسابقهای جنونآمیز خرید تجهیزات نظامی و کالاهای مصرفی آمریکا و ایجاد پایگاههای نظامی متعدد برای آمریکائیان در کشور و افزایش روابط تجاری و نظامی با اسرائیل را سرعت بخشید. جشنهای افسانهای و بیسابقهای تحت عنوان دوهزار و پانصدمین سال سلطنت شاهان ایران با حضور سران بسیاری از ممالک جهان با هزینههای گزاف بر ملت ایران تحمیل شد. این جشنها نمایشی برای نشان دادن قدرت و ثبات رژیم شاه بود.
امام خمینی طی پیامهای متعدد، جشنهای تحمیلی را محکوم کرد و پرده از عقبماندگی کشور و واقعیتهای تلخ حاکم بر جامعه ایران برداشت.
حضورج. 8صفحه 385
در جریان جنگ چهارم اعراب و اسرائیل در حالی که شاه بعنوان حامی مقتدر اسرائیل شناخته میشد، امام خمینی طی پیامی (آبان 1352) از ملت ایران خواست تا در مقابل تجاوز رژیم صهیونیستی بپاخیزند. در همین پیام بر وجوب حمایت مادی و معنوی ملل اسلامی از مبارزین فلسطینی و ارسال خون،
حضورج. 8صفحه 386
دارو، اسلحه و آذوقه برای مجاهدین مسلمان فتوا داده شده بود. در پیام دیگری امام خمینی تأکید کرد که: «ملت اسلام تا این جرثومه فساد [اسرائیل] را از بن نکنند روی خوش نمیبینند و ایران تا گرفتار این دودمان ننگین [پهلوی] است روی آزادی نخواهد دید».
اواخر اسفند سال 1353، شاه با تشکیل حزب درباری «رستاخیز» و ایجاد سیستم تکحزبی، خودکامگی را به حدّ اعلی رساند و طیّ یک نطق تلویزیونی اعلام کرد که تمام ملت ایران باید عضو این حزب شوند و کسانی که مخالفند بایست گذرنامه خود را گرفته و از کشور خارج شوند. امام خمینی بلافاصله طی فتوایی اعلام کرد: «نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین و مخالفت با آن از روشنترین موارد نهی از منکر است». فتوای امام خمینی و برخی دیگر از علمای اسلام کارساز و مؤثر افتاد. رژیم شاه علیرغم تبلیغات گسترده پس از چند سال رسماً شکست حزب رستاخیز را اعلام و آنرا منحل کرد. امام خمینی در همان پیام نوشته بود: «اینجانب در این کنج غربت از وضع اسفبار ملت ایران رنج میبرم و چقدر خوب بود که در این شرایط حساس در میان آنها بودم و در این مبارزات مقدس جهت نجات اسلام و ایران از نزدیک با آنان همکاری میکردم».
سال 1354 در سالگرد قیام 15 خرداد، مدرسه فیضیه قم بار دیگر شاهد قیام طلاب انقلابی بود. فریادهای درود بر خمینی و مرگ بر سلسله پهلوی به مدت دو روز ادامه داشت. پیش از این سازمانهای چریکی متلاشی شده و شخصیتهای مذهبی و سیاسی مبارز گرفتار زندانهای رژیم بودند. این حرکت انقلابی بر شاه و ساواک بسیار گران میآمد. مأمورین پلیس مدرسه را محاصره و کلیه معترضین را دستگیر و به زندان افکندند. امام خمینی در پیامی به همین مناسبت نوید داد: «با همه مصیبتها بیداری ملت مایه امید است. مخالفت دانشگاههای سرتاسر ایران بر حسب اعتراف شاه و مخالفت علمای اعلام و طبقه محصلین و طبقات مختلف ملت با همه فشارها و قلدریها، طلیعه بدست آوردن آزادی و رهایی از قید استعمار است».
حضرت امام در پیام 2 مهر 54 به کنگره سالیانه انجمنهای اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا نوشت: «نقطه روشنی که در این آخر عمر برای من امیدبخش است همین آگاهی و بیداری نسل جوان و نهضت روشنفکران است که به سرعت در حال رشد است و با خواست خداوند تعالی به نتیجه قطعی که قطع ایادی اجانب و بسط عدالت اسلامی است خواهد رسید».
شاه در ادامه سیاستهای مذهبستیز خود در اسفند 1354 وقیحانه تاریخ رسمی کشور را از مبدأ هجرت پیامبر اسلام به مبدأ سلطنت شاهان هخامنشی تغییر داد. امام خمینی در واکنشی سخت، فتوا به حرمت استفاده از تاریخ بیپایﮥ شاهنشاهی داد. تحریم استفاده از این مبدأ موهوم تاریخی همانند تحریم حزب رستاخیز از سوی مردم ایران استقبال شد و هر دو مورد حضورج. 8صفحه 387
افتضاحی برای رژیم شاه شده و رژیم در سال 1357 ناگزیر از عقبنشینی و لغو تاریخ شاهنشاهی شد.
امضای موافقتنامه 1975 در الجزایر بین شاه و صدام حسین (معاون وقت رئیس جمهور عراق) موقتاً به خصومتهای دو رژیم پایان داد. ادامه تنشها میان بغداد و تهران در آن زمان به زیانِ ثبات مورد نظر آمریکا در خلیج فارس ارزیابی میشد، از اینرو این توافق با پا در میانی رئیس جمهور الجزایر و دوست
حضورج. 8صفحه 388
صمیمی شاه: انور سادات رئیس جمهور مصر عملی گردید. الفت بین حکام بغداد و تهران شرایطی به مراتب دشوارتر از گذشته در مسیر مبارزات امام خمینی پدید میآورد. اما این موانع نمیتوانستند امام را از ادامه جهادی که آغاز کرده است منصرف سازند. در همین زمان سفیر ایران در عراق طی گزارشی خطاب به سران رژیم شاه نوشته بود: «آیةالله خمینی در عراق ساکت ننشسته و شدیداً علیه رژیم فعالیت میکند خواهشمند است دستوری در این زمینه صادر تا تکلیف روشن شود». شاه در پاسخ به این گزارش با خشم نوشته بود: «برای چندمین بار گفتم این صدا را خفه کنید». شاه غافل از این بود که تقدیر خداوند رسالت و سرنوشتی دیگر برای امام خمینی رقم زده است – یریدون لیطفؤا نور الله بافواههم والله متمّ نوره.
دمکراتها در سال 1355 به کاخ سفید راه یافتند. کمکهای مالی گسترده شاه به جمهوریخواهان در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نتیجهای نبخشیده بود. جیمی کارتر با شعار حقوق بشر و محدودیت در صدور اسلحه به خارج کشور، پیروز شده بود. این شعارها به منظور جلوگیری از رشد احساسات ضد آمریکایی در کشورهایی نظیر ایران و پوشش دادن به بحران اقتصادی داخل آمریکا و وارد آوردن فشار بیشتر بر شوروی (سابق) برای گرفتن امتیازات در جریان مذاکرات کنترل سلاحهای هستهای (سالت) مطرح شده بود. متعاقب سیاستهای حزب دمکرات آمریکا، شاه در ایران سیاست «فضای باز سیاسی» را اعلام و دست به تغییرات ظاهری و جابجایی مهرهها زد. خط مشیهای آمریکا در مورد ایران که بوسیله وزارتخارجه آمریکا و سازمان سیا ترسیم و به سفارت این کشور در تهران ارسال میشد و بعدها در مجموعه اسناد لانه جاسوسی منتشر گردید نشان میدهد که هیچگونه تغییری در روند حمایتی همه جانبه آمریکا از شاه بروز نکرده بود و دمکراتها نیز همچون گذشته شاه را عاملی اساسی برای حفظ منافع آمریکا در منطقه خلیج فارس میدانستند و به همین دلیل نیز ایران از طرح محدودیت صدور اسلحه مستثنی گردید. سفر کارتر و همسرش به تهران و سخنان او در پشتیبانی بلا شرط کاخ سفید از شاه بیانگر این بود که فضای باز سیاسی حرکتی نمایشی و زودگذر میباشد.
● اوجگیری انقلاب اسلامی در سال 1356 و قیام مردم:
امام خمینی که به دقت تحولات جاری جهان و ایران را زیر نظر داشت از فرصت به دست آمده نهایت بهرهبرداری را کرد. او در مرداد 1356 طی پیامی اعلام کرد: «اکنون به واسطه اوضاع داخلی و خارجی و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجی فرصتی است که باید مجامع علمی و فرهنگی و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمنهای اسلامی در هر جا بیدرنگ از آن استفاده کنند و بیپرده بپا خیزند» در همین پیام آمده بود: «نادیده گرفتن حقوق صدها میلیون مسلم و مسلط نمودن مشتی اوباش بر مقدرات آنها و مجال دادن به رژیم حضورج. 8صفحه 389
غیرقانونی ایران و دولت پوشالی اسرائیل برای غصب حقوق مسلمین و سلب آزادی و معامله قرون وسطایی نمودن، جنایاتی است که در پروندۀ رؤسای جمهور آمریکا ثبت میشود».
شهادت آیةالله حاج آقا مصطفیٰ خمینی در اوّل آبان 1356 و مراسم پرشکوهی که در ایران برگزار شد نقطﮥ آغازی بر خیزش دوبارۀ حوزههای علمیه و قیام جامعه مذهبی ایران بود. امام خمینی در همان زمان به گونهای شگفت این واقعه را از الطاف خفیه الهی نامیده بود. رژیم شاه با درج مقالهای توهینآمیز
حضورج. 8صفحه 390
علیه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت.
اعتراض به این مقاله، به قیام 19 دی ماه قم در سال 56 منجر شد که طی آن جمعی از طلاب انقلابی به خاک و خون کشیده شدند. بار دیگر قیام از قم آغاز شد و در مدت زمانی اندک و در شرایطی کاملاً متفاوت با 15 خرداد سال 42 در سراسر کشور همگانی شد. برگزاری مراسم سوم، هفتم و چهلمهای پیاپی در بزرگداشت خاطره شهیدان قیام اخیر در تبریز، یزد، جهرم و شیراز، اصفهان و تهران قیامهایی مکرر پدید آورد. در تمام این مدت پیامهای مستمر و متعدد امام خمینی و نوار سخنرانیهای ایشان که در آنها مردم را به استقامت و ادامه قیام تا سرنگونی اساس سلطنت و تشکیل حکومت اسلامی دعوت کرده بود، بوسیله هواداران ایشان تکثیر و در سطحی وسیع در ایران توزیع میشد. شاه علیرغم دست زدن به کشتارهای جمعی نتوانست شعلههای افروخته شده را خاموش کند. مانورها و ترفندهای سیاسی و نظامی شاه پیش از آنکه اندک تأثیری در فروکش کردن خشم مردم بگذارد با صدور بیانیهای افشاگرانه امام خمینی و دستورالعملهای مبارزاتی ایشان خنثی میشدند. جایگزینی یک تکنوکرات غربزده به نام جمشید آموزگار به جای هویدا، نخستوزیر 13 سالﮥ شاه، کمکی به حلّ بحران رژیم نکرد. جعفر شریف امامی که یکی از پیشکسوتان جریان استعماری فراماسونری در ایران بود با شعار «دولت آشتی ملی» روی کار آمد. فریبکاریهای وی و مذاکرات او با آقای شریعتمداری در قم که در تحولات اخیر ایران مجدداً نامش به عنوان یکی از رهبران دینی مطرح و از سوی رژیم حمایت میشد، نیز نتوانست مبارزات مردم را متوقف سازد. در زمان دولت او (شریف امامی) بود که کشتار بیرحمانﮥ مردم بوسیله نیروهای نظامی در میدان شهدا (ژاله) تهران در روز 17 شهریور اتفاق افتاد. رسماً حکومت نظامی در تهران و 11 شهر بزرگ ایران برای مدتی نامحدود برقرار شد. اما با رسیدن پیامهای امام خمینی مردم به حکومت نظامی اعتنا نکرده و تظاهرات شبانهروزی خود را گسترش دادند. فریادهای «الله اکبر»، «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» در تمام ساعات به گوش میرسید و همراه با آن صدای رگبار مسلسلها از هر کوی و برزن شنیده میشد.
امام خمینی نهضت خویش را از آغاز براساس آیﮥ شریفﮥ «ان الله لا یغیّر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» رهبری میکرد و بر تقدم انقلاب فرهنگی، و آنگاه دست زدن به انقلاب و تحول اجتماعی به وسیله خود مردم تأکید داشت و معتقد به بینتیجه بودن مبارزات حزبی و پارلمانی و همچنین بیثمری مبارزات مسلحانه بدون پشتوانه مردمی در شرایط آنروز ایران بود. او بسیج نظامی و جهاد مسلحانه عمومی را بعنوان تنها راه باقیمانده، در شرایط دست زدن آمریکا به کودتای نظامی ارزیابی میکرد.
در انقلاب اسلامی ایران، مساجد و مراکز مذهبی پایگاه اصلی حرکت و تجمع مردم بود. شعارهای مردم عموماً برگرفته از آموختههای دینی و رهنمودهای امام خمینی بود. احزاب و حضورج. 8صفحه 391
جمعیتهای سیاسی ایرانی که در جریان اوج گرفتن نهضت اسلامی، در سالهای 56 و 57 مجدداً احیا شدند آنقدر متعدد، و از لحاظ گرایشها و ایدئولوژیها متنوع و از نظر جمعیت هوادار و عضو آنقدر محدود و در تنگنا بودند که هیچگاه به عنوان یک جریان مؤثر در تعیین و تغییر مسیر مبارزات ملت ایران شناخته نمیشدند و ناگزیر از دنبالهروی حرکت وسیع و بسیار شتابان مردم بودند. در همین زمان نیز گروههای مسلح و متشکل مردمی با هدفهای اسلامی و معتقد به راه امام فعال بودند که اقدامات مسلحانه آنان نه به عنوان یک روش مستقل مبارزاتی بلکه به صورت یک حرکت حمایتی و تقویتی از قیام اخیر ملت شناخته میشد.
حضورج. 8صفحه 392
از روشهای موفق امام خمینی در پیشبرد مبارزه علیه رژیم شاه دعوت مردم به اعتصاب و گسترش آن بود. اعتصابهای سراسری در ماههای پایانی رژیم شاه به ارکان رژیم و وزارتخانهها و ادارات و مراکز نظامی کشیده شد و ضربه نهایی را اعتصاب کارکنان شرکت نفت و بانکها و مراکز حساس دولتی وارد ساخت.
● هجرت امام خمینی از عراق به پاریس:
در دیدار وزرای خارجه ایران و عراق در نیویورک تصمیم به اخراج امام خمینی از عراق گرفته شد. روز دوم مهر 1357 منزل امام در نجف بوسیله قوای بعثی محاصره گردید. انعکاس این خبر با خشم گسترده مسلمانان در ایران، عراق و دیگر کشورها مواجه شد. رئیس سازمان امنیت عراق در دیدار با امام خمینی گفته بود که شرط ادامه اقامت ایشان در عراق دست کشیدن از مبارزه و عدم دخالت در سیاست است و امام نیز با قاطعیت پاسخ داده بود که به خاطر مسئولیتی که در مقابل امت اسلام احساس میکند حاضر به سکوت و هیچگونه مصالحهای نیست.
روز 12 مهر، امام خمینی نجف را به قصد مرز کویت ترک گفت. دولت کویت با اشاره رژیم ایران از ورود امام به این کشور جلوگیری کرد. قبلاً صحبت از هجرت امام به لبنان و یا سوریه بود اما ایشان پس از مشورت با فرزندشان (حجةالاسلام حاج سید احمد خمینی) تصمیم به هجرت به پاریس گرفت. در روز 14 مهر ایشان وارد پاریس شدند. و دو روز بعد در منزل یکی از ایرانیان در نوفل لوشاتو (حومه پاریس) مستقر شدند. مأمورین کاخ الیزه نظر رئیس جمهور فرانسه را مبنی بر اجتناب از هرگونه فعالیت سیاسی به امام ابلاغ کردند. ایشان نیز در واکنشی تند تصریح کرده بود که اینگونه محدودیتها خلاف ادعای دمکراسی است و اگر او ناگزیر شود تا از این فرودگاه به آن فرودگاه و از این کشور به آن کشور برود باز دست از هدفهایش نخواهد کشید. ژیسکاردستن، رئیس جمهور وقت فرانسه در خاطرات خویش نوشته است که دستور اخراج امام از فرانسه را صادر کرده بود ولی در آخرین لحظهها نمایندگان سیاسی شاه که در آن روزها در نهایت درماندگی قرار داشت، خطر واکنش تند و غیرقابل کنترل مردم را گوشزد کرده و در مورد عواقب آن در ایران و اروپا از خود سلب مسئولیت کرده بودند.
در مدت اقامت 4 ماهه امام در پاریس، نوفل لوشاتو مهمترین مرکز خبری جهان بود و مصاحبههای متعدد و دیدارهای مختلف امام دیدگاههای ایشان را در زمینه حکومت اسلامی و هدفهای آتی نهضت برای جهانیان بازگو میکرد. به این ترتیب جمع بیشتری از مردم جهان با اندیشه و قیام ایشان آشنا شدند و از همین جا بود که بحرانیترین دوران نهضت را در ایران رهبری کرد.
دولت شریف امامی دو ماه بیشتر دوام نیاورد. شاه ریاست کابینه را به دولت نظامی «ازهاری» سپرد. کشتارها رو به فزونی نهاد اما تأثیری در قیام مردم نداشت. شاه در نهایت استیصال از سفیر آمریکا و انگلیس درخواست راه حلّ میکرد اما هیچیک از طرحهای قبلی آنان نتیجهای دربر نداشت. راهپیمائیهای گسترده و میلیونی در روز تاسوعا و عاشورا در تهران و دیگر شهرها برگزار شد که به رفراندوم غیر رسمی مردم علیه سلطنت شاه شهرت یافت. شاپور بختیار به عنوان یکی از رهبران جبهه ملی، غیر رسمی مردم علیه سلطنت شاه شهرت یافت. شاپور بختیار، یکی از سران جبهﮥ ملی، آخرین مهرۀ آمریکا بود
حضورج. 8صفحه 393
که برای تصدی پست نخستوزیری به شاه پیشنهاد شد. رهبران چهار کشور صنعتی جهان در کنفرانس گوادلوپ نظرات خویش را در حمایت از بختیار هماهنگ کرده بودند. متعاقب آن، ژنرال هایزر معاون فرماندهی سازمان ناتو برای انجام مأموریتی سرّی و دو ماهه به تهران آمد. او بعداً در اعترافاتش از مأموریت خود که جلب حمایت نظامیان از بختیار و سامان دادن به دولت وی و شکستن اعتصابها و سرانجام، تدارک کودتای نظامی برای بازگشت دوبارۀ شاه به قدرت – مشابه آنچه که در 28 مرداد 1332 اتفاق افتاده بود – پرده برداشت. پیامهای امام خمینی مبنی بر وجوب ادامه مبارزه تمام نقشهها را نقش بر آب ساخت. امام خمینی در دیماه 57 شورای انقلاب را تشکیل داد. شاه نیز پس از تشکیل شورای سلطنت و اخذ رأی اعتماد برای کابینه بختیار در روز 26 دیماه از کشور فرار کرد. خبر در شهر تهران و سپس ایران پیچید و مردم در خیابانها به جشن و پایکوبی پرداختند. جلسات مداوم هایزر با مستشاران نظامی آمریکا و امرای ارتش شاه نتوانست به بختیار در فائق آمدن بر اعتصابها و پایان دادن به قیام مردم کمکی بکند.
● بازگشت امام خمینی به ایران پس از 14 سال تبعید:
اوایل بهمن 57 خبر تصمیم امام در بازگشت به کشور منتشر شد. هر کسی که میشنید اشک شوق فرو میریخت. مردم 14 سال انتظار کشیده بودند. اما در عین حال مردم و دوستان امام نگران جان ایشان بودند چرا که هنوز دولت دستنشانده شاه سرِ پا و حکومت نظامی برقرار بود. از اینرو دوستان امام نیز توصیه به تعویق سفر تا تأمین شرایط داشتند. از سوی دیگر حضور امام در این شرایط در جمع میلیونها مردم به پا خاسته از دید آمریکا به معنای پایان حتمی کار رژیم شاه بود. اقدامات فراوانی از تهدید به انفجار هواپیما گرفته تا وقوع کودتای نظامی برای تعویق سفر ایشان صورت گرفت. حتی رئیس جمهور فرانسه واسطه شد. اما امام خمینی تصمیم خویش را گرفته و طی پیامهایی به مردم ایران گفته بود میخواهد در این روزهای سرنوشتساز و خطیر در کنار مردمش باشد. دولت بختیار با هماهنگی ژنرال هایزر فرودگاههای کشور را به روی پروازهای خارجی بست. جمعیتی انبوه از سراسر کشور به سوی تهران سرازیر شدند و در تظاهرات میلیونها تن از مردم تهران شرکت کرده و خواستار باز شدن فرودگاهها بودند. جمعی از روحانیون و شخصیتهای سیاسی در مسجد دانشگاه تهران تا باز شدن فرودگاه دست به تحصّن زدند. دولت بختیار پس از چند روز تاب مقاومت نیاورد و ناگزیر از پذیرفتن خواست ملت شد.
سرانجام امام خمینی بامداد 12 بهمن 1357 پس از 14 سال دوری از وطن وارد کشور شد. استقبال بیسابقه مردم ایران چنان عظیم و غیرقابل انکار بود که خبرگزاریهای غربی نیز ناگزیر از اعتراف شده و مستقبلین را 4 تا 6 میلیون نفر برآورد کردند. سیل جمعیت از فرودگاه به سوی بهشت زهرا، مزار شهیدان انقلاب اسلامی روانه شد تا سخنان تاریخی امام را بشنود. در همین نطق بود که امام خمینی با صدای بلند فرمود: «من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین حضورج. 8صفحه 394
میکنم». شاپور بختیار ابتدا این سخن را شوخی گرفته بود اما چند روز بیشتر نگذشت که در 16 بهمن 1357 امام خمینی رئیس دولت موقت انقلاب را تعیین نمود. آقای مهندس مهدی بازرگان که چهرهای متدین و با سابقه مبارزاتی و دارای تجربه در نهضت ملی شدن صنعت نفت داشت برای این منظور از سوی شورای انقلاب معرفی و پیشنهاد شده بود. امام
حضورج. 8صفحه 395
خمینی در متن حکم انتصاب وی تصریح کرده بود که او را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی مأمور تشکیل کابینه برای تهیه مقدمات رفراندوم و برگزاری انتخابات نموده است. حضرت امام از مردم ایران درخواست کرد تا نظر خود را در مورد این انتخاب اعلام کنند. سراسر کشور با برگزاری راهپیمائیهایی گسترده به حمایت از تصمیم امام پرداختند. احزاب و گروههای سیاسی که مسئولین و اعضای اندکشان به برکت قیام مردم در چند مرحله از زندانهای رژیم خلاصی یافته بودند، اینک در آستانه پیروزی ملت ادعای میراثخواری از انقلاب و گرفتن سهم بیشتر داشتند و از همین روزها بود که صفبندی علیه انقلاب اسلامی در طیفی از وابستگان رژیم شاه و ساواکیان، کمونیستها و مجاهدین خلق (منافقین) آغاز شد.
● سرنگونی نظام شاهنشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی (یومالله 22 بهمن)
روز 19 بهمن 1357 پرسنل نیروی هوایی در محل اقامت امام خمینی (مدرسه علوی تهران) با ایشان بیعت کردند. ارتش شاه در آستانه سقوط کامل قرار گرفته بود، پیش از این بسیاری از سربازان و درجه داران مؤمن ارتش با فتوای امام خمینی پادگانها را ترک گفته و به صفوف ملت پیوسته بودند.
روز 20 بهمن همافران در مهمترین پایگاه هوایی تهران دست به قیام زدند. گارد شاهنشاهی برای سرکوب آنان گسیل شد. مردم به حمایت از نیروهای انقلابی وارد صحنه شدند. روز 21 بهمن پایگاههای پلیس و مراکز دولتی یکی پس از دیگری به دست مردم سقوط کردند. فرماندار نظامی تهران طی اطلاعیهای ساعات منع عبور و مرور را به ساعت 4 بعدازظهر افزایش داد. همزمان با آن بختیار جلسه اضطراری شورای امنیت را تشکیل داد و فرمان اجرای کودتای طراحی شده از سوی هایزر را صادر کرد. از سوی دیگر امام خمینی طی پیامی از مردم تهران خواست تا برای جلوگیری از توطئه در شرف وقوع به خیابانها بریزند و حکومت نظامی را عملاً لغو کنند. سیل جمعیت زن و مرد و کودک و بزرگ به خیابانها ریخته و مشغول سنگربندی شدند. اوّلین تانکها و تیپهای زرهی کودتاچیان به محض حرکت از پایگاههایشان بوسیله مردم از کار افتادند. کودتا در همان آغاز با شکست مواجه شد. بدین ترتیب آخرین مقاومتهای رژیم شاه در هم شکسته شد و صبحدم 22 بهمن خورشید پیروزی نهضت امام خمینی و انقلاب اسلامی و پایانی بر دوران دیرپای سلطنت شاهان ستمگر در ایران طلوع کرد.
● تشکیل حکومت اسلامی و جبههگیری دول استعماری:
تحقق وعدههای امام خمینی و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران حادثهای داخلی برای تغییر یک رژیم سیاسی نبود، بلکه همانگونه که بسیاری از دولتمردان آمریکایی و اسرائیلی و اروپایی در خاطرات خویش از آن روزها تعبیر کردهاند، انقلاب از دیدگاه آنان زلزلهای ویرانگر برای جهان غرب بود. گذشته از آنکه آمریکا مطلوبترین شرایط جغرافیایی، اقتصادی و نظامی را در یکی از حضورج. 8صفحه 396
حساسترین مناطق جهان که مرزهایی طولانی با رقیب (دولت شوروی) داشت، از دست میداد امواج این انفجار بزرگ رژیمهای وابستﮥ غربی را در ممالک اسلامی و بلاد عربی سخت متزلزل و بیمناک کرده بود. پیام اصلی انقلاب اسلامی ماهیتی فرهنگی داشت و مبتنی بر اندیشﮥ دینی و ارزشهای معنوی بود. پیروزی انقلاب به معنای صدور پیام و ارزشهای آن و به حرکت درآمدن موجی از خیزشهای رهاییبخش در کشورهای اسلامی و
حضورج. 8صفحه 397
جهان سوم بود. همزمان با ایران، رژیم وابسته به آمریکا در نیکاراگوئه نیز سرنگون شد. در افغانستان دولت شوروی ناگزیر از کودتایی خونین و سپس لشکرکشی و اشغال این کشور شد تا حرکت اسلامی را مهار کند. مردم لبنان و فلسطین پیروزی انقلاب ایران را جشن گرفتند و جهاد خویش را در شکلی نوین و ملهم از انقلاب اسلامی آغاز کردند. جنبشهای اسلامی در مصر، تونس، الجزایر، سودان، عربستان و ترکیه احیا شدند.
پس از جنگ جهانی دوم نظمی ظالمانه و ناعادلانه بر جهان حکمفرما بود. مناطق مختلف جهان بین دو قدرت غالب شرق و غرب تقسیم شده بود و سازمانهای نظامی ورشو و ناتو نگهبانان این نظم نفرت انگیز بودند. هیچ حرکت و تحولی در جهان سوم خارج از این چارچوب و بدون وابستگی به یکی از دو قطب حاکم امکان موفقیت نمییافت. اینک انقلابی در جهان معاصر و در منطقه امن غربیها پیروز شده بود که شعار اصلی آن «نه شرقی نه غربی» بود. نهضت امام در ایران مستقیماً با امپریالیسم آمریکا درافتاده بود و شکست را بر او تحمیل کرده بود و این واقعیت کمونیستها را در ادعای مبارزات ضد امپریالیستیشان خلع سلاح میکرد و برای نخستین بار در عصر حاضر، دین را به عنوان عاملی حرکتزا در پهنه مبارزات ملتها مطرح میساخت.
با وجود همه ناباوریها و تمامی تلاشهایی که در سطح بینالمللی برای حفظ رژیم شاه و جلوگیری از موفقیت امام خمینی بعمل آمد، انقلاب اسلامی در مرحله نخست مبارزات خویش پیروز گردید و از این جهت پیروزی آن بیشتر به یک معجزه میمانست تا تحولی عادی. به جز امام خمینی و تودههای بیشماری که خارج از تحلیلهای معمول، به گفتهها و وعدههای امام باور قلبی داشتند، عموم تحلیلگران سیاسی و همه کسانی که در رخدادها و حوادث ایران دخیل بودند وقوع چنین پیروزی را، حتی تا روزهای واپسین عمر رژیم شاه ناممکن میدانستند.
و چنین بود که از صبحدم 22 بهمن 1357 خصومت با نظام نو پای اسلامی در پهنهای گسترده آغاز شد. جبهه دشمنیها را آمریکا رهبری میکرد و دولت انگلیس و برخی دول اروپایی دیگر به همراه تمامی رژیمهای وابسته به غرب در آن مشارکت فعال داشتند. شوروی (سابق) و اقمار آن نیز ناخرسند از اتفاقی که در ایران افتاده و به حاکمیت دین و مذهب منجر گردیده، با آمریکائیان در بسیاری از خصومتها همسو شده و حمایت میکردند. نمونههای بارزی از این همپیمانیها را در همنوایی نیروهای چپ و راست ضد انقلاب داخل کشور که بعدها اسناد وابستگی آنان به سفارتخانههای شوروی و آمریکا افشاء گردید و از آن بارزتر هماهنگی همه جانبه دو کشور در تجهیز صدام و حمایت از او در جنگ با جمهوری اسلامی را میتوان دید. اما امام خمینی با همان منطقی که سالها پیش و در زمان تنهایی، نهضت خویش را آغاز کرده بود اینک در اوج فتنهها و فشارهای خارجی، انقلاب را هدایت میکرد. او شعارش «پیروزی خون بر شمشیر» بود. او معتقد بود که اگر جامعهای به شهادت به عنوان عالیترین درجه کمال روحانیِ انسان، ایمان داشته باشد حضورج. 8صفحه 398
و برای خدا مقاومت کند پیروز است. امام خمینی درصدد بود تا با بسیج عمومی ملت ایران برای سازندگی کشور الگویی از جامعه سالم و پیشرفته دینی را به جهانیان ارائه نماید. جهاد ملت با نام جهاد سازندگی آغاز شد. هزاران تن از متخصصین و نیروهای انقلابی به سوی مناطق محروم کشور و روستاها سرازیر شدند. عملیات اجرایی احداث راه و مراکز بهداشتی و درمانی و آب و برق رسانی در سطح وسیعی
حضورج. 8صفحه 399
آغاز شده بود. اما چند صباحی نگذشت که امواج فتنهها و فشارهای خارجی بالا گرفت. آمریکا درصدد بود تا با استفاده از ستون پنجم خویش نظام اسلامی را درگیر مشکلات داخلی کند و با دامن زدن به اختلافات، فرصت را برای سرنگونی آن فراهم سازد.
سفارت آمریکا در ایران فعالانه در تلاش بود تا از طریق عناصری در دولت موقت راه نفوذ برای حرکتهای آتی خویش بیابد. آنها موفقیتهایی نیز بدست آورده بودند. کابینﮥ دولت موقتِ آقای بازرگان مرکب از افرادی بود که اکثریت آنان از ملیگرایان محافظهکار بودند. آنان قادر به هضم شرایط و ضرورتهای انقلاب و درک رهنمودها و دوراندیشیهای امام خمینی نبودند. ضعف دولت موقت و روحیه مماشات آن باعث شد تا گروهکهای ضد انقلاب با استفاده از کمکهای خارجی به سرعت سازماندهی شده و در گنبد و کردستان و دیگر مناطق دست به تشنجآفرینی بزنند. رژیم بعثی عراق که بیش از سایر رژیمهای عربی از پیروزی انقلاب اسلامی و امکان قیام مردمش احساس وحشت میکرد و در استانهای جنوبی کشور و کردستان به تجهیز عناصر ضد انقلاب پرداخت. سفارت آمریکا و شوروی بوسیله ساواکیها و پسماندههای رژیم شاه و با تحریک گروهکهای کمونیستی و مجاهدین خلق (منافقین) در حرکتهای ایذایی علیه انقلاب مشارکت فعال داشتند. گروهک تروریستی فرقان، اندیشمند برجسته و عضو شورای انقلاب، علامه مرتضی مطهری (12 / 2 / 58) و آیةالله قاضی طباطبائی (10 / 8 / 58) و دکتر مفتح (28 / 9 / 58)، حاج مهدی عراقی و پسرش (4 / 6 / 58) و تیمسار قرنی رئیس ستاد ارتش را (در تاریخ 3 / 2 / 58) ترور کرد و در ترور آقای هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی ناکام ماندند. امام خمینی با آگاهی از دستهای پشت پرده، معتقد به برخورد قاطع و سریع در سرکوبی ضد انقلاب در آشوبهای کردستان بود. اما دولت موقت با مذاکرات بینتیجه در کردستان و نرمش با عوامل آشوبگر فرصتها را از دست میداد و عملاً زمینه برای آشوبهای بیشتر فراهم میشد. از سوی دیگر اقتصاد به ارث رسیده از رژیم شاه کاملاً وابسته به درآمدهای حاصل از فروش ثروت ملی یعنی نفت بود و آمریکا و اروپا با اطلاع از این واقعیت و به کمک رژیم عربستان سعودی و همفکران آن در سازمان اوپک به تدریج قیمت نفت را چندین برابر کاهش دادند و در بازار خرید نفت ایران اختلال فراوان کردند. با وجود همه این مشکلات، امام خمینی حاضر به مصالحه نشد و حتی یکقدم نیز عقب ننشست. او با تشکیل نهادهای انقلابی به ترمیم ضعفهای دولت موقت و تضمین ادامه انقلاب پرداخت. مردم ایران فداکارانه در صحنه انقلاب ایستاده بودند. کمتر از دو ماه از پیروزی انقلاب نمیگذشت که 2 / 98 درصد رأیدهندگان در رفراندوم 12 فروردین سال 58 در یکی از آزادترین انتخابات تاریخ ایران رأی به استقرار نظام جمهوری اسلامی دادند و متعاقب آن انتخابات سیاسی برای تدوین و تصویب قانون اساسی و انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی برگزار گردید. امام خمینی برای استقرار ارکان نظام اسلامی و تبیین هدفها و اولویتهای حکومت اسلامی و تشویق مردم به حضور در صحنهها همه روزه در محل اقامت خود و مدرسه فیضیﮥ قم در دیدار با هزاران تن از مشتاقان خویش سخنرانی میکرد. او پس از پیروزی انقلاب در تاریخ دهم اسفند 1357 از تهران به قم آمده بود و تا زمان ابتلاء به بیماری قلبی (2 بهمن 1358) در این شهر بود. حضرت امام پس از 39 روز مداوا در بیمارستان قلب تهران، موقتاً در منزلی واقع در منطقﮥ دربند تهران ساکن شد و سپس در تاریخ 27 / 2 / 1359 بنابه تمایل خود به منزلی محقر متعلق به یکی از روحانیون در محله جماران نقل مکان کرد و تا زمان رحلت در همین منزل ماند.
حضورج. 8صفحه 400
● انقلاب دوم، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران:
برگزاری موفقیتآمیز انتخابات و مشارکت گسترده مردم، امیدهای آمریکا را در سرنگونی قریب الوقوع نظام اسلامی که خبر آن مرتباً در رسانههای گروهی غرب و بیانیههای ضد انقلاب داخلی منعکس میشد، بر باد داد. آمریکا و اروپا نه تنها خواست مشروع ملت و دولت ایران را در استرداد شاه و اموال و دارائیهای بلوکه شده ایران در این کشور که بالغ بر 22 میلیارد دلار بود نادیده گرفتند بلکه امکاناتی وسیع در اختیار فراریان رژیم شاه گذاشتند تا علیه نظام اسلامی تشکیلات خود را در خارج کشور سازماندهی کنند. تحریکات و دشمنیهای کاخ سفید خشم ملت ایران را برانگیخته بود. در سال 1358 در آستانه سالگرد تبعید امام خمینی به ترکیه (13 آبان) خبر ملاقات اعلام نشده آقای بازرگان با برژینسکی مشاور امنیت ملی کاخ سفید در الجزیره به ایران رسید. روز 13 آبان گروهی از نیروهای مسلمان دانشگاهی با نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» سفارت آمریکا در تهران را اشغال کرده و پس از شکستن مقاومت تفنگداران آمریکاییِ نگهبانِ سفارت، جاسوسان آمریکایی را بازداشت کردند. سندهای بدست آمده از سفارت به تدریج در بیش از 50 جلد کتاب تحت عنوان «اسناد لانه جاسوسی آمریکا در ایران» منتشر گردید. این اسناد غیرقابل خدشه پرده از اسرار جاسوسیها و دخالتهای بیشمار آمریکا در ایران و کشورهای مختلف جهان برمیداشت و اسامی بسیاری از عوامل و رابطها و جاسوسهای آمریکا و انواع شیوههای جاسوسی و تحرکات سیاسی این کشور را در مناطق مختلف جهان افشا میکرد. اشغال سفارت این کشور که در فرهنگ انقلاب اسلامی به نام «لانه جاسوسی» معروف گردیده است، رسوایی بزرگی برای هیئت حاکمه آمریکا بود. یک روز پس از این واقعه دولت موقت آقای بازرگان با پذیرفتن استعفا از سوی امام خمینی سقوط کرد. استعفای شتابزدۀ رئیس دولت موقت (آقای مهدی بازرگان) به این امید مطرح شده بود که امام خمینی واکنش نشان داده و دانشجویان را برای تخلیﮥ محل اشغال شده تحت فشار بگذارد. اما امام خمینی بلافاصله استعفا را پذیرفت و فرصت را برای حاکمیت نیروهای انقلابی و کوتاه کردن دست محافظهکارانی که در مدت کوتاه دولتشان با برخوردهای ضعیف، ایران را در معرض اغتشاشات ضد انقلاب قرار داده بودند، از دست نداد.
امام خمینی از حرکت انقلابی دانشجویان حمایت کرد و آنرا انقلابی بزرگتر از انقلاب اوّل نامید. واقعیت نیز چنین بود. آمریکا در انقلاب منجر به 22 بهمن رسماً از رژیم شاه حمایت میکرد و رو در رو ایستاده بود اما اینک اسناد دسیسههای مخفی این کشور و ایادی آن افشاء میشدند. آمریکائیان پس از این ماجرا به انواع روشها متوسل شدند تا ایران را وادار به تسلیم کنند. ایران اسلامی رسماً از سوی آمریکا و اقمار این کشور تحریم و محاصرۀ اقتصادی و سیاسی شد. مردم ایران با الهام از پیامهای امام خمینی دوران سخت محاصره را آغاز کردند اما حاضر به تسلیم حضورج. 8صفحه 401
نشدند. طرح عملیات آزاد کردن جاسوسان بازداشت شده با واقعه شگفت و معجزهآسا در صحرای طبس ایران، با شکست مواجه شد. روز 4 اردیبهشت 59، شش فروند هواپیمای نظامی 130C در یکی از پایگاههای سابق نظامی آمریکا در بیابانی واقع در شرق ایران فرود آمدند. این واقعه در زمان ریاست جمهوری بنیصدر اتفاق افتاد. قرار بود هواپیماها پس از سوختگیری و رسیدن 8 فروند هلیکوپتر عملیاتی و نفربر به تهران پرواز کنند و با همکاری عوامل نفوذی، بیت امام و مراکز حساس دیگر را بمباران کنند. ناگهان طوفانی سهمگین شنهای روان را در صحرا به حرکت درآورد.
حضورج. 8صفحه 402
تعدادی از هلیکوپترها ناگزیر به بازگشت به ناو نیمیتس شدند و چند فروند نیز در بیابانهای اطراف بناچار فرود اضطراری داشتند. یکی از آنها با هواپیمای فرود آمده برخورد کرد و هر دو منفجر شدند. در این واقعه هشت نفر از متجاوزین نظامی آمریکا کشته شدند و جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا عملیات را شکست خورده و ناتمام متوقف ساخت.
مرگ شاه در تاریخ 5 مرداد 1359 در مصر عملاً یکی از شرایط ایران را که استرداد او به عنوان جنایتکار اصلی در کشتارهای مردم بود، منتفی ساخت. سرانجام پس از 444 روز با وساطت الجزایر و بنا به رأی نمایندگان مجلس شورای اسلامی و برطبق توافقنامه الجزیره بین ایران و آمریکا جاسوسان آزاد شدند و آمریکا متعهد به عدم دخالت در امور داخلی ایران و باز پس دادن اموال و دارائیهای بلوکه شده ایران شد. که هیچگاه بدان عمل نکرد. مهمترین دست آورد اشغال جاسوسخانه آمریکا علاوه بر تضمین ادامﮥ انقلاب اسلامی، شکست ابهّت فرعونی آمریکا و امیدوار ساختن ملتهای جهان سوم به امکان ایستادگی در برابر قدرتهای بزرگ بود. بعد از این واقعه، هیمنﮥ اقتدار آمریکا که سالها برای آن سرمایهگذاریهای مادی و نظامی و تبلیغاتی فراوانی شده بود فرو ریخت و این کشور را در کنترل جهان سوم دچار دشواریها و بحرانهای عدیدهای ساخت.
در انتخابات اوّلین دورۀ ریاست جمهوری ایران (5 / 11 / 1358) و در حالیکه امام خمینی در بیمارستان قلب تهران بستری بود، آقای ابوالحسن بنیصدر از رقبای خود پیشی گرفت. او که در آستانه پیروزی انقلاب به کشور بازگشته بود با سخنرانیها و ارائه کتابهای خویش از خود چهرهای مذهبی انقلابی و اقتصاددانی برجسته ارائه میکرد. امام خمینی در مراسم حکم تنفیذ ریاست جمهوری وی فرمودند: «من یک کلمه به آقای بنی صدر تذکر میدهم. این کلمه تذکر برای همه است: حبّ الدنیا رأس کل خطیئه». کیش شخصیت آقای بنیصدر و قدرتطلبی وی مانع از بکارگیری این نصیحت شد. او مغرور از آراء بدست آمده، از آغاز بنا را بر اختلاف با جناح خط امام و مخالفت با روحانیت گذاشت. او نیز همچون دولت موقت معتقد به سازش و زد و بندهای سیاسی با کشورهای قدرتمند بود. در سیاست داخلی، وی حذف نیروهای مذهبی انقلابی و جایگزین کردن عناصر وابسته به گروهکهای ضد انقلابی را آغاز کرده بود. در دوران ریاست جمهوری او خاک ایران بر اثر تجاوز نظامی گسترده عراق اشغال شد. عوامل وابسته به رئیس جمهور که بقای خویش را در افزایش مشکلات و ایجاد بحران برای نظام اسلامی میدیدند با استفاده از موقعیت بنیصدر به عنوان فرمانده کل قوا، در کار دفاع و دفع تجاوز دشمن کارشکنی کرده و از تجهیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جلوگیری میکردند. وحدت ملی با اختلاف افکنیهای بنیصدر به مخاطره افتاده بود. سرانجام امام خمینی طی حکمی کوتاه در 20 خرداد 1360 بنیصدر را از فرماندهی کل قوا عزل و متعاقب آن مجلس شورای اسلامی حضورج. 8صفحه 403
رأی به بیکفایتی وی داد. با سقوط بنیصدر اعضاء هواداران سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، که بعد از پیروزی انقلاب از ضعف دولت موقت و حمایتهای بنیصدر کمال استفاده را برده و تشکیلات خود را گسترش داده بود، در 30 خرداد 1360 دست به اغتشاشی خونین زدند. ساعاتی بعد مردمِ تهران، آشوبگران را سرکوب و جمعی را دستگیر کردند. از این پس منافقین رسماً دست به اقدامات براندازی و فعالیتهای تروریستی زدند و سران و اعضای آن در خانههای تیمی مخفی شدند. حزب جمهوری اسلامی در رأس حملات تروریستی منافقین
حضورج. 8صفحه 404
قرار داشت. این حزب پس از پیروزی انقلاب با همت بزرگانی همچون حضرات آقایان: خامنهای، دکتر بهشتی، دکتر باهنر، هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی به منظور سازماندهی نیروهای مؤمن به راه امام و مقابله با تحرکات گروهکهای سیاسی ضد انقلاب تشکیل شده بود. این حزب که با پشتوانه حمایت معنوی امام خمینی به سرعت در سراسر کشور طرفداران بسیار زیادی یافته بود مانعی عمده بر سر راه عوامل ضد انقلاب محسوب میشد. آیةالله خامنهای روز 6 تیر ماه 1360 بر اثر انفجار بمبی که منافقین در مسجد اباذر تهران کار گذاشته بودند به هنگام سخنرانی مجروح گردید. فردای آن روز فاجعهای عظیم به وقوع پیوست. 72 تن از کارآمدترین عناصر نظام اسلامی و یاران امام خمینی که در میان آنان رئیس دیوانعالی کشور (دکتر بهشتی)، چند تن از وزرا، تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و جمعی از مسئولین قوۀ قضائیه و جمعی از متفکرین و نویسندگان و نیروهای انقلابی حضور داشتند، در مقرّ حزب جمهوری اسلامی بر اثر انفجار بمبی قوی که عامل نفوذی سازمان منافقین کار گذاشته بود، شهید شدند. دو ماه بعد در روز 8 شهریور 1360 آقای محمدعلی رجایی چهرۀ محبوب مردم ایران که بعد از عزل بنیصدر از سوی مردم به ریاست جمهوری انتخاب شده بود به همراه حجةالاسلام دکتر محمدجواد باهنر [نخستوزیر] در محل کار خویش با انفجار بمبی دیگر به شهادت رسیدند.
اگر ایمان و صلابت اعجابانگیز امام خمینی و هوشیاری مردم مؤمن ایران نبود هر یک از این وقایع به تنهایی میتوانست نظام اسلامی را از پای درآورد. اما در پی هر حادثهای پیامها و سخنرانیهای تسکینبخش امام خمینی بود که تحمل مصیبتها را آسان و مردم را بر ادامه راهشان مصمم میساخت. مردم بعد از شهادت دکتر بهشتی فریاد میزدند: «آمریکا در چه فکریه ایران پر از بهشتیه» این شعار برگرفته از سخنان امام بود که دستهای پنهان دشمن اصلی یعنی آمریکا را در این ترورها افشا میکرد و از سوی دیگر امام از آغاز نهضت خویش بارها به مردم آموخته بود که انقلاب اسلامی وابسته به اشخاص، هر چند برجسته و مؤثر، نیست؛ حافظ انقلاب: خدا و ایمان مردم خداجوست.
یکی از مهمترین موفقیتهای امام خمینی افزایش شعور و آگاهی جمعی ملت و ایجاد حس مسئولیت و قدرت تحلیل آنان در مسائل سیاسی روز بوده است. سالها بود که رسانههای گروهی غرب در تحلیلهای خود اجتنابناپذیر بودن از هم گسستگی نظام اسلامی را بعد از مرگ امام وعده میدادند این موضوع حتی در سمینارهای تحلیلی اندیشمندان غربی و مذاکرات سیاسی دولتمردان آنان بطور جدی مورد بحث و تأیید قرار گرفته بود و بر همین اساس گروههای ضد انقلاب داخلی نیز خود را برای این زمان آماده کرده بودند اما دنیا شاهد بود که وقتی او به ملکوت پیوست کمترین اثری از تحقق وعدههای آنان دیده نشد و امیدهای چندین ساله بر باد رفت. علت همان است که اشاره کردم. امام خمینی نسل خمود و بیتحرکی که بر اثر حضورج. 8صفحه 405
خودکامگی و خیانتهای 50 ساله حکومت پهلوی به یأس و بیتفاوتی کشیده شده بود را چنان بازسازی و تربیت کرد که قادر شدند در زمانی اندک عادات و روابط اجتماعی گذشته و ضد ارزشهای دیرپا و رسوخ کرده در همه زوایای زندگیشان را منطبق بر آرمانهای جدید دگرگون سازند. صدها هزار جوانی که در جبهههای نبرد 8 ساله با متجاوزین عراقی، داوطلبانه و در اوج معنویت و آگاهی جانبازی کردند گواهان این مدعا بودند. نمونههای بیشماری از میزان درک و شعور و درجه ایمان و معنویت آنان در وصیتنامههای شهیدان منعکس و به چاپ رسیده است. اینها همانهایی بودند که تا چند سال قبل از پیروزی
حضورج. 8صفحه 406
انقلاب در معرض انواع مفاسد و تبلیغات سوء و جاذبههای تخدیری قرار داشتند.
شاید برای کسانیکه جامعﮥ عصر امام خمینی را از نزدیک درک نکردهاند بیان این مسائل را اغراق در واقعیتها و ناشی از محبت بیش از حدّ به امام و انقلاب بدانند. اما هنوز شواهد زنده و اسناد و مدارک گویا آنقدر وجود دارند که برای اثبات آن نیازی به بحث و مناظره نباشد. هنوز در فرهنگ جامعه مذهبی ایران به کسانی که فرزندانشان را در راه آرمانهای امام خمینی فدا کردهاند به جای تسلیت تبریک گفته میشود. هنوز پدران و مادران زیادی در ایران حضور دارند که چندین فرزند خویش را در این راه از دست دادهاند و وقتی از احساسشان میپرسی آنرا افتخاری بزرگ برای خانواده و نعمتی از سوی خدا میدانند. اهمیت این احساس زمانی آشکارتر میشود که به روابط عمیق عاطفی در خانوادههای ایرانی توجه شود که در هیچ سطحی قابل قیاس با روابط سرد و بیروح خانوادههای غربی نیست. هنوز اگر از هر یک از دهها هزار رزمندهای که خاطرات جبهه را به یاد دارند سؤال کنی که سختترین روزهای دوران جبهه کدام روز است؟ لحظﮥ پخش خبرِ قبول صلح و قطعنامه را اشاره میکنند. توصیف احساسات غیرقابل کنترل و اندوه جانکاه بسیجیان در آنروز جز با مشاهدۀ نزدیک صحنهها ممکن نیست. چرا که آنان بیمناک از آن بودند که این واقعه «درِ باغ شهادت» را به رویشان بر بندد و امیدشان در وصل به قافله شهیدان از دست برود.
ایجاد چنین تحولی روحی در سطح یک جامعه و به حرکت درآوردن امواج اسلامخواهی در روان یک امت بزرگ کاری آسان و معمولی نبوده است. لبنان و حماسﮥ حزبالله آن دیار نمونهای دیگر از تحول یاد شده است. برخلاف تبلیغات غربیها، این دخالتها و حمایتهای ایران نبود که باعث آن پایداریها شد، چرا که آمریکا و اروپا و شوروی (سابق) حضوری دیرینه و بسیار گسترده و مستقیم در آنجا داشتهاند. دانشگاه آمریکایی بیروت سالها در لبنان فعالیت دارد. آمریکا و اروپا در ماجرای حوادث لبنان نیروی نظامی به این کشور گسیل داشتند. لبنان تا چندی پیش بازار بزرگ سیاست غرب در خاورمیانه لقب داشت. چه عاملی باعث شد که جمعیتی، در قیاس با دشمنانش، کممقدار، در کشور کوچکی از هر جهت محاصره شده و هم مرز با اسرائیل با کمترین امکانات دفاعی چنان پایداری کردند که نیروهای نظامی غربی رسماً از صحنﮥ نبرد فرار کرده و ناگزیر از تخلیه کشور شدند و اکنون سالها است که با وجود تنگناهای اقتصادی شدید و بمبارانها و تجاوزهای مکرر اسرائیل، حزبالله همچنان موجودیت خویش را بر غرب تحمیل کرده و مقاومت میکند؟ علت واقعی آنست که مسلمانان لبنان به لحاظ روابط فرهنگی و عقیدتی دیرینه، زودتر از سایر بلاد اسلامی امام خمینی را شناختند و پیامش را درک کردند. و پس از آن در فلسطین و پیدایش جنبش حماس و احیای حرکتهای اسلامی در دیگر ممالک مسلمین، اثرگذاری مستقیم و یا غیر مستقیم همان اندیشه و پیام را شاهد هستیم.
حضورج. 8صفحه 407
تنها اندیشه سیاسی و نوع مبارزات سیاسی امام خمینی نبوده است که چنین تحولی را پدید آورده است. انسانشناسی، جامعهشناسی و مکتب تربیتی امام خمینی است که زمینهها و بستر این تحولات سیاسی را فراهم ساخته است. متأسفانه هنوز ابعاد نگاه امام به انسان و جامعه و تاریخ و مقولههای تربیتی بازشناسی و تدوین نشدهاند. مکتب تربیتی و جامعه شناختی امام خمینی با آنچه که تحت این عناوین در دانشگاههای کشورهای جهان سوم و ممالک اسلامی تدریس میشود، هیچ سنخیتی ندارد.
اساس نهضت امام خمینی بر روش انبیاء استوار است. همان روشی که از بردگان منزوی و ستم
حضورج. 8صفحه 408
کشیده، شخصیتهایی چون ابوذر و سلمان میپرورد. و از جامعﮥ جاهلیت آنروز پیشتازان تمدن و فرهنگ اسلامی میسازد. و این روش در عصر حاضر فراموش شده و آنچه که اکنون به نام علوم انسانی روز می شناسیم تعریف انسان و روابط انسانی در مقولههای مختلف از دیدگاهِ غیر وحیانیِ لیبرالیسم و اومانیسمِ غربی است که آن نیز خود برآیند عصر رنسانس و نتیجه خود فراموشی و پذیرش اصالت ماده و حاکمیت ماشین بر انسان است.
به اصل سخن که بیان چگونگی هدایت انقلاب در سالهای پرآشوب پس از پیروزی بود، بازگردم. پس از فاجعه هفتم تیر سال 1360 و شهادت دهها تن از یاران امام و مسئولین نظام جمهوری اسلامی، سرکردگان گروهک منافقین به همراه رئیس جمهور معزول با لباس و آرایش زنانه و بوسیله عوامل نفوذی در فرودگاه تهران به پاریس گریختند. خلبان هواپیمای آنان، خلبان ویژه و مورد اعتماد شاه بود که هدایت هواپیمای شاه را در آخرین فرارش از کشور به عهده داشت. دولت فرانسه برخلاف ادعای حقوق بشر و مبارزه با تروریسم به کسانی پناه داد که رسماً در اطلاعیههایشان مسئولیت عملیات تروریستی و انفجار بمب در اماکن عمومی را بر عهده میگرفتند. از آن پس منافقین فراری در کشورهای دیگر اروپایی و کشور آمریکا تحت حمایت دولتهای غربی قرار گرفتند و در جریان جنگ عراق با ایران، آنها پایگاه اصلی خویش را طی معاملهای با صدام به عراق منتقل کردند و در تمام دوران جنگ رسماً به عنوان مزدور و جاسوس امکانات خویش را در اختیار ارتش بعثی گذاردند. کار اصلی آنها جمعآوری اطلاعات از جبهههای ایران بوسیله عوامل نفوذی و دادن اطلاعات مربوط به موشکهایی که به سوی مناطق مسکونی شهرهای ایران پرتاب میشد و بازجویی از اسرای ایرانی و شرکت در عملیات نظامی عراق بود.
تلاش نظامی منافقین برای ورود به ایران در سال 1367 و پس از صلح ایران و عراق، در «عملیات مرصاد» به شدت سرکوب شد و مهاجمین مزدور با به جا گذاشتن صدها کشته به داخل خاک عراق فرار کردند. آنچه که در جهان بوسیله سازمانهای وابسته به آمریکا تحت نام نقض حقوق بشر علیه جمهوری اسلامی تبلیغ میشود عمدتاً بازگویی ادعاهای همین گروهک و توجیهی برای پوشش حمایتهای دول غربی از آنهاست.
منافقین در نظر مردم ایران منفورترین مجرمینی هستند که هیچگاه جنایات جانیان مشهور تاریخ معاصر ایران به آنان نمیرسد. علاوه بر شهادت 72 نفر از محبوبترین شخصیتهای نظام اسلامی در انفجار مقرّ حزب جمهوری اسلامی و شهادت رئیس جمهور و نخستوزیر ایران، چهرههای برجسته دیگری نیز بوسیله اقدامات تروریستی منافقین از مردم ایران گرفته شدند که میتوان از ترور آیةالله صدوقی امام جمعه یزد (11 / 4 / 61)، ترور آیةالله اشرفی اصفهانی امام جمعه کرمانشاه (23 / 7 / 61)، ترور آیةالله دستغیب امام جمعه شیراز (20 / 9 / 60)، ترور آیةالله مدنی امام جمعه تبریز (20 / 6 / 60)، آیةالله قدوسی به همراه سرتیپ دستجردی (14 / 6 / حضورج. 8صفحه 409
60) و ترور حجةالاسلام هاشمینژاد (7 / 7 / 60) و دهها شخصیت روحانی دیگر نام برد که هر یک در منطقهای وسیع از ایران بر دلهای مردم حکومت داشتند و نقشآفرینان نهضت امام خمینی بودند. علاوه بر چهرههای سیاسی و مذهبی و مدیران نظام اسلامی، افراد زیادی از مردم کوچه و بازار نیز به جرم دفاع و پاسداری از انقلابشان در اقدامات تروریستی و انفجار بمبهایی که منافقین در اماکن عمومی کار گذاشتند به شهادت رسیدند (که آخرین مورد آن قتل فجیع دو کشیش مسیحی و انفجار
حضورج. 8صفحه 410
بمب در روز عاشورا و در جوار ضریح حضرت امام رضا(ع) در مشهد در سال جاری _1373_ بود).
قابل توجه آنکه در برابر همه فجایعی که اتفاق افتاد آمریکا و دول اروپایی و سازمانهای بینالمللی نه تنها سکوت کردند بلکه به تروریستها پناه و امکان ادامه حیات دادند. آنها قبلاً نیز در جریان حمایت از کشتارهای شاه موضعی مشابه و در تضاد با ادعاهاشان داشتند و دقیقاً به همین دلیل بود که امام خمینی هیچگاه مبنای ارزیابی و مواضع خویش را قبل و بعد از پیروزی انقلاب براساس داوری دولتهای بیگانه و مواضع سازمانهای بینالمللی قرار نمیداد. او معتقد بود و بارها در سخنرانیهای خود تصریح داشت که سازمان ملل متحد، شورای امنیت، سازمان دفاع از حقوق بشر جز ابزاری در اختیار سلطهگران بینالمللی نیستند. چنانکه ادعای کمونیستها و شوروی (سابق) در آزادیخواهی و مبارزه با امپریالیسم نیز جز برای همین هدف مطرح نمیشود. حتی امام خمینی براساس همین واقعیتها معیاری جالب به مدیران نظام اسلامی ارائه داده و میفرمود آنروزی که اینگونه مجامع و آمریکا و جهان غرب از شما تعریف کردند و داوطلبانه موجودیت شما و انقلاب را پذیرفتند، آنروز باید در سلامت راه و حقانیت مواضعتان تردید کنید.
● جنگ تحمیلی و دفاع 8 ساله امام و ملت ایران:
شکست طرحهای براندازی نظام جمهوری اسلامی با استفاده از محاصرۀ اقتصادی و سیاسی که از سوی آمریکا در جهان پیگیری میشد و شکست این کشور در عملیات صحرای طبس پس از اشغال لانه جاسوسی آمریکا، و ناکامی در تجزیه کردستان، هیئت حاکمه این کشور را در سال 1359 به سمت تجربﮥ راه حلّ نظامی تمام عیار سوق میداد. شرایط آن روز جهان موازنه قدرت بین شرق و غرب بود که مانع از اقدام یکجانبه آمریکا میگردید. از سوی دیگر افکار عمومی جهانیان که با فعالیتهای امام خمینی در فرانسه و حوادث پس از انقلاب، با مسائل ایران و مظلومیت و حقانیت این ملت آشنا شده بود، نوعی همدلی با مردم ایران داشت و از این جهت شرایط برای توجیه لشکرکشی مستقیم آمریکا فراهم نبود و شرایط سیاسی و وضعیت متزلزل رژیمهای حاکم بر حاشیه خلیج فارس نیز اجازه چنین اقدامی را نمیداد. انتخاب عراق به عنوان آغازگر جنگ، انتخابی بسیار حسابشده بود. این کشور متحد شوروی و بلوک شرق شناخته میشد و درگیر شدن عراق با ایران بطور طبیعی شوروی و کمونیستها را در حمایت از صدام در کنار آمریکا و اروپا قرار میداد و تنشهای احتمالی را منتفی میساخت. عراق دومین کشور از لحاظ نیرو و تجهیزات نظامی در منطقه، و کشوری نفتخیز بود و در صورت لزوم میتوانست تا مدتها با ثروت ملی خود و کمک دولتهای مرتجع عربی بدون تحمیل هزینهای مستقیم بر آمریکا و بدون نیاز به حضور سربازان آمریکایی و اروپایی جنگ علیه ایران را اداره کند، هر چند که در پیشبینیهای اوّلیه آمریکا و صدام جنگ درازمدت مطرح نبود و قرار بر این بود که در روزهای اوّلیﮥ هجوم عراق، تکلیف ایران و انقلاب یکسره شود.
حضورج. 8صفحه 411
روحیه قدرتطلبی صدام و خصومتهای مرزیِ گذشتﮥ دو کشور نیز شرایطی ایدهآل برای آمریکا پدید میآورد تا به صدام برای تجاوز و اشغال نظامی ایران چراغ سبز داده و فرمان عملیات صادر کنند. اگر در سالهای نبرد، دنیا دلایل و اسناد ارائه شده از سوی ایران را بر اثبات این مدعا که آمریکا همسو با اروپا و شوروی عامل اصلی جنگ بودهاند، نمیپذیرفت؛ بعدها در جریان جنگ نفت که آمریکا رو در روی صدام قرار گرفت، اعترافات و اسناد منتشر شده پردهها را بالا زد و حقایق کتمان شده را آشکار ساخت.
حضورج. 8صفحه 412
به هر حال ارتش عراق در روز 31 شهریور 1359 تجاوز گستردۀ نظامی خویش را در طول 1280 کیلومتر مرز مشترک از شمالیترین نقطﮥ مرز مشترک با ایران تا بندر خرمشهر و آبادان در جنوب ایران آغاز کرد. همزمان هواپیماهای نظامی عراق فرودگاه تهران و مناطق دیگر را (در ساعت 2 بعداز ظهر آن روز) بمباران کردند. ماشین جنگی صدام که از مدتها قبل به کمک دولت فرانسه و کارتلهای اسلحهسازی آمریکایی و انگلیسی و تجهیزات نظامی روسیه آماده این تجاوز شده بود به سرعت کیلومترها در خاک ایران پیشروی کرد و مناطقی وسیع از پنج استان ایران را اشغال کرد. مقاومتهای جانانه مرزنشینان در مراحل اوّلیه جنگ به علت عدم اطلاع و آمادگی قبلی و نداشتن تجهیزات و نیروی نظامی با قساوت بعثیها در هم شکسته شد. شهرها و روستاهای موجود در مناطق اشغالی به سرعت تخریب و به تلّی از خاک بدل شدند و صدها هزار تن از خانه و کاشانه خود آواره گردیدند.
ارتش ایران که بر اثر حوادث انقلاب به شدت آسیب دیده و از هم گسیخته بود، دوران اوّلیه بازسازی خود را میگذراند. هزاران کارشناس نظامی خارجی و عمدتاً آمریکایی که در سالهای حکومت شاه، ارتش را در همه زمینههایش به شدت به خود وابسته کرده بودند، در جریان انقلاب از ایران خارج شده بودند. بسیاری از تجهیزات پیچیده و هواپیماهای مدرن نظامی و موشکهای پیشرفتهای که با پول ملت ایران خریداری شده بود در آخرین روزهای حکومت شاه با تلاشهای دو ماهﮥ ژنرال هایزر به آمریکا منتقل شده بود. سپاه تازه تأسیس پاسداران انقلاب اسلامی که به فرمان امام خمینی تشکیل شده بود در آغاز راه بود و نیرو، تجهیزات، و تجربه کافی در روزهای نخست جنگ نداشت. صدام حسین نیز با اطلاعاتی که آمریکا و فرانسه و عوامل ستون پنجم در اختیارش گذاشته بودند از این واقعیتها و نقاط ضعف بخوبی آگاهی داشت و به همین جهت نیز حتی نقشههای عراق بزرگ را آماده کرده بود که در آن استان خوزستان بطور کامل و بخشهایی از استانهای غربی ایران جزو خاک عراق دیده میشدند. او مطمئن شده بود که نظام اسلامی توان مقابله در برابر این لشکرکشی را نداشته و به زودی ساقط خواهد شد. و دنیای استکبار نیز از او حمایت خواهد کرد.
پخش خبر آغاز جنگ عراق علیه ایران با همه اهمیتش با سکوت مرگبار تمامی مجامع بینالمللی و قدرتهای مطرح جهان همراه بود. این سکوت معنیدار، و خصومت کینه توزانﮥ همان قدرتها با جمهوری اسلامی ایران، و واقعیتهای موجود در داخل کشور، و توان گسترده نظامیِ بکار گرفته شده از سوی بعثیها، شرایطی بس دشوار برای تصمیمگیری پدید میآورد. ایران در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بود و دو راه بیشتر در پیش روی نبود: یا تصمیم به مقاومت در جنگی نابرابر با ابعاد و دورنمایی – به حسب ظاهر – تیره و مبهم و یا تسلیم شدن در برابر خواستهای آمریکا و حضورج. 8صفحه 413
پناه بردن به او برای واداشتن صدام به عقبنشینی، و در نهایت دست کشیدن از انقلاب و اسلام.
اما این شرایط با همه دشواریهایش کوچکتر از آن بودند که امام خمینی را در تشخیص وظیفه دچار دغدغه و تردید سازند. او به «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله، والله مع الصابرین» ایمان شهودی داشت و مقامات معنویِ «فنای فی الله» را سالها قبل از آنکه زمام هدایت امّت را بدست گیرد طی کرده بود. او «اسفار اربعۀ» هجرت انسانهای کامل را، از لحاظ نظری چندین دوره تدریس کرده بود و در عمل نیز خود، این سفرها را بکمال پیموده بود. امام خمینی احکام جهاد و دفاع را در متن رسالﮥ عملیه خویش به
حضورج. 8صفحه 414
عنوان تکالیف تخطیناپذیر الهی آورده بود. اگر کسی با گذشته زندگی و سیر تکامل شخصیت امام آشنایی داشته باشد از قبل میتواند حدس بزند که او کدام مسیر را در این دوراهی و با چه دورنمایی انتخاب خواهد کرد.
نخستین واکنشهای امام خمینی و اوّلین پیامها و سخنرانیهای او در رابطه با تجاوز ارتش عراق از لحاظ شناخت شخصیت وی و نوع فرماندهی او بسیار جالب توجه است که در اینجا مجال بازگویی ظرافتها و ویژگیهای آن نیست. امام بیدرنگ فرمان مقاومت صادر کرد. در اوّلین تحلیلهایش طی سخنانی آمریکا را عامل اصلی جنگ و حامی و تحریک کننده صدام خواند. و با صراحت به مردم اطمینان داد که اگر برای خدا به دفع تجاوز دشمن به عنوان یک تکلیف شرعی بپاخیزید شکست دشمن قطعی است هر چند که همه عوامل ظاهری خلاف آن را ثابت کنند. فردای روز نخست تجاوز عراق، امام خمینی طی پیامی به ملت ایران خطوط اصلی نحوۀ ادارۀ امور جنگ و امور کشور در شرایط جنگی را در هفت بند کوتاه ولی بسیار دقیق و جامع ترسیم نمود و متعاقب آن طی چند پیام به ملت و ارتش عراق اتمام حجت کرد و از آن پس نظارت و هدایت امر دشوار دفاع طولانی و 8 ساله ملت را با مدیریتی کمنظیر آغاز کرد.
در اوّلین روزهای جنگ، دهها هزار تن از نیروهای مردمی و داوطلب با پیامهای امام خمینی برای کمک به نیروهای نظامی عازم جبههها شدند و در نخستین مرحله، پیشروی دشمن با جانبازی رزمندگان اسلام متوقف گردید. نبرد، بسیار نابرابر و باورنکردنی بود. امام خمینی مثل همیشه تکیهگاهش خدا و مردم خداجو بود. او با یک سلسله سخنرانیها و پیامهای متوالی مردم را آماده نبردی سخت و طولانی مدت کرد. حضرت امام بر طبق آیات قرآنی معتقد به وجوب دفاع تا رفع تجاوز و تنبیه متجاوز بود. او چند روز پس از شروع جنگ خطاب به سفرای کشورهای اسلامی مقیم ایران فرمود: «ما مدافع اسلام هستیم و مدافع اسلام با جان و مال و عزیزان خودش دفاع میکند و هرگز نخواهد نشست». امام در این دیدار و همچنین با نوشتن نامها و پیامهایی به سران کشورهای اسلامی از آنان خواست، حتی اگر آنان صدام بیدین را مسلمان میانگارند به حکم آیﮥ قرآن گردن نهند که بر طبق آن طوایف و ممالک اسلامی باید با کشور یاغی و متجاوز تا مرحله بازگشت به حکم خدا و ترک تجاوز به مقاتله برخیزند.
● چرا جنگ ادامه یافت؟
صدام به نیروهایش وعده فتح سه روزۀ مناطق تعیین شده و یکسره کردن کار جنگ را داده بود. ارتش عراق نیازی ندیده بود تا خود را برای جنگ فرسایشی طولانی مدت آماده کند. نیروهای عراقی قبل از هدفهای تعیین شده با دفاع مردم ایران مواجه و زمینگیر شدند. تلاش نظامیان بعثی برای شکستن خطوط دفاعی در چند مرحله با بجای گذاشتن تلفات سنگینی به شکست انجامید. واقعیتهای محاسبه نشده و تلخ برای آمریکا کم کم هویدا شد. دور تازهای از فشارهای حضورج. 8صفحه 415
سیاسی بر ایران با سردمداری کاخ سفید و از طریق مجامع بینالمللی و کشورهای غربی آغاز شد. آنها به جای محکوم کردن این تجاوز آشکار، جمهوری اسلامی را تحت فشار گذاشتند که آتشبس پیشنهادی را بپذیرد. آتشبس در آن شرایط جز جایزه دادن به صدام و نایل ساختن او و دشمنان انقلاب به آنچه که نتوانسته بودند بطور کامل از طریق حمله نظامی به دست آورند، مفهوم دیگری نداشت. ایران جنگ را آغاز نکرده بود که اینک آنرا متوقف سازد. ایران برای سد
حضورج. 8صفحه 416
پیشروی دشمن، در سختترین شرایط دفاع میکرد و دشمن دهها شهر و صدها روستا و مناطق گسترده نفتخیز غرب و جنوب کشور و چندین هزار کیلومتر مربع از خاک ایران را اشغال کرده بود. جنگ در دو طرف مرزهای دو کشور جریان نداشت که از طرفِ مورد هجوم واقع شده، تقاضای قبول آتش بس شود. بر فرض که صدام آتش بس را برای تجدید قوا و حملﮥ مجدد برای رسیدن به هدفهای اصلی نمیخواست، پذیرش آتش بس از سوی ایران به معنای آن بود که عراقِ متجاوز در عمق خاک ایران باقی بماند و آنگاه جمهوری اسلامی برای هر متر مربع از خاک اشغال شدهاش سالها امتیاز بدهد و از مجامع بینالمللی و دلالهای سیاسی و در نهایت عامل اصلی جنگ یعنی آمریکا، تخلیه خاک کشورش را گدایی کند.
این منطقی نبود که هیچ آزادۀ غیرتمندی پذیرای آن باشد تا چه رسد به امام و مردمی که به تازگی از میدان قیام علیه دیکتاتورترین شاه منطقه، پیروز بیرون آمده بودند.
ضمن اینکه صدام در هیچ یک از این پیشنهادات نه تنها تضمینی برای عقبنشینی به مرزها نداده بود بلکه رسماً مدعی بود که مناطق وسیع اشغالشده و مناطق دیگری که هنوز به اشغال در نیامدهاند میبایست به خاک عراق ملحق شوند! مشابه این ادعا را در تجاوز او به کویت نیز در سالهای بعد شاهد بودیم که کشور کویت را استان نوزدهم عراق مینامید! واقعیت اینست که هیچیک از کشورهایی که بعد از آشکار شدن ناتوانی صدام در براندازی نظام جمهوری اسلامی دم از آتش بس میزدند و بر ایران فشار می آوردند، خواستار صلح نبودند بلکه آنان از قبل میدانستند که هیچ ملت و کشوری در چنین شرایطی تن به تسلیم نمیدهد. آنها شعار صلحطلبی را به عنوان اهرمی برای منزوی ساختن ایران بکار میبردند. و از آن مهمتر انگیزه دولتهای مرتجع عربی از ادعای صلح و آتشبس عمدتاً به این خاطر مطرح میشد که این دولتها از ناحیه مردم مسلمان کشورهایشان به شدت تحت فشار بودند که چرا از متجاوز معلوم الحالی چون صدام حمایت همه جانبه میکنند، آنهم علیه کشوری که همه هستی و موجودیتش را در دفاع از اسلام بکار گرفته است.
آمریکا، دولتهای اروپایی و دول عربی در ادعای صلحطلبی به هیچوجه راست نمیگفتند. بهترین دلیل، که ما را از ارائه هر سندی بینیاز میسازد اینکه صدام بعد از اوّلین سری عملیات پیروز ایران در سال دوم جنگ حتی برای مدت یکماه نمیتوانست بدون کمکهای مالی هنگفت شیوخ عرب و بدون دریافت تسلیحات مدرن غربی در برابر نیروهای ایرانی مقاومت کند. آنها اگر در ادعاهایشان صادق بودند کافی بود به جای تحریم تسلیحاتی و اقتصادی و نفتی جمهوری اسلامی ایران، کمکهای خود را به صدام متوقف می کردند. جرم ایران این بود که در برابر دشمنی که در خانهاش لانه کرده و هزاران بیگناه را در روزهای اوّلیه جنگ به خاک و خون کشیده و صدها هزار نفر را آواره کرده است، دفاع میکند. هر چند دولتهای عربی حامی صدام بعد از اشغال حضورج. 8صفحه 417
کویت رسماً از ایران معذرت خواهی کرده و به اشتباهات خود اعتراف کردند، اما اینها چیزی از مسئولیت و گناه آنان در کنار دولتهای غربی و صدام به عنوان مسئولین ادامﮥ جنگ نمی کاهد.
امام خمینی با استدلالهایی که اشاره شد به هیئتهای اعزامی پاسخ داده و عزم خویش و ملت را برای ادامه دفاع تا عقبنشینی متجاوز به مرزهای شناخته شده و جبران خسارات وارده اعلام میداشت. اما هیاهوی تبلیغاتی غرب چنان گسترده بود که صدای حقانیت و مظلومیت ملت ایران به گوش کسی
حضورج. 8صفحه 418
نمیرسید. کم کم حقایق را آنچنان وارونه جلوه دادند که ایران چهرهای جنگ افروز و صدام صلحطلب معرفی میشد. این فشارها و حق کشیها نیز در موضع استوار امام خمینی و مردم ایران تغییری نداد. پس از عزل بنیصدر و حاکمیت خط امام بر ارکان اجرایی کشور سلسله عملیات آزادسازی مناطق اشغال شده بوسیله سپاه اسلام شتاب گرفت.
قبلاً فرمان امام مبنی بر بسیج عمومی و تشکیل ارتش بیست میلیونی با استقبال جوانان انقلابی ایران مواجه و آموزش و اعزام بسیجیان به جبههها فضای ایران را دگرگون ساخته بود. موفقیتهای پیاپی رزمندگان سپاه اسلام آثار شکست را در جبهه بعثیها نمایان ساخت. آمریکا و متحدان اروپاییش به تدریج چهره پنهان خویش را در پس پردۀ جنگ علنیتر کردند. انواع سلاحهای پیشرفتهای که حتی در شرایط صلح نیز تهیه آنها دشوار و به چندین سال پیگیری و مذاکره و امتیاز دادن نیاز داشت به سرعت در اختیار صدام قرار گرفت. موشکهای اگزوسه و هواپیماهای سوپراتاندارد فرانسوی از آنجملهاند. موشکهای میان برداسکاد و هواپیماهای میگ 29 و سایر تجهیزات روسی نیز بیدریغ ماشین جنگی صدام را تقویت میکرد. حتی تکنولوژی و مواد اوّلیه ساخت و افزایش برد موشکها و تولید مواد شیمیایی نیز از سوی شرکتها و دولتهای آمریکایی و اروپایی به صدام اهدا شد تا بتواند بر قوای جمهوری اسلامی فائق آید.
در همین حال عربستان سعودی و کویت و امارات و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس تحت فشار آمریکا وادار شدند بودجه نظامی جنگ صدام را تأمین کنند. در ماجرای اشغال کویت به وسیله عراق رسماً دولتهای عربی این کمکها را افشا کردند و امروز بیش از 80 میلیارد دلار بدهی عراق به این کشورها بابت همان کمکهایی است که در طول جنگ 8 ساله گرفته بود. مصر علاوه بر اعزام خلبان و هواپیما چندین هزار سرباز این کشور را به کمک صدام فرستاد. اردن نیز وضعیت مشابه داشت.
بمبارانهای وسیع شهرها و روستاها و مراکز اقتصادی و شلیک موشکهای مخرب به مناطق مسکونی شهرها حلقهای دیگر از جنایات صدام بود که مجامع و کشورهای مدعی حقوق بشر چشم خود را بستند و ابزار آن را در اختیار صدام گذاشتند. این بمبارانها صدها قربانی از کودکان و زنان بیدفاع گرفت.
امام خمینی در شرایطی دفاع مقدس ملت را هدایت میکرد که جمهوری اسلامی رسماً از سوی آمریکا و اروپا تحریم تسلیحاتی شده بود و برای یافتن یک قطعﮥ هواپیماهایش میبایست ماهها وقت صرف کند. بسیاری از کشورهای جهان یا در مقابل تجاوز سکوت کرده و در وارد آوردن فشار بر ایران مشارکت داشتند و یا رسماً در صف حامیان صدام قرار داشتند. اکثریت قدرتهای صنعتی و نظامی جهان هم در بلوک شرق و هم غرب از صدام پشتیبانی عملی میکردند. ایران یکّه و تنها دفاع میکرد و فقط ایمان به خدا و باور امدادهای غیبی و هدایت مردی الهی، پشتوانﮥ حضورج. 8صفحه 419
ملت بود. و شگفت آنکه این جبهﮥ مظلوم و تنها سرانجام پیروز شد و دشمن را قدم به قدم تا عمق خاکش عقب راند. هشت سال از زندگی امام خمینی در هدایت این دفاع مقدس سپری شده است.
کمکهای همه جانبه به صدام در روند شرایط جبهههای جنگ که به سرعت به نفع سپاه اسلام جریان داشت تغییری ایجاد نکرد. همزمان با تشدید بمباران مناطق مسکونی و شلیک موشکها، آمریکا ناگزیر از دخالت مستقیم شد. ناوهای جنگی فرانسه، انگلیس، آمریکا و روسیه به آبهای خلیج فارس وارد شدند. آمریکا تنها راه باقیمانده را بینالمللی کردن بحران جنگ و درگیر ساختن مستقیم کشورهای دیگر
حضورج. 8صفحه 420
میدانست. جنگ موسوم به جنگ نفتکشها را آغاز کردند. مأموریت نیروهای اعزامی، جلوگیری از صدور نفت ایران و توقف و بازرسی کشتیهای تجاری و جلوگیری از صدور کالاهای اساسی به جمهوری اسلامی بود. در این ماجرا کشتیهای متعدد تجاری و حامل نفت ایران مورد حملﮥ موشکها و بمبارانهای هوائی قرار گرفت و چاههای نفت متعلق به ایران در آبهای ساحلی خلیج فارس به آتش کشیده شد. آمریکا در آخرین اقدام تجاوزکارانهاش دست به جنایتی هولناک زد و هواپیمای مسافربری حامل 290 زن و کودک و مرد مسافر را در تیر ماه 1367 بر فراز خلیج فارس با شلیک یک فروند موشک از ناو هواپیمابرش سرنگون و کلیﮥ مسافرین آنرا قتل عام کرد و دنیای زور و بیگانه از حقیقت و راستی بر این جنایت چشم پوشید چرا که در مورد مردمی اتفاق افتاده بود که اسلام را فریاد میکردند و این در نگاه غربیهای متمدن گناهی است نابخشودنی! همان گناهی که این روزها مظلومین بوسنیایی در اروپا به اتهام آن قتل عام میشوند. صدام نیز کارنامه جرایمش را در جنگ تحمیلی با جنایتی هولناکتر که در تاریخ بشر با چنین ابعادی سابقه ندارد به پایان رسانید: بمباران شیمیایی شهر عراقی حلبچه و خفه شدن دردناک بیش از 5 هزار شهروند بیدفاع که اکثر آنها را کودکان و سالخوردگان تشکیل میدادند. سازمان ملل و شورای امنیت در مقابل این فاجعه نیز مسئولیتی احساس نکردند! لشکرکشی غربیها به خلیج فارس و آنچه که در ماههای آخر جنگ هشت ساله اتفاق افتاد همه به خاطر آن بود که اینک سپاه اسلام در موضعی کاملاً برتر قرار گرفته و دشمن را در اکثریت مناطق اشغال شده، به پشت مرزهایش فراری داده بود و میرفت تا اساس فتنه را از منطقه برکند. سقوط صدام به دست سپاه اسلام کوس شکست چندین قدرت بزرگ جهان را در مقابله با انقلاب اسلامی به صدا درمیآورد. اینک برخلاف گذشته همﮥ تلاشهای آمریکا و شورای امنیت بر مسدود کردن راه پیشروی رزمندگان ایرانی و جلوگیری از سقوط صدام متمرکز شده بود. قطعنامﮥ 598 شورای امنیت از تصویب گذشت. این قطعنامه قسمت عمدۀ نقطه نظرات و شرایط قبلی ایران برای ترک نبرد را که از آغاز دفاع خویش بر آنها اصرار میورزید ولی سازمانهای بینالمللی به امید پیروزی صدام زیر بار نمیرفتند، پذیرفته بود. تصویب این قطعنامه از یک سو و فجایع ضد انسانی که در ماههای آخر جنگ از ناحیﮥ جنگ افروزان پدید آمده بود سبب شد تا به فرمان امام هیئتی از کارشناسان نظامی و سیاسی و اقتصادی متعهد ایران ابعاد وضعیت تازه را بررسی نمایند. این گروه در پایان بررسی به اتفاق آراء نظر خویش را مبنی بر آماده بودن شرایط برای اثبات حقانیت جمهوری اسلامی در دفاع مقدس 8 ساله و ترک مخاصمه براساس مفاد قطعنامه 598 بود.
پیام امام خمینی معروف به پیام قبول قطعنامه (29 / 4 / 1367 مطابق با 20 ژوئیه 1988) از شاهکارهای رهبری و مدیریت امام خمینی است که در آن کارنامه جنگ تحمیلی و ابعاد آن به روشنی بازگویی شده و خطوط آینده نظام و انقلاب اسلامی در همﮥ زمینهها و از آن جمله مواجهه با ابرقدرتها و پایداری بر آرمانها و اهداف انقلاب ترسیم شده است. تعبیر امام خمینی از پذیرش قطعنامه به عنوان «جام زهر» خود حقایقی ناگفته دارد و حاوی نکات ظریف بسیاری است که بیان آنها در این مقاله نمیگنجد و فقط به ذکر فرازی از پیام امام در این رابطه بسنده میشود: «و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئلﮥ بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوۀ دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن
حضورج. 8صفحه 421
میدیدم ولی به واسطﮥ حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم و خدا میداند که اگر نبود انگیزهای که همﮥ ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود هرگز راضی به این عمل نمیبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود...»
همچنانکه امام خمینی بارها هشدار داده بود که ادعاهای صلحطلبی صدام فریبی برای افکار عمومی است، پس از قبول قطعنامه از سوی ایران، صدام حسین دست به جنگ افروزی و حماقتهای تازهای زد و در جبهههای جنوبی دوباره به اشغال بخشهایی از این منطقه پرداخت. با همت فرماندهان، نیروهای سپاه اسلام به سرعت بسیج شده و عوامل بعثی را با تحمل شکستی دیگر وادار به فرار ساختند. برای صدام راهی جز پذیرفتن شکست باقی نمانده بود. اینک به خواست خداوند، همانگونه که امام خمینی وعده داده بود ملتی که روزگاری جنگی ناخواسته را بر او تحمیل کردند با اهداء عزیزانی بسیار و آفرینش حماسههایی که نمونههای آنرا تنها در جنگهای صدر اسلام خواندهایم در وضعیتی قرار داشت که صلح را بر دشمن مغرور گذشته و مفلوک کنونی خویش تحمیل میکرد. صدام با اشارۀ آمریکا آمده بود تا ایران را تجزیه کرده و کار انقلاب را یکسره کند اما اینک برای حفظ جان و حکومتش بر مردم مظلوم عراق چارهای جز قبول شرایط ملت انقلابی ایران نداشت.
بدین ترتیب جنگ تحمیلی 8 ساله به پایان رسید. آغازگران جنگ به هیچیک از هدفهای خویش نرسیدند. نظام جمهوری اسلامی نه تنها سرنگون نشد بلکه در پرتو وحدت ملی مردم مسلمان ایران، تکلیف کلیه عوامل ستون پنجم را در داخل کشور یکسره کرد و اقتدار خویش را در حاکمیت بر تمامی پهنههای داخلی تثبیت کرد. در پهنه بینالمللی نیز به عنوان یک قدرت با ثبات و غیرقابل شکست حضور خود را به اثبات رسانید و حقانیت خود را علیرغم 8 سال تبلیغات مداوم خصمانۀ غربیها ثابت کرد و پیام خویش را ابلاغ نمود. و البته در این راه مقدس بهای سنگین لازم را نیز پرداخت کرد. ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم.
بزرگترین گناه و خیانت صدام و همه دولتهای به ظاهر اسلامی و عربی که او را تشویق به تجاوز کرده و حمایتش کردند علاوه بر گناه هدر دادن نیروهای عظیم انسانی و اقتصادی دو کشور آنست که با تحمیل این جنگ ناخواسته، وحدت امت اسلامی و انقلاب جهانی اسلام که شرایط تحقق آن پس از سرنگونی شاه از هر جهت فراهم شده بود را برای سالیانی دراز به تأخیر حضورج. 8صفحه 422
انداختند و صفوف مسلمین را دچار تفرقه ساختند و به جای آنکه دست برادری را که امام خمینی بعد از 22 بهمن در همه پیامها و سخنانش به سوی دولتهای اسلامی دراز کرده بود، بفشارند و دعوت او را به اتحاد و حلّ مشکلات جهان اسلام و آزادسازی قدس پاسخ مثبت دهند، به جای اینها در کنار سردمداران کفر قرار گرفتند و البته این راه به نتیجهای جز سازش خفت بار با اسرائیل و پذیرش موجودیت این غدۀ سرطانی و استقبال از سربازان کفر در کشورهای خویش و در اختیار گذاردن امکانات کشور و سرزمینهای خود برای لانه کردن آمریکا در
حضورج. 8صفحه 423
قلب ممالک اسلامی و در سرزمین وحی، منجر نمیشد. حمله دیوانهوار صدام به کویت و به آتش کشیدن هستی این کشور و پیامدهای تلخ آن که به تخریب هستی ملت عراق و حضور دائمی دشمنان اسلام در منطقه انجامید عقوبت همان گناه نابخشودنی است. فاعتبروا یا اولی الابصار!
پس از برقراری صلح نسبی، امام خمینی در تاریخ 11 / 7 / 67 طی پیامی در 9 بند سیاستها و خط مشی بازسازی کشور را برای مسئولین جمهوری اسلامی ترسیم نمود. مطالعه دقیق همین دستورالعمل برای دریافت عمق دوراندیشی امام و در عین حال، اصالت ارزشها از نگاه او کافی است. ضمناً پس از ده سال تجربه نظام جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی در تاریخ 4 / 2 / 1368 به منظور اصلاح و تکمیل ارکان تشکیلات نظام اسلامی طی نامهای به رئیس جمهور وقت (حضرت آیةالله خامنهای) هیئتی از صاحب نظران و کارشناسان را مسئول بررسی و تدوین اصلاحات لازم در قانون اساسی براساس 8 محور تعیین شده در همین نامه نمود. اصلاح مواد مربوط به شرایط رهبری، تمرکز در قوه مجریه و قضائیه و صدا و سیما و وظایف مجمع تشخیص مصلحت نظام از اهمّ این موارد بود. مواد اصلاح شدۀ قانون اساسی در تاریخ 12 آذر 1368 (بعد از رحلت امام) به رفراندوم عمومی گذاشته و با اکثریت مطلق آراء به تأیید ملت ایران رسید.
● پیشبینی فروپاشی قطب مارکسیستی جهان در پیام امام خمینی به گورباچف:
گورباچف آخرین صدر هیئت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی دست به اصلاحات و تغییراتی در قطب کمونیستی جهان زده بود. هنوز تحلیلگران سیاسی و رهبران جهان غرب به این تحولات به دیده تردید و بدبینی مینگریستند و هیچیک باور نداشتند که این تحولات، نظام الحادی 70 ساله کمونیسم را در شوروی از بیخ و بن برخواهد کند. حداکثر چیزی که در آن شرایط پیشبینی میشد آن بود که رهبران کرملین در نهایت برخی از پیوندهای مستقیم بین کشورهای عضو بلوک شرق با اتحاد شوروی را برای کاهش مشکلات اقتصادی داخلی نادیده بگیرند و نظام تازهای از اردوگاه کمونیسم با رهبریت محدودتر شوروی و مسئولیتپذیری بیشتر اقمار این کشور پدید آورند. ولی امام خمینی با بصیرتی غیرقابل درک برای محاسبهگران مادی، در همان ایام در تاریخ 11 / 10 / 1367 طی نامهای خطاب به گورباچف چنین پیش بینی کرد: «از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد». امام خمینی در همین نامه ژرفترین تحلیلها را از تحولات جاری شوروی ارائه کرد و از آن به «صدای شکستن استخوانهای کمونیسم» تعبیر کرد. و شگفت آنکه در همین پیام پیشبینی دیگری توأم با هشدارهای مستند وجود دارد که نشانگر تسلط امام خمینی بر ارزیابی شرایط سیاسی آنروز جهان است. حضرت امام به وضوح نسبت به در غلطیدن روسها به سمت باغ – به ظاهر – سبز سرمایهداری غرب و فریب خوردن از آمریکا هشدار داده است. امام خمینی با پیش کشیدن مسائل عمیق فلسفی و حضورج. 8صفحه 424
عرفانی و با اشاره به ناکامی کمونیستها در سیاستهای مذهبستیز آنان، از گورباچف خواست که به جای امید بستن به مادهپرستی غرب، به خدا و مذهب روی آورد. امام تصریح کرده بود: «مشکل اصلی کشور شما مسأله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست، همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بنبست کشیده و یا خواهد کشید».
حضورج. 8صفحه 425
متأسفانه رهبران روسیه این هشدارها و نصایح امام را جدی نگرفتند و شرکتهای آمریکایی و اروپایی، روسیه کنونی را بازیچه مطامع اقتصادی خویش قرار داده و نوعی دیگر از استثمار در حال شکلگیری است که دورنمای آینده آن جز تیرگی و بنبست نخواهد بود مگر آنکه مردم این کشور به خود آیند.
جالب آنکه وقتی شواردنادزه وزیر خارجه وقت شوروی برای ارائه پاسخ گورباچف به دیدار امام خمینی آمد با شگفتی دید کسی که با آن صلابت و صراحت به دومین قدرت هستهای جهان هشدار و پیام داده است، در خانهای کوچک و گلین در جماران و در اطاقی 12 متری با وسایلی در نهایت سادگی و بدون آنکه حتی اندک اثری از تشریفات معمول دیده شود، با طمأنینه و به استواری کوه نشسته است و در کنارش قرآن، جانماز و تسبیح، و تعدادی روزنامه و یک رادیوی معمولی قرار دارد. و شگفتی شواردنادزه زمانی بیشتر شد که متوجه گردید برای نشستن همراه بلندپایه روسیاش صندلی چوبی دومی نیست و باید برای یکبار هم که شده بر زمین بنشیند! شاید وقتیکه پیرمرد مؤمنی که در خدمت امام بود، تنها وسیله پذیرایی این دیدار مهم، یعنی استکان چای را با دو حبه قند به دست وزیر خارجه قطب شرق جهان داد او تصور کرده باشد که آنچه میبیند عمدی و استثنایی است. امّا واقعیت خلاف این بود. امام در تمام ادوار حیاتش چه در زمان تنهایی و غربت و تبعید و چه در دوران زعامت دینی و رهبری سیاسی تا لحظه رحلت، از زندگی ساده و بیآلایش خویش دست نکشید و هیچگاه خود را در برابر مقامات اعتباری دنیا هرچند بس مهم و بزرگ، مقید به تغییر رویه نمیدید.
● دفاع از پیامبر اسلام و ارزشهای دینی آخرین رویارویی امام خمینی با غرب:
جنگ عراق و ایران که پایان یافت رهبران سیاسی غرب تهاجم تازهای علیه اسلام انقلابی آغاز کردند. آنان در سالهای قبل در جریان دفاع ایران و در جریان رویارویی با حزبالله لبنان و جنبش اسلامی فلسطین و جهاد اسلامی افغانستان و ماجرای مرگ انورسادات بوسیله انقلابیون مسلمان مصری (14 / 7 / 1360) دریافتند که حرکت اسلامیِ رو به رشد را نمیتوان با سلاح و از طریق نظامی متلاشی ساخت. جبهه جدید، جبهه جنگ روانی فرهنگی و ایدئولوژیک بود. ایجاد جنگ بین شیعه و سنی نیز قبلاً با هوشیاری امام خمینی و مسئولین نظام اسلامی رنگ باخته بود. باید به ریشهها و محرکهای اصلی این جنبش یعنی مبانی عقیدتی و مقدساتی که عشق به آنها وحدت اهداف و روشهای حرکت اسلامی اخیر را سبب شده است حمله میکردند. ماجرای تدوین و انتشار وسیع کتاب مبتذل «آیات شیطانی» نوشته سلمان رشدی و حمایت رسمی دولتهای غربی از آن سرآغازی بر فصل تهاجم فرهنگی بود. اگر جامعه اسلامی در مقابل توهینهای این کتاب به پیامبر عظیمالشأن اسلام از خود مقاومت نشان نمیداد، خاکریز اوّل به راحتی فتح شده بود و پس از آن مبانی دینی و مقدساتی که اعتقاد به ماوراء طبیعت و حضورج. 8صفحه 426
ارزشهای معنوی را در جوامع اسلامی باعث شدهاند، با انواع شیوهها مورد هجوم قرار میگرفت. هویت اندیشه دینی و هویت وحدتبخش امت اسلامی را همین مقدسات تشکیل میدهند و با مورد تردید قرار دادن اینهاست که جهان اسلام و حرکتهای اسلامی را از درون بیهویت ساخته و در مقابل هجوم فرهنگ و ایدئولوژی غرب خلع سلاح میکنند.
حضورج. 8صفحه 427
امام خمینی با توجه به دلایل و واقعیتهای فوق در تاریخ 25 / 11 / 1367 در ضمن چند سطر کوتاه با صدور حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدی و ناشرین مطلع از محتوای کفرآمیز این کتاب، انقلابی دیگر برپا کرد. صفوف مسلمانان صرف نظر از مذاهب و زبان و کشورهایشان متحداً در برابر غرب ایستادند. پیامدهای این واقعه موجودیت جامعه اسلامی را به عنوان یک امّت واحده جلوهگر ساخت و نشان داد که مسلمانان علیرغم اختلافات داخلی و مغایرتهای جانبی هرگاه به درستی رهبری شوند میتوانند به عنوان پیشتازان حرکت احیاء ارزشهای دینی در آیندۀ جهان نقشی تعیین کننده برعهده بگیرند. همچنین صدور این حکم تصور اشتباه غربیها را در اینکه ایران با پذیرش قطعنامه از هدفهای انقلابی اسلامی خود دست کشیده است، در هم ریخت.
● سالهای آخر عمر امام خمینی و حوادث ناگوار:
منسوبین امام خمینی در خاطرات خویش از حالات و روحیات سالهای آخر عمر ایشان نکاتی نقل کردهاند که گویی آن حضرت لحظۀ دیدار یار و لقاء محبوب را نزدیک میدیده است. صرف نظر از حالات عرفانی امام در این سالها، ویژگیهایی نیز در پیامها و سخنرانیها و نوع مواضع و برخوردهای سیاسی او وجود دارد که آنها را با موارد پیشین متفاوت میسازد. نمونههایی از آن در سطرهای آینده اشاره خواهد شد.
چند حادثه در این سالها اتفاق افتاد که اثر آن بر روح و خاطرۀ امام سنگینی میکرد. یکی از این حوادث، شهادت مظلومانۀ حجاج بیتالله الحرام در کنار خانه خدا و در مراسم حج سال 1366 بود. امام خمینی به استناد صدها آیات صریح قرآن و سیرۀ پیامبر اکرم(ص) و بزرگان دین و روایات بیشمار ائمه معصومین(ع) سخت معتقد بود که سیاست جزئی از دین است و تفکیک دین و سیاست در سدههای اخیر بوسیله استعمارگران انجام گرفته و نتایج شوم این جدایی، در عالم اسلام و در بین پیروان دیگر ادیان الهی مشهود است. حضرت امام دین اسلام را آئین هدایت بشر در تمام مراحل و ابعاد و ادوار زندگی فردی و اجتماعی میدانست و از آنجا که روابط اجتماعی و سیاست جزئی تفکیکپذیر از حیات بشری است، از اینرو در عقیدۀ امام خمینی اسلامی که صرفاً محدود در جنبههای عبادی و اخلاق فردی معرفی شود و مسلمانان را از دخالت در سرنوشت خویش و مسائل اجتماعی و سیاسی بازدارد، اسلامی تحریف شده و به تعبیر امام «اسلام آمریکایی» است. او نهضت خویش را نیز بر مبنای اندیشﮥ جداییناپذیر بودن دین از سیاست آغاز کرده و ادامه داده بود.
امام خمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی علاوه بر تشکیل حکومت اسلامی با شیوهای کاملاً متفاوت با نظامهای سیاسی معاصر که ارکان و اصول آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی ترسیم گردیده است، به احیای شعائر اجتماعی اسلام و روح سیاسی احکام اسلامی پرداخت. احیا و برگزاری مراسم نمازجمعه و مراسم نماز در اعیاد بزرگ اسلامی در سراسر کشور به حضورج. 8صفحه 428
عنوان یک آئین عبادی سیاسی و طرح مسائل و مشکلات جامعه اسلامی داخل و خارج کشور در خطبههای نمازجمعه و اعیاد مذهبی و تغییر آهنگ و محتوای مراسم عزاداری و روضهخوانی نمونههایی از آن است.
یکی از برجستهترین آثار امام خمینی احیاء حج ابراهیمی است. تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
حضورج. 8صفحه 429
در ایران، به دلیل نوع نگرش و وابستگیهای حکام بلاد اسلامی و بخصوص حکام عربستان سعودی، مراسم سالانه حج به دور از روح واقعی آن برگزار میشد.
مسلمانان در حالی مناسک حج را به جا میآوردند که از فلسفﮥ تشریع این بزرگترین گردهمایی دینی سالانه در جهان غافل بودند. با آنکه بنا به نصّ آیﮥ قرآن: حج کانون قیام مردم و بارزترین جلوۀ نمایش و اعلان برائت از مشرکین خوانده شده است، هیچگونه اثری از طرح مشکلات جهان اسلام و برائت از مشرکین در آن دیده نمیشد. در حالی که در همان زمان جوامع اسلامی در سختترین شرایط به سر برده و از همه طرف مورد هجوم استعمارگران و اسرائیل قرار داشتند. پس از پیروزی انقلاب، امام خمینی با صدور پیامهای سالانه در مراسم حج بر وجوب توجه مسلمین به مسائل سیاسی جهان اسلام و برائت از مشرکین به عنوان رکن حج، و بازگویی وظایف حجاج در این رابطه تأکید میکرد. به تدریج کنگرۀ عظیم حج شکل واقعی خویش را باز مییافت. و همه ساله آئین برائت از مشرکین با حضور دهها هزار زائر ایرانی و شرکت مسلمانان انقلابی از کشورهای دیگر برگزار میشد و طی راهپیمایی باشکوهی شعارهایی دایر بر اعلان بیزاری از آمریکا، شوروی و اسرائیل به عنوان نمونههای بارز شرک و کفر جهانی و دعوت مسلمانان به اتحاد سر داده میشد و همزمان در ایام حج، گردهمائیهایی برای تبادل نظر بین مسلمین و چارهجویی مشکلات آنان برگزار میگردید. تأثیر فوقالعادۀ این اقدامات سبب شد تا آمریکا فشار خویش را بر دولت سعودی برای جلوگیری از آن افزایش دهد.
در روز جمعه، ششم ذیحجّه سال 1407 هجری قمری هنگامی که بیش از 150 هزار زائر در خیابانهای مکه برای شرکت در مراسم برائت از مشرکین حرکت کردند، مأمورین مخفی و علنی دولت سعودی با آمادگی قبلی و مسدود نمودن محور اصلی حرکت جمعیت ناگهان با انواع سلاحهای سرد و گرم به سرکوبی تظاهرکنندگان پرداختند. در این واقعه غمانگیز حدود 400 نفر از حجاج ایرانی، لبنانی، فلسطینی، پاکستانی، عراقی و دیگر کشورها به شهادت رسیده و حدود 5000 نفر مجروح و عدهای بیگناه دستگیر شدند. اکثریت شهیدان و مجروحین را زنان و سالخوردگانی تشکیل میدادند که قادر به فرار سریع از مهلکه نبودند. آنها در نهایت مظلومیت و بیدفاعی به اتهام اینکه تکبیرگویان برائت از مشرکین را اعلام میکردند به خاک و خون کشیده شده بودند و مهمتر از این، حرمت حرم امن الهی در روز جمعه در ایام مبارک حج، در ماه حرام شکسته شده بود. آثار خشم امام خمینی از این جسارت و اندوه عمیق ایشان از اینکه مصالح امت اسلامی و شرایط جهان اسلام مانع از اقدام عملی میشد، تا روزهای آخر عمر امام در کلام و پیامش آشکار بود.
سال بعد از این واقعه بنا به دلایلی که در فصل قبل گفته شد جمهوری اسلامی ایران و دولت عراق قطعنامه 598 را پذیرفتند و جنگ تحمیلی پایان یافت. ایثار رزمندگان و حماسههای مقاومت حضورج. 8صفحه 430
ملت ایران در 8 سال دفاع مقدس و ناکام ساختن دشمنان انقلاب در تمامی هدفهایی که به خطر آنها جنگ را بر ملت ایران تحمیل کرده بودند و اخراج متجاوزین از شهرها و مناطق اشغال شده در نبردی بسیار نابرابر؛ و پایان جنگ با پیروزی سپاه اسلام، افتخار و شادمانی را در پی داشت. اما شرایط و فجایعی که قبل از پایان جنگ پدید آمده بود و از آنجمله قتل عام فجیع مردم حلبچه در جریان بمباران شیمیایی این شهر بوسیله هواپیماهای عراقی و کشتار بیگناهان در بمبارانهای وسیع مناطق مسکونی ایران و دعوت دولتهای به ظاهر
حضورج. 8صفحه 431
اسلامی از آمریکا و اروپا برای گسیل ناوگانهای دریایی به خلیج فارس در حمایت از صدام و منفجر ساختن هواپیمای مسافربری ایران بر فراز خلیج فارس بوسیله نیروهای نظامی آمریکا مسائل دردناکی بودند که قلب هر مسلمان غیرتمندی را به درد میآورد چه رسد به پاکباختهای همچون امام خمینی که عمرش را وقت خیر و صلاح امت اسلامی و قیام برای بازیابی مجد مسلمانان کرده بود.
او از اینکه میدید بسیاری از دولتهای حاکم بر ممالک اسلامی علیرغم خواست ملتهایشان با دشمنان کینهتوز اسلام همسو شده و به حمایت از متجاوز برخاستهاند، به شدت رنج میبرد بویژه آنکه امام خمینی بوضوح عواقب زیانبار این حمایتها را میدید و هشدار داده بود که رو در رو قرار گرفتن با نظام اسلامی و تقویت حکام بعثی نه تنها مشکلی را از جهان اسلام حل نمیکند بلکه در آیندهای نه چندان دور خودشان در شعلههای آتشی که زیر خاکستر کردهاند، گرفتار خواهند شد. و شگفتا که چیزی از رحلت آن مرد خدا نگذشت که اینچنین شد و همانها که ایران را جنگ طلب، و متجاوز را صلحطلب معرفی میکردند، خود طعمه همان متجاوز شدند. با این تفاوت که آنها برخلاف دولت و ملت ایران برای خاموش کردن فتنه به دامن کسانی پناه بردند و از کشورهایی یاری خواستند که آتش همﮥ این فتنهها و آن جنگهای گذشته و حال را همانها افروختهاند.
بیتفاوتی دولتهای اسلامی در قبال تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان و فجایع صهیونیستها در این کشور و سرکوبی بیرحمانه مسلمانان بپاخاسته فلسطین در سرزمینهای اشغالی و بدتر از آن رویکرد دولتهای عربی به سمت سازش با اسرائیل و دست کشیدن از هدف آزادسازی قدس، رنجهای دیگری بود که بر قلب پیر جماران سنگینی میکرد. او از آغاز نهضتش برای رهایی سرزمینهای اسلامی از چنگال صهیونیستها، علیه اسرائیل و حامی اصلیاش آمریکا فریاد کشیده بود و به همین خاطر نیز 14 سال به خارج از کشورش تبعید شده بود و در تمام دوران پس از پیروزی انقلاب نیز از هرگونه حمایت مادی و معنوی برای این هدف دریغ نورزیده بود. اینک میدید در شرایطی که امواج بیداری و اسلامخواهی در میان جوانان فلسطینی و در سطح جهان اسلام وضعیت را به زیان آمریکا و اسرائیل تغییر داده است، سران دولتهای اسلامی و سران سازمانهای فلسطینی خود را برای امضای سند تسلیم آماده میکنند. اینها مسائلی بودند که غمی جانکاه بر روح امام وارد میساختند و حتماً در این سالهای آخر، بخشی از مناجات شبانه امام با خدای خویش به شکوا گفتن همین شرایط، و دعا برای اصلاح آن گذشته است.
در پهنه مسائل داخلی نیز شرایطی که منجر به برکناری قائم مقام رهبری از سوی امام خمینی (در تاریخ 8 / 1 / 68) گردید از جمله حوادث ناگوار دیگر بود. یکی از اصول مترقی قانون اساسی جمهوری اسلامی که براساس نظر امام خمینی در متن قانون پیشبینی و تصویب شده است: حضورج. 8صفحه 432
تشکیل مجلس خبرگان برای تعیین رهبر و صلاحیت رهبری نظام اسلامی است. خبرگان جمعی از فقها و مجتهدین واجد شرایط میباشند که در جریان انتخابات مستقیم از سوی مردم انتخاب میشوند و بدین ترتیب مردم در عالیترین امرِ مربوط به سرنوشت جامعه اسلامی یعنی رهبری از طریق رأی خبرگانِ منتخبشان دخالت و نظارت دارند.
نخستین مجلس خبرگان در جلسه تیرماه 1362، آیةالله منتظری را به عنوان قائم مقام رهبری برگزید. ایشان از شاگردان برجسته امام خمینی و از مجتهدانی بود که در دفاع از قیام 15 خرداد و حوادث
حضورج. 8صفحه 433
پس از آن در متن مبارزه حضور فعال داشت و به این خاطر نیز حبسهای طولانی رژیم شاه را همچون آیةالله طالقانی و دیگر روحانیون انقلابی پشت سر نهاده بود.
امام خمینی در آخرین نامهای که خطاب به وی نوشت و منجر به پذیرش استعفا و برکناری او از قائم مقام رهبری گردید این نکته را تصریح کرده بود که او از ابتدا با انتخاب آقای منتظری به عنوان رهبر آیندۀ نظام اسلامی مخالف بوده و ایشان را فاقد طاقت لازم برای پذیرش این مسئولیت سنگین و خطیر و مشکل میدانسته است.
در این نامه تصریح شده بود که عدم موضعگیری امام خمینی در مقابل انتخاب مجلس خبرگان به این دلیل بوده که او نمیخواسته در محدودۀ وظایف قانونی مجلس دخالت نماید. این نکته خود از جنبﮥ نوع مدیریت امام خمینی بسیار حائز اهمیت است که او به قانون نظام اسلامی و رأی مردم چنان پایبند بوده است که حتی در حساسترین مسئله نیز حاضر به اعمال نظر شخصی خود نشده است هر چند که چنین دخالتی به دلیل محبوبیت و مقبولیت او نزد مردم و مسئولین نظام هیچگونه مشکلی را پدید نمیآورد.
در ادامﮥ همان نامه، امام خمینی ضمن ابراز علاقه به ایشان تأکید کرده بود که مصلحت او را در این میبیند که از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری کند و بیت خود را از افراد ناصالح و رفت و آمد مخالفین نظام پاک سازد تا مردم و نظام و حوزه از نظرات فقهی ایشان استفاده کنند.
گفتنی است که امام خمینی پس از انتخاب مجلس خبرگان در مورد قائم مقام رهبری نه تنها نظر مخالف خویش را ابراز نکرد بلکه با تمام توان به تقویت او و اصلاح نقاط ضعف پرداخت و برای کسب تجربه و آماده ساختن وی برای پذیرش مسئولیت خطیر رهبری، بسیاری از امور مهمه را به وی محول نمود ولی متأسفانه آثار همان واقعیتِ «عدم وجود طاقت لازم برای تحمل این رسالت سنگین» به تدریج ظاهر گردید و عوامل ناصالح نفوذ کرده در بیت آیةالله منتظری، که اعترافات تکان دهندۀ تلویزیونی این عوامل پرده از گذشته سوء و هدفهای شوم بعدی آنها برداشت، از این نقطﮥ ضعف استفاده کردند و کار را به جایی رساندند که نه تنها به نصایح حکیمانه و مشفقانه امام خمینی عمل نشد بلکه بر ادامه همان روش گذشته پافشاری شد. امام خمینی چندین بار با نامه و دیدار حضوری در مورد لزوم پاکسازی آنها و همدلی با مسئولین دلسوز نظام نصیحت کرده و هشدار داده بود.
برای درک نکات ظریف این واقعه و تلخی اثر آن در روح امام خمینی و در عین حال دریافت میزان پایبندی امام به مصالح امت اسلامی و نادیده گرفتن روابط عاطفی و شخصی در برابر هدفهای مهمتر، نقل عین جملﮥ امام که خطاب به نمایندگان مجلس و هیئت دولت در تاریخ 21 فروردین 1368 نوشته است ما را بینیاز از هرگونه تفسیر و تحلیل میسازد: «شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمیدانید قضیه از چه قرار است. همینقدر بدانید که پدر پیرتان حضورج. 8صفحه 434
بیش از دو سال است در اعلامیهها و پیغامها تلاش خود را نموده است تا قضیه بدینجا ختم نگردد، ولی متأسفانه موفق نشد. از طرف دیگر وظیفه شرعی اقتضا میکرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد، لذا با دلی پرخون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم»
بدین ترتیب یکی از نگرانیهای مربوط به آینده نظام اسلامی به دست باکفایت امام خمینی برطرف شد و این کاری دشوار بود که تنها از شخصیتی چون او ساخته بود. امام خمینی نه تنها در مورد دیگران
حضورج. 8صفحه 435
میفرمود: «انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد»، «من بارها اعلام کردهام که با هیچکس، در هر مرتبهای که باشد عقد اخوت نبستهام»؛ «چارچوب دوستی من، در درستی راه هر فرد نهفته است» بلکه در پیام معروفش به حوزههای علمیه نوشته بود: «خدا میداند که شخصاً برای خود ذرهای مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم. اگر تخلفی از من هم سر زند مهیای مؤاخذهام».
چنانکه قبلاً اشاره شد، پیامها و سخنرانیهای سالهای آخر عمر امام تفاوتهایی با ادوار قبلی دارد که خود گویای دوراندیشی و حس مسئولیت او در قبال عصر بعد از خویش است. برخلاف بیانات و پیامها در ادوار پیشین که بیشتر ناظر بر راهنمایی مردم و مسئولین نسبت به مسائل روز جامعه و موضعگیری در قبال مسائل مبتلا به داخل کشور و جهان اسلام بود، در پیامهای اخیر ایشان جمعبندی مسائل گذشته و حال، و ترسیم دورنمای آینده، و بیان وظایف عمومی مسلمین در قبال مسئولیتهای آتی به نحو بارزتری نمود دارد. به بیان دیگر امام خمینی احساس رفتن داشت و بر این اساس در سالهای آخر سعی او این بود که مجموعه ارزشها و آرمانها و هدفهایی را که اساس نهضت برای تحقق آنها پایهریزی شده بود، یادآوری کرده و اولویتهای نظام جمهوری اسلامی و انقلاب جهانی اسلام را براساس این آرمانها و ارزشها ترسیم و بازگو نماید.
امام خمینی در این پیامها با ارائه ارزیابی خویش از دستهبندیهای موجود در داخل جامعه ایران و در سطح جهان اسلام و همچنین تحلیل نظامهای مسلط و حاکم بر جهان معاصر کوشیده است تا راه را برای انتخاب و تشخیص آیندگان هموار سازد و وظایف هر یک از قشرها را برای شرایطی که او دیگر در میان آنها نیست بازگوید.
امام خمینی چندین سال قبل از رحلت خویش در تاریخ 26 بهمن 1361 وصیتنامه سیاسی الهی مفصل خود را بر همین مبنا و با همین انگیزه نوشته است. این وصیتنامه که تاکنون به زبانهای مختلف ترجمه و چاپ شده است، پیام جاوید امام و حاوی اصول اندیشه و آرمانهای امام و راهنمای همیشگی پیروان او خواهد بود. نوشتن چنین وصیتنامهای با چنان سطح و ابعاد، خود کاری است کمسابقه در بین فقهای شیعه و مراجع تقلید و گویای آگاهی عمیق امام از نیازهای جاری و آتی جوامع اسلامی و احساس مسئولیت او در این رابطه است.
پیامهای اخیر امام خمینی در حقیقت شرح و تفسیر او بر ارزشهای دفاع شده در وصیتنامه، و مسائل سیاسی مطروحه در آن است. از جمله ویژگیهای پیامهای اخیر، تأکید امام بر ضرورت توجه مسلمین به دو نوعِ برداشت متقابل از اسلام است. او به استناد شواهد تاریخی بیشمار معتقد بود که اسلام و دیگر ادیان الهی از قرون اوّلیه تا زمان حال همواره به دو صورت کاملاً متضاد عرضه شدهاند: در یک سوی، دین و اسلامی تحریف شده است که در خدمت ستمپیشهگان و استعمارگران حاکم، و بوسیلۀ روحانینمایان دروغین ابداع و ارائه شده است؛ و در سوی دیگر دین و اسلام حقیقی است که با نثار خون مجاهدان و تلاش بیوقفﮥ عالمان متعهد دینی در طول حضورج. 8صفحه 436
تاریخ از گزند پیرایه و خرافات و تحریفها مصون مانده است. یکی از رموز موفقیت امام خمینی در به حرکت و قیام واداشتن جامعه اسلامی، بیان همان تقابلِ دائمی و ویژگیهای هر یک از آندو بوده است.
امام خمینی معتقد بود که بیتوجهی و عدم بازشناسی این واقعیت تاریخی، منشأ رخنﮥ استعمار در
حضورج. 8صفحه 437
ممالک اسلامی، و دور شدن مسلمین از دوران تمدن و فرهنگ پرآوازه خویش، و در نهایت گرفتار آمدن در وضعیت کنونی است که میبینیم متأسفانه دولتهای اسلامی که روزگاری اسلاف آنان شعارشان «الاسلام یعلو ولا یعلی علیه» و «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» بود، امروز حتی برای ادامه حیات و حفظ موجودیت مرزهای خویش نیز دست گدایی و نیاز به سوی دشمنان اسلام و کفار و مشرکین دراز کردهاند.
امام خمینی دو نوع برداشت متفاوت از اسلام در عصر حاضر را به «اسلام ناب» و «اسلام آمریکایی» تعبیر میکرد. او معتقد بود اسلامی که در آن احکام مسلّم قرآن و سنّت پیامبر اکرم(ص) در باب مسئولیتهای اجتماعی نادیده گرفته شوند و اسلامی که در آن ابواب جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و عدالت اسلامی و احکام مربوط به روابط اجتماعی و اقتصادی در جامعه اسلامی متروک شوند و مسلمانان از دخالت در سیاست و سرنوشت خویش بازداشته شوند و دین در مجموعهای از اذکار و عبادات فردی، آنهم بدون توجه به فلسفه و روح حقیقی آنها خلاصه شود، چنین اسلامی ساخته و پرداخته آمریکا و وابستگان به اوست.
حضرت امام برای این تحلیل خویش دلایل تاریخی و شواهد گویایی از وضع موجود در ممالک اسلامی داشت. او بر این باور بود که استعمار نوین برآیند تلاش استعمارگران گذشته است. آنها در تلاش گذشته خود برای تغییر دین مردمِ مسلمان بوسیله اعزام مسیونها و مبلّغین مسیحی با شکست مواجه گردیدند. و از آن زمان تاکنون سعی خویش را معطوف به خنثی کردن احکام مترقی اسلام و بیخاصیت کردن دین از درون نمودهاند. نتیجه آن نیز کاملاً مشهود است: امروز در اکثریت ممالک اسلامی نظام قانونگذاری و مجموعﮥ قوانین موضوعه و روشهای قضایی و سیستم حکومتی و قوانین سیاسی و اجتماعیشان وام گرفته از قوانین و روشهای ضد دینی غرب است، که در اساس و ماهیت خود انطباقی با قوانین منبعث از وحی ندارد. اسلام آمریکایی است که اجازه میدهد فرهنگ غربی و مفاسد و هرزگیهای آن در عمق جوامع اسلامی رخنه کند و حرث و نسل مسلمین را تهدید نماید. اسلام آمریکایی است که در پناه آن حکومتهای وابسته به بیگانگان سرکار میآیند و به نام اسلام رو در روی مسلمانان واقعی قرار گرفته و در همان حال با اسرائیل و آمریکا، دشمنان اسلام طرح تسلیم و دوستی میریزند.
امام خمینی در پیامهای اخیر خویش با وضوح بیشتری بر این حقیقت پافشاری داشت که تنها راه نجات بشریت از بنبستهای کنونی بازگشت به عصر دین و دینباوری است و یگانه راه رهایی ممالک اسلامی از وضعیت اسفبار کنونی بازگشت آنان به اسلام ناب و به هویت مستقل اسلامی خویش است.
● گذری بر اعتقادات، آرمانها و هدفهای امام خمینی:
حضورج. 8صفحه 438
اکنون که این مقاله در پیگیری سیر تاریخ زندگی امام خمینی به روزهای پایانی عمر ایشان رسیده است، جا دارد نگاهی هرچند گذرا و اشارهای به مهمترین جنبههای اندیشه و آرمان امام داشته باشیم. بدیهی است که داشتن تصویری روشن و کامل از مبانی عقیدتی و هدفهای امام با مطالعۀ تمامی آثار قلمی و گفتاری و توجه به سیرۀ عملی ایشام امکانپذیر خواهد بود.
امام خمینی مسلمانی شیعه مذهب و سخت معتقد به وحدت امت اسلام (قطع نظر از گرایشهای
حضورج. 8صفحه 439
مذهبی آنان) در مقابل استعمارگران و دشمنان اسلام بود. دعوت به وحدت، بخش مهمی از پیامها و سخنرانیهای امام را به خود اختصاص داده است.
حضرت امام هرگونه حرکتی که به تفرقﮥ صفوف مسلمین و بهرهبرداری و استیلای استعمارگران بیانجامد را جایز نمیشمرد. او با صدور فتاوایی منحصر به فرد، و اعلام هفتﮥ وحدت و پیامهای پیاپی خود راههای عملی وحدت شیعه و سنی را ارائه مینمود و در تمام دوران زعامتش در برابر تلاشهایی که نتیجه آنها تفرقه و جدال بین شیعه و سنی بود، مقابله میکرد.
امام خمینی معتقد بود که ایمان به خدای یگانه، و اعتقاد به رسالت خاتم انبیا(ص) و ایمان به قرآن مجید به عنوان منشور ابدی هدایت، و اعتقاد به ضروریات و شعایر و احکام دینی همچون نماز، روزه، زکوة، حج و جهاد محورهای استواری برای وحدت عملی کلیه پیروان مذاهب اسلامی در برابر مشرکین و دشمنان دین هستند.
قیام اصلاحطلبانه امام و پیامهای او تنها به جامعه ایران و دیگر جوامع اسلامی محدود نمیشد. او معتقد بود که فطرت تمامی انسانها براساس گرایش به توحید و خیر و حقیقتجویی و عدالتخواهی سرشته شده است و اگر آگاهیهای عمومی افزایش یابد و شیطان نفس اماره و شیاطین بیرونی مهار و تضعیف شوند، آحاد جامعه بشری راه خداجویی و زیستن در محیطی آکنده از عدالت و صلح را پیشه خواهند کرد. از اینرو امام خمینی در اغلب پیامهای عمومی خویش مستضعفین و ملتهای دربند جهان سوم را به قیام علیه مستکبرین فرا میخواند. او در روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آشکارا ایدۀ تشکیل حزب جهانی مستضعفین را مطرح نموده و از آن دفاع کرده بود. نخستین گردهمائیهای بینالمللی جنبشهای آزادیبخش در دوران زعامت امام خمینی در ایران برگزار شده بود.
امام خمینی بارها تأکید میکرد که انقلاب اسلامی با هدفهای سلطهگرایانﮥ سران و هیئت حاکمه آمریکا و غرب و شوروی (سابق) دشمنی دارد نه با ملتهای این ممالک که خود قربانی استعمار نویناند. شعار امام خمینی مبارزه با ظالم و دفاع از مظلوم بود و میفرمود: «نه ظلم به دیگران میکنیم و نه زیر بار ظلم دیگران میرویم».
بهتر آن است که مهمترین مبانی اعتقادی امام خمینی را عیناً از پاسخ آن حضرت به سؤال خبرنگار روزنامه تایمز لندن که از اعتقادات ایشان سؤال کرده بود، نقل کنیم:
«اعتقادات من و همﮥ مسلمین همان مسائلی است که در قرآن کریم آمده است و یا پیامبر اسلام(ص) و پیشوایان بحق بعد از آن حضرت بیان فرمودهاند که ریشه و اصل همﮥ آن عقاید که مهمترین و باارزشترین اعتقادات ماست، اصل توحید است. مطابق این اصل ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همﮥ عوالم وجود و انسان، تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما میآموزد که حضورج. 8صفحه 440
انسان، تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد. بر این اساس هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را میآموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به
حضورج. 8صفحه 441
خواستهها و امیال خود تنظیم نماید و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانونگذاری برای پیشرفتها در اختیار خدای تعالی است، همچنان که قوانین هستی و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است و سعادت و کمال انسان و جوامع، تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسانهاست. بنابراین انسان باید علیه این بندها و زنجیرهای اسارت و در برابر دیگرانی که به اسارت دعوت میکنند قیام کند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگی تسلیم و بنده خدا باشند و از این جهت است که مقررات اجتماعی ما علیه قدرتهای استبدادی و استعماری آغاز میشود و نیز از همین اصل اعتقادی توحید ما الهام میگیریم که همﮥ انسانها در پیشگاه خداوند یکسانند، او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند، اصل برابری انسانها و اینکه تنها امتیاز فردی نسبت به فرد دیگر بر معیار و قاعده تقوا و پاکی از انحراف و خطاست. بنابراین با هر چیزی که برابری را در جامعه بر هم میزند و امتیازات پوچ و بیمحتوائی را در جامعه حاکم میسازد باید مبارزه کرد.»
امام خمینی میفرمود: «در اسلام معیار رضایت خداست و نه شخصیتها. ما شخصیتها را با حق میسنجیم و نه حق را با شخصیتها. معیار حق و حقیقت است». حضرت امام فطرت انسانها را مخمّر بر عشق به کمال مطلق میدانست که منحصر به ذات باریتعالی است و اوست که منشأ همه کمالات و قدرتهاست. امام خمینی همواره به پیروانش تذکر میداد: «عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید» «از هیچ کس نترسید الاّ خدا؛ به هیچ کس امید نبندید الاّ خدا».
حضرت امام فلسفه بعثت انبیاء را در هدایت انسانها به سوی معرفتالله و به فعلیت رساندن قوای کمالجوی آدمی و نفی ظلمتها و اصلاح جامعه و ایجاد قسط و عدالت میدانست و میفرمود: «بعثت برای این است که اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را و اجسام مردم را، تمام اینها را از ظلمتها نجات بدهد؛ ظلمات را به کلی کنار بزند و به جای او نور بنشاند» او میگفت: «غیر حقتعالی نور نیست، همه ظلمتند».
امام خمینی اسلام را ختم ادیان الهی و عالیترین و جامعترین مکتب هدایت میدانست. او تأکید میکرد: «اسلام در اعلا مرتبﮥ تمدن است»، «حقوق اسلام یک حقوق مترقی و متکامل و جامع است»، «در اسلام یک قانون است، و آن قانون الهی است». او اسلام را دین عبادت و سیاست میدانست و میفرمود: «اسلام خود از پایهگذاران تمدن بزرگ در جهان بوده است». او به پیروانش سفارش میکرد: «مبادا قرآن مقدس و آیین نجاتبخش اسلام را، با مکتبهای غلط و منحرف کنندهای که از فکر بشر تراوش کرده است، خلط نمایید». او میگفت: «مشکل بزرگ مسلمین این است که قرآن کریم را کنار گذاشتهاند و تحت لوای دیگران درآمدهاند». حضرت حضورج. 8صفحه 442
امام میفرمود: «تشیع که مکتبی است انقلابی، و ادامﮥ اسلام راستین پیامبر است همچون خود شیعیان، همیشه مورد حملات ناجوانمردانه مستبدین و استعمارگران بوده است».
او دربارۀ هدف و انگیزههای مبارزه و قیامش بارها تأکید میکرد که «تمام مقصد ما اسلام است» امام خمینی انقلاب اسلامی را پرتوی از قیام جاودانه امام حسین(ع) در روز عاشورا میدانست که برای نجات دین از چنگال تحریفگران ستمگر برپا شده بود. او تأکید میکرد که: «اسلام برای ملیت
حضورج. 8صفحه 443
خاصی نیست و ترک و فارس و عرب و عجم ندارد. اسلام متعلق به همه است و نژاد و رنگ و قبیله و زبان، در این نظام ارزش ندارد». «همه برادر و برابرند؛ فقط و فقط کرامت در پناه تقوا؛ و برتری به اخلاق فاضله و اعمال صالحه است».
امام خمینی شهادت در راه خدا را عزت ابدی، فخر اولیا، کلید سعادت و رمز پیروزی مینامید و شهادتطلبی را نتیجه عشق به خدا میدانست و دربارۀ ارزش شهادت و ماهیت آن میفرمود: «چه غافلند دنیاپرستان و بیخبران که ارزش شهادت را در صحیفههای طبیعت جستجو میکنند و وصف آن را در سرودهها و حماسه و شعرها میجویند، و در کشف آن از هنر تخیل و کتاب تعقل مدد میخواهند، و حاشا که حلّ این معمّا جز به عشق میسر نگردد» او با چنین منطقی بود که میفرمود: «به شما برادران مؤمن عرض میکنم: اگر ما با دست جنایتکار آمریکا و شوروی از صفحﮥ روزگار محو شویم، و با خون سرخ، شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم بهتر از آن است که در زیر پرچم ارتش سرخ شرق، و سیاه غرب زندگی اشرافی مرفّه داشته باشیم».
امام خمینی فیلسوفی الهی، عارفی ربانی، فقیهی اصولی و مرجع تقلید مردم و در عین حال رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران بود. او با مبانی فلسفه غرب آشنا و بر مبانی و مباحث منطق و فلسفه اسلامی در هر دو گرایش مشائی و اشراقی آن تسلط کامل داشت. شاید بتوان گفت که بینش فلسفی امام تا حدودی متمایل به فلسفه شهودی و اشراقی نزدیک به سبک تلفیقی حکیم متأله مرحوم ملاصدرا – البته با تفاوتها و امتیازاتی – بود. امام خمینی بیش از پانزده سال فلسفه را در سطوح عالیه تدریس کرده بود. حضرت امام فلسفه را به منزله راهی برای شناخت مرحله و مرتبهای از حقایق وجود و موجودات پی میگرفت و از اینرو نگاه فلسفی وی به حقیقت هستی و وحدت وجود و مراتب آن به شدت متأثر از مکتب عرفانی او بود.
عرفان امام خمینی مبتنی بر آیات قرآنی، احادیث بزرگان دین و آموختههای کُمّل اولیاء خدا و در چارچوب شرع مطهّر اسلام بود. او با تصوّف منفی که دین و آئین را در ذکر و ورد منحصر کرده و گوشهگیری و پرهیز از انجام مسئولیتهای سیاسی و اجتماعی را ترویج نماید به شدت مخالف بود. او معتقد بود که خودشناسی اساس خداشناسی است و تهذیب نفوس آدمیان از رذایل و مفاسد اخلاقی و کسب فضیلتها شرط لازم برای نیل به معرفت حق است و نیل به معرفت حقیقی و مقامات عالی معنوی جز با پیمودن طریقی که انبیاء عظام و حجتهای خدا در زمین آموخته و پیمودهاند ممکن نیست. از اینرو امام خمینی روشها و ریاضتهایی که از چارچوب شرع انور و دستورات دینی خارج باشد را جایز نمیشمرد و از مقدسمآبی و تقدّسفروشی و عرفان ریایی بیزار بود.
حضورج. 8صفحه 444
امام خمینی معتقد بود که در پهنه خطرخیز جهاد اکبر و سیر و سلوک، و در وادی اسفار اربعه باید از مرشدان حقیقی و اصحاب واقعی کشف و کرامت، نه مدعیان حرفهای و دروغین آن، مدد جست و به ولایت عظمی چنگ زد که سفینه نجات است و هر چه از غیر این طریق رسد همه گمراهی است. نَفْس مهذّب و روح متعالی و گذر موفق امام خمینی از مراحل عملی سیر و سلوک معنوی، خود بهترین گواه بر حقانیت این راه است. امام خمینی در این مسیر بدان پایه از مقامات معنوی و درک شهودی نایل گشته و فانی در خدا بود که حتی در مقابل ادعای «انا الحق» حلاّجها نیز برمیآشفت، نه بدان جهت که ساده
حضورج. 8صفحه 445
اندیشانِ بیگانه از عرفان تکفیرشان کرده بودند بلکه بدان سبب که آنان در پهنﮥ وجود جز حق را نیز میدیدند و دعوی «انیّت» و وجود واسطه داشتند. در حالی که از دید امام، تنها حقتعالی نور است و غیر او همه ظلمتند و ظلمت عدم النّور است و عدم را وجودی نیست و هستی همه جلوۀ حق است و جز او چیزی نیست.
امام خمینی علاوه بر تسلط عمیق به فلسفه و عرفان و تفسیر و اخلاق و کلام اسلامی، مجتهدی برجسته در فقه و اصول بود و بیش از سی سال فقه و اصول را در سطح عالی آن تدریس کرده بود. هم اکنون علاوه بر کتابهای متعدد فقهی و اصولی تألیف شده بوسیله امام، دهها دورۀ درس ایشان نیز توسط شاگردانش تقریر گردیده و موجود میباشند. از ویژگیهایی که برای مکتب فقهی امام برشمردهاند آنکه او برای فقه و اصول اصالتی ویژه قائل بود و از آمیزش برداشتهای کلامی و فلسفی و عرفانی با احکام فقهی در مرحلﮥ استنباط احکام پرهیز داشت. امام خمینی پویایی فقه و اصول را لازمﮥ نگرش اجتهادی میدانست و معتقد بود که عنصر زمان و مکان نقشی بس تعیین کننده در اجتهاد دارند و نادیده گرفتن آن به ناتوانی در درک و پاسخگویی به مسائل مستحدثه و نیازهای روز منتهی خواهد شد. او در عین حال معتقد بود که پویایی فقه هرگز به معنای بیثبات کردن روش استنباط و اجتهاد مصطلح نیست. از اینرو در توصیههایش به حوزههای علمیه بر پایبندی به فقه سنتی به معنای حفظ اسلوب و روشهای اسلاف صالحه در استنباط احکام تأکید میورزید و تخطی از آنرا زمینهساز بدعتها، و آفت و خطری بزرگ میدانست. حضرت امام اصلاح و تحول در حوزههای علمیه را در همین چارچوب میخواست و خود از پیشگامان آن محسوب میشد. او با صدور فتاوای انقلابی راه را بر تغییر زاویه دید مجتهدین و بسط آن به پهنه مسائل حیاتی و اساسی جامعه و احیای ابواب فراموش شدۀ فقه فراهم ساخت و دخالت اجتنابناپذیر عنصر زمان و مکان در اجتهاد را عملاً اثبات نمود.
امام خمینی میفرماید: «حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است. حکومت نشاندهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است. فقه تئوری واقعی و کامل ادارۀ انسان، از گهواره تا گور است».
بر مبنای چنین دیدگاهی بود که امام خمینی نظریﮥ «تشکیل حکومت اسلامی براساس ولایت فقیه در زمان غیبت» را مطرح و برای تحقق آن سالها مجاهده کرد. هر چند که نظریه ولایت فقیه، صرف نظر از اختلاف آرائی که در محدودۀ اختیارات ولی فقیه وجود داشته است، اجمالاً مورد اتفاق آراء فقهای شیعه بوده است ولی به دلیل فراهم نبودن شرایط در گذشته، ابعاد آن بطور مبسوط مورد بحث قرار نگرفته و زمینه تحقق عملی آن نیز فراهم نگردیده بود. از اینرو امام خمینی نخستین کسی است که پس از قرنها موفق به تشکیل حکومت دینی براساس رهبری حضورج. 8صفحه 446
مجتهد واجد شرایط گردید که از جملﮥ شرایط آن: تهذیب و صیانت نفس، تدبیر و مدیریت و کاردانی در ادارۀ جامعه، شجاعت و عدالت و کارشناس و مجتهد بودن در احکام الهی میباشند. امام میفرمود: «حکومت اسلامی حکومت قانون الهی بر مردم است».
در بینش امام، حکومت اسلامی صرف نظر از تفاوتهای ماهوی در هدفها و آرمانها، از نظر تشکیلات و ارکان نیز با تفاوتهای اساسی با نظامهای سیاسی معاصر دارد. در این نظریه «اکثریت» بر مدار «حق» مشروعیت مییابد و به تبع آن وجوب اِعمال ولایت منوط به فراهم بودن شرایط آن و از آنجمله
حضورج. 8صفحه 447
پذیرش عمومی مردم است که در جریان انتخاب طبیعیِ مستقیم و یا از طریق انتخاب خبرگانِ منتخب ملّت جلوهگر میشود.
بنابراین پیوند رهبری و حکومت اسلامی با مردم بطور طبیعی پیوندی عمیق و اعتقادی است و بدین سبب بود که امام خمینی یکی از مردمیترین نوع حکومتها را پایهریزی و رهبری کرد. در این حکومت برخلاف همه نظامهای سیاسی موجود جهان، مردم پس از تعیین رهبر و برگزاری انتخابات از خود سلب مسئولیت نکرده و به خود وانهاده نمیشوند بلکه حضور آنان در صحنه ادارۀ جامعه اسلامی و مشارکت در سرنوشت نظام اسلامی به عنوان یک تکلیف شرعی تضمین میشود. از نظر امام خمینی حکومت اسلامی پایهاش بر عشق و اعتماد متقابل مردم و رهبری صالح است و لذا میفرمود: «اگر یک فقیهی یک مورد دیکتاتوری بکند، از ولایت میافتد»، «رهبر و رهبری در ادیان آسمانی و اسلام بزرگ چیزی نیست که خود به خود ارزش داشته باشد و انسان را خدای نخواسته به غرور و بزرگاندیشی خود وادارد». با چنین دیدگاهی بود که امام خمینی میفرمود: «اگر به من بگویند خدمتگزار بهتر از این است که بگویند رهبر. رهبری مطرح نیست، خدمتگزاری مطرح است. اسلام ما را موظف کرده که خدمت کنیم»، «من با مردم ایران برادر هستم و خود را خادم و سرباز آنان میدانم». «در اسلام یک چیز حکم میکند و آن قانون است. زمان پیغمبر هم قانون حکم میکرد، پیغمبر مجری بود». امام خمینی خطاب به دولتهایی که خود را فرمانفرما و برتر از مردم میدانند، میفرمود: «دولتها یک اقلیتی هستند که باید برای خدمت این ملت باشند و اینها نمیفهمند که دولت خدمتگزار ملت باید باشد، نه حاکم بر ملت». «آگاهی مردم و مشارکت و نظارت و همگامی آنها با حکومتِ منتخب خودشان، خود بزرگترین ضمانت حفظ امنیت در جامعه میباشد». تفاوت این نظریه در باب حکومت و امنیت ملی و اجتماعی با نظریهای که حتی در دمکراتترین نظامهای سیاسی، دولت و حکومت را تنها در پهنﮥ «قدرت» و ابزار و لوازم آن تعریف میکند و بر همین مبنا نیز مهمترین رکن امنیت اجتماعی را در قوّه قهریه مینگرد، آشکار است. امام خمینی میفرمود: «یک قدرت بزرگ وقتی پایگاه ملی ندارد این قدرت نمیتواند بایستد». فروپاشی نظام به ظاهر قدرتمند کمونیسم از یکسو و ادامه حیات و افزایش ثبات نظام جمهوری اسلامی در ایران علیرغم دشمنی بزرگترین قدرتهای موجود جهان و تحمیل جنگ 8 ساله، از سوی دیگر خود بهترین سند و گواه بر حقانیت نظری امام خمینی است.
بدیهی است که دیدگاه امام خمینی درباره حکومت اسلامی و نقش و جایگاه مردم در آن هیچ ربطی به «ناسیونالیسم» مصطلح در فرهنگ سیاسی جهان ندارد. بلکه دقیقاً بر ضد آن است. ناسیونالیسم آنگاه که به عنوان یک ایدئولوژی ظاهر میشود صرفنظر از ناتوانی در عمل، منتهی به نظامی ضد ارزشی میشود. چرا که در چنین نگرشی اگر پندارهای ناسیونالیستیِ هر ملتی حضورج. 8صفحه 448
به منزلﮥ حقیقتهای قابل دفاع معرفی شوند به معنای آنست که حقایق و ارزشهای ثابت وجود ندارند و به تعداد ملیتها و مرزبندیهای جغرافیایی و سیاسیِ در حال تغییر، تفسیر حقایق و ارزشها و مقولههایی همچون عدالت، صلح و آزادی نیز متعدد و متغیر و متضاد خواهند بود. طبیعی است که در چنین شرایطی، ملتی که به هر دلیلی از ابزار قدرت بیشتری برخوردار است تحمیل سلطﮥ خود بر ملتهای ضعیفتر را حق مشروع خود میداند. زیرا که ناسیونالیسم افراطی چیزی جز اعتقاد به برتری نژاد یا رنگ و زبان و موقعیت جغرافیایی و تاریخی نیست. امام خمینی به استناد شواهد تاریخی معتقد بود که ترویج «قومیت و ملیتگرایی» و ایجاد نهضتهایی به نام پان عربیسم،
حضورج. 8صفحه 449
پان ترکیسم، پان ایرانیسم و امثال آن در جهان سوم و ممالک اسلامی نتیجۀ مطالعات و تلاش استعمارگران برای تجزیه ممالک و اختلافافکنی و تحمیل سلطه بر آنان بوده است. او میفرمود: «نقشه قدرتهای بزرگ و وابستگان آنها در کشورهای اسلامی این است که این قشرهای مُسلمِ را که خدای تبارک و تعالی بین آنها اخوت ایجاد کرده است و مؤمنان را به نام اخوت یاد فرموده است، از هم جدا کنند و به اسم ملت ترک، ملت کرد، ملت عرب، ملت فارس از هم جدا کنند، بلکه با هم دشمن کنند؛ و این درست برخلاف مسیر اسلام است و مسیر قرآن کریم». و اینچنین بود که امام خمینی فرموده است: «نهضت ما اسلامی است قبل از آنکه ایرانی باشد».
در دیدگاه امام خمینی استقرار صلح واقعی در جهان با وجود قدرتهای سلطهگرِ مستکبر و پذیرش موجودیت و سُلطه آنان خیالی خام بیش تلقی نمیشد. او میفرمود: «سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است و تا این سلطهطلبان بیفرهنگ در زمین هستند، مستضعفین به ارث خود که خدایتعالی به آنها عنایت فرموده است نمیرسند». «آن روز مبارک است بر ما که سلطۀ جهانخواران بر ملت مظلوم ما و بر سایر ملتهای مستضعف شکسته شود و تمام ملتها سرنوشت خودشان را به دست خودشان بگیرند». «آمریکا ممکن است ما را شکست دهد ولی نه انقلاب ما را؛ و به همین دلیل است که من به پیروزی خودمان اطمینان دارم؛ دولت آمریکا مفهوم شهادت را نمیفهمد».
امام خمینی دربارۀ ماهیت دولت غاصب اسرائیل و منشأ آن میفرمود: «آمریکا این تروریست بالذات دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و همپیمان او صهیونیسم جهانی است که برای رسیدن به مطامع خود، جنایاتی مرتکب میشود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند». «اسرائیل از نظر اسلام و مسلمین و تمامی موازین بینالمللی غاصب و متجاوز است». «من طرفداری از طرح استقلال اسرائیل و شناسایی او را، برای مسلمانان یک فاجعه و برای دولتهای اسلامی یک انفجار میدانم». امام خمینی پس از پیروزی انقلاب، آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را به عنوان «روز قدس» نامگذاری کرد و از تمام مسلمانان جهان خواست تا وقتیکه قدس در چنگال دشمنان اسلام است همه ساله در این روز با برپایی تظاهرات و دیگر روشها همبستگی خود را با مبارزین فلسطینی اعلام دارند.
امام خمینی تنها راه نجات قدس را تکیه بر ایمان به خدا و روی آوردن به مکتب شهادت و جهاد مسلحانه تا محو کامل اسرائیل میدانست.
امام خمینی درباره کمونیسم فرموده است: «از اول پیدایش کمونیسم، مدعیان آن دیکتاتورترین و قدرتطلبترین و انحصارطلبترین حکومتهای جهان بوده و هستند». او درباره پیشرفتهای دنیای غرب گفته است: «ما پیشرفتهای دنیای غرب را میپذیریم ولی فساد غرب را که خود آنان حضورج. 8صفحه 450
از آن ناله میکنند، نه». «تربیت غرب، انسان را از انسانیت خودش خلع کرده». «ما با تمدن مخالف نیستیم، با تمدن صادراتی مخالفیم». «ما تمدنی را میخواهیم که بر پایۀ شرافت و انسانیت استوار باشد».
حضرت امام بر نقش زیربنایی فرهنگ تأکید مکرر داشت و میفرمود «فرهنگ مبدأ همه خوشبختیها و بدبختیهای ملت است ... آنچیزی که ملتها را میسازد فرهنگ صحیح است». «شکم و نان و آب میزان نیست، عمده شرافت انسانی است». «بشر تا در سایۀ مسلسل و توپ و تانک میخواهد ادامﮥ حیات بدهد نمیتواند انسان باشد، نمیتواند به مقاصد انسانی برسد». شما کوشش
حضورج. 8صفحه 451
کنید که با بیان و قلم مسلسلها را کنار بگذارید و میدان را به قلمها و علمها و به دانشها واگذار کنید». امام خمینی هنر در خدمت استعمار و استثمار و «هنر برای هنر» را منفی و فاقد هر گونه ارزشی می دانست و میفرمود: «هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسیم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است».
امام خمینی در وادی تعلیم و تربیت عملاً و نظراً استادی نمونه بود. او با روشهای تربیتی خویش موفق شده بود جامعهای را پیشگام نهضت بزرگ دینی سازد که قبل از آن بواسطه خیانت دودمان پهلوی و غربزدگان وابستۀ به آن، فرهنگ و ارزشهایش پایمال شده و به بیتفاوتی گراییده بود. نقل کردهاند که در جریان قیام 15 خرداد سال 42 در آن شرایط اسفبار اجتماعی و پر از اختناق، دوستانش گفته بودند با کدام نیرو و امید قصد قیام و تشکیل حکومت عدل دارید؟ او به گهواره کودکی اشاره کرده بود. و شگفت آنکه پانزده سال بعد، نقش آفرینان اصلی صحنههای قیام را دانشآموزان و جوانان مسلمان ایرانی تشکیل میدادند.
امام خمینی مراقبت از نفس و تهذیب دائمی آن از آلودگی هواهای نفسانی و شیطانی، در تمام ادوار زندگی را لازمۀ نیل به کمال حقیقی میدانست و معتقد بود که تربیت میبایست از دوران کودکی و حتی دوران زندگی جنینی بوسیله مراقبتهای مادر مورد توجه قرار گیرد و لذا میفرمود: «هیچ شغلی به شرافت مادری نیست»، «اول مدرسهای که بچه دارد دامن مادر است». امام به مربیان جامعه میگفت: «توجه کنید که دورۀ مدارس مهمتر از دانشگاه است. چرا که رشد عقلی بچهها در این دوره شکل میگیرد». «معلم امانتداری است که غیر از همۀ امانتها، انسان امانت اوست». «همه سعادتها و همه شقاوتها انگیزهاش از مدرسههاست و کلید دست معلمین است». امام خمینی معلمی را شغل انبیاء؛ و مهمترین وظیفه معلم را – صرف نظر از آموزش علوم رسمی – هدایت جامعه به سوی الله میدانست.
امام انسان را عصارۀ همه موجودات عالم مینامید و میگفت: «انسان اعجوبهای است که از او یک موجود الهی ملکوتی ساخته میشود و یک موجود جهنمی شیطانی» امام میفرمود: «با تربیتِ انسان عالَم اصلاح میشود» او تربیت و تزکیه را مقدم بر تعلیم و آموزش میدید و معتقد بود که دانش با همه شرافتش آنگاه که توأم با تزکیه نفس نباشد همچون ابزاری در خدمت هدفهای شیطانی به کار گرفته خواهد شد و میفرمود: «اگر چنانچه علم در قلب فاسد وارد شد، در یک مغز فاسد از جهت اخلاق وارد شد، ضررش بیشتر از نادانی است»
یکی از مهمترین دستآوردهای نهضت امام خمینی در ایران، بازیابی نقش زنان در پهنه فعالیتهای اجتماعی بود. به جرأت میتوان ادعا کرد در هیچ برههای از تاریخ ایران زنان مسلمان ایرانی بدین پایه از آگاهیهای عمومی و سیاسی نرسیده و در سرنوشت کشور خویش دخالت داده نشدهاند. در دوران اوجگیری قیام مردم علیه شاه، زنان در همه صحنهها دوشادوش و حتی حضورج. 8صفحه 452
در مواردی پیشاپیش صفوف مردان حرکت میکردند. در طول جنگ تحمیلی عراق، نقشی که زنان مسلمان در تدارک امکانات برای جبهههای نبرد و تشویق برادران و همسران خود برای دفاع از اسلام و انقلاب و حتی مشارکت در امور تدارکاتی خطوط مقدم جبهه ایفا کردند، در تاریخ جنگهای معاصر بیسابقه است.
هماکنون نیز زنان در جامعه ایران همدوش مردان در فعالیتهای اجتماعی و امور آموزش و پرورش،
حضورج. 8صفحه 453
دانشگاهها، امور درمانی و بهداشتی و ادارات دولتی و دیگر پهنهها مشارکت چشمگیر دارند. در حالیکه قبل از پیرزی انقلاب اسلامی به دلیل فضای آلوده و نامساعدی که رژیم شاه در کشور بوجود آورده بود، اکثریت زنان مسلمان جامعه ناگزیر به چهار دیواری خانهها پناه برده و بسیاری از دختران بخصوص در شهرستانها و روستاها از نعمت تحصیل محروم بودند و آن دسته که در شهرهای بزرگ امکان شرکت در فعالیتهای اجتماعی را یافته بودند، در برابر هجوم فرهنگ بیبند و باری در شرایطی بسیار دشوار از شرافت و عفاف خویش دفاع میکردند و بسیاری نیز ناگزیر از ترک شغل و تحصیل میشدند.
تحول پدید آمده در جامعه زنان ایرانی بیش از هر چیز نتیجۀ نگرش امام خمینی به شخصیت و منزلت زن و دفاع او از حقوق زنان بود. امام خمینی میفرمود: «در نظام اسلامی، زن همان حقوقی را دارد که مرد دارد: حق تحصیل، حق کار، حق مالکیت، حق رأی دادن، حق رأی گرفتن» «از [نظر] حقوق انسانی تفاوتی بین زن و مرد نیست، زیرا که هر دو انسانند. و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همچون مرد دارد». امام میفرمود: «آنچه اسلام با آن مخالف است و آن را حرام میداند فساد است، چه از طرف زن باشد و چه از طرف مرد». «ما میخواهیم زن در مقام والای انسانیت خودش باشد، نه ملعبه... اسلام نمیخواهد زن به عنوان یک شیء و یک عروسک در دست مردان باشد، اسلام می خواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانی جدی و کارآمد بسازد». «زن مانند مرد آزاد است که سرنوشت و فعالیتهای خود را انتخاب کند». «آزادی به شکل غربی آن، که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران میشود از نظر اسلام و عقل محکوم است».
توصیهها و جهتگیری مواضع اقتصادی امام خمینی عموماً بر پایه اجرای عدالت و اولویت دادن به حقوق محرومین و مستضعفین جامعه بود. او خدمت به محرومین را بالاترین عبادت مینامید و آنان را ولی نعمت خود و جامعه میدانست. بیشترین سفارش امام خمینی به کارگزاران نظام اسلامی، سفارش رسیدگی به مستمندان و پرهیز از خوی کاخنشینی بود. او معتقد بود که دولت و کارگزاران و مدیران خادمین ملتند و خادم حق ندارد امکاناتی برتر از عامه مردم بخواهد. امام میفرمود: «یک موی سر این کوخنشینان و شهیددادگان به همۀ کاخها و کاخنشینان جهان شرف و برتری دارد». «آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند». «آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روزی است که باید ما فاتحۀ دولت و ملت را بخوانیم».
از صفات برجسته امام خمینی آن بود که سخنش تماماً از سر اعتقاد و صداقت بود و خود قبل از دیگران بدان عمل میکرد. زندگی و معیشت امام خمینی نمونهای کامل از زهد و قناعت و سادهزیستی بود و این شیوه تنها مربوط به دوران مرجعیت و رهبری او نمیشد بلکه معتقد بود حضورج. 8صفحه 454
رهبر میبایست زندگیش همسان معمولیترین قشر جامعه و حتی پایینتر از آن باشد. او در تمام دورۀ عمرش به زندگی زاهدانه پایبند بود. با آنکه خاطرات مستند و فراوانی از این جنبۀ زندگی امام گفته و منتشر شده است که نقل آنها کتابی قطور میطلبد اما هنوز ابعاد پایبندی او به زهد و سادهزیستی در زندگی، بسیار ناشناخته باقی مانده است.
در بیان سادهزیستی امام خمینی و اعتقاد او به لزوم احتیاط کامل در صرف بیتالمال، همین بس که بنا به نظر و تأیید امام، در اصل 142 قانون اساسی جمهوری اسلامی، دیوانعالی کشور موظف شده است تا دارایی رهبر و مسئولین رده بالای نظام اسلامی، قبل و بعد از تصدی مسئولیتها را رسیدگی کند تا برخلاف حق چیزی افزایش نیافته باشد. امام خمینی نخستین کسی بود که صورت و مشخصات دارایی
حضورج. 8صفحه 455
ناچیز خویش را در تاریخ 24 دیماه 1359 برای دیوانعالی ارسال نمود. بلافاصله پس از رحلت امام، فرزند ایشان طی نامهای که در روزنامهها نیز منتشر شد از قوه قضائیه خواست تا دارائیهای امام را بر طبق قانون اساسی مجدداً رسیدگی کند.
نتیجه بررسی در تاریخ 11 تیرماه 1368 طی بیانیهای از سوی رئیس دیوانعالی کشور منتشر شد. در این بیانیه تصریح شده بود نه تنها بر دارایی غیرقابل ذکر امام چیزی افزون نشده بلکه قطعه زمین موروثی از پدر در خمین، در زمان حیات امام و به دستور ایشان به مستمندان محل واگذار گردیده و از ملک ایشان خارج شده است.
تنها ملک غیر منقول امام خمینی منزل قدیمی ایشان در قم است که از زمان تبعید امام در سال 1343 عملاً این منزل در اختیار اهداف نهضت و مرکز تجمع طلاب و مراجعین مردمی بوده و هست و عملاً جنبه شخصی ندارد. در صورت دارایی مذکور که در سال 1359 تنظیم شده و در زمان رحلت پس از بررسی قانونی، رسماً اعلام شد که به جز کاهش تغییری نکرده است، قید شده بود که به جز تعدادی کتاب، اثاثیه شخصی ندارد، مختصر وسایل اولیه و مستعملی که در خانه ایشان برای گذران زندگی ساده او موجود است متعلق به همسرشان میباشد، دو قطعه قالی مستعملِ موجود ملک شخصی نیست و باید به سادات نیازمند بدهند، وجه نقد شخصی ندارد اگر چیزی هست مربوط به وجوهات شرعی است که مردم برای مصارف شرعی در اختیار مرجع خود گذاشتهاند که باید به مصارف خود برسد و ورثه را در آن حقی نیست. بدین ترتیب دارایی برجای مانده از مردی که قریب نود سال عمر خود را در کمال محبوبیت گذرانده بود شامل عینک، ناخنگیر، شانه، تسبیح، قرآن و سجادۀ نماز و عمامه و لباس روحانی او و کتابهایی در معارف دینی بود.
اینها فهرست دارایی کسی است که نه تنها رهبر یک کشور نفتخیز و غنی چند ده میلیونی بود بلکه بر میلیونها قلوب مردم حکومت میکرد. همان مردمی که وقتی امام فرمان بسیج برای دفاع از اسلام و انقلاب میداد صفهای طویل داوطلبان شهادت تشکیل میدادند، همان مردمی که وقتی خبر بیماری قلبی امام انتشار یافت با نوشتن نامه و با حضور در جلو بیمارستان خواستار اهدای قلب خویش بودند. رمز این همه محبوبیت را باید در همان ایمان راستین و زهد و صداقتها جستجو کرد.
امام خمینی در زندگی، سخت معتقد به برنامهریزی و نظم و انضباط بود. ساعات مشخصی از شبانهروز را به عبادت و ذکر حق و قرائت قرآن و دعا و مطالعه میپرداخت. قدم زدن و در همان حال ذکر خدا گفتن و اندیشیدن جزئی از برنامه روزانهاش بود. او در حالیکه عمرش به 90 نزدیک شده بود هنوز یکی از پرکارترین رهبران سیاسی جهان بود که نشاط خدمت در راه تعالی جامعه اسلامی و حلّ مشکلات آن را هیچگاه، حتی در سهمگینترین حوادث از دست نمیداد. علاوه بر حضورج. 8صفحه 456
مطالعه روزانه اهمّ اخبار و گزارشات مطبوعات رسمی کشور و مطالعه دهها بولتن خبری و گوش دادن به اخبار رادیو و تلویزیون داخلی، او در چندین نوبت در شبانهروز تحلیلها و خبرهای رادیوهای بیگانه فارسی زبان را گوش میداد تا شخصاً در جریان روند تبلیغات دشمنان انقلاب قرار گیرد و راههای مقابلۀ با آنرا اندیشه کند. فعالیتهای متراکم روزانه و تشکیل جلسات با مسئولین نظام اسلامی موجب نمیشد تا ارتباط با قشرهای مردم عادی را بعنوان اصلی ترین سرمایههای نهضت اسلامی نادیده بگیرد. در دو جلد کتاب «محضر نور» مشخصات بیش از 3700 دیدار او با مردم تنها در سالهای پس از پیروزی انقلاب آورده شده است که خود بیانگر گوشههایی
حضورج. 8صفحه 457
از رابطه عمیق امام با مردم عصر خویش است. او هیچ تصمیمی را که مربوط به سرنوشت جامعهاش باشد نمیگرفت مگر آنکه صادقانه با مردم در میان میگذاشت. مردم را محرمترین کسان برای دانستن حقایق میدید.
چهرهای مصمّم و مهربان داشت، نگاهش پرجاذبه و سرشار از معنویت بود. جمعیت که در حضورش مینشست بیاختیار غرق در جاذبﮥ معنویش میشد، بسیاری از حاضران ناخودآگاه اشک شوق میریختند. مردم ایران حق داشتند که سالها از صمیم قلب در شعارهای دعاگونهشان از خدا بخواهند که عمر آنان را با افزایش لحظهای بر عمر امام معاوضه کند. اگر دنیای بیگانه از معنویت باور نداشت اما آنان که با امام بزرگ شده بودند قدر لحظههای عمر آن عزیز را در عمل میشناختند. زندگیاش وقف خدا و خدمت به خلق او بود.
هر چند دنیای استکبار و رسانههای گروهی غرب ظلم بزرگی در حق امام خمینی و بیش از آن در حق بشریت کردهاند و سالهاست که تبلیغات گستردۀ آنها برای مخدوش کردن چهره امام و انقلاب اسلامی آغاز شده و حتی اینک که چندین سال از رحلت آن بزرگمرد میگذرد با حجمی رو به فزونی ادامه دارد، دهها ایستگاه رادیویی و تلویزیونی فارسی زبان شبانهروز علیه انقلاب و آرمانهای امام برنامه پخش میکنند و در آمریکا و غالب کشورهای اروپایی امکانات وسیعی در اختیار گروهکهای ضدانقلابی از سلطنتطلبها گرفته تا چپگرایان و مجاهدین خلق (منافقین) قرار گرفته است و همه ساله دهها کتاب و صدها مقاله و نشریه منتشر میشود تا حقایق نهضت امام خمینی را وارونه جلوه دهند اما مطمئناً آفتاب حقیقت، ابرهای تیرۀ جنجال و فریب را خواهد شکافت. دنیای غرب که همه موجودیتش از چند قرن قبل تاکنون بر سلطه و استثمار ملتهای دیگر و فریب افکار عمومی بنا نهاده شده، خطر را درست تشخیص داده است. کدام آزادهای است که با زندگی و پیامهای بیدارگر امام خمینی آشنا شود و دلدادۀ راه او نگردد؟ و بر این نظام ظالمانه حاکم بر جهان نشورد؟
براستی چرا انتشار و مطالعه وصیتنامه امام خمینی و بسیاری از آثار و پیامها و سخنرانیهای او در غالب کشورهای عربی و اسلامی که تحت سلطۀ دولتهای وابسته قرار دارند ممنوع است و جرم شناخته میشود. این همه بسیج امکانات و همسویی در سطح سران بسیاری از دولتها برای مهار کردن نهضت و اندیشه امام برای چیست؟ آیا جز این است که او از ارزشها و حقیقتهایی دفاع میکرد که قرنهاست بشریت در فقدان آنها میسوزد؟ برای آنانکه با حیات طیبﮥ امام خمینی آشنایند و پیامش را شنیدهاند و شخصیتش را شناختهاند جای هیچ تردیدی نیست که مشعلی را که او افروخته در این جنجالهای خصمانه و طوفانهای تخریب و تحریف خاموش نخواهد شد. والله مُتمُّ نوره و لو کره المشرکون
● رحلت امام خمینی : وصال یار، فراق یاران:
حضورج. 8صفحه 458
امام خمینی هدفها و آرمانها و هر آنچه که میبایست ابلاغ کند، گفته بود و در عمل نیز تمام هستیش را برای تحقق همان هدفها بکار گرفته بود. اینک در آستانه نیمه خرداد سال 1368 خود را آماده ملاقات عزیزی میکرد که تمام عمرش را برای جلب رضای او صرف کرده بود و قامتش جز در برابر او، در مقابل هیچ قدرتی خم نشده، و چشمانش جز برای او گریه نکرده بود. سرودههای عارفانهاش همه حاکی از درد فراق و بیان عطش لحظه وصالِ محبوب بود. و اینک این لحظۀ شکوهمند برای او، و جانکاه و
حضورج. 8صفحه 459
تحمّلناپذیر برای پیروانش، فرا میرسید. او خود در وصیتنامهاش نوشته است: «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر میکنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خدای رحمن و رحیم میخواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهیها و قصور و تقصیرها بپذیرند و با قدرت و تصمیم و اراده به پیش بروند.»
مردم هنگامی که در کنار ضریح او میایستند، در پاسخ به این جملاتِ متواضعانۀ امام، زمزمه میکنند: «اماما! از کدام تقصیرها و قصورها سخن میگویی؟ تا آنجا که ما و پدرانمان دیده و شنیده و به یاد داریم، تو همه، خوبی و پاکی و نور بودی، «اشهد انّک قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و جهدت فی الله حق جهاده».
شگفت آنکه امام خمینی در یکی از غزلیاتش که چند سال قبل از رحلت سروده است میگوید:
«سالها میگذرد حادثهها میآید انتظار فرج از نیمه خرداد کشم»
ابیات قبل از این بیت در بیان سختی دوران هجران و آرزوی لحظه وصال است.
و اینک آن لحظه در میانه خرداد سال 68 فرا رسیده است. از چند روز قبل، مردم در جریان خبر بیماری دستگاه گوارشی و قلب امام خمینی و عمل جراحی ایشان قرار گرفته بودند. حقیقتاً وضع روحی مردم در این ایام و مراسم دعا و نیایشی که در هر کوی و برزن و خانه و مسجد و تکیه در سراسر کشور و در بین علاقمندان امام در خارج کشور برگزار بود قابل توصیف نیست. کمتر کسی را میتوانستی ببینی که قادر باشد اثر اندوه و نگرانی خود را از چهره مخفی کند. چشمها اشکبار و دلها رو به جماران داشت. ساعتها به کندی میگذشت و ایران یکپارچه دعا بود. تیم پزشکی آنچه را که در توان داشت بکار گرفت اما فرمان خدا، امری دیگر تقدیر کرده بود: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیة.
ساعت 20 / 22 بعدازظهر روز شنبه 13 خرداد ماه سال 1368 لحظه وصال بود. قلبی از کار ایستاد که میلیونها قلب را به نور خدا و معنویت احیاء کرده بود. به وسیله دوربین مخفیای که توسط دوستان امام در بیمارستان، نصب شده بود روزهای بیماری و جریان عمل و لحظه لقای حق ضبط شده است. وقتی که گوشههایی از حالات معنوی و آرامش امام در این ایام از تلویزیون پخش شد غوغایی در دلها برافکند که وصف آن جز با بودن در آن فضا ممکن نیست. لبها دائماً به ذکر خدا در حرکت بود. در آخرین شب زندگی و در حالی که چند عمل جراحی سخت و طولانی در سن 87 سالگی تحمل کرده بود و در حالیکه چندین سرم به دستهای مبارکش وصل بود نافله شب میخواند و قرآن تلاوت میکرد. در ساعات آخر، طمأنینه و آرامشی ملکوتی داشت و مرتباً شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اکرم (ص) را زمزمه میکرد و با چنین حالتی بود که روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد. هجرتش داغی التیام ناپذیر بر قلبها نهاد.
حضورج. 8صفحه 460
وقتی که خبر رحلت منتشر شد، گویی زلزلهای عظیم رخ داده است، بغضها ترکید و سرتاسر ایران و همه کانونهایی که در جهان با نام و پیام امام خمینی آشنا بودند یکپارچه گریستند و بر سر و سینه زدند. هیچ قلم و بیانی قادر نیست ابعاد حادثه را و امواج احساسات غیرقابل کنترل مردم را در آن روزها توصیف کند. مردم ایران و مسلمانان انقلابی، حق داشتند اینچنین ضجه کنند و صحنههایی پدید آورند که در تاریخ نمونهای بدین حجم و عظمت برای آن سراغ نداریم. آنان کسی را از دست داده بودند که عزّت
حضورج. 8صفحه 461
پایمال شدهشان را بازگردانده بود، دست شاهان ستمگر و دستهای غارتگران آمریکایی و غربی را از سرزمینشان کوتاه کرده بود، اسلام را احیاء کرده بود، مسلمین را عزت بخشیده بود، جمهوری اسلامی را برپا کرده بود، رودرروی همه قدرتهای جهنمی و شیطانی دنیا ایستاده بود و ده سال در برابر صدها توطئه براندازی و طرح کودتا و آشوب و فتنه داخلی و خارجی مقاومت کرده بود و 8 سال دفاعی را فرماندهی کرده بود که در جبهﮥ مقابلش دشمنی قرار داشت که آشکارا از سوی هر دو قدرت بزرگ شرق و غرب حمایت همه جانبه میشد. مردم، رهبر محبوب و مرجع دینی خود و منادی اسلام راستین را از دست داده بودند.
شاید کسانی که قادر به درک و هضم این مفاهیم نیستند، اگر حالات مردم را در فیلمهای مراسم تودیع و تشییع و خاکسپاری پیکر مطهر امام خمینی مشاهده کنند و خبر مرگ دهها تن که در مقابل سنگینی این حادثه تاب تحمل نیاورده و قلبشان از کار ایستاده بود را بشنوند و پیکرهایی که یکی پس از دیگری از شدت تأثر بیهوش شده، بر روی دستها در امواج جمعیت به سوی درمانگاهها روانه میشدند را در فیلمها و عکسها ببینند، در تفسیر این واقعیتها درمانده شوند. اما آنانکه عشق را میشناسند و تجربه کردهاند، مشکلی نخواهند داشت. حقیقتاً مردم ایران عاشق امام خمینی بودند و چه شعار زیبا و گویایی در سالگرد رحلتش انتخاب کرده بودند که: «عشق به خمینی عشق به همه خوبیهاست».
روز چهاردهم خرداد 1368، مجلس خبرگان رهبری تشکیل گردید و پس از قرائت وصیتنامه امام خمینی توسط حضرت آیةالله خامنهای که دو ساعت و نیم طول کشید، بحث و تبادل نظر برای تعیین جانشین امام خمینی و رهبر انقلاب اسلامی آغاز شد و پس از چندین ساعت سرانجام حضرت آیةالله خامنهای (رئیس جمهور وقت) که خود از شاگردان امام خمینی – سلامالله علیه – و از چهرههای درخشان انقلاب اسلامی و از یاوران قیام 15 خرداد بود و در تمام دوران نهضت امام در همه فراز و نشیبها در جمع دیگر یاوران انقلاب جانبازی کرده بود، به اتفاق آرا برای این رسالت خطیر برگزیده شد. سالها بود که غربیها و عوامل تحت حمایتشان در داخل کشور که از شکست دادن امام مأیوس شده بودند وعدۀ زمان مرگ امام را میدادند. اما هوشمندی ملت ایران و انتخاب سریع و شایسته خبرگان و حمایت فرزندان و پیروان امام همه امیدهای ضدانقلاب را بر باد داد و نه تنها رحلت امام پایان راه او نبود بلکه در واقع عصر امام خمینی در پهنهای وسیعتر از گذشته آغاز شده بود. مگر اندیشه و خوبی و معنویت و حقیقت میمیرد؟
روز و شب پانزدهم خرداد 68 میلیونها نفر از مردم تهران و سوگوارانی که از شهرها و روستاها آمده بودند، در محل مصلاّی بزرگ تهران اجتماع کردند تا برای آخرین بار با پیکر مطهر مردی که با قیامش قامت خمیده ارزشها و کرامتها را در عصر سیاه ستم استوار کرده و در دنیا نهضتی از خداخواهی و بازگشت به فطرت انسانی آغاز کرده بود، وداع کنند. هیچ اثری از تشریفات بیروح حضورج. 8صفحه 462
مرسوم در مراسم رسمی نبود. همه چیز بسیجی و مردمی و عاشقانه بود. پیکر پاک و سبزپوش امام بر بالای بلندی و در حلقۀ صدها هزار جمعیت ماتمزده چون نگینی میدرخشید. هرکس به زبان خویش با امامش زمزمه میکرد و اشک میریخت. سرتاسر اتوبان و راههای منتهی به مصلا مملو از جمعیت سیاهپوش بود. پرچمهای عزا بر در و دیوار شهر آویخته و آوای قرآن از تمام مساجد و مراکز و ادارات و دفاتر و منازل بگوش میرسید. شب که فرارسید هزاران شمع بیاد مشعلی که امام افروخته است، در بیابان مصلّی و تپههای اطراف آن روشن شد. خانوادههای داغدار گرداگرد شمعها نشسته و چشمانشان بر بلندای نورانی دوخته شده بود. فریاد
حضورج. 8صفحه 463
«یا حسین» بسیجیان که احساس یتیمی میکردند و بر سر و سینه میزدند فضا را عاشورایی کرده بود. باور اینکه دیگر صدای دلنشین امام خمینی را در حسینیه جماران نخواهند شنید، طاقتها را برده بود. مردم شب را در کنار پیکر امام به صبح رسانیدند. در نخستین ساعت بامدادِ شانزدۀ خرداد، میلیونها تن به امامت آیةالله العظمی گلپایگانی(ره) با چشمانی اشکبار بر پیکر امام نماز گذاردند.
مراسم تشییع از مصلی تا مرقد امام در جنب بهشت زهرا – مزار شهیدان انقلاب اسلامی – آغاز شد. کودکان، زنان و مردان چنان ضجه میزدند که گویی جانشان را میبرند. ساعتها گذشت اما پیشروی جمعیت بدلیل احساسات غیرقابل کنترل ناممکن شده بود، سرانجام ناگزیر پیکر مطهر امام خمینی با هلیکوپتر به سوی محل دفن منتقل شد. با آنکه از قبل موانع بلندی برای جلوگیری از ازدحام عزاداران، در محل تدفین پیشبینی شده بود اما به محض اینکه هلیکوپتر به زمین نشست موانع در هم ریخت، شعله سوزناک فراق در دلها زبانه کشید و احساس جدایی، چنان جمعیت را بیتاب کرد که با همۀ تلاش مأمورین، خاکسپاری میسر نشد. صحنهها مستقیم از تلویزیون پخش میشد (فیلمهای آن اکنون نیز موجود است) سرانجام به دشواری، تابوت حامل پیکر مطهر امام از دستهایی که «خمینی» را همه هستی و موجودیت خویش میدانستند گرفته شد و دوباره با هلیکوپتر به جماران بازگردانده شد.
آنها که در مغرب زمین و یا در سایه بینش غربیِ خود، دنیا و زندگی را فقط از دریچۀ پول و هوس مینگرند و در غوغای زندگی ماشینی و صدای خوردکنندۀ آن، اصالتها و عشق و ارزشها را فراموش کردهاند نمیتوانند معنای آنچه را که در فیلمهای خاکسپاری امام مشاهده میکنند دریابند. اگر تحریفها و صدای کرکنندۀ تبلیغات مسمومِ دشمنانِ حقیقت، اجازه دهد و آنان فقط وصیتنامه و یا یک پیام امام خمینی را بدون پیشداوری و از سر انصاف و براساس نگاهِ وجدان و فطرتشان مرور کنند، قطعاً داوریشان تغییر خواهد کرد.
پس از آنکه مراسم تدفین به علت شدت احساسات عزاداران امکان نیافت، طی اطلاعیههایی مکرر از رادیو اعلام شد که «مردم به خانههایشان بازگردند، مراسم به بعد موکول شده و زمان آن بعداً اعلام خواهد شد.» برای مسئولین تردیدی نبود که هر چه زمان بگذرد دهها هزار علاقمندان دیگر امام که از شهرهای دور راهی تهران شدهاند نیز بر جمعیتِ تشییع کننده افزوده خواهد شد، ناگزیر در بعدازظهر همان روز مراسم تدفین با همان احساسات و به دشواری انجام شد که گوشههایی از این مراسم بوسیله خبرنگاران به جهان مخابره شده است.
دهها جلد اشعار شاعران ایرانی و غیر ایرانی که در روزهای بعد از رحلت امام سروده و منتشر شده است خود گویای احساسات مردم در آن روزهاست. در میان این سوگنامهها اشعار و قطعاتی به چشم میخورد که خود از شاهکارهای تاریخ ادبیات معاصر ایران است.
حضورج. 8صفحه 464
مراسم سوم و هفتم و چهلم در سال نخست و – تا تاریخ نگارش این مقاله – پنج سالگردِ رحلت با همان شکوه، در روز 14 خرداد هر سال برگزار گردیده است. به همت شیفتگان امام با سرعتی غیرقابل باور بارگاهی معظم به نشانﮥ قدرشناسی جامعه اسلامی از رهبر معنوی خویش به نشانه ابدی شدن یاد و خاطرۀ او برپا شد و مزار شریفش همه روزه و بخصوص در مناسبتهای مذهبی میعادگاه زائران و عاشقان او از ایران و مسلمانان دیگر کشورهاست. پرچم سرخی که بر بلندای بارگاهش در اهتزار است یادآور پرچم سرخ بارگاه سالار شهیدان حسین ابن علی علیهالسلام، و نشانﮥ آنست که نهضت عاشورایی خمینی نیز
حضورج. 8صفحه 465
همچون قیام کربلا تا همیشﮥ تاریخ، خون شرف و انسانیت و استقامت در راه خدا را در رگهای دینباورانِ غیرتمند جاری خواهد ساخت.
و بدینسان رحلت امام خمینی نیز همچون حیاتش منشأ بیداری و نهضتی دوباره شد و راه و یادش جاودانه گردید چرا که او حقیقت بود و حقیقت همیشه زنده است و فناناپذیر.
او جلوهای از جلوههای «کوثر» بود و کوثرِ ولایت همیشه در زمین و زمانهها جاریست.
و حکایت آن عبد صالح خدا همچنان باقیست...
گر کسی هست که فریاد کند بودن را همه از همّت آن رند خداجو باشد
سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیّا
● آثار و تألیفات امام خمینی:
دهها کتاب و اثر گرانبها از امام خمینی در مباحث اخلاقی، عرفانی، فقهی، اصولی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی برجای مانده که بسیاری از آنها تاکنون منتشر شده است. متأسفانه تعدادی از رسالهها و تألیفات نفیس امام در جریان جابجایی از منازل استیجاری و در جریان چندین مرحله یورش مأمورین ساواک شاه به منزل و کتابخانه ایشان مفقود گردیده است.
امام خمینی خطی خوش داشت و در نوشتن کتابهایش به قواعد نگارش قدیم و نظم در نوشتن و خلاصهنویسی و پرهیز از تطویل پایبند بود. نثر شیوا و بکارگیری صنایع ادبی و ابداعات ترکیبی دلنشین در پیامهای سیاسی و دینی امام، خود پایهگذار تحولی در ادبیات مذهبی و سیاسی ایران شده و هم اکنون اثر واژگان و ترکیبهای اختصاصی که امام به کار میبرد در متون جدید ادب فارسی و حتی در عرف محاورات پیروان او مشهود است. برخی از تألیفات امام به تناسب موضوع تخصصی آنها (در فقه و اصول و عرفان) از ابتدا به زبان عربی نوشته شده و برخی نیز فارسی است.
امام خمینی علاوه بر تألیفات علمی، تعدادی از رسالههای علمی اندیشمندان که نسخههای منحصر به فرد داشته و هنوز چاپ نشده بودند را با خطی زیبا بازنویسی و استنساخ کرده است. بعضی از تألیفات امام خمینی با دید و قلمی کاملاً تخصصی نوشته شده و فهم مطالب آنها بدون استفاده از شرح و تفسیر اساتید اهل فن مقدور نیست و برخی نیز به زبان سادهتر نوشته شدهاند. کتابهایی که اخیراً از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی تجدید چاپ شدهاند از لحاظ مقدمه، پاورقیهای توضیحی و مجموعه فهرستهای راهنما و دقت در صحت متن و ارائه تصویر نمونهای از صفحات نسخه خطی کتاب، بر چاپهای قبلی مزیت دارند. ضمناً در چند سال اخیر برخی از آثار امام برای اوّلین بار توسط همین مؤسسه منتشر شدهاند و هنوز آثار چاپ نشدهای از امام وجود دارد که پس از تنظیم پانوشتهها و توضیحات و فهارس منتشر خواهند شد.
حضورج. 8صفحه 466
در اینجا فهرست اسامی آثار و تألیفات امام خمینی را بر حسب سیر تاریخ نگارش مرور میکنیم. طبعاً معرفی هر یک از این آثار نیازمند تحقیقی مبسوط و جداگانه است که تاکنون در همین رابطه مقالات و کتابهایی چند نوشته شده است.
حضورج. 8صفحه 467
● شرح دعای سحر:
امام خمینی این کتاب را که حاوی نکات عمیق عرفانی، فلسفی و کلامی است. با تکیه بر آیات قرآن و روایات اهل بیت(ع) در شرح دعای مباهله معروف به دعای سحر، (1347 هجری قمری) و به زبان عربی نوشتهاند. این کتاب توسط آقای سیداحمد فهری ترجمه و چندین نوبت چاپ شده است.
آخرین چاپ: انتشارات مؤسسه اطلاعات تهران 1370 شمسی، 239 صفحه
● شرح حدیث رأس الجالوت:
شرح امام خمینی است بر حدیث رأس الجالوت (احتجاجات حضرت امام رضا(ع) با اصحاب ادیان مختلفه و از آنجمله رأس الجالوت از علمای دین یهود) که به سال 1348 هجری قمری تألیف گردیده است. مؤلف کتاب «آئینﮥ دانشوران» (که در سال 1353 هجری قمری منتشر شده است) از این اثر امام یاد کرده است.
● حاشیه امام بر شرح حدیث رأس الجالوت:
علاوه بر شرح مستقل امام بر حدیث مزبور، آن حضرت تعلیقهای نیز بر شرح مرحوم قاضی سعید قمی (از عرفای قرن یازدهم) بر حدیث رأسالجالوت نیز نوشتهاند که هم مؤلف کتاب آیینﮥ دانشوران و هم علامه نامدار مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب الذریعه از آن یاد کردهاند.
● حاشیه بر شرح فوائد الرضویه:
در این اثر عرفانی، امام خمینی آراء خویش را به صورت حاشیه بر کتاب شرح فوائد الرضویه مرحوم قاضی سعید قمی نگاشته است.
این کتاب به زودی از سوی انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی منتشر خواهد شد.
● شرح حدیث جنود عقل و جهل:
اثری است گرانسنگ در علم اخلاق از امام خمینی. آراء کلامی، اخلاقی و عرفانی حضرت امام در این کتاب وضوح بیشتری یافته و همچون کتاب شرح چهل حدیث ایشان، اقشار بیشتری میتوانند از آن بهره گیرند. حجم مطالب کتاب معادل حجم چهل حدیث است.
در حال حاضر بخش تحقیقات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (شعبه قم) تدوین پاورقیهای توضیحی و تهیه فهارس و دیگر امور پژوهشی آنرا در دست انجام دارد و ظرف ماههای آینده احتمالاً در دو مجلد که بیش از 800 صفحه را شامل خواهد بود – منتشر مینماید.
● مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة:
این کتاب یکی از عمیقترین و درخشانترین آثار عرفان اسلامی در دورۀ متأخر است که امام خمینی تألیف آنرا در سال 1349 هجری قمری در سن 29 سالگی به پایان رسانیده است.
حضورج. 8صفحه 468
آخرین چاپ: تهران، انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372، جمعاً 315 صفحه شامل متن کتاب همراه با مقدمهای مبسوط و شرح گونه از استاد جلال الدین آشتیانی.
● حاشیه بر شرح فصوص الحکم:
کتاب فصوص الحکم تألیف شیخ اکبر محی الدین عربی از عرفای نامدار جهان اسلام است که شروح زیادی بر آن نوشته شده و شرح قیصری بر این کتاب از بهترین شرحها شناخته شده است.
امام خمینی در سال 1355 هجری قمری تعلیقﮥ خود را (به زبان عربی) بر شرح فصوص الحکم (قیصری) به اتمام رسانیده است که خود گویای تسلط نویسنده بر آراء اساطین عرفان، نظیر شیخ اکبر، قونوی، ملا عبدالرزاق کاشانی، فرغانی، عراقی و قیصری است. این رساله همراه با رسالۀ زیر در یک کتاب چاپ شده است.
● حاشیه بر مصباح الانس:
کتاب «مصباح الانس بین المعقول و المشهود» شرحی است از محمد بن حمزة بن محمد فناری بر کتاب «مفتاح الغیب» اثر ابوالمعالی محمدبن اسحاق قونوی از شاگردان نامدار محیالدین عربی است که در عرفان نظری نوشته شده است.
امام خمینی آراء و نقد علمی خویش را به صورت حاشیه بر بیش از یک سوم کتاب مذکور در سال 1355 هجری قمری نوشتهاند.
دو حاشیه فوق الذکر (بر شرح فصوص و مصباح الانس) تحت نام «تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس» در ضمن 329 صفحه در سال 1365 توسط مؤسسه پاسدار اسلام، قم، به چاپ رسیده است.
● شرح چهل حدیث:
«اربعین حدیث» یا «شرح چهل حدیث» یکی از آثار گرانبهای اخلاقی و عرفانی امام خمینی است که در سال 1358 هجری قمری به زبان فارسی نوشته شده است. در این اثر چهل حدیث از روایات پیشوایان دین از کتاب شریف اصول کافی (34 حدیث اوّل – غیر از حدیث 11 – در مسائل اخلاقی و 6 حدیث آخر در مسائل اعتقادی) به وجهی مبسوط و با بیانی شیوا و اثرگذار شرح شدهاند.
آخرین چاپ: تهران، انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372، 900 صفحه
● سرالصلوة (صلاة العارفین و معراج السالکین)
کتابی است سنگین و عرفانی به زبان فارسی در بیان اسرار معنوی و عرفانی نماز که به سال 1358 هجری قمری به قلم امام خمینی تحریر شده است. تسلط امام بر عرفان نظری و پیمودن مقامات عرفان عملی را میتوان از مباحث عمیق این کتاب و آثار پیش گفته دریافت.
حضورج. 8صفحه 469
آخرین چاپ: تهران، انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1369، جمعاً 266 صفحه مشتمل بر مقدمهای از آیةالله جوادی آملی، متن کتاب، فهرستهای راهنما، تصویر کامل نسخه خطی.
حضورج. 8صفحه 470
● آداب نماز (یا: آداب الصلوة)
تألیف این کتاب به سال 1361 هجری قمری و پس از نگارش کتاب سرالصلوة بوده است. امام خمینی در ابتدای کتاب نوشتهاند: «ایامی چند پیش از این رسالهای فراهم آوردم... و چون آن را با حال عامه تناسبی نیست در نظر گرفتم که شرحی از آداب قلبیﮥ این معراج روحانی را در سلک تحریر درآورم».
آداب الصلوة، شرحی است مبسوط بر آداب و اسرار معنوی نماز، و سرشار از نکات اخلاقی و عرفانی (به زبان فارسی)
آخرین چاپ: تهران، انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372، جمعاً 836 صفحه شامل مقدمه، متن کتاب، فهرستها و تصویر کامل نسخه خطی. و چاپ دیگر آن 421 صفحه بدون نسخه خطی.
● رسالﮥ لقاءالله:
رسالهای است فارسی و موجز از امام خمینی در مسائل عرفانی که همراه با رسالﮥ «لقاءالله» تألیف آیةالله حاج میرزا جواد ملکی(ره) در کتابی با همین نام به چاپ رسیده است.
● حاشیه بر اسفار:
حضرت امام سالها در قم کتاب گرانقدر «اسفار اربعه» تألیف فیلسوف شهیر صدرالمتألهین را تدریس کردهاند و بر مباحثی از آن حاشیه نوشتهاند که متأسفانه نسخﮥ آن هنوز به دست نیامده است. امید میرود مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، منتخبی از آراء فلسفی حضرت امام را از تقریرات دروس فلسفه ایشان که توسط شاگردانش نوشته شده و برخی از این تقریرات در اختیار آن مؤسسه میباشد را جهت بهرهبرداری جامعه اسلامی تنظیم و منتشر سازد.
● کشفالاسرار:
کتاب فوق که اثری است سیاسی، عقیدتی و اجتماعی در سال 1323 هجری شمسی (1364 هجری قمری) یعنی دو سال پس از عزل رضاخان از سلطنت نوشته شده است. امام خمینی در این اثر به شبهات و تبلیغات ضد دینی و ضد روحانی جزوۀ «اسرار هزار ساله» یک وهابیگرا پاسخ گفته و به استناد حقایق تاریخی و ضمن طرح و نقد آراء فلاسفه یونان قدیم، فلاسفه اسلام و فلاسفه معاصر غرب، بر حقانیت تشیع و نقش سازندۀ روحانیت اسلام تأکید ورزیده است. در همین کتاب اندیشه حکومت اسلامی و ولایت فقیه در عصر غیبت مطرح شده است و به تفصیل سیاستهای ضد ملی و لائیک رضاخان و همفکران او در ممالک اسلامی (در آن زمان) افشا شدهاند.
چاپ: انتشارات آزادی قم، 334 صفحه
● انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة 2 جلد:
حضورج. 8صفحه 471
اثری است به زبان عربی در مباحث عقلی علم اصول فقه که امام خمینی آنرا در قالب حاشیه بر مباحث مذکور از کتاب کفایة الاصول آیةالله العظمی آخوند خراسانی(ره) به سال 1368 هجری قمری تألیف نموده است. این اثر نفیس و همچنین کتاب مناهج الوصول و رسالههای مستقل امام خمینی در
حضورج. 8صفحه 472
مسائل اصولی تا حدود زیادی آراء و مکتب اصولی امام خمینی را معرفی مینماید.
این کتاب اخیراً (1372) و برای نخستین بار در دو مجلد از سوی انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی منتشر شده است.
● بدایع الدرر فی قاعدة نفی الضرر:
رسالهای است تحقیقی، اجتهادی به زبان عربی در بحث «قاعده لاضرر» که از قواعد مهم فقهی است. امام خمینی این رساله را در غره جمادی الاولی سال 1368 هجری قمری تألیف نموده است. این رساله به همراه تعدادی دیگر از رسالههای اصولی امام در مجموعهای تحت نام «الرسائل» در سال 1385 هجری قمری در قم به چاپ رسیده است و اخیراً (1372 هـ. ش) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی آنرا به صورت یک اثر مستقل همراه با تعلیقات و فهرستها تحت نام فوق منتشر ساخته است.
● رسالﮥ الاستصحاب:
رسالهای است مبسوط و اجتهادی به زبان عربی در مبحث «استصحاب» از مباحث بسیار مهم علم اصول فقه که امام خمینی به سال 1370 هجری قمری تألیف آنرا به پایان رسانیده است. این اثر در 290 صفحه در مجموعهای تحت نام «الرسائل» در سال 1385 هجری قمری در قم چاپ شده است. به زودی چاپ جدید این رساله که تحت عنوانی مستقل و با امتیازاتی چند نسبت به چاپهای پیشین، از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی منتشر خواهد شد.
● رسالة فی التعادل و التراجیح:
تاریخ تألیف این رساله به قلم مؤلف گرامی آن: حضرت امام خمینی، سال 1370 هجری قمری است. تعادل و تراجیح از مباحث تکمیلی علم اصول فقه است که در آن از معیارهای انتخاب دلیل در مقام تعارض ادلّه بحث میشود.
این رساله نیز در سال 1385 هجری قمری در قم در همان مجموعﮥ «الرسائل» به چاپ رسیده است.
● رسالﮥ الاجتهاد والتقلید:
بحث اجتهاد و تقلید نیز از مباحث تکمیلی و مهم علم اصول فقه است. حضرت امام خمینی در این رسالۀ اجتهادی آراء خود را مستدلاً ارائه نموده است. تاریخ تألیف آن 1370 هجری قمری است. این اثر در سال 1358 به همراه تعدادی دیگر از رسالههای اصولی امام خمینی در کتاب «الرسائل» به چاپ رسیده است.
● مناهج الوصل الی علم الاصول – 2 جلد:
حضورج. 8صفحه 473
اثری است تحقیقی و اجتهادی (به زبان عربی) از امام خمینی در مباحث الفاظ علم اصول فقه که پس از سال 1370 هجری قمری تألیف یافته و برای نخستین بار در سال 1372 ه. ش در دو مجلد همراه
حضورج. 8صفحه 474
با تعلیقات و فهرستهای راهنما و مقدمهای از آیةالله فاضل لنکرانی از سوی انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام به چاپ رسیده است.
●رسالة فی الطلب والاراده:
اثری است اصولی، فلسفی و عرفانی از امام خمینی که به سال 1371 هجری قمری به زبان عربی نوشته شده است. این رساله با ترجمه فارسی آن در 157 صفحه در سال 1362 توسط مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، تهران به چاپ رسیده است.
● رسالة فی التقیه:
رسالهای است فقهی و اجتهادی از امام خمینی در مبحث «تقیه» که به سال 1372 هجری قمری به زبان عربی نوشته شده و در آن ثابت شده است که فلسفه وجوب تقیه برای حفظ دین است نه محو دین. این رساله در سال 1385 هجری قمری در قم در مجموعﮥ «الرسائل» به چاپ رسیده است.
● رسالة فی قاعدة من ملک:
رسالهای است اجتهادی از امام خمینی در قاعدۀ فقهی موسوم به «قاعدۀ من ملک» که نویسنده کتاب آثار الحجّه (منتشر شده در سال 1373 هجری قمری) از آن یاد کرده است.
● رسالة فی تعیین الفجر فی اللیالی المقمره:
رسالهای است فقهی و استدلالی در بیان چگونگی تعیین طلوع فجر در «لیالی مقمره»، که تحت همین نام در سال 1367 هجری شمسی در قم به چاپ رسیده است.
● کتاب الطهارة – 4 جلد:
اثری است مشتمل بر مباحث مربوط به «طهارة» از ابواب فقه که به شیوۀ فقه استدلالی و اجتهادی در چهار مجلد در فاصله سالهای 1373 تا 1377 هجری قمری به قلم امام خمینی و به زبان عربی تألیف گردیده و دو جلد آن در سال 1367 هجری قمری در قم و دو جلد دیگر در سال 1389 ه. ق در نجف اشرف – جمعاً در 1202 صفحه – به چاپ رسیده است.
● تعلیقة علی العروة الوثقی:
حاشیه امام خمینی است بر تمام مسائل کتاب «عروة الوثقی» اثر مشهور آیةالله العظمی سیدمحمد کاظم طباطبایی یزدی. این حاشیه که در سال 1375 هجری قمری تألیف گردیده شامل فتاوای فقهی امام خمینی در ابواب مختلف فقه میباشد که هم به صورت مستقل و هم به ضمیمه عروة الوثقی مکرراً به چاپ رسیده است.
حضورج. 8صفحه 475
● مکاسب محرّمه – 2 جلد:
اثری است اجتهادی در فقه استدلالی در موضوع انواع کسبهای حرام و مسائل پیرامون آن، تألیف امام خمینی که در فاصله سالهای 1377 تا 1380 هجری قمری به زبان عربی نوشته شده و در سال 1381 هجری قمری در دو مجلد – جمعاً 612 صفحه – به چاپ رسیده است. در این کتاب بحثهای جالبی دربارۀ حکم موسیقی، غنا، نقاشی و مجسمهسازی مطرح گردیده است.
● تعلیقة علی وسیلة النجاة:
حاشیهای است از امام خمینی، حاوی فتاوای فقهی ایشان که بصورت حاشیه بر کتاب وسیلة النجاة (رسالۀ عملیه) آیةالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی نوشته شده است.
● رسالۀ نجاة العباد:
این رساله که حاوی فتاوای امام خمینی در احکام فقهی به زبان فارسی میباشد، ظاهراً در سه مجلد نوشته شده است. جلد دوم آن در سال 1380 هجری قمری در قم به چاپ رسیده است.
● حاشیه بر رساله ارث:
حاشیهای است از امام خمینی که حاوی فتاوای فقهی ایشان در احکام ارث که به صورت حاشیهای بر رسالﮥ ارث مرحوم حاج ملا هاشم خراسانی – صاحب کتاب - «منتخب التواریخ» نوشته شده است و همراه با اصل رسالﮥ مذکور – به فارسی – در قم به چاپ رسیده است (تاریخ نشر مشخص نیست و ظاهراً بعد از سال 1340 هجری شمسی میباشد).
● تقریرات درس اصول آیةالله العظمی بروجردی:
حضرت امام در این اثر دروس اصول آیةالله بروجردی(ره) را به قلم خویش و به زبان عربی تقریر نموده است. تحقیق و چاپ این اثر برای نخستین بار از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در دست انجام است.
● تحریرالوسیله – 2 جلد:
حاوی فتاوای امام خمینی به زبان عربی است که امام خمینی آنرا در دوران تبعید در ترکیه نوشتهاند. این کتاب برای نخستین بار در دو مجلد – 1309 صفحه – در نجف اشرف به چاپ رسید و از آن پس در نجف، بیروت و ایران بارها تجدید چاپ شده است.
● کتاب البیع – 5 جلد:
اثری است گرانبها از امام خمینی در فقه استدلالی در ابواب مختلف مربوط به بیع و تجارت، که در فاصله سالهای 1380 تا 1396 هجری قمری عمدتاً در نجف اشرف نوشته شده و نخستین چاپ آن نیز در نجف انجام یافته است (پنج جلد، جمعاً 2371 صفحه)
حضورج. 8صفحه 476
● حکومت اسلامی یا ولایت فقیه:
این کتاب که قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بارها به زبان عربی و فارسی تجدید چاپ شده است. حاوی آراء اجتهادی امام خمینی درباره حکومت اسلامی، جداییناپذیر بودن دین و سیاست و ولایت فقیه در زمان غیبت میباشد که به صورت سلسله درسهایی در نجف اشرف از سوی حضرت امام تدریس گردیده است.
آخرین چاپ این کتاب همراه با مقدمه، توضیحات و فهرستهای راهنما در سال 1372 توسط انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی منتشر شده است.
● کتاب الخلل فی الصلوة:
اثری است حاوی آراء اجتهادی و استدلالی امام خمینی به زبان عربی در مبحث مربوط به احکام فقهی خلل نماز، که در آخرین سالهای اقامت امام در نجف اشرف نوشته شده است. این کتاب در 314 صفحه در قم به چاپ رسیده است.
● جهاد اکبر یا مبارزه با نفس:
متن پیاده شدۀ درسهای امام خمینی دربارۀ اهمیت و لزوم تهذیب نفس میباشد که در نجف اشرف ایراد شده است. این رساله که در عین اختصار نکات اخلاقی و تربیتی و سیاسی فراوانی را مشتمل است، قبلاً به صورت ضمیمه کتاب ولایت فقیه بارها به چاپ رسیده است. آخرین چاپ این کتاب در سال 1372 همراه با مقدمه و توضیحات از سوی انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی منتشر گردیده است.
● تقریرات دروس امام خمینی:
علاوه بر تألیفات امام خمینی در مباحث علم فقه و اصول، تقریرات متعددی از دروس آن حضرت نیز به وسیله شاگردان ایشان نوشته شده است که تعدادی از آنها تاکنون چاپ گردیده است و عناوین متعدد دیگری نیز از این تقریرات در اختیار مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (شعبه قم قرار دارد که بتدریج منتشر خواهند شد)
● توضیح المسائل (رسالﮥ عملیه) :
حاوی فتاوای امام خمینی در ابواب مختلف فقه – و به زبان فارسی – است که به عنوان رسالۀ عملیه ایشان مورد استفاده و مراجعه مقلدین امام میباشد و صدها هزار نسخه از آن تاکنون تجدید چاپ گردیده است.
● تفسیر سوره حمد:
تفسیری است عرفانی از فاتحة الکتاب (سورۀ مبارکه حمد) که حضرت امام خمینی آنرا در ضمن چند جلسه سخنرانی در سال 1358 ارائه نموده است و به صورت کتابی تحت همین نام چاپ و منتشر شده است.
حضورج. 8صفحه 477
● استفتائات:
مجموعهای از فتاوای امام خمینی در پاسخ به سئوالات شرعی مردم در ابواب مختلف فقه و بخصوص در مسائل مستحدثه است که تاکنون دو مجلد آن از سوی انتشارات جامعﮥ مدرسین حوزۀ علمیه قم به چاپ رسیده است.
● دیوان شعر:
امام خمینی از دوران جوانی اشعاری عرفانی و بعضاً سیاسی و اجتماعی سروده است که متأسفانه بخش اعظم اشعار قدیم آن حضرت در جریان جابجائیها و یورش مأمورین ساواک به منزل و کتابخانه ایشان و دیگر علل مفقود گردیده است. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی سرودههایی در قالب غزل، رباعی، دوبیتی و... . داشتهاند.
مجموعﮥ سرودههای اخیر آن حضرت به همراه تعدادی از اشعار قدیمی که برجای مانده بود، در کتابی تحت عنوان «دیوان امام» منتشر شده است. پیش از آن، تعدادی از سرودههای امام در آثاری به نام «سبوی عشق»، «محرم راز»، «بادۀ عشق» و «نقطﮥ عطف» انتشار یافته بود.
در مقدمﮥ دیوان، اطلاعات جامعی دربارۀ چگونگی سرایش و سبک اشعار امام و تاریخچﮥ آن ارائه شده است. همچنین مشخصات فنی و ادبی اشعار نیز در بخش ضمیمه دیوان معرفی شدهاند. این اثر در 445 صفحه و در هیئتی نفیس برای نخستین بار در سال 1372، از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی منتشر گردیده و بارها تجدید چاپ شده است.
ضمناً کتابی تحقیقی پیرامون شرح اصطلاحات عرفانی اشعار امام تحت نام «فرهنگ دیوان امام» نیز از سوی همان مؤسسه منتشر گردیده است.
● نامههای عرفانی:
امام خمینی نامههایی حاوی تذکرات اخلاقی و نکات عرفانی و تربیتی خطاب به منسوبین خویش نوشتهاند که نمونههایی از آنها در کتابهایی همچون «محرم راز»، «ره عشق» و «نقطه عطف» از انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی و «جلوههای رحمانی» از انتشارات بنیاد شهید انقلاب اسلامی به چاپ رسیدهاند.
● وصیتنامۀ سیاسی الهی:
جاودانهترین پیام امام خمینی خطاب به نسل حاضر و نسلهای آینده که در آن، امام خمینی ضمن بیان عقاید حقّه خویش، اهم آراء، تذکرات خود را دربارۀ مسائل سیاسی و اجتماعی جوامع اسلامی و جامعه انسانی در قالب تحلیلهای مستند و تذکرات خیرخواهانه نوشتهاند. این اثر تاکنون در میلیونها نسخه از سوی ناشرین، ارگانها و نهادهای انقلابی و پیروان آن حضرت چاپ و منتشر شده و به زبانهای مختلف نیز ترجمه گردیده است.
حضورج. 8صفحه 478
جدیدترین چاپ آن از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی منتشر شده است که علاوه بر متن کامل وصیتنامه و تصویر کامل نسخه خطی آن، توضیحاتی درباره تاریخچه تدوین وصیتنامه و سیری
حضورج. 8صفحه 479
در مطالب آن همراه با دستهبندی موضوعی مطالب و فهرستهای راهنما تحت عنوان «نگرش موضوعی بر وصیتنامه سیاسی الهی» به چاپ رسیده است.
● پیامها، سخنرانیها، مصاحبهها و احکام و نامهها – 22 جلد:
(مجموعه آثار سیاسی و اجتماعی امام خمینی)
امام خمینی علاوه بر کتابهایی همچون «کشفالاسرار»، «حکومت اسلامی»، «وصیتنامه سیاسی الهی» آراء و رهنمودهای سیاسی و اجتماعی و دینی خود را در ضمن صدها خطابه و پیام و حکم و نامه و در طول سالهای مبارزه و سالهای پس از پیروزی انقلاب ارائه نموده است که این رهنمودها به صورتهای مختلف و در قالب دهها عنوان و اثر منتشر شدهاند.
دورۀ 22 جلدی «صحیفۀ نور» به انضمام یک جلد تحت نام «مفتاح صحیفه، راهنمای دورۀ 22 جلدی صحیفۀ نور» جامعترین کتابی است که تاکنون منتشر شده است. در این کتاب آثار مذکور براساس سیر تاریخی درج شدهاند. البته هنوز آثار بسیاری از نامهها و فرامین و بیانات منتشر نشده از امام وجود دارد که خود چندین مجلد دیگر را شامل میشود.
در آرشیو مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی تاکنون 1126 سخنرانی، متجاوز از 470 حکم و فرمان 367 نامه به شخصیتهای سیاسی و مذهبی خارج کشور، 420 نامه به شخصیتهای مذهبی و سیاسی ایرانی، و بیش از 350 پیام وجود دارد که به تدریج در مجموعههایی تحت عنوان کلی «کوثر» منتشر میشوند. تاکنون پنج مجلد بالغ بر 3200 صفحه از این مجموعه (شامل کوثر، خلاصه بیانات امام از آغاز تا رحلت – دو جلد – و کوثر، شرح وقایع انقلاب اسلامی از آغاز تا اسفند 1357، سه جلد) منتشر شده است ضمناً در مجله حضور سال 1371، شمارۀ 5 و 6 مقالﮥ کتابشناسی امام خمینی مشخصات بیش از 230 عنوان اثر از آثار امام خمینی و آثاری که در ارتباط با زندگی و مبارزات و معرفی اندیشه امام نوشته شده است معرفی گردیدهاند.
حضورج. 8صفحه 480
پاورقیها:
حضورج. 8صفحه 481