□ تأثیر امام خمینی در کشورهای عربی و بازتاب آن در شعر معاصر عرب.
1ـ شام
□ جلال مرامی
انقلاب اسلامی ایران بر سه محور اساسی استوار بوده است: دین، مردم و امام. در این میان امام نقش مرجع و رهبر دینی، سیاسی و اجتماعی، طلیعهدار مبارزه و جهاد و معلم آن، اندیشمند آگاه به زمان، احیاءگر، مصلح و مجدد را دارا بوده است. شخصیتی که صفات و ویژگیهایش او را از همگان متمایز و برجسته میسازد. او علوم و معارف دینی را از حیطه قلم، جوهر و دفتر به صحنﮥ زندگی آورد در آغاز خود طعم آن را چشید و مست و واله گردید بعد با بیانش مردم را سرمست گردانید او با اندیشههای جدیدش راه نوی را فرا راه انسان و جامعه گشود.
حضورج. 8صفحه 225
شاعران معاصر عرب بویژه خطﮥ شام سیمای امام(س) و مطالب یاد شده بالا را به زیبایی هرچه تمامتر در شعر خود ترسیم کردهاند گویا از آغاز مبارزه و جهاد امام در سال 42 تا پیروزی و از آن تا عروج ایشان با ایشان به سر برده و در مکتبش به شاگردی نشستهاند. در این باره برای آگاهی کاملتر، خوانندگان گرامی را به پژوهش «پژواک انقلاب اسلامی ایران در شعر معاصر عرب» باب دوم «سیمای امام در رخ نمای شعر معاصر عرب» رهنمون میشوم.
در اینجا نظر خوانندگان را به نقشی که امام بین ملتهای عربی ایفاء کرده و تأثیری که در آنان گذاشته است، جلب و بازتاب آن را در گوشه و کنار شعر شامی جستجو میکنیم.
قبل از آنکه امام طلوع کند بر جامعه عربی چه میگذشت؟ شاعر از زبان مردمش چنین میگوید: زمانه ما را در خود میبلعید. عزیز ذلیل و ذلیل عزیز میگشت. مستکبران و متجاوزان چنان بین ما سرکشی و عصیان میورزیدند که توان بلند کردن نیزه و برکشیدن شمشیر را از ما گرفته بودند؛ سرکشانی که از ترس، از سایه خود گریزان بودند ولی سستی و سهلانگاری ما آنان را چنان بزرگ و جری کرده بود که بزرگان قوم سر خود را در مقابل آنان فرود میآوردند.
قَطَعْنَا الْعُمْرَ یَأکُلُنٰا زَمانٌ
غدٰا فیهِ الْعَزیزُ هُوَ الذَّلیلُ
فلم نشهرْ لَدَی البَلْویٰ رِمٰاحاً
ولم تسفَرْ لمعترکٍ نُصُولُ
طَغیٰ فینَا العُتاةُ وَعُدَّ ز هواً
بأنْ تمری کواعبَنا الوحولٌ
نُقٰابِلُها عَلَی النَّعْمیٰ جَمٰاعاً
وُ تُهْزِمُنٰا لَدَی الْبَلْویٰ فُلُولُ
تَخٰافُ الظِّلَّ مِن فَزَعٍ طُغٰاةٌ
و یَرْهَبُهٰا بِحُفرَتِهِ الْقَتیلُ
وَ یَحْنیٰ مِنْ کِرامِ الْقَوْمِِ رأسٌ
وَ یَعْتَصِرُ النَّدیٰ طَرْفٌ کَلیلٌ
شاعر در ادامه قصیدهاش میگوید: تا اینکه امام چون قلب طپنده و روحی که ضعف و سستی را نمیشناخت، طلوع کرد و زمان سربلندی و افتخار و عظمت ما (ملت عربی) فرا رسید.
إلی أن جئتَنٰا روحاً و قلباً
خفوقاً لایخورُ و لا یمیلُ
مشی هامُ الزمانِ بناشموخاً
و دقَّ أساسَه المجدُ الأثیلُ
امام چون نیسان، فصل شکوفائی را در زندگی و تاریخ ملتهای عربی بوجود آورده است. او معنی بهار است.
حضورج. 8صفحه 226
سَیُشْرِقُ نَیسانُ نوراً
وِ یَنبِتُ نَیسانُ ورداً
وَ یَهْمَی العَبَیرْ
و أنتَ وَ نَیسانُ مَعْنیٰ الرَّبیعْ
وَ تَبْقیٰ لَنٰا
ایشان در گاه پیکار، آتش شعلهور در خون رگهای ملتهای عربی و در گاه مرگ، جانی دوباره و در تارهای وجود آنان، آوازی بود.
یٰا آیَةَ اللهِ أنْتَ الْجَمْرُ فی دَمِنٰا
وُالرُّوحُ فینٰا وَفی أَوْتٰارِنَا النَّغَمُ
در خصوص جایگاه و نقش امام بین ملتهای عربی شاعر سبیتی چنین میگوید: ای امام اگر جانبازی و فداکاری تو نمیبود، شرق و غرب ما را به رسمیت نمیشناختند. اگر روشنایی وجود تو نمیبود، تاریکی شب ما را مغلوب خود میساخت. اگر فتوای تو نمیبود، امتی ضعیف باقی میماندیم. تو در سرزمین ما نسلی را پروراندی که چون سبع سمان ملت ما را در قرون پیاپی کفایت میکند.
لَولٰا تَسَرْبُلُکَ الْجُرْحَ الْکَریمَ لَمٰا
شَرْقٌ أقَرَّ وَلٰا غَرْبٌ بِنَا اعْتَرَفٰا
بِلٰاسَنٰاکَ یَظَلُّ اللَّیْلُ یَقهرُنٰا
بِغَیْرِِ فَتْوٰاکَ نَبْقیٰ أمَّةَ الضُّعَفٰا
زَرَعْتَ فی أرضنٰا رَهَطاً جذوُرُهُمْ
السَّبْعُ السَّمٰان، بِهِم کَی نَتَّقَی الْعجفا
امام نور خداوند در چشمان ملتهای عربی و فریاد حق در حنجرههای حقجوی آنان است.
أََنْتَ نُورُاللهِ فی أَبْصٰارِِِنٰا
أََنْتَ صَوْتُ الْحَقِّ فی کُلِّ فَمِ
حضورج. 8صفحه 227
او نشان عزت ملتهای عربی گردید، چرا که حسین زمانه است.
یٰا آیَةَ اللهِ یٰا عُنْوٰانَ عِزَّتِنٰا
أَنْتَ الحُسَیْنُ لِهٰذَا العَصر عَنْ کُثُبِ
□ تأثیر اندیشههای امام در ملتهای عربی
امام اندیشههای جدیدش را با دستان به خون خضا شده نوشت تا نورانیت و درخشندگی را به الفبای عربی ببخشید و ملتهای عربی در پرتو آن راه گم شده را پیدا کنند و آتش ویرانگری که آنان را در خود بلعیده است، از آنان دور نماید.
أنْتَ تَمُدُّ إلَیْنٰا
یَدَاً خَضَبَتْهَا الدِّمٰاء
یداً کَتَبَتْ فّکْرَهٰا بَالدِّمٰاء
لِتُشْرِقَ فینٰا حُروُفُ الضِّیٰاء
حُروُفُکَ هٰذِی الَّتی یَشْهَقُ الْعَبیرُ
بِهٰا وَ یَموُجُ الرُّوٰاء
و أنْتَ تُشیرُ إلَیْنٰا – وَ قَدْ ضٰاعَ مِنَّا الطَّریقْ
و أنْتَ تَمُدُّ إلَیْنٰا – لِتُبْعِدَ عَنَّا الْحَریقْ
□ امام احیاءگر دین و ارزشهای دینی
شاعر سعید عسیلی میگوید امام چشمان خفتﮥ ملتهای عربی را به جهاد و مبارزه علیه ستم بیدار کرد.
یٰا آیَةَ اللهِ قَدْ أیْقَظْتَ أعْیُنَنٰا
عَلَی النِّضٰالِ وَ ضَمََّتْ رَسمَکَ الْهُدَبُ
او مبتکر انقلاب، تکسوار میدان جهاد، رهاییبخش ملتهای عربی از ستم و معلم جهاد و انقلاب بین ملتهای عربی است بگونهای که در پرتو تعالیمش، آنان آغازگر مبارزه امام در کشورهای خود گشتند.
حضورج. 8صفحه 228
یا مبدعَ ثورتِنٰا
..................
یا فارسُ أنتَ مُحَرِِّرُنٰا
یا ثائرُ أنتَ معلِّمُنٰا
فتعالَ ألینا......... علِّمنٰا
عَلُّمْنٰا کیف تکونُ الثورة
........................
........................
بدأُنٰا زحفَک عن إیران
امام، نقش شریعت را – که در صحنه زندگی ملتها مفقود شده بود – و نیز حق بنا حق خورده آنان را به آنان بازگرداند.
أعْطَی الشَّریعَةَ دَوْراً کٰانَ مُفْتَقِداً
وَ عَوَّضَ الشَّعْبَ حَقّاً کٰانَ مُغْتَصبٰا
□ خط امام بین ملتهای عربی
شاعر مدنی الموسوی خط امام را بین
ملت خویش چنین ترسیم میکند: ای امام! تو با عدالت و حقیقت بیشائبهای که در وجودت متجلی گشته است و با آگاهی به زمان و مقتضیاتش، راهی را فراروی ما گشودی که در پرتو آن اصیل را از غیرش تشخیص میدهیم.
فأنتَ العدلُ والحقُّ المصفّی
و أنتَ لَمُنقذُ الدنیا سلیلُ
رسمتَ لنا مع الأیامِ درباً
یُمازُ به المُزَیَّفُ و الأَصیلُ
خط امام دارای چنان ویژگی است که اگر ملتی در جستجوی زندگی باعزت و افتخار باشد، باید به اندیشه و خط ایشان پایبند گردد.
و کلُّ شعبٍ أراد العیشَ مُفتخراً
بِفکرِهِ فَبِهذا الخطِّ ینتظمُ
حضورج. 8صفحه 229
شاعر نبیل حلباوی میگوید: امام در بین ما ملتهای عربی جاودانه است چه خط امام، راه و چراغ هدایت و سرچشمه عشق و علاقه و رشد ماست.
أنتَ فینا مادام خطُّکَ نهجاً
و مناراً و منبعاً لاِنتماءِ
□ رهبری و بیعت با او
هدایت و رهبری امام، نور خورشید بود که شعاعش سراسر گیتی را فرا گرفته بود، چیزی نبود که در مرزهای ایران محصور شده باشد.
از دیگر سوی، ملتهای عربی از دگرگونیهای بیثمری که هرازگاهی در حاکمیت و نیز در حرکتهای انقلابی رخ میداد و موجب نومیدی ملتها از به ثمر رسیدن مبارزه علیه ظلم خصوصاً علیه اسرائیل میشد، احساس تنفر و خستگی و بیزاری میکردند. همان مدعیانی که قبل از رسیدن به حکومت داد دلسوزی ملت را سر میدادند، خیلی زود به حاکمانی تبدیل میشدند و میشوند که کاری جز زیر پا نهادن حق ملتها و نادیده گرفتن ارزشها و توجه به منافع خویش، نداشتند. به همین دلیل، رهبری راستین را جز در ردای امام در هیچ خلعت دیگری ندیدند و بطور حصر ایشان را رهبر خود، جهان اسلام و مبارزه علیه اسرائیل برگزیدند.
یٰا آیةَ اللهِ هل إلاّکَ قائدُنٰا
فَابْحَرْبِنٰا فی بحارِ النصرِِ ربّانٰا
حضورج. 8صفحه 230
فلیس غَیرُک للأقصٰی غداةَ غدٍ
یجیّشُ الشرقَ أبطالاً و فرسانٰا
و یزرعٌ الأرضَ اعداداً و أعتدةً
و یملُأ البحرَ أعلاماً و مرّانٰا
چرا امام را برای رهبری انتخاب کردند؟ چنین آمده است: راه امام همان راه قرآن و حق است پس خداوند پشتیبان و مراقب اوست و پیروزی شاهد این مدعاست.
طریقُکَ و القرآنُ و الحقُّ واحدُ
لک اللهُ و النصرُ المؤزّرُ شاهدُ
رضیناک رمزاً للجهادِ و قائداً
و مَنْ مثلُ روحِالله فی الأرضِ قائدُ
ملتهای عربی بعد از شناخت رهبر راستین، به او و خط او علاقمند شدند و با
امام خود بیعت کردند و بیعتشان با امام در حقیقت تجدید پیمان عالم ذر بود و هیچ گونه ترس و مانعی آنان را از راه امامشان باز نمیداشت.
هذی الجاهیرُ قد جاءتْ مبایعةً
خطَّ الإمامِ ولا یعروُهُمُ نصبُ
یجدِّدون لَه عقداً بذمّتهم
مِن عالمِ الذرِّ مکتوبٌ و محتسبُ
و بایعوک إماماً لیس یمنعُهُمْ
عن خطِّکَ السّمحِ أهوالٌ ولا حجبُ
آنان به مانند حواریون عیسی(ع) با امام خود بیعت کردند و با اخلاص بر آن گردن نهادند.
هم حواریُّوکَ صدقاً یا إمامی
أخلصُوا العهدَ و ضجُّوا بالنّداءِ
□ تأثیر عرفان، شعر و شاعری امام در شعر و شاعران عربی
یکی از ابعاد شخصیت امام(س) بعد عرفانی ایشان است. او مراحل سیر و سلوک را طی کرد و چنان عاشقانه در جمال و جلال محبوب به پرواز درآمد و در معانی زیبا و بلند غوطهور گشت که رخسارهای از آن در اشعارش جلوهگر شده است. این جلوِهگری چنان شاعران عربی را به وجد آورده است که عاشقانه، با الهام از مفاهیم
حضورج. 8صفحه 231
عرفانی و اشعار امام چکامههای خود را سرودهاند و اوج تأثیرپذیری خود را در اشعارشان به نمایش گذاشتهاند.
شاعر نبیل حلباوی در ضمن بیان عشق خود نسبت به امام، اوج تأثیر خود را از اندیشههای عرفانی و غزل مشهور امام «چشم بیمار» به نمایش میگذارد.
إیه ذاتَ الجمالِ والخالُ یعلو
شفةً حوّلتْ دوائیَ دائی
فأنَا المُدنفُ المولّهُ سکراً
بِصباحی وصلتُ حبلَ مسائی
اگر بیت اوّل و مصرع اوّل از بیت دوم را با مطلع غزل یاد شده مقایسه کنیم، متوجه خواهیم شد که شاعر خیلی زیبا آن را به عربی برگردانده است مطلع غزل چنین است.
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
استاد مهدی الصادق در قصیده «وصال» اوج عشق و دلبستگی خود را به امام و پیوند اندیشههای عرفانیش را با اندیشههای امام و گره خوردن آندو را بهم، به نمایش گذاشته است. او به گونهای از شعرهای عارفانه امام متأثر شده است که گاه الفاظ را به عربی برگردان کرده است.
او در آغاز تصویری را از امام ترسیم میکند که در دنیا چون خیال گذرایی بود.
در ادامه، اوصاف عارفانهای را از امام و اندیشههای عرفانیش بدین ترتیب ارائه میدهد. «او در جمال و جلال محبوب، عاشقانه، غرق شده بود. او بادهنوش خرابات بود چه، مستان اهل کمالند. و آنچنان در آنجا ندای مستانه سر میداد که هستی به دعا و تضرع مینشست. نزد عارفان گناه شراب از هر حلال دیگری شرینتر و پاکتر است. او از زهد فریبنده و واعظان دروغین برحذر بود. او کتابهایش را که صفحههای آن پر از شرک و بیهودهگوئی بود، پاره کرد و گفت: مدعیان علم در تاریکی غوطهورند زیرا که علم حجاب اکبر است. او در مسجد قوم و حلقه درس هیچ صفا، خیر و برکتی را ندید و گفت دنیا همه شراب و مستی است و باقی همه هیچ. «همانا یاران من مستان خرابات هستند که بیداریشان در مستی نهفته است نه در عقل چه تکیه بر آن جز گمراهی چیز دیگری نیست».
جاء لِلدُّنیا خیالاً عابراً
شامخاً فوق مدی کلِّ خیالْ
غارقاً فی عالمٍ ثرِّ الْهَوٰی
کلُّ مافیه جمالٌ و جلالْ
الخراباتُ... و کم باتَ بها
والسُّکاری... بین خمرٍ و وصالْ
حضورج. 8صفحه 232
کلُّنا فی حفرِِ الوحلِ هوی
والسُّکاری وحدَهُمْ أهلُ الکمالْ
حضورج. 8صفحه 233
إنَّمٰا الدُّنیا شرابٌ و مجون
عبثاً نهجرُ فی العمرِِ الفتونْ
إنً أصحابی سُکارٰی صُرّعٌ
فی جنونِ السّکرِِ دوماً یمرحونْ
إنّ إثمَ الخمرِِ أحلیٰ نشوةً
عندَ أهلِ الوجدِ مِنْ کلِّ حلالْ
***
رافضاً زُهدَ مراءٍ خادعٍ
ساخراً مِنْ نصحِ وعّاظِ الکلامْ
مَزّقَ الکُتبَ فما فیها سوی
صفحاتٍ من هراءٍ و أثامْ
فَرُؤَی العلمِ غباءٌ، و خطی
أدعیاءُ العلمِ غرقیٰ فی الظّلامْ
لم یَجِد فی مسجدِ القومِ، ولا
فی رحابِ الدّرسِ صفواً و سلامْ
و تراهُ کلَّ یومٍ ساحباً
خطوَه المخمورَ یمشی باختیالْ
ألِفَ الحاناتِ قد ضجَتْ بها
عربداتٌ تملأ الکونَ ابتهالْ
بین إخوانٍ تهادَوا بالِطّلی
و حبیبٍ ماجَ حسناً و دلالْ
أنا أصحابی عاقل بینهُم
و یضیعُ العمرُ فی ظلِّ السُّکونْ
إنّ فی العقلِ ضیاعاً قائماً
إنّما الصّحوُ بأحضانِ الجنونْ
معانی موجود در قصیده را با غزلهای موجود در صفحات 163 – 167 – 170 – 177 -212 – 223 - 243 و 245 دیوان امام مقایسه نمائید اوج تأثیرپذیری شاعر عربی را از معانی عرفانی و اشعار امام در خواهید یافت.
از آنجایی که امام شعر را در خدمت شکوفا ساختن مفاهیم بلند انسانی و در خدمت انسان بکار گرفته است، شاعر حسن طراد میگوید: امام شاعرتر از شاعران عرب است. زیرا قافیه شعرش شعور است، زندگی به سبب آن خندان و شادمان، و یأس و بدبختی از آن رخت برمیبندد. سرچشمه شعرش عقیده و ایمان و شعور است. ابیات آن خانههائی است که جود، کرامت و بزرگواری از آنها سرازیر میشود و فقیر و درمانده را زنده میگرداند. وزنش ترازو و شناخت حق است. بحرش دریای خیر و برکت است. به همین جهت شاعرترین شاعران ما است.
یا شاعرَ الشّعبِ قد نمّقتَ قافیةً
من الشعورِ فسُّرَ الشعبُ وانجذبٰا
نظّمتَ بالجودِ شعرَ الخیرِ فابتسمتْ
به الحیاةُ و زال البؤسُ واحتجبٰا
فالشّعرُ کان شعوراً فاضَ منبعُهُ
حضورج. 8صفحه 234
من العقیدةِ یُسقی الحقَّ مُنسکبٰا
و البیتُ کان بیوتاً شیَّدتْ کرماً
یُحیی الفقیرَ طوی الأیامِ مکتئبٰا
و الوزنُ عندک میزانٌ و معرفةٌ
محقَّ غیرِِک تعطیه إذا رغبٰا
والبحرُ عندک بحرُ الخیرِِ فاض علی
حقلِ التضامنِ یسقیه و ما نضبٰا
من أجلِ ذلک کان الرِّوحُ أشعرَنٰا
و شعرُِهُ الفذُّ ما أعطٰی و ما وهبٰا
□ تأثیر ارتحال امام در جوامع عربی
ارتحال امام ثلمهای بود که نه تنها بر جهان اسلام سنگین آمد و بلکه چنان پیکره امت اسلامی و امت عربی را مجروح ساخت که بهبودی نمییابد.
واهاً لِیومِک (روحَ اللهِ) إنّ جرا
حَ أمّتی باساه لیس تندملُ
قاحتْ، و لم تُلفِ بالضّرّاءِ آسیَهٰا
و فی الجراحِ اذا لَمْ تأسهٰا عللُ
و چنان این ضایعه بس بزرگ است که دنیا با همه وسعتش بر ملتهای عربی و بر ضعفاء تنگ آمده است. از این رو، از او میطلبند که از هر راهی – از طریق زمین یا آسمان – برگردد و آنان را فریادرسی کند.
هُمْ حواریُّوک صدقاً یا إمامی
أخلصُوا العهدَ و ضجُّوا بِالنداءِ
عُدْإلینا ضاقتِ الدّنیا علینا
عُدْإلینا یا سلیلَ الأنبیاءِ
عُدْإلینا یا نصیرَ الضّعفاءِ
عُدْإلینا عبرَ أرضٍ أوسماءِ
حضورج. 8صفحه 235
منابع:
قرآن کریم، ناصر مکارم شیرازی: تفسیر نمونه، ج 7، انتشارات دارالکتب الاسلامیة، طهران، مهر ماه 1361 ه.
روحالله الموسوی الخمینی: دیوان امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ط 1، تهران، خرداد 1373
محمد عبدالرحیم: دیوان فرائد القصائد فی الخمینی القائد، دارالمختارات العربیة، ط 1، بیروت، 51404 / 4.
جعفر حسین نزار: الخمینی و الثورة فی الشعر العربی. ج 1، انتشارات
رایزنی فرهنگی ایران در بیروت: دیوان اللقاء الشعری الاول، ناشر رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در بیروت 1408 هـ / 1988 م
رایزنی فرهنگی ایران در بیروت: مجلﮥ الراصد شماره های 20 / 21 / 5 / 12 / 9 / ناشر رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در بیروت
رایزنی فرهنگی ایران در دمشق: مجلﮥ الثقافة الاسلامیة شمارههای 12 / 36 / ناشر رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دمشق
رایزنی فرهنگی ایران در دمشق: مجلﮥ المنطلق شمارههای 22 / 4 / 25
جعفر حسین نزار: الخمینی و الثورة فی الشعر العربی، دارالرای العربی، ط 1، بیروت، 1404 هـ / 84
نشریات ادواری شماره
تاریخ محل نشر
مجلﮥ ماهیانه الراصد 5 آذار 1991 م بیروت (رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی)
مجلﮥ ماهیانه الراصد 9 تموز 1991 م بیروت (رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی)
مجلﮥ ماهیانه الراصد 12 تشرینالاول 1991م بیروت (رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی)
مجلﮥ ماهیانه الراصد 20 حزیران 1992م بیروت (رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی)
مجلﮥ ماهیانه الراصد 21 تموز 1992م بیروت (رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی)
مجلﮥ ماهیانه الثقافة الاسلامیه 12 شعبان و رمضان 1407ه / 1987 م دمشق (رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی)
مجلۀ ماهیانه الثقافة الاسلامیه 36 رمضان و شوال 1411ه / 1992 م دمشق (رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی)
مجلﮥ ماهیانه المنطلق 4 1399ه / 1979 م بیروت – لبنان
مجلﮥ ماهیانه المنطلق 25 1404ه / 1985 م بیروت – لبنان
پینویسها:
حضورج. 8صفحه 236
حضورج. 8صفحه 237