امام خمینی، فیلسوف بزرگ تربیتی با تأکید بر روشهای تربیتی آن حضرت
□ سید کاظم اکرمی
«مقدمه»
پیش از آنکه سخن درباره حضرت امام خمینی قدس سره را آغاز کنیم باید این سؤال را مطرح نمائیم که:
فیلسوفان تربیتی و مربیان بزرگ چه کسانی هستند؟
در پاسخ عرض میشود که از دیدگاه آرنولد گریز (Arnold A.Griese) فیلسوف تربیتی کسی است که در باب جهان و انسان، عقل، آگاهی، اراده، شناختشناسی و ارزششناسی نظر دارد و نظرات او هم بار و اثر تربیتی دارند.
حضورج. 8صفحه 129
امام خمینی
فیلسوف بزرگ تربیتی
با تأکید بر روشهای تربیتی آن حضرت
از دیدگاه ژان شاتو نویسنده کتاب «مربیان بزرگ» اینان آثاری دارند که اومانیته را تشکیل میدهند آثاری که همیشه چیزی بیش از آنچه بیان میکنند در بر دارند، بیشتر خمیرمایههای فکر هستند تا دکترینهایی معین و مشخص. و باز به قول او آثار مربیان بزرگ همه متفقاً به جنبه انسانی آموزش و پرورش (اومانیسم) که بدون آن تعلیم و
تربیت تا سطح دست آموز کردن تنزل می یابد احترام و ارزش خاصی میگذارند.
کرشن اشتناینر Kersehen steiner مربی واقعی را کسی میداند که دستخوش شور و شوقی درونی است که مستلزم جوانی زوال ناپذیر احساسات است. او علاوه بر اینکه میتواند با صداقت کامل ادعا کند برای انجام وظیفه آمادگی دارد باید از اینکه به
حضورج. 8صفحه 130
پیشرفت معنوی دیگران و به پیروزی ارزشهای لایزال عالم انسانیت کمک کند احساس خوشبختی نماید.
ضمن اینکه به عقاید این دانشمندان احترام میگذاریم باید بگوئیم که بنظر میرسد یک فیلسوف تربیتی باید:
1ـ نظری واقعبینانه به مسایل جهان و انسان داشته باشد.
2ـ نظری جامع در مورد انسان داشته و همﮥ ابعاد وجود انسانی را ببیند.
3ـ در مورد اهداف و اصول و روشهای تربیتی، آراء مشخصی را بیان نموده باشد.
4ـ تضادی بین اندیشهها و گفتار و رفتار وی وجود نداشته باشد.
5ـ خود وی اوّلین نمونه اندیشههای تربیتیاش باشد.
6ـ نتایج عملی هر چه بیشتر تعلیمات او در واقعیت عینی جامعه مشخص باشد.
1ـ «هستی و جهان از دیدگاه امام(س)»
با توجه به این مقدمه اکنون باید ببینیم نظر حضرت امام در مورد جهان و انسان چیست؟
دیدگاه هستیشناسی امام که مأخوذ از دید اسلام عزیز است بسیار وسیع و بلند مرتبه است. ایشان در وسعت و عظمت هستی و کوچکی عالم طبیعت در مقایسه با آن میفرمایند:
«دنیا یک جزء بسیار کمی است از عالم، عالم یک مرکبی است از ماوراء این طبیعت و این طبیعت. این طبیعت در آخر مرتبه
حضورج. 8صفحه 131
وجود واقع شده است.»
و در جای دیگر میفرماید: «تمام عوالم اجسام در مقابل عالم مابعدالطبیعه هیچ قدر محسوس ندارد و در آنجا عوالمی است که در فکر بشر نگنجد.
پس عالم هستی بمراتب وسیعتر از جهان محسوس است و همه جهان هستی از عالم طبیعت گرفته تا عالم ماوراء طبیعت، ظهور و نمود و پرتو و تجلی حقیقت اصیل هستی است و به بیان دیگر هستی از دیدگاه امام چون اکثر بزرگان فلسفه و عرفان اسلامی هرمی است که رأس آن واجب الوجود است و همه آنچه در مراتب بعدی قرار گرفتهاند موجودات ممکنی هستند که نه اینکه فقیرند بلکه عین فقر و نیاز هستند.
«جز فیض وجود او نباشد هرگز
جز عکس نمود او نباشد هرگز»
این است دیدگاه هستیشناسانه امام و
این چنین وسیعنگری و اینکه به قول خود ایشان (به نقل از استادش) دنیا را بخاطر آنکه در صف نعال وجود و آخرین مرحله تنزل قرار گرفته اسفل السافلین خواندهاند، تأثیری بزرگ بر تعلیم و تربیت میگذارد.
منبع و مأخذ این دیدگاه حضرت امام و بزرگان دیگر آیات کریمه قرآنی و بیانات حضرات ائمه معصومین سلامالله علیهم اجمعین است که از آنهمه بذکر یک نکته میپردازیم.
از امام ششم نقل شده است که فرمودهاند:
«ما السموات و الارض عند کرسی الاکحلقه خاتم فی فلاة و ما الکرسی عند العرش الاکحلقه فی فلاة»:
یعنی: «آسمانها و زمین در برابر کرسی همچون حلقﮥ انگشتری در وسط یک بیابان است و کرسی هم در برابر عرش چون
حضورج. 8صفحه 132
حلقهای است در میانه یک بیابان».
2ـ «انسانشناسی امام»
اگر دید امام خمینی سلام ا... علیه و بسیاری از متفکران و فیلسوفان و عارفان مسلمان نسبت به هستی، بسی فراتر از دید جمعی زیاد از متفکران جدید اروپا، بویژه حسی مذهبان و تجربهگرایان است، نظر ایشان نسبت به انسان هم بسیار وسیعتر و جامعتر از آنان است.
در دعای سحر میفرمایند:
«و اعلم ان الانسان هو الکون الجامع لجمیع المراتب العینیه و المثالیة و الحسیة منطوفیه العوالم الغیبیه و الشهادیه و ما فیما کما قال ا... تعالی و علم لآدم الاسماء کلها و قال مولینا و مولی الموحدین علی(ع)» علی ما نقل:
«اتزعم انک جرم صغیر
و فیک انطوی العالم الاکبر»
فهو مع الملک ملک و مع الملکوت ملکوت و مع الجبروت جبروت و روی عنه و عن الصادق علیهالسلام. اعلم ان الصورة الانسانیه هی اکبر حج ا... علی خلقه و هی الکتاب الذی کتبه بیده و هی الهیکل الذی بناه بحکمته و هی مجموع صورة العالمین و هی المختصر من اللوح المحفوظ و هی الشاهد علی کل غائب و هی الطریق المستقیم الی کل خیرو الصراط المدودبین الجنة و النار.»
«ترجمه»: بدان که انسان تنها وجودی است که جامع همه مراتب عینی و مثالی و حسی است و تمام عوالم غیب و شهادت و هر چه در آنها است در وجود انسان پیچیده و نهان است چنانچه خدایتعالی میفرماید خداوند همه اسماء را به آدم آموخت و مولای ما و همه موحدان علی علیهالسلام فرمود:
«تو پنداری همین جرم صغیری
جهانی در نهاد تو نهان است»
حضورج. 8صفحه 133
بنابراین آدمی با ملکیان ملکی است و با ملکوتیان ملکوتی و با جبروتیان جبروتی و روایت شده از آنحضرت و حضرت صادق علیهماالسلام که فرمودند «بدان که صورت انسانی بزرگترین حجتهای الهی است بر خلقش و او همان کتابی است که آنرا با دست خود نوشته است و او همان هیکل است که آنرا با حکمت خود بنایش نموده و او است مجموعه صورت جهانیان و او است مختصری از لوح محفوظ و او بر هر غایبی شاهد است و او است راه راست بهر گونه خیر و نیکی و همان راهی است که در میان بهشت و دوزخ کشیده شده است.»
حالا ملاحظه میفرمائید این دید وسیع از انسان با دید بسیاری از روانشناسانی که بقول اریک فروم اصل Erich Fromm توجه به روح انسانی را فراموش کردند و منشأ انسانشناسی جدید شدند چقدر فرق دارد؟ بهتر است عین سخن فروم را نقل کنم:
«علیرغم شخصیتهای استثنائی نظیر نیچه وکی یرکه گارد سنت بررسی روح آدمی با توجه به تقوی و سعادت وی در روانشناسی به کنار نهاده شد. روانشناسی آکادمیک که میکوشید به علوم طبیعی و روشهای آزمایشگاهی توزین و شمارش تأسّی جوید با همه چیز جز روح سر و کار داشت. هم چنین میکوشید جنبههایی از انسان را که میتوان آنها را در آزمایشگاه تحت بررسی قرار داد آشکار سازد و مدعی بود که وجدان،
حضورج. 8صفحه 134
داوری ارزشها، شناسایی خیر و شر، مفاهیمی ماوراء طبیعی و خارج از قلمرو روانشناسی است، غالباً به مسایل کم اهمیتی میپرداخت که بیشتر مناسب با یک روش به ظاهر علمی بود تا ابداع روشهای تازه جهت بررسی مسایل عمده انسانی، بدینسان روانشناسی بصورت علمی درآمد که فاقد موضوع اصلی خویش یعنی روح انسان بود.
بدنبال این نظر و دید وسیع از آدمی حضرت امام «ره» فرمودهاند:
«انسان این هیکل موجود، این جثه موجود و این حواس موجود که، احساسش میکنیم نیست، به این معنا حیوانات و انسان مثل هم هستند، همه مادی هستند، همه این نحو ادراکات را دارند یک قدری کم و زیاد. یک بعد انسان عبارت از این موجود فعلی که دارای این حواس و دارای این خواص هست میباشد، بعدهای دیگرش اصلاً به آن توجه نشده یا کم توجه شده است.»
و در کلامی دیگر که تا حدودی مراتب و عوالم انسانی را مورد بحث قرار دادهاند میفرمایند: انسان دارای کیانی جامع است و برحسب مراتب نزولی و صعودی دارای نشأهها و ظهورها. و عوالم و مقدماتی است. از اینرو به حسب هر نشأه و هر عالمی که دارد او را زبانی است مناسب آن مقام.
و در یک جمله بطور خلاصه میفرمایند:
«در عالم هیچ موجودی به پایﮥ انسان نمیرسد. انسان و ادراکاتش و قابلیتش برای تربیت باید گفت غیرمتناهی است.»
در انسانشناسی امام آدمی در بدو تولد چیزی بالفعل ندارد فقط توانایی و استعداد حرکت بسوی کمال در او به ودیعت نهاده شده است. توجه به این نکته برای مربی و روشهای تربیتی که در پیش میگیرد حائز اهمیت است. ملاحظه نمائید که چه فرمودهاند:
«نفس در بدو فطرت خالی از هر نحو کمال و جمال و نور و بهجت است، چنانچه خالی از متقابلات آنها نیز هست. گویی صفحهای است خالی از مطلق نقوش نه دارای کمالات روحانی و نه متصف به اضداد آن است. ولی نور استعداد و لیاقت برای حصول هر مقامی در او ودیعه گذاشته شده است و فطرت او بر استقامت و خمیره او مخمر به انوار ذاتیه است.»
حضورج. 8صفحه 135
اگر کسی تمام این مطالب امام را با هم نبیند و مثلاً فقط به جمله «گویی صفحهای است خالی از مطلق نقوش نه دارای کمالات روحانی و نه متصف به اضداد آن است.» توجه نماید گمان میکند نظر امام(ره) همان نظر جان لاک و کسانی که قائل به فطرت و امکانات درونی انسان نیستند میباشد، اما بیانات بعدی امام مشخص میکند که ایشان آدمی را دارای نور استعداد و لیاقت رسیدن به هر مقام می داند. در توضیح فطرت آدمی جملات زیادی از بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نقل شده است که به ذکر بعضی از آنها می پردازیم.
«فطرت خداجوئی در همه هست. کافر هم که دارد میرود دنبال اینکه یک چیزی پیدا بکند خودش ملتفت نیست که دنبال کمال
مطلق است، اینرا کمال خیال کرده، هرکسی هر عملی انجام میدهد برای این است که آن را یک خیر و خوبی میداند، یک کمال میداند این دزدهای سر گردنه هم اینرا یک کمال میدانند که بروند دزدی بکنند به هم فخر میکنند همه دنبال کمالند همه دنبال خدا هستند.
و باز میفرمایند
یکی از فطرتهایی که جمیع سلسله بنیالانسان مخمر به آن هستند فطرت عشق به کمال است گرچه در تشخیص کمال و آنکه کمال در چیست و محبوب و معشوق در کجاست مردم کمال اختلاف را دارند. پس این نور فطرت ما را هدایت کرد به اینکه تمام قلوب سلسله بشر متوجه به کمالی است که نقصی ندارد و عاشق جمال و کمالی هستند که عیب ندارد و علمی که در او جهل نباشد و قدرت و سلطنتی که عجز همراه آن نباشد، حیاتی که موت نداشته باشد و بالاخره کمال مطلق معشوق همه است.»
اکنون اگر درنگ کنیم و بخواهیم ببینیم روانشناسان تا چه اندازه با نظریات حضرت امام(س) هماهنگی دارند باید سری به «روانشناسی کمال» بزنیم شاید این جمله آلپورت Allprt بیانی دیگر از فطرت کمال خواهی انسان باشد که گفته است «رستگاری تنها از آن کسی است که پیوسته در پی هدفهایی باشد که سرانجام به طور کامل
حضورج. 8صفحه 136
بدست نمیآید» هم او گفته است اموندسن پس از هر اکتشاف تازه بیدرنگ برنامه اکتشاف تازهای را میریخت، انگیزه و رهنمون کلی او اکتشاف دایمی بود، اما تا زمانی که منطقه کشف نشدهای در عالم وجود داشت این هدف هیچگاه کاملاً ارضا نمیشد. ضربالمثل «هر چه بیشتر داشته باشی بیشتر میخواهی» بیان همین کمال خواهی و سیریناپذیری انسان است گذشته از آلپورت مزلو Abraham Maslow هم در بیان شخصیت سالم نکاتی را بیان کرده است که کاملاً با مطالب حضرت امام(ره) در مورد فطرت آدمی سازگار است. او در توضیح خصوصیات انسانِ خواستار تحقق خود نکاتی را مطرح کرده است که بعضی از آنها عبارتند از
ادراک صحیح واقعیت
پذیرش کلی طبیعت دیگران و خویشتن
خود انگیختگی، سادگی و طبیعی بودن
توجه به مسایل بیرون از خویشتن
نیاز به خلوت و استقلال
تازگی مداوم تجربههای زندگی. و بالاخره تجربههای عارفانه یا تجربههای استعلائی.
در مورد نکته آخر میگوید خواستاران تحقق خودگاه وجد و سرور و حیرتی عمیق و چیرهگر نظیر تجربههای ژرف دینی را تجربه میکنند. خود از این تجربهها استعلا مییابند متعالیان بیشتر در قلمرو هستی
زندگی میکنند به وضوح از انگیزش والاتری برخوردارند و تجربههای اوجی را دارا هستند که بصیرتی روشنگرانه نسبت به خودشان و جهانشان به آنها میبخشد، گرایششان بیشتر عارفانه، شاعرانه و دینی است
آیا این تازگی مداوم تجربههای زندگی و تجربههای عارفانه استعلائی بیانی دیگر از همان فطرت کمال خواهی انسان نیست؟
روانشناسان و روانکاوان دیگری هم چون اریک فروم، فروید، یونگ، فرانکل و... در زمینه کمال جوئی انسان مطالبی ذکر می کنند که خواندنی است.
اما یک تفاوت اساسی در نظریه حضرت امام رضوان ا... علیه از کمال با این آقایان وجود دارد و آن این است که امام
حضورج. 8صفحه 137
بزرگوار کمال اعلای مطلوب انسان را حضرت حق جل و علا میدانند که علم و قدرت کامل و همه صفات دیگر از آن اوست. شاید این تعبیر حافظ شیرازی بیان شاعرانه حضرت امام(س) از کمالطلبی یا خداجوئی انسان باشد که
همه کس طالب یار است چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
بطور خلاصه میتوان گفت انسان از نظر حضرت امام(س):
1ـ موجودی است که هیچ موجود دیگری به پای او نمیرسد.
2ـ ادراکات و قابلیتهای او برای تربیت غیر متناهی است.
3ـ ابعاد زیادی دارد که مورد توجه واقع نشده.
4ـ در آغاز خلقت از کمالات و نقائص خالی است.
5ـ در آغاز آفرینش نور استعداد و لیاقت برای هر مقامی را دارد
6ـ فطرتی کمال جو دارد. آنهم کمال بینقص، که البته این چنین وجود کاملی حضرت حق – سبحانه و تعالی – است.
ــ اهداف تعلیم و تربیت
قبل از بیان اهداف تربیت یک نکته اساسی را ذکر کنم و آن ضرورت و اهمیت تربیت از دیدگاه امام(ره) است. ایشان میفرمایند: «آنقدر که انسان غیر تربیت شده مضر است به جوامع هیچ شیطانی و هیچ حیوانی و هیچ موجودی آنقدر مضر نیست و آنقدر که انسان تربیت شده مفید است برای جوامع هیچ ملائکه ای و هیچ موجودی آنقدر مفید نیست. اساس عالم بر تربیت انسان است، انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عوالم است و انبیا آمدهاند برای اینکه این عصاره بالقوه را بالفعل کنند.
ملاحظه میکنید که با توجه به انسانشناسی امام تربیت انسان از دیدگاه ایشان آنقدر مهم است که ضرر هیچ موجودی را به جوامع بالاتر از انسان تربیت نشده نمیدانند و از آنطرف سود انسان تربیت یافته را بالاتر از فرشتگان و همه موجودات میدانند. من نمیدانم مسئولین نظام ما و مسئولین تعلیم و تربیت انسانها در همه سطوح و مدیران و معلمان و
حضورج. 8صفحه 138
دستاندرکاران آموزش و پرورش به عمق این سخن قائد عظیم الشأن دنیای اسلام در عصر حاضر توجه کردهاند؟ و اگر توجه دارند – که بحمدا... دارند – مقدار توجهشان چقدر است؟ چقدر در تلاشند که از هر هزینه غیر ضروری و مستحب و تشریفاتی کم کنند و به تربیت بویژه نسل جوان بپردازند.
در اینجا بد نیست مطلبی را از فردریک مایر نقل کنم برای اینکه خودم و امثال خودم را در باب ضرورت و اهمیت تربیت و بیان حضرت امام رضوان ا... تعالی علیه آگاهتر کرده باشم. وی میگوید: «سه روش عمده جهت حل مشکلات جهانی وجود دارد نخست تغییر ناگهانی اوضاع اجتماعی یعنی انقلاب. دومین وسیله که ممکن است بدان متوسل شویم جنگ است. بعد، پس از بیان
عدم موفقیت این دو روش با توجه به تجربیات تاریخی به اینجا میرسد که شق سوم تربیت است و ادامه میدهد تربیت به آرامی و به صورت سیر تکاملی مؤثر میافتد مدینه فاضله را آناً ایجاد نمیکند. داروهای سحرآمیز نمیدهد و وعدههای بیقید و شرط عرضه نمیدارد. تربیت مستلزم کوشش و انضباط است. تربیت بشر را متوجه امکانات خلاقه خود میکند، تربیت در واقع مؤثرترین حربه بشر برای بقای اوست
البته این بنده خود به تفاوت ژرفای سخن امام راحل و آقای مایر آگاهم فقط خواستم کارسازی تربیت را از دیدگاه دیگران هم نقل کرده باشم.
هدف اعلای تربیت
«تمام کوشش انبیا برای این بوده است که انسان را بسازند، تعدیل کنند انسان طبیعی را مبدل کنند به یک انسان الهی
«اگر انسان متعهد درست کردید، انسان امین، انسان معتقد به یک عالم دیگر انسان معتقد به خدا، مؤمن به خدا، اگر این انسان در دانشگاههای شما و ما تربیت شد مملکتتان را نجات میدهد.»
«تمام نکته آمدن انبیا این است که تربیت کنند این بشر را که قابل از برای این است که تربیت بشود... برای اینکه همانطوری که اینجا زندگی سعادتمند دارند آنجا هم زندگی سعادتمند داشته باشند.»
با توجه به عبارات گذشته معلوم میشود
حضورج. 8صفحه 139
هدف آرمانی و نهایی تربیت از دیدگاه حضرت امام(س) این است که آدمی معتقد به مبدأ و معاد ساخته شود، آدمی که هم در این دنیا سعادتمندانه زندگی کند و هم در عالم برزخ و قیامت دارای سعادت باشد.
هدفهای میانی تربیت
«تمام جهاتی که در این عالم هست برگردانند به همان جهت توحیدی الهی و سایر حرکتها چه حرکتهای قلبی باشد و چه حرکتهای خیالی باشد و چه حرکتهای جوارحی باشد.»
در جای دیگری فرمودهاند:
«... اسلام میخواهد انسان را یک انسانی بسازد جامع، یعنی رشد به آنطور که هست بدهد از حظ طبیعت دارد رشد طبیعی به او بدهد، حظ برزخیت دارد رشد برزخیت به او بدهد، حظ روحانیت دارد رشد روحانیت به او بدهد، حظ عقلانیت دارد رشد عقلانیت به او بدهد حظ اولوهیت دارد
رشد الوهیت به او بدهد...»
در این عبارتها هدفهای زیر مطرح شده است
1ـ رشد طبیعی که همان رشد در زمینه بدنی و زیستی و توجه به خواستههای مربوط به آنها است.
2ـ رشد عقلانی که پرورش قدرت تعقل است.
3ـ رشد معنوی و الهی و پرورش حرکات قلب و خیال در پرتو دستورات الهی امام بزرگوار در عین توجه هر چه بیشتر به الهی شدن و تزکیه آدم از تربیت اجتماعی و سیاسی او غفلت نفرموده و با بیان مطالب زیر:
«آقایان که تربیت بچهها را میکنند مسایل سیاسی روز را هم به آنها تعلیم بکنند... یک بچهای که از مدرسه بیرون میآید باید مسایل دینیاش را بلد باشد مسایل نماز و روزهاش را بداند هم
حضورج. 8صفحه 140
تربیتهای علمی بشود و هم تربیت سیاسی...»
دو هدف را به هدفهای قبلی اضافه فرمودهاند
4ـ تربیت علمی یعنی پرورش در زمینه علوم و دانشهای روز.
5ـ تربیت سیاسی و آگاه شدن از مسایلی که در اطراف دانش آموزان میگذرد.
عمق و وسعت هدفهای انبیا
«انبیا به شما کار دارند، توی صندوقخانهات هم که هستی به تو کار دارند، هیچکس نیست. لکن حکم خدا هست دنبال شما، آنها میخواهند یک انسانی تربیت کنند که خلوتش و جلوتش فرقی نداشته باشد...»
این هدف نیز مستقلاً قابل دقت است. هیچ مکتب تربیتی تا این حد در سراسر زندگی آدمی و عمق حیات او نفوذ ندارد. هرکه هستی در هرحال و در هر مکان باید بدانی مربی و ناظر اصلی متوجه تو است. و چون انسان این چنین شد و تمام دستورات تربیتی را از یک مبدأ گرفت آشکار و نهان او یکی خواهد شد، نتیجه، پرورش انسانی است سالم، خالی از تضاد، برکنار از تنش، آدمی صاف و سالم و یکرنگ و چقدر از این قبیل افراد کم داریم؟ بگذرم و بحث هدفها را به همین جا پایان برم که اگر بخواهم عنان قلم را کاملاً و بطور مشروح در اختیار بیان هدفها از دید امام راحل(س) قرار دهم باید
صفحات زیادی را به همین امر اختصاص دهم.
اصول تربیت
اگر اصل را به معنای راهنمای عملی تربیت بگیریم ملاحظه میکنیم که امام خمینی(س) اصولی را مورد توجه قرار دادهاند فقط که به یکی از آنها اشاره میکنیم
1ـ تقدم تزکیه بر تعلیم
«اگر اساتید دانشگاه فقط همشان این باشد که درس بگویند... فقط بنایشان بر این باشد که تعلیم کنند اینها را پهلویش تربیت نباشد تربیت معنوی نباشد از دانشگاه آنها میآید بیرون که فساد میکنند. حوزههای علمی هم همینطور است اگر در حوزههای علمی قدیمی تهذیب نباشد، اخلاق نباشد آموزش معنوی نباشد فقط آموزش علمی باشد فقط علم در کار باشد، آنجا هم افرادی از آن خواهند بیرون بیایند که دنیا را هلاک میکنند...»
«اگر نفوس تزکیه نشده و تربیت نشده باشند وارد بشوند در هر صحنه، در صحنه توحید، در صحنه معارف الهی، در صحنه فلسفه، در صحنه فقه و فقاهت، در صحنه سیاست در هر صحنهای که وارد بشود، اشخاصی که تزکیه نشدند و تصفیه نشدند... خطر اینها بر بشر خطرهای بزرگ است...»
عوامل مؤثر بر تعلیم و تربیت:
همانطور که قبلاً معلوم شد، دید حضرت
حضورج. 8صفحه 141
امام(ره) به تبع هستیشناسی وی دیدی وسیع و عمیق است. از جمله در مورد عوامل مؤثر بر تعلیم و تربیت از نقطههای آغازین تشکیل نطفه، به زمینههای مختلف ارثی عنایت کرده و عواملی را پیش از تولد و یکدسته عوامل دیگر را بعد از تولد مؤثر در سعادت و شقاوت آدمی میدانند.
برای روشن شدن نظر آن بزرگوار، فشرده بحثی را که استاد دکتر عبدالکریم بیآزار شیرازی در مقاله «تربیتپذیری و عوامل مؤثر بر آن» از کتاب انوارالهدایة حضرت امام خمینی(س) در برابر نظر مرحوم آیت ا... خراسانی صاحب کفایة در مورد خبث باطن و ذاتی بودن سعادت و شقاوت مطرح فرمودهاند به اطلاع خواننده ارجمند میرسانم.
مرحوم آخوند خراسانی در کفایه مینویسد: «گناه و عصیان اگرچه به اختیار شقی نیست اما وی با سوء سریره و خبث باطن دست به گناه میزند و وقتی کار به اینجا رسید، اشکال منتفی و سؤال قطع میشود زیرا که چیزهای ذاتی، ثبوت آن برای ذات ضروری است. بعد به حدیث السعید سعید فی بطن امه والشقی شقی فی بطن امه و احادیث دیگر استناد مینماید امام امت رحمةا... علیه این نظر را اشتباه دانسته و در یک عبارت فنی فلسفی میفرمایند: «تفاوت افراد انسان و امتیازات فردی، بحسب هویت وجودی و عوارض شخصی است که
آن نشانههایی برای هویت بسیط وجودی است نه بحسب ماهیت و لوازم آن، و تفاوت وجودی ذاتی اشیاء نیست، بنابراین اختلاف فردی به جعل جاعل است نه به ذات» بعد اختلاف انسانها را معلول عوامل قبل از تولد و بعد از تولد، بصورت زیر، میدانند:
1ـ عوامل قبل از تولد:
الف: تأثیر عوامل غذایی در ایجاد اختلاف میان نطفهها
ب: اختلاف صلبهای پدران
ج: اختلاف رحمهای مادران
و: حلال یا حرام یا شبهناک بودن غذای والدین
هـ: رعایت کردن یا نکردن دستورات و آداب دینی در آمیزش
2ـ عوامل بعد از تولد:
الف: شیرخوارگی و خصوصیات زن شیردهنده
ب: تربیت ایام کودکی
ج: تربیت دوران بلوغ
د: دوستان و معاشرین
هـ: محیط شهر و روستا و محل زندگی
و: مطالعه علوم گوناگون
ز: رعایت آداب شرعی در زندگی
در تربیت ایام کودکی مادر را دارای نقش محوری دانسته و میفرمایند:
«دامن مادر بزرگترین مدرسهای است که بچه در آنجا تربیت میشود. آنچه که بچه از
حضورج. 8صفحه 142
مادر میشنود غیر از آن چیزی [است] که از معلم میشنود. بچه از مادر بهتر میشنود تا از معلم. در دامن مادر بهتر تربیت میشود تا در جوار پدر تا در جوار معلم»
«مادرها بیشتر مسئول هستند و مادرها اشرف هستند، شرافت مادری از شرافت پدری بیشتر است تأثیر مادر هم در روحیه اطفال از تأثیر پدر بیشتر است»
□ روشهای تربیتی
با توجه به مقدماتی که گذشت و مخصوصاً با عنایت به هدفهای تربیتی از دیدگاه امام راحل(س) و از جمله هدف آرمانی تبدیل انسان طبیعی به انسان الهی
باید روشهای تربیتی را از نظر آن مربی بزرگ تا حدودی که این مقاله اقتضا میکند – نه به صورت تفصیلی و کامل – مورد مطالعه قرار دهیم.
1ـ روش تفکر:
امام(س) میفرمایند: «بدان که اوّل شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالی تفکر است... و تفکر در این مقام عبارت است از آن که انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری – ولو کم هم باشد – فکر کند که آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحت را از برای او فراهم کرده و بدن سالم و قوای صحیحه که هر یک دارای منافعی است که عقل هرکس را حیران میکند به او عنایت کرده و این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده و از طرفی هم این همه انبیا را فرستاده و کتاب نازل کرده و راهنماییها نموده و دعوتها کرده...
آیا وظیفه ما با این مولای مالک الملوک چیست؟
آیا تمام این بساط فقط برای همین حیات حیوانی و اداره کردن شهوات است که با تمام حیوانات نزدیک هستیم یا مقصود دیگری در کار است؟ ... اگر انسان عاقل لحظهای فکر کند میفهمد که مقصود از این بساط چیز دیگر است.
در جای دیگر میفرمایند:
«بدان که از برای تفکر فضیلت بسیار
حضورج. 8صفحه 143
است و تفکر مفتاح ابواب معارف و کلید خزائن کمالات و علوم است و مقدمه لازمه حتمیه سلوک انسانیت است و در قرآن شریف و احادیث کریمه تعظیم بلیغ و تمجید کامل از آن گردیده و از تارک آن تعییر و تکذیب شده...»
اگر بخواهیم در مورد اهمیت استفاده از تفکر و اینکه چگونه کلید خزائن کمالات و علوم است و چه آثاری از اندیشه کردن در زمینه تحول و تکامل مادی و معنوی برای بشر بوجود آمده است بحثی داشته باشیم از مقصد باز میمانیم. فقط لازم است اشاره کنم که در دنیای امروز در مورد اینکه تفکر یک روش تعلیم و تربیتی است کمتر کسی شک دارد و حتی بعضی از متخصصان تعلیم و تربیت در این زمینه کتاب «تفکر منطقی روش تعلیم و تربیت» را نگاشتهاند که به فارسی هم ترجمه شده است. یک بحث جالب این کتاب این عنوان را دارد که «هر کلاسی ممکن است مرکز تفکر باشد» و در ضمن گفتاری که تحت عنوان مذکور آمده است نکته مهمی ذکر شده است که باید مورد توجه همه آگاهان تعلیم و تربیت و پویندگان راه امام در مدارس و دانشگاهها قرار گیرد و آن این است که پرورش تفکر در شاگردان باید اساس فعالیتهای تربیتی را تشکیل دهد.
این نکته را هم اضافه باید کرد که تفکر در فرهنگ اسلامی از جهت هدف و پارهای
جهات دیگر عین آنچه اندیشمندان غربی از تفکر منظور دارند نیست، ولی در اصل اینکه تفکر روش اساسی تعلیم و تربیت است اتفاق نظر وجود دارد.
استقلال در تفکر:
در ادامه روش تفکر این نکته را اضافه میکنیم که حضرت امام(س) به استقلال در تفکر اهمیت زیادی داده و فرمودهاند: «تا تمام حیثیت خودمان را نفهمیم که چی بودیم، در تاریخ چه بوده و چه هستیم، چه داریم؟ تا اینها را نفهمیم استقلال نمیتوانیم
حضورج. 8صفحه 144
پیدا کنیم، تا فکر شما مستقل نباشد کشور شما مستقل نمیشود، بروید دنبال اینکه فکرتان را مستقل کنید»
آن بزرگوار بدرستی میدانستند که دشمنان ما در شیوههای فکر کردن ما هم نفوذ کردهاند و فکر کردن را بنوعی که خودشان میخواهند و بنفع آنها است تبلیغ کردهاند. با توجه به نکات اوّلیه این فراز از سخنان امام بخوبی فهمیده میشود که ایشان به این مطلب عنایت داشتهاند که بیگانگان ما را تحقیر کردهاند سوابق درخشان علمی و فلسفی و فرهنگی ما را منکر شدهاند و همانطور که روش فکر کردن را به ملتهایی که تمدن درخشانی نداشته اند القا کردهاند، میخواهند بما هم القا کنند ولی ما باید فکر مستقل داشته باشیم، به گنجینه گرانبهای تاریخی گذشته رجوع کنیم تا ملاحظه کنیم چه بودهایم و وضع حاضر را با گذشته مقایسه کنیم تا بدانیم چه هستیم و با استقلال اندیشه و تکیه بر اندیشه خودمان میتوانیم کشور را استقلال بخشیم.
2ــ روش آگاهی بخشی و بینش دهی:
یکی از شیوههای تربیت آگاه کردن مردم به مسایل و موضوعات است. البته صرف آگاهی بر حقایق و خوبیها برای حرکت تکاملی و تربیتی کافی نیست، اما ریشه پارهای از اعمال غلط و رفتارهای ناصواب ما انسانها ناشی از عدم آگاهی ما است. یکی از یاران امام نقل میکنند که روزی در نجف
در جمع دوستان فرمودند: «چه دستهای در مبارزه پیروز میشوند و چه دستهای هستند که ناکام میمانند؟ اگر کسانی که میخواهند کار بکنند صرفاً سیاسی باشند و کارهایشان جز از چارچوب سیاست تجاوز نکند اینها پیروز نمیشوند. این مسأله را ما به تجربه در ایران دیدیم که افراد صد در صد سیاسی که سیاستمدار بزرگی هم بودند پس از پیروزی از صحنه سیاست خارج و بکلی فراموش شدند. اگر کار صرفاً سیاسی باشد چنین حالتی پیدا میکند... ولی اگر این سیاست و فعالیتهای سیاسی منظم بشود به رنگ دین و آن صبغة ا... با آن باشد که سیاست دینی باشد، سیاستی که خدا خواسته، چون یکطرفش بسته به خدا است این همیشگی است»
در جمع پزشکان فرمودهاند: «... چیزهایی که برای خدا است اینها دایم است، همیشگی است چیزهایی که برای طبیعت و ماده است... از بین میروند... شما پزشکان توجه کنید که اغراضتان مادی نباشد، اغراض الهی باشد...»
در سراسر آثار مکتوب و شفاهی آن بزرگمرد این نوع بینش دهی، این آگاهی بخشی که کار برای خدا، به علت ارتباطش با او که دایمی است، پایدار خواهد ماند بسیار بچشم میخورد. این توجه به پیوند اعمال با صبغه الهی بود که این همه پیر و جوان را وارد جریان انقلاب کرد، در هشت
حضورج. 8صفحه 145
سال دفاع مقدس، حماسهها آفرید و هنوز هم بحمدالله – در عده معتنابهی از مردم نفوذ دارد.
نوعی دیگر از بینشدهی امام رحمة ا... علیه که برخاسته از متون اسلامی است توجه دادن به دشمن هم خانه نفس است. چنانکه فرمودهاند:
«اعدا عدوک همین نفس است که در انسان است، این از همه دشمنها برای انسان دشمنتر است. همه دشمنهای عالم آنقدری که از آنها میآید این است که انسان را بکشند، زجرش بدهند، اما آنکه بین جنبیک، آن نفس اماره انسان، غیر این است که انسان را بکشد انسانیت را میکشد. همﮥ عالم جمع بشوند که انسانیت شما را بکشند تا آن چیزی که در خود شما هست، آن نباشد و تغییر نکند کسی نمیتواند...»
3ـ روش تحریک عواطف:
امام خمینی(ره) نه تنها از عواطف مذهبی
و ملی مردم ما در جهت تربیت فردی و اجتماعی و مصالح خود مردم استفاده بجا و کامل نمود و مثلاً فرمود: «این طبقﮥ محترم زنها که در جنوب تهران و در شهر قم و در سایر شهرها هستند، همین خانمهای محجبه، همینها که مظهر عفاف هستند در نهضت پیشقدم بودند و در ایثار مال هم پیشقدم» از عواطف مذهبی دیگران هم در مسیر تربیت آنها بهره برد و آنها را برانگیخت. یکی از یاران امام در مصاحبه ای فرمودهاند: «شب تولد حضرت مسیح پیامی برای مسیحیان جهان دادند که خبرگزاریها پخش کردند و در کنار این پیام بما دستور دادند که این هدایائی که از ایران آوردند تقسیم کنید به اهالی نوفل لوشاتو. ما آنها را همراه یک شاخه گل تقسیم کردیم. من یادم هست درِ یکی از خانههائی که هدیه بردم خانمی در را باز کرد، هدیه امام را دادم، چنان هیجان زده شد که قطرات اشک از
حضورج. 8صفحه 146
چهرهاش فرو ریخت.»
بعد اضافه میکنند که یک ساواکی روزی برای اینکه به دولت فرانسه بگوید که آمدن امام امنیت محل نوفل لوشاتو را بهم ریخته بصورت یکی از فرانسویان سیلی زد. اما آن فرانسوی از این عمل به پلیس شکایت نکرد زیرا قصد آن فرد ساواکی را فهمیده بود.
4ـ روش عبرتآموزی:
یکی از روشهایی که میتواند بدنبال روش تفکر و آگاهی دهی آید روش عبرت آموزی است امام(س) در مورد عبرت گرفتن از حوادث تاریخی، مخصوصاً، اصرار دارند. ملاحظه نمائید «ما باید از تاریخ عبرت بگیریم، آن وقت که یک دولت قوی ما داشتیم مثل دولت عثمانی در مقابل شوروی، در مقابل ژاپن میایستاد و گاه غلبه میکرد. دشمنان ما وقتی سلطه پیدا کردند این مملکت پهناور را تکه تکه کردند و هر کدام را به دست یکی از عمال خودشان دادند و بین آنها معالاسف تفرقه انداختند و این موجب
شد که مسلمین و اسلام ضعیف شد و مستعمرین بر ما غلبه کردند، ما باید از این امور عبرت بگیریم و دولتهای ما از این معانی و از این امر تاریخی عبرت بگیرند و اختلافات خودشان را رفع کنند. اگر اینها با هم مجتمع بشوند یک قدرتی خواهند داشت که هیچ قدرتی با آنها معارضه نمیکند البته بشرط ایمان کامل...»
«ما باید از این مسائل تاریخی عبرت بگیریم و ما آنطور نباشیم تا آنطور نشویم. برادرها همه مردم با شما، با بالاتریها یک جورند. اگر با مردم خوب رفتار کنید، برای خودتان هست و اگر با مردم خدای نخواسته بد رفتار کنید به ضرر خود شماست، آنقدر که ظالم ضرر میبرد از ظلمش، مظلوم از ظلم ظالم، آنقدر ضرر نمیبرد.»
این روش بیشتر در تربیت سیاسی مردم، وحدت و عدم اختلاف، خوب رفتار کردن دولتمردان با مردم و... مورد توجه امام(س) بوده است.
حضورج. 8صفحه 147
5ـ روش تکریم و تشویق
امام رحمة ا... علیه با تکریم از مردم و گروههای مختلف آنها، هم حقارت چند صد ساله را از آنها گرفتند و هم به آنها عزت دادند و هم آنها را برای کارهای بزرگ تربیت کردند. نمونههای زیر از فرمایشهای امام مؤید این روش است.
«مهم این است که ایرانیها بفهمند که خودشان میتوانند کار بکنند. در این طول زمان این معنا را همچو کرده بودند که ایرانیها چیزی نیستند و باید همه چیز را بروند از خارج بیاورند. از اروپا بیاورند، از امریکا بیاورند... ایران افرادش، مردمش از سایر افراد کمتر نیستند، بلکه از بسیاری از نژادها بالاترند...»
«مردم خیلی خوبند، شاید نظیر ملت ایران در هیچ جا نباشد... من گاهی در ذهنم این معنا میآید که اگر چنانچه در آخرت – خودم را میگویم – جهنم بروم و آن کسی که به خیال اینکه من آدم هستم برای من یک
کاری کرده است در بهشت باشد چه جواب بدهم... این مردم خوبند، این خوبها را نگه دارید، این مردم خوب را با خودتان همراه بکنید»
«زن انسان است، آنهم یک انسان بزرگ. زن مربی جامعه است... سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است... شما بانوان اثبات کردید که در صف جلو هستید، شما اثبات کردید که مقدم بر مردها هستید... زندانهای شاه از زنان شیردل و شجاع مملو است. جلسات سیاسی که زنان در شهرهای مختلف ایران بپا میکنند کم نیست... باید تشکر کنیم از خانمها که در این نهضت یک قدم راسخی داشتند و یک کمک بزرگی به ملت کردند. این خانمها بودند که وقتی به خیابانها و کوچهها ریختند و فریاد زدند تشجیع کردند مردها را و قدرتهای آنها را چند مقابل کردند...»
«الفاظ کوتاه هستند که از شما برادران و از این چهرههای نورانی مستعد شهادت
حضورج. 8صفحه 148
مدیحه بگویند شماها موجب سرافرازی همﮥ ملت شدید ما به وجود شما افتخار میکنیم...»
«ما مکلفیم تا افراد را در هر رشته تشویق بکنیم تا امثالشان زیاد شود.»
«این نهضت مال شماست بلکه باید بگویم این کودکهای کوچک... اینها سهمشان بیشتر است برای اینکه این کودکان عزیز با اینکه کوچک هستند، ضعیف هستند معذلک در این نهضتها شرکت کرده اند... پا به پای بزرگسالان نهضت را پیش بردهاند»
ملاحظه مینمائید که امام بزرگوار غیر از اینکه بارها ملت را – بطور اعم – تکریم کرده، و تشویق نموده و نسبت به بسیاری از مردم همزمان پیامبران و پیامبر عظیم الشأن خودمان، برتر دانستهاند، اقشار مختلف مردم را – بطور ویژه – مورد محبت و تکریم قرار دادهاند و سهم بچهها را در پیشبرد حرکت اسلامی – ملی از یاد نبرده و اینهمه از
آنها قدرشناسی نمودهاند.
6ـ روش تکرار و تلقین:
یکی از روشهای تعلیم و تربیت تکرار آگاهانه مطلبی است که میخواهیم آموزش دهیم کسی هم که میخواهد چیزی یاد بگیرد – نسبت به توانایی حافظهاش – باید مهارت یا موضوع مورد یادگیری را تکرار کند. امام امت در مورد تکرار فرمودهاند: «شما میدانید که قرآن کتاب معجزه است و در عین حال در قرآن راجع به مسائل تکرار زیاد است. برای اینکه قرآن برای رشد مردم آمده است. برای انسانسازی، مسائلی که برای ساختمان انسان است نمیشود یک دفعه بگویند و از آن رد بشوند، باید هی بخوانند، توی گوشش مکرر بخوانند تلقین با یکدفعه درست نمیشود. اگر بخواهید بچه ای را تربیت کنید، باید یک مسأله را چندین دفعه، با چند زبان، با چند وضع به او بخوانید. مطلب یکی باشد لکن طرز بیانش [مختلف]»
حضورج. 8صفحه 149
در مورد تلقین گاهی حضرت امام بصراحت از آن یاد کرده و فرمودهاند: «باید خودمان به خودمان تلقین کنیم که ما مستقلیم، ما باید مستقل باشیم و نباید دستمان را بدیگری دراز کنیم... پسرم چه خوب است به خود تلقین کنی و به باور خود بیاوری یک واقعیت را که مدح مداحان و ثنای ثناجویان چه بسا انسان را به هلاکت برساند و از تهذیب دورتر سازد... هیچ وقت فکر نکنید که نمیتوانید، همیشه فکر کنید که میتوانید»
گاهی هم به مردم تلقین کرده و بیان داشتهاند که: «در هر صورت این را میخواستم عرض بکنم به شما که شجاع باشید در گرفتاریها که میآید، پا برجا باشید، مأیوس هیچ وقت نشوید ای ملت عزیز قوی باش که پشتیبان تو خدا است»
حضرت امام رحمةا... علیه از این دست مطالب که در آنها ایمان، اتکال به حضرت حق، امیدواری، شجاعت، استقامت، نترسیدن، استقلال رأی، استقلال اقتصادی و صنعتی را دایم به مردم القاء کردهاند، بسیار دارند و امید است این تلقینها همواره در جان و روح مردم ما باقی بماند.
7ـ روش استفاده از دشمن:
ما انسانها، صرفنظر از تعدادی بسیار اندک، نه تنها حاضر نیستیم از دشمنان خود درس بگیریم، که غالباً درصدد انتقام از آنها
هستیم، اما پیشوای عزیز ما در تربیت یک روش را استفاده از دشمن میداند و میفرماید: «انسان خودش هم نمیتواند بفهمد چکاره است. انسان باید یک کسی که دشمن او هست، پیش او برود، ببیند قضاوت او نسبت به این چه هست تا عیبهای خودش را بتواند بفهمد انسان نمیتواند از دوستان خودش تعلیم بگیرد، انسان باید از دشمنان تعلیم بگیرد. وقتی که یک صحبتی میکند ببیند دشمنها چه میگویند و تفکر کند که عیبها را دشمنها میفهمند»
شاید مبنای این سخن امام فرمودۀ پیامبر بزرگوار باشد که حبک الشی یعمی و یصم. دوستان ما بخاطر علاقه و محبت عیوب ما را یا نمیبینند یا کمتر از آنچه هست درک میکنند. دشمن چون با نظر انتقادی و عیبجویانه مینگرد میتواند کمک زیادی به تکامل و تربیت ما بکند. ایکاش ما اراتمندان به آن عزیز از دست رفته، بویژه مسئولین و دست اندرکاران امور اجرائی به همین نکته عمل میکردیم و در عیوبی که دشمنان (نه دشمنان حتی دوستان علاقمند به ما) در ما میبینند تفکر مینمودیم و تلاش پیوستهای در برطرف کردن آنها بعمل میآوردیم. در اینصورت وضع ما بمراتب از آنچه داریم بهتر نبود؟
8ـ روش مراقبه و محاسبه:
امام راحل(س) در کتاب نقطه عطف (صفحه 18 - 17) فرزند دلبندش را
حضورج. 8صفحه 150
مخاطب به این خطاب قرار دادهاند: «سعی کن در این قدم اوّل موفق شوی که در روزگار جوانی آسانتر و موفقیتآمیزتر است. مگذار مثل پدرت پیر شوی که یا در جا زنی و یا به عقب برگردی و این محتاج مراقبه و محاسبه است.» در کتاب شریف چهل حدیث فصلی دارند تحت عنوان «مشارطه و مراقبه و محاسبه» که به نکاتی از آن اشاره میشود:
«و از اموری که لازم است برای مجاهد مشارطه و مراقبه و محاسبه است. مشارطه آن است که در اوّل روز مثلاً با خود شرط کند که امروز برخلاف فرمودۀ خداوند تبارک و تعالی رفتار نکند... و پس از این مشارطه باید وارد مراقبه شوی و آن چنانت که در تمام مدت شرط متوجه عمل به آن باشی... و به همین حال باشی تا شب که موقع محاسبه است و آن عبارت است از اینکه حساب نفس را بکشی در این شرطی که با خدای خود کردی که آیا بجا آوردی، و با ولی نعمت خود در این معامله جزئی خیانت نکردی؟»
آدمی با توجه به هدف تربیتی اسلام عزیز که گفته شد تبدیل انسان طبیعی به انسان الهی است باید به دقت از این روش سود جوید، شرط کردن، مراقبت و مواظبت خود برای عمل بشرط و حساب خود را کشیدن و باز پس دادن. بویژه که امام در فراز اوّل نقل شده از ایشان و در بسیاری از موارد دیگر جوانان را به این نکته آگاه میکنند که این مشارطه و مراقبه باید از آن روزگار که آسانتر
است شروع شود. اگر همه یا اکثریتی از معلمان و استادان کشور ما فقط به این روش عمل کنند و خیل عظیم دانش آموزان و دانشجویان را با این شیوه تربیتی آشنا نمایند در مدت کوتاهی بسیاری از گرفتاریهای ما حل خواهد شد.
9ـ روش نصیحت و خیرخواهی:
در ابتدای این روش باید متذکر این نکته شویم که در چند دهه گذشته بسیاری از نویسندگان غربزده و شرقزده، پیوسته نوشتهاند که نصیحت اثر ندارد، نباید کسی را نصیحت کرد و... این تکرار دایمی بر بینتیجه بودن نصیحت حتی در تودۀ مردم هم متأسفانه اثر کرده است. در رد مطلب این قبیل نویسندگان که بطور کلی نصیحت را بیاثر دانستهاند کافی است بگوئیم به تأثیر نصایح امام بزرگوار بویژه در سالهای اوّل انقلاب و در طول دفاع مقدس بنگرید. بعد ببینید نصیحتهای ایشان چقدر مؤثر بود و چه حرکتی در مردم ایجاد کرده بود. بلی ما منکر تأثیر نکردن پارهای از نصایح نیستیم اما باید دید آنجا چرا اثر نکرده است؟ آنچه در طول این مدت به چشم دیدیم این است که اگر ناصحی خود اوّل عامل به نصیحت بود و از روی خیرخواهی دیگران را پند داد و شیوه درستی در انتقال پیام خود برگزید مسلماً مؤثر است. به همین جهت امام راحل در بیانات زیر به نصیحت پرداختهاند:
حضورج. 8صفحه 151
«نصیحت از واجبات است، ترکش شاید از کبائر باشد، از شاه گرفته تا این آقایان تا آخر مملکت همه را علماء باید نصیحت کنند. ارشاد مردم ولو اینکه خوب باشند یک امر راجح است خدای تبارک و تعالی پیغمبر را نصیحت میکند. امر به تقوی میکند»
در پاسخ نامهای که بچهها برای ایشان نوشته بودند با کمال صفا مرقوم داشتهاند: «چه خوب بود که نصیحتی را که در نظر داشتید مینوشتید ما همه محتاج به نصیحت هستیم و نصیحت شما عزیزان بی غرضانه و از روی صفای قلب است. اکنون بعنوان پدر پیری شما عزیزان را نصیحت می کنم که در تحصیل علم و فرا گرفتن دانش و اخلاق و کردار نیکو کوشا باشید.»
10ـ روش الگوئی:
یکی از روشهایی که همواره بشر در تربیت از آن بهره برده است روش الگویی است. ارائه یک نمونه و مدل تربیتی چه در موارد جزیی و چه در حد نسبتاً کلی از شیوه هایی است که در تربیت مورد نظر و عمل ما انسانها بوده است. رفتاری یا رفتارهایی را در کسانی سرمشق قرار داده یا سعی کردهایم آنگونه عمل کنیم یا دیگران را به عمل کردن بمانند آن رفتارها تشویق کردهایم. مباحث مفصلی که در عرفان و اخلاق تحت عنوان «انسان کامل» آمده است. نیز بیانگر تلاشی است که انسان برای عرضه الگو و نمونه
کامل انسانی بعمل آورده است. امام در بیان الگو بودن مربیان برای ایجاد اثر تربیتی در دیگران مطالب زیادی دارند که دو نمونه از آنها را ذکر میکنیم:
«اوّل خودتان را اصلاح کنید، اوّل مهذب بشوید، تعلیمات اسلامی را که برای آدمسازی است، آن تعلیمات را عمل بکنید و بعد هم جوانها را، بچهها را، تربیت کنید.» در جای دیگری میفرمایند: «هر اصلاحی نقطه اوّلش خود انسان است اگر چنانچه خود انسان تربیت نشود نمیتواند دیگران را تربیت کند، از این جهت آن چیزی که بر همه ما لازم است ابتدا کردن به نفس خودمان است و قانع نشدن به اینکه همان ظاهر درست شود و از قلبمان شروع کنیم، مغزمان شروع کنیم و هر روز دنبال این باشیم که روز دوممان بهتر از روز اوّلمان باشد.»
حاصل این دو مطلب این است که تربیت خود و نمونه و سرمشق قرار گرفتن برای عمل دیگران مقدم بر تربیت دیگران است. کسی که خود را اصلاح نکرده و پرورش نداده چگونه میتواند تأثیر تربیتی بر دیگران داشته باشد؟
تا اینجا با توجه به معیارهایی که در مورد فیلسوف تربیتی گفتیم معلوم شد امام راحل(س)، در مورد انسان و جهان و ابعاد وجودی انسان و اهداف و اصول و روشهای تربیتی چه نظراتی اظهار
حضورج. 8صفحه 152
فرمودهاند. اینک به نکته چهارم میرسیم و آن این است که معلوم کنیم
4- تضادی بین اندیشهها و گفتار و رفتار امام(س) وجود نداشته است.
مقدمتاً عرض میکنیم که در میان متفکران کمتر اشخاصی را میتوان یافت که در میان اندیشهها و آراء ایشان در طول زندگی تغییر و تضاد بروز نکرده یا بین رأی و عمل آنها توافق و سازگاری وجود داشته باشد. این تضاد فکر و عمل عاملی در جهت کم اثر کردن نظرات تربیتی عدهای از اندیشمندان گردیده است.
امام بزرگوار(س) از جمله مردانی است که به علت اتکاء به مبانی الهی اسلام، تضادی بین اندیشهها و گفتار و رفتارش بوجود نیامده است.
او نه تنها از آغاز نهضت، بلکه از نخستین روزهای حرکت فکری خویش هر پدیده و تحولی را در پهنه هستی از آفریدگار دانست و تا لحظه آخر عمر کمترین تزلزلی در عقیدهاش بوجود نیامد. او کتاب کشف اسرار را با آیه شریفه: قل انما اعظکم بواحده ان تقوموالله مثنی و فردیٰ ثم تتفکروا شروع کرد و در طول سالهای انقلاب بارها و بارها همین آیه شریفه را به شنوندگان سخنان ارزشمند خویش گوشزد کرد و از همه خواست برای خدا و به انگیزه الهی حرکت کنند.
از روزگار جوانی که جز در حوزه علمیه
قم شناخته نشده بود، مردم را به تهذیب دعوت کرد و تا آخرین سال زندگی خود از این هدف اعلای تربیتی دست برنداشت. با همه قدرتی که در رهبری سیاسی بزرگترین و مردمیترین انقلاب قرن نشان داد و با تغییری که در معادلات سیاسی جهان بوجود آورد همواره از روی واقعبینی – نه تواضع معمولی – برای خود و توان خویش جائی باز نکرد و فرمود انقلاب نه مربوط به فرد است نه مربوط به مردم بلکه اراده الهی است که به این صورت جلوهگری کرده است. و این نکتهای است که حتی آنها که خارج از مرزهای ایران اسلامی زندگی میکنند به آن توجه کردهاند.
با کمال صداقت بارها گفت که بسیاری از تصمیمگیریهای ایشان هیچ اندیشه و برنامه قبلی نداشته است و با اطمینان به نیروی لایزال الهی وقتی مطلبی یا نظری را صلاح دانسته، اعلام نموده و اعمال کرده است.
همان هدفها و اصول و روشهایی را که قبل از دسترسی به قدرت سیاسی اعلام فرموده بود، بعد از انقلاب پیگیری کرد و تغییری در آنها بوجود نیاورد.
در سازگاری بین اندیشه تربیتی و عمل وی یکی از بزرگان نکته جالبی در یکی از جلسات فرمودند. آن نکته این است که امام امت سائق نبود بلکه قائد بود در توضیح بیان داشتند که بعضی رهبران سائقند یعنی مردم
حضورج. 8صفحه 153
را به سوی هدفی حرکت میدهند و ایشان قائد بودند اوّل به مرتبهای و هدفی می رسیدند بعد به مردم میگفتند حرکت کنید و به اینجا برسید.
آری او همانطور که بارها از زبان مولایش علی علیهالسلام در دعای کمیل از خداوند خواسته بود که بدانجایش برساند که حتی تکون اعمالی و اورادی کلها ورداً واحداً همه افکار و اعمالش و تمام ذکرها و وردهایش یک یادآوری یگانه بود: یاد خدا. او تحقق این شعر حافظ شیراز بود که:
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چکنم حرف دگر یاد نداد استادم
5- مربی و فیلسوف تربیتی. خودش اوّلین نمونه عملی اندیشههای تربیتیش باشد. گفتیم یکی دیگر از معیارهای یک مربی بزرگ این است که خود وی با عملش بیانگر اندیشه و نظام تربیتی مورد ادعای او باشد. وقتی اندیشمندی هدفهایی برای تربیت انسانها تعیین کرد و اصول و روشهایی را برای رسیدن به آنها مطرح نمود، لابد آنها را حق دانسته که دیگران را به آنها فرا خوانده است. در این صورت دیگران می توانند از او بپرسند چرا این هدفها را در خود تحقق نبخشیده و خویشتن را به زیور کمال مطلوبهای مورد نظرش نیاراسته است؟
شاید، اگر در این مورد بررسی عمیقی صورت گیرد، افراد اندکی از مربیان بزرگ را بتوان نمونه عینی اندیشههای تربیتی آنها
دانست. آنهم نه در همﮥ ابعاد بلکه در بعضی از جهتها. اینک مجدداً هدفهای مورد نظر امام قدس سره را با جمال یادآوری و نشان خواهیم داد خود وی اوّلین نمونه آن هدفها بوده است.
هدف اعلا و آرمانی تربیت از دیدگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، اعتقاد به مبدأ و معاد و ساختن انسان متعهد و امین بود. به عبارت خود ایشان هدف تبدیل انسان طبیعی است به انسان الهی اکنون می گویم با توجه به همﮥ آنچه در مباحث گذشته، بویژه بحث قبل ملاحظه شد آیا در زمان ما نمونهای والاتر از امام خمینی سلام ا... علیه در داشتن بینش الهی و عمل خالص برای رضای آفریدگار سراغ دارید؟
هدف دیگر تربیت در دید ایشان رشد همه جانبه دادن و ساختن انسان جامع بود در جهات طبیعی عقلانی و معنوی و قلبی.
از جهت طبیعی و توجه به سلامت جسم امام امت علاوه بر رعایت دستورات بهداشتی اسلام ورزش قدم زدن در هر روز و سر ساعت معین را تا آخر عمر ترک نکرد.
از جهت رشد عقلانی کافی است به آثار حکیمانه آن فیلسوف الهی مانند حواشی ایشان به اسفار اربعه ملاصدرای شیرازی نگاهی بنمائیم و اضافه کنیم که آن بزرگمرد در بیست و هفت سالگی تدریس کتب فلسفی را آغاز کرد. بعلاوه موضعگیریهای خردمندانه آن قائد عظیم الشأن از آغاز
حضورج. 8صفحه 154
نهضت اسلامی تا شکستی که به آمریکا داد (که به قول ترنر انتظار آنرا از یک رهبر هفتاد و نه ساله تبعیدی نداشتند) و ادامه حرکت در حدی که به قول نویسندهای در مجله اشترن (باید او را یک استاد تاکتیکی که رفتار بسیار حساب شدهای در کنترل و جهتدهی مسلمانان داشت) تا نوشتن وصیتنامه سیاسی – الهی که خطوط کلی حرکت را برای روزگار بعد از خود ترسیم نمود، همه و همه حاکی از رشد قدرت عقلانی آن عزیز از دست رفته است.
از بعد معنوی و روحانی، آثار عرفانی آن عارف دلداده مانند سرالصلاة، آداب الصلاة تعلیقه علی شرح فصوص الحکم، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، رساله لقاءالله دیوان اشعار و... بیانگر رشد بسیار بالای ایشان است. از بعد عملی رشد معنوی و روحانی آن بزرگمرد را این نکته ثابت میکند که توحید و همه آنچه شده است را منتسب به آفریدگار کردن در سراسر بیانات ایشان بطور پیوسته به چشم میخورد هدف بعدی تربیتی او تربیت علمی و سیاسی بود. در بعد علمی علاوه بر آثاری که نام بردیم باید به فهرست نوشتهها و آثار ایشان یک نگاه اجمالی کرد.
در مورد رشد سیاسی ایشان هم باید گفت آن را که عیان است چه حاجت به بیان است بالاتر از همه اینها نمونه بودن ایشان در بعد تهذیب و اخلاق است.
رعایت ریزترین نکات اخلاقی، مردم دوستی، خیرخواهی (حتی برای دشمنانش) در کمتر کسی مانند وی دیده شده است.
6ـ معیار آخری در تعیین فیلسوف و مربی بزرگ نتایج عملی تعلیمات او در جامعه است. در مورد نتایج عملی آراء تربیتی آن مربی عالیقدر در جامعه خودمان نیازی به گفتن مطلبی نیست. همه از تعبد، الهی شدن، پایمردی و استقامت اکثریت عظیم مردم، بویژه جوانان در گذشته، مخصوصاً در طول سالهای دفاع مقدس آگاهیم. برای بیان تأثیر تربیتی و معنوی آن مرد الهی در دیگران مطالب زیر اندکی است از بسیار روزنامه ملی گازته چاپ ترکیه مینویسد: «امام خمینی به جهانیان درسهای زیادی آموخت. او به ملتهای جهان قیام را آموخت، درس عزت و شرف و ایستادگی در برابر کفار را آموخت، به مؤمنان مقاومت در مقابل ظلم و دشمنان تا دندان مسلح اسلام را آموخت و بالاخره خمینی آموزگار بزرگ شهادت بود...»
اسقف کاپوچی میگوید:
«تمام قلبهای آزادگان و محرومان و مستضعفان دنیا برای امام خمینی میتپد. او فقط متعلق به ایران نیست، تمام محرومان دنیا چه مسلمان و چه غیر مسلمان او را نجات دهندۀ خود میدانند»
دکتر فتحی شقاقی با بیان زیر تأثیر تربیتی امام را در مردم فلسطین بخوبی روشن کرده
حضورج. 8صفحه 155
است «ای ملت شریف و داغدار ایران، مصیبت ارتحال امام برای ما ملت فلسطین بزرگتر و سنگینتر از همﮥ شما و حتی امت اسلامی امام است... ما در این فاجعه بزرگ پدر، رهبر و مرشد خود را و کسی را که اسلام را زنده کرد و به مسلمانان شخصیت واقعی خود را بازگرداند از دست دادیم...»
هنری پرشت کاردار سابق سیاسی – نظامی امریکا در ایران گفته است:
«آیت ا... خمینی از مردان بزرگ تاریخ در این قرن است و کمتر کسی را امروز میتوان یافت که از جاذبه و نفوذی همانند او نه تنها در ایران بلکه در جهان داشت برخوردار باشد...»
از این نوع تعبیرات که همه حکایتگر اثر روحی و معنوی و تربیتی آن یگانه دوران است بسیار میتوان یافت و کیست که نداند حرکت اسلامی مردم در شمال افریقا کشورهای خاورمیانه و جنوب شرقی آسیا و آسیا و حتی امریکای لاتین به برکت تعلیمات آن قائد و مربی بزرگ بوجود آمده است.
دو نکته دیگر در پایان بحث لازم است گفته شود و آن دو نکته یکی آن است که در آغاز بحث از ژان شاتو در مورد مربیان بزرگ نقل کردیم که اینان آثاری دارند که اومانیته را تشکیل میدهند.
بدون آنکه بخواهیم وارد بحث فلسفی اومانیسم و نقد آن بشویم، باید بگوئیم
همانطور که خود او بعداً گفته است منظورش توجه به جنبه انسانی آموزش و پرورش است که بدون آن تعلیم و تربیت تا سطح دست آموز کردن تنزل مییابد.
اکنون ببینیم امام خمینی(س) به این نکته چگونه عنایت فرموده است. ملاحظه کنید: «انبیا آمدهاند انسان را از اخلاق فاسده، از آن اخلاق و خویهای حیوانی بیرون بیاورند و به خویهای انسانی و اخلاق انسانی برسانند»
«یک تحول دیگری که از این لطیفتر است آن تحول انسانی است که پیدا شد که دکترها و تحصیلکردهها... به این فکر بیفتند که بروند گندم درو کنند... بروند توی صحرا و کمک کنند به این کشاورزها. این یک تحول لطیفی بود که در ایران پیدا شد»
«انقلاب روحی بالاتر از این سدی است که شکستید، شما از اروپا پاشدید آمدید که به مردم کمک کنید. این انقلاب روحی مهم است، این را هیچکس نکرده الا خدا»
در این جملات و امثال آن که به جهت کوتاه کردن مطلب نخواستیم آنها را ذکر کنیم، امام رحمةالله تعالی علیه به تحول انسانی و دیگرگونیهای لطیف و خاص روحی اشاره فرمودهاند، همان تحولاتی که تعلیم و تربیت را از سطح نازل دستآموز کردن خارج نموده و به آن بعد انسانی می دهد. با توجه به این نکته ژان شاتو، میبینیم که امام(ره) یک مربی بزرگ است.
حضورج. 8صفحه 156
نکته آخر چیزی است که کرشن اشتاینر در باب مربی بزرگ گفته است و آن این است که: مربی بزرگ دستخوش شور و شوقی است که مستلزم جوانی زوالناپذیر احساسات و احساس خوشبختی از پیشرفت معنوی دیگران و کمک به پیروزی ارزشهای لایزال عالم انسانیت است.
شاید بتوان این مطلب را به سه بخش یا سه معیار تقسیم کرد:
الف: شور و شوق مستلزم جوانی زوالناپذیر احساسات
ب: احساس خوشبختی از پیشرفت معنوی دیگران
ج: کمک به پیروزی ارزشهای لایزال عالم انسانیت
برای روشن کردن این مطلب که با توجه به این سه نکته هم میتوان امام راحل را مربی بزرگ دانست باید به گفتهها و نوشتههای آن بزرگوار استناد کنیم.
در مورد شور و شوقی که مستلزم جوانی زوالناپذیر احساسات است کافی است به بیان عباراتی از ایشان در مورد استقلال آزادی و مبارزه و دفاع پرداخته شود. عنایت بفرمائید:
«در همه حال شعار ما قطع ایادی اجانب راست و چپ از کشور است زیرا رشد و استقلال و آزادی با وجود دخالت اجنبی از هر جنس و مسلک و مکتب در هر امری از امور کشور، اعم از سیاسی و فرهنگی،
اقتصادی و نظامی خواب و خیالی بیش نیست»
«جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا خاتم زندگی وجود دارد»
«جمهوری اسلامی ایران نباید تحت هیچ شرایطی از اصول و آرمانهای مقدس و الهی خود دست بردارد، انشاءا... مردم سلحشور ایران کینه و خشم انقلابی و مقدس خویش را در سینهها نگهداشته و شعلههای ستم سوز آن را علیه شوروی جنایتکار و آمریکای جهانخوار و اذناب آنان بکار خواهند گرفت»
«شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان بپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها و عمال سرسپرده آنان نترسید...»
یکبار دیگر این جملات را بخوانید و ببینید مردی در حدود هشتاد سالگی با چه احساس و شوری مردم را به پیکار و مبارزه و استقلال خواهی دعوت کرده است.
و اما نکته دوم در نظر مربی آلمانی به عنوان معیار عبارت بود از احساس خوشبختی از پیشرفت معنوی دیگران. در این مورد عبارات زیر از امام امت قابل ملاحظه است.
«از اینکه احساس میکنم طبقات جوانان غیورِ دانشجوی قدیم و جدید داخلی کشور
حضورج. 8صفحه 157
و خارج، و روشن ضمیران سایر طبقات ملت شریف مسلمان ایدهم ا... تعالی از خواب گران چند صد ساله... بیدار شدهاند و در فکر چاره هستند، احساس مسرت و سربلندی میکنم»
«از این نعمتهایی که خدای تبارک و تعالی به آنها عنایت فرموده است قدردانی کنیم از آن جمله نجات از آن انحطاط فرهنگی و اخلاقی و وصول به مراتبی از مراتب اخلاق و فرهنگ و پیروزی در جبهه ها و بالاتر از آن پیروزی بر نفس که برای جوانان ما در قشر وسیعی حاصل شده است... اینها از نعمتهایی است که ما باید تشکر کنیم»
«ما باید... به زنان خویش افتخار نمائیم چه افتخاری بالاتر از اینکه زنان بزرگوار ما در مقابل رژیم ستمکار سابق و پس از سرکوبی آن در مقابل ابرقدرتها و وابستگان آنان در صف اوّل ایستادگی و مقاومت از خود نشان دادند که در هیچ عصری چنین مقاومتی و چنین نجابتی از مردان ثبت نشده است.»
و نکته آخر که یک مربی بزرگ را مشخص میکند کمک او به پیروزی ارزشهای لایزال عالم انسانیت است. ببینیم در این باب امام و مربی بزرگوار قرن ما چه فرمودهاند
«... پس اگر بنا باشد همه اینها و همه انبیا در تاریخ اشتباه کرده باشند و میبایست با منطق این آقایان با قلدرها بسازند ما هم
اشتباه کردهایم و به آن اعتراف میکنیم و اگر مسأله این نیست بلکه مسأله، مسأله انسانیت و ارزشهای انسانی است مسأله جلوگیری از این جنایاتی است که قلدرها به بشریت و انسانیت میکنند، مسأله تباهی افراد ارزشمند است پس ما نمیتوانیم داخل خانه نشسته باشیم...»
«مستضعفین همه بلاد، همه ممالک باید حق خودشان را با مشت محکم بگیرند، منتظر نباشند که آنها حق آنان را بدهند مستکبرین حق کسی را نخواهند داد»
«اسلام با صراحت میگوید که آنی که پیش خدا کرامت دارد آدم متقی است... عرب و عجم و کرد و ترک و اینها بطور علی السواء به همه نظر دارد. همه از یک پدرند و از یک مادرند و علی السواء هستند، همین معنا در رأس برنامههایمان است»
«در اسلام، بین اقشار ملتها هیچ فرق نیست در اسلام حقوق همه ملتها مراعات شده است حقوق مسیحی مراعات شده است حقوق یهود و زردتشیین مراعات شده است تمام افراد عالم را بشر میداند و حق بشری برای آنها قائل است تمام عالم را به نظر محبت نگاه میکند. میخواهد عالم مستضعفین نجات پیدا کنند میخواهد تمام عالم روحانی بشوند، تمام عالم به عالم قدس نزدیک بشوند. اسلام برای نجات بشر آمده است.»
حضورج. 8صفحه 158
اکنون به پایان بررسی آراء تربیتی حضرت امام خمینی قدس سره الشریف رسیدیم و معلوم شد با توجه به معیارهای این مقاله و معیارهای سه نفر از علمای تعلیم و تربیت غربی آن بزرگمرد بحق یکی از مربیان بزرگ و فیلسوفان تربیتی است زیرا هم در باب هستی و جهان و انسان و هم در مورد هدفها و اصول و روشهای تربیتی مطالب عالی و ارزنده دارند. روشن شد خود آن بزرگوار نمونه اعلای تربیتی و تحقق بخش آن کمال مطلوبها در اندیشه و گفتار و کردار بودهاند. آشکار گشت که نه تنها جمع زیادی از مردم کشورش را که جمع کثیری از مسلمانها و غیر مسلمانها را تحت تأثیر جاذبه معنوی خویش قرار دادهاند.
بعلاوه مشخص گردید در زمینه انسانی کردن تعلیم و تربیت و داشتن احساسات و شور و شوق پایدار و خوشحالی از پیشرفت دیگران و توجه به ارزشهای عالی انسان و حرکت دادن تودههای میلیاردی مردم تحت ستم و مستضعف جهان علیه آنها که همه ارزشهای انسانی را نابود کرده و میکنند نظرات ارزشمندی بیان داشتهاند.
امید است نویسنده و خواننده را خدای تبارک و تعالی موفق بدارد این سرمشق بزرگ انسانیت و اسلامیت را همواره در برابر دیده داشته، پیروی از او را که پیروی از کسی است که از انسانهای کامل و پرورش یافته و محبوب الهی درس گرفته است هرگز و در
هیچ عملی فراموش نکنیم. به امید لطف و کرم و عنایت او.
پاورقی و مآخذ:
حضورج. 8صفحه 159