جایگاه فرهنگ عاشورا در اندیشه و رهبری امام خمینی

‏ ‏

‏ ‏جایگاه فرهنگ عاشورا در اندیشه و رهبری امام خمینی

‏ ‏

‏محسن مهاجر ‏

‏ ‏

‏بیش از 14 قرن است که فرهنگ عاشورا در گسترۀ تاریخ اسلام نقش الگویی خود را به نمایش گذاشته است و در یان زمان طولانی کمتر موضوعی یافت می شود، که مانند آن مورد بحث و فحص قرار گرفته باشد. مورخان و محققان بسیاری از زوایای مختلف آن را موشکافی کرده اند ؛ برخی از زاویۀ تاریخی، عده ای از بعد معرفتی و امام شناسی و جمعی از جهت حماسی و گروهی اندک از زاویه سیاسی این واقعه را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند. شاخص مهم و ما به الاشتراک اکثر تحلیلها بعد «عاطفی گری» و اخلاقی این واقعه است. و همین جنبه است که اولین و عظیم ترین و خونین ترین تحرک سیاسی و انقلابی در تاریخ اسلام را از حالت الگویی خارج و با شخص جلوه دادن آن، زمینه مناسب را جهت «مدل سازی» برای نهضتها و انقلابهای سیاسی در تاریخ کمرنگ نموده است و با ساختن یک «مظلومیت تاریخی» برای امام حسین (ع) واقعیت این حادثه مهم از «چرایی قیام» به «چگونگی قیام» مبدل شده است. و نویسندگان ما بجای «تحلیل تاریخی» آن به «وقایع نگاری» و شرح حال نویسی، آن هم با صبغۀ عاطفی گرایش پیدا کرده اند و مع الأسف اکثر آثار منتشره در این موضوع، تا قبل از انقلاب اسلامی، دراین راستا ارزیابی می شود. با وجود آنکه ذهنیت و برداشت شیعیان از قیام امام حسین (ع) در دوران ائمه (ع) و بعد ار آن برداشتی کاملاً سیاسی و حماسی بود، اما جو خفتان عباسی فرصت ابراز این تلقی را ایجاد نمی کرد، تا به تدریج با افول قدرت عباسیان و روی کار آمدن آل بویه و فاطمیان، فصای مناسبی به وجود آمد تا نسل جدیدی که از تاریخ تلخ و مصیبت بار گذشته اسلام بی اطلاع بود به بازشناسی هویت دینی و اعتقادی خود بپردازد، و قیام عاشورا  را به عنوان پر شورترین خط انقلابی و سیاسی که در جهت احیاء اسلام ناب محمدی(ص) به وجود آمده بود و قابل الگو گیری است تلقی نماید، و با به راه انداختی مراسم عزاداری از نظر عاطفی، پیوند قلبی ‏

کتابچکیده مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و فرهنگ عاشورا 11 تا 12 خرداد 1374، تهرانصفحه 241
‏خود را با«فرهنگ عاشورا» مستحکم نماید. اما با سقوط آل بویه به دست سلجوقیان و سقوط فاطمیان به دست ایوبیان، مراسم عزاداری و تجدید خاطرۀ عاشورای حسینی کمرنگ شد و ذهنیت سیاسی از آن واقعه به صورت پنهانکاری انقلابی در قالب مراسم مخفیانه در محافل شیعی منحصر گردید. با روی کار آمدن سلسله شیعی صفویه در اوایل قرن دهم هجری قمری آن تلقی پنهانی، چهرۀ خود را در قالب مراسم عزاداری علنی نمود و با هدایت دستگاه حاکم، که از آن در جهت تحکیم و تثبیت و مشروعیت قدرت سیاسی و ملوکیت و سلطنت خود، بهره برداری می نمود، از جنبۀ سیاسی سازندگی و«الگویی» آن تهی گردید و جهت گیری مراسم به سمت«عاطفیگری افراطی» سوق داده شد، و از بعد حماسی آن در راستای تفرقه بین شیعه و سنی استفاده می شد. این روند با فراز و نشیب هایی تا دوران قاجاریه ادامه پیدا کرد، با این تفاوت که در دوران مشروطیت، رشد و آگاهی مختصری که به وجود آمده بود سبب گردید که توسط علماء و روحانیون، فرهنگ عاشورا به عنوان سوژه ای که در تاریخ اسلام، الگوی حرکت سیاسی است، مطرح گردد. با انقراض قاجاریه و روی کار آمدن پهلوی، برخورد با این فرهنگ انقلابی در سه چهره خود نشان داد. ابتدا رضا شاه با ظاهر سازی خود را مروج تشیع نشان داد، به طوری که مراسم عزاداری برقرارمی کرد و پیشاپیش عزاداران حسینی حرکت می کرد. طولی نکشید که وی اهداف واقعی خود را علنی نمود و بعد از سفر ترکیه و ملاقات با آتاتورک- رهبر لائیک و مجری تز استعماری جدایی دین از سیاست در آن کشور-رسماً مبارزه با مظاهر دینی و شعائر مذهبی و مراسم حسینی را در پیش گرفت. مرحله سوم در زمان پهلوی دوم آغاز گردید؛ وی از تجرب ناموفق پدرش استفاده کرد و سیاست مبارزه با دین را به صورت غیر علنی با تظاهر به دینداری در پیش گرفت، و با حمایت ظاهری از مراسم عزاداری حسینی به دنبال تهی کردن هویت واقعی، فرهنگ عاشورایی برآمد. اما با نضج گیری حرکت انقلابی امام خمینی(ره) پرچمدار اسلام ناب محمدی(ص) به تدریج این فرهنگ جایگاه واقعی خود را به دست آورد و با تلفیق دو بعد «عاطفی» و سیاسی واقعه کربلا از تقابل بین دو شخص «حسین بن علی» و «یزید بن معاویه» خارج گردید و به صورت جنگ بین دو جریان «حق و‏


کتابچکیده مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و فرهنگ عاشورا 11 تا 12 خرداد 1374، تهرانصفحه 242
‏باطل» بین دو جبهه«حسینیان» و «یزیدیان» در بستر تاریخ اسلام مطرح شد. امام خمینی(س) با تشریح «هدف قیام امام حسین(ع) و «ماهیت» آن را از جنبۀ ماورایی و کشف شهودی محض خارج کرد و با وارد کردن بعد مادی و ظاهری و مقایسه آن با جنگهای پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) آن واقعه را با دید یک«فرهنگ» بهترین الگوی مبارزه تلقی نمود و نهضت انقلابی خود را بر مبنای آن تئوریزه و عملی نمود و در همان آغاز مبارزه، در زمانی که بسیاری از مقدسان و متحجران مبارزه با رژیم پهلوی تا دندان مسلح را «غیر ممکن»،«ناموفق» و «نامشروع» تلقی می کردند امام راحل(س) با تمسک به این الگوی تاریخی از آن به عنوان«حجت مبارزه» تعبیر نمودند و با صراحت فرمودند: «حجت ما بر این مبارزه ای که بین مسلمین و بین این دستگاه فاسد است، حجت ما در جواز و لزوم این عمل... عمل سیدالشهداء(ع) است... حجتمان بر این است که اگر چنانچه این مبارزه را ادامه بدهیم و صد هزار نفر از ما کشته بشود برای رفع ظلم اینها و برای اینکه دست آنها را از این مملکت اسلامی کوتاه کنیم، ارزش دارد. حجتمان هم کار حضرت امیر(ع) و سیدالشهداء(ع) است.» [ر. ک: صحیفه امام، ج4، ص 323ـ324]           ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

 

کتابچکیده مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و فرهنگ عاشورا 11 تا 12 خرداد 1374، تهرانصفحه 243