آفتاب بلند

آفتاب بلند

 

 سلمان هراتی

تو از شکوفه پُری از بهار لبریزی

تو سرو سبزتنی با خزان نمی ریزی

تو آفتاب بلندی، ز عشق سرشاری

تو در حوالی این شب ستاره می ریزی

تمام خانه پر از نور ناب خواهد شد

اگر به صبحدم ای آفتاب، برخیزی

شبی که مرگ می آید به قصد کوچۀ عشق

چو  بال  عشق ز بالای ما می آویزی

بهار با تو درختی ست بی نهایت سبز

دریغ و درد از این بادهای پاییزی

شبی چو ابر بیا تا به باغ خاطر من

چنان که با همۀ جانِ من درآمیزی

 

کتابیادنامه کنگره بررسی تأثیر امام خمینی و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصرصفحه 119