شرح دریا

شرح دریا

‏ ‏

دکتر منوچهر اکبری

‏ ‏

‏یاد خوش آن روزهای شور و حماسه بخیر. هر سال که سرودهای تاریخی و انقلابی دوران فجر انقلاب را بمناسبت سالگرد پیروزی خون بر شمشیر می شنوم، در نظرم انبوهی از خاطرات تلخ و شیرین قد می کشد، از شور و غوغایی که امام در همه عالم انداخته بود، از جسارت فریادی که از او آموختیم، از شکست تمام ابهت آمریکا در ذهن و زبان ملت قهرمان و آزادیخواه ایران، از درسهای روشن و دریایی که آن معلم بیداری و قیام به همه یاد می داد، از جرأت شعارهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر شاه که از مکتب امام آموختیم. از آن روزهای خوب و طلایی که ایران در جغرافیای سیاسی جهان جای خود را یافت، انگار ایران و ایرانی و نهضت و انقلاب شکوهمند اسلامی اش برای برخی از کشورها و ملت ها تازه کشف شده باشد. از آن روزها که در پناه عظمت و روح بلند امام چشم تمام جهان خیره بسوی ما بود. روزهای خوف و خطر، روزهای انتظار آمدن مردی که قد قامتش قیام یک میلیارد مسلمان مظلوم روی زمین بود، وجودش یعنی احیای تفکر دینی، وجودش یعنی رنسانس اسلامی، مردی که هویت از یاد رفته و افتخارات مسلمانان جهان را احیا کرد. مردی که در تمام عمر پربرکت و پر از فراز و نشیب و توأم با سختی و مبارزه هرگز تزلزلی به دل راه نداد. مردی که در قاموس وجودی اش واژۀ وحشت وجود نداشت، مردی که از همان ابتدای نهضت مواضع شفاف و روشنی داشت و آنرا با بانگ رسا و بلند به گوش همه جهانیان رسانید. ‏

‏نه 12 بهمن 1357 یک روز عادی بود و نه 22 بهمن همان سال. ‏

‏این دو روز تبلور و تجلّی همه آرزوهای ملتی بود که بعد از غیبت ذخیرۀ عالم امکان و مجلای عالم انسان، حضرت صاحب الامر، انتظار صالحان جهان را مفهومی شیرین می بخشید. 12 بهمن 1357 یوم الله شد زیرا در آن روز طلسم ظلمت و فراق بین امام و امت شکست و مردی به آغوش مام وطن بازگشت که در عمل و حرف انقلابی بود، آمدن مردی را جشن گرفتیم که تمام مستکبران عالم از شرق و غربِ آن روز‏

حضورج. 43صفحه 285
‏را به ستوه درآورد، مردی که درس و استراتژی مبارزه را از پیامبر اکرم(ص) فراگرفته بود، مردی که بیش از همه به سلامت پرواز انقلاب ایمان و اطمینان داشت، مردی که در برابر اخلاص و ایثار خانواده های شهیدان و مردم آستین پاره و مستضعف و پابرهنه تواضعی علی گونه داشت و در برابر استکبار و ابرقدرتها و زورمندان و قلدران عالم استوارتر از کوه ایستاده بود. مردی که رضایت تمام جهان الحاد و کفر را در برابر رضایت خدا، هیچ می انگاشت. مردی که با یک اشارت و نظر، افسران همافرِ نیروی هوایی را مرید نگاه خویش کرد، مردی که چراغ دین و خداخواهی و حق طلبی و قرآن باوری را در اوج ظلمات دیجور در ایران و در دل سایر مسلمانان آزادۀ عالم روشن کرد. مردی که نور قرآن و اسلام را از پس سالهای دور در هر خانه و بام برافروخت. مردی که تا پایان عمر هرگز وامدار کسی نبود. مردی که امام راست قامتان جاودانه تاریخ شد. مردی که در آستانه هزاره سوم ایستاد تا برای بشریت مهربانی و درستی را معنی کند. مردی که آرامش و خواب و قرار را از دشمنان دین خدا و اسلام عزیز سلب کرده بود. مردی که حتی قبل از بزرگان تفکر شرقی (مارکسیسم)، صدای شکستن استخوانهای کمونیسم را بگوش جان شنید و در پیام تاریخی اش به گورباچف آن ندای الهی و درونی را به آگاهی او رساند. یاد آن روزها بخیر که قیام ملتی بزرگ و رهبری بزرگ ملتی را بزرگی بخشید. الحق هرچه از امام بگوییم کم گفته ایم، و این نه از کوتاهی و قصور ما در انجام وظیفه و خدمت در معرفی امام است که از عظمت و بزرگی اوست که اندر وصف ناید. راستی ما را وظیفه سنگین است بخصوص در انتقال حال و هوای انقلاب به نسل دوم انقلاب در توصیف بایسته و مناسب امام خوبی ها برای آگاهی بیشتر تابعین انقلاب، آنانکه یا امام را درک نکردند و یا پس از ارتحال و پیوست آن روح بلند به ملکوت اعلی، دیده به جهان هستی گشوده اند. ‏

‏راستی مگر می شود با فیلم و تصویر و شعر و تعریف و خاطره همه آن شور و شعور را برای نسل فعلی بازگو کرد، مگر می شود اطاعت محض و عاشقانه آن ملت بافرهنگ و به تعبیر امام ملت الهی شدۀ آن روز ایران را برای افرادی گفت که مشام جانشان به طنین و رایحه توحید آشنا نیست. خمینی یک شخص نبود ناموس عالم بود که بپاس هزاران ستمی که شیعه مظلوم کشیده بود، خدا او را بما ارزانی داشت، او آمد تا فاصله انتظار ‏

حضورج. 43صفحه 286
‏جدش را با منتظران شیفته و شیدایش که آمدنش را پـُلِ نظر بسته اند، کوتاه کند. ‏

‏او آمد تا انتظار را شیرین کند، زیرا او انتظار را معنی و تعریف جدید کرد. او احکام و آداب را جان تازه داد، او آمد تا اسلام از حد قرآن بر مرده خواندن، اسلام را از حد اعمالی تکراری، خشک، بی روح و شرطی، خارج کند، او آمد تا نشان دهد که «ان‌الله مع الجماعة» او آمد تا فلسفه سیاسی تشکیل حکومت را تبیین کند. او آمد تا احکام معطله دین خدا را برپا کند، او آمد تا فلسفه قیام عاشورا را زنده کند او آمد تا خمیدگی را از قاموس آدمها، در برابر ظلم و ستم و شاهان و قلدران عالم حذف کند. او آمد تا دریا را شرح کند. او آمد تا بوی تلخ فقر را از مشام جان مستضعفان ارض بزداید. او آمد تا همه از قرآنها گرد بگیرند، او آمد تا قرآن را به صحنه حیات سیاسی اجتماعی بشریت فرا بخواند، او آمد تا زنان را از هویت کالایی و شیئیت نجات دهد. او آمد تا هیچ چشمی گریان از ستم ستمکاران نباشد. او آمد و دست نوازشی بر سر همۀ یتیمان عالم کشید. امام، تنها رهبر انقلاب نبود، بابای همه فرزندانی بود که در لبیک به حق‌جویی و فراخوان ایشان به مبارزه پدرانشان را از دست داده بودند. او آمد که با تمام ابهت با جاری‏

حضورج. 43صفحه 287
‏زلال اشک فرزند شهیدی در آغوش مادر، همدردی کند. او آمد تا بگوید پایان شب سیه سپید است. او در راستای سفر چهارم سلوک آمد. سفری که مأموریت داشت این مردم را بخدا بخواند، با این مردم باشد برای مردم باشد و رضایت خدا را با جلب رضایت مردم معنی بخشد. ‏

‏22 بهمن یوم الله شد زیرا در آن روز طومار نظام ننگینی درهم پیچیده شد که تمام هویت و شخصیت یک ملت و دین را به بازی گرفته بود. 22 بهمن روزی بود که باران رحمت الهی بر این مردم بارید. 22 بهمن نمود بیعت بزرگ امتی بود که با امام بسته بود، 22 بهمن یوم الله شد زیرا اراده و خواست خدا در این مملکت نمود عینی پیدا کرد و هم از آن رو بود که این مردم الهی شدند. ‏

‏22 بهمن روزی بود که امام و امت همه تلخکامی ها و سختی های مبارزه را در شکر خند نگاهِ نگار پیروزی از یاد بردند. 22 بهمن روزی بود که از آسمان در کام جان امت خداجوی ایران شهد و شکر ریخته شد، روز بیعت با آرمان گلگون‌کفنانی بود که امام را ندیده در راهش جان دادند. لیلای معرفت را نادیده مجنون وار، خطرها را در راه دیدنش بجان خریدند. ‏

‏روزی بود که همۀ عارفان و عاشقان عالم در سماع آسمانی و شور و طربی که در جان عالم به یمن آن پیروزی افتاده بود، شادمانی می کردند. روزی بود که می شد حضور ملائکه را در بین مردم دید. روزی بود که می شد از آسمان یک خوشه ستاره چید. روزی بود که انگار دست همه به سقف آسمان می رسید. روزی بود که دست دعای این مردم از آستان حضرت حق خالی برنمی گشت روزی بود که خون مقدس شهیدان به ثمر نشست. روزی بود که آن جان جانِ جانِ جان، با عاشقان شد هم‌نوا، روزی بود که زان شور شیرین در جهان غوغای دیگر شد بپا، روزی بود که استکبار جهانی بخصوص آمریکا به عجز خود در برابر اراده ملتی سترگ و امامی عظیم الشأن پی برد. روزی بود که آمریکا احساس کرد که اگر خدا به انجام کاری اراده کند، هیچ نیرویی نمی تواند مانع انجام آن کار شود. روزی بود که دفتر ننگین حکومت شاهنشاهی در این کشور بسته شد. روزی بود که نه تنها سرنوشت ملت ایران که سرنوشت تمام آزادیخواهان و ستمدیدگان تاریخ در آن رقم می خورد. ‏

‏- بواقع اینک باید پس از 21 سال بار دیگر 22 بهمن 1357 را باز شناخت باید او را تعریف مجدد کرد، باید عظمت و نزول ملائکه را در آن روز یقینی دانست، باید به ‏

حضورج. 43صفحه 288
‏نسل دوم گفت که آن روز گویا تمام اسلام در برابر کفر و الحاد و استکبار پیروز شده بود، باید گفت که در آن روز با خواست خدا و هدایت و رهبری امام، دین خدا بیمه شد. قرآن جان تازه گرفت، اسلام زنده شد. در آن روز بی تردید قلب مبارک امام زمان«عج» بواقع روشن و شاد شد. در آن روز آن عزیز می دید که چگونه نایب بر حقش ملتی را از خاک تا خدا پرواز می دهد. در آن روز هیچ جان شیفته ای در کالبد تن احساس آرامش نمی کرد. همه می خواستند از شور و شوق وصف ناپذیر از این عالم خارج شوند. بی تردید در آن روز در آسمان باز بود، در آن روز می شد به راحتی تا خدا پرواز کرد. در آن روز می شد به آنسوی آسمان سرک کشید، در آن روز به میهمانی خدا بار عام داده بودند. در آن روز اگر کسی می گریست از سر شوق بود، اگر کسی فریاد می زد از سر پیروزی بود، هرکس بر خاک سجده می گذارد، و از آن روز وظیفه سنگین تر شد. از آن روز همه متعهد شده بودند که از آنچه بعنوان ودیعه الهی بدست آمده بود پاسداری کنند، از آن روز دلها بهم نزدیک شده بود، از آن روز همه آبهای عالم به یکدیگر راه پیدا کرده بودند، از آن روز یک قطره به واسطه اتصال به دریای بیکران ملت مصداق دریا بود، از آن روز زندگی معنای جدیدی پیدا کرد. از آن روز ما بودیم و چشمان روشن و بیدار شهیدانی که روزی خور خوان نعمت الهی بودند و شاهد هماره ما در ادامه راه روشن آنان، ما بودیم و رسالتی سنگین، ما بودیم و ادامۀ راهبری این کاروان عظیم مردمی که قدم به قدم خط حرکت و فرمان از امامی می گرفت که هـُدهـُدوار کاروان مرغان مهاجر را تا سرای سیمرغ الهی هدایت می کرد، امامی که نشانی عنقای مقرب و منزل و کاشانه اش را بخوبی می دانست. بخوبی می دانست که پس از پیروزی هم مبارزه ادامه دارد، بخوبی می دانست که بلافاصله پس از پیروزی توطئه های جدید فرا راه این انقلاب و مردم در حال تکوین است، می دانست که اگر یک نظر این مردم را رها کند، به جهت حساسیت شرایط و موقعیت ممکن است هوای نفس یا خطر غرور پیروزی در خرمن هستی اش آتش افکند، می دانست که نوع مراقبت پس از 22 بهمن 57 نسبت به گذشته متفاوت است. می دانست که اگر یک لمحه غفلت ورزد چه بسا آنچه عمری کاشته اند بر باد رود. از آن روز دیگر ایران به صفت اسلامی مزین شده بود و همین ترکیب فرخنده و میمون بر دوش دولتمردان و کارگزاران نظام اسلامی تکالیف سنگینی را بار می کرد. از آن روز باید زیر نظر‏

حضورج. 43صفحه 289
‏امامی کار کرد که تیزبینی اش را حتی اطرافیانش نتوانسته بودند به کمال و عینه دریابند، امامی که خود تجسم عینی اسلام ناب بود، نماد زنده اسلام ناب محمدی بود، امام که فی الواقع در دورنمای فکر و اندیشه اش حکومتی را ترسیم کرده بود که هیچ کس نمی توانست تصورش را بکند، حکومت اسلامی حکومت مبارکی که در جهان نمونه و مانند نداشت، به همین دلیل بود که پس از 22 بهمن وظیفه ها خطیرتر بود، امام که پس از استقرار نظام، از نظام بیشتر از جگرگوشه ها و عزیزانش مواظبت می کرد، و اگر نبود آن وجود مبارک و نجات‌بخش، آیا کسی می توانست خطرات بسیار سنگین و توطئه های بسیار پیچیده استکبار جهانی را پشت سر بگذارد و این انقلاب را از دل آن گردابها و طوفانهای مهیب نجات بخشد. امام که به رمز پیروزی دست یافته بود و وحدت را کـُد پیروزی گرفت، آنهم در کشوری که اولین خطر، بحث تجزیه طلبی اقوام و نژادهای مختلف در آن بود. امامی که با رمز وحدت کلمه هر تفرقه و فاصله را پر می کرد، امامی که باید اقرار کرد اگر خدای ناکرده پس از پیروزی همراه این انقلاب نبود، استمرار انقلاب و تثبیت ارکان نظام، اگر به رؤیا نزدیک نبود حداقل با واقعیت هم فاصله دوری پیدا می کرد. امامی که با سرانگشتان تدبیر گره های کور را می گشود، ملت را از هر خمگرد و عقبه و پرتگاه و باریکه راهی، بسلامت گذر می داد، امامی که در راستای اهداف بلند و معنوی اش خیلی از عزیزان، فرزندان و یارانش را نثار کرد و خم به ابرو نیاورد، زیرا می دانست اگر کوچکترین سستی بدل راه بدهد، خدا می دانست آیا این ملت قیام کرده از پس هزاران سال، چقدر می تواند به راهش ادامه دهد. سرمستی قلم بجایی رسیده است که سر خشکی و خستگی ندارد. اما شرح شیرین کاریهای آن شوخ شیدا را، باید به زمان دیگر بگذاریم و آخر کلام این است که باز هم برای استمرار و تداوم انقلاب و برای همیشه تاریخ باید این کلام بلند شهید آیة الله سید محمدباقر صدر را آویزه گوش کرد که: ذوبوا فی الخمینی کما ذاب فی الاسلام. ‏

‏خدایا اگر نتوانستیم در این دنیا رهیار خوبی برای آن عزیز سفر کرده باشیم ما را آن لیاقت نصیب گردان که در روز واقعه در رابطه با حضرت امام خمینی(ره) مصداق این کلام بلند خواجه باشیم که فرمود: ‏

این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست

روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم 

«والسّلام»

‎ ‎

حضورج. 43صفحه 290