یادنامۀ بیدارگری از بیدارگران اقلیم قبله

یادنامۀ بیدارگری از بیدار گران اقالیم قبله 

  دکتر منوچهر اکبری

‏آنچه در این گفتار می خوانید تراوش قلمی داغدار بر هجران آن سفر کرده است که به حقیقت باید بیشتر از آنچه تا کنون از آن گفته اند در باز شناخت شخصیت و نقش انقلابی و سرنوشت سازش در حیات نهضت بر انقلاب کبیر امام عزیزمان سخن راند. در ابتدا، آه نامه ای ازدلی سوخته و در هجرانش بسوگ نشسته و در ادامه، عناوین و اسنادی برگرفته از کتاب ارزشمند مهاجر قبیلۀ ایمان بخامۀ آقای حمید انصاری و درپایان لختی گریۀ قلم در فراق آن بزرگواری که خود از تبار بیدارگران اقالیم قبله بود. ‏

‏اینک که نگاهی عمیق و تأمل برانگیز به فراز و نشیب و هجران و تبعید و استقامت خاصی که در زندگی حضرت امام(ره) در طول چندین دهه مبارزه و تعقیب و تبعیدش می افکنیم و تاریخ نهضتش را مرور می کنیم بخوبی در می یابیم که راستی  اگر شیدا و ارادتمند و پاکباخته ای چون حاج احمد آقا در ادامۀ انقلاب همراهش نبود چه بسا که در مواردی چراغ مبارزه بخصوص در داخل ایران خاموش می شد. چه بسا حلقه های مفقوده ای در مسیر مبارزات بوجود می آمد که گران تر از تصور بهم پیوسته می شد. اگر چه بسیاری از شخصیت ها به ضرورت آشنایی و رابطه دوستی و ارادتی که با مرحوم حاج سید احمد آقای خمینی داشته اند پیرامون معرفی ایشان سخن ها، خاطره ها و تقریرها و تحریرهایی از خود بیادگار گذاشته اند، تا تاریخ آینده را با صفحه هایی روشن از وجود آن شخصیت مخلص کامل کنند، اما باز هم جا دارد به نقش آن بزرگوار بیندیشیم و موضوع را از ‏

حضورج. 22صفحه 335
‏زاویه ای دیگر و با امعان نظر و دقت بیشتر بررسی نماییم. در برابر مشیت و خواست الهی تسلیم محض باید بود ولی آدمی در مواردی حتی در پناه آرزوها و آمال دست نایافته هم آرام می گیرد. تصّورات هم گاهی موجب معرفت می شوند در عین اینکه تصورات می توانند مقدمۀ حقیقت و انگیزه حرکت بسوی معرفت باشند. تصور کنید اگر در این شرایط تاریخی حاج احمد آقا زنده بود چه موضوع و نقشی را ایفاء می کرد. اگر شخصیت هایی چون شهید بهشتی، شهید مطهری، دکتر شریعتی، حاج آقا مصطفی و... زنده بودند هر یک چه جایگاهی داشتند. اما در مورد احمد آقا به تجربه و سابقه حیاتشان بخصوص پس از رحلت امام عزیز با قاطعیت می توان گفت شاخص ترین جلوه های شخصیتی ایشان دفاع از اندیشه ها، افکار، آرا و اهداف و آمال بلند امام بود. نه تنها دفاع بلکه تلاش و سعی برای ترویج و تبلیغ و گسترش و حتی تبیین اندیشه ها و خط امام بود. در این راستا خود برای نظام نوینی که بر محوریت اصل بنیادین ولایت فقیه استوار است تکیه گاه و ستونی مستحکم بود. یکی از بهترین پشتیبانان تئوری ولایت فقیه بود. بسیاری از عزیزان و دوستان و شخصیت ها در هجران ناباورانه و زود هنگام و طیران آن ٰنشین در حیرت عمیق فرو رفتند تا آنجا که واقعیت ارتحال ایشان خارج از تصور و اندیشه می نمود، خبر سنگین تر از آن بود که به باور بنشیند راستی امامی که مسئولیت خطیر رهبری مسلمانان جهان و تمامی گرسنگان، مستضعفان، ستم کشیدگان عالم را به عهده داشت چه کسی را نزدیکتر از جگر گوشه های خود می توانست بعنوان یاور برگزیند؟ تا مرحوم حاج آقا مصطفی پسر بزرگتر بود که در خدمت امام، بسیاری از امور و پیگیری احکام و دستورات امام را عهده دار بود و البته که حاج احمد آقا از همان اوایل در کنار پدری درس آموز مکتب مبارزه بود که خط فرمانش را میلیونها مسلمان، از شیفته گانش بجان می خریدند و تمام هستی را به گوشۀ نگاه خمینی در کف اخلاص می نهادند همانگونه که دیدیم در جریان انقلاب عزیزانی در راه اهداف و افکار امام بدون اینکه حتی آقا را دیده باشند مخلصانه جان دادند، شهیدانی که در آغاز انقلاب و ابتدای نهضت فقط به خط و فرمان و حکم و نوشته و فتوای امام با سری شورانگیز و دلی مملو از عشق و مهر امام با عوامل نظام طاغوت مبارزه می کردند. کم نبودند آنان که قبل از قضیۀ جنگ حتی در 15 خرداد کفن پوش جان بر کفِ اطاعت از امام شدند و بعنوان سرود خوانان مکتب توحید و برای بقای دین خدا شربت شهادت نوشیدند. اینها نبود مگر مهر خوبان، مگر عظمت و جبروت امام که صدایش عین ایمان بود و خطّش حکم خدا. جوانانی در جریان انقلاب شهادت جوی ‏
حضورج. 22صفحه 336
‏شدند که امام در شأن آنها فرمود عزیزانم در جوار رحمت الهی آسوده بخوابید که منزلت دارید. نفوس مطمئنه ای بوجود آمدند که حتی امام غبطه می خورد که چرا مانند آنان نیست. امام در برابر جوانی خودشکن، خط شکن، بُت شکن و خداترس بنام محمد حسین فهمیده آن تواضع تاریخی و کلام ماندگار را ‏‏بیان کرد که «‏رهبر ما آن طفل سیزده ساله ای است که نارنجک به کمر می بندد و زیر تانک دشمن می رود‏»‏.

‏باید پذیرفت که از سالهای قبل از نهضت خرداد، امام از شاخصیتی برخوردار بود. از همان روزهایی که زمزمۀ انتخاب امام (علیرغم میل باطنی خود) برای زعامت عامه شیعیان جهان مطرح بود، حتی سالها قبل از آنکه توسط عوامل رضا خان قُلدر پدر امام را در بین راه اراک – خمین به شهادت برسانند؛ آتش مقدس خشم و کینه در دل امام نسبت به طاغوت شعله ور شده بود، آتشی که به عشق آمیخته بود و از ایمان برمی خواست ـ تصور بفرمایید امام عزیز ما در چه شرایطی بزرگ شد، درس خواند، تا آنجا که با نظر اجماع و پشتوانۀ قوی علمای عصر پس از آیة الله العظمی بروجردی زعامت عامه به امام پیشنهاد شد. همین مسئولیت و رسالت به نحوی وظیفه فرزندان، خانواده، دوستان و یاران امام را سنگین کرد. ‏

‏آن ایثار گری که از برنامه های زندگی، تحصیل، استراحت و مسائل خصوصی ‏

 

حضورج. 22صفحه 337
‏خانوادگی و شخصی خود همگی چشم پوشید که بود؟ که بود که همه دلنگرانی و دغدغه اش را در راه حفظ سلامت امام بی دریغ فدا کرد. لازم بود کسی در غیاب حاج آقا مصطفی چراغ خانۀ امام را روشن نگه دارد. کانون مبارزه و مهر امام را برای عاشقان، ارادتمندان و مبارزان گرم و پر رونق کند. کسی بایست با وجودی خردمندانه و آگاهانه از پرتاب سنگ تفرقه در میانۀ یاران امام جلوگیری کند. وقتی به آن شرایط بر می گردیم و می اندیشیم احتمال ده ها خطر و توطئه از طرف سازمان امنیت آن روز نیز نیروهای ویژه آمریکائی موجود در کشور امری بعید نبود. راستی چه کسی بود که سایه به سایه امام حرکت می کرد. چه کسی بود که در غیاب امام (در دوران تبعید) محور تجمع یاران امام شد. چه کسی بود که بعنوان رابطی امین بین امام و امت تا بدان حد قوی و مستحکم می توانست انجام وظیفه کند. هر که جز حاج احمد آقا بود نمی توانست وظیفه خاص خانوادگی و امور بیت امام را سامان دهد. نکته دیگر اینکه حاج احمد آقا از اصحاب خاص و اهل حرم امام بود بی تردید نزدیکترین کس به امام در راستای مبارزات و فعالیتهای امام. فردی تا این حد امین، راز نگهدار و خویشتن دار. تصور بفرمایید موقعیت حساس آن مرحوم را، آنانکه مروری هرچند گذرا به تاریخ مبارزات سیاسی امام و تحولات خاص و روحیات انقلابی و حالات معنوی و روحانی امام دارند. بخوبی درک می کنند که از بیت امام راحل نقل هر سخن و  خاطره، نوشته و نقد نظر سرنوشت ساز بود. بیت امام کانون مبارزات و مرکز تصمیم گیریها و تعیین سیاستها و ترسیم خط مشی انقلاب بود. راستی چه کسی می توانست تا بدان حد در کانون نهضت باشد و هارونی صادق برای امام، ولی از اعتبار و عظمت و شوکت و ابهت و موقعیت بی نظیر امام خرج نکند. نه تنها به نفع خود که حتی به نفع و جانب نزدیکترین  اقوام و اصحاب و یاران. چه کسی بود که بتواند بدان درجه از خلوص برسد که به واقع نه به حرف، در عین جوانی چنان پخته شود که در عین اطلاع و آگاهی از افکار و اندیشه ها و نظر امام در امور دخالت نکند. خود را نادیده بگیرد تا آنجا که گویی اصلاً وجود خارجی نداشت. چه کسی را سراغ دارید که در آن شرایط و با آن همه حرکت ها و تحولات و نوسانات و تفاوت ها در ادامۀ نهضت تا پایان عمر صادقانه و رها از کوچکترین تعلقی در خدمت امام باشد؟ ‏

‏در سخنان و پیامهایی که پیرامون شخصیت حاج احمد آقا گفته اند همگی روی وجهۀ ایثار گری ایشان تأکید خاص دارند. برای آنانکه نه سالهای انقلاب را درک کرده اند و نه در بطن انقلاب بوده اند و هم برای آیندگانی که انقلاب و تاریخ آن را از افواه یا از کتابها خواهند شناخت لازم است وجهۀ ایثار ایشان بیشتر باز شود. می دانیم آن ‏

حضورج. 22صفحه 338
‏بزرگوار بلحاظ موقعیت استثنایی و خاصی که داشت می توانست کنار امام برای خود دفتری بزند و حتی دنبال درس و مطالعه و تحقیق و طی مدارج علمی برود و بذری برای آیندۀ خود بیفشاند و حتی خشت روی خشت بگذارد تا حداقل بلحاظ علمی وزنه ی باشد. خصوصاً که اصولاً فرزندان امام افرادی هوشمند و مستعد بودند نمونۀ کامل آن وجود حاج آقا مصطفی بود که از استعداد خاصی در درک و استنباط احکام ونظریه های علمی – فقهی برخوردار بود. در عین حال که عمری از ایشان نگذشته بود. حاج احمد آقا که حداقل می توانست به چنان مدارجی نایل آید اما دیدیم که به واقع در راه سلامتِ جانِ امام، در راه کارساز تر بودن امام در جهت تقویت نهضت، در راستای تداوم افکار و اندیشه ها و حفظ و نگهداری امام به واقع از حقوق اولیه خود نیز گذشت. از آنجا که امام چند سالی را بیمار بود حاج احمد آقا خود را وقف امام کرده بود. شاید در تمام عمر بخصوص پس از ورود به نهضت نتوانسته بود یک روز بدون اضطراب و دل مشغولی به امور شخصی خود بپردازد تا چه رسد به اینکه با خانوادۀ محترم مانند هر خانواده و فرد مذهبی به سیاحت و زیارت برود. حداقل این بود که حاج احمد آقا بتواند مکه، سوریه، مشهد و سایر اماکن متبرکه و مقدسه را سالی یکبار زیارت کند. اما در رهِ منزل لیلی از سر ارادت و تکلیف از این حقوق طبیعی و اولیه خود نیز گذشته بود. به ویژه در سالهای آخرین  عمر امام عزیز که شبانه روز باید تحت مراقبتهای خاص قرار می گرفت. شرایط جسمانی امام بگونه ای بود که مرحوم حاج احمد آقا بر مبنای احساس تکلیف حتی لحظه ای از امام  غفلت نمی ورزید. ‏

‏مراقبت از سلامت حضرت امام برای احمد آقا مسئولیتی ورای یک پدر بود، زیرا امام تنها برای بیت شریف خود پدر و پیر بزرگ نبود، امام پدر یک ملت بود قلب امام قلبِ خودش تنها نبود. نبض امام نبض اسلام بود، قلب ملتی بود که پس از قرنها گرفتاری و ستم و جور و استثمار توانسته بود از زیر ستم سلاطین و شاهان جانی سالم بدر آورد. ضربان قلب امام نبض اسلام بود، قلب ملتی بود که در راه اهداف بلند و الهی آن اَبَرمرد به واقع به میدان آمده بودند. از جان و مال و فرزندان و عزیزان مایه گذاشته بودند. حساسیت و شرایط تاریخی در سالهای آخر عمر امام به خصوص جریان دفاع مقدس و جنگ تحمیلی بگونه ای بود که اگر امام عزیز بسیاری از مواضع را روشن نمی کرد، مسائل را حل نمی کرد، خطوط مبارزه و ادامۀ انقلاب و نهضت را ترسیم نمی کرد، پس از آن زعیم بی تردید دیگران با مشکل روبرو می شدند. ‏

‏نکته ظریف دیگر در زندگی حاج احمد آقا اینکه ظرفیت بالا و توداری و خود نگهداری ایشان است. ایشان شاهد مستقیم مسائل و تصمیم گیریها و حرفها و احکام و دستوراتی ‏

حضورج. 22صفحه 339
‏بود که بلحاظ امنیتی و حیثیّتی با سرنوشت کشور و اشخاص و افراد و جناحها رقم می خورد. جه بسا کوچکترین استنباط شخصی و تفسیر به رأی از آراء امام می توانست افراد یا جناحهایی را برای همیشه به انزوا بکشد یا حتی نجات دهد و حیات بخشد. اما تا امام در قید حیات بودند هرگز ندیدیم که ایشان در کنار بیان و تحلیل و تفسیر کلام امام موضعگیری کنند. برای آنانکه واقعاً دستی بر آتش دارند و از حساسیت شرایط آگاهند حتی از پشت پرده هم با خبرند معلوم می شود که ایشان چقدر استادانه و صادقانه و خداپسندانه عمل کردند. روی خود و آراء خود به تمام معنی پای گذاشتند و بی تردید این رفتار نتیجۀ طی مراحلی از سلوک و عرفان است. اگر بگوییم آن مرحوم مصداق این کلام بلند شهید آیة الله محمد باقر صدر شده بود که ذوبوا فی الخمینی کماذاب فی الاسلام. سخنی به گزاف نگفته ایم. بد نیست اینک که رشته کلام به بیان برخی از زوایای روحی و معرفتی آن عزیز کشیده شده است به دوران کوتاه پس از رحلت امام و موضعگیریهای بسیار خردمندانه و بزرگ منشانۀ ایشان اشاره کنیم. باز هم یادآوری موقعیت آن بزرگوار خالی از فایده نیست که پس از ارتحال امام از چه موقعیت استثنایی و حساسی برخوردار بود. اما بیعت هموارۀ ایشان بخصوص با رهبری و مسئولین مملکت امکان هر تفرقه و جدایی را از بین برد. به گونه ای عمل کردند که دشمن به هیچ وجه نتوانست از این جانب خللی وارد آورد و سنگر تفرقه ای بیفکند. رسالت ‏
حضورج. 22صفحه 340
‏سنگین ایشان پس از عروج ملکوتی امام بیش از همه حفظ اندیشه ها، افکار و احیای آثار و خط امام بود بی تردید تا در قید حیات بود جزء رجال درجه اول مملکتی بود و حتی برخی هم بدشان نمی آمد پای ایشان را در امور اجرایی و حکومتی بمیان بکشند. اما خردورزی و ذکاوت و موقعیت شناسی و درک و تحلیل عمیق و دقیق و نیز تجربه ارزشمند شان از شرایط و نیز تکلیف و تعهدی که نسبت به بیت مکرم امام عزیز و خانواده و حرم خود داشتند همچنان ایشان را در جایگاهی قرار داده بود که از لحاظ اهمیت چه بسا از امور اجرائی رده های بالای مملکتی هم مهمتر بود. ‏

‏پس از ارتحال امام به واقع تنها محور بیت امام هم ایشان بود. وجود نازنینی که وجودش شمیم عطرافشان و رایحۀ دل انگیز خمینی کبیر را می داد، مردی که روشنی بخش محفل انس یاران بود. مردی که بوی خمینی می داد. مردی که وجودش از آتش خمینی گرم بود. مردی که با وجودش آتش مهر امام در دلها روشن بود اگر چه امام با این امت کاری کرده بود که زبانه ها، شعله ها، جرقه های آتش محبتش با شیر اندرون شده و با جان بدر می شد و به تعبیر خواجه حافظ دوام عشق امام به مردم و عشق مردم به امام بر تمامی جراید عالم ثبت شده بود: ‏

‏هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به ‏

                                  ‏‏ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ما‏

‏ اما باز هم احمد آقا بود که تا حدی جای خالی امام را پر می کرد. حداقل اینکه با دیدن احمد آقا التهاب و سوز و گداز درونی امتی سوگوار اندکی آرام می گرفت. ‏

‏امام خمینی در عصر غیبت و در دورۀ اخیر از حیات مجدد اسلام میزان و صراط بود ملاک و فرقان بود برای تمییز حق از باطل. امام طراح و بنیانگذار انقلاب و حکومتی بود که در تاریخ نهضتها و انقلابهای جهان بدیع بود. حکومتی با محوریّت ولایت فقیه. به تعبیر دیگر؛ خمینی حقیقتی بود که ورای تاریخ و زمان و سلایق و جناحها و گروهها، خورشید وار برتارک جهان می درخشید و بی دریغ مهرشان را بر همگان نثار می کرد. ‏

‏اینک از مجموعۀ آثار، خاطره ها، نوشته ها، خلاصه ای بیش از بیوگرافی با ترجمه احوال احمد آقا را یاد آور می شویم. کاری حتی بیش از اتو بیوگرافی مروری به زندگی آن بزرگوار، در جهت معرفی و باز شناخت شخصیت و جایگاه والای آن عزیز با توجه به تطور تاریخ. بدان امید که برای نسل آینده مفید افتد با تذکار اصل امانت داری در تحقیق و پژوهش که تمامی اسناد و از این پس اکثر مطالبی که خواهد آمد «الا آنجا که قلم بر سر مهر آن عزیز اندکی عاطفی و خیالی شده است» برگرفته از کتاب مهاجر قبیلۀ ایمان است. و نیز یادآوری این نکته که از سر صمیمیت در اکثر موارد ایشان را احمد آقا خطاب کرده ایم. تاریخ تولد بیست و چهارم اسفند ماه هزار ‏

حضورج. 22صفحه 341
‏ و سیصد و بیست و چهار هجری شمسی. ‏

‏طنین اندازی آوای ملکوتی توحید در گوش جانش از زبان روح خدا، و انتخاب نام زیبای احمد برای فرزند. ‏

‏روزی که دیده به جهان خلقت گشود چهار سال پس از تجاوز متفقین به ایران بود. و قبل از تولد ایشان، محمد رضا پهلوی بر اریکه سلطنت و ادامه نظام استبدادی پدرش رضا خان قُلُدر تکیه زده بود. حداقل دو سال قبل از تولد احمد آقا، امام مبانی یا اساسنامۀ حکومت اسلامی را با چاپ کتاب ارزشمند «کشف الاسرار» نوید داده بود. یک سال قبل از تولد آن عزیز نخستین بیانیۀ امام خمینی برای قیام در راه خدا صادر شده بود. به زبان دیگر قبل از چشم بجهان گشودن احمد آقا، آتش انقلاب توسط پدر نستوهشان روشن شده بود حتی با زبانه های ستمسوزش دل مظلومان را گرم کرده بود. ‏

‏هنوز احمد آقا دوران کودکی را سپری می کرد که آوازه «حاج آقا روح‏‏ ‏‏الله» را بعنوان مجتهد برجسته و مبارزی ستمدیده و فقیهی بیدارگر و ظلمستیز شنید و نیز مرجعی که مباحث درس فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق  و کلامش محفل انس فرهیختگان بود و تشنگان کوثر معرفت و دیانت و حکمت را سیراب می کرد. ‏

‏احمد آقا در کانون خانوادگی مردی چشم بجهان گشود که نگاهش آرامش مرداب را بهم می زد. خمینی مردی که مصمّم آمده بود ‏

حضورج. 22صفحه 342
‏تا زنجیر غلامان بشکند. مردی که آمده بود تا مأذنه های خاموش را با آوای توحید آشنایی دوباره بخشد، مردی که وجودش بی دریغی باران بود، مردی که عدالت و قسط را معنی می کرد. مردی که حتی در نگاه هم خدا را بیاد می آورد. مردی که در روزگار غیبت برای دشمنان دین خدا ذوالفقار بود و برای دوستان دین خدا وجودش ترنم باران و پیام‏‏ ‏‏آور فروردین مردی که به تعبیر شاعری نکته یاب آیینه دار نور مصطفی بود و رنگین کمان مهرش از خاک تا خدا. ‏

‏از همان اوان کودکی گوش جانش با زمزمه و نجوای شبانه و مناجات و آوای قرآن مردی آشنا شد که روزی یک تنه در مقابل تمام کفر و الحاد و استکبار جهانی ایستاد چرا که خود به تنهایی نمادی از تمامت اسلام بود. مردی که از پادشاهان باج می گرفت درعین حال تمام زخارف و جلوات دنیا را در راه رضای حضرت دوست به هیچ می انگاشت. از ابتدای عمر در جمع خانوادگی و زیر نظر مردی بزرگ شد که هرگز از مشی سلوک و عرفان عدول نکرد و مردی که بسیاری از تعابیر ارزشی چون جهاد، صداقت، زهد، تقویٰ، تواضع، اخلاص، شجاعت، قناعت، همت، ایثار و... را خارج از قاموس لغات یاد می داد. در وجودش ارزش ها دیده می شد و به تجربه می شد آموخت. ‏

‏در عین حال که جذبه و ابهت پدر او را مات و متحیر می ساخت و ناظر روح بلند و شخصیّت والای پدر بود، در محیطی بزرگ می شد که از فرمانروایی مقتدرانه پدر و تحمیلها و اجبارهای والدین در امور شخصی فرزندان خبری نبود. خانواده ای به واقع استثنایی در مقایسه با نظام بسته تربیتی آن روزگار. ‏

‏در دوران دبستان و دبیرستان مجاز به شرکت  و انجام فعالیتهای ورزشی بود به همین دلیل در عین حال که عضو خانوادۀ زعیمی عالیقدر و مرجعی بزرگ بود می توانست عضو تیم فوتبال دبیرستان هم باشد. در رشته طبیعی از دبیرستان حکیم نظامی قم موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. ‏

‏نقطه عطف مبارزات مردم ایران (پانزده خرداد 42) در زندگی حاج احمد آقا نیز نقطۀ عطفی دیگر  بود. زیرا با دستگیری پدر و روانه حبس و حصر شدن؛ زمانه برادر بزرگتر (حاج آقا مصطفی) را به میدان مبارزه فرا می خواند ولی بعد از او احمد آقا بود  که باید پرچم مبارزه را در اهتزاز نگهدارد. ‏

‏در سحرگاه 1343 احمد آقا شاهد محاصرۀ منزل پدر بود که به دستگیری امام منجر شد. در غیاب امام یکی از وظایف احمد ارتباط گسترده با چهره های برجستۀ روحانیت بود، تبعید امام موجب شد، تا احمد آقا  به نخستین سفر مخفیانه از مرز آبادان بسوی عراق به قصد زیارت و دیدار امام اقدام کند. ‏

‏در سازمان امنیت از همان آغاز نهضت ‏

حضورج. 22صفحه 343
‏دفتری بنام سید احمد آقا خمینی گشوده شد و گروهی را مسئول مستقیم و کنترل و نظارت و تعقیب ایشان کرده بودند. ‏

‏در آغاز حضور و فعالیت سیاسی احمد آقا به سلک روحانیت در نیامده بود. در سفر دوم به عراق به دست مبارک امام به نشان تعهد و مسئولیت پذیری و قبول رسالت روحانیت عمامه به سر نهاد. اگر عشق و ایمان ایشان به مبارزه و همراهی با امام و خدمت به نهضت کبیر خمینی نبود کمتر کسی بدون انگیزه با تمام وجود آنهمه تمهیداتی که برای کنترل و تعقیب در رفت و آمدش به عراق از طرف سازمان امنیت کشور اندیشیده بودند، به مبارزه ادامه می داد. ‏

‏کافی است به برخی از برگه هایی از سوابق مبارزاتی بدست آمده از پرونده احمد آقا نظر افکنیم. ‏

‏در گزارشی، اداره کل ساواک به رؤسای ساواک قم و همدان بدین شرح دستور می دهد: ‏

‏از: اداره کل سوم (136) ‏

‏دربارۀ احمد مصطفوی خمینی فرزند روح الله ‏

‏بازگشت به 295 / ق م – 4 / 2 / 45‏

‏«نامبرده بالا در هفته گذشته از عراق به قم مراجعت و پس از ورود به قم جهت ملاقات شهاب الدین اشراقی به همدان رفته ضمن اینکه آن ساواک گزارشی در این مورد نداده استنباط می شود که مشارالیه جهت انجام مأموریتهایی به ایران آمده از جمله نامه ای که فتوکپی آن ضمیمه می باشد جهت شیخ نصرالله خلخالی به عراق ارسال داشته و ضمن آن مسائلی را مطرح کرده که حائز اهمیت بوده... علی هذا خواهشمند است دستور فرمایید اعمال و رفتار مشار الیه دقیقاً تحت کنترل قرار داده و هدف از آمدن وی به ایران روشن گردد. ضمناً تحقیق و اعلام نمایند وجوه مربوطه از چه طریقی و به چه نحو جمع آوری گردیده و توسط شهاب الدین اشراقی به حوزه علمیه قم حواله شده است.»‏

‏مدیر کل اداره سوم – مقدم‏

‏25 / 5 / 45‏

‏در پرونده حاج احمد آقا ثبت در ساواک تهران آمده است: ‏

‏«آقای صابری این خبر و فتوکپی نامه را به سواک قم و تذکر بدهید سعی نماید نامبرده را شناسایی کند. سوابق احمد مصطفوی قبلاً از فیش استعلام نماید – رونوشت اطلاعیه را به ساواک کرمانشاه بدهید و توجه بدهید که دقت بیشتری در مصاحبه با اشخاص معمول گردد و مشخصات این شخص با استفاده از دفاتر مرزی و آمار و گذرنامه و غیره خواسته شود.»‏

‏خیلی خیلی فوری‏

‏1- به: کل سوم 316‏

‏2- از: کرمانشاه‏

‏3- تاریخ گزارش: 8 / 4 / 46‏


حضورج. 22صفحه 344
‏أ «برابر اعلام ساواک قصر شیرین با توجه به شماره 39016 / 316 – 27 / 5 / 45 آن اداره کل روز جاری احمد مصطفوی همراه عده ای سوقی بساواک مذکور تحویل و در بازجوئی خود را فرزند آیت الله خمینی معرفی می نماید ضمن این که همراه وی مدارکی موجود نیست و اکنون بطور موقت در ساواک قصر شیرین بسر می برد خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به ترخیص نامبرده نظریه ابلاغ تا اقدام گردد.»‏

‏«افشائی»‏

‏«بعرض تیمسار ریاست ساواک رسید مقرر فرمودند به مرکز منتقل گردد.»‏

‏احمد را از قصر شیرین به تهران منتقل و در زندان مخوف قزل قلعه محبوس می نمایند. رسید تحویل او به زندان بقرار زیر در پرونده منعکس است: ‏

‏«غیر نظامی یک نفر بنام احمد شهرت مصطفوی بوسیلۀ مأمورین اداره کل سوم تحول زندان قزل قلعه گردید مأمور زندان: استوار یکم تیموری»‏

‏10 / 4 / 46‏

‏در تاریخ 12 / 4 / 46 قرار بازداشت موقت احمد صادر و به زندان قزل قلعه ابلاغ می شود. ‏

‏از: شعبه 3 بازپرسی دادستانی ارتش‏

‏ب: ریاست سازمان اطلاعات و امنیت‏

‏«درباره: غیر نظامی سید احمد فرزند روح الله شهرت مصطفوی به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی کشور در تاریخ 12 / 4 / 46 قرار بازداشت موقت صادر گردیده است.»‏

‏با تقدیم عین پرونده مقرر فرمایند قرار ‏

حضورج. 22صفحه 345
‏صادره را برویت متهم رسانیده و پرونده را پس از تکمیل اعاده دهند.»‏

‏«رئیس شعبه (3) بازپرسی دادستانی ارتش – سرهنگ ستاد سرفراز»‏

‏«گیرندگان: ‏

‏1- ریاست زندان قزل قلعه جهت اطلاع و بازداشت‏

‏2- دایره آمار و بازرسی قوانین»‏

‏اینک سندی که به عنوان گزارش در تاریخ 30 / 5 / 46 منبع / 1051 با قید خیلی محرمانه علیه احمد آقا گزارش شده است: ‏

‏سید احمد خمینی که سابقاً دانش آموز بوده و اخیراً به لباس روحانیت درآمده و روی این اصل و با توجه به موقعیت پدرش وجهه ای در حوزه علمیه قم کسب نموده و عزیمت وی به ایران و قم باعث نزدیکی و علاقه مندی بیشتر طلاب به مشار الیه می گردد و امکان دارد نامبرده در قم به اتفاق طرفداران پدرش دست به یک سلسله فعالیتهای خلاف بزند و اصلح است اعمال و رفتارش دقیقاً تحت کنترل قرار گرفته و چنانچه وی به نجف عزیمت و در آنجا اقامت نماید به صلاح خواهد بود.»‏

‏اعتراض آشکار و فریاد انقلابی امام به جریان کاپیتولاسیون و دستگیری مخفیانۀ فرزند امام شرایط را بگونه ای پیش آورد که سازمان امنیت برای رهایی از تعقیب و کنترل هایش نسبت به احمد آقا پیشنهاد می کند که تقاضای گذرنامه کند و رسماً از کشور خارج شود ولی او به این درخواست پاسخ منفی می دهد. از فحوای بازجویی ها در سوابق و پرونده مبارزاتی احمد آقا  بر می آید که سازمان امنیت رژیم شاه گویا خوفی از علما و فرزندانشان داشته است. در عین حال که در افواه عام چنین جا انداخته بود که حتی مگسی را هم تحت تعقیب دارد و هیچ نیرو و یا شخصی یا جریانی نمی تواند در برابر رژیم پهلوی و منویات شیطانی ملوکانه اظهار وجود کند. به دو سند زیر دقت کنید، تا روشن شود که چگونه با تأمل و درنگ حسابشده به درخواست و مکاتبه آیة الله حکیم نسبت، به آزادی فرزند آیت الله خمینی بهاء داده است، از طرفی اگر خوفی از قیام و اعتراض مردم نداشت چه ضرورتی داشت خبر آزادی ایشان را بلافاصله از طریق جراید به اطلاع عموم برساند. ‏

‏بخش 316 ساواک با دلایل و توهماتی که قبلاً اشاره کردیم نظریه ذیل را به رئیس کل ساواک پیشنهاد می نماید: ‏

‏«از: بخش 316 ‏

‏تاریخ؛ 19 / 4 / 46 ‏

‏گزارش – خیلی محرمانه‏

‏دربارۀ: سید احمد شهرت مصطفوی فرزند آیت الله خمینی محترماً بطوریکه استحضار دارند نامبرده بالا در تاریخ 8 / 4 / 46 ‏

‏همراه با عده ای سوقی وسیله مأمورین ‏

حضورج. 22صفحه 346
‏ عراق تحویل ساواک قصر شیرین گردیده و در اجرای اوامر تیمسار ریاست ساواک به مرکز اعزام و با صدور قرار از طرف بازپرس نظامی بازداشت شده است. مشارالیه در تحقیقات معموله اظهار داشته دو مرتبه به نحو غیر مجاز به عراق مسافرت کرده و علت مسافرتهای خود را دیدار پدرش (آیت الله خمینی) و زیارت عتبات بیان نموده است در بازرسی معموله مدارکی از او بدست نیامده و برابر اعلام نمایندگی ساواک در عراق یاد شده در حدود هشت ماه قبل بطور غیر مجاز از مرز خرمشهر به عراق  مسافرت... ‏

نظریه: 

‏با توجه به اینکه از شخص مزبور سوابق مضره ای موجود نمی باشد در صورت تصویب نسبت به تبدیل قرار تأمین و آزادی وی اقدام گردد موکول به رأی عالی است. ضمناً  آیت الله حکیم ضمن ارسال نامه ای برای آیت الله عبدالله تهرانی (چهلستونی) خواستار آزادی فرزند آیت الله خمینی شده است.»‏

‏در ذیل همین سند دستور رئیس ساواک چنین منعکس شده است: ‏

‏خبر برای روزنامه ها تهیه شود که سید احمد فرزند خمینی که در نجف ساکن است بوسیله مأمورین عراقی در تاریخ.. به مأمورین مرزی ایران تحویل شد ضمناً تحقیقاتی که انجام شده نامبرده دو مرتبه ‏

حضورج. 22صفحه 347
‏بدون در دست داشتن گذرنامه بطور قاچاق تا کنون از مرز ایران عبور کرده و در نتیجه به وسیله مأمورین عراقی به اتفاق... نفر که بطور قاچاق عبور کرده بوند تحویل شده اند. ‏

‏احمد آقا پس از آزادی از زندان چراغ خانه ای را روشن نگه می دارد که تاریخ ساز بود بیت امام را در قم رونق می بخشد، آن بیت شریف به کانونی زنده، پویا، تبدیل می شود. احمد آقا بواقع واسطة العقد بین امام و یاران و مریدان و پیروان و انقلابیون بود، به همین دلیلها بود که تمایلی برای خروج رسمی از کشور نشان نمی داد. گزارش عوامل سازمان امنیت و اطلاعات کشور مبنی بر فعالیت ایشان پس از آزادی از زندان بخوبی روشن است. و همچنین فعال نگهداشتن بیت امام در قم توسط احمد آقا بخوبی از متن گزارشهای سازمان امنیت مشهود است: ‏

‏یکی از عوامل مخفی ساواک که در میان جمعیت حاضر در منزل امام بوده در تاریخ 12 / 2 / 47 گفتگوی خصوصی یادگار امام با یکی از دوستانش را که استماع کرده به شرح زیر گزارش می کند: ‏

‏«خیلی محرمانه نخست وزیری سازمان اطلاعات و امنیت کشور‏

‏گزارش: درباره رفت و آمد در منزل آیت الله خمینی‏

‏محترماً معروض می دارد: برابر اعلام ساواک قم در تاریخ 6 / 2 / 47 سید احمد خمینی فرزند آیت الله خمینی ضمن مذاکره خصوصی اظهار داشته هر شب از ساعت هشت به بعد رفت و آمد در منزل وی (خمینی) به طور آزادانه صورت می گیرد و جلسات برقرار است: ‏

‏[سند اول]: ‏

‏«خیلی محرمانه؛ ‏

‏از: ساواک قم ‏

‏تاریخ: 30 / 2 / 47‏

‏به: مدیریت کل اداره سوم 316‏

‏درباره: رفت و آمد در منزل خمینی‏

‏عطف به 10892 / 316 – 18 / 2 / 47 بطور کلی مراقبت از منزل خمینی وسیلۀ مأمورین شهربانی قبلاً تا ساعت 8 شب ادامه داشته و پسر نامبرده چندین شب از ساعت هشت شب به بعد از فرصت استفاده و با بازگذاردن درب منزل شروع به تشویق ایادی و تجمع آنان در منزل نموده که پس از اطلاع، مراقبت مستمر و مداوم تا ساعت 11 شب از منزل وی ادامه دارد و به احمد پسر خمینی نیز تذکرات لازم در این خصوص داده شد. ‏

‏رئیس ساواک قم – مهران»‏

‏ساواک مذکور اضافه نموده پس از اینکه مدتی منزل مشارالیه تحت مراقبت مأمورین شهربانی بوده و از ورود به منزل نامبرده جلوگیری به عمل آمده لکن بعلت سهل انگاری و مسامحه مأمورین شهربانی مجدداً رفت و آمد شروع شده و ضروریست ‏

حضورج. 22صفحه 348
‏به منظور ممانعت از تردد در این محل تصمیمات لازم اتخاذ شود. ‏

خلاصه پیشینه: 

‏پس از تبعید خمینی از ایران طرفداران و ایادی او کتابخانه و منزل وی را پایگاهی جهت بحث و تبادل نظر و احیاناً اتخاذ تصمیماتی قرار داده بودند که چون ادامه آن وضع به مصلحت نبود لذا با انجام تشریفات قانونی کتابخانه و منزل خمینی بازرسی و رفت و آمد در این محلها تحت کنترل مأمورین شهربانی قرار گرفت. ‏

نظریه: 

‏از ساواک محل خواسته شد با نفوذ در این جلسات ماهیت اصلی آنان را آشکار نماید.»‏

‏در تاریخ یازدهم مهر ماه 1348 با دختر فاضله حضرت آیة الله سلطانی طباطبایی ازدواج می نماید. ‏

‏از جمله کارهای مهمی که احمد آقا در غیاب و تبعید امام بعهده داشت، تنظیم برنامه پرداخت شهریه طُلّابی بود که از طرف امام شهریه می گرفتند. ‏

‏سفر سوم احمد آقا به جانب مکه و عراق و لبنان انجام گرفت. دیدار با امام موسی صدر و اخذ خبر از مبارزات و وضعیت شیعیان آن منطقه و آموزش دورۀ نظامی فشرده در پایگاه نظامی شهید چمران. ‏

‏مرحلۀ بعدی مبارزات احمد آقا تماس و همکاری با آیة الله خامنه ای، آقای هاشمی رفسنجانی و شهید اندرزگو شهید محمد منتظری است. ‏

‏سفر به پاکستان و اخذ خبر از اوضاع مسلمانان  آن کشور و ادامه مبارزه مخفی و چاپ اطلاعیه ها و پیامهای امام مرحلۀ بعدی مأموریت اوست. ‏

‏نکته مهم در سابقه مبارزاتی احمد آقا زیرکی و هوشمندی ایشان است. در شرایطی که تمام حرکات و سکنات و فعالیتهای ایشان کاملاً تحت نظر و کنترل بود، به راحتی هر جا که اراده می کرد سفر می کرد و با هر کسی که لازم بود تماس می گرفت. هر مأموریتی که به وی واگذار می شد در کمال شهامت و رشادت و با رعایت تمام اصول ایمنی مبارزه و شرایط اختناق و خفقان به احسن وجه به اتمام می رساند. در حالیکه مأموران سازمان امنیت بطور ویژه ایشان را تحت نظر داشتند، ناگهان مطلع می شوند که از مشهد سر درآورده است و این زیرکی و توانمندی او را اثبات می کند به سند زیر دقت کنید: ‏

‏رئیس ساواک قم – مهران»‏

‏3- «به: ریاست ساواک قم – خیلی محرمانه‏

‏از: اداره کل سوم (316) ‏

‏درباره: سید احمد خمینی‏

‏«بطوریکه استنباط می شود آن ساواک از اعمال و رفتار نامبرده بالا بی اطلاع است و ‏

حضورج. 22صفحه 349
‏نشانۀ آن مسافرت وی به مشهد و عدم اطلاع ساواک قم از این جریان می باشد و ساواک محل می بایست با کمال هوشیاری از تصمیمات مشار الیه قبلاً آگاهی حاصل نماید و مراتب را بموقع منعکس سازد تا به محض خروج از منطقه توسط سایر ساواکها مراقبت گردد. خواهشمند است دستور فرمائید به مسئولین امر تذکر لازم داده شود و نتیجه را اعلام دارند. ‏

‏مدیر کل اداره سوم – مقدّم ‏

‏هجرت چهارم و آخرین ایشان عراق در سال 1356 صورت گرفت. برای هماهنگی بیشتر با رهبری انقلاب و آمادگی کامل وی برای خدمت به شخص امام و بیت مکرمشان؛ زیرا در همان سالها بود که برادر بزرگتر که در غیاب احمد در خدمت پدر بود به شهادت می رسد. بعد از شهادت حاج آقا مصطفی خمینی حضور شخصیتی با تجربه و گداخته کاملاً ضروری بود تا با مدیریت قوی منزل امام را به احسن وجه بپذیرد. از آن پس رازدار یگانۀ امام شخص احمد آقا بود، طرف مشورت امام کسی که بواقع وظیفه فرزندی اش را به احسن وجه انجام داد. هجرت با امام از عراق و کویت به پاریس و آغاز فصل جدیدی در مبارزات و نهضت امام کبیر در قضایایی که قبل از فرود هواپیما در پاریس پیش آمد، رفتن به مرز کویت و ممانعت از ورود امام به کویت و بازگشت مجدد به نجف، با تأخیرهای بعضاً 9 تا 10 ‏

‏ ‏

حضورج. 22صفحه 350
‏ساعته در جاده ها و مرزها. بررسی کشوری دیگر برای مهاجرت امام و نهایت انتخاب پاریس و پرواز به فرانسه، استقرار در نوفل لوشاتو همگی مشورتها با احمد آقا می شد و چه دقیق و حساب شده حرکت کردند، تا صدای مظلومیت مسلمانان ایران و محرومان جهان را بگوش جهانیان برسانند. نقش بسیار کارساز یادگار امام در برنامه ریزی فعالیتهایی چون ملاقاتها، مصاحبه ها و دیدارهای امام در نوفل لوشاتو با گروهها و شخصیتها قابل تعریف و توصیف نیست. روی اهمیت حضور احمد آقا در کنار امام در آن شرایط باید تأکید کرد، زیرا امام و اطرافیان چند سالی از کشور بدور بودند ولی احمد آقا  تازه از متن اخبار ایران برگشته بود سالهای سال از جریانهای پنهان و آشکار، جناحها، گروهها و وضعیت و شرایط  حوزه ها، علما، مبارزان و نیروهای انقلابی و نیز ترفندهای سازمان امنیت و نیروهای رژیم پهلوی، بخوبی با خبر بود، کوله بار گرانسنگی از تجارب مبارزاتی و اطلاعاتی ارزشمند را همراه داشت. ‏

‏نقش حیاتی ایشان اینکه از نفوذ گروههای سیاسی و منحرف و فرصت طلب که واقعاً روحانیت را قبول نداشتند و موج سواران شرایط مناسب سیاسی بودند جلوگیری می کرد در ترجمه ها و بازگردان پیام ها، سخنان و مصاحبه های امام دقت و وسواس خاصی بخرج می داد که مبادا در جهت اهداف و خواسته های افرادی تفسیر شود که در جهت منویات امام عزیز نباشند. در تمام جریانها و وقایعی که در پاریس رخ می داد یا در تصمیمهای مهم و سرنوشت ساز حضور احمد آقا محسوس بود. ‏

12 بهمن 1357‏ بازگشتی پیروزمندانه، قهرمانانه، سربلند و افتخارآور به ایران در معیت پیری که ستون خیام و بنیان خانه ستم و استکبار را لرزانده و در هم کوبیده بود. در معیت طلوع خورشیدی از مغرب شاهد با شکوهترین استقبال تاریخ بشری بود. احمد آقاجان شیفته و شیدایی که با دلی پاکباخته، قلبی سرشار از مهر امام همواره سایه به سایۀ امام بود که مبادا خدای ناکرده مویی از سر امام کاسته شود، مبادا جان امام بخطر بیفتد. ‏

‏فشار جمعیت و تلاش بی وقفۀ احمد برای حفاظت از جان امام در بهشت زهرا بقدری ایشان را خسته کرد که برای لحظاتی احمد آقا بیهوش بود و پس از آن که امام سخنرانی تاریخی خود را ایراد فرمودند در معیت پدر با نظر امام اندک تغییری در برنامه داد که همین تغییر تا حدی برنامه و فرماندهی ژنرالهای شکست خوردۀ ایرانی و آمریکایی را بهم زد. همین که ناگهان تصمیم گرفتند در راه برگشت در بیمارستان امام خمینی امروز فرود بیایند، این تصمیم، خارج از برنامه ای بود که ژنرالهای ایرانی ریخته بودند و لحظه لحظۀ جابجائی امام را تحت تعقیب و نظارت داشتند. ‏

‏در دهم اسفند 1357 امام به همراه احمد ‏

حضورج. 22صفحه 351
‏آقا عازم شهر خون و قیام قم شد. ملاقاتهای مکرر و دیدارهای روزانه با نیروهای انقلاب و پاسخ به عطش و التهاب و عشق مردم برای دیدن جمال جانان و چهره نورانی و ملکوتی امام که فوج فوج در قالب دسته ها، گروهها، حتی پیاده صدها کیلومتر راه می رفتند تا در قم با یک نگاه به امام جان تازه بگیرند، همه اینها باید توسط افرادی سازماندهی و برنامه ریزی می شد. کسی که مغز متفکر پشت صحنه بود کسی جز یادگار عزیز امام، حاج احمد آقا نبود. ‏

‏بازگشت امام از قم برای مداوا و بستری شدن در بیمارستان شهید رجائی در بهمن 1358 به واقع باز شدن دریچه دورانی سخت و التهاب آور در تاریخ انقلاب و سابقۀ مبارزاتی احمد آقا  و تحولات سیاسی در نظام اجتماعی محسوب می شد. ‏

‏تسخیر لانه جاسوسی و انقلاب دوم و نقش احمد آقا در این حرکت انقلابی و حضور شخص ایشان در جمع دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در محوطه سفارت تأیید حرکت حسابشده دانشجویان انقلابی محسوب می شد. حضوری که به دانشجویان در آن شرایط خاص با وجود مخالفت صریح دولت وقت جان تازه داد. تیزهوشی حاج احمد آقا  در برابر اعمال فشار نخست وزیر دولت موقت و تهدید به استعفا در اعتراض به حرکت دانشجویان و تصمیم انقلابی و خردمندانه احمد آقا مبنی بر اعلام استعفای دولت از طریق جراید و رادیو و تلویزیون بسیاری از فشارهای حسابشده را از سر دانشجویان برداشت. اعلام مواضع صریح و حمایت قاطع فرزند امام برای حرکت انقلابی دانشجویان بزرگترین حمایت و سرمایۀ امید و قوت قلب بود به این جملات حاج احمد آقا  دقت کنید: ‏

‏یادگار امام همچون دیگر وقایع مهم انقلاب در تمام مدت 444 روزی که از آغاز این ماجرا تا زمانی که با تصمیم مجلس شورای اسلامی گروگان ها آزاد شدند، می گذشت طرف مشورت امام و رابط امین رهبری و شورای انقلاب و مسئولین نظام بود. وی علاوه بر انتقال پیامهای امام به مسئولین و فراهم نمودن مطمئن ترین روشها برای اطلاع امام از جزئیات این رخداد مهم، خود نیز به عنوان صاحبنظر در مسائل سیاسی، در چندین مصاحبۀ عمومی تحلیل خویش را از این واقعه ارائه نمود و بر لزوم حمایت همه جانبه از اقدام دانشجویان تأکید کرد. او بعد از امام خمینی نخستین کسی بود که در روز 14 آبان 58 علیرغم ابهامها و تردیدهای فراوانی که دیگران در آغاز ماجرا داشتند، بدون تردید و با صراحتِ تمام در مصاحبۀ مطبوعاتی که در محل سفارت آمریکا برگزار نمود، اعلام کرد: «تمام مردم ایران از این عمل پشتیبانی می کنند.»‏

‏مرحوم حاج احمد آقا  در این مصاحبه اعلام کرد: ‏


حضورج. 22صفحه 352
‏ «به نظر من اقدام دانشجویان، اشغال سفارت آمریکا محسوب نمی گردد بلکه جوانان دلیر ما لانۀ جاسوسی را تصرف کرده اند تا اشغالگران را بیرون رانند.»‏

‏نقش احمد آقا در روی کار آمدن و فعالیت صحیح احزاب از جمله حزب جمهوری اسلامی، کنترل و زیر نظر داشتن جریان بنی صدر، گروههای دیگر سیاسی، خط سوم تشکیل مجلس خبرگان و سایر ارکان حکومتی کشور انکار ناپذیر است. ‏

‏بار دیگر برای روشن شدن نقش احمد آقا در خدمت امام و شدت علاقۀ امام نسبت  به ایشان دست نوشتۀ امام را که در تاریخ 23 / 8 / 1361 بعنوان سندی تاریخی و مهم صادر شده و باقی مانده است می آوریم و از سر درنگ و تأمل باز می خوانیم تا رضایت کامل امام را از معین و کمک کار خود دریابیم: ‏

‏«.. اینجانب در پیشگاه مقدس حق شهادت می دهم که [احمد] از اول انقلاب تاکنون و از پیش از انقلاب در زمانی که وارد این نحو مسائل سیاسی شده است از او رفتار یا گفتاری که بر خلاف مسیر انقلاب اسلامی ایران باشد ندیده ام و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانی نموده و در مرحله پیروزی شکوهمند انقلاب معین و کمک کار من بوده و هست و کاری برخلاف نظر من انجام نمی دهد و در امور مربوطه چه در اعلامیه ها ‏

حضورج. 22صفحه 353
‏یا ارشادها بدون مراجعۀ به من تصرف و دخالتی نمی کند حتی در الفاظ اعلامیه ها بدون مراجعه دخالت نمی کند و اگر در امری نظری دارد تذکر می دهد که تذکراتش نیز صادقانه و برخلاف مسیر انقلاب و مصلحت نیست و من اگر تذکراتش را نپذیرفتم تخلف از قول من نمی کند و من نیز اگر حرفش را صحیح دیدم قبول می کنم و امیدوارم حرف صحیح را از همه کس قبول کنم... ‏

‏... در امور سیاسی مدتی تهمت ها زده شد که احمد طرفدار منافقین است و من در طول مدت انقلاب مخالفتهایی از او می دیدم که دیگران بر آن شدّت و قاطعیت نبودند... یا مسئله طرفداری از بنی صدر، او مادامی که من از بنی صدر بواسطه بعض مصالح جانبداری می کردم او هم گاهی طرفداری می کرد آنگاه که من پرده را بالا زده و او را بر کنارکردم حتی یک مرتبه از او طرفداری نکرد و مخالفت شدید می کرد، یا مسئله خط سوم که مدتی نقل مجالس مخالفان بود و تهمت هایی ناروا می زدند و من او را امر بسکوت کردم و او هیچگاه از خط انقلاب و اسلام خارج نبود و بالاخره اگر بواسطه انتقام جویی از من پس از من گروههایی به مخالفت او برخاستند من دین خود را به او بعنوان یک مسلمان و یک رحم ادا کردم و خداوند تبارک و تعالی حاضر و ناظر است و من امیدوارم که احمد بخدای تبارک و تعالی اتکال نماید و از غیر او از هیچکس نهراسد و در خدمت بخالق و خلق بواسطه تهمت ها و مخالفت ها بخود تزلزل راه ندهد و درخدمتها از خداوند متعال چشم داشت داشته باشد و برای بدست آوردن هیچ مقامی قدم بر ندارد و چون او را شخصی مفید برای انقلاب می دانم امیدوارم در کنار وفاداران به انقلاب و متعهدان در راه اسلام و هدف به خدمت هر چه بیشتر قیام کند و با برادران انقلابی و ایمانی در خط انقلاب و اسلام کوشش کند و از هیچ خدمتی مضایقه ننماید و پاداش از هیچ مخلوقی نخواهد و خدمت را در راه کشور اسلامی و اهداف الهی خالصانه و برای رضای خالق جل و علا ادامه دهد. و به مستمندان و مستضعفان که حق تعالی سفارش آنان را فرموده بیش از دیگران خدمت کند  و دیگران را به خدمتگزاری دعوت کند و هر چه مشکل در راه خدمت به هدف که اسلام عزیز  است پیش آید و هر چه کارشکنی شود از کوشش برای خدا دست برندارد و برای هر خدمتی که او را دعوت کردند و تشخیص داد مفید است اجابت کند و رضای خدا را با خدمت به خلق جلب نماید. ‏

‏و اما در موضوع روحانیت که گاهی احمد مورد تهمت واقع می شود من او را موافق جدی با روحانیت می دانم اساس روحانیت چیزی نیست که یک نفر مسلم با آن مخالف باشد و اما موافقت بی قید و شرط که هر کس با هر عمل و اخلاق و ایده مورد تأیید او ‏

حضورج. 22صفحه 354
‏باشد و لباس روحانیت به قامت هر کس، اگر چه برخلاف مشی اسلامی انسانی رفتار کند سزاوار و موجب لزوم غمض عین باشد از او و هیچ روحانی متعهد و مسلمان معتقد به ارزشهای اسلامی متوقع نیست و نباید باشد و اینجانب کراراً گفته ام که روحانی نمای غیر مهذب و در غیر خط اسلام از ساواکی برای اسلام و جمهوری اسلامی خطرناکتر است. در هر صورت احمد در این باره از خط اسلام و خط روحانیت متعهد پیروی می کند و امید است انشاء الله تعالی در این خط مستقیم و صراط الله است پایدار باشد.»‏

‏از31 شهریور 1359 با شروع جنگ تحمیلی میدان و فضایی دیگر برای احمد آقا در همراهی با امام باز شد. نقش احمد آقا را در شرایط حساس و سرنوشت ساز و روزهای حمله و عملیات و قوت قلب دادن بفرماندهان نظامی و انتقال رضایت و دعای خیر امام از جماران به خطوط مقدم جبهه ها را باید در کتابی مستقل و جامع بررسی کرد. باشد که این مهم را کسی از لابلای مصاحبه ها، خاطره ها، اسناد و سوابق، تدوین به تاریخ تحویل دهد. ‏

‏در دوران جنگ حل مشکل بنی صدر به طریقی که کشور بهم نخورد و دشمن متجاوز که کیلومترها از خاک ایران اسلامی را در اشغال داشت تقویت نشود، از جمله مسائل پیچیده ای بود که برای شکست یک نظام، انقلاب و ملت و کشور کافی بود، ولی دیدیم با تدبیر امور چگونه مشکل حل شد، وجود کارساز و گره گشای احمد آقا را در این مورد نیز باید در مقاله ای دیگر بررسی و تحلیل کرد. ‏

‏اتمام جنگ با صدور بیانیه تاریخی امام در تاریخ 29 / 4 / 1367 دورۀ جدیدی را در ادامۀ مسئولیت پذیری احمد آقا رقم می زد. ‏

‏سینۀ احمد آقا گنجینه اسرار بود بسیاری از خاطرات، سوابق حرفها را می دانست که در صحیفۀ روشن دل ثبت داشت، اما، مگر یک انسان چقدر می تواند حرف بشنود و در دل نگهدارد. البته که خداوند به بندگان خاص خود در راستای رسالت و تعهدی که در راه ترویج احکام الهی بعهده می گیرند شرح صدر عنایت می کند. به این سخن حجةالاسلام سید محمود دعایی توجه کنید: ‏

‏«حاج احمد آقا اسرار زیادی را در سینه داشت، در انعکاس گزارش صحنه های اطراف امام به ایشان، واکنش های امام را می دید و طبیعتاً این واکنش ها قابل انتقال نبود و در سینه اش محفوظ  می ماند. از آن طرف در واکنش ابلاغ پیامهای امام به مجامع و شخصیتهای مختلف، واکنش های آن شخصیتها و مجامع را می شنید و می دید و اینها برایش راز بود و به امانت در سینه دریایی خود نگه می داشت.»‏

‏پرستاری و غمخواری و مراقبتهای خاص پزشکی، حضور دائم بخصوص شبها بر امام ‏

حضورج. 22صفحه 355
‏و چه شبها که تا سحر بیدار بود، در تمام لحظه ها دل در گرو سلامت و آسایش امام داشت. به فکر امام بود و ایثارهای دیگر هم از او شخصیتی استثنایی ساخته بود تا آنجا که رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیة الله خامنه ای دربارۀ احمد آقا گفته است: «بی شک سلامت و توان جسمی و قدرت کاری آن قائد عظیم الشأن در دوران پر مخاطره ده ساله، با وجود کهولت سنی و بیماری قلبی، در میان عوامل و اسباب عادی از همه بیشتر به ابتکار و مراقبتها و پیگیری دلسوزانه این فرزند مهربان وابسته بود. ملت ایران از این بابت بسی مدیون این عزیز فقید است (ص 215 مهاجر قبیله ایمان). ‏

عروج امام، تنهایی احمد، تحمل سوگ سنگینِ هجران خمینی کبیر: 

‏فکر نمی کنم کسی بتواند مدعی باشد رحلت امام به اندازۀ احمد آقا برایش شکننده، سخت، غیر قابل باور، تحمل ناشدنی، کشنده و دردناک باشد. با ارتحال امام و پیوست و طیران روح بلند پیشوا به آستان قرب الهی، مردی، یاری، برادری، هارونی، همدمی، موسایی، عزیزی، عاشقی، فرزندی و محرمی در زمین تنها شد. از برکت وجود مردی محروم شد که هیچکس نمی توانست یک هزارم از آن وجود نازنین را برایش پر کند. خلاء نبود امام براستی پشت احمد آقا را لرزاند، داغ جگر سوز رحلت امام در شبانگاه سیزدهم خرداد 1368 بر او بسیار سنگین بود. مبالغه نیست اگر بگوییم در همان شب بود که به واقع از پیکر عزیز احمد آقا نیز مرغ جانش پرید و پس از آن احمد آقا احساس کرد که مسافر وادی دیگری است. فقط منتظر لحظه موعود بود تا به امام و قائد و پیرو قطب و مراد و شیخ و مولا و پدرش بپیوندد و مانند ایشان در جوار قرب و رحت الهی به آرامش ابدی فرو رود. احمد آقا پس از رحلت امام حقیقتاً در نیستان عالم از خمینی جدا افتاده بود و چون نی می نالید اما در خویش صدای ناله ها و نجواهایش را فقط در دل بیان می کرد. به واقع یوسفی در چاه غریبانۀ دنیایی بی امام فرو افتاده بود. ‏

‏با این همه باید گفت پس از امام فراز دیگری در زندگی احمد آقا شروع شد که به احمد و عصر بعد از امام موسوم است. نخست اینکه دیدار احمد آقا آتش هجران مردم را که در فراق مولا و امامشان می سوختند تا حدی خاموش می کرد. اگر چه گل در گلستان نبود ولی رایحه و شمیم امام را می شد در وجود احمد آقا استشمام کرد و همین موجب آرامش شیفتگان و بی قرارانی بود که سر از پای نشناخته، قرار از کف داده وارد حسینیۀ جماران می شدند و بر سر زنان و فریاد کنان امام را فریاد می کردند. البته تحمل آن سوگواریها و بر سینه و بسر زدنها دل ‏

حضورج. 22صفحه 356
‏احمد آقا را به درد می آورد و شدیداً متأثر می شد. اما باز وجود نازنینشان در غیبت خورشید برکتی بود که چه بسا در مرحله ای از انقلاب کارساز بود. بعد از غروب جسمانی امام، احمد آقا برای رهبری و رئیس جمهوری و سایر مسئولان کشوری و لشکری برادر و پشتوانه ای امید بخش بود. بخصوص که با خرد ورزی هر جا که لازم بود با اعلام نظر و حمایت انجام وظیفه می کرد. ملاقات با دیدارکنندگان بیت امام با شخصیتهایی که به زیارت مرقد امام می آمدند، نظارت مستقیم بر چاپ و نشر آثار و اندیشه های امام، مدیریت حرم مطهر، خدمت بیش از پیش به والدۀ عزیزش – همسر بزرگوار امام ـ  سرپرستی بیت مکرم امام همۀ اینها مسئولیت های حساسی بود که احمد آقا را شدیداً مشغول کرده بود. ‏

‏سرانجام تقدیر الهی چنان رقم خورد که در شامگاه 25 اسفند 1373، پس از فراق و جدایی پدر به ندای حضرت حق لبیک بگوید و به آرزویی که بعد از رحلت امام داشت، دست یابد. اگر چه جان او از قالب تن رها شد و مرکب جسم را رها کرد و مرغ باغ ملکوت از قفس تن خلاصی یافت و زندان پیکر را شکست و رفت، اما سوگی عظیم میراث ما شد، سوگواران مشکی نشینی که همچنان در هجران زود هنگامش می سوزند، خلوت گزینانی هستند که یاد و مهرش را در دل زنده دارند. بی تردید بیت خود احمد آقا نیز در مسیر طولانی مبارزه در ایثار و ثواب گذشت ایشان سهیمند و جا دارد توسط این ملت قدرشناس بگونه مقتضی مورد تقدیر قرار گیرند. چرا که احمد آقا به تعبیری وقف امام شده بود همانگونه که امام وقف اسلام شده بود. خدای را شکر که از آن سلالۀ پاک و نسل مطهر عزیزانی بجای مانده اند، که بزرگتر از همه حضرت حجةالاسلام والمسلمین حاج سید حسن آقای خمینی است. مردی که انشاء الله در سایه عنایات و توجهات خاص حضرت بقیة الله الاعظم تبار نامۀ افتخار آفرین خمینی در دستانش رقم تکامل خواهد خورد. مردی که از سلالۀ حضرت روح الله است. مردی که در قرن حاضر و روزگار غیبت خمینی کبیر روزی پرچمداری دیگر خواهد شد. مردی که با وجود مبارکش فریاد بلند و رسای خمینی هرگز از یاد نخواهد رفت مردی که ادامه فریاد و بیدارگری خمینی است. مردی که انشاء الله تعالی چون پدر و جدّش فولاد در دستانش آب می شود. مردی که به یاری دین خدا بر خواهد خاست. مردی که پاسدار حریم قرآن و اسلام خواهد شد، مردی که پاسدار چراغ هدایتی است که با دستان مبارک امام روشن شد. مردی که لوای خونچکان جد بزرگوارش حضرت اباعبدالله الحسین را در بالاترین قلۀ چکادنشین ارض به اهتزاز در خواهد آورد. ‏

‏«انشاء الله تعالی»‏

‎ ‎

حضورج. 22صفحه 357