تجلیل معیارها متن بیانات حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای خاتمی ریاست محترم جمهوری در دیدار با مسئولین و برگزار کنندگان کنگره بزرگداشت شهید آیت ‏‏‏الله حاج سید مصطفی خمینی

تجلیل معیارها

متن بیانات حجةالاسلام والمسلمین جناب آقای خاتمی ریاست محترم جمهوری در دیدار با مسئولین و برگزار کنندگان کنگره بزرگداشت شهید آیت الله حاج سید مصطفی خمینی

‏ ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین و علی آله الطیبین الطاهرین. علاقه مند بودم که در تمام جلسات این همایش که برای بزرگداشت نام و یاد و شناساندن شخصیت والای حضرت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی قدس سره شریف برگزار شده بود، حضور پیدا بکنم و از نزدیک از محضر صاحب نظران، عالمان و سخنرانان مجلس بهره بگیرم و خسارت عدم حضور را با این امید بر خود هموار می کنیم که ان‏‏ ‏‏شاء الله در آینده آثاری که منتشر خواهد شد و مطالعه این آثار بتواند این مشکل را و این خسارت را از ما دفع بکند. ‏

‏از حضور خواهران عزیز و برادران بزرگوار در اینجا سپاسگزارم گرچه باعث شرمساری من شد که زحمت کشیدند و آمدند اما خوشحال هم هستم که از نزدیک زیارت می کنم شما عزیزان را و تقدیر می کنیم از زحمات همۀ بزرگواران که طی ماههای متمادی برای برگزاری موفق این گردهمایی برنامه ریزی و تلاش کردند. بخصوص برادر بزرگوارمان حضرت آیت الله جناب آقای بجنوردی و برادر ارجمندمان حضرت حجة الاسلام والمسلمین جناب آقای محتشمی و سایر عزیزانی که نام بردن آنها باعث تطویل بحث ما می شود. البته مطالبی که جناب آقای بجنوردی دربارۀ من فرمودند و بخصوص شعر بلندی که در اینجا ایراد کردند بنده خودم را به هیچ وجه درخور این ستایش ها نمی بینم و معتقدم که این بزرگواران شخصیت خوب خودشان را به نام من ‏

حضورج. 22صفحه 312
‏بازتابانده بودند. من در یک مصاحبه ای دربارۀ آیت الله حاج آقا مصطفی عرض کردم که بعضی ها فقط آقازاده اند یعنی همۀ شخصیت آنها انتساب آنها است به یک انسان بزرگ از خود هیچی ندارند و متأسفانه در بسیاری از بیت های روحانی و غیر روحانی ما، از این آقازاده ها زیاد بوده اند اگر بخواهیم در یک کلام دربارۀ شخصیت بزرگی مثل حاج آقا مصطفی تعبیری داشته باشیم، باید بگوییم هم آقا بود و هم آقازاده، یعنی ایشان ملاکهای آقایی و سیادت را حتی اگر پسر حضرت امام نبود داشت و می دانیم که در اسلام و در بینش صحیح انسانی آقایی به ایمان، علم و تقوا است. هر کسی عالم تر، متقی تر، باورمندتر باشد آقاتر است. منظورم از آقا بودن هم آن امور اعتباری و تشریفات و منصب و مقام و اینها نیست البته حالا که من می گویم آقا، منظوری نیست و خانمها می توانند آقا باشند؛ به این معنا، یعنی می توانند کسب فضائل انسانی علم و تقوا و ایمان بکنند، یعنی یک انسان برجسته بودن. جناب آقای حاج آقا مصطفی رحمة الله تعالی علیه این خصوصیت را داشت، البته یک مظلومیت هم داشت، بیش از دیگران و آن این که چون پسر حضرت امام بود شخصیت او تحت شعاع شخصیت فوق العاده بزرگ امام قرار گرفت و چون ایشان فانی در پدر بود و واقعاً دستیار و پیرو واقعی امام بود، خودش را فراموش می کرد تا راه امام روشن و درخشان بماند و پیش برود مثل یک سرباز در عرصه بود و مجالی برای عرضۀ خویش و به هر حال نشان دادن مقام اثبات به قول ما آخوندها نبود. ‏

‏خود روحیۀ حضرت امام هم که بشدت از این که امور منتسب به شخص ایشان بشود و به جای ستایش از انقلاب و تقویت انقلاب از شخص ایشان یا منسوبان ایشان یا آنچه به ایشان مربوط می شد، خدای ناکرده متمایل بشود، سخت تلاش داشتند که ستایشی و هر تجلیلی که هست از آن راه و رسمی بشود که امام نمایندۀ او بودند، بیخود نیست که امام می فرمایند به من خدمت گزار بگویند بهتر است تا بگویند رهبر، آن هم رهبری که یک انقلاب را در دریایی از خون و شکنجه و اعدام و تبعید و سخت گیری و دشمن کامیهای داخل و خارج عبور داد و پیروز کرد و نظام جمهوری اسلامی را مستقر کرد و مردم از جان و دل فداکارانه در خدمت ایشان بودند. ‏

‏از جمله اینکه سخت ابا داشتند از این که برای این فرزند بزرگوارشان که باز خود ایشان تعبیر به امید آیندۀ اسلام کرده بودند، تجلیلی صورت بگیرد. یقیناً اگر حاج آقا مصطفی پسر امام نبود یک عالمی مثل ایشان با وضعیت و آن نقشی که داشت و بعد در می گذشت بیشتر مورد تجلیل و ستایش قرار می گرفت. خوب شاید خود حاج آقا مصطفی هم همین را می خواست و ما ‏

حضورج. 22صفحه 313
‏معتقدیم که آن طور که باید و شاید شخصیت ثبوتی آقای حاج آقا مصطفی هیچ قابل مقایسه با شخصیت اثباتی ایشان نیست یعنی به مراتب آنچه که بود از آنچه که می نمود بیشتر و بزرگتر بود. در شناخته شدن شخصیت به هر حال نمی گویم کوتاهی شد، شرایط اقتضا می کرد که این چنین باشد و بسیار برای ما شاید بگوییم باعث تأسف است که هفت هشت سال بعد از رحلت امام این گردهمایی برگزار می شود. شاید می بایست زودتر از این، این کار می شد تا معلوم بشود ایشان یک فقیه مبرز، یک فلسفه دان برجسته، یک مفسر پردانش و توانا و عمیق، یک سالک و یک اهل معنا و اهل عرفان درخور هرگونه احترام بود. البته زمان می خواهد. من در جریان جزئیات این گردهمایی نبودم ولی حتماً در این زمینه مقالاتی نوشته شده، سخنرانیهایی شده است و ان شاء الله این آغاز کار باشد. ‏

‏با ذکر این معنا که باز هم ما دچار افراط و تفریط  نشویم. یعنی به جای تبیین شخصیت افراد به وادی شخص پرستی نیفتیم. آفتی است که متأسفانه گاهگاه در جامعۀ ما به چشم می خورد و در جوامعی مثل جوامع ما زمینۀ بوجود آمدن این آفت زیاد است. حتی معتقدم که در بسیاری از موارد شخصیت خود امام در پس ستایشهای گزاف گونه از شخص ایشان پنهان مانده است. مطلق کردنها، ستایشها، تحلیلهای مبالغه آمیز و آنچه که گم می شود، شخصیت ‏

حضورج. 22صفحه 314
‏والایی است که ما حالا به خاطر آن شخصیت این قدر تجلیل می کنیم از انسانها. ‏

‏اینکه یک روحانی برجسته ای بیاید سالهای عمر جوانی اش را صرف آموزش بکند و در عین حال تحقیق و تحصیل و تحصل بکند و بعد در همۀ آنها متوجه سرنوشت جامعه اش باشد در جریان مسائل روزگار خودش باشد. نسبت به سرنوشت مردم جامعه و کشور خودش و همۀ مسلمانها دغدغۀ خاطر داشته باشد. عرفان او، او را از درد انسانها را احساس کردن، جدا نکند.‏

‏سیاستمداری او، او را از عرفان و عبادتش دور نکند و علم اندوزی و تحقیق او را از اینکه در عرصۀ اجتماع باشد جدا نکند. یک انسان عالم، فقیه، مبارز، سیاست مدار و شجاع این جمع بشود و بیاید در رأس یک انقلابی که با حضور مردم به صورت یک حادثۀ بزرگ و واقعۀ بزرگ زمان در آمده قرار بگیرد، یک رژیم را سرنگون بکند بدون توسل به نیروهای نظامی، خیلی مسئلۀ مهمی است. یعنی خود به اصطلاح کالبدشکافی انقلاب اسلامی و تمایز او با سایر تحولاتی که بوده، خودش جای بحث فراوان دارد و بعد استقرار پیدا بکند یک نظام اسلامی که در عین حال سعی بشود که در درون این نظام اسلامی انسانهای سربلند آزادی وجود داشته باشد، یعنی تعبیری و برداشتی از این که در آن دین و عقل در مقابل همدیگر قرار نگیرند بلکه مکمل همدیگر باشند. آزادی به معنی بی دینی نباشد و دینداری به معنی ضدیت با آزادی نباشد و این به صورت یک نظام تجلی پیدا بکند. قانون اساسی پیدا بکند، نهادها شکل بگیرد. ‏

‏این شخصیت با این عظمت با این بزرگی، گاه این جهات اصلی که این شخصیت کرده در برابر بعضی ستایشهای مبالغه گونه گم می شود که متأسفانه بعد از استقرار قدرت این ستایشها بیشتر است. تا وقتی که قدرت نیست، حالا قبل از انقلاب اگر از امام ستایش می کردند، کسانی ستایش می کردند که بخاطر ستایش ایشان گاه از جانشان می بایست دست بشویند اما وقتی که امام می آیند و پیروز  می شوند و یک نظام مستقر می شود ودر رأس قدرت قرار می گیرند آن وقت گاهی آدم مشکل می شود برایش که این ستایشها، ستایش از قدرت است یا ستایش از شخصیتی که به قدرت اعتبار بخشیده این مشکل وجود دارد. یعنی شخصیت در مقابل ستایش از شخص گم می شود. ‏

‏شخصیت والای حاج آقا مصطفی در طول این بیست سال و قبل از آن تحت شعاع خورشید درخشان امام کمتر شناخته شده است. حالا که این کار را شروع کرده ایم، این کنگره ها و گردهمائیها به ستایش از شخص ایشان که درخور ستایش هست و منظورم این نیست که از شخصی که شایستۀ ستایش است، ستایش نکنند؛ عدل این است که هر ‏

حضورج. 22صفحه 315
‏ چیزی را در موضع خودش بگذاریم. اگر عالمی عالم است باید گفت عالمی و عالم درخور احترام است. اگر مبارزی، مبارز است، مجاهدی، مجاهد است باید گفت. اما ستایشهایی از شخص نباید سبب بشود که ما آن شخصیت را گم بکنیم و معیار و ملاک از دست ما بیرون برود. یعنی شخص بشود ملاک سنجش حق و باطل نه آن معیارهایی که این شخص را بزرگ کرده است. «اعرف الحق تعرف اهله، لا تقاصر حق برجال» این مسئله درس بزرگی است. ما، در شخصیت حاج آقا مصطفی چه چیزی می بینیم که از ایشان تجلیل می کنیم؟ چون پسر امام است؟ به هر حال آقازاده بودن یعنی فقط کسب از دیگران کردن، استفاده از موقعیتهای پدر کردن، اینکه شخصیت را بالا نمی برد. ایشان آقازاده بودند. ‏

‏خوب، فرزند امام بودن یک امتیاز بزرگی است. اما خود حاج آقا مصطفی هم شخصیت علمی برجسته، مبارز، مجاهد صاحب نظر و فکر بودند. امیدوارم که چون این ان شاءالله آغاز کار هست یعنی اول و آخر نیست. شروع این باشد که ما کالبدشکافی شخصیت بکنیم و این معیارها و ملاکهایی را که امام را امام کرده بود، حاج آقا مصطفی را حاج آقا مصطفی کرده بود و دیگر بزرگان ما به لحاظ آن بزرگ هستند اینها در جامعه بسط پیدا بکنند. بخصوص بینش والای امام، در طول تاریخ فقیه زیاد ‏

حضورج. 22صفحه 316
‏داشته ایم، فیلسوف داشتیم، عارف داشتیم، مجاهد داشتیم، مبارز داشتیم. اما به هر حال یک امام پیدا می شود و این انقلاب بزرگ را ایجاد می کند و پیروز می شود. ‏

‏امتیازات امام چیست؟ که البته من معتقدم علاوه بر همۀ اینها بینش روشن امام نسبت به مسائل جهان، مسائل انسان و تلاش برای اینکه اسلام را طوری بشناسد و طوری بشناساند که این اسلام در زمان ما حل کنندۀ مسائل انسان روزگار ما باشد. این مسئله، مسئلۀ بسیار مهمی است من پریروز هم گفتم. این را عرض بکنم: ما جهانی داریم و جهان خویش را عرضه می داریم به منابع دینی و فکری و فقهی و علمی خودمان. بسته به این که کدام جهان را به آن منابع عرضه می داریم جواب آن جهان را می گیریم. جهان را خود انسان باید در آن قرار بگیرد. یعنی مرد زمانش باشد. زن زمانش باشد. مرد و زن زمان خویش باشد یعنی زمان خویش را بشناسد چون اگر بنا بود که اسلام را همین جور گفته باشند و همه چیز گفته شده و از اول تا آخر هر چه که  گذشتگان گفته اند پیروی بکنیم و برویم حداقل ما که اهل اجتهاد هستیم ما که با عرض احترام به پیشگاه برادران و خواهران سنی خودمان معتقدیم که حضرت امام زمان وقتی می آیند می گویند اسلام نو می آورند، پیداست که ذات اسلام نو نمی شود. حق که تغییر نمی کند. بسته به اینکه ما چگونه جهان را ببینیم و چه توقعی داشته باشیم اسلام چگونه با این جهان برخورد می کند؟ ‏

‏جوابهایی که  ما می گیریم متفاوت است. زمان شناسی، تأکید حضرت امام بر تأثیر عنصر زمان و مکان در اجتهاد اسلامی اینها مسائل مهمی است. این از امتیازات برجستۀ خود امام بود که شجاعانه بخصوص در سه چهار سال آخر عمر شریف ایشان این مسائل را خیلی خوب باز کردند. علاوه بر شناخت آن جنبه های به اصطلاح پایدار و مستمر در فقه و اصول و کلام و فلسفه و تمام این مسائل این امتیازی که اهل زمان بودن هم به نظر من بایستی مورد توجه قرار بگیرد. ‏

‏دوستان عزیز ما برای تجلیل و زنده نگهداشتن یا زنده کردن نام و یاد مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی بهرحال گام بزرگی برداشته اند و اجر همه با خدا. ‏

‏امیدوارم که خداوند به همۀ ما توفیق بدهد که حد گذشتگان بزرگ خویش را نگه داریم و با شناخت زحمات و تلاشهایی که آن بزرگوار کرده اند ما هم در ادامۀ مسیر بتوانیم چیزی بر اندوختۀ عظیم گذشتگان در عرصه های علم و عمل بیفزاییم و تحویل آیندگان خودمان بدهیم تا روز و روزگاری که ان شاء الله جهان پر از عدل و داد بشود و حق و حقیقت بر عالم و آدم حکومت کند. ‏

‎ ‎

حضورج. 22صفحه 317