سخنان حضرت آیةالله العظمی صانعی مدظله العالی در بیستمین سالگرد شهادت حضرت آیة الله حاج سید مصطفی خمینی (قدس سره) سه شنبه 29 / 7 / 76، مدرسۀ فیضیه، درس خارج فقه

سخنان حضرت آیة الله العظمی صانعی مدظله العالی

 در بیستمین سالگرد شهادت حضرت آیة الله حاج سید مصطفی خمینی (قدس سره) سه شنبه 29 / 7 / 76، مدرسۀ فیضیه، درس خارج فقه

‏ ‏

‏بحث را ببرم سراغ کسانی که حق خیلی زیادی به بنده و جنابعالی دارند، اینجا می توانیم فقه بخوانیم و می توانیم امانات ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین را حفظ کنیم و می توانیم محییِ آثار اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین باشیم و می توانیم حافظ کتاب و سنت باشیم. ‏

‏من یک مقدار بحث را می برم سراغ آنها، البته نه سراغ همۀ آنها چون سراغ همۀ آنها رفتن، همۀ جهان خلقت هم بخواهد برود معلوم نیست که بتواند سراغ همه آنها و خوبیهای آنها برود، از علماء و فقهاء و شهداء و صالحین و از خدمتگزاران به بشریت «ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها»  و لو دریاها مرکب شود و همه جن و انس نویسنده شوند و در مقابل «یک» هم صفرهای نامتناهی بگذارند باز آمارگیری نِعَم خدا نشده و باز یاد بزرگانی که منشأ همه ارزشهای ما هستندو همه ارزشهای مسلمین هستند نشده و نمی توانیم. ‏

‏لذا بنده به طور اختصار، مقداری که توانم اجازه می دهد و مقداری که این وقت مختصر اجازه می دهد، چند جمله به عنوان نموذج و ادای حق به اسلام و به قرآن و به انقلاب و به ابی عبدالله صلوات الله و سلامه علیه و به امام امت و به کسی که می خواهیم درباره اش حرف بزنیم فقیه شهید آیة الله حاج آقا مصطفی چند جمله ای صحبت کنم تا دِیْن خودمان را ادا کرده باشیم. ‏

‏جای بسی تشکر و سپاسگزاری است از نشر آثار امام که کنگره ای را به عنوان احترام و تجلیل به این فقید شهید، از فردا در تالار مفید در دانشگاه جامع قم برگزار می کند. از همۀ آنها، بنده و همۀ کسانی که حرف بنده را پذیرا هستند، با عملشان تشکر و سپاسگزاری می شود. امید است که خداوند به همۀ دست اندرکارانش از آنها که مقدماتش را فراهم کرده اند که در رأس نشر آثار امام جناب حجةالاسلام آقای حاج سید حسن آقاست و دیگرانی از علما و فضلا و انقلابیونی که سخنرانی می کنند و مقاله می نویسند و شرکت می کنند و حرف می زنند، ‏

حضورج. 22صفحه 297
‏مقدماتش را فراهم کردند، خلاصه همه دست اندرکاران از بانیان و ساعیان در این امر بزرگ الهی و در شکرگذاری این نعمت الهی، ما از همه آنها تشکرمی کنیم و از خداوند بزرگ برای همه آنها توفیق اینگونه خدمتهای ارزنده را خواستاریم. ‏

‏از خدای بزرگ می خواهیم که به همه ما توفیق بدهد که ما هم در برگزاری این کنگره ها و احترامها و تعظیم شعائر، سهیم بشویم و خدا هم به ما اجری بدهد و لطفی کند و برای ما آنها الگو بشوند، یعنی فقیه شهیدها و دیگران از بزرگان، به همین مناسبت به احترام فقاهت و شهادت و به احترام امامت امام امت و به احترام حوزه های علمیه، بنده به نوبۀ خودم مباحثه فردا را تعطیل اعلام می کنم، اما نه تعطیل ساکت، بلکه تعطیل اعلام می کنم برای اینکه هم خودم بتوانم آنجا حضور پیدا کنم و هم شما اگر موفق شدید حضور پیدا کنید، یا لااقل بدانید چنین حادثه ای اتفاق افتاده است و بدانید چنین کنگرۀ بزرگداشتی در شهر مذهبی قم به وجود آمده است و اینکه ما باید این کارها را نسبت به بزرگان انجام بدهیم. ‏

‏این را بدانید که کار خداست، خدا به ما درس می دهد و رنگ خدایی گرفتن یکی اش این است که ما از این بزرگان، با عظمت یاد کنیم و شکوه آنها و عظمت روحی آنها را به مردم بفهمانیم و به خودمان هم تذکر بدهیم و به جامعه مان هم تذکر بدهیم. ‏

‏ قرآن راجع به یحیای پیغمبر و زکریا، در سوره مریم می گوید: ‏

‏ (اعوذ بالله من الشیطان الرجیم) ‏

‏«ذِکْرُ رَحْمَةِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیّا» می دانید که این خبر مبتدای محذوف است یعنی آنچه که من دارم برای تو می خواهم بگویم، یا رسول الله این یادآوری رحمت خدا به بنده اش زکریاست. من دارم  یاد آور می شوم، من دارم قصه را بازگو می کنم و بنده و جنابعالی هم الان و کنگره فقیه شهید الان دارد به جامعه و دیگران و به بنده و جنابعالی می گوید: ما یاد آور رحمت خدا به بنده اش امام امت هستیم که فقید شهید مصطفی را به او عنایت کرد. ‏

‏خدا یادآوری می کند، ما هم باید یادآوری کنیم «ذکر رحمة ربک عبده زکریا» و بعد می یابیم و از قرآن باید درس بگیریم چه چیزهایی سبب یادآوری است؟ چه اموری سبب می شود که خدا یاد آوری می کند؟ و ما هم باید یادآوری کنیم؟ خدا ارج می نهد، ما هم باید ارج بنهیم. ‏

‏آن خصوصیات را ما از داستان یحیی و زکریا و سورۀ مریم  و بلکه بعض آیات سورۀ آل عمران می توانیم پیدا کنیم. ‏

‏یکی از آن خصوصیات این است، یحیی دعا کرد، (علی نبینا و آله و علیه السلام) که «رب اجعله مرضیا» خدایا یحیای من هبۀ تو به من مرضی باشد، مرضی مطلق، یعنی هم مورد رضایت تو باشد، هم مورد رضایت ‏

حضورج. 22صفحه 298
‏بندگان خوب تو و مؤمنین. هم مورد رضایت تو باشد و مورد رضایت همۀ مظلومین و محرومین تاریخ بشریت. مرضی و رضایت مطلق. هم مورد رضایت تو باشد از نظر عقیده، از نظر اخلاق، از نظر علم، از نظر عمل صالح، از نظر همۀ ابعاد وجود زندگی مورد رضایت تو باشد و این صفت بسیار بالایی است. ‏

‏من اینجا عرض می کنم خداوند نسبت به امام امت فقیه شهید را که عنایت کرد، گویا یا قطعاً او هم مرضی مطلق بوده. دلیل بر مرضی مطلق بودنش ختم شدن پرونده زندگی به شهادتی که منشأ حرکت در نهضت و انقلاب شد و نهضت به نتیجۀ نهایی خودش رسید. این دلیل بر این است که او مرضی بوده است، او را برده نزد خودش «یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی». ‏

‏شهید آن هم شهیدی با فقاهت، قطعاً مشمول و جزو مصادیق این آیه هست «یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة» این نشانه و دلیلش است. ‏

‏می گوید: خدای او مرضی مطلق باشد، او مورد رضایت همگان باشد نه مورد رضایت ستمگران، خدا از ستمکاران  راضی نیست، خدا با ستمکاران دشمن است و نمی شود که کسی هم مورد رضایت خدا باشد و هم مورد رضایت ستمکاران و جباران. این رحمت خداوند یک امتیازی است که ما در حالات یحیی می یابیم. ‏

‏و باز ما در حالات یحیی می بینیم قرآن خصوصیاتی را برای او نقل می کند: «یا یحیی خذ الکتاب بقوة و آتیناه الحکم صبیّاً»، وحی و کتاب و برنامه های زندگی ات را سطور زندگی خود و جامعه را با تقوا و با قدرت علم و با قدرت دوراندیشی و با زهد بگیر، قوت، قوت علمی است، قوت تقوایی است، با قوت بگیر و با قوت اجراء کن، هم قوت در گرفتن و هم قوت در اجراء. ‏

‏آیة الله حاج آقا مصطفی هم قوت در گرفتن احادیث اهل بیت و قرآن و سنت و تحقیقات فقهاء و تحقیقات پدر بزرگوارش سلام الله علیهما را داشت و هم می توانست پیاده کند و اجراء کرد. ‏

‏دلیل بر پیاده کردنش آن هم صدماتی است که در دوران اوائل زندگی تا اواخر زندگی اش متوجه  می شود. اگر نبود قدرت بر پیاده کردن و اجراء و تنها قدرت بر یاد گرفتن بود و تنها اصطلاحات را یاد گرفتن و نعوذ بالله از آن سوء استفاده کردن بود، چرا در هین قم و در همین مرکز نور و فضیلت امروز و دیروز دشمنان اجرای احکام الهی و دشمنان آزادی و آگاهی مردم دستور می دهند ظرفی را که او از آن آب آشامیده آب بکشند؟ ‏

‏دشمن از آن روز می فهمد و می داند این پدر و پسر آینده شان سبب نابودی ستمکاران است، و بعد هم می بینیم در دوران نهضت بار مسئولیتها را به دوش می گیرد. ‏


حضورج. 22صفحه 299
‏ من خودم یادم نمی رود پانزده خرداد که دوازدهم محرم بود، وقتی جمعیت قم و شهرستانها بیرون ریختند و به حساب محبوبیت و فقاهت و زهد و تقوا و اعلمیت و مرجعیت امام، اینها جمع شده بود، که بیرون ریختند، وجود مقدسش در صحن منبری گذاشته بودند، کنار آن تکیه داده بود و گاه و بی گاه با مردم صحبت می کرد. در وقتی که بسیاری از فرزندان اسلام به شهادت رسیدند و شهر قم یکپارچه آتش و خون بود لطف می کردند مثل پدر بزرگوارشان برخی از مأموریتها را در همان زمان با همه خطرها به بنده می دادند و بنده واسطه بین جنابشان و بیت مرحوم آیة الله العظمی سید احمد زنجانی بودم، که علماء آنجا جمع شده بودند، که راجع به قضیه تصمیم بگیرند. ‏

‏بعد هم مبارزاتش به جایی می رسد که نظام ستمشاهی و قبل از او و سبب اصلی اش آمریکا و اسرائیل و صهیونیست او را تبعید می کنند، و مدتهای زیادی دور از خانه و زندگی باید تبعید شود و باید دور از خانه و زندگی باشد. این دلیل این است که با قدرت گرفته است. ‏

‏اگر آدم قدرت نگیرد کسی کاری با او ندارد، «آهسته برو و آهسته بیا صدای پای مورچه نکن»، اینکه تقوا نیست، اینکه زهد نیست، این انحراف است، اگر «علی» زاهد است، این زهد نیست، مگر نعوذ بالله بگوییم «علی» زاهد نبوده، (زبانم بریده باد)، برای ‏

حضورج. 22صفحه 300
‏اینکه «علی» فریاد می کشد، «علی» حاضر در صحنه است، «علی» جنگها دارد، مبارزه ها دارد، و به قول امام رسول الله(ص) هم تقریباً چنین بوده. انبیاء هم برخی شان می خواستند و برخی شان هم توان و قدرتشان را نداشتند و در رأسشان سید الشهداء. ‏

‏سید الشهداء ازهد الزهاد است. ازهد الزهاد شهید می شود. شهدا از هر صنفی ازهد آن صنف هستند. ‏

‏اگر بناست که آدم آهسته برود و آهسته حرکت کند که کسی کاری به آدم ندارد. اگر موسی بن جعفر(ع) آهسته می رفت و آهسته می آمد که کسی زندانش نمی کرد. ‏

‏اگر امام مجتبی(ع) آهسته می رفت و آهسته می آمد که کسی زهرش نمی داد. تازه خیلی هم به آنها احترام می کردند. خیلی هم از آنها تجلیل می کردند. ‏

‏آنجا که سخن حق است، مخالفینِ حق داد می زنند و مخالفینِ حق فریاد می زنند. ‏

‏آنجا که سخن حق است تضعیف می کنند، آنجا که سخن حق است به خیال خودشان می توانند نورهای الهی را خاموش کنند. ‏

‏می گوید: «یا یحیی خذالکتاب بقوة و آتیناه الحکم صبیا» از همان دوران کودکی ما درک دادیم، فهم دادیم، شعور دادیم، درک حقایق، درک واقعیتهای جامعه، درک آنچه بر جامعه می گذرد. ‏

‏از همان دوران کودکی به حکم وراثت از پدر به او دادیم. چون پدر می داند بر جامعه چه می گذرد، نامه های پدر را بخوانید در همین کتابی که زندگی خطیب بزرگ و عالم بزرگوار متعبّد، آیت الله فلسفی را نوشتند، ببینید نامه های امام در آن روزها چه می کند؟ ‏

‏ببینید در همدان است و نامه می نویسد به حضرت آقای فلسفی، بزرگان دیگر هم نامه می نویسند، اما تفاوت بین نامه ها از کجا تا به کجاست؟ ‏

‏ببینید در کتابخانۀ مرحوم وزیری همه می روند یادداشت می نویسند، امام هم می رود یاد داشت می نویسد. به حکم وراثت و به حکم قانون وراثت مصطفی در دوران کودکی از این پدر آگاهی و فهم و فقاهت را گرفت «یا یَحْیی خُذِ الکِتٰابَ بِقُوََّةٍ وَ ٰاتَیْنٰاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً وَ حَنٰاناً مِنْ لَدُنّاً وَ زَکوٰةً وَ کٰانَ تَقِیّاً وَ بَرّاً بِوٰالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ جَبّاراً عَصِیّاً» این امتیازات یک انسان بالا و والاست. دلش واقعاً به حال مردم بسوزد، «حنان» یعنی مهربانی یعنی شفقت، یعنی دلسوزی و هدایتگری جامعه، دلش بسوزد جامعه را هدایت کند و خودش را جوری بسازد که مردم حرفش را بپذیرند، انسان خودش را به نحوی کند که وقتی که حرف می زند بر قلوب مردم اثر کند، «الموعظة اذا خرجت من القلب دخل فی القلب و اذا خرج من اللسان لم یخرج الاذان» اگر بنده با حرف گوشهای شما بزرگواران را اذیت می کنم، پرده های گوشتان صدمه می خورد اما چون در خودم اثر نکرده و خودم ‏

حضورج. 22صفحه 301
‏ را نساختم قاعدتا در شما هم نمی تواند مؤثر باشد. قطع نظر از اینکه شما بزرگتر از آن هستید که من شما را تذکر بدهم یا من برای شما چیزی بگویم. «حنانا من لدنا» رحمتی از نزد ما بود. ‏

‏او در طول اقامتش در نجف رحمت و مهربانی برای همگان بود، دلسوز نهضت بود، تا به جایی که گاهی بر حسب آن فکر بلند، خودش به خدمت پدر می رسد و با پدر سخن می گوید، اما پدر سخنی بالاتر به او می گوید و جوابی پدرانه و عاطفانه و بالاتر به او می دهد، آنجوری که برای بنده نقل شده و شنیده ام، یک وقتی این فقید شهید خدمت پدر بزرگوارشان امام امت سلام الله علیهما رسیدند، و عرض کردند که آقا، شما مرتب دارید شهریه ها را اضافه می کنید، چه خوب است که مقداری از این شهریه ها را بگذاریم برای کمک به افرادی که در نهضت و حرکت هستند، چه در ایران و چه در عراق و چه در سایر بلاد. ‏

‏خوب این یک فکری است، فکر بلندی است شبیه فکر جابر و شبیه فکر بلند امام باقر. ‏

‏جابر وقتی از او پرسیدند چگونه ای؟ گفت: مرض را بر سلامتی دوست تر می دارم، فقر را بر ثروت دوست تر می دارم، گوشه گیری را از عزت و اشتهار دوست تر می دارم. ‏

‏این خیلی بلند است، که آدم برسد به جایی که فقر را بر ثروت دوست تر بدارد، برسد به ‏

حضورج. 22صفحه 302
‏جایی که مریضی را بر سلامت دوست تر بدارد. خیلی بلند است، جابر خیلی مراحل را طی کرده است. امام باقر العلوم علیه السلام بالاترش را فرمود. او فرمود: نه، ما به آنچه که خدا راضی باشد، راضی هستیم. اگر خدا به فقر راضی است ما به فقر و اگر به غنا راضی است به غنا راضی هستیم. ‏

‏وقتی این جمله را به پدر بزرگوارش عرض کرد، شما فکر می کنید پدر چه جوابی داد؟ امام در جوابهایش معمولاً خیلی ظریف جواب می داد، اما پربار، با مغز و معنا، حضرت آقای مهندس موسوی حفظه الله تعالی به بنده می فرمود، ما یک وقتی رفتیم خدمت امام، برای اینکه نرخ گندم را بالا ببریم و وضع کشاورزی و گندم و نان به نحوی بود که سیاست دولت اقتضا می کرد که ما نرخ را بالا ببریم. ‏

‏رفتیم خدمت ایشان و بحث را مطرح کردیم، هی جوانب قصه را برای ایشان گفتیم، تا آخر به اینجا رسیدیم و گفتیم از این نان ارزان پولدارها و اغنیاء و ثروتمندان استفاده می کنند و همه اش که مال فقراء نیست. امام خیلی جواب لطیفی داد و فرمود: اغنیاء بر سر سفره فقراء هم مهمان باشند. ‏

‏سلام بر تو ای امام، بگذار اغنیاء هم بر سر سفره فقراء بنشینند. ‏

‏این، هم سیاست است، هم کیاست است. هم حکومت است و هم فقه است. هم اصول است و هم فلسفه و هم عرفان ‏

 

حضورج. 22صفحه 303
‏است. ‏

‏وقتی فقیه بزرگوار به پدرش این جمله را می گوید، پدر در جواب فرزندش می فرماید: الان که اختیار این پولها به دست من است، من اینجور مصلحت می بینم. شما وقتی که مرجعی شدید و پولها در اختیارتان قرار گرفت شما به هر طرز مصلحت می دانید، عمل کنید. کلام امام چقدر زیباست، چقدر مطلب ظریف است. ‏

‏صدها مطلب در این جواب است و من نمی خواهم حالا به خصوصیاتش برسم. گاهی به گوشه و کنارهای مباحث امام به شما عرض کرده ام. ‏

‏«و حنانا من لدنا و زکوة» زکات به معنای رشد و نموّ. او رشد و نمو داشت، رشد و نموی که مرگش گویای رشد و نموش بود. ‏

‏بعد از مرگ هم رشد و نموش آشکار است، «برابوالدیه و لم یک جبارا عصیا» هم با خدا و هم با خانواده و پدر و مادر و هم با مردم. ‏

‏یک آدمی باید برایش کنگره گذاشت و بزرگداشت و تعظیم کرد همچون آیة الله حاج آقا مصطفی، که قرآن می گوید: «و کان تقیا» که این مربوط به خدا است و «وبرا بوالدیه» مربوط به خانواده و نیکی به پدر و مادر است. ‏

‏«ولم یکن جبارا عصیا» جبار به کسی می گویند که مایل است همه مردم حرفهایش را بپذیرند، بارش را بدوش دیگران بیاندازد، اما هیچ باری را از دوش دیگران حاضر نیست بپذیرد، هیچ حرفی را از دیگران نمی پذیرد. ‏

‏یکی از طوایفی که از دانشمندان در جهنم آسیاب می شوند، با خون و گوشت بدنشان «من اذا وُعظ آنف» حرف به او می زنی به دماغش برمی خورد، نصیحتش می کنی ناراحت می شود. ‏

‏بله می خواهی توهین کنی توهین ناراحتی دارد، اما خیر خواهانه و نصیحت وظیفه مسلمین است، «النصیحة لائمة المسلمین» یعنی خیرخواهی و خوبی رهبران و راهنمایان و مسئولین را خواستن. ‏

‏جبار کسی است که خلاصه مستبد است، می گوید هر چه که من می گویم، مردم هیچ، همه کاره مردم هستند «بسم الله الرحمن الرحیم قل اعوذ برب الناس * ملک الناس* اله الناس* من شر الوسواس الخناس» بیشتر آیات قرآن خطاب به ناس است، ناس یعنی مردم، نه اینکه ناس یعنی بنده و جنابعالی، بنده و جنابعالی محترم هستیم اگر روحانی باشیم، نه چهار کلمه اصطلاح بلد باشیم، که هستیم ان شاء الله، که در حوزه های علمیه هست ان شاء الله، اما روحانی بودن خصوصیت دارد، به در خانه اش نگاه می کنی یاد آخرت بیافتی. ‏

‏اسلام هیچ چیز را مفت نمی دهد، اگر می گوید: شهید خدا را ملاقات می کند، جانش را داده، نه اینکه مفتی، تعارف که ‏

حضورج. 22صفحه 304
‏نیست، اگر پیغمبر همیشه باید زنده بماند برای اینکه «ما اوذی نبیّ مثل ما اوذی» و به نفع خودمان است زنده ماندن پیغمبر، اگر لقب امام مختص به امام است و لقب امیرالمؤمنین مختص به علی بن ابی طالب است، برای اینکه ما خودمان فایده زیاد ببریم، برای اینکه آنها زحمت زیاد کشیده اند. در رابطه با خانواده «و برابوالدیه» نیکی به پدر و مادر. در رابطه با جامعه «ولم یک جبارا عصیا» عصیان، عصیان خدا نیست، عصیان نسبت به مردم است، تأکید جبار است، «وتقیا» بعد «و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا» فقیه شهید آیة الله حاج آقا مصطفی قدس الله سرک، سلام علیک و علی ابیک یوم و لا دتکما و یوم ماتکما و یوم بعثکما. «و یوم یبعث حیا» این را چرا دربارۀ یحیی می گوید که روزی که برانگیخته می شود زنده؟ چرا ما می گوییم حاج آقا مصطفی سلام بر او که برانگیخته می شود زنده؟ خوب همه برانگیخته شده ها زنده اند. روز قیامت روز حیات است، روز کمال موجودات است و یا مسیر کمال، چرا اسلام بر او در روزی که برانگیخته می شود زنده؟ این اشاره به شهادت یحیی است، برای اینکه قرآن نسبت شهداء می گوید: «احیاء عند ربهم یرزقون» این حیات دیگر است غیر از حیات برزخی است، حیات برزخی برای همه هست، حیات روز قیامت برای همه هست، حیات شهداء حیات دیگر است، آنها «عند ربهم یرزقون» نزد پروردگارشان روزی می خورند، نه اینکه پروردگارشان یک سفره می اندازد، بلکه کنار سفره می نشینند کأنه یک طرف رب نشسته است و رب العالمین کأنه یک طرف نشسته، و یک طرف هم فقیه شهید و بقیه شهداء. اشاره به شهادت یحیای پیغمبر است، که در این خصوصیت هم او به شهادت رسید. ‏

‏من امروز اینجا گواهی می دهم با توجه به ‏

حضورج. 22صفحه 305
‏اینکه گواهی و شهادت دادن فردای قیامت جواب دارد، من مدارکی و قرائنی دارم که به کسی هم نمی گویم و نزد خودم هست حتی به امام امت سلام الله علیه هم عرض نکردم، در ضمن برخوردها که مطمئن هستم به اینکه او به شهادت رسیده است و اسوه و الگویی شده است برای دیگران و برای آنهایی که به شهادت رسیده اند. این یک مقدار بحث و دو سه جمله دیگر بگویم. ‏

‏بر همه ماست و بر کسانی که به عرض بنده راضی هستند چون من که ولایت بر دیگران ندارم، ولایت بر همه حوزه که ندارم، آنهایی که به عرض بنده راضی هستند، وقتی آثار این فقید شهید منتشر شد، بگیریم و آثارش را و مطالعه کنیم و تحقیق و بررسی کنیم و بحث کنیم، و از آن استفاده فراوان کنیم و زنده نگهداریم فقه و اصول و تفسیر و فلسفه او را. ‏

‏بر هر کسی که هر کجا هست و دستش می رسد باید این فقیه شهید را زنده نگهدارد، یکی به چاپ تمبرها، یکی با هنرش و با قلمش، یکی با طبع عکس ایشان و تصویر آن کسی که امید اسلام بوده و لطف خفی خداوند است، عکسش را روی اسکناسها و روی نقود رایج مملکت بیاورند، آوردن عکس روی نقود رایج نگویید خوب بود در زمان امام بشود، امام در زمان خودش هیچ چیزی را برای خودش نمی خواست، همیشه می خواست این شهرت دور شود که امام برای خودش کاری نعوذ بالله کند. ‏

‏اما امروز ما وظیفه داریم، مرکز نشر آثار وظیفه دارد، و برگزارکنندگان کنگره وظیفه دارند با عظمت و با شکوه یاد کنند. ‏

‏بر دوستان قدیمی بیت امام، دوستان قدیمی فقید شهید است که هر کجا هستند حرکت کنند در این کنگره بزرگداشت شرکت کنند. ‏

‏بعد از ظهری وقتی که جناب حجةالاسلام والمسلمین حاج آقای محتشمی که از یاران دیرینه امام است و سوابق او از قبل معلوم بوده و نجف رفته و اینجا در تهران و قم و بخصوص از دست اندرکاران این کنگره است، وقتی با من صحبت می کرد، گفتم آقا شما به بزرگان تلفن کنید بگویید بیایند اگر هم عذر دارند بگویید عذرها را یک مقدار مبارزه کنید و حضور خودشان را اعلام کنند، و حضوری چمشگیر، بگویند به بزرگان و بگویند به سابقین بیت امام، همچون آیات و حجج اسلام آقای محمدی گیلانی و آقای محفوظی و کروبی و دیگرانی که من اسمشان یادم نیست که اینها از سابقین بیت امام هستند، از قدمای بیت امام و ارادتمندان حاج آقا مصطفی هستند، و شما هم ان شاء الله به  نوبه خودتان تعظیم می کنید و احترام می کنید. به بنده و به همه مسلمانان هم دعا می کنید. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا‏

‎ ‎

حضورج. 22صفحه 306