فرزند بزرگوار ملت خویش

فرزند بزرگوار ملت خویش

اشاره: 

آنچه در زیر می آید ترجمۀ مقاله ای است از خانم گل بهرام ژیبیسین، از روزنامه نگاران مسلمان و فعال قزاقستان که پس از بازگشت از سفر یک هفته ای خود به ایران، حاصل مشاهدات خود را در شمارۀ نخست مجلۀ جهان اسلام (چاپ آلمانی) به چاپ رسانده است. 

‏ ‏

‏نظر به اینکه ده روز اول ماه محرّم یادآور خاطرۀ فداکاری امام حسین و خاندان عزیز و یاران با وفای اوست برای ایرانیان از اهمیتی خاص برخوردار است. به یقین می توان گفت که امام و فرزندان و اصحابش تا پای جان کوشیدند و سرانجام به افتخار شهادت نائل شدند و با چهره هایی گلگون به دیدار حق شتافته، جان به جان آفرین تسلیم نمودند. ‏

‏جنبشی که تحت رهبری امام حسین رخ داد به نام «جنبش عاشورا» در تاریخ ثبت شده است و به حق از مقاصد والای آن نهضت، تطهیر دین و تنزیه شریعت از خرافات و توهّمات موهوم بود و حمایت از آزادگی و انسانیت. ‏

‏شخصیت اصلی و اساسی و رکن این جنبش برای همیشه به عنوان روح مقدس ثبت شده و شهادت آن بزرگ، آن چنان شعله ای از عواطف و احساسات در کانون دلهای مردم با ایمان افروخته که تا ابد خاموش نخواهد شد. ‏

‏اهل معرفت و اسلام شناسان بزرگ از گوشه و کنار جهان برای شرکت در «کنگرۀ بین المللی عاشورا» به ایران آمده بودند. در این گردهمایی روشن شد که همگونی و تشابه شگفت انگیزی بین جنبش عاشورا و انقلاب اسلامی مردمِ ایران تحت رهبری امام خمینی وجود داشته که نظر همۀ شرکت کنندگان را به خود جلب کرد. امام خمینی نیز به خاطر پاک کردن و زدودن دین خدا از خرافات و توهّمات، مبارزه می کرد و در برابر کسانی که در مسیر نابودی مسلمانها و مظاهر اسلام گام برمی داشتند، مقاومت می کرد و مانند کوه استوار و پا برجا ایستاد تا سرانجام به پیروزی دست یافت. ‏

‏امام خمینی علیه بیدادگری و ستم فریاد برآورد و مسلمانان را به اسلام راستین فراخواند و در تمام این مبارزات، امام حسین برای او الگو، راهنما و سرمشق بود. نکتۀ عجیب دیگری که بین این دو رویداد می توان یاد کرد، این است که شرکت کنندگان در تظاهرات ضد رژیم شاهی و بساط آدم کشی آن، همه غیر مسلح و دست خالی ‏

حضورج. 22صفحه 209
‏بودند و دشمنان تا دندان مسلّح، چنانکه امام حسین و یارانش نیز 72 تن بودند و با اسلحه ای اندک (که می توان گفت بدون اسلحه) در برابر هزاران نفر از سپاه دشمن که غرق در اسلحه بودند، به پیکار برخاستند و جمله ای را که امام خمینی گفته، جز حقیقت نیست که: «خون بر شمشیر پیروز است.»‏

‏امام حسین فرزند دختر پیامبر خدا محمد(ص)، حضرت فاطمه(س) است و پدرش حضرت علی(ع) بوده است و امام خمینی هم از نسل پیغامبر است و به اسم وی کلمۀ «سیّد» اضافه می شود و این نیز یکی دیگر از شباهتهای این دو قیام است. ‏

‏امام خمینی در همین ماه محرم در آغاز انقلاب اسلامی گفته بود که «خونی که به خاطر دین ریخته شد، حتی بر شمشیر پیروز می شود» و این سخن امام از شعارهای انقلاب شد. ‏

‏هر چند جنبش عاشورای امام حسین موقتاً در هم کوبیده شد اما از نتایج آن جنبش و نهضت، به وجود آمدن و شکل گرفتن انقلاب اسلامی تحت رهبری امام خمینی بود که به صورت کامل به پیروزی رسید. ‏

‏امام خمینی اولین شخصیتی است که در راه متحد کردن جامعۀ اسلامی گام نهاد و همۀ مسلمانان را به پیروی از قرآن فرا خواند و آنان را به شناخت بهتر اسلام دعوت کرد. ‏

‏وی در کتاب خویش به نام «حکومت اسلامی» امپریالیستها را که با اعمال موذیانه و فعالانۀ خود از سیصد سال پیش به جنگ با اسلام برخاسته بودند و هدفی جز نابود کردن دین اسلام نداشتند و موجبات عمده درگیریهایی بین برادران مسلمان بودند، مورد انتقاد شدید قرار داد. ‏

‏او اوامر الهی و سفارشها و وصیتهای پیغامبران را با تمامی مراحل زندگی مرتبط ساخته و ثابت کرد که اگر همۀ مسلمانان به منزله یک مشت بشوند و ید واحده ای علیه ستمگران و دشمنان اسلام گردند هیچ نیرو و قدرتی نخواهد توانست به ما رو کند و ما را مورد تهاجم قرار دهد. شاید به خاطر این است که وصیت آخرین فرستادۀ خدا(ص) به مسلمانان این بود که متحد شوند و با تمام وجودش، آن بزرگ آرزو می کرد که مسلمانان همچون جسم واحد پشتیبان و حامی یکدیگر باشند و امام خمینی نیز به مردمی که عازم مکّۀ مکرمه می شدند، می گفت: ‏

‏اگر امامِ جماعت و جمعه از مذهبی غیر از مذهب شما بود، باید به همان ترتیب که آنها نماز می خوانند شما هم نماز بخوانید و تبعیت و پیروی کنید. ‏

‏در اینجا باید یکی از وصیتهای پیغامبر(ص) را یادآوری کنیم و آن این است که: تا مسلمان نشوید برای شما در جنت جایی نیست و تا با همدیگر مهربان نباشید و یکدیگر را دوست ندارید، نمی توانید مسلمان باشید. بهر صورت باید با هم دوست شوید و برای آن در هر موقعیت به همدیگر سلام ‏

حضورج. 22صفحه 210
‏کنید. امام خمینی نسبت به مردم ایران که از یک طرف مورد تهاجم اخلاقی غرب قرار گرفته بودند و از طرف دیگر، غربیان سرمایۀ آنان را غارت و چپاول می کردند حقّی بزرگ دارد. امام می کوشید تا افکار مردم مسلمان ایران را از ایدئولوژی شیطانی غرب پاک کند و تهمتهایی را که برخی از مغرضین اروپایی به اسلام و پیامبر اکرم و قرآن می زدند و با حیثیت و آبروی پیغامبر ما بازی می کردند برملا و آشکار سازد. ‏

‏البته اگر مسلمانان به عمق مسائل پی ببرند و بتوانند راهنماییهای امام را راه گشای خود سازند، خود را نجات خواهند داد. ‏

‏امام خمینی دربارۀ رادیو، تلویزیون، مطبوعات، سینماها و تئاترها که مروّج ایده های شیطانی و تبلیغاتی غربی شده بودند و بر ضد روح اسلام طی طریق می کردند و مردم را از راه راست و درست منحرف می نمودند و همچنین کاباره ها و مراکز قمار و فساد و فحشا که در این اواخر رو به گسترش و ازدیاد داشت، سخن به میان آورده و می افزاید که: «به جای نفت و گاز و سایر منابع طبیعی (که صادر می کنند) اسباب بازی، وسایل آرایش و صدها کالای بی مصرف دیگر و عرق و شراب وارد می کنند (از کتاب آخرین وصیت).»‏

‏به جای نصیحت و خیرخواهی نسبت به مردم. مجله ها پُر است از مقالاتی غیرمحترمانه، تصاویری مبتذل که جز فساد ‏

 

حضورج. 22صفحه 211
‏اخلاق چیزی به دنبال ندارد. روزنامه ها در انتشار مقالات ضد فرهنگی و ضد اسلامی بر یکدیگر پیشی جسته و سبقت می گیرند. ‏

‏اینها همه نشان می دهد که جوانان این مرز و بوم، فرهنگ ملی و آداب و رسوم و سنت خود را کنار گذاشته و با روی آوردن به غرب، در مسیر منحرف شدن از راه راست قرار گرفته اند. ‏

‏از برکات انقلاب اسلامی است که امروزه ما، دچار حالت ایرانیان پیش از انقلاب نشده ایم. امام خمینی به نوبۀ خود بینشی را که سیاست را در مقابل دین جای می دهد، شدیداً مورد انتقاد قرار می دهد و اظهار می دارد که به هیچ وجه دین از سیاست جدا نیست و می افزاید که: «استعمارگران غرب با این بهانه که «سیاست کار بدی است»، آدمهای عاقل و با ایمان را اغفال کرده تا جایی که آنها خود گمان می کنند که برای حفظ دیانت خود نباید در مسائل سیاسی و سرنوشت ملت خود دخالت کنند و حتماً برای پاک ماندن، باید از به دست گرفتن کارهای حساس دولتی کناره گیری نمایند.» در حقیقت با این جمله که «تو با سیاست چه کار داری؟» سیاست مکارانۀ دشمنان اسلام را اجرا کرده و آبروی تویِ مسلمان را پایمال می کنند و ضمناً تو را از راه درست منحرف می نمایند. تو نیز سر تعظیم در برابر آنان فرود می آوری و متوجه نمی شوی که گیج شده ای؟! ‏

‏ مبلّغان ادیان غرب که در سرزمین ما فعالیت می کنند و هموطنان ناتوان ما را از راه صحیح و راست منحرف می سازند، مگر نه این است که با همین دسیسه ها به اهداف شوم خود می رسند. ‏

‏امام خمینی در کتاب خود به نام «حکومت اسلامی» می گوید: «وقتی در همدان بودم روزی یکی از جوانان تحصیل کردۀ آنجا که از سرچشمۀ دین دور شده بود، ولی به هر حال فطرت دینی داشت، عمداً نزد من آمد و نقشه ای را که با خودش آورده بود به من نشان داد. در این نقشه بعضی جاهای آن با خط قرمز علامت گذاشته شده بود. آن جوان می گفت این علامتها را کارشناسان خارجی که ثروتهای زیرزمینی ایران را استخراج می کنند، گذاشته اند. متخصصین خارجی، کل کشورمان را مورد تحقیق و بررسی دقیق قرار داده اند و همۀ معادن از قبیل نفت، طلا، نقره و غیره را کشف کرده اند. سپس آنان روحیات مردم ایران را مطالعه کرده نتیجه گرفته اند که تنها مانعی که در سر راه کنترل کامل بر مردم وجود دارد اسلام و رهبران دینی آن است. ‏

‏آنها قدرت اسلام را به خوبی شناخته و می دانستند. چون زمانی اسلام در اروپا نقش مهمی داشت و به همین جهت آگاهی داشتند که اسلام یعنی اسلام حقیقی می تواند جلوِ فعالیتهای آنان را بگیرد و زود متوجه شدند که عالمان دینی در برابر آنان هرگز سر ‏

حضورج. 22صفحه 212
‏تعظیم فرو نیاورده و تسلیم نخواهند شد. به همین سبب متوجه شدند که ابتدا باید برای نابود کردن این مانع تلاش کرد و فعالیت و نصایح رهبران دینی را که در حکم پاسداران اسلام هستند، از بین برد. امام با روشن بینی خاصی که داشت از طرفی چهرۀ دشمنان واقعی دین را که در رشته های گوناگون فعالیت می کردند، با دلایل محکم به مردم شناساند و از طرف دیگر، مردم را از خواب بیدار کرد و پس از مبارزۀ پی گیر و مقدس خود که سالهای متمادی به طول انجامید، در سال 1979 م به پیروزی انقلاب اسلامی که تمام دنیا را تکان داد، دست یافت، این پیروزی سبب بیداری و پیشرفت معنوی همۀ مسلمانان جهان گردید. ‏

‏اندیشه های عمیق و ثمر بخش فلسفۀ امام خمینی در حیات کشورهای مشترک المنافع هم اثر گذاشته است. نامۀ معروف ایشان به رئیس اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی که در سال 1981 م نوشته اند از اندیشه های عمیق و فرهنگی والا برخوردار بود. ‏

‏این نامه حکایت از پاکی جان و علم سرشار امام خمینی می کرد و شخصیت ممتاز ایشان را معرفی می کرد. امام در این نامه نوشته بودند: «از این به بعد کمونیسم را باید در موزۀ سیاسی تاریخ دنبالش گشت. زیرا که مارکسیزم احتیاجات واقعی انسانها را نمی تواند تأمین کند و جمهوریهای متفق شما برای ثابت کردن دست آوردهای کمونیسم، ثروتهای سرزمین خود را مصرف نخواهند کرد». ‏

‏در نامۀ امام خمینی به آقای گورباچف همچنین آمده است: ‏

‏جناب آقای گورباچف! ‏

‏«وقتی که از مناره های مسجدهای شما بعد از هفتاد سال برای اولین بار صدای «الله اکبر» و «اشهد ان محمداً رسول الله» به گوشهای مؤمنین رسید، از شادی و خرسندی، اشک در چشمان آنان حلقه زد.» فقط کسی که با تمام وجودش خود را وقف خدا و دین مقدس اسلام کرده و به وصیتهای پیغامبر اسلام ایمان دارد، می تواند چنین بگوید. بی اختیار فکر می کنی که چه قدرتی امام خمینی را وادار به چنین اقدامی کرد که اصلاً به فکر کسی نمی آمد و در دنبال پاسخ باز هم به این نامه نظری بیاندازیم: ‏

‏«ما خودمان را از مسلمانان دیگر جهان بالاتر نمی دانیم و همیشه برای آنان نگران هستیم و تمایل به کمکشان داریم.»‏

‏امام خمینی از صمیم قلب، آقای گورباچف را آگاه می کند که اگر از باغ پر میوۀ غرب، زیاد توقع داشته باشد، نخواهد توانست راه درست و مستقیم را پیدا کند و ضمناً اشتباهی جبران ناپذیر کرده است. وی می افزاید که سرچشمۀ حقیقت فقط در دین اسلام است. ‏

‏جمهوری اسلامی ایران که در اثر جنگ طولانی ضعیف شد و خسارتهای بزرگ ‏

حضورج. 22صفحه 213
‏اقتصادی بر آن وارد آمد، با وجودی که در حال حاضر در روند پایدار شدن هم هست از ایمان به دین دست بر نداشته است. ‏

‏آقای [آیت الله] سید علی خامنه ای که در پایان کنگره بین المللی عاشورا سخنرانی می کردند، اظهار نظر نمودند که مسائل و مشکلات همۀ مسلمانان دنیا و مخصوصاً مسلمانهای کشورهای مشترک المنافع، مسائل عمومی همۀ ماست. ‏

‏البته مسلمانان وظیفه دارند با متحد شدن به پیشرفت نائل شوند. این کنگره بر دلهای مسلمانانی که برای شرکت در آن از گوشه و کنار جهان به ایران آمده بودند، اثر خوبی بر جا گذاشت. ‏

‏وقتی که برای زیارت امام رضا یکی از اخلاف و فرزند زادگان مستقیم حضرت محمد(ص) به طرف مشهد حرکت کردیم، در یک اتوبوس با مردم بوسنی بودیم و فرصت داشتیم آوازهای آنان را که بیشتر به دین تعلق داشت، بشنویم. به علت آنکه آنان اسلاوی نژاد بودند و زبانشان به روسی شباهت زیادی داشت، ما متوجه می شدیم که در قلبهای مسلمانان بوسنی، چچن، فلسطین، افغانستان، کشمیر، چه دردهایی وجود دارد. ‏

‏میان آن آوازها که بوسنی ها می خواندند، یک دفعه همه با هم «اللهُ اَکْبَر» و «لٰا اِلٰهَ اِلَّا الله مُحَمَّد رَسُولُ الله» می گفتند که انسان را آسوده و بی خیال نمی گذاشت. ‏

‏هنگام برگزاری کنگره در روند یادآوری امام حسین و امام خمینی نیز «اَللهُ اَکْبَر» و «لٰا اِلٰهَ اِلّا الله مُحَمَّد رَسُولُ الله» به عنوان شعار مقدسی برای شرکت کنندگان درآمد. ‏

‏در آخر به این نکته شهادت می دهم و با اندوهی جانکاه می گویم که ما از عالم اسلام و ریشه های مقدس آن دور و خیلی هم دور شده ایم... ‏

‏خداوند رحمن و رحیم گناهانمان را ببخشد و ما را به درست ترین و صحیح ترین راه راهنمایی کند! آمین!... ‏

‎ ‎

حضورج. 22صفحه 214