آذرخشی در ظلمت

آذرخشی در ظلمت

  دکتر نعمت الله ایزدی

‏سفیر وقت جمهوری اسلامی ایران ‏

‏در شوروی سابق‏

‏ ‏

‏بمناسبت سالگرد ارسال پیام تاریخی حضرت امام خمینی رحمت الله علیه برای آقای میخائیل گورباچف صدر هئیت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی ‏

‏هفتاد سال پس از پیروزی انقلاب اکتبر شوروی و تشکیل یک حکومت سوسیالیستی بر مبنای اندیشه های مارکسیسم توسط لنین رهبر این انقلاب مردی از تبار پیامبران پیام بسیار مهمی برای آقای گورباچف رهبر شوروی ارسال نمود که از هر حیث قابل توجه و ملاحظه است. ‏

‏برای دریافت اهمیت این پیام لازم است اشاره ای به مبانی انقلاب روسیه، اندیشه های رهبران آن و روندی که این کشور در طی هفتاد سال داشته است صورت گیرد. ‏

‏ابتدا تذکر این نکته ضروری است که اندیشه مارکسیسم اگر چه با توجه به مبانی آن اساساً یک دروغ بزرگ تاریخی است اما در عین حال به لحاظ کارکرد و بویژه پس از انقلاب اکتبر یک واقعیت است. ‏

‏هم آن دروغ و هم این واقعیت در طول بیش از یک قرن یعنی از دهه های آخر قرن نوزدهم تا یک دهه قبل از پایان قرن بیستم کم و بیش جهان را تحت تأثیر خود قرار داد، ‏

حضورج. 22صفحه 140
‏بطوری که هم بوجود آورنده مواردی از تحولات سیاسی، اجتماعی، جنگها و برخوردهای خشونت آمیز، خودکامگی ها و ترورهای شخصی و شخصیتی گردید و هم موجب قطب بندی جدیدی در دنیای قرن بیستم شد که تا چند ده سال کلیت جامعه بین المللی را تحت الشعاع خود قرار داده بود. ‏

‏اگر چه اندیشه مارکسیسم محصول نیمه دوم قرن نوزدهم است اما انقلاب اکتبر 1917 در روسیه بعنوان اولین نوزاد عملی این اندیشه سر منشأ تحولات جدی تری در صحنه بین الملل گردید. این انقلاب که بر مبنای تعالیم مارکسیسم اندیشه جهانشمولی داشت در ابتدای امر برای چگونگی عملی ساختن آن با کشمکشهائی در بین رهبران خود مواجه شد اما در هر صورت هیچگاه اصل آن مورد اختلاف نبود. بنابراین تشکیل رسمی کشور اتحاد جماهیر شوروی پس از انقلاب اکتبر سرآغازی بود برای ایجاد یک پایگاه بسیار قدرتمند برای عملی ساختن اندیشه جهانشمولی مارکسیسم. ‏

‏بفاصله دو سال پس از پیروزی انقلاب بین الملل احزاب کمونیست جهان در سال 1919 در مسکو پایه گذاری شد. هدف از تأسیس این نهاد ایجاد یک فرماندهی واحد و قوی برای کمونیستهای جهان بود تا بتوانند با حمایت و هدایت حزب مادر به اهداف اساسی خود که همانا تحولات عمیق سیاسی و اعتقادی در کلیه کشورهای جهان بود، برسند. ‏

‏بدیهی است عملی ساختن چنین هدف بزرگی نیازمند هزینه های بسیار سنگین بود و البته اتحاد جماهیر شوروی خود را متعهد به آن می دانست. ‏

‏بر اساس آماری که توسط آقای ادوارد شوارد نادزه آخرین وزیر خارجه اتحاد جماهیر شوروی در سال 1989 ارائه شد این کشور در طی سالهای پس از انقلاب اکتبر و تا آن تاریخ مبالغی بالغ بر 1300 میلیارد دلار در این جهت هزینه کرده بود. این امر در صورت صحت، بمعنای آن است که اتحاد شوروی بطور متوسط سالانه حدود 20 میلیارد دلار هزینه صدور انقلاب داشته است. در عین حال رهبران اتحاد شوروی همواره امنیت و منافع ملی خود را بر هر چیز دیگر و از جمله بر مسئله صدور انقلاب و حمایت از احزاب کمونیست جهان ترجیح می دادند. در جریان جنگ جهانی دوم شوروی دست اتحاد به قوی ترین و اصلی ترین دشمنان خود داد و بین الملل احزاب کمونیست در آستانه این اتحاد ظاهراً نامشروع و بعنوان حسن نیت توسط استالین منحل اعلام گردید. پاسخ به چرائی این مسئله از حوصله این نوشتار خارج است اما به محض پایان یافتن جنگ باز مسئله ایجاد خط فرضی جدائی و خصومت بین شرق و غرب عینیت یافت و با شفافیت بیشتری وارد ‏

حضورج. 22صفحه 141
‏ مرحله جدیدی شد. تشکیل کشورهای سوسیالیست اروپای شرقی و حمایت از نهضتهای آزادی بخش در بسیاری از نقاط جهان از جمله دستاوردهای این مرحله جدید بود. حتی پیروزی انقلاب در کشور های چین و کوبا نیز از دید رهبران شوروی نوزادهای انقلاب اکتبر محسوب و بهمین دلیل چین تا زمان بروز اختلافات اعتقادی بین دو کشور و کوبا تا سالهای آخر عمر اتحاد شوروی مورد حمایت این کشور قرار داشتند. بهر حال پس از جنگ جهانی دوم و تشکیل رسمی بلوک شرق در مقابل امریکا و اروپای غربی جنگ سرد بین شرق و غرب آغاز و با تشکیل پیمانهای ناتو و ورشو برهبری امریکا و شوروی وارد مرحله جدیدی شد. در چنین شرایطی بخش بسیار مهمی از بودجه های کشور شوروی صرف هزینه های مقابله تسلیحاتی این کشور با امریکا و هم پیمانان غربیش شد. این امر به بهای اُفت جدی توان اقتصادی شوروی و در نتیجه فشار معیشتی بر مردم این کشور حاصل گردید. ‏

‏از لحاظ اجتماعی نیز انقلاب اکتبر بوجود آورنده تحولات بسیار مهمی در روسیه و جمهوریهای دیگر گردید، تا پیش از انقلاب اکتبر هم مردم روسیه و دیگر جمهوریهای مسیحی نشین از پیروان و معتقدان دین مسیحیت بودند و هم مردم جمهوریهای مسلمان نشین نسبت به معتقدات اسلامی خود تعصب داشتند اما انقلاب اکتبر که با ‏

حضورج. 22صفحه 142
‏ایدئولژی مارکسیستی و ضد دینی بوجود آمد در بُعد اجتماعی، اعتقادات مذهبی مردم را بشدت نشانه گرفت. کمونیستها تلاش کردند عبادتگاهها و معابد مذهبی و نیز مساجد را با هر بهانه ای مورد تعرض قرار داده و از رونق اندازند. بسیاری از این مکانها تبدیل به موزه، نمایشگاه و حتی انبار نگهداری کالا گردید. مساجد بویژه بیشتر مورد تعرض قرار داشتند و آموزشهای ضد دینی در مدارس و وسایل ارتباط جمعی بر مسئله دین زدایی از جامعه دامن زد. نکته قابل توجه دیگر در بُعد اجتماعی، اولویت داشتن نژاد اسلاو و بطور کلی قوم روس بر دیگر اقوام اتحاد جماهیر شوروی بود. این مسئله باعث شده بود که موضوع اختلاط نژادی در دستور کار جدی مقامات شوروی قرار گیرد. ازدواج زنان روسی با مردان غیر روس و بویژه مسلمانان زمینه ساز این اختلاط نژادی بود. نسلی که از این طریق پدیدار می شد عملاً در دامان بی دینی و ضد اسلامی پرورش می یافت و موجب پیدایش ناهنجاریهای جدی اجتماعی می گردید. تحدید آزادیهای فردی و اجتماعی مردم شوروی نیز از دیگر دستاوردهای ناهنجار انقلاب اکتبر و نظام سوسیالیستی بود. ‏

‏حزب کمونیست تنها تشکل سیاسی و حاکم بر کشور بود و از احزاب دیگر و تشکلهای سیاسی خبری نبود. در عین حال برای حفظ ظاهر، شاخه هائی از حزب کمونیست نظیر بخشهای جوانان، زنان، نویسندگان و... مشغول فعالیت بودند تا نمایشی از تکثر سیاسی را ارائه نمایند. ‏

اتحاد جماهیر شوروی و انقلاب اسلامی

‏شاید بتوان گفت بزرگترین دستاورد انقلاب اکتبر برای اتحاد جماهیر شوروی بویژه پس از پایان جنگ جهانی دوم تقسیم عملی جهان به دو بلوک اصلی شرق و غرب بهمراه کشورهای پیرامونی هر یک از دو بلوک بود. رهبری بلوک شرق عملاً در اختیار شوروی بود و ایجاد پیمان ورشو توسط شوروی و هم پیمانانش به این تقسیم بندی عینیت جدی تری بخشید. اهمیت ایجاد بلوک شرق توسط کشور شوروی نه فقط به رویاروئی با بلوک غرب و ناتو برهبری امریکا و مسابقه تسلیحاتی با این بلوک بود بلکه از آن جهت که اتحاد شوروی بهمراه مجموعه کشورهای بلوک شرق رهبری انقلابهای جهان و نیز نهضتهای آزادی بخش کشورهای جهان را از آن خود دانستند، نیز بود. اینان خود را عملاً معلم انقلابی گری و مأمن و پناهگاه انقلابیون جهان قلمداد می کردند. در عالم واقع نیز بسیاری از مبارزین و انقلابیون دنیا به تأسی از ایده ها و آموزشهای شورویها و هم پیمانانشان به مبارزه در داخل کشورهای خود و حتی در کشورهای دیگر می پرداختند. شورویها امکانات بسیار زیادی را در داخل کشور خود ایجاد کرده بودند تا بتوانند پذیرای انقلابیون جهان برای آموزش و تجهیز آنان ‏

حضورج. 22صفحه 143
‏برای ادامه مبارزه باشند. بخش اعظم سازمان اطلاعات شوروی موسوم به ک. گ. ب و فعالیتهای آن در خدمت این امر قرار داشت . برگزاری کنگره های بزرگ، گردهم آئیهای حزبی و اردوهای آموزشی از دیگر اقدامات ارگانهای مختلف کشور شوروی برای تحقق اهداف برون مرزی بود. ‏

‏در حقیقت اینکه اتحاد شوروی همواره متهم به دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر، حمایت از نهضتهای آزادی بخش و مواردی از این قبیل بود نه تنها نقطه ضعفی برای آنها تلقی نمی شد بلکه در بسیاری موارد آنها با این حربه به مقابله با رقبای خود می پرداختند. آنها باصطلاح افتخار می کردند که سر نخ حرکتهای انقلابی در مسکو قرار داشت. در عین حال همانگونه که بیان شد تمامی این نحو عملکرد تا زمانی می توانست مد نظر آنها قرار گیرد که اهداف مهمتری نظیر منافع و یا امنیت ملی کشور شوروی تحت الشعاع قرار نگیرد. به عملکرد استالین در دوران جنگ جهانی دوم اشاره شد، اشاره دیگر می تواند محدودیتهای رژیم عراق در قبال کمونیستهای این کشور و زندانی کردن آنها و سکوت معنی دار شوروی در قبال آن باشد. در حقیقت روابط خوب و پیشرفته شوروی و عراق مانع از آن می شد که کمونیستهای عراقی مورد حمایت جدی شوروی قرار گیرند. بنابراین در زمان وقوع انقلاب اسلامی در ایران، اتحاد جماهیر شوروی دو ویژگی مهم در صحنه بین المللی برای خود متصور بود: اول مبارزه با امپریالیسم امریکا بصورت مقابله بلوک شرق در مقابل بلوک غرب و دیگر رهبری و هدایت نهضتهای آزادی بخش دنیا و آموزش انقلابی گری به آزادی خواهان جهان. ‏

‏اما انقلاب اسلامی با ویژگیهایش به یکباره ‏

حضورج. 22صفحه 144
‏تمامی اعتبار اتحاد جماهیر شوروی را هم بعنوان دشمن سرسخت امپریالیسم و هم بعنوان حمایت از انقلابیون جهان و باصطلاح صدور انقلاب از بین برد. این انقلاب نه تنها از ایده ها و اندیشه های مارکسیسم الهام نگرفته بود بلکه بشدت در تقابل با آن قرار داشت.‏*‎[2]‎‏ بطور طبیعی برای کشوری که خود را سردمدار انقلاب و انقلابی گری می دانست مقابله یک انقلاب با آن بشدت غیر قابل تحمل بود. از طرف دیگر انقلاب اسلامی بشدت ضد امریکائی و ضد امپریالیسم بود بنحوی که در همان آغاز پیدایش توانست گوی سبقت را از مدعیان این مسئله و از جمله شوروی ربوده و بطور عملی دشمن شماره یک امریکا نه تنها از دید خود بلکه از دید دیگران و حتی خود امریکا گردد. خصومت انقلاب اسلامی با امریکا بعنوان سمبل ظلم و بی عدالتی در دنیا اصلاً قابل مقایسه با مقابله شورویها با امریکا نبود. و بالاخره ویژگی سوم انقلاب اسلامی که در رابطه با اتحاد شوروی بسیار با اهمیت بود داعیه جهان شمولی و صدور انقلاب بود. شورویها در این مقطع با رقیبی بسیار جدی و فعال مواجه شده بودند که تحمل آن بسیار دشوار بود. وقوع انقلاب اسلامی باعث شد که توجه تمامی انقلابیون جهان حتی کسانی که اعتقادات عمیق مذهبی نداشتند بسوی این انقلاب جلب و گمشده های خود را در درون آن جستجو نمایند. بدنبال این تحولات بود که تهران کانون توجه نهضتهای آزادی بخش شد و رونق مسکو از بین رفت. دولتهای بزرگ جهان و آنهائی که مورد حمله نهضتهای آزادی بخش بودند نیز دست از تعرض به مسکو برداشته و تهران را در نوک پیکان حملات خود قرار دادند. اگر چه مقایسه بین تهران و مسکو در این خصوص کار بسیار غلطی از لحاظ محتوائی است اما از لحاظ شکلی این مسئله عملاً اتفاق افتاد و مسکو جای خود را به تهران داد. همین امر موجب سرخوردگی شدید اتحاد شوروی نسبت به نتایج عملکرد گذشته خود شد. اعتراض وزیر خارجه شوروی نسبت به هزینه 1300 میلیاردی کشورش برای صدور انقلاب وقتی صورت می گیرد که پوچی این فعالیت و این هزینه عملاً بر ملا شده و آن اعتبار ساختگی بکلی از بین رفته بود. با این وصف بسیار طبیعی است که رهبران حزب کمونیست و اتحاد جماهیر شوروی نسبت به عملکرد گذشته خود تجدید نظر کرده و طرحی نو در اندازند. طرحی که آقای گورباچف ابتدا مبتکر آن و سپس بدنبال انتخاب به سِمت رهبری شوروی عملاً مجری آن گردید. بنابراین اگر چه تحولات شوروی که با روی کار آمدن آقای گورباچف شروع و با پایان کار وی منجر به فروپاشی کامل این کشور گردید علل و عوامل مختلفی داشت لکن از واقعه انقلاب اسلامی و تأثیرات آن بر اتحاد ‏
حضورج. 22صفحه 145
‏شوروی بشرحی که ذکر آن رفت و به یک باره ابهت این کشور را زیر سؤال برد بعنوان یک علت بسیار عمده و شاید علت العلل نباید غافل بود. اتحاد شوروی سالها بود که مسابقات تسلیحاتی خود را با غرب چه در قالب پیمان ورشو و چه به تنهائی ادامه می داد. این کشور مشکلات عدیده دیگری نیز داشت و همه اینها البته می توانست سرانجام نافرجامی را برای آن رقم بزند اما اینکه تحولات شوروی و سرانجام فروپاشی آن پس از پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق افتاد و با وجود تأثیرات غیر قابل انکار انقلاب اسلامی بر اندیشه های حاکم بر شوروی چاره ای نمی ماند جز اینکه پذیرفته شود که علت العلل فروپاشی، انقلاب اسلامی بود و صد البته افتخار این امر نیز تنها مختص انقلاب اسلامی است و نه غیر. ‏

‏تحولات شوروی از دیدگاهی دیگر نیز می تواند مورد بررسی قرار گیرد و نتیجه ای که به آن اشاره شد نیز گرفته شود. در این بررسی توجه به این نکته لازم است که اصولاً انتخاب آقای گورباچف، اندیشه های او چه قبل از انتخاب و چه پس از آن و نهایتاً اقدامات وی که منجر به فروپاشی اتحاد شوروی گردید همگی به انتخاب رهبریت کشور یعنی حزب کمونیست صورت گرفت و کمترین دخالت مردمی و اجتماعی در آن وجود نداشت در حالیکه معمولاً نارسائیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی یک کشور موجبات ‏

 

حضورج. 22صفحه 146
‏برانگیختن احساسات مردمی و نهایتاً اعتراض آنان خواهد شد اما در زمان مورد بحث یعنی در اوائل دهه 80 میلادی نه تنها چنین اعتراضاتی وجود نداشت بلکه کشور نیز کم و بیش به حیات معمولی خود ادامه می داد. همین انتخاب از بالا و تغییر جهت اداره کشور توسط رهبران حزب کمونیست حاکی از این است که کشور شوروی نه تنها در اندیشه که در آن زمان در عملکرد نیز به بن بست رسیده بود. در بیان چرائی این انتخاب باید گفت که رهبران شوروی با مطالعه آنچه که اتفاق افتاده بود و نتایج نامطلوب آن دریافتند که باید به نحوی راه نجاتی پیدا کنند. ظاهراًً بهترین راه حل آن بود که نارسائیهای داخلی را بر طرف کنند که حاصل آن اندیشه باز سازی اقتصادی یا پروستریکا و ایجاد فضای باز سیاسی یا گلاسنوست بود. در صحنه بین الملل نیز تفکر نوین سیاسی حاکم بر روابط بین المللی اتحاد شوروی گردید. بر مبنای این تفکر موضوع خصومت و دشمنی با امپریالیسم امریکا جای خود را به همکاری و رقابت داد و مسابقات تسلیحاتی و حمایت از انقلابیون دنیا و نهضت های آزادی بخش نیز از برنامه های برون مرزی این کشور رخت بربست. اما راهی که پیموده شد عملاً وافی به مقصود نبود و بر سر شوروی آن آمد که همگان مشاهده کردند بطوری که در طی مدت کوتاهی موجودیت این کشور تبدیل به اتحاد جماهیر شوروی «سابق» گردید. ‏

‏اکنون مناسب است تمامی این موضوعات را از دیدگاه پیام تاریخی حضرت امام خمینی(ره) به آقای گورباچف نیز مورد بررسی قرار دهیم. این پیام هم مروری دارد بر گذشته شوروی و آنچه که انقلاب مارکسیستی بر سر آن آورده بود و هم نگاهی به آینده دارد و اینکه پایان عملی این اندیشه فرا رسیده و به تاریخ سپرده شده است. ‏

‏حضرت امام در ابتدای پیام با اشاره به دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخوردی که توسط آقای گورباچف درباره مسائل شوروی آغاز شده بود و با اشاره به جسارت و گستاخی که ایشان در قبال این بازنگری از خود بروز داده بود نکاتی را یاد آور می شوند و حتی این شهامت رهبری شوروی را مورد ستایش قرار می دهند. در عین حال اشاره جالبی می شود به عملکرد اتحاد شوروی در قبال انقلابیون جهان، آنجا که می فرمایند: «مکتبی که سالیان سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی نموده بود.» ایشان در ادامه می فرمایند: «اولین مسئله ای که باعث موفقیت شما خواهد شد این است که در سیاست اسلاف خود دائر بر خدا زدائی و دین زدائی که تحقیقاً بزرگترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروی وارد کرده است تجدید نظر نمائید و بدانید که برخورد واقعی با قضایای جهان جز از این طریق میسر نیست» ملاحظه می شود ‏

حضورج. 22صفحه 147
‏ که در متن پیام حضرت امام به دو موضوع پیش گفته یعنی مشی شوروی در به اختیار گرفتن انقلابیون جهان و نیز خدا زدائی در جامعه شوروی بخوبی اشاره شده است. موضوع با اهمیت دیگر که هم در سیاست شوروی پس از گورباچف مشهود بود و هم در پیام حضرت امام به آن اشاره شده تغییر نگرش این کشور نسبت به غرب و امریکا بود. در حقیقت همانگونه که در پیام هم آمده است اتحاد شوروی بازسازی اقتصاد خود را بر پایه الگوگیری از غرب استوار نمود غافل از اینکه فاصله ای طولانی و نیز تفاوتهای ماهوی اقتصاد شوروی با اقتصاد غرب و نیز مشکلاتی که خود غربیها در اقتصادشان با آن مواجه بوده و هستند امکان استفاده از این الگو را از بین برده و یا لا اقل بسیار دشوار می ساخت. در این زمینه حضرت امام به گورباچف هشدار می دهند که اگر متوسل به چنین الگوئی شود دیگران باید بیایند و اشتباهات او را جبران کنند. ‏

‏در ابتدای بحث اشاره شد که مارکسیسم با توجه به مبانی اش یک دروغ بزرگ تاریخی است. حضرت امام در پیامشان تعریفی اینگونه از مارکسیسم ارائه می نمایند: «مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست چرا که مکتبی است مادی و با مادیات نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسی ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است به درآورد». ‏


حضورج. 22صفحه 148
‏مبحث خدازدائی و دین زدائی در طول دوران حیات هفتاد ساله حکومت کمونیستی نیز اینچنین مورد اشاره حضرت امام قرار گرفته است: «وقتی از گلدسته های مساجد بعضی از جمهوریهای شما پس از هفتاد سال بانگ الله اکبر و شهادت به رسالت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم به گوش رسید تمامی طرفداران اسلام ناب محمدی(ص) را از شوق به گریه انداخت لذا لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به دو جهان بینی مادی و الهی بیندیشید».‏

‏ایشان در خصوص دیدگاههای مارکسیسم نسبت به مذهب در بخش دیگری از پیام می فرمایند: «با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوریهای شوروی نشان دادید که دیگر اینگونه فکر نمی کنید که مذهب مخدر جامعه است. راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابرقدرتها چون کوه استوار کرده است مخدر جامعه است؟ آیا مذهبی که طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است مخدر جامعه است؟». ‏

‏می بینیم که در این بخش از پیام نه تنها آقای گورباچف مورد شماتت نسبت به اندیشه های مارکسیستی پیرامون مذهب قرار می گیرد بلکه با ظرافت خاصی اساس مدعای مارکسیسم در قبال مبارزه با ابرقدرتها و نیز تأمین عدالت و آزادی در جهان مورد سؤال قرار می‏‏ ‏‏گیرد زیرا در این پیام افتخار این مبارزه و آن عدالت‏‏ ‏‏گستری و آزادی‏‏ ‏‏خواهی صرفاً به اسلام و انقلاب اسلامی منسوب می شود. واقعیتی که پس از پیروزی انقلاب خود شورویها نیز با آن مواجه شده و دریافتند که رقیبی واقعی و جدی از راه رسیده که هم پرچمدار مبارزه با ظلم و سلطه است و هم وظیفه گسترش عدالت و آزادی را از آن خود می داند و این همان موضوعاتی بود که ‏

حضورج. 22صفحه 149
‏کمونیستهای شوروی در طی هفتاد سال همواره خود را سردمدار آن قلمداد می کرده و به آن فخر می فروختند. ‏

‏مشاهده می شود که تمامی موضوعات مهمی که اساس و بنیان حکومت کمونیستی شورویها را در طی این سالها تشکیل می داد در پیام حضرت امام مورد اشاره قرار گرفته و در عین حال پایان عمر کمونیسم نیز بصراحت بشارت داده شده است. بنابراین ضمن گرامی داشت سالگرد ارسال این پیام تاریخی یک بار دیگر خوانندگان گرامی را به مطالعه مجدد آن دعوت کرده تا انشاء الله زوایای جدیدتری از آن بر همگان روشن گردد. ‏

‏در خاتمه به دو نکته ظریف در خصوص این پیام اشاره می شود: نکته اول اینکه علیرغم محتوای بسیار تهاجمی این پیام که در آن اساس اندیشه ها و سیاستهای مارکسیسم و حکومت شوروی مورد تعرض واقع شده است آخرین پاراگراف آن مبتنی بر آداب پسندیده دیپلماتیک و نیز عنایت به سیاست خارجی جمهوری اسلامی نسبت به همسایگان می باشد. در این قسمت آمده است: «در خاتمه صریحاً اعلام می کنم که جمهوری اسلامی ایران بعنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام براحتی می تواند خلأ اعتقادی نظام شما را پر نماید و در هر صورت کشور ما همچون گذشته به حسن همجواری و روابط متقابل معتقد است و آن را محترم می شمارد». و نکته دوم برخورد آقای گورباچف بعنوان دریافت کننده پیام و آقای شوارد نادزه وزیر خارجه وقت شوروی بعنوان حامل پاسخ پیام برای حضرت امام با این واقعه تاریخی است. آقای گورباچف بعنوان مخاطب پیام همواره در ملاقاتهای خود با طرفهای ایرانی، از این واقعه بعنوان افتخاری بزرگ در زندگی سیاسی خود یاد می کرد. وی در ملاقاتی اظهار داشت که دو نوشته از حضرت امام یکی پیام ایشان و دیگری وصیت نامه را همواره نزد خود نگهداری کرده و خواهم کرد. وی در عین حال بیش از همه به آخرین فراز پیام که ناظر بر اراده جمهوری اسلامی به روابط حسن همجواری بود استناد نموده و از آن استقبال می نمود. آقای شوارد نادزه نیز که افتخار یافته بود با حضرت امام ملاقات و پاسخ آقای گورباچف را تقدیم نماید همواره از این واقعه با شادمانی و شعف یاد می کرد و حضور خود در بیت خالی از تشریفات و تکلف حضرت امام خاطره ای را فراموش ناشدنی قلمداد می نمود. ‏

‎ ‎

حضورج. 22صفحه 150

  • * آقای بسمرتنیخ وزیر خارجه اسبق شوروی در این خصوص و در مذاکره ای با نگارنده اظهار داشت: از نقطه نظر ایدئولژی مارکسیسم، انقلاب کشور شما قابل قبول نبود بهمین دلیل بعد از انقلاب اسلامی در مسکو شخصیتهای بزرگ حتی راه را گم کردند. آنان این انقلاب را درک نکردند و لذا تصمیم گرفتند که از ایران فاصله بگیرند.