تمدن اسلامی در اندیشۀ سیاسی امام خمینی (س) «تکثر گرایی سیاسی در جهان معاصر و جایگاه تمدن اسلامی»

تمدن اسلامی در اندیشۀ سیاسی امام خمینی(س) 

تکثرگرایی سیاسی در جهان معاصر و جایگاه تمدن اسلامی

  یونس شکرخواه

پلورالیسم یا کثرت گرایی و تکثر گرایی‎[2]‎ در جهان سیاست مفهوم خاصی دارد: هر سیستم سیاسی که در آن مراکز متعدد مشروع قدرت و اقتدار وجود دارد – به عنوان مثال، اروپای قرون وسطی که در آن پادشاهی ها و کلیسای کاتولیک در حوزه های گوناگون جامعه دارای قدرت بودند – پلورالیست نامیده می شود.‎[3]‎ 

تکثر گرایی‏ در مفهومی وسیعتر، پذیرش انتقال قدرت از یک گروه به گروه دیگر و به رسمیت شناختن تنوع سیاسی و فرهنگی در جوامع است. ‏تکثر گرایی سیاسی‏ نیز در جوامع معاصر و به ویژه با رویکردی غربی - که عمدتاً نیز حاکم شده است – به معنی تفکیک قدرتهاست. به این مفهوم که قدرت میان چندین موجودیت تقسیم می شود تا همۀ قدرت به یک نهاد حاکم تعلق نگیرد و موجودیت های متعدد بتوانند در صورت ‏

حضورج. 22صفحه 44

ضرورت بر یکدیگر نظارت داشته باشند. ‏

تکثر گرایی‏ معتقد است:‏ ناهمگونی (قومی، مذهبی و طبقاتی) به طرز فزاینده ای به تنوع ارزشها، هنجارها و علائق می انجامد و در چنین جوامعی طیفی از گروهها برای قدرت و نفوذ به رقابت می پردازند.‎[4]‎‏ ‏

‏باور به فضای متکثر در صورت خود باید از باور به تکثر ارزشها حمایت کند. اما فرد در این باور علیرغم تأکیدی که بر گروه می شود، جایگاه ویژه ای دارد و کانون و منشأ حرکت، میل و اراده به حساب می آید. در اینجا تمایلات فرد بدون توجه به تمایلات سایرین و جمع، ارجحیت دارد. به دیگر سخن، محور مسأله این است که فرد خواهان چیست. این اندیشه به فرد این امکان و فرصت را می دهد که آنچه را که برایش ارزشمند است، تحقق بخشد و علی القاعده این ‏کثرت گرایی‏ علیه ‏وحدت گرایی‏ همه نظامهای فلسفی و سیاسی صف آرایی کرده است، چرا که به هر حال هر فلسفه ای باید خود را در قالب یک اندیشه سیاسی نیز متبلور سازد و لذا ‏تکثر گرایی‏ هم نظامهای فلسفی و هم نظامهای سیاسی را هدف قرار داده است. در این نوع ‏تکثر گرایی‏، افراد به دنبال فرصتهای مناسب هستند تا ارزشهای دیگر را در برابر ارزشی که خود به آن باور دارند، قربانی کنند. به اظهارات ‏ایزایابرلین‏ دقت کنید: ‏

... ماکیاولی علیرغم آنچه نشان می داد یکی از بانیان کثرت گرایی بود... ماکیاولی با گسیختن رشته های وحدت بدوی، در آگاهی یافتن انسانها از ضرورت دست زدن به 

حضورج. 22صفحه 45
انتخابی دردناک میان شقوق ناسازگار با یکدیگر، چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی اجتماعی، مؤثر بود.‎[5]‎

‏اکنون با این مقدمه در یک جمعبندی کلی تر می توان گفت که ‏نظریه های قدرت سیاسی‏ به سه گروه اصلی تقسیم می شوند و ‏کثرت گرایی‏ نیز یکی از آنهاست: ‏

1- مدل طبقه حاکم‎[6]‎

‏پیروان این مدل بر این اعتقاد هستند که ‏سازمان اقتصادی‏، کلید ‏قدرت سیاسی‏ است و ‏طبقه‏ منبع عمده قدرت سیاسی به حساب می آید، طبقه ای که ‏مالک ابزارهای تولید‏ است و آنرا ‏کنترل‏ می کند. ‏

2- مدل نخبگان حاکم‎[7]‎

‏پیروان این مدل بر این باورند که ‏قدرت‏ در اختیار یک ‏گروه اندک‏ و ‏خود برگزیده‏ است که نسبت به وجود و نقش خود در جامعه آگاهی دارد. ‏

3- مدل کثرت گرا ‎[8]‎

‏حامیان این مدل می گویند قدرت به طرز گسترده ای در جامعه توزیع شده و برای هر ‏مرکز قدرت‏، مراکز ‏متقابل و خنثی کننده ای‏ وجود دارد.‏‎[9]‎

‏مدل سوم یعنی ‏مدل کثرت گرا‏ عمدتاً در آمریکا ریشه گرفته است، بطوریکه خود واژه ‏پلورالیسم‏ نیز واژه ای است که برای نخستین ‏

‏ ‏

حضورج. 22صفحه 46
‏بار توسط ‏رابرت دال‏ (‏‎Robert Dahl‎‏) کارشناس آمریکایی علوم سیاسی مطرح شد. از نظر او، ‏قدرت در زمان، مکان و موضوع مربوطه، متفاوت است.‎[10]‎

‏پیروان اندیشه ‏کثرت گرایی‏ معتقدند علیرغم تغییر مضمون قدرت، هیچ گروهی نمی تواند بر سیاست در طیف وسیعی از مسائل تأثیر گذار باشد. دولت از نظر معتقدان به این مدل باید حافظ و واضع مقررات مربوط به رقابت بین گروهها و منافع مختلف باشد تا سیاست که محصول مراوده و مقابله این گروهها و منافع است، تحقق یابد و اجرا شود. ‏

واقعیت کثرت گرایی

کثرت گرایی‏ در جهان معاصر پا به پای ‏اقتصاد رقابتی‏ به نسخه تبدیل شده که غرب آنرا پیچیده و این نسخه را درمان بخش کل جهان می داند. غرب در این نگرش تزریقی خود هیچ جایی برای تنوع فرهنگی و ساختاری سایر جوامع قایل نیست. ‏

‏یکی از اصلی ترین مؤلفه های ‏کثرت گرایی‏ در جهان معاصر- صرفنظر از داعیه های تئوریک آن – ‏رفاه و تفوق‏ است‏8‏. ‏کثرت گرایی‏ در این مسیر آنقدر به پیش رفته است که ‏خوشبختی‏ در زمین را از طریق ‏سلطه هر چه بیشتر بر طبیعت‏، هدف غایی زندگی می شناسد. و چون چنین است، مفاهیمی چون ‏توسعه سیاسی،‏ ‏توسعه اقتصادی، دگرگونی اجتماعی، نوسازی‏ و.. همه در حقیقت وجوهی از همین راه نیل به ‏خوشبختی و رفاه‏ است. و همانطور که می بینیم، حتی ‏خرد گرایی‏ نیز در حال حاضر مفهومی جز کاربرد عقل در راستای تسخیر هر چه بیشتر طبیعت ندارد و این تسخیر در واقع نوعی کانال زدن و نقب زدن برای حرکت ‏سرمایه‏ غرب در جهان معاصر است. ‏

‏بنابراین، ‏پذیرش‏ این فلسفه زندگی که غرب آنها را ‏جنوبی‏ و مستقر در ‏جنوبگان‏ می داند، نه تنها عامل پیشرفت نیست، بلکه در عمل پرتاب کردن جنوبی ها به درون مثلث برمودای همین اندیشه است: ‏مسخ هویت فرهنگی، توقف پیشرفت ملی و نقض حاکمیت ملی.‏ ‏

‏به دیگر سخن، همه آنچه که در دهه پایانی قرن بیستم با ‏عنوان نظم نوین جهانی‎[11]‎‏ مطرح شده و به آن دامن زده می شود، چیزی نیست جز جراحی پلاستیک اوضاعی که ناشی از صدور همین اندیشه است. این اندیشه عملاً در سیاست بین المللی، جنبه ای ایدئولوژیک به خود گرفته و کمتر سیاستمداری است که نداند این اندیشه در حال حاضر به معنی ‏محدودیت قوه مجریه، انتخاب قوه مقننه، استقلال قوه قضائیه، اقتصاد مبتنی بر خصوصی سازی‏ و به عبارت دیگر، ‏مالکیت خصوصی بدون مرز‏ (حذف عدالت اجتماعی) و همچنین پذیرش ‏نقش رسانه ها به عنوان رکن چهارم‏ است (پذیرش ‏

حضورج. 22صفحه 47
‏نقش رسانه ها به عنوان رکن چهارم در حالیکه غرب حاکم بر جریان بین المللی اخبار است، پذیرش این حاکمیت به شمار می آید). ‏

کثرت گرایی‏ در حال حاضر با اتکا بر نقش رسانه ها و بزرگنمایی این نقش اهداف خاصی را دنبال می کند. کارشناسانی که اندیشه های انتقادی را در شرایط معاصر ارتباطی جهان دنبال می کنند، بر این باورند که نظام رسانه ای در غرب و در رأس آن آمریکا با طرح و تعقیب ‏اندیشه جریان آزاد اطلاعات‎[12]‎‏ به مثابه یک دکتر ین و با توجه به اینکه از جنبه سخت افزاری در توزیع پیام دست بالا را دارد، کوشیده است تا با اتکا به این دکترین عملاً وجود مرزهای ملی را نادیده انگارد و با دفاع از این دکترین که ظاهری دموکراتیک دارد، از طریق تهاجم شنیداری، دیداری و نوشتاری در قالب پیامهای فرامرزی و فرا ملی، عملاً به جنگ حاکمیت های ملی و مستقل برود. پدیده هایی نظیر ‏صدای آمریکا، سی ان ان، رادیو آزاد اروپا، تلویزیون مارتی و‏... در واقع با سپر ‏جریان آزاد اطلاعات‏، حکم ابزارهای مداخله گری و انگاره سازی آمریکا را در سراسر جهان دارند. و این در حالی است که آمریکایی ها برای صدور جواز نشریه و یا ارائه مجوز شبکه تلویزیونی به خارجی ها در امریکا، قوانین بسیار سخت و دست و پا گیری دارند. و به همین دلیل است که غرب اکنون رشد کمّی رسانه ها را شاخص توسعه می داند و به عبارت بهتر، ازدیاد رسانه ها در جهان سوم را – که نظام خودکفای تولید و توزیع پیام را ندارند - ترغیب می کند. به طور طبیعی وقتی جهان سومی ها نظام تولید و توزیع پیام خود را نداشته باشند، توسعه وسایل ارتباطی و رسانه ها چیزی نیست جز لوله کشی برای منبعی که در غرب قرار دارد. به دیگر سخن، امریکا اگرچه در صورت مسأله، به دنبال رشد کمّی رسانه ها در جهان سوم است اما با توجه به نظریه ‏جریان آزاد اطلاعات‏ که هدف آن از پا درآوردن حاکمیتهای ملی است و با توجه به اینکه رسانه های جهان سومی مجبور به ارتزاق از منابع خبری و پیام رسانی غرب هستند، عملاً به دنبال ضمیمه کردن این رسانه ها به قلمرو رسانه ای خود است تا به این ترتیب سیاست ‏یک رسانه (امریکایی) یک جهان‏ را متحقق سازد. امریکا با اتکا به همین قلمرو رسانه ای است که برای دنیا انگاره سازی می کند و سفید را سیاه و به عکس، سیاه را سفید جلوه می دهد. یک مثال جالب در این باره موضوع دانشجویان کره جنوبی و چین است. خبرگزاریهای امریکا در تلکس های خود همواره با دو صفت از این دانشجویان یاد می کنند. از آنجایی که با دولت چین مشکل دارند، دانشجویان چینی را طرفدار دمکراسی! معرفی می کنند. این خبرگزاریها همواره در خبرهای مربوط به پوشش ‏

حضورج. 22صفحه 48
‏رویدادهای دانشجویی چین از عبارت ‏«دانشجویان طرفدار دمکراسی»‏ و هنگام پوشش رویدادهای کره جنوبی که دولت آن متحد امریکایی هاست با عنوان ‏«دانشجویان رادیکال»‏ یاد می کنند. این خبرگزاریها فرضاً ‏ضد انقلابیون نیکارا گوئه‏ (در دوران حاکمیت ساندنیستها) را ‏رزمندگان آزادی‏ می نامیدند و اکنون اسرائیلی ها را ‏صلح طلب‏ و نسل انتفاضه را ‏تروریست‏ می خوانند و به این ترتیب است که امریکایی ها که اکنون ‏قدرت ارتباطی‏ را جایگزین ‏قدرت میلیتاریستی‏ کرده اند، ‏سی ان ان‏ را به آلترناتیو سازمان ملل تبدیل کرده و هر آنچه را که می خواهند از طریق این رسانه به دستور جلسه ای جهانی مبدل می سازند. جالب است که امریکایی ها دکترین ‏جریان آزاد اطلاعات‏ را هم محصول ‏کثرت گرایی‏ و هم معلم آن می دانند. آنها می گویند با ‏سی ان ان‏ ها، ‏آسوشیتدپرس ها یونایتدپرس ها‏ و با ‏صدای امریکا‏ موزائیک فرهنگی، قومی و عقیدتی جهان را به تصویر می کشند، حال آنکه حقیقت ماجرا، نه از ‏کثرت گرایی‏، بلکه از ‏همگن سازی فرهنگی‏ و به زبان دقیق تر از ‏استحاله فرهنگهای جهان در فرهنگ امریکایی‏ خبر می دهد. ‏

‏این مقدمه برای طرح اهمیت آنچه ذکر خواهد شد، کاملاً ضروری بود، حالا تا حدودی با این دیباچه توانسته ایم به تصویری از ‏کثرت گرایی‏ در جهان معاصر دست یابیم و لذا می توانیم به طرف دیگر ماجرا نگاه کنیم. ‏

‏ ‏

حضورج. 22صفحه 49
امام خمینی(ره) و انقلاب به نام خدا

‏با صراحت باید عرض کنم من بر این باورم که برای بررسی آنچه امام خمینی(ره) رقم زد، نباید به معیارها و مترهای رایج متوسل شد. ‏

‏ما متأسفانه در ‏روش شناسی‏ مبتنی بر ‏عینی گرایی‏ اسیر مقوله ای بنام ‏مرور ادبیات‎[13]‎‏ هستیم. به ما آموخته اند که یک تحقیق علمی باید متکی بر ‏مرور ادبیات‏ باشد و گرنه نمی تواند از پشتوانه علمی برخوردار باشد. این حرف ممکن است فی نفسه و در شرایطی برابر از جنبه تولید پیام و اطلاعات، درست و صحیح باشد. اما واقعیت مسأله این است که در اینجا هم مثل عرصه ‏تولید پیام در نظامهای ارتباطی، ادبیات مکتوب‏ در غرب از حجم بیشتری برخوردار است و لذا این روش شناسی متکی بر ‏مرور ادبیات‏ به ما کمکی نمی کند و ما را ضمناً به سوی منابع غربی هم سوق می دهد. از نظر من این نوع برخورد، چیزی جز نگاه به عقب نیست. ‏

‏پس اجازه بدهید هراسی به خود راه ندهیم و بدون ارجاع به ادبیات غربی به صراحت بگوئیم، آنچه امام آفرید، به مفهوم اخص کلمه ‏نو‏ بود و این خود ما هستیم که باید ‏ادبیات‏ ‏انقلاب اسلامی‏ را بنویسیم و این غرب است که باید برخلاف عادات دیرینه خود – که می خواست و می خواهد تا ما به ادبیات او در همه زمینه ها استناد کنیم – به آنچه ما می نگاریم استناد ورزد. لذا من صرفاً استنباط شخصی ام را از پدیده مورد بحث می نویسم و از اینکه به غیر علمی نوشتن متهم شوم، نگران نیستم. ‏

‏حقیقت این است که ‏امام خمینی(ره)‏ کل اندیشه ‏کثرت گرا‏ را به مبارزه طلبید و غرب و در رأس آن امریکا بسیار بیشتر از خود ما به عنوان پیروان ‏امام خمینی(ره)‏ از عمق این خطر آگاه است و به همین دلیل هم بود که امریکا برای شکستن ابهت و صلابت امام و همچنین برای اینکه این نماد جهانی عزت مسلمانان را در زمان حیات خود از پا درآورد تا بعداً به ‏اسطوره ای جهانی‏ تبدیل نشود، از هیچ ترفندی فروگذار نکرد. امریکا می دانست مردی را که یک تنه مسیر تاریخ را تغییر داده است، اگر در طول حیات بی اعتبار نکند تا ابد گرفتار اسطوره اش باقی خواهد ماند. و این چنین نیز شد. غرب سهمگین ترین ضربات را از امام دریافت کرد. ‏

1- نگره معنوی

‏امام سراپا معنویت بود. امام این عارف بزرگ، مسلح هم بود. اما در این جهان به شدت دنیازده و مادی، همه معنویت و آخرت گرایی خود را به توده های پیرو خود هدیه کرد و با این ‏آخرت گرایی اسلامی‏ علیه ‏دنیا گرایی غرب‏ وارد عمل شد و چه زیبا گفت که انقلاب ما ‏انفجار نور‏ است.‏

‏غرب با شعار ‏خوشبختی و رفاه‏ به میدان آمده بود و امام دو علامت سؤال بزرگ در برابر آن قرار داد: ‏خوشبختی چیست؟ و چه 

حضورج. 22صفحه 50
 کسانی خوشبخت هستند؟ 

‏امام به ما گفت یک موی ‏کوخ نشینان‏ را بر ‏کاخ نشینان‏ ترجیح می دهد و این ترجیح صرفاً یک انتخاب ساده نبود، از یک جهان بینی خبر می داد، از ‏عدالت اجتماعی‏ که پدیده فراموش شده در غرب بود و از همین جنبه بود که هر جا کوخ نشینی در هر نقطه از جهان بود، خود را مخاطب خمینی کبیر و او را مقتدای خویش شناخت. امام دنیا را آنچنانکه خوار بود ترسیم کرد و به همه وجدانهای پاک آموخت که سر خویش را از خاک به سوی آسمان بلند کنند. ‏

‏این نوع برخورد امام در کلیت خود، ‏کثرت گرایی‏ غربی را که ‏توسعه و مدرنیزاسیون‏ ‏‏تبلور آن بود، به مبارزه فراخواند. درس امام در این محور این بود: لذت انگاری‏‎[14]‎‏ فلسفه زندگی نیست، حب و بغض در دنیا در ارتباط با خداوند متعال معنا دارد و این معنا یعنی شلیک تیر خلاص به دار و ندار اندیشه لذت انگارانه غرب. این معنا یعنی اینکه هر سیاستی تنها وقتی سمت و سوی درست دارد که در ارتباط با خداوند دیده و طراحی شود. این تلقی یعنی نادیده گرفتن ‏مصلحت گرایی و پراگماتیسم‏، یعنی همان شهامتی که به گورباچف آخرین زمامدار ابر قدرتی به نام شوروی بگوید اندیشه های کمونیستی شما به درد سپردن به موزه های تاریخ می خورد. در این برخورد، پایبندی به اندیشه توحیدی موج می زند. اندیشه ای که قدرت را تکثیر ‏

حضورج. 22صفحه 51
‏نمی کند، از آن سهم نمی دهد و آنرا مختص ذات باریتعالی می داند. این اندیشه فقط قدرتی را که فی سبیل الله شکل گرفته است، به رسمیت می شناسد. امام از همین زاویه بود که با صلابت گفت من با اطمینان می گویم که اسلام، ابر قدرتها را به خاک مذلت می نشاند. این اطمینان برخاسته از همان جهت فلسفی بود که امام به مسلمین اعطا کردند. امام از زاویه های مادی، کمیتی و ساختاری به جهان نمی نگریستند. نگاه امام به زمین و زمان، کیفی بود و کیفی ترین امور از دیدگاه امام اموری بودند که رو به سوی خدا داشتند. ‏

2- امت یا ملت؟ 

‏تکثر گرایی در ذات خود با امور برخوردی تفکیکی دارد. این نگاه انفکاکی در سطح جهانی و در اوج اندیشه سیاسی خود به پدیده دولت – ملتها‏‎[15]‎‏انجامید. این نوع دولتها می کوشند به هر طریقی نفع اتباع خود را دنبال کنند. در این اندیشه حتی امپریالیست شدن هم عیب و ایرادی ندارد. ‏

‏امام خمینی(ره) در این زمینه نیز بحث تازه ای را مطرح کردند: ‏ملت یا امت؟‏ امام با یک چشم به ایران و با چشمی دیگر به جهان اسلام چشم دوخته بودند، امام برای مسلمین یک سرنوشت قائل بودند و به جای جغرافیا، نژاد، آئین و... به مرزبندی دیگری دامن زدند: اسلام در برابر کفر و الحاد که مصداق آن با عنوان ‏شیطان بزرگ‏ مشخص شد. این نگاه با جوهر کلاسیک ‏ملی گرایی‏ در تعارض کامل بود. امام به مسلمانان آموختند به جای سطح ملی به سطوح بین المللی فکر کنند. این درس را ما ایرانی ها از همه بهتر فرا گرفته ایم. ‏

‏مروری در پیامهای حضرت ‏امام خمینی(ره)‏ به کنگره عظیم حج که حاکی از همین نگرش امتی به مسائل جهان اسلام بود، گویای چند واقعیت است که در ادامه فصل بندی موجود به آنها می پردازم. در هر حال، این نگاه باعث شد تا امروز مسلمانان چچنی، بوسنیایی، کشمیری، مصری و اردنی و... صرفنظر از مرز های ملی، به مسائل مشترک یکدیگر بیندیشند و وجود همین محورهای مشترک باعث شد تا غرب همه این وجوه مشترک را تحت عنوان ‏بنیادگرایی‎[16]‎‏ طبقه بندی کند. ‏

3- نگاه فراملی

‏این نگاه را از موضوع سلمان رشدی مرتد می توان دریافت. علی القاعده از زاویه یک نگاه صوری و سطحی بهای این نوع موضعگیری در قبال تبعه یک کشور دیگر- با توجه به میثاق های بین المللی موجود- گران است و نباید آنرا تقبل کرد. اما این موضعگیری از نگاه ‏امام خمینی(ره)‏ کاملاً اصولی و به جا بود. حکم ارتداد سلمان رشدی در شرایطی صادر شد که ما تحت شدیدترین فشارهای تبلیغاتی و خصمانه ‏

حضورج. 22صفحه 52
‏ غرب قرار داشتیم. این موضعگیری در آن شرایط دشوار سیاسی، در چهار چوب انتخاب ملت یا امت و به نفع امت صورت گرفت. امام در این موضعگیری نشان دادند که مصالح امت فراتر از مصلحت ملی است. ایشان به ما آموختند مهم نیست تحریم شویم یا فلان امکان خود را در اثر تهاجم نظامی از دست بدهیم، مهم این است که هویت اسلامی خویش را احیا کنیم و سطح شعور و آگاهی را ارتقاء ببخشیم. و از دیگر سو، در همین موضعگیری بود که مسلمانان جهان، امام ما را در شفاف ترین صورت خود دیدند و به عینه دریافتند که او مدافع واقعی کیان رسول خدا و دین مبین اسلام است. این مسلمانان دیدند که چگونه می توان در برابر همه کفر ایستاد و تهاجم آنان را به ضد خودشان تبدیل کرد. این مسلمانان دیدند در حالیکه سران آنها در مجامع و کنفرانسهای بین المللی، از ترس غرب، حتی سخنان فرمایشی خود را هم با بسم الله الرحمٰن الرحیم شروع نمی کنند، چطور خمینی کبیر تمامیت غرب را به عقب می راند و پس از دوران عثمانی ها برای نخستین بار در قلمرو خود غرب، لرزه بر اندام آنان می افکند. ‏

‏به نظر من یکی از اصلی ترین چالش های موجود در جنبه بین المللی پی ریزی تمدن اسلامی 1400، تبیین هر چه بیشتر همین نکته در سیاست خارجی ماست تا تضاد های ‏

حضورج. 22صفحه 53
‏ احتمالی منافع ملت و امت را در واضح ترین شکل ممکن ترسیم کنیم و در رفع این تضادها به نفع امت بکوشیم.     ‏

4-تکلیف به جای مصلحت

‏بارها شنیدیم که امام واژه ‏مکلف‏ را در صورتهای مختلف به کار گرفتند. این تأکید تذکار گونه صرفاً از این جنبه بود که ما و نسل فردا را مکلف بار بیاورند. چرا که وقتی که پای تکلیف به میان بیاید جا برای مصالحه و مسامحه تنگ می شود. ‏

‏و اگر کمی دقت به خرج دهیم علت سر در گمی امریکا در برابر ‏امام خمینی(ره)‏ را درک خواهیم کرد. سیاستمداران غربی هر چه پا به سن می گذارند، محافظه کارتر می شوند اما امام هر چه به سن مبارک و پربارشان افزوده می شد، رادیکال تر می شدند و این امر به یک راز کاملاً پیچیده برای غرب تبدیل شده بود. حال آنکه پشت این راز چیزی نبود جز برخوردهای تکلیفی امام با مسائل. تکلیف با سن در ارتباط نیست، تکلیف انسان مکلف در هیچ زمان و مکانی از او سلب نمی شود. هنر امام این بودکه تکلیف را در سطح یک رهبر در حد اعلی بروز داد و همین تکلیف و پایبندی بودکه مشروعیتی بی سابقه در تاریخ را برای امام خمینی(ره) به ارمغان آورد. این تفاوت، به خصوص با توجه به فساد موجود در سطح سران جهان (رسوایی های متعدد کلینتون در امریکا، رشوه در میان زمامداران ژاپن، فرانسه میتران، ایتالیای برلوسکنی، انگلستان میجر، هند رائو، کره جنوبی چون دوهوان و...) برای توده های چشم دوخته به امام، مفاهیم ویژه تری در برداشت. و ما هنوز چشمان بهت زده ‏ادوارد شوارد نادزه‏ فرستاده ویژه کرملین را در نظاره خانه ساده امام این رهبر قرن، از یاد نبرده ایم. ‏

5- ارائه تعریف تازه از حوزه اقتدار‎[17]‎

حوزه اقتدار‏ در فرهنگهای حقوقی و سنن دیپلماتیک، مفهومی جغرافیایی دارد. ‏امام خمینی(ره)‏ این معنا را زیر و رو کردند. ‏حوزه اقتدار‏ از دیدگاه امام تنها زمانی به رسمیت شناخته می شد که مشروعیت خود را از توده ها گرفته بود. طبق این نگرش، اگر در جایی مسلمانان، قدرت اول و یا دوم به حساب می آمدند اما اهرمهای قدرت را در اختیار آنان قرار نداده بودند (نمونه های الجزایر، بوسنی، مصر و اردن و...) رأس هرم قدرت نمی توانست از مشروعیت برخوردار باشد. مفاهیمی چون ‏صدور انقلاب، تشکیل هسته های حزب الله و گردانهای قدس‏ در این چهار چوب از ثقل ویژه ای برخوردار بودند. ‏

6-مفهوم ولی فقیه

‏ارائه مفهوم ولایت و قائل شدن قدرت ویژه برای آن، پیش از آنکه از دیدگاه امام مفهوم تمرکز قدرت را داشته باشد، مفهوم ‏

حضورج. 22صفحه 54
‏ اعطای اختیارات و آزادی کامل به فردی را داشت که خود به تبلور تکلیف مبدل شده بود. هر فردی با این مختصات و با این درجه از مسؤولیت، باید آزادترین دستها را داشته باشد تا از آزادی و کیان مسلمین دفاع کند و این زیباترین تعریف از مفهوم آزادی است: داشتن آزادی وسیع برای حمایت و دفاع از کیان اسلام. ‏

‏مخاطرات این معنا را غرب به خوبی احساس کرده است. غرب می داند ایران بی توجه به هیاهوی موجود، درصدد جا انداختن نظام مبتنی بر ولایت در جهان است و به همین دلیل هم هست که سعی می کند هر طور شده این چهره را مخدوش کند. تا جهان اسلام از آن تبعیت نکند. ‏

‏این مفهوم تازه ‏حوزه اقتدار‏ یکی از گرانبهاترین میراث های ‏امام خمینی(ره)‏ است و بنابر این ولی فقیه درةالتاج عزت امروز مسلمین است. ‏

7- ابزارهای نوین تعمیق امنیت ملی

‏امام، تنها در این جنبه به کثرت گرایی خاص خود پرداختند. از دیدگاه ‏امام خمینی(ره)‏ هر جا مسلمانی به پا می خاست، انرژی مشتهای گره کرده اش را با سایر مسلمین تقسیم می کرد. امام با برخوردهایی فارغ از مصلحت گرایی، همه مسلمین جهان را به خیزش فرا خواندند و همین خیزشهاست که امروز به بار نشسته است. ‏

‏ ‏

حضورج. 22صفحه 55
‏امام این خیزشهای سراسری را ابزارهای تازه تعمیق امنیت ملی می دانستند و به آن باور داشتند. ‏مفهوم ید واحده‏ که بارها توسط ایشان مطرح شد، معنایی جز این نداشت. به روز جهانی قدس نگاهی بیندازیم تا متوجه سر در گمی غرب شویم. امریکایی ها به خوبی می دانند که چچن، بوسنی، فلسطین و... ادامه های امنیت ملی ایران هستند و به عمق امنیت ملی ایران افزوده اند. فرانسویها به خوبی می دانند چرا نظام آنها – با آن همه داعیه دموکراسی و تسامح – حالا باید در برابر روسری یک دانش آموز در پاریس اینقدر نگران و مضطرب شود. ترکیه لائیک می داند پیروزی حزب اسلامگرای رفاه یعنی چه، آلمان هلموت کهل می داند چرا باید در برابر ایران اسلامی عقب نشینی کند. انگلیس می داند تشکیل پارلمان مسلمانان در این کشور چه مفاهیمی دارد، اسرائیل می داند چه کسی زمین را زیر پایش به آتش کشیده و رویاهای آلوده اش را سوزانده است. مسکو می داند، چچن یعنی چه و نماز خواندن هزاران هزار مسلمان در سرزمین سرخها چه پیامدهایی در ُآسیای مرکزی دارد... ‏

اینها مفاهیم تازه امنیت ملی هستند، این نوع امنیت که امروز صاحب آن شده ایم به برکت امام فراهم آمد. غرب الان با دهها ایران مواجه شده و نمی داند به کدامیک از آنها باید بپردازد. امام خمینی با نگرش ویژه خود به امنیت باعث تجزیه انرژی غرب شدند. 

 

حضورج. 22صفحه 56
8- تعیین تکلیف برای بحث سنت و مدرنیسم

‏طرح نظریه ولی فقیه و احیا شدن مفهوم اجتهاد به بحث ساختگی سنت و مدرنیسم فیصله داد. ‏امام خمینی(ره)‏ با احیای ارزشهای اسلامی عملاً این معنا را مطرح ساختند که غلبه عناصر ارزشی بر فاکتور های اقتصادی و اجتماعی، باید یک اصل اساسی باشد. ما برخلاف گذشته، حالا بحران هویت نداریم به مسلمان بودن و به رویه های زندگی اسلامی افتخار می کنیم و این نیز دستاوردی عظیم و گرانقیمت است. ما به سنن خود افتخار می کنیم. اجتهاد یک متدولوژی برای تعیین تکلیف نو و کهنه است. یک پای اجتهاد در مدرنیسم و پای دیگر آن در سنت است. با این متدولوژی هر نویی با کهنه مقایسه و بررسی می شود و اساساً این دو پدیده دیوار به دیوار یکدیگر هستند. دقت کنیم که کل تحلیل سطحی غرب از انقلاب، رویارویی سنت (انقلاب) با مدرنیسم (نظام شاه) است خوشبختانه امروز ما در حالی به بحث تمدن اسلامی می پردازیم که از تقابل مصنوعی و از دام تقسیم بندی سنت و مدرنیسم گریخته ایم. ما حالا پیشینه خود را شناخته ایم و به آن باور آورده ایم و گول نوگرایی ها – به خصوص به معنی لباس استتاری غرب گرایی – را نمی خوریم. این اعاده هویت و باور به سنن و در تقابل ندیدن هر نویی با هر سنتی معماری جز ‏امام خمینی(ره)‏ نداشت. ‏

جمعبندی

‏با آنچه طرح شد می خواهم این نتیجه را بگیرم که ما عملاً وارد مرحله یافتن تمدن گمشده اسلامی شده ایم. این ورود 18 سال پیش صورت گرفته است. ‏

‏و چیزی جز ‏انفجار نور‏ نمی توانست چشم جهان را به این مرحله جلب کند. اگر اکنون از مظاهر مادی تمدن صرفنظر کنیم ما با میراث امام صاحب زیر بنای این تمدن اسلامی و به دیگر سخن صاحب دستمایه آن شده ایم. ‏

‏به اعتقاد من برای اینکه این زیربنای تمدن اسلامی (بیداری اسلامی) که به برکت وجود مبارک امام تأمین شد، تثبیت و حفظ شود و در عین حال بر دامنه اش افزوده گردد، باید آنها را تبدیل به نرم افزارهایی کاربردی کرد و این است معنای تدوین ‏ادبیات انقلاب‏ در آستانه ورود به سومین دهه تولد آن. ‏

‏جنبش های اسلامی امروز در هر جای جهان که هستند یا قدرت اول به حساب می آیند و یا قدرت دوم هستند که در آستانه کسب قدرت می باشند. این است ‏معنای واقعی نظم نوین جهانی. 

‏غرب به برکت این بیداری اسلامی در حالتی تدافعی قرار دارد. حتی تهاجم فرهنگی نیز از یک موضع انفعالی صورت می گیرد. ما ‏

حضورج. 22صفحه 57
‏ابتدا با حضور جهانی خود غرب را از خوش خیالی هایش خارج ساختیم و او از موضعی انفعالی علیه ما وارد عمل شد، اینکه غرب هنوز اصرار دارد که مدل توسعه ما باید عین مدل توسعه غربی باشد، فقط به این دلیل است که ما الگو ارائه نکنیم. تذکر حکیمانه رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای به ما در این باره که باید دید پول و تلاش در کشور صرف کدام طبقات می شود هیچ معنایی جز راندن ما به مسیری که امام خمینی(ره) تعریف کردند، ندارد. این جمله حضرت آیت الله خامنه ای که رشد ناخالص ملی بخشی از هدف ما است و نه همه آن، هیچ مفهومی جز تأکید بر این که فاکتورهای ارزشی باید بر عناصر اقتصادی و غیره غلبه داشته باشند، معنای دیگری ندارد. خلاصه کنم ما امروز به برکت نگرش امام خمینی(ره) و به برکت انقلاب اسلامی آموخته ایم و تجربه کرده ایم آنچه را که مولا علی(ع) بر آن تکیه داشت تا حدود زیادی عملی سازیم. مولای متقیان می گفتند خوشا به حال آنانکه حب و بغض، اخذ و ترک و علم و عمل آنها در ارتباط با خدا است و این یعنی آغاز احیای تمدن اسلامی. ‏

‏و امام این انقلاب را به نام خدا آغاز کردند و حالا سلامهای نمازهای ما معنایی واقعی یافته است ما در سلامهایمان می گوئیم سلام بر ما و سلام بر بندگان صالح خدا. بندگان صالح همانها هستند که به یمن احیای تمدن اسلامی به صفوف ما خواهند پیوست. تا آنروز دوباره سلام بر ما و سلام بر آنان که بندگان صالح خدا هستند. ‏

‏به اعتقاد من، اصلی ترین وظیفه هر اقدام پژوهشی و هر برنامه بلند مدت تحقیقاتی باید تدوین همین ‏ادبیات‏ مربوط به تحقق انقلاب اسلامی به مثابه دیباچه احیای تمدن اسلامی باشد. ‏

‏ ‏

پانوشتها:

حضورج. 22صفحه 58

  • . Pluralism
  • . Jay M. shafritz. The Dorsey Dictionary of Ameri- can Goverment and Politics. The Dorsey Press. Chicago. Illinois 60604 – 1988. p. 407.
  • . James Watsom and Anne Hill. A Dictionary of Communication and media studies. Second edi- tion. Edward Arnold, London, 1990. P.134
  • 4 رامین جهانبگلو – مدرنیته، دموکراسی و روشنفکران، کثرت گرایی و دموکراسی در اندیشه های ایزایابرلین، نشر مرکز، تهران 1374، صفحه 81.
  • . Ruling Class Model.
  • . Ruling Elite Model.
  • . Pluralism Model.
  • .Susan Calvert & Peter Calvert. Sociology Today Harvester/ Wheat Sheaf. 1992. PP. 96-105.
  • . Ibid.
  • . New World order.
  • . Free flow of Information.
  • . Review of literature
  • . Hedonism
  • . Nation- State.
  • . Fundimentalism
  • . Jurisdiction.