نقش تحول فرهنگی در پیشرفت کشور

نقش تحول فرهنگی در پیشرفت کشور

 آقای دکتر محمود بروجردی

‏ ‏

‏یکی از مهم ترین مسائلی که حضرت امام(س) برآن تأکید تام داشته و همیشه در نوشته ها و سخنرانیهای خود به آن اشاره می فرمودند، مسأله فرهنگ و اخلاق و تحول فرهنگی کشور است. به همین منظور، مسأله فرهنگ کشور و لزوم تحول فرهنگی در نظام جهوری اسلامی را در سه بخش به شرح زیر، مورد بررسی قرار می دهم: ‏

‏1 ـ اهمیت مسائل فرهنگی از نظر حضرت امام(ره). ‏

‏2 ـ وضعیت فرهنگ کشور در رژیم گذشته. ‏

‏3 ـ چشم‏‏ ‏‏انداز و راهی که حضرت امام برای مسائل فرهنگی کشور معرفی نموده اند و وظیفه ای که در این زمینه بر عهده ملت قرار داده اند. ‏

‏ ‏

اهمیت مسائل فرهنگی از نظر حضرت امام(ره) 

‏حضرت امام: «فرهنگ، مبدأ همه خوشبختی ها و بدبختی های ملت است.» ‏

‏مطابق آنچه که حضرت امام از ابتدای شروع نهضت و در ادامه و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تأکید فرموده اند مسائل فرهنگی یک نظام، زیر بنای دیگر مسائل آن است. ‏

‏آنان‏‏ ‏‏که زیربنای فعالیت های بشری را اقتصاد معرفی نموده اند اولاً، اصلاً به حرکت انبیای الهی توجه نکرده اند و ثانیاً، دیدگاهشان نسبت به انسان، یک دیدگاه کاملاً مادی و بسته است که اجازه نمی دهد پا را فراتر از اقتصاد بگذارند، در حالی که در جهان‏‏ ‏‏بینی توحیدی و آنان‏‏ ‏‏که انسان را ترکیبی از مادیات و معنویات می دانند ـ این نکته به خوبی ‏

کتابمجموعه مقالات چهارمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1373، تهرانصفحه 40
‏روشن شده است که زیربنای اصلی فعالیت های مهم بشری، مسأله فرهنگی انسان است و جامعه ای که زیربنای همه فعالیت های آن اقتصادی است جامعه حیوانات است. حیوانات برای به دست آوردن غذا فعالیت می کنند و به همین دلیل به حیوانات دیگر حمله می کنند و جنگ می کنند؛ در حالی که در یک جامعه انسانی، اساس حرکت یک ملت، فرهنگ و تحول فرهنگی اوست. آن‏‏ ‏‏قدر که یک انسان از تبعیض و اهانت متأثر می شود هرگز از تحت فشار اقتصادی بودن و فقر متأثر نمی شود. ‏

‏دگرگونی های فرهنگی موجب شد که مردم ایران انقلاب کنند. دلیل آن نیز، ظلم و تبعیض و زورگویی و قلدری اجانب بود. ملت نمی خواست در مقابل اجانب سر تعظیم فرود آورد و چون حاکمان، نوکر اجانب بودند به همین دلیل ملت علیه حاکمان، انقلاب کرد. ‏

‏ ‏

دفاع مقدس، برای حفظ اسلام

‏در حقیقت، بیداری ملت و توجه به این که حیثیت او و عقاید و آرمان های او، مورد تهاجم بیگانگان قرار گرفته است موجب انقلاب شد و همین مسأله در جنگ تحمیلی نیز نمود داشت. جوانان برومند بسیجی برای حفظ نان و آب به دفاع مقدس نپرداختند بلکه انگیزه آنان، دفاع از اسلام و کیان اسلام بود. آنها به دفاع از عقاید و آزادی و استقلالی پرداختند که در انقلاب به دست آورده بودند، در حالی که کفار در صف واحد علیه دین آنان ایستاده بودند. ‏

‏حضرت امام: «راه اصلاح یک مملکت، فرهنگ آن مملکت است.» ‏

‏مطابق نظر امام، زیر بنای فعالیتهای انسان را فرهنگ او تشکیل می دهد و این معنی متخذ از آیه شریفه ‏«کل یعمل علی شاکلته»‏ است که این جنبه فرهنگی انسان، مورد توجه اصلی انبیاء علیهم السلام بوده است. ‏

‏انبیا و ادیان الهی برای انسان‏‏ ‏‏سازی آمده اند و هدف آنها، رساندن انسان به بالاترین مرتبه ای است که می تواند داشته باشد و چون انسان، دارای ابعاد مادی و معنوی است به همین جهت، ادیان برای بهبود و پیشرفت این دو جنبه آمده اند و چون معنویت اهمیت بیشتری در نظر انبیا دارد به همین دلیل، رسیدگی انبیا به جهات مادی بشر، در جهت رسیدن به اهداف معنوی است؛ یعنی آنچه مورد توجه آنان است رشد معنوی انسان هاست. نبی اکرم(ص) می فرماید: «‏بعثت لاتمم مکارم الاخلاق‏» انسان اسلام، یک انسان الهی و خداجوست (یک انسان متخلق به اخلاق الهی، کسی است که به دستورات و ‏

کتابمجموعه مقالات چهارمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1373، تهرانصفحه 41
‏برنامه های اخلاقی و عبادی و معنوی اسلام عمل می کند). این انسان در همین جهت الهی بودن، باید به یک سلسله احکام و دستورات اسلام درباره جهان مادی و اجتماع عمل کند. دستورات اجتماعی اسلام و مسائلی که رعایت آنها در دین مورد تأکید قرار گرفته است همگی لازم و در جهت رسیدن انسان به رشد معنوی است. در این مورد، به عنوان نمونه می توان به نماز اشاره کرد. ‏

‏در مکاتب بشری و قوانین بشری، آنچه مورد نظر است ظاهر انسان و فقط نظم اجتماع است، دیگر به روح انسان کاری ندارد در حالی که اسلام برای روح انسان قانون آورده است؛ برای روح انسان غذا تهیه فرموده است و نظم اجتماع، عدالت اجتماعی و غیره را برای این می خواهد که انسان در این اجتماع و محیط سالم بتواند پرورش صحیح پیدا کند. به همین دلیل در یک حکومت اسلامی، انسان باید خودش از خودش بترسد، نه از مأمور اجرای نظم و قانون. زیرا یک مأمور اجرای نظم و قانون فقط در مراکز علنی می تواند مجری قانون و ناظر بر آن باشد در حالی که قانون اسلام و حکومت اسلام، مربوط به علن و خفای مردم است. ‏

‏همان‏‏ ‏‏طور که کسی نباید در ملاء عام، برخلاف آزادی دیگران عمل کند حق ندارد در خانه شخصی خود نیز برخلاف مسیر رشد و تعالی روح خود قدم بردارد و در خفا گناه کند. ‏

‏حضرت امام با این انسان‏‏ ‏‏شناسی از یک سو و دین‏‏ ‏‏شناسی و اسلام‏‏ ‏‏شناسی از سوی دیگر، بر این مسأله تأکید دارند که اهمیت تربیت صحیح و تهذیب انسان ها آنقدر است که اگر در جهان تعلیم بدون تهذیب باشد مضر است. ‏«مثل الذین حملوا التورة...»‏ یعنی اگر انسان ها فقط به تعلیم علوم بپردازند ـ خواه علم دین و اسلام‏‏ ‏‏شناسی یا علوم جدید ـ ولی مربیان اخلاق از میان بروند این تعلیم، مضر به حال انسان و اجتماع است؛ زیرا هیچ تعهدی را نمی آورد و هیچ آرامشی را به دنبال ندارد و از قبیل چو دزدی با چراغ آید هر کسی به دنبال کالای مورد نظر خود، دیگری را تحت ستم قرار می دهد. در حالی که اگر تربیت بدون تعلیم علوم واقع شود، یعنی همه مهذب باشند و از نظر اخلاق به مراتب بالا برسند، هر چند که هیچ کسی سواد نداشته باشند ولی در این صورت، فقط تعدادی انسان ناقص داریم که علم ندارند ولی این انسان ها، ضرری هم به حال یک دیگر ندارند. عالم بی تقوی مضر است ولی انسان متعهد بی سواد ناقص است و مضر نیست. پس در رأس همه برنامه های کشور اسلامی، باید پیگیری مسائل فرهنگی باشد و برنامه اصلی، باید تربیت صحیح باشد که این تربیت صحیح، از نظر اهمیت، مقدم بر تعلیم است. همچنین برنامه دراز مدت، ساختن کشور در دوران بازسازی ـ یا بهتر بگویم نوسازی کشور ـ نیز باید ‏

کتابمجموعه مقالات چهارمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1373، تهرانصفحه 42
‏پیگیری و رسیدگی شود؛ زیرا برنامه های فرهنگی برخلاف برنامه های اقتصادی و سیاسی به زودی جواب نمی دهد؛ پس باید در این مورد، برنامه های درازمدت، پیش‏‏ ‏‏بینی نمود تا بتوان به فرهنگ صحیح و مناسب و اسلامی در جامعه دست یافت. حضرت امام می فرماید: ‏

‏«رأس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ و نجات جوانهای ما از وابستگی به غرب است.» (4 / 8 / 58) ‏

‏«برنامه های دراز مدت ملت این است که پدر و مادرها، معلم ها، استادان، نویسندگان و گویندگان، بچه هایی را که تحت تربیتشان هستند با معنویات آشنا کنند.» (3 / 3 / 58) ‏

‏ ‏

وضعیت فرهنگی کشور قبل از انقلاب اسلامی

‏حضرت امام: «استعمار است که برنامه های فرهنگی ما را جوری تنظیم می کند که جوان نیرومند در این مملکت نباشد.» ‏

‏کشورهای استعمارگر پس از مطالعات دقیق در فرهنگ و جامعه کشورهای مسلمان، به این نتیجه رسیدند که بزرگ ترین مانع بر سر راه پیشرفت آنان در ممالک اسلامی، دین اسلام است و این اسلام است که با تربیت جوانان مبارز و آگاه و شجاع، مانع رشد استعمارگری آنان در این کشورها می شود. بنابراین سعی کردند تا جوانان این کشورها را از نظر فرهنگی، از اسلام و تربیت اسلامی دور نگه دارند و در همین راستا، به فعالیت های گوناگونی دست زدند. ‏

‏اولین کاری که کردند این بود که مربیان اسلامی ـ یعنی روحانیت اسلام ـ را از جوانان و مردم جدا کردند و میان ملت و روحانیت فاصله انداختند. میان روشنفکران، دانشگاهیان و روحانیت جدایی عمیق ایجاد کردند به طوری که هر کدام از این دو قشر، دیگری را متهم و مضر به حال کشور بداند. برای دور نگه داشتن روحانیت از روش های گوناگونی استفاده کردند؛ از زور برای سرکوبی آن‏‏ ‏‏ها استفاده کردند. روحانیت حقیقی و مفید را شناسایی کردند و هر لحظه که آن‏‏ ‏‏ها می خواستند عملی مفید انجام دهند آن‏‏ ‏‏ها را سرکوب می کردند. تبعید و حبس و هتک حرمت و اهانت روا می داشتند تا آن‏‏ ‏‏ها نتوانند در مقابل اجانب بایستند. ‏

‏حضرت امام می فرمایند: «مسأله خلع لباس روحانیون در زمان رضاخان برای سرکوبی و از بین بردن روحانیت بود و امتحانی که در آن زمان قرار داده شده بود تا به طلاب درسخوان اجازه عمامه بدهند، فقط برای این بود که طلاب خوب و بد را سوا کنند و ‏

کتابمجموعه مقالات چهارمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1373، تهرانصفحه 43
‏طلاب خوب را تحت فشار قرار دهند و از بین ببرند.» در همین وقت است که می بینیم گروهی از طلاب خوب و درسخوان را که شناسایی شده بودند برای امور قضایی و سایر قسمت های دولتی دعوت می کنند و همین آقایان پس از مدت کوتاهی جذب فرهنگ طاغوت می شوند. ‏

‏روش دیگر برای سرکوبی، بدنام کردن آنها بود. با تهمت ها و افتراها و انگ ارتجاع و با تبلیغات علیه روحانیت سعی کردند که ملت به چشم حقارت به ایشان بنگرند. دشمن، عده ای را جیره خوار انگلستان معرفی کرد و عده ای را هم به بهانه های مختلف بدنام می کردند تا نتوانند خدمت مفیدی در کشور انجام دهند. ‏

‏روش دیگری برای جدایی روحانیت از ملت، آن بود که در میان خود روحانیت آنچنان تبلیغ کرده بودند که باورشان آمده بود نباید در امور کشور و سیاست دخالت کنند. ‏

‏و به همین دلیل، ملت که می دید روحانیت فقط به عبادات خود و درس و بحث های خود در مدارس مشغول است و نسبت به سرنوشت و آینده و آنچه برای ملت و قشر روشنفکر و متعهد مهم است بی تفاوت می باشد، کمال بی‏‏ ‏‏اعتمادی را نسبت به روحانیت پیدا می کرد. ‏

‏اینها راههایی بود که در گذشته سعی می شد توسط آن روحانیت را از ملت جدا کنند و در این امر موفقیت های چشمگیری نیز به دست آوردند و اگر کوشش بی امان امام و شاگردان و یاران باوفای او نبود معلوم نبود نتیجه کارهای اجانب به کجا می انجامید. ‏

‏حضرت امام: «مراکز فحشا و قمارخانه درست کردند و جوانان ما را مبتلا به مواد مخدر کردند.» ‏

‏دومین کاری که اجانب برای فاصله انداختن میان فرهنگ مردم و فرهنگ اسلام در کشور انجام دادند ایجاد فساد در جامعه بود. دشمنان اسلام از قبل به این مسأله پی برده بودند که بهترین روش برای گرفتن توان یک نیروی جوان و بی‏‏ ‏‏مسئولیت کردن او در مقابل مسائل و مشکلات، اشاعه فحشا است و به همین منظور از طرق مختلف در این امر همت گماشتند. ‏

‏مورد دیگر، مسأله حجاب و برداشتن چادر و روسری از سر زنان کشور، به نام آزادی زنان بود که به این وسیله یک فحشا همگانی و علنی را در جامعه رواج دادند. زنان مسلمان و متدین کشور را به زور و اجبار به مجالس عمومی بردند و آنها را مجبور کردند تا در مقابل مردان، بی حجاب ظاهر شوند و به این وسیله احترام زنان محترمه را در جامعه از بین بردند. گروهی از زنان نیز گول ظاهر شعار آزادی زنان را خوردند و خود به کشف ‏

کتابمجموعه مقالات چهارمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1373، تهرانصفحه 44
‏حجاب مبادرت کردند و نتیجه آن شد که در نسل بعدی و نسل سوم آن‏‏ ‏‏چنان بی‏‏ ‏‏حجابی در کشور شیوع پیدا کرد که زنان محجبه لازم بود برای حفظ حجاب خود دلیل بیاورند و آنچنان نسل جوان باور کردند که بهترین راه برای آنها، همین بی‏‏ ‏‏حجابی است که بعد از انقلاب نیز با تمام کوششی که شده و می شود عده ای از حفظ حجاب خودداری می کنند. دومین طریقه برای اشاعه فحشا، ایجاد مراکز فحشا به طور گسترده در سطح کشور و آماده کردن وسایل عیش برای جوانان بود. مراکز فحشا به گونه ای بود که جوانان را با تبلیغاتی که به همراه آن کرده بودند به سوی خود می خواند و قشر کثیری از جوانان ما گرفتار فساد و فحشا بودند. ‏

‏سومین طریقه، پخش مواد مخدر در میان جامعه برای از بین بردن نیروی نسل جوان و فلج نمودن آن بود. لازم به توضیح است که در گذشته ها، وقتی کشوری می خواست کشور دیگری را در اسارت و استعمار خود نگه دارد سعی می کرد هرچه می تواند بیشتر و بهتر از نیروی جوانان آن کشور تحت سلطه بهره‏‏ ‏‏برداری کند و به همین دلیل حاضر نبود مواد مخدر و مشروبات الکلی ـ که مخدر جوانان و از بین برنده نیروی فعال جامعه است ـ را در میان آنها پخش کند بلکه کشور تحت سلطه را به بردگی و بیکاری می گرفت. ولی با پیشرفت وسایل کار و صنعتی شدن کشورهای استعمارگر، به طور کلی شیوه های استعماری نیز تغییر عمده پیدا کرد و کشورهای استعمارگر در صدد برآمدند تا از ذخایر و منابع طبیعی کشورهای تحت سلطه استفاده کرده نیروی فعال آن کشورها را فلج کنند تا آنها به خواست خود به بردگی ادامه دهند و حاضر شوند در ازای منابعی که در اختیار ابرقدرت ها قرار می دهند کالای تولیدی آنها را خریداری کنند و بازار مصرف آنها باشند و به همین منظور، کشورهای استعمارگر شروع به فروش و وارد کردن مواد مخدر در ممالک عقب افتاده کردند تا هرچه بیشتر و بهتر جوانان آنها را از بین ببرند و به یک عنصر انگلی تبدیل کنند. ‏

‏طریقه چهارم اشاعه فحشا، که نتیجه وجود مراکز فحشا و کشف حجاب بود دریاها و سواحلی بود که فساد و فحشا در حد نهایت آن بود. در مسأله کشف حجاب، اگر چه فساد عمومی شد و وسایل عیاشی در اختیار جوانان بود ولی در مسأله دریاها، این فساد علنی و عمومی پیشرفت کرد و به اوج خود رسید. ‏

‏طریقه پنجم، استفاده از رادیو تلویزیون و مطبوعات و مجلات کشور بود که به جای آن‏‏ ‏‏که مرکز تربیت باشند وسایل تخریب جوانان بودند. ‏

‏سومین کاری که با فرهنگ ما انجام دادند عقب‏‏ ‏‏ماندگی علمی دانشگاهها بود. دانشگاههای ایران، با آن‏‏ ‏‏که چند دهه سابقه پیدا کرده بود، ولی هیچ متخصص واقعی از آن ‏

کتابمجموعه مقالات چهارمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1373، تهرانصفحه 45
‏بیرون نمی آمد. در تمام زمینه ها، متخصصین کشور ما وابسته به غیر بودند. در همه رشته ها، از خارج به عنوان مستشار به کشور ما می آمدند و این مسأله کوچکی نبود؛ زیرا نتیجه آن نه تنها ایجاد وابستگی های اقتصادی و سیاسی به بیگانگان بود بلکه باعث سرخوردگی روشنفکران کشور نیز می شد. در هر حال، همه ملت و خود تحصیل‏‏ ‏‏کرده ها نیز از این‏‏ ‏‏که نمی توانستند نقش مؤثری را در کشور ایفا کنند نگران و ناراحت بودند و با این ذهنیت، چهارمین فعالیت اساسی در تخریب فرهنگ ملت صورت گرفت و آن وابستگی فرهنگی و فکری به غرب یا شرق بود. ملت و دانشجویان و دانشگاهیان ما باور کردند که ما نمی توانیم هرگز روی پای خود بایستیم و حتماً در همه کار، باید محتاج غیر باشیم و بدون دخالت آن‏‏ ‏‏ها نمی توانیم چیزی بسازیم یا مملکت خود را اداره کنیم. حتماً باید دستور بگیریم و کس دیگری به جای ما فکر کند؛ به جای ما برنامه بریزد و به جای ما مشکلات را رفع کند. این وابستگی فرهنگی و فکری، اساس وابستگی های  دیگر را تشکل داد. ‏

‏حضرت امام: «آنچنان با تبلیغات خودشان ما را ترساندند که از خودمان می ترسیدیم و به خودمان اعتماد نداشتیم.» ‏

‏اجانب، اعتماد به نفس ملت را گرفتند. همه باورمان شد که برای ادامه حیات کشور، باید به چپ یا راست متکی شویم و همین مانع پیشرفت بود. امام از همان آغاز نهضت، به‏

‏این رکن رکین فرهنگ کشور اشاره می فرمودند و در تمام مدت انقلاب و بعد از آن نیز روح استقلال‏‏ ‏‏طلبی و اعتماد به نفس را در ملت می دمیدند و حتی می فرمودند از برکات حصر اقتصادی و جنگ، آن است که ملت ایران به فکر افتاد و فهمید که می تواند به نیروهای متخصص خود اتکا کند و خودش باید بسازد و در این کار می تواند خلاق باشد؛ بنابراین رفع وابستگی فکری، از مهم ترین مسئولیت های شورای عالی انقلاب فرهنگی می‏‏ ‏‏باشد که باید دید تا چه حدی در انجام این مسئولیت موفق بوده اند. حضرت امام، حتی مسأله جنگ را با وابستگی فرهنگی مربوط دانسته اند و در پیام مربوط به قطعنامه و وصیت‏‏ ‏‏نامه سیاسی الهی خویش نیز بر آن تکیه فرموده اند که بسیاری از مشکلات کشور بر این پایه است که ما خویش را گم کرده ایم و فکر می کنیم تا دستمان پیش غربیان دراز نباشد و نوکری آنها را نکنیم نمی توانیم رشد کنیم. ‏

‏پنجمین فعالیتی که در کشورهای وابسته، به دست اجانب و به دنبال غربزدگی و شرق‏‏ ‏‏زدگی و شیفتگی جوانان به پیشرفت صنعتی شرق و غرب صورت پذیرفت القای مکاتب و فلسفه های التقاطی و افکاری بود که حتی در غرب و شرق برای آن‏‏ ‏‏ها ارزشی قائل نبودند. جوانان ما را با الفاظ زیبا فریب دادند و مسائلی را برای آنها آرمان و آرزو کردند که خود غربیان نیز می دانستند این سخنان، از حدود کتاب فراتر نمی رود. ‏


کتابمجموعه مقالات چهارمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1373، تهرانصفحه 46
‏جوانان شیفته ما، که صنعت غرب برایشان غولی رؤیایی بود تحت تأثیر جذبه صنعت آن، گمان کردند که هر آنچه از دنیای فرنگ بیاید پیشرفته است. چه بسیار کسانی که خود را متصل به یکی از مستشرقین یا غربیان نمودند و شیفته افکار او شدند و از فرهنگ اسلامی و قرآن و نهج‏‏ ‏‏البلاغه و روایات و ادعیه فاصله گرفتند. ‏

‏القای مکاتب شرقی و غربی، روشی بود که آخرین نفس‏‏ ‏‏های نسل جوان و آنان که از همه این مشکلات و توطئه ها نیمه جانی به در برده بودند را گرفت و فرهنگ کشور، سر تا پا آلوده به فساد و فحشا و غربزدگی و سرخوردگی و گمراهی به دست مستشرقین شد. ‏

‏ ‏

آنچه که باید در فرهنگ کشور صورت پذیرد

‏اولین قدم در راه اصلاح جامعه در نظر حضرت امام(س) جمع آوری مراکز فحشا است. حضرت امام: «تا وسایل فساد و فحشا در میان جوانان پخش می شود نمی توانیم امیدی به اصلاح اجتماع داشته باشیم.» ‏

‏حضرت امام درباره موسیقی مخرب که موجب تخدیر افکار جوانان است می فرمایند که نگویید اگر ما موسیقی در اختیار جوانان نگذاریم آنها همین نوارها و بدتر از آن را از خارجیان تهیه و استفاده می کنند زیرا ما می گوییم اولاً اگر هم جوانان قرار است فاسد شوند چرا به دست خودمان فاسد شوند و ثانیاً جوانانی که اگر ما موسیقی به آنها ندهیم به دنبال آن می روند که به هر طریقی که شده پیدا کنند فاسدند پس باید همین عمل آنها را اصلاح کرد وگرنه جوانان صالح را اگر شما تحت تأثیر موسیقی قرار ندهید و او را تحریک به گناه نکنید به دنبال گناه نمی رود. ‏

‏پس قدم اول در اصلاح فرهنگ، جمع‏‏ ‏‏آوری مراکز فساد است و جلوگیری از شیوع آن، که خوشبختانه با کوشش های زیاد نیروهای متعهد، در حد بالایی موفقیت داشته ایم. ‏

‏دومین قدم: مسأله ای که باید مورد توجه قرار بگیرد آن است که جوانان را باید از همان ابتدای زندگی تربیت کرد؛ یعنی باید بچه از سن کودکی و در سن و سالی که قابل تربیت است تربیت شود. در خانه باید محیطی سالم برای او درست کرد. مادران مهم ترین مسئولیت را در تربیت فرزندان دارند. بچه، تربیت اصلی و مهم خود را از مادر می گیرد. اگر در خانه ای محیط سالم برای بچه فراهم باشد کودک در آن سالم رشد می کند. حضرت امام درباره مسئولیت مادران و نقش آنان در اجتماع و تربیت فرزندان سخنان مهمی ایراد نموده اند. ‏

‏من فقط به این نکته می خواهم اشاره کنم که کار تربیت بچه باید از خانه آغاز شود و ‏

کتابمجموعه مقالات چهارمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1373، تهرانصفحه 47
‏مادران باید با دقت زیاد به این امر بپردازند. ثانیاً در مدرسه باید تربیت بچه توسط معلمین و مسئولین تربیتی به خوبی دنبال شود. معلم نباید فکر کند که فقط مسئول درس بچه است و تربیت بچه بر عهده معلم امور تربیتی است. معلمین لازم است در امر تربیت بچه ها بکوشند زیرا بچه ها طبعاً تحت تأثیر اخلاق و رفتار معلم خوب قرار دارند و تأثیر آنها به مراتب بیشتر از معلمین اخلاق است. حضرت امام می فرمایند که کار تربیت نباید بر عهده دانشگاهها باشد جوانان باید قبل از رسیدن به دانشگاه مهذب شده باشند. باید مادران،‏

‏پدران و معلمین در امر تربیت کودکان بکوشند. و تهذیب نفس کاری نیست که در لحظه ای از عمر یک انسان نیز قطع شدنی باشد. کاری است که همیشه انسان باید در آن سعی و کوشش کند و هر لحظه ای برای انسان ممکن است لغزش حاصل شود. ‏

‏سومین مسأله در اصلاح فرهنگ کشور، وسایل ارتباط جمعی است. ‏

‏مجلات و روزنامه ها و رادیو تلویزیون که از مظاهر تمدن امروز به شمار می روند وسیله ای در دست بشرند. بشر از وسایل ساخته خود، هم می تواند در راه رسیدن به تعالی و ترقی روحی استفاده کند و هم می تواند از آن‏‏ ‏‏ها در جهت انحطاط خود و دیگران سوءاستفاده کند. باید بر این وسایل، یک روح احساس مسئولیت و خداجویی حاکم باشد. این دستگاهها که مربیان عام در جامعه امروزند، باید وسیله تربیت ملت باشند؛ یعنی نه تنها نباید با اشاعه ابتذال مانع رشد فرهنگی شوند بلکه باید مربی بوده جامعه را به اسلام هدایت کنند. حضرت امام می فرمایند: ما با تمدن مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم. وسیله ای که باید مربی اجتماع باشد اگر باعث اشاعه فساد در جامعه شد ما با آن مخالفت می کنیم. ‏

‏یک نکته که لازم است به آن اشاره کنم آزادی بیان و اشاعه و فحشاست. به نظر ما، در عین اینکه آزادی بیان باشد ولی اشاعه فحشا محکوم است. دلیل ما نیز این است که اشاعه فحشا، در ردیف آزادی بیان نیست بلکه در مقوله آزادی عمل است. همان‏‏ ‏‏طور که اصل فحشا به نظر ما محکوم است، آزادی عمل، به معنی فساد و فحشا در جامعه اسلامی ممنوع است؛ تحریک کسی برای انجام اعمال منافی عفت در اجتماع نیز محکوم است؛ خواه این تحریک توسط بیان یا عکس باشد یا از راه ایجاد مراکز فساد. در هر حال این اشاعه فحشا و انتشار کتب ضاله ارتباطی به آزادی بیان ندارد تا کسی با شعار آزادی بیان بخواهد انتشار کتب ضاله و محرک را در جامعه و نسل جوان ما توجیه کند. ‏

‏قدم چهارم در اصلاح فرهنگ آن است که ما باید بکوشیم تا ملت را نسبت به اخلاق اسلامی و وظایف خویش آگاه کنیم. ما باید زندگی، اخلاق، احکام عبادی اسلام و وظایف ملت را به آنها بشناسانیم. باید برای آنها توجیه کنیم و آموزش های لازم را به آنها بدهیم تا ملت احساس وظیفه کند. آن‏‏ ‏‏که هیچ از اسلام نمی داند احساس وظیفه هم ‏

کتابمجموعه مقالات چهارمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1373، تهرانصفحه 48
‏نمی کند ولی آن‏‏ ‏‏که بیدار می شود و احکام اسلام با قلم و بیان شیوا، با فیلم و عکس و وسایل تبلیغی مناسب و با استفاده از هنر برای او بیان می شود، در این صورت احساس وظیفه هم می کند. ‏

‏حضرت امام می فرمایند: «مسائل اخلاقی چیزی نیست که یک شبه در انسان تأثیر کند. باید گفت و بارها گفت تا بالاخره در نفس تأثیر بگذارد. باید همیشه دستگاههای کشور در حال تربیت ملت باشند و روح استقلال را از یک سو در آنها بدمند و اخلاق و رفتار و احکام اسلام را از سوی دیگر به آنها گوشزد کنند تا بالاخره جوانان تحت تأثیر واقع شوند.» ‏

‏مسأله پنجم که لازم است به آن اشاره شود این است که حضرت امام می فرمایند از مهم ترین آموزش ها و تربیت های اسلامی آن است که انسان را از مادیات جدا کنند یعنی اسلام می خواهد که انسان گرفتار مادیات نباشد و تعلق خاطر به آنها نداشته باشد و باید در این جهت کوشش نمود. نباید در جهتی تبلیغ کرد که ملت هر چه بیشتر به مال و مادیات تعلق خاطر پیدا کند؛ زیرا رفتن به دنبال مادیات ـ آن هم مسابقه در آن ـ فساد ایجاد می کند. حضرت امام می فرمایند: «تمام ابعاد را ترقی دهید، جنبه علمی، جنبه اخلاقی، تهذیب نفس و وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا، که سرمنشأ همه کمالات و وارسته شدن نفس از تعلقات است و بدبختی هر انسان هم تعلق به مادیات است.» (3 / 4 / 58) در پایان، لازم است نکته ای را متذکر شوم و آن اینکه، اگر چه فرهنگ صحیح در یک اجتماع، موجب رشد و ترقی آن اجتماع در تمام ابعاد می شود ولی به وجود آمدن این فرهنگ صحیح اسلامی، کاری نیست که به دست یک نفر یا یک ارگان انجام پذیرد. تهذیب و تربیت انسان ها باید در تمام مراکز و توسط یکایک افراد صورت بگیرد.‏

‏هر کسی، در هر جایی که زندگی می کند یا کار می کند باید به آموزش و پرورش خود و دیگران همت گمارد و این کاری همگانی است و از نظر اسلامی هم وظیفه ای است که باید هر کسی به آن وظیفه عمل کند و دیگران را نیز به انجام آن وظیفه تشویق و وادار کند. ‏

‏مسأله امر به معروف و نهی از منکر، در همین‏‏ ‏‏جا مطرح می شود که وظیفه انسان ها در قبال دیگران این است که نگذارند آنها گمراه شوند و باید آنها را به راه راست هدایت کنند و اگر مردم نسبت به سرنوشت و اخلاق دیگران بی تفاوت بمانند آن جامعه، هر روز بیشتر از روز پیش، راه انحطاط را می پیماید. ‏

‏حضرت امام می فرمایند: ‏

‏«امر به معروف و نهی از منکر بر همه واجب است. همه ما همان‏‏ ‏‏طور که مکلفیم خودمان را حفظ و از ظلمت خارج کنیم به سوی نور، مکلف هستیم دیگران را نیز هم‏

‏هر‏


کتابمجموعه مقالات چهارمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1373، تهرانصفحه 49
‏مقدار که می توانیم دعوت کنیم. ‏

‏نباید بگویید که من اهل محراب و منبر نیستم. شما می توانید در خانواده تان و با رفیق خودتان حرف بزنید، همین مقدار مکلفید. اگر انسان دید معصیت خدا می شود باید جلویش را بگیرد. ان‏‏ ‏‏شاءالله خداوند همه ما را از ظلمتهایی که همه اعضایمان را گرفته به نور هدایت کند.» (2 / 10 / 58) ‏

‏والسلام علیکم‏

کتابمجموعه مقالات چهارمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1373، تهرانصفحه 50