خدامحوری امام، فرهنگ جامعه را دگرگون کرد

خدامحوری امام، فرهنگ جامعه را دگرگون کرد

 حضرت آیت الله طاهری خرم آبادی

بسم الله الرحمن الرحیم

لا حول و لا وقوة الا بالله العلی العظیم و الصلاة و السلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد و علی اله الطیبین الطاهرین المعصومین الهداة المهدیین صیما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدم الفداء.‏ ‏

‏اگرچه پنج سال است که از عروج ملکوتی روح خدا، اسوۀ تقوا و فضیلت، ابر مرد تاریخ معاصر انسان استثنایی عصر ما می گذرد و پنجمین سالی است که ملت ما در سوگ و ماتم امام راحل می نشیند. حادثۀ ارتحال امام، از حوادثی است که با گذشت زمان از خاطره ها محو نمی شود و هر روز در جهان اسلام خلاء وجودی آن مرد بزرگ بیشتر لمس و احساس می گردد. موضوعی که در این گردهمایی عنوان بحث این جانب است مبانی و اصول فرهنگ اسلامی از دیدگاه امام است. ‏

‏ ‏

وصیت نامه امام، پایه فرهنگ اسلامی 

‏این را می دانیم که فرهنگ هر ملتی را عقاید و اخلاق و آداب و رسوم سنن آن ملت تشکیل می دهد. به همین جهت ما می توانیم در یک جمله وصیتنامه امام را به عنوان مهمترین اصول و پایه های فرهنگ اسلامی ملت مسلمان و حکومت اسلامی جهان بدانیم. یعنی اگر ملتهای اسلامی وصیتنامه امام را که در جمیع شئون فردی، اجتماعی و سیاسی جامعه رهنمود داده است و راه اصیل اسلامی را پیش پای ملتها گذاشته است اگر ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 262
‏وصیت نامه امام را عمل کنند آن روز می شود گفت فرهنگ اصیل اسلامی در جوامع اسلامی ظهور پیدا کرده است. ‏

‏من به دو یا سه مورد از اصول فرهنگ اسلامی بطور خلاصه و فشرده اشاره می کنم. اولین اصلی که می شود به عنوان اساسی ترین اصول فرهنگ اسلامی شمرد توجه به خدا و توحید است. جوامع بشری را در این رابطه می توان به سه گروه تقسیم کرد. اول ملت هایی که اساس عقاید و افکار آنها را مسائل مادی و گرایشهای مادی تشکیل می دهد و خدا در زندگی و جامعه آنها هیچ نقشی ندارد. دوم ملت هایی که خدا و توجه به او در حاشیه و گوشه زندگی آنها قرار دارد. خدا را در کلیسا و کنیسه و یا اینکه فقط در مسجد می یابند و از نظر آنها حضور دارد. سوم: ملتی که خدا در متن زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی آن ملت باشد و اگر در یک جامعه ای اسلام به تمام معنا حاکم باشد خدا در متن زندگی آن جامعه قرار خواهد گرفت و قهراً اگر در متن زندگی یک ملت و جامعه ای قرار بگیرد تمام حرکتها، جهت گیریهای فردی، اجتماعی و سیاسی بر محور خداست و قهراً فرهنگ این ملت که خدا در متن زندگی آنهاست و در همه حرکتها و جهت گیریها خدا مورد نظر و محور همه  حرکتهاست با آن جامعه ای که اصلاً یا گرایش به خدا ندارند و یا خدا در حاشیه زندگی آنهاست فرهنگ این دو ملت تفاوت بسیار زیادی خواهد داشت. ‏

‏ ‏

خدامحوری در کلمات امام

‏اگر دقت کرده باشید در کلمات امام رضوان الله تعالی علیه در سخنانش، در اعلامیه ها و بیانیه هایش- چه قبل از پیروزی انقلاب و چه بعد از پیروزی انقلاب- آنچه محور و هدف و انگیزه حرکت و انقلاب و همه جهت گیریهای امام را تشکیل می داد خدا بود. چقدر خوبست این مطلب بررسی شود و از کلمات امام استخراج شود آن مواردی را که امام بر این مسأله اساسی و محوری تکیه می فرمودند و او را اساس همه حرکت و انقلاب قرار دادند. امام در بحث و درسش طلاب، محصلین و فضلاء را کراراً به این آیه موعظه می فرمود ‏(قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا الله)‏ این آیه ای که کراراً بر زبان امام ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 263
‏جاری می شد و مکرر، ما از امام این آیه را در بحث و درس می شنیدیم. در قیام و حرکت امام نیز عمل به آن مشاهده می شد و قیامش برای خدا بود و اگر این جملات و کلماتی که خدا محوری انقلاب را از کلمات امام نشان می دهد استخراج شود شاید بشود مسائل بسیار ارزنده ای را از این جملات استفاده کرد. اگر یادتان باشد امام در این مرحله کراراً می فرمودند «عالم، محضر خداست» ببینید جامعه ای که فکر و اعتقادش این باشد که عالم، محضر خداست و خدا اعمال و حرکات، افکار و عقاید انسان را و همه جوامع را می بیند و حاضر و ناظر است این فکر، فرهنگ چنین جامعه ای را دگرگون می کند. ‏

‏الان ما مقایسه کنیم جامعه قبل از انقلاب در این کشور را با جامعه بعد از انقلاب، البته من نمی خواهم ادعا کنم که خدا در متن همه زندگی ما، در تمام ابعاد انقلاب ما و تمام حرکتها و جهت گیری های ما حضور دارد. نه، این ادعا هرگز تاکنون به این وسعت تحقق پیدا نکرده است. لذا امام می فرمود نسیمی از اسلام وزیده است. ‏

‏اگر خدا در متن همه زندگی ها و در تمام جهت گیریهای سیاسی، اجتماعی و فردی ما حضور پیدا کند آنوقت جامعه ما جامعه اسلامی است، آن وقت فرهنگ ما فرهنگ اصیل اسلامی است. اما در عین حال با اینکه این ادعا را نمی کنیم و هیچ کس نخواهد کرد اما اگر جهت گیریها و درصدی از حرکتها را مقایسه کنیم، قبل از انقلاب در جامعه ما جز در یک قشر خاصی از متدینین و جز در مساجد و محافلی که موسمی و مقطعی تشکیل می شد ما توجهی به خدا نداشتیم. البته امروز جامعه تا حدی دگرگون شده است ولی باید بترسیم و این خطر را احساس کنیم که اگر هر چقدر از انقلاب دور شویم و خدا را فراموش کنیم و گرایش بیشتری به مسائل مادی پیدا کنیم این را بدانیم که به قهقراء برمی گردیم. باید به این آیه شریفه قرآن توجه کنیم: ‏(و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افاما ... )‏ این خطری است که قرآن نسبت به ملّت مسلمان صدر اسلام با ارتحال پیغمبر به مردم گوشزد می کند که مبادا اگر از پیغمبر و سخنان پیغمبر دور شدید برگردید و به جاهلیت و به قهقهراء برگردید. ‏


کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 264
نزدیکی به خدا، اصل اساسی در فرهنگ اسلامی 

‏امروز تبلیغات استعمار می خواهد خدا را از ما بگیرد و ما را از خدا جدا کند و جامعه ما را، جوانان ما را، محافل ما را، جهت گیریهای ما را برگرداند به روزگار قبل از پیروزی انقلاب. به هوش باشیم و از خدا جدا نشویم و آنطور که امام ما را راهنمایی فرمودند و امروز هم رهبر عظیم انقلاب به پیروی از امام، جامعه ما را هدایت و رهبری می کند از خدا دور نشویم. این یک اصل اساسی در فرهنگ اسلامی است. ‏

‏دومین اصلی که باز جنبه اساسی و تأثیر بسیار چشمگیری در فرهنگ اسلامی دارد معیار در ارزشهاست. در جامعه ای که محورش مسائل مادی است معیار در ارزشها چیست؟ قبل از پیروزی انقلاب معیار در ارزشها چه بود؟ یک انسان ارزشمند در جامعه و حکومت آنروز و امروز در حکومتهای مادی جهان و دنیا چگونه است؟ معیار ارزش ثروت است، سرمایه داری، مقام، هرزگی، ابتذال غربزدگی است. ‏

‏در قبل از انقلاب جوانهای ما چرا از نظر لباس و از نظر شکل و قیافه سعی می کردند خود را بصورت هنرپیشه های غرب درآورند، هیپیگری در جامعه ما چگونه رسم شد؟ لباسهایی که می پوشیدند بر چه اساسی بود؟ ابتذال و روابط جنسی و مسائلی از این قبیل، چون فحشاء و منکرات قبل از پیروزی انقلاب چگونه بود؟ ‏

‏چون معیار ارزشها در آن زمان و در آن جوّ همین مسائل بود. یعنی اگر فرض کنید یک هنرپیشه ای، یک رقاصه ای لباسش و وضعش به عنوان یک ارزش در دنیا مطرح بود برای پاره ای از مردم کشورها بر اثر تبلیغات، بر اثر آنکه در مجله ها و روزنامه ها و رسانه های گروهی این مسائل را تبلیغ می کردند و ارزش به این نوع امور می دادند اینها معیار ارزش بود. یک جوان اگر به خواستگاری یک دختر می آمد از جوان چه می خواستند؟ خانواده دختر از آن جوان چه انتظاری داشتند؟ آیا انتظار تقوی داشتند؟ آیا انتظار تخصص و تعهد داشتند؟ اما امام آمد. انقلاب کرد. انقلاب، معیار ارزشها را دگرگون ساخت. معیار ارزشها در جامعه انقلابی ما و بعد از قیام امام دگرگون شد. هویداها، نصیریها رفتند کسانی که در آن زمان و در آن جوّ، به عنوان افرادی در رأس جامعه و در کرسی های وکالت ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 265
‏و وزارت می نشستند مستکبرین، سرمایه دارها، وابستگان به شرق و غرب، همه رفتند. چه کسانی آمدند؟ مستضعفین آمدند. معیار روی تقوی رفت، معیار روی اسلام و تعهد رفت، فرهنگ یک جامعه در معیارها و ارزشهای غلط و صحیح، و ارزشهای اصیل انسانی آن جامعه است. همین معیارها فرهنگ یک ملتی را عوض می کند و دگرگون می سازد. امروز اگر در یک خانواده مذهبی و اصیل یک پسر به عنوان خواستگاری برود از او چه انتظاری دارند؟ اما باز اینجا هم آن هشداری را که عرض کردم بدهم. این خطر احساس می شود که کم کم داریم به جامعه قبل از انقلاب برمی گردیم. دارد کم کم ارزشهای اصیل اسلامی کم رنگ می شود. دارد، کم کم تقوا و تعهد فراموش می شود، غربزدگی و ارزشهای غربی جای ارزشهای اصیل اسلامی را می گیرد، اینجاست که باید هوشیار و بیدار باشیم. اگر می بینید رسول الله(ص) بلال حبشی سیاه چهره را به عنوان مؤذن رسمی معرفی می کند، اگر پیغمبر جُبیر سیاه چهره را به خواستگاری دختر زیادبن لُبَیْد می فرستد، اگر سلمان فارسی را آنقدر ارزش می دهد می خواهد عملاً فرهنگ جامعه آن روز را که معیار و ارزش در آن روز، ثروت و مسائلی از این قبیل بود دگرگون کند و بفرماید ارزش، به اسلام است، به تقوا است. (ا‏ِنَّ اکرمکم عِنْدَالله اَتقٰیکُم‏) و امام چرا این همه دم از مستضعفین می زد. بارها به این نکته اشاره می کرد که مستضعفین و پا برهنگان باید در صدر جامعه قرار گیرند. به خاطر همین بود که انسان با آن گرایشهای مادی که در وجود او است به سوی مادیات می رود و از ارزشهای معنوی دور خواهد شد. ‏

‏سومین اصلی که فرهنگ یک جامعه را می سازد مسأله تعاون، همکاری، فداکاری و ایثارگری است. جوامعی که امروزه در دنیا بین آنها همکاری و تعاون و ایثارگری وجود ندارد با آن جامعه ای که اخوت و برادری و همکاری و تعاون در آن جامعه است از زمین تا آسمان فرهنگ این دو جامعه تفاوت می کند. اینجا باید مفصل سراغ آن مسائل که در اسلام است رفت که جامعه را به هم نزدیک می کند، روح تعاون و همکاری را در جامعه پیاده می کند، ایثارگری را در جامعه زنده می کند. ما در جنگ تحمیلی بعد از پیروزی ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 266
‏انقلاب خود، این فرهنگ را در جامعه دیدیم که ملّت ما و جامعۀ ما از نظر ایثارگری، فداکاری، تعاون و اینکه از اسلام و عقاید و حکومتش دفاع کند تا چه حد در اوج عظمت قرار گرفت. ‏

‏چهارمین موردی که یک جامعه را از نظر فرهنگی عوض می کند مسأله امر به معروف و نهی از منکر، یعنی نظارت عمومی ملت بر همدیگر است. مسأله نهی از منکر و امر به معروف، از مسائلی است که فرهنگ یک جامعه را دگرگون می کند. پنجم، نظمی است که در اسلام اینهمه تکیه بر آن شده است. نظم در زندگی فردی اجتماعی، در فرهنگ یک جامعه مؤثر است.‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 267