اسلام، فرهنگ فراگیر برای جهان

اسلام، فرهنگ فراگیر برای جهان 

 خانم رهنورد

بسم الله الرحمن الرحیم

‏نمی دانم با چه زبانی رحلت جانسوز امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام را به مسلمین جهان، از جمله ملت عزیز ایران و این جمع عزیز تسلیت عرض کنم.‏

‏هر سالی که از رحلت ایشان می گذرد- البته نه اینکه در طول سال به یادشان نباشیم و هر لحظه حضور زنده شان را حس نکنیم ولی- دردها و داغ ها تازه می شود. به آن شدت که واقعاً زبان و منطق قصور پیدا می کند از اینکه بتواند غلیان عواطف را مانع گردد تا بحثهای عقلایی تری را مطرح بکنیم. ‏

‏به هر صورت حقیر، با این وقت کوتاهی که دارم جمع بندیهایی از گفتار و اندیشه های ایشان را در ارتباط با فرهنگ مطرح می کنم. منتهی پیش از بحث به یک نکته روش تحقیقی در اندیشه حضرت امام اشاره می کنم که اخیراً متوجه شده ام و آن اینکه اصولاً کلمات ایشان از یک منطق خاصی برخوردار است که یک رابطه ارگانیک و سیتماتیک محکم بین این کلمات و مفاهیم پشتشان می شود دریافت کرد، علی رغم آن بار زیبای عاطفی و ادبی که دارد. بسیاری از کلمات هستند که نقش کلیدی در اندیشه های حضرت امام دارند و در کنار خودشان طیفی از کلمات دیگر را می آورند و این طیف در قلمروهای مختلف علوم معناهای جدید پیدا می کند. مثلاً فرض کنید کلمه فرهنگ، در کنار چندین کلمه دیگر یک شخصیت کلیدی پیدا می کند. مثلاً فرهنگ در کنار استقلال، آزادی، قلم ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 245
‏و در کنار رسانه ها و استعمار، یک نقش کلیدی دارد. واژه های دیگری را انتخاب کنیم فرض کنیم حکومت، خودش یک نقش کلیدی دارد که طیفی از کلمات دیگر در کنارش قرار می گیرند. ‏

‏ ‏

فرهنگ واژه کلیدی در اندیشه امام

‏ما در این بحثی که امروز داریم از کلمه کلیدی «فرهنگ» می خواهیم استفاده بکنیم و ببینیم پشتش چه محتواهایی و چه ارتباطی با کلمه های دیگر دارد. همانطور که در نوشته ها و گفتار ایشان مطالعه می کردم ارتباط فرهنگ، استقلال، قلم، کیان و هویت و معنویت را دنبال کردم. ایشان تعریفشان از فرهنگ خیلی متفاوت از تعریفهای متداولی است که در مردم شناسی و علوم انسانی رایج است. مثلاً وقتی متفکرین مردم شناسی می خواهند از فرهنگ صحبت بکنند معتقدند که فرهنگ مجموعۀ پیچیده ای است شامل تاریخ، گفتار، زبان، قومیت و ویژگیهای بومی و محلی و آداب و رسوم و اخلاق و مذهب و ... این حضرت امام(ره) طبیعتاً وارد این بحثهای علوم انسانی نمی شوند ولی اصل قضیه را از مقوله فرهنگ به شکل دیگری مطرح می کنند و آن اینکه فرهنگ، آن چیزی است که «کیان» هر ملت، هر قوم، هر تیپ و به هر صورت امتی را به وجود می آورد و جای دیگر می فرمایند که فرهنگ، «اساس» (1) یک ملت است و جالب اینکه از فرهنگ یک مقوله «استقلالی» مورد نظرشان است، یعنی هر جا بحث فرهنگ می کنند معتقدند که فرهنگ آن چیزی است که به ملت «استقلال» و اتکاء به خویش ببخشد. ‏

‏ ‏

فرهنگ سنتی و صنعتی

‏حالا باز می گردیم به بحثهای متداول امروزی به خصوص در بحث (توسعه ‏‎Development‎‏)، مجمل کلام اینست که در شرایط کنونی دو دسته فرهنگ وجود دارد: فرهنگ «سنتی» که متعلق به کشورهای جهان سوم است و فرهنگ «صنعتی» که متعلق به غرب است. حرف سر این است که امروزه، یعنی در قرن بیستم دوره فرهنگهای سنتی ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 246
‏مثلاً فرهنگ ایرانی اسلامی یا فرهنگ ملل و امت های گذشته به سر رسیده است. اکنون دوره ای است که فرهنگهای صنعتی و فراصنعتی حضور دارند که باید بر همه فرهنگ ها غلبه کنند. ‏

‏فرهنگ صنعتی با مضمونی که همان مضمون مدرنیزاسیون یا نوسازی هماهنگ است در این روند نوسازی و مدرنیزاسیون شناخته می شود. در این رابطه، تمام مفاهیم باید تازه بشوند و معنای جدیدی پیدا بکنند. (صرف نظر از اینکه شکل سیاسی مورد نظرشان است که احزاب و گروهها زیاد بشوند، رسانه ها متعدد بشوند و آزادی ها گسترش یابند. بخش خصوصی فعال بشود و در قلمرو فرهنگ، دموکراسی حاکم بشود. این یک بحث دیگر است) از نظر نو شدن مفاهیم فرهنگی، در حقیقت بحث سر این است که فرهنگ صنعتی امروزی، آن فرهنگی است که در حقیقت زبان و بیان فرهنگ بخش شمالی دنیا، یعنی نیمکره غربیها را داشته باشد. در حقیقت با این طریق اصلاً هیچ گونه استقلالی برای فرهنگهای غیر غربی و صنعتی، باقی نمی ماند. اگر چه دوره پست مدرنیزم که الان به قول غربیها ما در آن هستیم دوره ای است که به دوره خورده فرهنگها بها می دهند ولی آن خورده فرهنگها را از زاویه دید خودشان تعریف می کنند. در حقیقت به فرهنگهای اصیل، لقب خورده فرهنگ می دهند، اما ما معتقد نیستیم که فرهنگ اسلامی در مقابل فرهنگ بین المللی یک فرهنگ خورده است و سیستم جزئی است. ما معتقدیم که اسلام یک فرهنگ بزرگ و انشاءالله در آینده یک فرهنگ فراگیر برای تمام جهان است. ‏

‏ ‏

از استعمار، تا استقلال فرهنگی 

‏خوب، دقیقاً بحثهایی که امام خمینی بخصوص در قلمرو فرهنگ می کنند پاسخ های کوبنده ای است به تمامی این تعاریف امروزی، یعنی اگر فرهنگ نو و مدرن امروزی از دید غربی ها، همین است که الان عرض شد که فرهنگهای دیگر را خورده و دنیا را به یک ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 247
‏دهکده بدل می کند، برعکس نظر امام به ملتها بویژه امت اسلام این است که برگردید به خویشتن خودتان و آنچه که غرب تعریف می کند «استعمار فرهنگی» است و ما دنبال «استقلال فرهنگی» هستیم. ‏

‏در کنار این تعریفی که فرهنگ را اساس ملت می دانند و دنبال استقلال و بازگشت به آن ارزشهای اصیل هستند. در طبقه بندی فرهنگ سنتی و فرهنگ صنعتی می گویند یکی متعلق به گذشته است باید تسلیم دومی که متعلق به حال و آینده است گردد. در این طبقه بندی، از سوی غربی ها ارزش گذاری می شود که «سنتی» بد و «صنعتی» خوب است. از دیدگاه امام خمینی این نگرش مردود است. نه این که سنتی و صنعتی وجود نداشته باشد بلکه نگرش مذکور مردود است و باید برای آن راه حلی جست. ‏

‏در عین حال برای تمامی مباحثی که امروزه معضلات فرهنگ هاست در ایران یا در کشورهای غربی برایش پاسخهایی مناسب پیدا نمی کنند البته نه اینکه درصدد پیدا کردن پاسخ باشند بلکه اساس زنده و پویای سیستم فکری ایشان بر طریقی گذاشته شده است که معضلات را یکی یکی در جامعه امروزی مطرح می کنند و پاسخگویش هستند، با توجه به آن ریشه های تفکر اسلامی و قرآنی، که ایشان بالاترین بهره مندی را به عنوان انسان کامل دوران دارند. ‏

‏ ‏

آزادی، از نگاه امام

‏در پی این بحث، آزادی پیش می آید خوب آزادی هم امروز یک مقوله ای است در ارتباط با فرهنگ و غرب هم از آزادی یک تعاریفی دارد که به خصوص «جان لاک» بنیانگذارش است. چون تفکرات او بعدها به امریکا رفت و دموکراسی های غربی را پیاپی سبب شد. آن آزادی که جان لاک مطرح می کند تقریباً اگر چه تضادی با مذهب ندارد چون اصولاً آدم غیر مذهبی نیست ولی تقریباً آزادی لجام گسیخته ای است. به علاوه اجازه دادن به اینکه هر قومی و هر ملتی مذهب خودش را هر جور که دلش می خواهد ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 248
‏داشته باشد و شدیداً مانور یک آزادی اقتصادی و مالکیت است. بیشترین مانوری که می دهد درست به عکس قدیسین قرون وسطایی مثل «توماس اکونیاس» که معتقد است اگر انسان گرسنه ای بزند کسی را بکشد به خاطر گرسنگی اش و مال او را بردارد بخورد این حقش است. در نتیجه مثلاً می بینید که یک قدیس مسیحی برای آزادی مالکیت، در حقیقت عدالت را مقدم می داند. ولی جان لاک که بنیانگذار این آزادیها و این مالکیتهای تعریفی امروز در غرب است به یک آزادی لجام گسیخته ای می رسد که اساسش به همان مقوله مالکیت بر می گردد. حالا حضرت امام روی مقولۀ آزادی هم به عنوان متفکر مذهبی و هم به عنوان یک رهبر بزرگ دینی تکیه می کنند. ایشان با تعریف و نگرش خاصی به «آزادی» به عنوانی یک مفهوم مرتبط با فرهنگ و کیان ملت و مذهب روبرو می شوند ودر اولین بحثی که راجع به آزادی من از ایشان دیدم در زمان سانسور و اختناق رژیم شاه، نویسندگان و روشنفکران و غیره را دعوت می کردند که با سانسور مخالفت کنند و حق و عدالت را مطرح کنند. بعد کانون نویسندگان در زمانی شاید سیزده سال بعد یعنی در عهد انقلاب اسلامی خدمت ایشان می آید. باز ایشان مطرح می کنند که قلمهای شما قبلاً شکسته بود. حالا آزادید که صحبت بکنید و بعد می بینیم که از آزادی همین مقوله ای را تبعیت می کنند که در عین حال در همان روند می تواند سلمان رشدی را هم محکوم کنند برای آنکه آزادانه به اسلام و مقدساتش اهانت کرده است یعنی ضمن اینکه به آزادی معتقدند، نظرشان اینست که آزادی ما آنجایی هست که اولاً متکی به منافع ملت باشد و دوم اینکه متکی به ارزشهای «جامعه اسلامی» باشد یعنی با مقدسات مردم در تضاد نباشد. ‏

‏جای صحبت نیست که وقتی منافع اسلامی مطرح می شود بهترین نمونه اینکه ایشان با چگونه آزادیهایی مخالفت می کنند مقوله سلمان رشدی است و آنجایی که بحث ملت می شود، این دیگر خیلی عجیب است ایشان از روزنامه نگاران و متفکرین در یک صحبتی دعوت می کنند این آزادی که شما در پی آن هستید باید طوری باشد که «منافع ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 249
‏ملت» حتماً تضمین بشود. یعنی نمی تواند آزادی وجود داشته باشد و تعریف بشود که جدای از منافع ملت باشد و در عین حال نمی تواند منافع ملت مطرح باشد ولی آزادی برای قلم و اندیشه وجود نداشته باشد. ‏

‏ ‏

رابطه فرهنگ با ماوراء الطبیعه

‏نکته بعدی که ایشان بسیار مصرّ هستند باز در رابطه با همین تعاریف امروزی در رابطه با فرهنگ، بحث طبیعت و ماوراء الطبیعه است اگر چه یک مقوله بسیار ظریف و حساس فلسفی و علمی است ولی ایشان در همین زندگی روزمره این را گسترش می دهند برای ارتقاء فرهنگی مردم و باز هم این در عین حال پاسخی به معضلات امروزی است. خوب، این را می دانیم که در غرب از دوره رنسانس، یک نگرش دوباره ای به طبیعت و ماوراء الطبیعه مطرح شد. چون سردمداران رنسانس مثل «پترارک» و غیره معتقد بودند که باید برگردیم به عصر طلایی دوره یونان باستان، که البته واقعاً برگشتند و امروز دموکراسی غربی که در حقیقت همان دموکراسی پتربیکلس است که فقط شهروندان غربی در آن «حق» وجود دارند و دیگران بیگانه هستند. کما اینکه استعمار هم همین را می گوید جز غربی ها دیگران بیگانه هستند و باید مورد هجوم قرار بگیرند. به هر صورت پترارک معتقد بود که باید برگردیم به عصر طلایی یونان باستان، از ویژگیهای این عصر یک مادی گرایی و طبیعت گرایی عجیب و غریب بود که متافیزیک آن از پشت بامهای خانه ها و کوه آلپ آن طرف تر نمی رفت. در همین کوه آلپ یک سری از خدایان به بدترین فسق و فجورها مشغول بودند و به حق در غرب همین طرز فکر ادامه پیدا می کند و در عصر روشنگری تمایل به طبیعت گرائی و مادیگرایی به شکل مثبتش به اختراعات علمی و اندیشه های علمی منجر می شود. ولی در شکل منفی آن به یک گریز شدیدی از ماوراء الطبیعه و مفاهیم عالی می انجامد. حضرت امام خمینی در ارائه دعوت به ارتقاء فرهنگی که به طور طبیعی در ساختار اندیشه ایشان وجود دارد به این قضیه می پردازند و عجیب این که حوزه و دانشگاه را یک جا مورد نظر قرار می دهند. البته در صحبتهای ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 250
‏متعدد و متفاوت آدم انتظار دارد از آن دانشگاهی که در دوره مدرنیزاسیون رضاشاهی تشکیل شده است یعنی همین دانشگاه تهرانی که همه ما بالاخره تا یک مدتی محصول اینجاها بودیم تا اینکه خودمان را بیابیم و واقعاً به اندیشه اسلامی برگردیم، خوب طبیعی به نظر می آید که وقتی حضرت امام خمینی با دانشجویان ملاقات می کنند و با دانشگاهیان بحث می کنند همین قضیه را مطرح می کنند که سعی کنید علمی که به دست می آورید متوجه تعالیها باشد، علم ظاهر نباشد، علم طبیعت گرا نباشد. طبیعت گرایی را البته می گویند خوب است. طب و فیزیک، خیلی خوب است همه اینها وجود دارد و باید از آن استفاده کرد. ولی مقصد به سوی تعالیهاست باید حرکت کرد و از حجابهای طبیعت بسوی ماوراء و اوجها راه یافت. خوب، این خیلی طبیعی است و ما انتظار هم داریم. اما، تقریباً شبیه همین بحث را در دو جا، من در صحبتهایشان دیدم که با حوزه ها مطرح می کنند و معتقدند این علمی که می آموزید مواظب باشید که متوجه به طبیعت نباشد و باز همین بحث فیزیک و طب خوب است، همه درسها و همه علوم خوب هستند ولی حتی اگر علوم حوزوی هم غفلت کنند به یک طبیعت گرایی می انجامد و این واقعاً برای خود من در مطالعاتی که روی این طیف از کلمات کردم خیلی عجیب بود. بحث طبیعت و ماوراء الطبیعه را می آورند ایشان در قلمرو فرهنگ، راجع به آن صحبت می کنند. در حالیکه این یک بحث تخصصی و فلسفی است. کما اینکه می بینیم امروز، یکی از بزرگترین مشکلات  یا یکی از دردهای دانشجویان عزیز ما که با آن مواجه هستند پوکی و پوچی طبیعت گرایانه در همین نظام جمهوری اسلامی است. هر چه دست اینها را می گیری که ببری به سوی دو قدم بالاتر از آن چیزی که چشم سرشان می بیند از آن فرار می کنند و گریز عجیبی دارند. در حالیکه، در یک محیط تقریباً مذهبی و روحانی غوطه ورند. حالا اگر چه وسایل ارتباط جمعی، ماهواره، ویدئو غیره سعی می کنند که دنیا و طبیعت را با بهترین شکل مطرح کنند. اما این یک مسئله ای در قلمرو ظاهری مذهب نیست بلکه دردی فراتر و ریشه ای تر است. اعتیاد عجیبی که در قرن بیستم با تمام تعلیماتی که ما دائماً می بینیم و هجومهای تبلیغاتی که با آن مواجه هستیم اینست که ما را ‏
کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 251
‏در دنیای طبیعت گرا غوطه ور بکنند ضمن اینکه از محاسن طبیعت استفاده نمی کنیم. نه آن درک زیباشناسی از طبیعت را داریم که زیبایی هایش را درک کنیم و نه می توانیم از این زیبایی ها پاورچین پاورچین دو قدم آنطرف تر برویم و حجابها را پس بزنیم و به زیبایی اصیل تر دست یابیم. ‏

‏ ‏

دعوت امام به پس زدن حجاب طبیعت

‏امام خمینی خطاب حوزه و دانشگاه، هر دو را به پس زدن حجاب طبیعت دعوت می کنند. معلوم است که هم تعالیم طبیعت گرایی دانشگاه و هم تعالیم مذهب و فوق طبیعت گرایی حوزه، هیچ کدام قدرت آنرا ندارند که به آن معنویت و تعالی مورد نظر امام متوجه گردند و به تنهایی آن قدرت لازم را ندارند که ما را به آن درجات بالای معنوی که مورد نظر امام است متصل کنند. یعنی به معنای امروزی، هر دو متدولوژی که در دو قلمرو علم و دانش به کار گرفته می شود به تنهایی کافی نیستند که ما را به فرهنگ معنوی مجهز کنند که بتواند در مقابل هجوم این فرهنگ مادی و دنیوی و طبیعت گرای محض که توسط غرب به همه جهان صادر می شود، ایستادگی کنند. مگر اینکه در پرتو تعالیم خاص ایشان، چشم دل را باز کنیم و حجاب اندر حجاب را که به روی اطلاعات و تعالیم دریافت شدۀ ما کشیده شده است پس بزنیم، تا بتوانیم بر پول و ماده ودروغ و جاه طلبی و نفس گرایی و تجاهر و تظاهر و ادّعا غلبه نماییم و این از عهده انسان بر می آید چرا که خداوند خود فرموده است:‏ سخّر لکم ما فی السموات و الارض جمیعاً.‏ هر چه در آسمانها و زمین است خداوند همه، را، در تقدیر خود به تسخیر ما در آورده است حتی «خودمان را». ‏

‏* 1 - دیدگاههای امام خمینی(ره) (تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی 1372)، ص 26. ‏

‏* 2 - همان، صفحات 262 - 259. ‏

 

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 252