امام، الگویی روشن برای مبارزه با تهاجم فرهنگی

امام، الگویی روشن برای مبارزه با تهاجم فرهنگی 

 مهندس جعفری

بسم الله القاصم الجبارین یا رب المستضعفین و الصلوة و السلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین سیدنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمّد(ص) و آله الطیبین الطاهرین و لعنۀ الله علی اعدائهم اجمعین قال الله تعالی فی کتاب کریم. 

بسم الله الرحمن الرحیم

انّا لله و انا الیه راجعون

‏اشعاری که توسط خواهری دکلمه گردید و سرودی که توسط خواهران- این ملائکه، این فرشتگان- خوانده شده آنقدر عمیق بود، آنقدر دقیق بود، آنقدر با احساس بود که جا دارد به عنوان یک فرد معمولی، یک خادم از خادمین این جامعه، به عنوان کسی که در مقابل حزب الله خود را موظف به ادامه راه آنان می داند و به عنوان کسی که افتخار می کند در راه آن امامی که به راستی همه چیز ما بود و هست گام برمی دارد از آنها تشکر کنم و از شما حاضرین خواهش کنم مبادا این هنرنمایی را فقط به عنوان یک سرود نگاه کنید. امیدوارم مسئولین زیاد غرق در بعضی مسائل نشوند و به این نکات، به این جرقه ها اهمیت بدهند، در مدنظر  داشته باشند و این هنرمندان را تشویق بکنند، اینها باید بال و پر بگیرند، اینها باید رشد بکنند و جای خیلی از هنرمندنماهایی را که در جامعه ما هستند بگیرند. ‏


کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 178
مقابله با تهاجم فرهنگی

‏من از همین سرودی که خواهران خواندند شروع می کنم. اگر ما اینها را بال و پر بدهیم، اگر ما تهاجم فرهنگی را با تهاجم فرهنگی جواب بدهیم، اگر ما به این طرز تفکرها بها بدهیم و از بعضی از خطاهای آنها بگذریم و با غمض عین از کنار بعضی ندانم کاریها عبور کنیم آن وقت می توانیم آنقدر قوی بشویم، آنقدر پر محتوا بشویم که مقابل آنچه که به عنوان تهاجم فرهنگی است بایستیم. اگر کمی دقت شود تهاجم فرهنگی هیچ گونه موضوع و مساله پیچیده و بغرنجی نیست. البته این روزها در مورد آن زیاد صحبت می شود، در رسانه های گروهی حالتی ایجاد کرده اند گویا این طور تصور می شود که یک غولی، یک موجود ناشناخته ای، قد علم کرده و ما خلع سلاح شده ایم و یا اصولاً اسلحه  ای مناسب برای مقابله با آن نداریم و یا دستهایمان را بسته شده احساس می کنیم و کاری نمی توانیم انجام دهیم. عجیب است مگر ما یاران امام، دستهایمان بسته شده است!؟ مگر طرز تفکر این ملّتی که در 13 خرداد سال 42 سلحشورانه در پای صحبتهای آن پیر دیر جماران نشست و در 15 خرداد آن حماسه را ایجاد کرد عوض شده است؟ مگر این جوانها همان جوانها نیستند؟ مگر این عصاره های جامعه همانهایی نیستند که انقلاب کردند؟ مگر عوض شده ایم که حالا ما از چیزی بترسیم؟ ما نباید وحشت بکنیم و یا علمای ما خدای نکرده، نخواهند ساعتها برایش وقت بگذارند. ‏

‏ ‏

امام، الگویی برای مبارزه با تهاجم فرهنگی

‏مبادا دانشمندان ما، نویسندگان ما، هنرمندان ما یک مرتبه احساس کنند دست و پایشان بسته است. نه، این چنین نیست. ما باید این را در جامعه تزریق کنیم که ما قوی هستیم ما الگو داریم. امام تک سواری بود که آمد. تنها آمد و به راستی تنها آمد نگویید ما با او بودیم. این را یاران نزدیک امام، دخت گرامی حضرت امام که در این جلسه عرفانی، روحانی حضور دارند و یا خواهرانی که با امام بودند، برادرانی که با امام بودند این مطلب ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 179
‏را صادقانه می توانند بیان کنند، بگویند که امام واقعاً تنها بود. از این نظر به من ایراد نگیرید. نگویید امام را یاری دادیم، باور کنید که امام ما را یاری داد. بله، ایشان الگویی روشن برای مبارزه با تهاجم فرهنگی می باشند و به راستی برتر از پیامبران بنی اسرائیل بودند. چیز عجیبی نیست که خداوند دوستش داشته است. خیلی مخلصانه با شما دارم درد دل می نمایم. قصدم فقط یک سخنرانی و ادای وظیفه نیست و همچنین منظورم این نیست که فقط صحبتهایم به دلتان بنشیند. چون ایمان دارم که وقتی مطلبی از دل برآید بر دل می نشیند. ‏

‏و اما امام، آنقدر ساده آمد، آنقدر بی غل و غش آمد، آنقدر راحت آمد، آنقدر لطیف- چون نسیم بهاری- آمد که حتی آن الطاف آمدنش را هنوز احساس می کنیم. در ضمن باورمان نمی شود که امام از بین ما رفته است. بر حسب معمول حالا سالانه مراسمی برگزار می شود، به مناسبت، سمیناری برگزار می گردد، یادبودهایی و سالگشت هایی در این رابطه داریم اما این، همه مطلب نیست؛ بلکه باید بر این باور قوی باشیم که برای مبارزه با تهاجم فرهنگی، امام ما همیشه زنده هست. بله، از نظر فیزیکی کالبد هر فردی از بین خواهد رفت ولی من و شما که مادّی محض فکر نمی کنیم. در ضمن، ما به وجود روح اعتقاد داریم، به عظمت روح اعتقاد داریم که روح مقدس حضرت امام(س) همیشه نظاره گر و نگران احوالات و اعمال ملت ایران و شاید همه ملل است. اگر بگویید نه، پس باید بگوییم یاران امام نیستیم، مگر امام عارف نبود، مگر امام ما عاشق نبود. مگر همین چند لحظه پیش این خواهران ما از لیلی و مجنون یاد نکردند و نگفتند برای ما این قصه را، پس امام ما آن چنان تنها آمد و با لطافت آمد و با ظرافت آمد که اثرش هنوز در دل، روی پلکهای چشم ما باقی است. آن گریه ها، آن اشکها، قطراتی که از چشمان ما جاری بودند هنوز آن حضور ملکوتی را خبر می دهند، می گویند حضور امام، فکر و اندیشه ایشان، خود یک مبارزه دائم و همیشگی با تمامی انواع تهاجم های استکبار جهانی - علی الخصوص تهاجم فرهنگی - است. ‏


کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 180
تهاجم فرهنگی چیست؟ 

‏حالا تهاجم فرهنگی چه مطلبی هست؟ چه مقوله ای است؟ آیا با تهاجمی که ماهواره ها شروع کرده اند، باید همه وحشت کنیم؟ سیستم ویدئویی می آید، همه وحشت کنیم؟ فلان نوع و سبک موزیک می آید، همه وحشت کنیم؟ چهار نفر فلان نوع لباس را می پوشند، همگی به سر خود می زنیم که چه شده، واویلا شده، بدون اینکه به دنبال علتها برویم، بدون اینکه به دنبال حل مشکل برویم. ماهواره می آید، خوب بیاید. مگر ما دارای اندیشه قوی نیستیم، مگر ما مرده ایم که جواب ماهواره را بخواهیم جوری بدهیم که احساس کنیم خلع سلاح شده ایم. خوب ما این همه هنرمند داریم، این همه جوان داریم، این همه نویسنده و متفکر داریم، بیایید اینها را به کار خلاقه بکشانیم، اینها بیایند از همان طریق، تهاجم را با تهاجم جواب بدهند. آنها هم بیایند فیلم بسازند. مگر حتماً باید عریانی در فیلم ها باشد؟ مگر این خواهران و بانوان ما که این اشعار را خواندند، و چقدر هم زیبا و عاشقانه برای امامشان اجرا کردند، یک گوشه ای، یک قطره آبی از دریای بزرگ و ژرف هنر اسلامی نبودند؟ خوب، اینها بیایند برنامه درست کنند، اینها بیایند برنامه های تفریحی، هنری و خلاق ایجاد بکنند و بعد بیایند با کمک ماهواره بفرستند برای ملل دیگر، بعد آن موقع خواهید دید که همان جوان اروپایی، همان جوان غربی می آید آن برنامه های فساد برانگیز رسانه های خودشان را انتخاب می کند یا برنامه های ما را؟ ‏

‏ ‏

تهاجم فرهنگی استعمار

‏من به کشورهای زیادی رفته ام. مخصوصاً در کشورهای آفریقایی سیر و سلوک بسیار کرده ام. کند و کاو کرده ام، تحقیق کرده ام،رفته ام از نزدیک، آفریقا را لمس کرده ام، بیش از چهل و چند کشور افریقایی را زیر پا گذاشته ام. مدتها در آنجا بوده ام نه اینکه من زحمت ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 181
‏کشیده ام بلکه جمهوری اسلامی برای من زحمت کشیده است تا به این درجه برسم و درک بکنم که آنها در چه شرایطی هستند، استعمار با همه وجودش آنها را دارد لِه می کند، آنها، هم با تهاجم فرهنگی و هم با تهاجم اقتصادی و سیاسی خلع سلاح شده اند. آنچه که جوان آفریقایی در می آورد، تمام درآمدش را صرف نوشیدن آن نجاسات می کند. در یک بعدازظهر تمام حقوق خودشان را در پای رقصها و موزیکهای پاپ می ریزند و بعد هیچ. کشوری که روی الماس خوابیده، کشوری که بر روی اورانیوم خوابیده، کشوری که بر روی فلزات نایاب خوابیده، به جرأت می توانم بگویم بعضی از این کشورها معادنی دارند که کم  نظیر و یا بی نظیرند. یعنی کشور دیگری آنها را ندارند ولی آن کشور آفریقایی را می بینید در نهایت فقر، جوانش از دست رفته است. ما بیاییم این را برای ملتمان روشن کنیم، این را به جوانانمان گوشزد کنیم. ای جوان! ای جوانی که شما پایه و اساس و محور همیشگی این انقلاب هستی، من و امثال من که نمی توانیم کار مثبتی انجام بدهیم، ای جوان تو می روی روی مین، تو شجاعانه رو در روی دشمن می ایستی، تو ای دختر جوان می روی پشت جبهه پرستار می شوی و جبهه حق را حمایت می کنی و تو ای بانوی من، می روی در راهپیماییها شرکت می کنی. من پولدار، من ثروتمند، من سوار بر آن ماشینهای آنچنانی، من درد ناآشنا، من ناآشنا با خرد شدن استخوانهای این امت در زیر فشارهای اقتصادی و تبعیض ها، من که دقیقاً شکم باره هستم، که نمی روم در خیابان «یا امام یا امام» بکنم. آن جوان می رود. آن دختر جوان می رود، پس این جوان را نگذارید آن طوری بشود. آن جوانان افریقایی هم در ابتدا خوب و سلحشور بودند اما به مرور زیر سلطه غربی ها- چه فرانسوی ها، چه انگلیسی ها و امریکایی ها- در آمدند، رفته رفته میدانهای فرهنگی و اصیل خودشان را در مقابل تهاجمات فرهنگی استعمارگران خالی کردند و در خواب و بی خبری فرو رفتند. وقتی استعمارگران دیدند جبهه های مبارزاتی افریقایی ها از جوانان خالی شدند آن وقت آفریقا را تکه تکه کردند، به ظاهر آمدند مرزها را ایجاد کردند، به ظاهر آمدند و گفتند شما ‏
کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 182
‏فرهنگتان مستقل، شما ایده تان مستقل، شما رئیس جمهور دارید. شما حاکمید بر همه چیز!! واقعاً این نیست. دل به چه خوش داریم که بگوییم فلان کشور افریقایی مستقل است، اگر مستقل بود در فلان روزهایی که ما درگیر جنگ بودیم وقتی می رفتیم به دیدنشان و می گفتیم به ما رأی بدهید و علیه قطعنامه ها موضعگیری نمایید، می گفتند ما با شما هستیم. دلشان با ما بود ولی قلمشان با ما نبود. چون می ترسیدند چون اربابهایشان دستور می دادند که مبادا ارتباطی صمیمانه با ایران داشته باشید، مبادا پا بگذارید در ایران، وحشت داشتند چون رئیس شان، اربابشان دستور نمی داد. این مفهوم تهاجم فرهنگی است که تا اعماق آن مملکتها نفوذ کرده، رسوخ کرده است. ‏

‏ ‏

معنای انقلاب فرهنگی

‏اما در مملکت ما الحمدلله این طور نیست. ولی یک نکته را باید توجه داشت. مثالی می زنم. کالبد من و شما، بدن من و شما بیمار می شود آیا باید او را دور بیندازیم؟ اگر مریض شد می گویید کنارش بگذاریم، بگوییم دیگر بد است و خوب، اگر فلان دختر ما فلان لباس را پوشید و فلان موزیک را گوش داد باید بگوییم دیگر تمام شد، ما که داعیه دلسوزی بر این انقلاب داریم، ما که دل می سوزانیم، باید با تواضع بسیار، با خضوع و خشوع بسیار آن جوان را به راه بیاوریم اما از چه راهی؟ مسلماً با جوان، باید از راه خودش صحبت کرد، همان طوری که امام صحبت می کرد. وقتی آن همه جوان که در جمعشان خیلی جوانهای متفکر و کم نظیری هم بودند، طلبه بودند، سلحشور، شجاع، هم قوی، اهل علم بودند، دانشمند و مهندس بودند، دکتر بودند، علامه بودند، طلبه بودند، خیلی هایشان هم شهید شدند که اگر می بودند از خیلی از ماها از همه نظر بالاتر بودند چه از نظر درجه علمی و چه از نظر تقوا و عرفان. ولی این جوان پر محتوا، این جوانی که از همه نظر تک بود پای فرمایشات امام که می نشست، امام یک کلمه می فرمود که من خادم شما هستم. امام که از روی تظاهر این را نمی گفت. امام اصلاً نمی دید که ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 183
‏مادّیتی وجود دارد، آنچه بود برای خدا بود، آن جوان را هم برای خدا می دید. وقتی می گفت من خادم شما هستم، کاش یک بسیجی بودم، کاش به جبهه می رفتم، شما ولی نعمتهای من هستید و تمام این طور کلمات مقدس، این جوان یک پارچه اشک می شد، این جوان اگر مادرش می مرد، اگر پدرش فوت می کرد، اگر فرزندش فوت می کرد این چنین گریه نمی کرد، چه تحولی رخ داده که یک انسان، یک انسان بزرگ، یک انسان پاک به معنای مطلق، فقط با یک کلام این چنین متحول می شود؛ این است معنای انقلاب فرهنگی! ‏

‏این یک احساس زودگذر نبود. بلکه آنچه بود تحولی ژرف و عمیق بود و اما وظیفه ملت این است که بودجه چنین سمینارها و چنین نشستهایی را بدهد و اطمینان دارم که ملت، این را قبول می کند. من از دل ملت می گویم که این را قبول می کند، کافی است شما لب باز کنید، هیچ مقامی هم که ندهد، ملت قبول می کند، ملت هزینه ها را می دهد. هنگامی که شما به اسم مقدس امام شروع کنید، ملت خاضع است. جوانهای شما حاضرند روزه بگیرند، کار کنند، بیشتر کار کنند و هزینه های سمینار مختص امام را تأمین نمایند. این حرف را نزنید که پول نداریم تا سمیناری بزرگ برای امام بگذاریم، اصلاً این حرف صحیح نیست که شما بزنید، به خاطر اینکه مقام امام بالاتر از این مسائل هست. فقط شما بگویید امام، مشکلات حل می شود. به من خرده نگیرید که چرا ایده آلیست فکر می کنی؟ ‏

‏ ‏

درک عشق ملت به امام

‏واقعیت این است ما هنوز عشق ملت به امام را درست تشخیص نداده ایم، ضمناً باید بدانیم که هر چه از امام بخواهیم امام به ما می دهد. او همه چیز به ما داد، عزت داد، شرف داد، قدرت ایستادن در مقابل تهاجمات امپریالیسم آمریکایی جنایتکار را داد خوب ببینید همه ابرقدرتها را خرد کرد برای چی، آیا برای خودش بود؟ خیر، برای اینکه ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 184
‏فکر یک روزی مثل امروز را می کرد که این امریکا و آمریکاهای دیگر فرق نمی کند. ژاپن هم همینطور، جوان ما را می فرستید ژاپن برود پول در بیاورد. شما خواهران من گفتید جوان ما می رود آن جا پول به دست بیاورد ولی چه چیزی را از دست می دهد؟ فرهنگش را از دست می دهد، غیرتش را از دست می دهد، آلوده می شود و رسالت سمینار شما این است که این فرهنگ را برگردانیم. پس لازمه اش این است که دقیقاً با همان قدرت امام گونه، تفکر امام گونه به مقابله با تهاجمات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی برخیزیم. لازمه پیروزی در این حرکت، این است که ابتدا از خودمان شروع کنیم. من وزیر اگر از خودم شروع کردم و همه چیز را به سود خود و خانواده ام توجیه نکردم، آن وقت جوان ما قدرت مقابله با تهاجم فرهنگی را خواهد داشت، آن وقت ملت از تبعیض ها و دروغگویی ها دلسرد نخواهد شد. ‏

‏ ‏

واکسینه کردن جوانان در مقابل تهاجم

‏خوب، آن جوان ما که به امید پیدا کردن درآمدی سراب گونه با پاکی به ژاپن می رود و با ناپاکی بر می گردد، پس چند صباحی دیگر در مملکت ما نباید انتظار جوانانی را داشته باشیم که روی مین بروند. و برای اینکه این طور نشود این گونه سمینارها باید خط بدهند. این سمینارها بی پرواتر، بی پرده تر باید مسائل را مورد نقد و بررسی قرار بدهند.  ای جوان، ای نسل جوان ما، چرا من همه اش می گویم جوان؟ به خاطر اینکه شالوده انقلاب ما بر روی این جوان استوار است. به خاطر اینکه این ماهواره ای که می آید این ویدئویی که آمد، این چیزهای دیگری که می آیند برای منحرف کردن جوانهای ما، برای جذب جوان ما است. ولی اگر آن جوان را ما طوری تربیتش کردیم که ماهواره برایش چیز پیش پا افتاده ای بود وقتی کانالش را می زند و می خواهد ورزش را ببیند برنامه های ضد اخلاقی را خودش خاموش می کند و آن وقت است که می توانیم بگوییم نسل جوان ما در مقابل تهاجمات فرهنگی واکسینه شده و دیگر دغدغه خاطر نخواهیم داشت. ‏


کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 185
‏خواهش من از این سمینار این است که سال دیگر انشاءالله تجدید نظر بفرمایید و سمینار را بسیار عظیم تدارک ببینید. فراموش نکنید برای یکی از پیامبران بشریت دارید این سمینار را می گیرید. چرا؟ چون امام ما والاتر- بالاتر و بسیار عظیم تر از پیامبران بنی اسرائیل هست، به همین جهت لازم است که این عظمت چشمگیر باشد. ‏

‏جوان ما در خیابان بداند کجا، چه سمیناری هست. از رسانه های گروهی آنقدر باید گوش جوان پر بشود که برای حضرت امام چنین سمیناری هست و اگر لازم بود حتی جایش هم وسیع تر بشود. چه اشکالی دارد؟ ولی اگر بخواهد در چارچوبها راه برود، خیلی بسته بشود سال به سال آن شکل واقعی خودش را از دست می دهد. یک چیز ظاهری خواهد شد. ‏

‏دخت گرامی حضرت امام(س) حضور دارند و خواهران دیگر ما، خواهر مبارز و مجاهد ما حاجیه خانم خواهر دباغ و خواهران دیگر هم هستند که در زمان رژیم گذشته ستمها کشیده اند، اینها کسانی هستند که زجر کشیده اند، اینها کسانی هستند که واقعاً اشکهایشان به خاطر آورنده همان اشکهای حضرت امام هست. این خواهرهای ما برای سال دیگر انشاءالله فکر اساسی بفرمایند تا چنین سمینارهایی خدای نکرده جنبه تشریفاتی نداشته باشد و آن روح عظیم امام را انسان در این سمینارها احساس کند. یعنی وقتی می آید، احساس کند که برای امام آمده، به خاطر او آمده و پس اجازه بدهید چون این سمینار دربارۀ حضرت امام(س) هست و حضرت امام مرا انشاءالله خواهند بخشید و شما هم خواهید بخشید شعری را انتخاب کنم و در رابطه با حضرت امام خمینی(س) بخوانم. البته، به نظر من، هیچ غزل و شعری ناب تر و عرفانی تر و به جان بنشین تر از خود غزل و اشعار حضرت امام نیست. من با همه وجودم این اشعار را می خوانم و امیدوارم‏‎ ‎‏که با همه وجودتان این را بگیرید که امام چه می فرماید. یعنی ذره ای از عرفان حضرت امام را که بگیریم دیگر ما بیمه شده ایم، دیگر از هیچ چیز وحشت نخواهیم داشت، دیگر از هیچ گونه تهاجم فرهنگی بیم نخواهیم داشت، دیگر از آمدن ماهواره ها به وحشت ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 186
‏نخواهیم افتاد و اما: ‏

الا یا ایها الساقی زمی پرساز                            جامم را که از جانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را

‏الله اکبر، الله اکبر حتی در آن خلوت، نفس امام یک نفس مطمئنه بود و خاطر جمع بود از ارتباط با خدا، ولی این را فرموده است که وقتی من و شما می خواهیم درمورد خودمان پیاده کنیم که در همان حال هم اگر وزیریم، اگر وکیلیم، اگر دانشجو هستیم، اگر فرد معمولی و یا رئیس جمهور و غیره هستیم، مبادا، مبادا لباسمان عوض شد، مبادا مرکبمان عوض شد، نوع ماشین و یا میزمان عوض شد، نمی دانم چهار نفر به ما سلام کردند به به و چه چه ما را گفتند، نام و ننگ ما را بگیرد. گو ش کنید یکبار دیگر، این صدای قرآن ناطق است که با ملت صحبت می کند، به راستی امام(س) قرآن ناطق بود، گوش دل به کلامش - که کلام خداست- بسپارید: ‏

الا یا ایُّها الساقی زمی پُرساز جامم را

که از جانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را

از آن می ریز در جامم که جانم را فنا سازد

 برون سازد زهستی هسته نیرنگ و دامم را

از آن می ده که جانم را زقید خود رها سازد

به خود گیرد زمامم را فرو ریزد مقامم را

از آن می ده که در خلوتگه رندان بی حرمت

به هم کوبد سجودم را به هم ریزد قیامم را

نبودی در حریم قدس گلرویان میخانه

که از هر روزنی  آیم گلی گیرد لجامم را

روم در جرگه پیران از خود بی خبر شاید

برون سازند از جانم به می   افکار خامم را

تو  ای پیک سبک باران دریای عدم از من

به دریا دارِِ آن وادی، رسان مدح و سلامم را

به ساغر ختم کردم این عدم اندر عدم نامه

به پیر صومعه بر گو ببین حسن ختامم را

‏تمام وجود امام، برای مردم بود، سجودش سلام بود، سجودش صحبت و کلام بود با ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 187
‏خدای واحد، وقتی به نماز می ایستاد همه وجودش در راز و نیاز با خدا حل می گردید و ما هم به نماز می ایستیم، ما هم!! نمی دانم چه نمازی که نمی تواند لااقل ما را از حیوانیت به آدمیت مبدل کند. ‏

‏می گوییم برای مردم کار می کنیم. دقت بفرمائید امام(س)، تمام وجودش را برای مردم داد، شاید این را جایی کسی نگفته است. این را با شجاعت می گویم امام(س) در راه خدا و برای مردم شهید شدند. لابد می پرسید چرا شهید شدند؟ مگر در احادیث و‏

‏روایات نداریم کسی که با همه وجودش از خانه اش بیاید بیرون و برای زن و بچه اش کار کند اگر فوت کند می گویند شهید شده است. خب امام ما که آن همه گلها به فرمانش رفتند و شهید شدند و تمام نیروهای سلولهای بدنش در جهت خدا و برای خدا، برای ایستادن در مقابل بتها بود و الحق ایستاد و الحق شکست و الحق ابراهیم زمانش شد، آیا او شهید نشد؟ بله او هم شهید بود و مگر حتماً باید رفت در جبهه ای، گلوله ای خورد و یا از جایی تیری بیرون آید تا شهید بشود. این بالاترین مقام شهادت هست که با تمام وجودش حتی در آخرین لحظات با همه وجودش به یاد خداست. من که هستم که بگویم، بهتر است دخت گرامی ایشان صحبت کنند، حتی در همان لحظات، بعد از ظهر روز سیزدهم در آن وقت که هنوز به آن حالت ابدی فرو نرفته بودند- من با جرأت می گویم بگذارید مسئولیتش به گردن من باشد- در همان حالت هم با خدایش راز و نیاز می کرد، یعنی در همان حالت هم ما که نمی دانیم سیر و سلوک چی هست، ما اسیر این بدن هستیم، ما فکر می کنیم که اگر کسی ظاهراً پلکهایش روی هم آمد یا اگر برای لحظاتی ضربان قلبش کُند شد و خواستیم به صورت مصنوعی او را نگه داریم فکر می کنیم خیلی خوب تمام شد، از کجا معلوم که ایشان در همان حالتها با معشوق خودش راز و نیاز نمی کرد؟ که حتماً می کرد. آخر من بنده این شهوات و زمین چطور می توانم این را درک کنم. باید در وادی دیگری سالها بگذرد، باید کسانی بیایند که فکر نمی کنم تمام قلمها، جوهرها، کاغذها، (به خدا شعار نیست) جمع شوند دور هم، سمینارها و ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 188
‏کنفرانسها بگذارند و همان طور که در مورد امیرالمؤمنین علی(ع) نتوانستند چیزی بنویسند به معنای واقعی و اگر نوشته اند، شاید فقط قطره ای از دریای کرامت علی(ع) بوده است درباره امام عزیزمان(س) هم همین طور سالها باید بگذرد، تا خطی از کتاب قطور زندگی پر از سیر و سلوک و معنوی ایشان را به نگارش در آورند. ‏

‏ ‏

کلام امام، شعر بود

‏خدایا یاری بده به این مغزها، به این ذهنها به جوانهای ما و افکارشان را آنقدر پاک و روشن کن و آنقدر یاری بده که بیایند تفسیر کنند، بیایند این اشعار و غزلها را تفسیر و تحلیل نمایند. نه فقط اینها را، اصلاً کلام امام شعر بود، کلام امام غزل بود، چون از قرآن گرفته شده بود و هیچ چیزی خارج از آن قرآن نگفت، همه چیز وجودش خدا بود و خدا را می دید. پس این چنین امامی نباید سمینارش خیلی مظلومانه باشد. ‏

‏ ‏

قدمت تهاجم فرهنگی 

‏نباید فکر کنیم که تهاجم فرهنگی در مدت همین یکی و یا دو سه سال اخیر شروع شده است و استعمارگران مخصوصاً شیطان بزرگ امریکای جنایتکار تازه از خواب بیدار شده و می خواهد با تهاجم فرهنگی انقلاب ما را متوقف و یا نابود نماید. واقعاً چنین نیست، بلکه تمامی دنیای استعمارگر به رهبری امریکا از همان ابتدای پیروزی و یا شکل گیری انقلاب مقدس اسلامی، در فکر توطئه و تهاجم بوده و هست، لذا نباید ساده اندیش بود و چنین تصور نماییم که فقط چند سالی است که با حربه ماهواره و یا ویدئو و یا سینما و هنرهای نمایشی و موزیک و موسیقی و غیره توسط ابزارهایی مانند ماهواره وارد میدان نبرد تفکری و فرهنگی شده است. این جنگ نامقدس، یعنی این تهاجم فرهنگی دنیای استعمارگر سالهای سال است، که شروع شده است. لذا باید بسیار دقیق و با احساس مسئولیت و با ایجاد محبت و مهربانی در بین مردم، زمینه های دفاع و بلکه ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 189
‏زمینه های تهاجم اسلام و فرهنگ اسلامی و تفکر قرآنی و دینی را تقویت نمود و انتشار داد. در این زمینه موفق نخواهیم شد مگر اینکه نیروی لایزال طبقه جوان را در این راستا به کار گیریم. ‏

‏ ‏

تقویت جبهه حق

‏باید در این مورد به جوانان اعتماد کنیم، همانطوری که در جبهه های جنگ تحمیلی حضرت امام خمینی(س) چنین نمودند. پس باید به جوانان میدان بدهیم و در کنار این مهم مسئولین باید هر چه بیشتر خود را تزکیه نمایند، باید با پرهیز از رفاه طلبی، با پرهیز از رفتن به سوی تجمل گرایی، زمینه های هر چه بیشتر مردمی شدن را در خود و خانواده های خویش به وجود آوریم. من با رفاه نسبی در حد معقول مخالف نیستم ولی وقتی در صحبتهایمان، در خطبه های نماز جمعه هایمان از نهج البلاغه و از نوع زندگانی امیرالمؤمنین(ع) می گوییم، باید حرف و عملمان یکی باشد، فرق است بین صحبتهای یک مسئول مملکتی با یک انسان عادی، لذا باید مسئولین سیره و نوع زندگانی حضرت امام(س) را سرمشق خود قرار دهند تا هر چه بیشتر در دل مردم مخصوصاً جوانان این امت مسلمان رخنه کرده و جبهه حق بر علیه باطل و به عبارت دیگر جبهه مبارزه با تفکرات الحادی و شیطانی تقویت گردد. ‏

‏بار دیگر تأکید می کنم که این مهم با شعار عملی نیست، جوان ما اگر در اعمال مسئولین صداقت را مشاهده کند بدون شعار و تبلیغ، خودش با همه وجود به سوی افکار الهی و اسلامی جذب می شود و در آن زمان، دیگر مسئولین وحشتی از تهاجم فرهنگی و ماهواره و غیره نخواهند داشت. امیدوارم آن طور که شایسته و بایسته است مسئولین هر چه زودتر به خود آیند و تا نیروی محرکه اجتماع یعنی نیروی نسل جوان این امت غیرتمند، رو به انحراف بیشتر نرفته است با تدوین و پیاده کردن برنامه های عملی در زمینه مسائل فرهنگی و گسترش فضای سالم هنری در زمینه های مختلف توطئه های ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 190
‏استکبار جهانی را نقش بر آب کرده و آنها را عقیم نمایند. انشاءالله با توجه به اینکه مدت زمان زیادی است که وقت اینجانب تمام شده است اگر اجازه بفرمایید دست دعا به سوی خداوند یکتا دراز نموده و خاضعانه نیایش نماییم. ‏

‏خدایا، ای گنجینه فقیران، ای جبران کننده دل شکستگان، و  ای پناه دهنده از همه کس بریدگان و  ای یاری دهنده مستضعفین، اگر تو ما را در این جنگ اندیشه ها که به سرکردگی امریکای جنایتکار در جهان شروع شده و قصد نابود نمودن تفکرات پاک و اندیشه های زلال قرآنی و اسلامی را دارد  یاری نفرمایی به چه کس می توانیم پناه ببریم. پس خداوندا، ما را در این مبارزه نابرابر کمک بفرما و پیروز گردان. ‏

‏خدایا در این دنیا، ما را به ظواهر این دنیا بی علاقه ساز و از شر و  فساد دنیا ما را سلامت دار و روز ملاقاتت، چشمان ما را به شهود جمالت روشن گردان و محبت دنیا را از خانه دلمان بیرون کن چنانکه با بندگان نیکوکار و خاصان درگاه خود چنین کردی. خدایا کاری بکن، قدمهای ما را آنچنان استوار کن، فکر ما را آنقدر روشن کن که ما در راه امام عزیزمان- حتی برای لحظاتی که شده- بتوانیم گام برداریم، بتوانیم فکر کنیم، بتوانیم زحمت بکشیم و یاری بدهیم جامعه را، تا در آن دنیا وقتی چشممان به چشمان شفاف و بسیار عمیق او می افتد خجالت زده نشویم. خدایا حالا می خواهم به آخرین امام معصوم(ع) قَسَمَتْ بدهم، خدایا خیلی پیش شما آبرو دارد، خدایا تو را قَسَمَتْ می دهم، تو را به آخرین امام(ع) از خاندان عصمت، تو را به امام زمان(ع) قَسَمَتْ می دهم، یار امام (س) ما را، رهبر عزیزمان را که خون دل می خورد (از صحبتهایش من برداشتم این هست، وقتی فرمایشات او را می شنوم). خدایا آنقدر طول عمر عنایت فرما تا بتواند تمامی اهداف مقدّس حضرت امام خمینی(س) را در این جامعه پیاده نماید. خداوندا به مسئولین ما آنقدر روشنی فکر بده که توان مبارزه و شکست منیّت ها را داشته باشند و همواره در مقابل ملّت همانی باشند که امام(س) می فرمود: ‏

«من خاضع ملت هستم. من خادم ملت هستم. اصلاً ملت همه چیز من است.»


کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 191
‏خدایا آن استواری فکر و روشنی اندیشه را در مسئولین ما پدید آور که در راه خدمت به ملت همچون امامشان(س) خادم و خاضع باشند و قبل از اینکه به فکر خود باشند، به فکر این ملت شریف باشند. ‏

‏خدایا، پروردگارا به دانشجویان ما و به طور کلی به نسل جوان ما آنقدر شجاعت و مقاومت بده که در مقابل آنچه که به نام تهاجم فرهنگی و تهاجم افکار ضدخدایی و ضد اسلامی هست بدون هیچ دغدغه ای و بدون اینکه اسیر شهوات و تمایلات منفی بشوند بتوانند مقاومت نمایند و بایستند. خدایا ما را صداقت در کلام، گفتار و عمل عنایت فرما تا انقلاب را یاری وفادار باشیم. انشاءالله. ‏

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 192