شیوه های رسوخ فرهنگ غرب و راه های مقابله با آن

شیوه های رسوخ فرهنگ غرب و راههای مقابله با نفوذ آن از دیدگاه امام خمینی(س) 

 مراد علی توانا

به نام خدا

مقدمه

‏رنسانس اگرچه موجب ترقّی و تکامل علمی و صنعتی غرب گردید و ملل غرب را از توحش دوره قرون وسطی به تمدن جدید رساند اما برای مردم آسیا و آفریقا جز بیچارگی و عقب ماندگی اثر دیگری نداشت. بدترین تأثیر رنسانس آن بود که قدرتهای غربی برای اینکه به سهولت، منابع و معادن ملتها را که اتفاقاً اکثریت آنها را مسلمین تشکیل می دادند، چپاول نمایند، با برنامه ریزیهای دقیق، فرهنگ آنها را نشانه گرفتند و به قول «فانون» فرهنگ بومی در مقابل فرهنگ استعماری به حال احتضار درآمد. آنجا که می گوید: ‏

«استقرار رژیم استعماری، مرگ فرهنگ بومی را به همراه نمی آورد، به عکس، از مشاهدات تاریخی چنین برمی آید که هدف استعمار بیشتر ادامه یک حالت احتضار فرهنگی است تا از بین بردن کامل فرهنگ پیش از استعمار. این فرهنگ که در قدیم زنده و به روی آینده باز بود، حال بسته می شود و محبوس در غل و زنجیر اختناق و مقررات استعماری می خشکد. چنین فرهنگی که هم هست و هم مومیایی شده است، علیه اجزاء خود به کار می افتد. مومیایی شدن فرهنگ، تفکر فردی را هم مومیایی 

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 116
می کند. بدین ترتیب است که می بینیم، به اشاره و تحت مراقبت ستمگران، دستگاههای قدیمی و متحرکی دوباره از زمین سبز می شوند که کاریکاتور نهادهای بارور زمانهای پیشین می باشند. وجود این دستگاهها ظاهراً یعنی احترام به سنت و ویژگیهای فرهنگی و شخصیت خلق اسیر! ولی این احترام دروغین در واقع عمیق ترین نوع تحقیر و کامل ترین شکل سادیسم است. مشخصه یک فرهنگ آن است که باز و گشاده باشد و مملو از خطوط نیروی خودانگیخته و بارور و پرثمر ... اما تحمل سلطه بی ضرر نیست. فرهنگ خلق اسیر، منجمد شده و در حال احتضار است و هیچ نیروی حیاتی در آن جاری نیست ....»‎[1]‎

‏بله، چون همانگونه که «الیوت» شاعر و نویسنده شهیر انگلیسی گفته است: «هیچ فرهنگی نمی تواند جز در رابطه با مذهب پدید شود و گسترش یابد»‏‎[2]‎‏ دین و مذهب نیز در معرض تهاجم غرب قرار گرفت. ‏

‏مصطفی کمال پاشا در ترکیه، سر سیّد احمدخان و غلام احمد قادیانی در شبه جزیره هند، محمد بن عبدالوهاب در سرزمین حجاز، شبلی شمیل مسیحی، یعقوب صنوع یهودی و طه حسین در مصر و اخیراً سلمان رشدی انگلیسی هندی تبار و اشخاصی چون علی محمد باب، میرزا ملکم خان، فتح علی آخوند زاده، حسن تقی زاده، احمد کسروی، شریعت سنگلجی، رضاخان و مانند آنها در ایران، از مهره های استعمار در این تهاجم بوده اند. فرهنگ غرب بسیاری از چشمها را خیره کرده، دلها را ربوده و مرزها را یکی پس از دیگری درنوردیده و ظاهراً توانست همه را مسخر خود گرداند. جهان مقهور جاهلیّت مدرن شد. هر فکر و فرهنگی غیر از فرهنگ غرب عقب ماندگی و ارتجاع تلقی شد، حتی آنهایی که قلباً معتقد به فرهنگ غربی نبودند، بدان تظاهر می کردند تا متهم به واپس گرائی نشوند. ‏

‏غرب با استفاده از قدرت، سیاست، اقتصاد و حتی دین نه تنها برای عصر و نسل حاضر بلکه برای آیندگان نیز چنان برنامه ریزی کرده است که همگان را برای همیشه در ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 117
‏کنترل خود داشته باشد. بنیادهایی تأسیس شد که رسالت آنها تحقق این امر بود، از آن جمله می توان به سه بنیاد بزرگ کارنگی، فورد و راکفلر در آمریکا اشاره کرد. «ادوارد برمن» نویسنده و محقق آمریکایی در این باره می نویسد: ‏

«پس از جنگ جهانی دوّم، زمانی که رفاه ملی ایالات متحد، ابعاد جهانی یافت، بنیادهای عمده به طور روزافزون به حمایت از نهادهای آموزشی در مناطق مهم استراتژیکی جهان مبادرت ورزیدند، با این امید که این نهادها بتوانند به تربیت افرادی توفیق یابند که نگرش آنان در مورد منافع ملی ایالات متحد، سازگار با همان دیدگاهی باشد که از سوی بنیادهای حامی چنین نهادهایی پذیرفته شده است. این افراد نیز به نوبه خود جهان پیرامون خود را به گونه ای شکل می دهند که متضمن حفظ و گسترش منافع آمریکا باشد. تأکید همیشگی بنیادها بر تربیت متخصصین دستچین‏ ‏شده ای که بتوانند توصیه و مطالعه تخصصی در مورد هر موضوعی که با آن مواجه می شویم، ارائه دهند، به طور منطقی حاصل نهادهایی است که از افراد متعلق به طبقات بالای جامعه تشکیل شده است ... 

جایگاه بنیادها در دولت سرمایه داری سبب می شود که آنها به حمایت از آن گونه نهادهای آموزشی - بخصوص دانشگاهها- در داخل و خارج از مرزهای‏ ‏ایالات متحد بپردازند که افرادی را تربیت می کنند که تنها دیدگاه های خاص بنیادها را پذیرفته اند، بلکه از نفوذ خود برای قبولاندن آن به کسانی که اطمینان کمتری نسبت به امتیازات این دیدگاهها دارند، استفاده می کنند ... . 

دانشگاه های مورد حمایت بنیادهای کارنگی، فورد و راکفلر در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین شباهتی انکارناپذیر به آن دسته از دانشگاه های آمریکایی دارند که از سالها پیش مورد توجه بنیادها قرار داشته اند ... . 

این گونه برنامه های دانشگاهی در خارج مانند برنامه های مشابه داخلی به منظور تربیت گروه های همفکر از متخصصین محلی صورت می گیرد که هنجارهای خاصی را 

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 118
می پذیرد و در آینده مواضع رهبری جوامع خود را در دست خواهند گرفت، به این امید که از این مواضع رهبری، ملل خود را در مسیر توسعه هدایت کنند. مسیری که از سوی متخصصین آموزش دیده به وسیله بنیادها طرح‏ ‏ریزی می شود و ثبات سیاسی، رشد اقتصادی لااقل نوعی بی‏ ‏طرفی مثبت نسبت به بلوک غرب را تضمین خواهد نمود ... . 

برنامه های بنیادها در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین به طور خلاصه به منظور بهبود وضع زندگی در این مناطق از طریق نظارت قشری از افراد بومی که فرهنگ غرب را پذیرفته اند طراحی شده است. 

به نحوی که شیوه های رفتاری آنها در خدمت حفظ و توسعه امنیت ملی و علایق اقتصادی ایالات متحد باشد. شکل‏ ‏گیری نظری طرح های آموزشی بنیادها با زوال امپراتوریهای استعماری بریتانیا، فرانسه و هلند پس از سال 1945 هم زمان بود. برنامه های آموزشی و فرهنگی‏ ‏زاده این نظریه ها، انعکاسی از این عقیده بوده است که منافع آمریکا پس از جنگ جهانی دوم می تواند با متحد کردن کشورهای در حال رشد جهان سوم و ایالات متحد، از طریق ارائه خدمات اجتماعی (به ویژه آموزشی) تضمین شود. 

با ارائه خدماتی که قدرتهای استعماری پیشین آن را از ملل جهان سوم دریغ می کردند، هم به یک نیاز رو به رشد داخلی پاسخ داده می شد و هم از گرایش این کشورها به دکترین سوسیالیستی جلوگیری می شد. گسترش اشکال پیچیده امپریالیسم فرهنگی، این امتیاز را هم داشت که استمرار اشکال خشن‏ ‏تر و بی‏ ‏اعتبار شده امپریالیسم اقتصادی و نظامی را تحت الشعاع خود قرار دهد، تلاشهای فرهنگی و آموزشی بنیادها در خارج که مکمل برنامه های رسمی کمک خارجی ایالات متحده بوده است، بخشی از همان مجموعه ای را تشکیل می دهد که «لش» آن را جنگ سرد فرهنگی می نامد. جنگ سردی که می خواهد به تربیت آن دسته از رهبران جهان 

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 119
سومی توفیق یابد که راه میانه بین فاشیسم و کمونیسم را برمی گزیینند. به عبارت ساده‏ ‏تر برنامه های بنیادها به منظور تربیت رهبران اصلاح طلب طراحی شدند.»‎[3]‎

‏خوشبختانه، رهبرانی مذهبی و ملی که آگاهانه از این تهاجم و توطئه احساس خطر می کردند، در اقصی نقاط جهان به پا خاستند و هر یک در حد توان خود با آن مقابله کردند: ‏

سعید نورسی در ترکیه، ابوالاعلی مودودی و اقبال لاهوری در پاکستان،حاج انگوس سلیم، عبدالکریم امرالله و حاج عبدالله احمد در اندونزی، شیخ محمد طاهر در مالزی، سید عبدالحسین شرف‏ ‏الدین و امام موسی صدر در لبنان، مصطفی‏ ‏ السباعی در سوریه، محمد باقر صدر و بنت‏ ‏الهدی صدر در عراق، سید قطب و حسن‏ ‏البناء در مصر، محمد عبده، رشیدضا، عبدالرحمن کواکبی و فرانتس فانون در مغرب عربی، امه‏ ‏سه زر، اوژن یونسکو، عمر اوزگان، پاتریس لومومبا، سدار سنگور، ژولیوس نیره‏ ‏ره، چوموکنیاتا، قوام‏ ‏نکرومه در آفریقای‏ ‏سیاه، سید جمال‏ ‏الدین اسدآبادی، شیخ ‏ ‏فضل‏ ‏الله نوری، سید حسن مدرس، جلال آل احمد، دکتر شریعتی و مرتضی مطهری در ایران از جمله رهبران دینی و فکری بودند که بعضاً حتی از جان خود گذشتند تا مانع مسخ فرهنگ ملت خود شوند. مع الاسف علی رغم تلاش همه این رهبران، فرهنگ غرب که بیش از دو قرن قبل از این هجوم همه جانبه خود را آغاز کرده بود، با چنان قدرت و شتابی توسعه یافت که دوست و دشمن به این باور رسیدند که فرهنگ اصیل بومی را از این پس باید در لابه‏ ‏لای کتب تاریخی و موزه ها جستجو کرد نه در عرصه های اجتماعی. 

چنانکه یکی از اروپاییان مقیم ایران با خوشحالی، توسعه فرهنگ غربی را در ایران یک تحول فرهنگی تلقی کرده و می نویسد: «ایران و اصفهان در آستانه یک تحول فرهنگی قرار گرفته اند و از چند سال به این طرف بسیاری عوامل بیگانه و اغلب به سبک اروپایی دارند در این کشور نفوذ می کنند. عمارات کهن، عادات و آداب 

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 120
 (حتی طرز لباس پوشیدن) تدریجاً از بین می روند. ‏به طوری‏ که تا چند سال دیگر بسیاری از آنچه را که شاردن و تاورنیه به وصف آورده اند، پیدا نتوان کرد.»‎[4]‎ کما اینکه یکی از اعماء چند دهه بعد از این اروپایی با همان باور، ولی با تأثر و تأسف می نویسد: 

از آن وقت که ایرانی ها علاوه بر تقلید اروپایی که دویست سال است دارند، معاشرت بسیار هم با اروپایی نمودند، خیلی حال و افعالشان فرق کرده، از جمله مهمانی است که شیوع و اهمیت سابق را ندارد و خیلی به خونسردی با هم معاشرت می کنند و همه نظرشان به ظاهر‏ ‏سازی بی‏ ‏حقیقت است قولاًً و فعلاً و تجملاً، و دنیا و سیاست همه چیز ایران به وضع فضیح و ناگوار، پس از مدتی سرگردانی صورت می یابد و سعادت ایران تا دویست سال به عقب افتاد. هم قومیّت، هم دین، هم سیاست، اما علم رو به ترقی است به نحوی که ننگ ایران است نه فخر، یعنی علوم اروپا رواج دارد و علوم مخصوصه خودش منعدم می شود. مگر آنکه پس از صد سال، دانشمندان اروپا بخواهند از کتب قدیمه (چیزی) ناقص و شکسته پیدا کرده و به نام خودشان رواج دهند، ولی آن علوم مرده بی‏ ‏جان خواهد بود یرا از کتب اخذ می کنند نه از استاد ... اگر امروز بخت ایران بیدار شود و افاضل زنده را وادارد به تهذیب و تدوین و طبع، خلاصه حکمت شیخ الرئیس و عرفان عرفا، همانا علوم خاصه خودش را زنده ابدی داشته و از دست‏ ‏اندازی اروپاییان نجات داده، اما دانم که نخواهد شد. زیرا شقاوت حتم شده بر ایران تا چند قرن دیگر که کمر افتخار راست نخواهد نمود و روی آبرومندی نخواهد دید، تا چه رسید به سیادت علمی و سیاستی که تا یک قرن پیش از این داشت.»‎[5]‎

‏در این مقال فرصت نیست تا روند تاریخی یکه تازی فرهنگ غرب را بازگو نماییم. کافی است اشاره کنیم که در اوج سلطه این فرهنگ و در نهایت ناباوری دوست و دشمن، امام خمینی همچون پیامبری که دارای رسالت جهانی باشد، ظهور کرد و در ربع قرن از ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 121
‏خرداد 1342 تا خرداد 1368 چنان تحول فکری و فرهنگی در ملتها به وجود آورد که همه مبادلات و معادلات را بر هم زد و منشأ تغییرات گسترده در جهان گردید. فرهنگی که امام خمینی مبلغ و مروج آن بود، از یک طرف موجب اعتماد به نفس و اظهار شخصیت توده های مستضعف گردید و از طرف دیگر فرهنگ غرب را برای اولین بار در دوره اخیر، در موضع انفعالی قرار داده و غربیان را وحشت زده کرد. به نحوی که امروزه دولتی چون دولت فرانسه که خود را وارث انقلابی کبیر و مهد آزادی می داند، نمی تواند حجاب یک دخترک دبستانی را که نشانگر فرهنگی غیر از فرهنگ غرب است، تحمل نماید. ‏

‏ ‏

شیوه رسوخ فرهنگ غرب از دیدگاه امام خمینی 

1ـ ایجاد مانع برای رشد انسانها

‏امام خمینی فرهنگ استعماری را مصیبت بزرگی می داند که موجب وابستگی به غرب و مانع رشد انسانها می شود. می فرماید: ‏

«نیروی انسانی ما را به باد دادند اینها، این فرهنگ ما یک فرهنگ استعماری است که نگذارند این نیروی انسانی رشد بکند» ... بیش از سالهای طولانی و اخیراً بیش از پنجاه سال اینها زحمت کشیدند که نگذارند آدم پیدا بشود، آدم را کشته، اشخاص مؤثر را یکی بعد از دیگری کشتند و نگذاشتند که در مملکت ما یک آدمهایی که متدین باشند و ملّی باشند، گرایش چپی نداشته باشند، گرایش راستی نداشته باشند، اینها نگذاشتند رشد بکند جوانهای ما. اینها رخنه کردند در فرهنگ ما، و فرهنگ ما را یک موضعی درست کردند که نتواند انسان درست بکند ... مصیبت بزرگ برای مسلمین همین فرهنگی است که در بین مسلمین رواج پیدا کرده است و جوانهای ما را می کشانند یا به آن طرف یا به این طرف ... آنها یک همچو فرهنگی را برای ما درست کردند که ما از خودمان بی‏ ‏خود بشویم و آنها تمام چیزی که ما داریم و حیثیتی که ما داریم ببرند.»‎[6]‎


کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 122
‏2- از خود بیگانه کردن انسانها‏

«از جمله نقشه ها، که مع‏ ‏الأسف تأثیر بزرگی در کشورها و کشور عزیزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زیادی به جا مانده بیگانه نمودن کشورهای استعمارزده از خویش و غربزده و شرق زده نمودن آنان است. به طوری که خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند و غرب و شرق، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن را قبله‏ ‏گاه عالم دانستند و وابستگی به یکی از دو قطب را از فرائض غیرقابل اجتناب معرفی نمودند و قصه این امر غم‏ ‏انگیز طولانی و ضربه هایی که از آنان خورده و اکنون نیز می خوریم کشنده و کوبنده است و غم‏ ‏انگیز این که آنان ملتهای ستم دیده زیر سلطه را در همه چیز عقب نگه داشته و کشورهایی مصرفی بار آوردند و به قدری ما را از پیشرفتهای خود و قدرتهای شیطانی شان ترسانده اند که جرأت دست زدن به هیچ ابتکاری نداریم و همه چیز خود را تسلیم آنان کرده و سرنوشت خود و کشورهای خود را به دست آنان سپرده و چشم و گوش بسته مطیع فرمان هستیم و این پوچی و تهی مغزی مصنوعی موجب شده که در هیچ امری به فکر و دانش خود اتکاء نکنیم و کورکورانه از شرق و غرب تقلید نماییم.»‎[7]‎

‏ ‏

3- تبلیغ ترقیات غرب

«یک راه دیگر هم قضیه تبلیغات دامنه‏ ‏داری برای ترقیاتی که در غرب هست که جوانهای ما را غربزده کنند، اعتماد به کشور خودشان را از آنها بگیرند، اینها دیگر اتکال به خودشان نداشته باشند، هر صحبتی که می شود صحبت از غرب پیش بیاید، خیابانها را به اسم آنها اسم گذاری کنند، میدانها را به اسم آنها اسم گذاری کنند، مراکز علم را با اسم آنها چه بکنند ... . 

گوینده هایشان بگویند که همه چیزمان را انگلیسی می سازد، ما اگر بخواهیم به تمدن برسیم همه چیزمان باید انگلیسی باشد.»‎[8]‎


کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 123
4- تحقیر سنن ملی و مذهبی و تبلیغ سنن غربی

«فرهنگی مآبی از سر تا پا و در تمام نشست و برخاستها و در معاشرتها و تمام شئون زندگی موجب افتخار و سربلندی و تمدّن و پیشرفت و درمقابل، آداب و رسوم خودی، کهنه پرستی و عقب افتادگی است. در هر مرض و کسالتی ولو جزئی و قابل علاج در داخل، باید به خارج رفت و دکترها و اطباء و دانشمندان خود را محکوم و مأیوس کرد. رفتن به انگلستان، فرانسه و آمریکا و مسکو افتخاری پرارزش و رفتن به حج و سایر اماکن متبرکه کهنه پرستی و عقب ماندگی است. 

بی اعتنائی به آنچه مربوط به مذهب و معنویات است از نشانه های روشنفکری و تمدن و در مقابل تعهد به این امور نشانه عقب ماندگی و کهنه پرستی است.» ... «از فرهنگ و ادب و صنعت و ابتکار اگر داشتیم، نویسندگان و گویندگان غرب و شرق زده بی‏ ‏فرهنگ، آنها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فکر و قدرت بومی ما را سرکوب و مأیوس نموده و می نمایند و رسوم و آداب اجنبی را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترویج کرده و با مداحی و ثناجویی آنها را به خورد ملّتها داده و می دهند. فی المثل اگر در کتاب یا نوشته یا گفتاری چند واژه فرنگی باشد بدون توجّه به محتوای آن با اعجاب پذیرفته و گوینده و نویسنده آن را دانشمند و روشنفکر به حساب می آورند و از گهواره تا قبر به هر چه بنگریم اگر با واژه غربی و شرقی اسم گذاری شود، مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پیشرفتگی محسوب و اگر واژه های بومی خودی به کار رود، مطرود و کهنه و واپس زده خواهد بود.»‎[9]‎

‏ ‏

5- اشاعه مراکز فساد

اینها خواستند که هر قوه ای که احتمال بدهند که در مقابل اجانب و اربابها می ایستد و هر فکری را که احتمال بدهند که این فکر در تقابل آنهاست، اگر بتوانند فکر را از آنها بگیرند. فکر را چطور باید بگیرند؟ با اعتیاد به مشروبات، با اعتیاد به 

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 124
هروئین و امثال این مخدرات که فکر انسان را می گیرد، انسان را از میان تهی می کند. و مراکز فحشایی که سرتاسر مملکت بوده» ... . سینماهای آن روز، تئاترهای آن روز، هنرهای آن روز، اینها همه دست به هم داده بودند که اسلام را از اینجا بیرون کنند و آمریکا را وارد کنند ... خیابانش را وقتی می گشتیم همه فساد، این فرهنگ اجنبی است. در خیابانها کسی وارد می شد، می دید سر تا ته خیابانها یا شراب فروشی است یا بساط زدن و چه کردن است یا زنهای لخت در بین مردم راه افتادن است. بازارش را می دیدی همین بود، همین مسائل بود، تو مدارسش می رفتی، توی مدارس دانشگاه  همین مسائل بود.»‎[10]‎

‏ ‏

6- ترویج بی بند و باری با نام آزادی

آزادی که برای ایران و برای ممالک شرقی آنها تحویل آنها دادند عبارت از آزادی در اموری است که موجب تباهی ملت ما و جوانهای ما شده است ... آزادی که برای ما آوردند و به ما به قول خودشان اعطاء کردند، آزادی در رفتن مراکز فساد، سینماها به آن طور که خودشان درست کرده بودند، این همه مشروب فروشیهایی که در سرتاسر ایران و خصوصاً بیشتر در مرکز درست کرده بودند. قضایای مطبوعات و رادیو تلویزیون به آن معانی که آنها هستند، آزادی مجلات با آن وضع انحراف کننده، تمام چیزهایی بوده است که نقشه کشیدند و برای ممالکی که می خواهند تحت نفوذ خودشان یا استعماری باشد یا نیمه استعماری، استعمار نو باشد، همه این چیزها را به طور مفید درست کردند ... این که طرح می کردند که بله، آزاد زنان و آزاد مردان، مثلاً پانزده میلیون زن را آزاد کردیم، آن آزادی که آنها می خواستند چه بود؟ مردها آزاد بودند تا زنها آزاد باشند؟ یا آزاد مردان و آزاد زنان! در چی شما آزاد بودید، در چی؟ ما آزاد بودیم در چه؟ مردها آزاد بودند؟ بله در یک چیزهایی آزاد بودند و آنها هم دامن می زدند در این که یک مراکز فسادی درست بکنند. آن زنها که سنخ خودشان 

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 125
هست با آن جوانها که همه سنخ هستند، در آن مراکز فساد آزاد بودند بروند هر کاری دلشان می خواهد. در این کنار دریا، همان جا آزاد بودند. آزاد زن و آزاد مرد این طوری بود. و الّا یکی مطبوعات ما در آن زمان آزاد بود که یک کلمه بگویند؟»‎[11]‎

‏ ‏

7- ترویج مواد مخدر

از چیزهای مهمی که در این باب بود همین قضیۀ مواد مخدر بود که با حساب مواد مخدر می آید، نه این است که یک قاچاقچی این کار را می کند یا قاچاقچی هایی، خیر، اینها حساب دارد، اینها روی حساب فهمیدند دانشگاه را باید چطوری نگذارند عمل بکند، مدارس علمی را باید چه جوری نگذارند کار بکند، عرض می کنم که جوانها را چه جوری باید نگذارند که مفید برای جامعه باشند و نگذارند که رشد بکنند و یک قسمتش هم همین است که با اعتیاد به هروئین و تریاک و امثال ذلک این کارها را رواج بدهند. اینها یک مسائل حساب شده است. شما اینها را پای چهار تا قاچاقچی حساب نکنید. این قاچاقچی های بزرگ این کارها را می کنند. این دستهای خارجی این کارها را می کند.‎[12]‎

‏ ‏

8- منحرف کردن جوانان

یک دسته های زیادی هم از جوانهای ما را برای اینکه منحرفشان کنند از اساس، به مراکز فحشاء کشیدند که بیشتر جوانهای ما از این راه انحراف پیدا کردند. مراکز فحشاء در همه جا و خصوصاً در شهرهای بزرگ و بالاخص در تهران مراکز زیاد برای فحشاء و برای آن کارهایی که می دانند درست کردند، دامن زدند، آسان کردند رسیدن به شهوات را. رادیو و تلویزیونی که باید مربی جوانها باشد منحرف کننده شد. سینما و تئاتر که باید مربی جامعه باشد، منحرف کننده شد. با تمام قوا کوشش کردند که این ملت را اولاً از هم جدا کنند ... و آنقدری که می توانند منحرف کنند و نیروی جوانی را 

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 126
به باد بدهند.»‎[13]‎

‏ ‏

9- سوء استفاده از رسانه های خبری و تبلیغی

«رادیو، تلویزیون و مطبوعات و سینماها و تئاترها از ابزارهای مؤثر تباهی و تخدیر ملّتها، خصوصاً نسل جوان بوده است در این صد سال اخیر، به ویژه نیمه دوم آن، چه نقشه های بزرگی از این ابزار، چه در تبلیغ ضد اسلام و ضد روحانیت خدمتگزار و چه در تبلیغ استعمارگران غرب و شرق کشیده شد و از آنها برای درست کردن بازار کالاها، خصوصاً تجملی و تزئینی از هر قماش، از تقلید در ساختمانها و تزئینات و تجملات آنها و تقلید در اجناس نوشیدنی و پوشیدنی و در فرم آنها استفاده کردند ... فیلمهای تلویزیون از فرآورده های غرب یا شرق بود که طبقه جوان زن و مرد از مسیر عادی زندگی و کار و صنعت و تولید و دانش منحرف و به سوی بی‏ ‏خبری از خویش و شخصیت خود و یا بدبینی و بدگمانی به همه چیز خود و کشور خود حتی فرهنگ و ادب و مآثر پرارزش که بسیاری از آن با دست خیانت‏ ‏کار سودجویان به کتابخانه ها و موزه های غرب و شرق منتقل گردیده است. مجله ها با مقاله ها و عکسهای افتضاح‏ ‏بار و اسف‏ ‏انگیز و روزنامه ها با مسابقات و مقالات ضد فرهنگی خویش و ضد‏ ‏اسلامی، با افتخار، مردم به ویژه طبقه جوان مؤثر را به سوی غرب یا شرق هدایت می کردند. اضافه کنید بر آن تبلیغ دامنه‏ ‏دار در ترویج مراکز فساد و عشرتکده ها و مراکز قمار و لاتار و مغازه های فروش کالاهای تجملاتی و اسباب آرایش و بازیها و مشروبات الکلی به ویژه آنچه از غرب وارد می شد.»‎[14]‎

‏ ‏

10- ایجاد اختلاف بینش حوزه های دینی و مراکز دانشگاهی

«مراکز علمی و فرهنگی قدیم و جدید و روحانیون و دانشمندان فرهنگی و طلاب علوم دینیه و دانشجویان دانشگاهها و دانش‏ ‏سراها دو قطب حساس و دو مغز متفکر 

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 127
جامعه هستند و از نقشه های اجانب، کوشش در جدایی این دو قطب و تفرقه اندازی این دو مرکز حساس آدم ساز بوده و هست. جدا کردن این دو مرکز، درمقابل یکدیگر قرار دادن آنها را، اینها را درمقابل هم قرار دادن، و در نتیجه خنثی کردن فعالیت آنان در مقابل استعمار و استثمارگران از بزرگترین فاجعه های عصر حاضر است فاجعه ای که ما و کشور ما را تا آخر به تباهی و نسل جوان ما را که از ارزنده ترین مخازن کشور است به فساد می کشد.»‎[15]‎

‏ ‏

11- به دست گرفتن مراکز علمی از کودکستان تا دانشگاه

«منحرفین و کسانی که می خواهند این مکتب به آخر نرسد و آنهایی که از مکتب اسلام سیلی خورده اند و آنهایی که از مدرسه هایی که کودکان ما، جوانان ما، جوانان ‏ ‏نورس ما در آنجا برای تحصیل‏ ‏کمال رفته اند، از آنجا انحرافات را شروع کنند. آنها درصدد این هستند که مدارس که منشأ همه برکات هست و جوانهای نورسی که باید این کشور را به رشد خودش برسانند و از دست اجانب نجات دهند، آنها را منحرف کنند و لهذا می بینید که از آن دبستان تا دانشگاه مرکز توطئه است. شماها هدف آنها هستید و می خواهند شما را از اسلام عزیز منحرف کنند و دانشگاه ها و دبیرستانها و دبستانها و تمام مراکز علم و تهذیب را مبدل کنند به مراکزی که اگر در آنجا علم تحصیل بشود، به نفع قدرتهای بزرگ باشد و هر چه در آنجاها و در آن مکانهای مقدس، هر چه فرآورد باشد، فرآورد به نفع ابرقدرتها. قدم اول آنها از همان کودکستان شروع می شود و هر چه جوانها و کودکهایمان بالاتر بروند، قدمهای بعدی آنها هم به دنبال آنهاست. از کودکستان تا دانشگاه، مراکز جولان دستهای خبیث استعمار است و آنها خوب می دانند که اگر این نوباوگان را از راه مستقیم و صراط الله خارج کنند، به مقاصد شوم خودشان خواهند رسید و لهذا کوشش آنها و هدف آنها از کودکستان شروع می شود و تا دانشگاهها جریان دارد.»‎[16]‎


کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 128
«راههای مقابله با نفوذ فرهنگ غرب»

1- توجه به فرهنگ و نقش آن

‏امام خمینی برخلاف برخی متفکرین که برای اقتصاد و مانند آن نقش اساسی و زیربنایی قائلند، درست همانند انبیاء الهی، فکر و فرهنگ را مبدأ و منشأ تحوّل انسان و جامعه می داند و می فرماید: ‏

«یک ملت احتیاج به فرهنگ دارد، ملت با فرهنگش زندگانی سیاسی می تواند بکند ... ..» «فرهنگ مبدأ همه خوشبختی ملت است ... و فرهنگی که با نقشه دیگران درست می شود و اجانب برای ما نقشه کشی می کنند و با صورت فرهنگ می خواهند تحویل جامعه ما بدهند، این فرهنگ، فرهنگ استعماری و انگلی است و این فرهنگ از همه چیزها حتی از اسلحه این قلدرها بدتر است. این قلدرها اسلحه‏ ‏شان بعد از چند وقت می شکند و حالا هم شکسته، اما وقتی فرهنگ فاسد شد جوانهایی که زیربنای تأسیس همه چیز هستند از دست ما می روند و انگل بار می آیند، غرب زده بار می آیند» ... ..‎[17]‎ «بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می دهد و با انحراف فرهنگ هر چند جامعه در بُعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد ولی پوچ و پوک و میان تهی است. اگر فرهنگ جامعه ای وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا می کند و بالاخره در آن مستهلک می شود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست می دهد. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت می گیرد و ساده‏ ‏اندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکان پذیر است. بی‏ ‏جهت و من باب اتفاق نیست که هدف اصلی استعمارگران که در رأس تمام اهداف آنها است، هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است.»‎[18]‎


کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 129
2- کسب استقلال فرهنگی

‏امام خمینی استقلال فرهنگی را پایه و اساس استقلال سیاسی، اقتصادی و نظامی می داند و کشوری را مستقل می داند که هیچگونه تعهد فرهنگی درمقابل غرب و شرق نداشته باشد. در این مورد می فرماید: ‏

«باید در رأس امور این باشد که اینها کنار بروند و خودتان بنشینید. همان طور که ایران دستش را پیش هیچ کس دراز نمی کند و نکرده است در این چند سال، و مستقل ایستاده است و زن و مردش ایستاده است درمقابل آمریکا، در مقابل شوروی و در مقابل هر غیر متعهدی. اینها غیر متعهدند واقعاً. نه تعهد فرهنگی دارند، نه تعهد چیز نظامی دارند. نه تعهدهای دیگری دارند اما- اگر باشد- اگر یک جایی باشد که بگویند تعهد نظامی نداریم اما تعهد فرهنگی داشته باشند، تعهد فرهنگی بدتر از تعهد نظامی است وابستگی است نه تعهد. آنها هم که می گویند تعهد و لاتعهد، اصلاً شما وابسته هستید و غلام حلقه به گوش اینها، بعضی از اینها هستند اگر بخواهید متعهد نباشید باید اساس را عوض بکنید. 

نه تعهد از یک راه نظامی، فقط باید شما غیرمتعهد و غیر وابسته باشید در صنعت، در فرهنگ، در همه اموری که یک کشوری احتیاج به آن دارد.»‎[19]‎

‏ ‏

3- بازگشت به خویش نخستین گام درجهت استقلال فرهنگی

‏استعمار در راستای تحمیل فرهنگ خود به تحقیر فرهنگ ملتها پرداخت. غربزدگان و عمّال داخلی آنها نیز مداوم تبلیغ می کردند که برای پیشرفت و دستیابی به تمدن، باید از سر تا پا غربی شد. بدین ترتیب ملّتها به تدریج، به چنان درجه از بی اعتمادی نسبت به فرهنگ خود رسیدند که در برابر فرهنگ غرب احساس حقارت می کردند. فرهنگ خود را عامل بدبختی و عقب ماندگی و فرهنگ بیگانه را وسیله سعادت و ترقی می دانستند. از جمله مساعی ارزشمند امام خمینی بازگرداندن امت اسلامی به خویشتن خویش بود.  ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 130
‏اساس انقلاب اسلامی که وی بنا نهاد برپایه ارزشهای تحقیر شده و افشای ماهیت ضدانسانی و فکر غربی بود. کما اینکه ریچارد نیکسون رئیس جمهور اسبق آمریکا و یکی از نظریه پردازان فعال نظام سرمایه داری آمریکا، می نویسد: ‏

«انقلاب ایران در ظاهر جنبه ضد استبدادی داشت، اما در واقع انقلابی بود علیه نوگرایی و ارزشهای غربی انقلاب همان قدر که از سرمایه‏ ‏داری تنفر داشت، از کمونیسم نیز متنفّر بود. هر دو را به مانند دو روی یک سکه مادیگرائی می دید. جوانان از این انقلاب حمایت کردند، نه برای اینکه خواهان آزادی، شغل، مسکن و لباس بهتر بودند، چون چیزی را می خواستند تا به آن بیش از مادی گرایی معتقد باشند. پس از انقلاب، مردم ایران همان چیزی را به دست آوردند که انقلاب قول داده بود. اینکه آنها تصور می کردند به چه چیزی دست خواهند یافت کاملاً روشن نیست اما جای انکار نیست که انقلاب اسلامی یک انقلاب واقعی اندیشه ها را ارائه داد و آنها آن را با عشق و ایمان پذیرفتند.»‎[20]‎

‏باری، امام بر این نکته پیوسته تأکید داشته اند که غرب چیزی برای ارائه ندارد، آنچه را هم که دارد از اسلام اقتباس نموده است. مسلمین باید باور کنند که غنی ترین فرهنگها را دارند. می فرماید: ‏

«آن چیزی که وظیفه همه مسلمین هست، وظیفه علمای اسلام است، وظیفه دانشمندان مسلمین است، وظیفه نویسندگان و گویندگان در بین طبقات مسلمین است، این است که هشدار بدهند به این ممالک اسلامی که  ما خودمان فرهنگ داریم، ما خودمان فرهنگ غنی داریم، فرهنگ ما طوری بوده است که فرهنگ صادر شده است به خارج که آنها گرفتند از ما. کتبی که در ایران یا در ممالک اسلامی نوشته شده است کتبی بوده است که آنها گرفتند و از آن استفاده کرده اند، فرهنگ این شرق یعنی شرق اوسط که ما هستیم در آن، فرهنگ مسلمین، غنی‏ ‏ترین فرهنگها بوده است و هست. مع‏ ‏الاسف مسلمین نتوانستند از آن استفاده کنند ... مسلمانان باید خودشان را 

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 131
پیدا کنند، یعنی بفهمند که خودشان یک فرهنگی دارند، خودشان یک کشوری دارند، خودشان یک شخصیتی دارند، اینکه در ذهن جوانهای ما کرده اند که باید مثلاً «فلان مکتب در اینجا پیاده بشود، مکاتب شما چیزی نیست.» اینها همه تعلیماتی است که ابرقدرتها در ایران پیاده کرده اند. آنها یک همچو فرهنگی را برای ما درست کردند که ما از خودمان بی‏ ‏خود بشویم و آنها تمام چیزی که ما داریم و حیثیتی که ما داریم ببرند ... .»

«عمده این است که ما ذهن این جوانها و حتی پیرها و روشنفکرنماها را آماده کنیم که ما خودمان آدم هستیم و این طور نیست برای همه چیز دستمان را پیش دیگران دراز کنیم و حتی اخلاق و زبانمان را نیز از آنها یاد بگیریم. درحالی که عده ای زبان خودشان را کنار گذاشته و ارزش را به چند کلمه انگلیسی در کتابی می دانند، با اینکه با زبان خودشان همان مطلب را می شود فهماند. اگر در کتابی چند کلمه خارجی نباشد، آن کتاب را بدون ارزش می دانند. آنها می خواستند که تمام وجود ما در اختیارشان باشد که هر طوری می خواهند عمل کنند و شما تابلوها را دیده بودید که اکثراً از دوافروشی گرفته تا کتاب فروشی و غیره دارای اسمهای خارجی بودند و این همه به خاطر این بود که ما فرهنگ خودمان را فراموش کنیم و عده ای هم به نام فرهنگ ایران باستان از اسلام فرار می کردند که چندی پیش عده ای از اینها که در خارج اجتماع کرده بودند یکی از حرفهایشان این بود: «تعجّب است که ما باید روزانه هفده مرتبه رو به کعبه عربها دولّا راست بشویم و نماز بخوانیم و اگر ما از عربها فرهنگ ایران را بگیریم جز شتر چیزی نمی ماند.» در صورتی که اروپاییها و دانشمندان اروپا هم قائل به این مطلب اند که تمدّن اسلام، مقدّم بر سایر تمدّنهاست و در سابق به هر یک از ایرانیان از کودکی تزریق می شد که باید همه چیز از اروپا گرفته شود و ارزشهای انسانی، به هر چه بیشتر فرنگی شدن است و باید از سر تا پا فرنگی شویم و این آقایان نمی نشینن مقایسه کنند که در تمام مسائل بین فرهنگ اسلام و فرهنگهای دیگر چه تفاوتهایی 

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 132
است و آیا به صرف اینکه اسلام از عرب آمده باید با آن مخالفت کنیم و آیا این همان نژادپرستی نیست که اروپاییها می خواهند به وسیله آن ما را به استعمار بکشند و بین طوایف عرب و عجم و ترک جدایی بیندازند؟ 

بنابراین مدّتها باید زحمت بکشیم و باور کنیم که خودمان دارای یک فرهنگ بزرگ انسانی با ارزشهای اسلامی هستیم و اگر امروز کمبود نیروی انسانی هست به خاطر همین است که افکار به آن طرز تفکر عادت کرده بود.»

«ما باید باورمان شود که چیزی هستیم. اگر اعتقاد پیدا کردیم که می توانیم هر کاری را انجام دهیم، توانا می شویم. شما هم اعتقاد پیدا کنید که می توانید. مغزها باید شستشو شود و مغزهایی که به خود متکی است جای آن را بگیرد.» ... آن وقت ما را این طور کرده بودند که احساس این بود که نمی شود، نمی توانیم، باید از خارج بیایند، همه چیز از خارج است. سرتاسر قدمان باید فرنگی باشد. احساس این بود. وقتی احساس این بود افکار جامد شده بود، یعنی افکار رفته بود دنبال اینکه ما نمی توانیم و باید دیگران دست ما را بگیرند. دیگر همه دست شما را نمی گرفتند. دیگران مال شما را می گرفتند. خزائن شما را می گرفتند. امروز احساس این است که می توانیم. این احساس، توانایی می آورد. این احساس، افکار را متوجه و متمرکز می کند که هر کسی در هر جایی هست کار بکند، در هر جایی هست خدمت بکند. تا این احساس مادامی که هست، شما به پیش می روید.» ... .. «ملتهای شرقی که به واسطه تبلیغات داخل و خارج، به واسطه تعلیمات عمّال داخلی و خارجی رو به غرب آورده اند و قبله آمالشان غرب است و خودشان را باخته اند و نمی شناسند، خودشان را، مآثر و مفاخر خودشان را گم کرده اند و به جای آن، یک نفر غربی نشسته است، اینها اولیاءشان طاغوت است و از نور به ظلمت وارد شده اند و همه بدبختیهای شرقیها، همه از آن جمله ماها، همه گرفتاری ما بدبختیهای ما هم همین است که خودمان را گم کرده ایم، یک کسی دیگر به جای ما نشسته است و لهذا می بیند که هر چیزی که در ایران هست تا یک اسم غربی 

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 133
نداشته باشد، رواج ندارد ... اینها همه ظلمت هایی است که طاغوت ما را از نور به این ظلمت ها خارج کرده است. همین طاغوت زمانهای اخیر، زمانهای ما، همینها دامن زدند به این غربزدگی ... دانشگاههای ما هم در آن زمان دانشگاههای غربی بود، اقتصادمان هم غربی، فرهنگمان هم غربی، اصل خودمان را به کلی از یاد بردیم و به جای خودمان یک موجود غربی نشاندیم ... . تا از این وابستگی شماها درنیایید استقلال پیدا نمی کنید. تا این خانمها، تا اینها توجهشان به این است که فلان چیز، باید فلان مد از غرب به اینجا بیاید، فلان زینت باید از آنجا به اینجا سرایت بکند، تا یک چیزی آنجا پیدا می شود اینجا هم تقلید می کنند، تا از این تقلید بیرون نیایید، نمی توانید آدم باشید و نمی توانید مستقل باشید. اگر بخواهید مستقل باشید، اگر بخواهید شما را به اینکه یک ملّتی هستید بشناسند و بشوید یک ملّت، از این تقلید غرب باید دست بردارید. تا در این تقلید هستید، آرزوی استقلال را نکنید ... ماها الآن خودمان را گم کردیم. مفاخر خودمان را الآن گم کردیم، مآثر خودمان را گم کردیم، تا این گم شده پیدا نشود، شما مستقل نمی شوید. بگردید پیدایش کنید بگردید شرق را پیدا کنید. تا ما این طور هستیم، تا نویسنده های ما آن طور است، تا روشنفکرهای ما آن طور فکر می کنند، تا آزادیخواهان ما آن طور آزادی غربی را می خواهند، همین است که هست.»

«... . اسلام وابستگی شما را و ما خودمان را به دیگران منکر است. می گوید نباید صنعت ما وابسته باشد، نباید زراعت ما وابسته باشد، نباید ادارات ما وابسته باشد، نباید اقتصاد ما وابسته باشد، نباید فرهنگ ما وابسته به غیر باشد ... تبلیغات دامنه‏ ‏داری که در چند قرن کردند و اخیراً زیاد شده است، به ما تحمیل شده است که خودتان هیچ چیز نیستید و هر چه هست آن شرق و غرب است ... فکرمان نمی تواند بکشد این را که ما خودمان هم فرهنگ داریم، خودمان هم فرهنگمان غنی است. خودمان هم همه چیز داریم.» ... به ما این طور حالی کرده بودند که شما هر چه که 

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 134
می خواهید، هر تمدنی که می خواهید، هر فرهنگی می خواهید، از غرب باشد، دست خودتان ندارید. به این افکار پوسیده ای که اینها تزریق کردند به وسیله قلمهای فاسد و به وسیله گفتارهای منحرف کننده و اینها ما را همچو بارآوردند و جوانهای ما را همچو بار آوردند که آن که زهر مهلک برای جامعه ما بود، خیال کند دوای دردش است ... باید ما، نه ما تنها، شرق باید- شرق- خودش را که گم کرده پیدا کند. اینها با تبلیغات خودشان ما را همچو به غرب برگرداندند و غربزده کردند که همه‏ ‏چیز خودمان را، همه مفاخر خودمان را یادمان رفت برای خودمان دیگر چیزی قائل نیستیم ... . ما تا نفهمیم که به آنها محتاج نیستیم، نفهمیم که آنها محتاج به ما هستند نه ما محتاج به آنها، نمی توانیم اصلاح بشویم. شرق همه‏ ‏چیز دارد، فرهنگش از فرهنگ غرب بهتر است. فرهنگ غرب از شرق رفته است، همه چیزش از غرب بهتر است، فقط تهی اش کردند از خودش ... . ما تا تمام حیثیت خودمان را نفهمیم، نفهمیم که چی بودیم، ما در تاریخ چه بوده و چه هستیم، چه داریم، تا اینها را نفهمیم. استقلال نمی توانیم پیدا بکنیم. تا فکر شما مستقل نباشد، کشور شما مستقل نمی شود.»‎[21]‎

‏ ‏

4- تعطیل مراکز فساد

حکومت اسلامی نمی گذارد این کاباره ها که همه جوانهای ما را به بدبختی کشیده، نمی گذارد اینها باز  باشد ... قمارخانه را می بندد درشان را- عرض می کنم که- و مراکز فساد و کاباره هایی که این فسادها در آن می شود، اینها را، درآن (را) می بندد ... اسلام با تمدن مخالف نیست، با این توحشها مخالف است، با این فحشایی که راه انداختند اینها، مخالف است، با مال ملت را صرف قمارخانه کردن در جزیره نمی دانم کجا مخالف است. اینها البته جلوگیری می شود ... تمام آثار غرب را، تمام آثار فاسده، نه آثاری که تمدن است تمام اخلاق فاسد غربی را، نفخات باطله غربی را خواهیم زدایید.»‎[22]‎


کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 135
5- تصفیه عوامل وابسته

از مسائل مهم که مقدمه اصلاحات است پاکسازی همه مراکز خصوصاً مراکز فرهنگی و علمی است و باید با شوراهایی مرکب از اشخاص دانشمند، متعهد و مؤمن به انقلاب و پشتیبانی رؤسا و استادان و معلمان و دانشجویان، مراکز علمی و تربیتی  از عناصر فاسد و خدمتگزاران و سرسپردگان به رژیم سابق تصفیه شوند. این مرکز باید از سرسپردگان به کلی تصفیه شوند زیرا تا این عناصر که به طور خودکار در خدمت اجانب هستند و در سطح وسیع کشور به خصوص مراکز علمی و تربیتی تصفیه نشوند، نخواهیم توانست از استقلال فکر و درونی نجات پیدا کنیم. و در نتیجه نخواهیم توانست به هیچ یک از ابعاد انسانی خود و اسلامی خود «مستقل باشیم.»‎[23]‎

‏ ‏

6- بازسازی مراکز قابل اصلاح

«مطبوعات را اصلاح می کنیم، رادیو را اصلاح می کنیم، تلویزیون را اصلاح می کنیم، سینما را اصلاح می کنیم. تمام اینها به فرم اسلام باید باشد. تبلیغات، تبلیغات اسلامی، وزارتخانه ها، وزارتخانه های اسلامی، احکام، احکام اسلام، صدور اسلام را جاری می کنیم.» ... . «وزارتخانه اسلامی نباید در آن معصیت بشود، در وزارتخانه های اسلامی نباید زنهای لخت بیایند، زنها بروند اما با حجاب باشند، مانعی ندارد بروند، اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعی باشند، با حفظ جهات شرعی باشند.»‎[24]‎

‏ ‏

7- تهذیب مراکز علمی

«شما جوانها در سرتاسر کشور، از کودکستان که محل اطفال است تا دانشگاه که محل علم و محل دانش و تهذیب باید باشد، باید بیدار باشید و خودتان این مراکز را از فساد حفظ کنید. بزرگترین سنگر برای اسلام این مراکز است که شما در آنها زندگی 

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 136
می کنید و تحصیل می کنید. این مراکز، مراکزی است که با اصلاح آنها کشور اصلاح می شود و با تباهی آنها کشور به تباهی کشیده می شود ... اگر شما در مراکزی که هستید یک ایده صحیح داشته باشید و یا غایت صحیح داشته باشید که برای رسیدن به آن غایت مشغول تحصیل باشید و برای رسیدن به آن امری که خدای تبارک و تعالی می خواهد و آن تهذیب نفس و پرستیدن الله و دور کردن همه شرکها و همه انحرافها و همه الحادها از خودتان و از مراکزتان، اگر این طور باشد، شما پیروز خواهید شد و همه انحرافها و همه گرفتاریهایی که برای یک کشور پیش می آید برای این است که مراکز تعلیم تعلّم شان، مراکز تهذیب نیست. این فرقی نیست مابین مدارس علمی قدیم یا مدارس علمی جدید.»‎[25]‎

‏ ‏

8- وحدت حوزه و دانشگاه

«علما و دانشمندان این دو مرکز لازم است کوشش کنند در پیونددهی این دو قشر عزیز و باید بدانند که نه دانشگاهی بدون روحانی می تواند به استقلال برسد و نه روحانی بدون دانشگاهی» ... من به شما و تمام نسلهایی که بعد از شما و ما خواهند آمد: هشدار می دهم که ملت و روحانیت، دانشگاه و روحانیت از هم جدا نشوند که جدا شدن اینها از هم، هلاکت ملت و هلاکت اسلام و هلاکت کشور است ... فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیر حوزه ای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلقین این دو فرهنگ و کم کردن فاصله ها، حوزه و دانشگاه در هم‏ ‏ذوب شوند تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیع تر گردد.»‎[26]‎

‏ ‏

9- تبدیل صدا و سیما به دانشگاه عمومی

«تلویزیون یک دستگاهی است که هم در طرف تبلیغات فاسد اهمیت زیادی دارد و 

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 137
هم در طرف تبلیغات صحیح این با آن طوری که از اوّل شاید آنهایی که درست کردند اینها را، نظر آموزشی داشتند به اینها، تمام مطبوعات این طور است، منتها اهمیت تلویزیون بیشتر از همه است، اهمیت رادیو تلویزیون بیشتر از همه است. این دستگاهها دستگاههای تربیتی است، باید تمام اقشار ملت با این دستگاهها تربیت بشوند. یک دانشگاه عمومی است. دانشگاهها، دانشگاههای موضعی است، این دانشگاه عمومی است یعنی دانشگاهی است که در تمام سطح کشور گسترده است ... باید این دستگاه، دستگاهی باشد که بعد از چند سال تمام قشر ملت را روشن کند، تمام را مبارز بار بیاورد، تمام را متفکر بار بیاورد، تمام اینها را مستقل بار بیاورد، آزادمنش بار بیاورد، از غربزدگی بیرون کند.‎[27]‎

‏ ‏

10- تجهیز علمی

باید چه طبقه جوان روحانی و چه دانشگاهی، با کمال جدیت به تحصیل علم، هر یک در محیط خود ادامه دهند. این زمزمه بسیار ناراحت کننده که اخیراً بین بعضی جوانان شایع شده که درس خواندن چه فایده ای دارد، مطلبی است انحرافی و مطمئناً یا از روی جهالت و بی خبری است و یا با سوءنیت و از القائات طاغوتی شیطانی است که می خواهند طلاب علوم دینی را از علوم اسلامی باز دارند که احکام اسلام به طاق نسیان سپرده شود و محو آثار دیانت به دست خودمان تحقق پیدا کند و جوانان دانشگاهی ما را انگل و متکی به قشرهای استعماری بار بیاورند که همه کسی چون همه چیز وارداتی باشد و احتیاج به اجنبی در تمام ابعاد و رشته های علمی هر چه بیشتر روزافزون شود و این خطر بزرگی است که کشور را هر چه بیشتر به عقب می راند. اگر علوم اسلامی مردانی متخصص نداشت تاکنون آثار دیانت محو شده بود و اگر پس از این نداشته باشد، این سد عظیم مقابل اجانب منهدم می شود و راه برای استعمارگران هر چه بیشتر باز می شود و اگر دانشگاهها خالی از مردانی دانشمند و 

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 138
متخصص شوند اجانب منفعت طلب چون سرطان در تمام کشور ریشه دوانده و زمام امور اقتصادی و علمی ما را به‏ ‏دست می گیرند.»‎[28]‎

‏ ‏

11- خودکفایی علمی

این دانشگاهها باید یک دانشگاههایی باشد که ما دیگر احتیاج به خارج پیدا نکنیم که دستمان در آن وقتی که می خواهند یک کسی را معالجه کنند به دیگران دراز کنیم که بروید آنجا معالجه کنید. باید دانشگاههای ما و همه قشرها کاری بکنند که لااقل ما محتاج به غیر نباشیم. این طور نباشد که اگر یکی مریض بشود، بگویند اینجا نمی شود معالجه اش کرد، این طور نباشد که اگر یک گرفتاری بشود، بگوید نه نمی شود دیگر درستش کرد. خودمان سرپای خودمان بایستیم. شرق باید سرپای خودش بایستد. اگر شرق بخواهد باز وابستگی فکری داشته باشد به آنها و گمان کند که همه چیز از آنجا باید بیاید باید تا آخر وابسته باشد. شرق یک فرهنگ‏ ‏اسلامی دارد که بلندترین، مترقی ترین فرهنگ است، با این فرهنگ اسلامی باید تمام احتیاجاتش را اصلاح کند و دستش را پیش غرب دراز نکند ... . بعد از اینکه تمدن از شرق طرف غرب رفته است، شرق تمدن را صادر کرده به غرب، حالا ما به واسطه یک کارهای ناشایسته ای باید عقب افتاده باشیم و دستمان را طرف غرب دراز کنیم. باید شرق سرپای خودش بایستد و خودش را بیابد. تبلیغات زیاد سبب این شده است که شرق خودش را گم کرده. خودمان را گم کردیم ... کسی که فرهنگ غنی دارد چرا برود سراغ دیگران و از دیگران بخواهد فرهنگ را بگیرد و دیگران هم به ما فرهنگ نمی دهند نافرهنگی می دهند، دیگران به ما نخواهند یک مطلبی که به درد ما بخورد به ما بدهند ... . خیال نکنیم که همه چیز آنجاست و ما هیچ نداریم، خیر، ما همه چیز داریم و فرهنگمان فرهنگ غنی است. باید پیدایش کنیم این فرهنگ را.»‎[29]‎


کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 139
12- احترام و تقویت روحانیت

«جوانان روشنفکر دانشگاهها به روحانیت و روحانیون احترام بگذارند، خداوند تعالی آنها را محترم شمرده و اهل بیت وحی، سفارش آنها را به ملّت فرموده اند. روحانیت قدرت بزرگی است که با از دست دادن آن خدای نخواسته پایه های اسلام فرو می ریزد و قدرت جبار دشمن، بی معارض می شود. مطالعات دقیق اجانب استثمارگر در طول تاریخ به آن رسیده که باید این سد شکسته شود و تبلیغات دامنه‏  ‏دار آنها و عمال آنها در چند صد سال، موجب شده که مقداری از روشنفکران را از آنها جدا و به آنها بدبین کنند تا جبهه دشمن بی معارض شود. اگر احیاناً در بین آنها کسانی بی صلاحیت خود را جا بزنند، لکن نوع آنها در خدمت هستند ... برغم اجانب و عمال آنها باید این قدرت را تأئید و حفظ نمود و با دیده احترام نگریست.»‎[30]‎


کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 140

‏منابع:‏

‏ ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 141

  •  - در قلمرو فرهنگ، جلال ستاری، نشرویس، تهران، 1366، ص 207.
  • - درباره فرهنگ، تی. اس. الیوت، ترجمه حمید شاهرخ، نشر مرکز، تهران، 1369، ص 28.
  • - کنترل فرهنگ، نوشته ادوارد برمن، ترجمه دکتر حمید الیاسی، نشرنی، تهران، 1368، ص 22 ـ 19.
  • ـ در قلمرو فرهنگ، جلال ستاری، نشر ویس، تهران 1366، ص 22.
  • ـ همان مآخذ، ص 21 - 20.
  • ـ دیدگاههای فرهنگی امام خمینی، کبری اسدی مقدم، انتشارات تصویرگران، تهران، پاییز 1372 ص 11 و 12.
  • ـ همان مأخذ، ص 98.
  • ـ همان مأخذ، ص 98- 96.
  • ـ همان مأخذ، ص 98- 96.
  • ـ همان مأخذ، ص 114 و 140.
  • ـ همان مأخذ، ص 88 و 131.
  • ـ همان مأخذ، ص 114.
  • ـ همان مأخذ، ص 120.
  • ـ همان مأخذ، ص 100- 99.
  • ـ همان مأخذ، ص 162.
  • ـ همان مأخذ، ص 165.
  • ـ همان مأخذ، ص 3 و 4.
  • ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 15، ص 243.
  • ـ دیدگاههای فرهنگی امام خمینی، کبری اسدی مقدم، انتشارات تصویرگران، تهران، پاییز 1372 ص 15.
  • ـ 1999، پیروزی بدون جنگ، ریچارد نیکسون، ترجمه فریدون دولتشاهی، انتشارات اطلاعات، تهران، 1368، ص 340- 339.
  • - دیدگاههای فرهنگی امام خمینی، کبری اسدی مقدم، انتشارات تصویرگران، تهران، پاییز 1372، ص 12، 23، 30، 39، 37، 43، 44،  51 و 54.
  • ـ همان مأخذ، ص 145- 144.
  • ـ همان مأخذ، ص 180.
  • ـ همان مأخذ، ص 145.
  • ـ همان مأخذ، ص 166.
  • ـ همان مأخذ، ص 162 و 209 و 216.
  • ـ همان مأخذ، ص 273- 272.
  • ـ همان مأخذ، ص 222- 221.
  • ـ همان مأخذ، ص 49- 48.
  • ـ همان مأخذ، ص 221- 220.