مجله خردسال 372 صفحه 6

نورانی نیست. ماه نور خورشید را میگیرد و میدرخشد. حالا که توی آسمان نیست، نوری هم ندارد." خانم غوله گفت:" زود ماه را ببر و سر جایش بگذار." آقا غوله، ماه را از روی انگشتر برداشت و آن را برد توی آسمان، سرجایش گذاشت. ماه دوباره نقرهای شد. حالا دنیا هم خورشید داشت، هم ماه. خانم غوله هم یک انگشتر بینگین داشت، اما آقا غوله را خیلی خیلی دوست داشت!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 372صفحه 6