مجله نوجوان 85 صفحه 7

شیرازیان زنگبار حبیب بابایی نمی دانم آیا تا به حال مطلبی دربارة شیرازیان جزیرة زنگبار شنیده اید یا نه! اما قبل از هر چیز ببینیم این جزیرة زنگبار اصلاً در کجا واقع شده است ؟ این جزیره در قارة آفریقاست . کلمة زنگبار از دو بخش زنگ و بار که به معنای کرانة سیاه است ، تشکیل شده است . دربارة چگونگی راه یابی شیرازی ها به زنگبار داستانی نقل شده است که شنیدنش خالی از لطف نیست . چنین روایت کنند که در حدود سال 158 هجری در کازرون مرد مقتدر و با نفوذی زندگی می کرد که حسن بن علی نام داشت . فکر جهانگردی و سیاحت لحظه ای او را آرام نمی گذاشت . وی با آن که اصلاً کازرونی بود اما خود را شیرازی می نامید چون شیراز بسیار پر رونق بود و همه آن را زیباترین شهر خاورمیانه می نامیدند . سرانجام حسن بن علی و شش فرزندش خود را به بوشهر رساندند و در آنجا با یک قایق بزرگ به راه افتادند تا به آرزوهایشان جامة عمل بپوشانند . سفر دریایی خود را از اقیانوس هند شروع کردند و به سمت کرانه های زنگبار پیش رفتند . البته روابط تجاری و رفت و آمد بین بندرهای جنوبی ایران و بنادر آفریقای شرقی از گذشته برقرار بوده و همه ساله مردم جنوب ایران کالاهای تجاری خود را به زنگبار می بردند و در بازارهای آن جا می فروختند که این تجارت هنوز هم به قدرت و اعتبار خود باقی است . بازرگانان ایرانی از زنگبار ، نارگیل و میخک و عاج و سایر کالاهای مورد نیاز را به ایران حمل می کردند . بله ، حسن بن علی و فرزندانش پس از عبور از خلیج فارس و گذشتن از شبه جزیرة عربستان خود را به زنگبار رساندند و به محض پیاده شدن در آن جزیرة سبز و خرم که سرتاسر آن در زیر درخت های نارگیل و میخک و . . . پوشیده شده بود ، چنان دلباختة زیبایی های طبیعی آن جا شدند که پس از تحمل رنج سفر در آنجا مقیم شده و با ساکنان آن دیار وصلت کرده و با آنها فامیل شدند . در نتیجه پس از چند سال ، طایفة مقتدری به وجود آوردند . حسن بن علی یک پادشاهی وسیع تشکیل داد و برای حفظ موقعیت خویش قلعه های مستحکمی در کرانه های دریا بنا کرد و البته در راه ترویج دین اسلام هم تلاش زیادی کرد . هنوز با آنکه چندین قرن از آن زمان می گذرد ، دیوارهای آن قلعه و مسجدی که به فرمان او ساخته شده پابرجاست . امروزه هزاران شیرازی از نسل حسن بن علی شیرازی در زنگبار و کرانه های آفریقای شرقی از شمال سومالی تا میانه های خاک موزامبیک پراکنده اند . مالیات پادشاهی مأموری را به یکی از شهرها فرستاد تا مالیات آنجا را بگیرد و به پایتخت بیاورد . مأمور چون فرد منصفی بود ، در گرفتن مالیات چندان سخت گیری نگرد اما این باعث رنجش پادشاه شد . آن مأمور را عزل کردند و شخص دیگری را به جایش فرستادند که بر عکس هیچ نشانی از عدل و مروّت نداشت . مالیات گرفته شده را در مقابل دید درباریان به شاه تقدیم کردند و وی هم از انبوه این ثروت بسیار خرسند شد . پس رو به مأمور معزول کرد و گفت : « آن وقت که تو به آن دیار رفتی این دارایی ها کجا بودند ؟ » مأمور گفت : « در خانة صاحبانشان! »

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 85صفحه 7