مجله نوجوان 184 صفحه 5

شد ! آدمي كه ديگر ، هر چقدر هم بهش مي گفتند : موي سياه ، روي كثيف ، ناخن بلند ، واه واه واه . . . ككش هم نمي گزيد و تازه خيلي هم ذوق مي كرد ! و ديگر رفيق بودن و رفيق نبودن يا بازي كردن و بازي نكردن فلفلي ، قلقلي و حتّي مرغ زرد كاكلي با او ، برايش هيچ اهميتي نداشت ! مدتي گذشت تا اينكه ديگر همة بر و بچّه هاي محل از جمله فلفلي ، قلقلي و حتّي مرغ زرد كاكلي ، حسني را حسن گيتور صدا مي زدند ! حسني - ببخشيد - حسن گيتور ! آنقدر بر درستي اعتقاداتش پافشاري كرد كه فلفلي ، قلقلي و حتّي مرغ زرد كاكلي هم از او الگو گرفتند و خودشان را شبيه او كردند و حتّي نامشان را به ترتيب به نام هاي ديجي فلفلي ، ديجي قلقلي و ديجي مرغ زرد كاكلي ، تغيير دادند ! سپس تصميم گرفتند كه به آن ور آب بروند و يك گروه موسيقي توپ و خفن راه بيندازند ! سالها گذشت تا اينكه آرزوي هنري آن ها برآورده شد و ديگر نه تنها تمامي اهالي ده شلمرود بلكه همة مردم هنر دوست ايران ، عاشق آثار گروه حسن گيتور نگو يه دسته خل ! شده بودند تا جايي كه ديگر دايماٌ از همة خانه ها و ماشينها صداي فالش گروه آن ها به گوش مي رسيد !

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 184صفحه 5