آسمانی ها
قربان ولیئی
در کوچه باغ حکایت
حکایت درخت تنها
درخت در تنهایی بود. پرندهای بر شاخههایش آشیانهای ساخت. اما درخت، باز تنها بود. درخت، شاخههایش را به سوی آسمان کشید و تکانی خورد و دعا کرد: خدایا، تنهایم؛ کاری کن .
ابر، آسمان را فرا گرفت. باران بارید. بعد، آسمان آفتابی شد. در پای درخت، برکهای زلال تشکیل شده بود. درخت در آینۀ برکه، خود را دید.
درخت دیگر، تنها نبود. درخت، خود را دریافت.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 155صفحه 26