مجله نوجوان 155 صفحه 30

افسون حضرتی ... و مسیر چشمها تا افق ادامه دارد با اینکه یک ماه از در­گذشت باور نکردنی «آیدین نیکخواه بهرامی» بسکتبالیست ارزشمند تیم ملی کشور ملی کشورمان می­گذرد. جامعه ورزش خصوصاً خانوادۀ بسکتبال همچنان در بهت و حیرت این فراق بزرگ به سر می-برند. قلمها برای ستایش ویژگی­های فنی و اخلاقی «آیدین» و به کار بردن واژه­های پر معنا و لفاظی ادبیات گونه، گوی رقابت از یکدیگر را ربودهاند اما افسوس که هیچ واژه و حرفی نمیتواند جایگزین مناسبی برای آن سرو سر به فلک کشیده باشد. در آستانه چهلمین روز در­گذشت جوان ناکام بسکتبال ایران با دوستان و مربی وی گفتگوهایی انجام داده­ایم : یادش گرامی و روحش شاد باد. مهران شاهین طبع سر مربی چندین ساله «آیدین» با چشمانی لبریز از اشک می­گوید: «با گذشت بیش از یک ماه هنوز نمی­توانم باور کنم که آیدین در جمع ما نیست. خیلی سخت و دردناک است. من مخالف سفر آیدین به شمال بودم. خیلی اصرار کردم که نرود ولی انگار تقدیر این چنین بود که یکی از بهترینها را از ما بگیرد. خدا به خانواده­اش صبر بدهد.» کامران جمشیدوند همبازی وی در تیم صبا باتری می­گوید: «وای از دست این روزگار، عجب گلی چید، عجب گلی! هیچ کس نمی­تواند باور کند که کمر تیم ما شکست. بدون آیدین از این به بعد چه کار کنیم؟ چه نقشه­ها برای المپیک داشت، چقدر آرزو، چقدر امید افسوس که دیگر هیچ چیز باقی نماند.» اما گفتگو با «صمد نیکخواه بهرامی» برادر کوچکتر وی کار راحتی نیست. وی که فقط سر تکان می­دهد و گریه می­کند، «می گوید»: «ایدین نه فقط برادر که یک دوست برایم بود. حالا نه برادر دارم نه دوست.» وی از اهالی ورزش و اصحاب رسانه­ها به خاطر حضور در مراسم تشییع و خاکسپاری برادرش تشکر می­کند و در ادامه می­گوید: «به هر کجا که نگاه می­کنم آیدین را می­بینم فکر می­کنید داغ دلم کی سرد می­شود؟!» جوزف گارس بازیکن اهل دومینکن تیم باتری که ظاهراً اولین کسی بود که از جریان در­گذشت آیدین با خبر می­شود فارسی - انگلیسی می­گوید: «همسر

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 155صفحه 30