کیفیت تأثیر نهضت کربلا در انقلاب اسلامی ایران

کیفیت تأثیر نهضت کربلا در انقلاب اسلامی ایران 

 سخنرانی حضرت آیت الله مصباح یزدی

بسم الله الرحمن الرحیم

الْحَمْدُلله ربِّ العٰالَمین، وَ الصَّلوةُ و السَّلٰامُ علی سیِّد  الانبیاءِ وَ الْمُرسَلین، حَبیبِ اِلٰه العٰالَمین، اَبِی القٰاسِم مُحَمّدٍ، 

و علیٰ اٰلهِ الطّیِّبینَ الطّاهِرینَ الْمعصُومینَ، لا سیُّما الِاْمٰام المنتظر اَلمَهْدی، الحُجَّةِ بن الْحَسَنِ العَسْکَری (عجَل اللهُ فرجهُ الشّریف) 

‏ ‏

‏با عرض تسلیت به مناسبت ششمین سالگرد ارتحال ملکوتی امام بزرگوار (رضوان الله تعالی علیه). موضوعی که برای بحث اینجانب مشخص گردیده، بیان «کیفیت تأثیر نهضت کربلا در انقلاب اسلامی ایران» است. اصل تأثیر نهضت کربلا، واضح تر از آن است که نیاز به بیان داشته باشد- دوست و دشمن، عالم و عامی به تأثیر آن نهضت مقدس در پیدایش انقلاب اسلامی ایران، معترف‏‏ ‏‏اند- سخن در چگونگی تأثیر آن نهضت در انقلاب ایران است که به توضیح و تحلیل نیاز دارد و بنده، پس از ذکر مقدمه ای، بدان می پردازم:‏


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 180
مقدمه:

‏آنگاه فردی به یک حرکت انسانی دست می زند، که ارزش آن حرکت برای او شناخته شده باشد و همواره آن ارزش را، به صورت برجسته، در نظر آورد تا در رفتارش اثر بخشد. حال اگر این حرکت بخواهد از فرد به جامعه منتقل شود، یعنی جامعه بخواهد به سویی حرکت کند که خواسته هایی حیوانی، منافع فردی، خانوادگی و گروهی خویش را فدای ارزشهای متعالی کند؛ باید در سطح وسیع به ارزش آن حرکت ایمان آورد. بعلاوه باید همواره آن ارزش، به صورت زنده، در اذهان افراد آن جامعه ظهور داشته باشد، تا آن حرکت در رفتار مردم نمود یابد. ‏

‏ ‏

انحراف رهبری و حاکمیت اسلامی پس از پیامبر 

‏پیامبر به عنوان «خاتم پیامبران» مبعوث شد و هدف از بعثت او، پیاده کردن احکام اسلام، جهت دستیابی انسانها به سعات دنیا و آخرت بود. اما او می دانست که درمقابل این دعوت و این رسالت، عوامل مخالفی وجود دارند که ممانعت و مقاومت خواهند کرد و نیز برخی از این دعوت، سوء‏‏ ‏‏استفاده می کنند. اگر فرض کنیم این مسائل، از آغاز بعثت، برای پیامبر(صل الله علیه وآله وسلم) روشن بود- که البته از دیدگاه شیعه چنین است و ما معتقدیم که رسول اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار(علیه‏‏ ‏‏السلام) با تعلیم الهی، این حقایق را می دانستند- حتی اگر علم الهی و غیبی نیز نمی‏‏ ‏‏داشتند، با دورنگری و فراست شان، کم و بیش، می توانستند آینده را حدس بزنند. ‏

‏پیامبر می دانست پس از او، طولی نمی کشد که در جامعه انحرافاتی پدید می آید، گو اینکه در زمان او نیز جامعه حرکت سریع و همه جانبۀ خویش را شروع نکرده بود. با این وجود می دانست، همین تعالیمی که در اختیار مردم قرار گرفته، طولی نمی کشد که دستخوش تحریف و تغییر قرار می گیرد، چنانکه فرمود:‏


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 181
قَدْ کَثَرَت عَلیَّ الکِذٰابَة وَ سَتَکْثُر ...‎[1]‎‏ ؛ بر من زیاد دروغ می بندند و پس از من نیز فراوان دروغ خواهند بست. روایات فراوانی از این دست داریم که پیامبر فرمود: «پس از من دروغگویان زیاد خواهند شد.» اما اکنون فرصتی برای اشاره به آنها نیست. ‏

‏پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) طولی نکشید که در احکام، معارف و نیز ارزشهای اجتماعی تغییرات و تحریفات فراوانی رخ داد. از طرفی باید خداوند متعال، از باب لطف و حکمت خویش، برای هدایت انسانها همۀ وسایل را فراهم کند؛ البته تا آنجا که به جبر و الزام کشانده نشود. چون اراده الهی بر این قرار گرفته است که انسانها، با اختیار خویش تکامل یابند‏: و قُلِ الحَقُّ منْ ربّکُمْ فَمَن شاءَ فَلْیُؤمِن و مَن شٰاءَ فَلْیَکْفُرْ ... ‎[2]‎‏؛ بگو دین حق همان است که از جانب پروردگار شما آمده، پس هر که می خواهد ایمان آورد و هر که می خواهد کفر ورزد. ‏

‏وقتی خداوند می داند، کسانی از روی ناآگاهی و بر اثر سنتهای غلط اجتماعی به انحرافاتی مبتلا خواهند شد و در رأس همه، علاقۀ به دنیا و ریاست دنیا آنها را منحرف خواهد کرد، باید برای جلوگیری از انحراف اساسی و کلی، تمهیداتی، هم در تشریع و هم در تکوین فراهم کند. با توجه به این فرض که چنین پیشامدهایی، قابل پیش‏‏ ‏‏بینی بود، می توان حدس زد که وقتی انحراف به اوج خود می رسد، باید حرکتی و تحولی پدید آید که جلوی آن انحراف و عاملی را که می خواهد ریشۀ حقیقت را بسوزاند و جامعه را به طور ریشه ای منحرف کند، بگیرد. ‏

‏ ‏

نهضت و حرکت امام حسین(ع) عامل حفظ و بقای اسلام

‏از دیدگاه شیعه، عاملی که جلوی انحراف اساسی و ریشه ای در اسلام را گرفت، قیام سیدالشهدا حسین بن علی(ع) بود و هنگامۀ به اوج رسیدن انحراف نیز، زمان حکومت یزید بن معاویه بود. اثبات این مطلب نیاز به بیان قضایای تاریخی دارد که شما، کم و بیش، بدان آگاهید و نیازی به تذکر نیست. آنگاه که انحراف به اوج خود ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 182
‏رسید، یعنی وضع جامعه به گونه ای شد که کسی ادعای جانشینی پیامبر را می کرد، یعنی ادعای رهبری جامعۀ انسانی در نیل به سعادت دنیا و آخرت را داشت که علناً، در برابر دیدگان مردم، میگساری و سگ بازی می کرد! ارزشهای اسلامی را انکار کرده، باکی نیز از انکار عقاید اصلی اسلام نداشت، و چنین هم کرد؛ همو بود که گفت:‏

لَعِبَت‏ْ‏ هاشم‏ُ ‏بِالمُلْْکِ فلا  خبرٌ جاءَ و لا وَحیٌ نَزَل‏ْ‏‎[3]‎

‏بنی هاشم با حکومت بازی کرد و نه خبری از قیامت و نه از وحی در کار است!‏

‏در آن موقعیت که در منطقه ای از کشور بزرگ اسلامی، مردمی ناآگاه چنین فاجری را به جانشینی پیامبر پذیرفتند و دیگران مهر سکوت بر لب زدند و یا جرئت مخالفت نداشتند و یا در تشخیص وظیفۀ خود دچار حیرت شدند؛ برای جلوگیری از آن انحراف بنیان کن، ایجاد یک حرکت عمیق و قوّی ضروری بود. این حرکت توسط سیدالشهدا (صلوات الله علیه) انجام گرفت. نهضت و حرکت امام حسین، چنان وسیع و پیچیده است که هرقدر درباره آن تحلیل شود و قلم زده شود، حقش ادا نمی گردد. ‏

‏پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) طولی نکشید که در میراث ارزشمند و کلمات و بیانات ایشان تحریف رخ داد؛ سخنانی به ایشان نسبت داده شد که واقعیت نداشت. نمونۀ روشن تحریفها، در خلافت انجام گرفت؛ امری که در تاریخ به صورت یک معما در آمد. پیامبر هفتاد روز قبل از وفات خویش، در یک حادثه شگفت تاریخی، جانشین خود را سر دست بلند می کند و او را به مردم نشان می دهد. اما پس از گذشت هفتاد روز، پیروان همین پیامبر، همان کسانی که در رکاب او شمشیر زدند، جان و مالشان را به خطر افکندند؛ نشستند و برای پیامبر جانشین معین کردند! از هر سو سخن گفته شد، اما از اینکه پیامبر خود چه گفت سخنی به میان نیامد! چنین جامعه ای چگونه و با چه عاملی از انحراف مصون می ماند؟ مگر برای تعیین جانشین، راهی و سخنی آشکارتر از این وجود دارد که پیامبر جانشین خویش را، در برابر بیش از صد هزار نفر، بر سر دست بگیرد و بفرماید: ‏منْ کُنْتُ مَولٰاهُ فعلیٌّ مَولٰاهُ‎[4]‎‏؛ هر کس من مولای او بودم، پس از من علی مولای اوست؟‏


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 183
‏چه شد که پس از هفتاد روز انصار خطاب به مهاجرین گفتند: ‏مِنٰا أَََمیرٌ وَ مِنْکم امیرً‎[5]‎‏؛ امیری از ما انتخاب گردد و از شما نیز امیری؟ اما کسی نگفت: پیامبر خود چه فرمود؟ معلوم می گردد جامعۀ آن روز از نظر فکری، فرهنگی در انحطاط بوده است و گرچه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) حرکت عظیمی را پدید آورد، ولی بنا نبود جامعه را با توسل به زور متحول کند. شرایط اجتماعی برای انحطاط مردم چنان مهیا و قوّی بود، که آن همه تبلیغات، بیانات و هدایتگریهای پیامبر نتوانست ماهیّت آن مردم را بکلی عوض کند. از این جهت ضرورت داشت، آن رسالت تداوم یابد، تا بتدریج عوامل انحطاط فرهنگی در جامعه از بین برود. می بایست مردم از نظر روحی رشد کنند تا حقایق را بپذیرند، تا زودباور نبوده، تحت تأثیر تبلیغات نادرست قرار نگیرند؛ این مهم در زمان پیامبر میسر نبود و نیاز به کاری مستمر و گسترده داشت. چه کسی صلاحیت جانشینی پیامبر را داشت که سخنان و گفتار او همانند گفتار و سخنان پیامبر باشد  سخن هرقدر والا و معتبر باشد، به اعتبار سخن پیامبر نمی رسد- ولی به هر حال هر سخن و رفتاری قابل تحریف و تفسیرهای گوناگون است. ‏

‏مگر پیامبر اکرم در زمان حیات خویش، سخن و رفتارهای زیادی نداشتند و پس از رحلت ایشان، طولی نکشید که تفسیرهای مختلفی از آنها شد و بالاخره به فراموشی سپرده شد؛ لااقل گفتند: این رفتار و سخنان به زمان خود حضرت اختصاص داشت نه پس از آن! چه باید رخ می داد تا اساس اسلام محفوظ بماند. مسائل اصیل اعتقادی، ارزشهای اصیل اخلاقی و رفتارهای اسلامی رنگ نبازد و برای دهها قرن باقی بماند: این مهم، زمینه‏‏ ‏‏سازی و تربیت افراد فوق‏‏ ‏‏العاده و استفاده از فرصتهای استثنایی را می طلبید. شاید اگر یزید بن معاویه نمی بود و نهضت عاشورا اتفاق نمی افتاد، چنین عاملی برای ضمانت بقای اسلام به وجود نمی آمد. تنها در شرایط خاصی چنین عاملی پدید می آمد. باید یزیدی جامعه و حاکمیت اسلامی را به اوج فساد بکشاند، تا در مقابلش شخصیت عظیمی، چون ‏حسین بن علی‏ به نهضت و حرکت دست زند و به شهادت برسد، تا خاطره این دو عملکرد و رویارویی (حق و باطل) همواره در تاریخ ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 184
‏زنده بماند. ‏

‏ ‏

عوامل موفقیت نهضت امام حسین 

‏کاری که امام حسین(علیه‏‏ ‏‏السلام) انجام داد، در هر شرایطی ممکن نبود اتفاق بیفتد. او ارزشهای اصیل اسلام را رواج داد، ارزشهایی که طبیعت حیوانی و دنیوی انسان، آنها را نمی پذیرد و در پذیرش آنها به تربیت های الهی و معنوی نیاز است. هرکس بالطبع خودخواه است، لذایذ دنیوی را می خواهد، منافع شخصی، گروهی و خانوادگی را می طلبد. در دوران غربت اسلام و ارزشهای الهی، شخصیتی به صحنه آمد که پا روی همۀ ارزشهای مادی نهاد، نه تنها مال، بلکه جان خود را نیز فدا کرد و نه تنها مال و جان خویش، بلکه جان فرزندانش را نیز فدا کرد. و نه تنها جان فرزندان و یارانش را فدا کرد، بلکه باعث گشت خانواده، همسر و بستگانش به اسارت بروند. حرکت عظیم امام حسین(علیه‏‏ ‏‏السلام) باعث شد ارزشهای اصیل اسلامی؛ چون ارزش جهاد، شهادت، فداکاری، خندیدن به مرگ، به بازی گرفتن مردن و زندگی دنیا و اصالت دادن به روح و حیات اخروی، زنده گردد و خود نیز جاودانه ماند و برای همیشه تاریخ، در آسمان حیات بشری می درخشد و همچون خورشید، برای همۀ نسلها نورافشانی می کند. ‏

‏بله ترویج این ارزشها کاری بود که سیدالشهدا انجام داد. اما سخن در نحوه طرح این ارزشهاست. ممکن است طرح این ارزشها به صورت سخنرانی، خطابه و نوشته باشد. مادام که در این حد باقی بماند، تأثیر زیادی در جامعه نخواهد داشت، آنچه بیش از هر چیز باعث بقای یک رفتار و یا یک ارزش رفتاری می شود، نمونۀ عملی آن رفتار است. اگر هزاران بار بگوییم، در کتابها بنویسیم و بخوانیم که ایثار و فداکاری ارزشمندند، هیچ گاه در حدی که یک فرد عملاً فداکاری کند و با عمل خویش فداکاری را به مردم ارائه دهد، تأثیر نخواهد بخشید. چرا امام فرمود: رهبر ما آن نوجوان سیزده ساله است؟ وقتی جوانی این فداکاری را از خود به نمایش گذاشت، تأثیرش در روح و ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 185
‏دل مردم، صدها برابر، بیش از تأثیر بیانات، استدلالات عقلی، منطقی و سخنان خطابی است. این مسأله ای است که ‏روانشناسان‏ روی آن تأکید فراوان دارند. ‏

‏اکنون من درصدد تأیید و یا تکذیب نیستم، ولی در «جامعه‏‏ ‏‏شناسی» نگرش و گرایش قویّی، بر این است که اساس زندگی اجتماعی انسان و اساس فرهنگ پذیری، تقلید از الگوهاست. بعضی از ‏جامعه شناسان‏ مهمترین عامل اجتماعی شدن را «تقلید» می دانند «تقلید» یعنی، اخذ و گرفتن رفتاری از دیگران. از نظر ‏روانشناسان‏ و علمای علوم تربیتی، در فراگیری، ارائه الگو توسط معلم یا هر شخص دیگری که بتواند تأثیرگذار باشد، بزرگترین اثر را در ساختار شخصیتی انسان خواهد داشت. پس بجز کار اول امام حسین(علیه‏‏ ‏‏السلام) که طرح یک سلسله ارزشها بود، کار دوم ایشان، ارائه الگوی عملی است. ‏

‏اگر حضرت تنها سخنانی می فرمود و به ما می رسید، همان طور که سخنانی از جدش رسول خدا و پدرش امیرالمؤمنین و سایر ائمه، علیهم السلام، به ما رسیده است و آن ارزشها را عملاً نشان نمی داد؛ باعث نمی گشت برای همیشه آن ارزشها زنده بمانند. البته بیان نقش عملی آن حضرت، در ابقای ارزشها،  بدان معنا نیست که سایر امامان در ارائه الگو کوتاهی کردند. برای آنها شرایط اجتماعی، نظیر آنچه بر امام حسین(علیه‏‏ ‏‏السلام) فراهم بود، فراهم نگشت و اگر آن شرایط برای هر امام دیگری نیز فراهم می گشت، بمانند امام حسین عمل می کرد. وجود آن شرایط موجب شد که امام بتواند از خود الگوی عملی ای نشان دهد که، در طول تاریخ، هیچ گاه تحریف نشود و غبار نگیرد و نتوان از آن تفسیر غلطی ارائه داد. البته نه اینکه اصلاً از آن تفسیر غلطی امکان نداشته باشد، اما آن الگو به گونه ای است که اگر کسانی واقعاً حق‏‏ ‏‏طلب باشند و بخواهند حقیقت را بشناسند، دچار انحراف نمی شوند. حساب کسانی که عناد می ورزند و از پذیرش حق سرباز می زنند، جداست. سخن این است که اگر دیگران بخواهند حقیقت را بشناسند، با دیدن این الگو و اطلاع از آن، می توانند حقیقت را بدرستی بشناسند. ‏


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 186
‏اگر امام حسین، در باب مبارزه با ظلم و ستم، تنها به گفتن یک سری کلیات بسنده می کرد، در این زمان، در تشخیص مصداق: که چگونه باید مبارزه کرد و نیز در قلمرو و شیوه مبارزه، تفسیرهای گوناگونی صورت می گرفت، چنانکه از فتوایی که مرجع تقلید می دهد، تفسیرهای زیادی می شود: بارها حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) فرمایشاتی می فرمودند که از آنها تفسیرهای مختلفی می شد، تا آنجا که حتی ما شنیدیم که ایشان فرموده بود: من به چه زبانی صحبت کنم که تنها یک تفسیر از آن بشود! با اینکه بیان ایشان، کمال صراحت و سادگی را داشت. پس گفتار و نوشتار تنها، قابل تفسیرهای گوناگونی است. اما وقتی امام حسین آمد و در صحرای کربلا شهید شد؛ این دیگر قابل انکار نیست. دوست و دشمن بدان گواهی می دهند، مورخین آن را ضبط می کنند بعلاوه این سؤال را مطرح می کنند که ‏امام حسین‏ چرا و چگونه شهید شد؟ پس شهادت امام حسین(علیه‏‏ ‏‏السلام) شخصیتی که- علاوه بر خصایص و کمالات ذاتی که همه را شیفته او ساخته بود- روی دوش پیامبر و بر روی سینه و دامان او جاداشت و همه می دانستند که پیامبر اکرم چقدر به او محبت می کرد؛ وجدان هر حقیقت‏‏ ‏‏جویی را وامی‏‏ ‏‏دارد که درباره او مطالعه کند و بیندیشد. پس دومین کار مهم سیدالشهدا، ارائه الگوی عملی بود. ‏

‏ ‏

اسارت اهل بیت پیامبر، مکمل نهضت حسینی 

‏امام حسین(علیه‏‏ ‏‏السلام) به شهادت خود اکتفا نکرد، چون اگر خود در بدترین و فجیع ترین وضع، شهید می شد و به دنبال آن، جریان اسارت خانواده، بستگان، همسر و خواهرانش رخ نمی داد؛ باز ممکن بود فراموش گردد و یا نهضت او درست به مردم معرفی نشود. چون در آن زمان وسایل صوتی، تصویری وجود نداشت که از طریق آنها همه متوجه رخداد کربلا شوند، که چه اتفاقی افتاد و چه انگیزه ای در پس آن وجود داشت؛ تازه در این زمان که آن وسایل هست، براحتی حقایق تحریف می شود، چه رسد ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 187
‏به آن زمان که این وسایل موجود نبود و حقایق به آسانی تحریف می شد. ‏

‏وقتی امیرالمؤمنین(علیه‏‏ ‏‏السلام) - که شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند- در مسجد کوفه شهید شد، همه شنیده‏‏ ‏‏اید که وقتی اهل شام مطلع شدند که علی در مسجد کوفه، در حال نماز، به شهادت رسید؛ گفتند: مگر علی هم نماز می خواند؟! اینجاست که نقش اهل بیت ‏حسین بن علی‏،علیه‏‏ ‏‏السلام، کاملاً روشن می گردد. ‏

‏آنگاه که حضرت می خواست از مدینه به سمت کربلا حرکت کند، زن و بچه، جوانان،  خواهران و حتی همسرش، ‏رباب‏، را که تازه از بستر زایمان برخاسته بود، همراه آورد و به خود تردیدی راه نداد؛ چون عمل او بر اساس طرح و نقشه ای الهی بود. می بایست پیام او تقویت گشته، توسط خواهرش ‏زینب‏ و سایر اهل بیتش به مردم مسلمان آن زمان و سایر اعصار برسد و برای همیشه در تاریخ ثبت گردد- این کار سومی بود که امام انجام داد و برای تثبیت الگوی عملی، فداکاری، ایثار و جانفشانی در راه دین و ارزش های الهی، زن و فرزندان خویش را نیز به اسارت سپرد و حتی طفل شش ماهه اش نیز به شهادت رسید. ‏

‏ممکن است برخی تصور کنند که شهادت و خود را در معرض کشتن قراردادن، هدف است. البته چنین نیست؛ سخن این است که حضرت در مقام انجام وظیفه، با تمام وجود تلاش کرد و از اینکه در جهت دستیابی به هدف، هر مصیبتی بر یاران، خویشان و بستگانش وارد شود، باکی نداشت والاّ کشته شدن خود، هدف نبود، بلکه وسیله ای بود برای بیان حقایق و ابلاغ رسالتی که بر دوش ایشان بود. ‏

‏ ‏

نقش پیشوایان دین، در زنده داشت هدف و نهضت امام حسین 

‏این سه کار عظیم، یعنی مطرح کردن ارزشها، عرضۀ الگوی رفتاری و تثبیت آن الگو و آنگاه به صورت یک فرهنگ در آمدنش توسط اهل بیت امام حسین عملی گشت. البته پس از واقعۀ عاشورا پیشوایان دین، در راستای زنده داشتن نهضت امام حسین و ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 188
‏اهداف مقدس آن حضرت، تلاش گسترده ای داشتند، چرا که احیای هدف امام حسین، به مثابه احیای اهداف الهی است. اگر امروز مشاهده می گردد که توجه به نهضت امام حسین و هدف ایشان جزء فرهنگ شیعه و کم و بیش جزء فرهنگ اهل تسنن، بخصوص برخی از فرقه های آنها، درآمده است؛ نتیجۀ تلاش ائمه اطهار(سلام الله علیهم اجمعین) است که به صورتهای گوناگون این مهم را در اذهان تثبیت کردند. ‏

‏ملاحظه کنید، در ایام و شبهای مبارک و با فضیلتی چون، شب قدر و مبعث پیامبر، زیارت امام حسین تأکید شده است؛ مسلماً در این امر خصوصیتی وجود دارد. یا می نگریم که گاهی ائمه اطهار مردم را وامی‏‏ ‏‏داشتند که برای رفع حوایجشان، به امام حسین متوسل شوند. داستان معروفی است که حضرت ‏هادی‏(صلوات الله علیه) مریض شدند و شخصی را فرستادند که به کربلا برود و در حرم سیدالشهدا به ایشان دعا کند. گفتند: آقا شما خود، امام و معصومید. فرمود: بله، ولی خداوند اجابت دعا را زیر قبۀ جدم، ‏حسین ‏قرار داده است. ‏

‏چنان این فرهنگ در بین مسلمانان، بخصوص شیعیان، تثبیت شده که وقتی فرزندی متولد می شود، در کامش تربت امام حسین می ریزند، وقتی هم که می خواهد از دنیا برود، نهایت آرزویش این است که قدری از خاک قبر امام حسین در کفنش قرار دهند، مسلماً این فرهنگ به راحتی پدید نیامده: آن قدر در این راه تلاش شد تا این عشق و علاقه در دلهای مردم زنده بماند و ارزش شهادت امام حسین در دلهای مردم تثبیت گردد. شاعری که برای امام حسین شعر می گفت، بی حساب به او هدیه و صله می دادند. یا در باب زیارت امام حسین روایات فراوانی وارد شده، از جمله در روایتی آمده است: ‏مَن زارَهُ یَوْم العاشُوراء فَکَأنَّما زارَ اللهَ فوقَ عَرشِهِ‎[6]‎‏ هر کسی در روز عاشورا امام حسین را زیارت کند، گویی در بالای عرش، خداوند را زیارت کرده است. ‏

‏ارزش و عظمت شهادت امام حسین(علیه‏‏ ‏‏السلام) در طول تاریخ به صورت والاترین ارزش درآمد، تا آنجا که شیعیان بر خود لازم می دانند، پس از هر نمازی بر او سلام دهند. حتی برخی از بزرگان مقید بودند، هر روز زیارت عاشورا بخوانند، اکنون نیز ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 189
‏برخی چنین می کنند. فراوان اند کسانی که در طول ماه محرم و صفر و یا از اول محرم تا اربعین، هر روز زیارت عاشورا می خوانند. این توجه و اعتقاد برای این پدید آمد که آن اهداف والا و مقدس در جامعه زنده بماند و در روحیه مردم تأثیر شگرف بگذارد. اعتقاد ما که چونان اعتقاد مسیحیان نیست که می گویند: مسیح از آسمان نازل شد و فدا گردید، تا مردم به بهشت بروند! گاهی درباره امام حسین(علیه‏‏ ‏‏السلام) نیز از این قبیل سخنان شنیده می شود که باید چنین تفسیر شوند که امام حسین شهید شد، تا مردم به پاس پیروی از او وارد بهشت شوند، نه اینکه فدا شد تا مُفت و بی جهت مردم به بهشت بروند! چنانکه مسیحیان می گویند (البته آنان نیز از این سخن تفسیر و تأویل هایی دارند.) ‏

‏سخن در این است که از زمان خود رسول الله تا آخرین امامی که در بین مردم بسر برد، تلاش گسترده ای شد تا مسأله «کربلا» در جامعۀ اسلامی زنده، فعال و مؤثر بماند. آیا این کار عظیم برای این بود که ما گریه کنیم و به بهشت برویم؟ پس جملۀ: ‏یٰا لَیْتَنی کُنْتُ مَعَکمْ فَافُوزَ مَعَکُم؛‏ که در زیارت وارث می خوانیم، به چه معناست. آیا این جمله به معنای ارائه الگو نیست، تا دیگران از او تبعیت کنند؟‏

‏پس اصل جهاد، شهادت، ایثار، فداکاری و گذشت از جان، مال و ناموس، ارزشهایی بودند که توسط امام حسین، در جامعۀ اسلامی احیا و تثبیت شدند. اگر حرکت و نهضت امام حسین در آن سطح از عظمت نمی بود، حتی یک دهم از آن دستاوردها حاصل نمی گشت. امام حسین(علیه‏‏ ‏‏السلام) علاوه بر فداکاری، ایثارگری و جانفشانی، در هر مناسبتی حقایقی را، در قالب گفتار و نوشتار، بیان می کرد: آنگاه که می خواست ‏مسلم بن عقیل‏ را به عنوان نایب خویش، برای حکومت کوفه بفرستد، مردم کوفه را به او معرفی کرد و فرمود: «شاید من و تو در این راه شهید شویم» و نیز در نامه ای خطاب به مردم کوفه نوشت:‏

 ... فَلَعَمْری ما الامٰام الاّ العٰامِل بالکِتٰابِ و القٰائمُ بالقِسْط و الدّایِن بِدین الحق و الحٰابسُ نَفْسَه عَلیٰ ذاتِ اللهِ‎[7]‎.‏ به جان خودم سوگند، امام کسی است که به کتاب خدا عمل کند، ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 190
‏عدالت را بر پای دارد و پیرو دین حق باشد و خود را وقت خداوند کند. او به جامعه و مسلمانان فهماند که هر‏‏ ‏‏کس با زور و با نیرنگ حکومت را به دست گیرد، شایستگی حکومت ندارد. کسی شایستۀ حکومت بر مردم است که رفتارش بر اساس حق باشد و خود را وقف خداوند کند. ‏

‏ ‏

نقش مجالس سوگواری و عزاداری در زنده ماندن اهداف‏ نهضت حسینی

‏گرچه امام حسین(علیه‏‏ ‏‏السلام) در هر مناسبتی، چه در خطبه ها و چه در گفتگوی با افراد و در وصیتنامه‏‏ ‏‏ها، انگیزه خود را بیان می کرد و البته این به نوبۀ خود مؤثر بود، اما اگر در کنار آن، تدوین تاریخ عاشورا و بر پایی مجالس سوگواری نمی بود، این بیانات و اهداف به ما نمی رسید: در همین مجالس عزاداری که به یاد امام حسین بر پا می گردد، اهداف مقدس نهضت عاشورا مطرح می شود. ‏

‏از عوامل بقای نام امام حسین و اهداف او در دل مردم، عاطفه و علاقه شدیدی است که مردم به سیدالشهدا دارند و با یادآوری مصایب آن حضرت و گریستن بر او و هیجانات روحی است که این عواطف همچنان در دلها زنده می ماند؛ بدین جهت امام راحل می فرمود: «عزاداری سنتی را حفظ کنید» اگر صرفاً در مراسمی سنگین دور هم بنشینیم و مصیبتی نیز ذکر شود و دستی نیز به سینه زده شود، عواطف تحریک نمی شود، وقتی هیجانات عاطفی برانگیخته می شود و مردم به عشق امام حسین، دیوانه‏‏ ‏‏وار به حرکت در می‏‏ ‏‏آیند؛ جامعه متوجه امام حسین می شود. از این جهت امام می فرمود: عزاداری سنتی و روضه خوانی باید باقی بماند. این به جهت تأثیر عمیق عزاداری در روح مردم و نقش آن در زنده ماندن آن ارزشهاست. با نوشتن مقاله و یا سخنرانی آرام، این نتایج به دست نمی آید، برای جاودانه ماندن یاد امام حسین و اهداف مقدس او و تأثیر عمیق آنها، باید عواطف تحریک شود و هیجانات به وجود ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 191
‏آید. ‏

‏ما می نگریم که از هنگام شهادت امام حسین(علیه‏‏ ‏‏السلام) همین عوامل- عشق به حق و امام حسین و برانگیخته شدن عواطف و انزجار از ستم قاتلان شهیدان کربلا- آثار خود را بر جای گذاشت: نهضت توابین و سپس نهضت های دیگر، مثل قیام علویّون و سادات حسنی و دیگران که یکی پس از دیگری رخ داد، بازتاب قیام عاشورا بود. اینها شکوفه هایی بود که این درخت از خود ظاهر ساخت. ‏

‏ ‏

نهضت امام خمینی، ثمره قیام امام حسین 

‏در طول بیش از هزار و سیصد سال، این درخت آبیاری شد و هر روز برگی تازه درآورد و شکوفه هایی داد؛ اما طولی نمی کشید که برگها زرد می شد، شکوفه ها می ریخت و گلها پرپر می شد و میوه کامل نمی داد؛ چون کاملاً به بار ننشسته بود، درختانی که تازه به بار نشسته اند، در طول سالهای اول، اندک میوه می دهند، اما پس از گذشت چند سال، کاملاً به بار می نشینند و میوه مطلوب و کامل می دهند، درخت نهضت امام حسین‏‏ ‏‏(علیه‏‏ ‏‏السلام) از همان اول، آثار خود را عرضه داشت و این نشان داد که حرکت‏ امام حسین‏ بر اساس طرح و برنامه ای صحیح و موفق انجام گرفت. اما در طول سیزده قرن، ثمرات بایسته و نهایی خویش را به بار ننشاند؛ چون بنا نبود نتایج عملی آن نهضت، با جبر و زور در جامعه تحقق یابد. می بایست آگاهی و شعور مردم به سرحد خود می رسید، تا حقایق را بخوبی درک کنند و آماده شوند تا حداکثر استفاده را از این نهضت ببرند. ‏

‏سیزده قرن طول کشید، تا این درخت به بار نشست و میوه مطلوب و کامل عرضه کرد! و آن وقتی بود که شخصی از تبار‏ حسین بن علی‏، به نام او و برای احیای هدف او قیام کرد؛ او کسی نیست جز امام خمینی(رحمة الله علیه) و همه می دانید که شروع نهضت و سخنرانیهای ایشان، در ایام محرم بود: 15 خرداد سال 42 مصادف بود با 12 ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 192
‏محرم. اولین سخنرانی کوبنده امام نیز در روز عاشورا ایراد شد. این خود نشان داد که این نهضت چه ارتباطی با عاشورا دارد. نشان داد که درختی که هزار و سیصد سال پیش نشانده شد، گاه بار دادنش رسیده است. ‏

‏در طول هزار و سیصد سال، تحلیل و تفسیرهای گوناگونی، توسط علما و محققان در ارتباط با آن رخداد عظیم تاریخی، بیان گردید و به رشتۀ تحریر درآمد که هر یک پرده ای از حقیقت نهضت عاشورا بر می‏‏ ‏‏گرفت و روز به روز بُعدی از آن روشن می گشت. تا اینکه با نهضت امام خمینی (حقیقت نهضت عاشورا) کاملاً آشکار گشت: روشن گردید که چرا امام حسین شهید شد و چه طرح و برنامه ای داشت و اینکه برنامه و طرح او قابل اقتباس و نمونه‏‏ ‏‏برداری است. ثابت شد که اگر جامعه آمادگی داشته باشد و شرایطی شبیه شرایط عصر امام حسین(علیه‏‏ ‏‏السلام) فراهم گردد، می شود از آن نهضت اقتباس کرد. ‏

‏در عصر طاغوت، اسلام در سراسر جهان تحریف می شد. در مرکز تشیع، روز به روز، چهره اسلام دگرگون می گشت، حقایق آن به فراموشی سپرده می شد. شرایط پذیرای کسی بود که بیاید و پرچم اسلام را برافرازد. حرکتهایی به نام «مبارزه با استعمار و استبداد»، «طرفداری از ملیت»، ‏ناسیونالیسم ‏و از این قبیل، زیاد رخ می داد و گاهی از نیروهای مذهبی نیز استفاده می کردند؛ اما کسی نبود که به نام اسلام واقعی قیام کند. پیش از این من گفته‏‏ ‏‏ام که یکی از بهترین راههای شناخت شخصیت امام، واژه‏‏ ‏‏شماری کلمات ایشان است. اگر مجموع سخنرانیهای امام را به کامپیوتر بدهند، به نظر من بیشترین واژه ای که در کلمات امام به کار رفته است، واژه «اسلام» و «خداوند تبارک و تعالی» است. این دو کلمه، بیش از سایر واژه ها در سخنان امام به کار رفته است. البته، در ارتباط با اسلام، مطالب دیگری نیز مطرح می شد؛ اما تکیۀ اصلی ایشان روی اسلام و نام خداوند بود. ‏


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 193
امام، رویاروی با یک وظیفۀ بزرگ تاریخی 

‏به واقع قیام امام خمینی، در راستای تحقق بخشیدن به پیام امام حسین بود که فرمود: ‏أیُّها النّاسُ، انَّ رسُولَ اللهِ قالَ: مَن رَایٰ سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاً لِحُرُمِ اللهِ، ناکثاً لِعَهْداللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسولِ اللهِ، یَعْمَلُ فی عبادِ اللهِ بالْاِثْمِ و العُدوٰانِ، فَلَمْ یُغَیِّر علِیْه بفعلٍ وَ لا قَوْلٍ؛ کانَ حقاً علی اللهِ ان یُدخِلَهُ مَدْخِلَه‏ ... ‏‎[8]‎

‏ای مردم، پیامبر خدا فرمود: هرکس بنگرد سلطان ستمکاری را که حرامهای خدا را حلال می کند، عهد خدا را می شکند و برخلاف سنت پیامبر رفتار می کند و در بین مردم به گناه و تجاوز دست می یازد؛ و با رفتار و گفتار خویش باعث نگردد رفتار آن سلطان تغییر کند، خدای را سزد که او را به همان جایی (جهنم) داخل سازد که آن سلطان ستمکار را داخل می سازد. امام نمی فرماید: تنها یک شخص وظیفه دارد در برابر سلطان ستمکار بایستد و یا نمی گوید قیام و مبارزه علیه سلطان ظالمی چون یزید، تنها وظیفه من بود و دیگری چنین وظیفه ای ندارد؛ چنانکه برخی تصور کرده‏‏ ‏‏اند! بلکه امام، پرده از یک وظیفۀ تاریخی و رسالت همگانی برمی‏‏ ‏‏گیرد که اگر در جامعۀ اسلامی، حکومتی احکام اسلام را زیر پا می گذارد، علناً با احکام اسلام و رفتار و سنت پیامبر مخالفت می ورزد؛ هیچ‏‏ ‏‏کس حق ندارد سکوت کند. اگر کسی سکوت کند و در برابر او دست به قیام نزند و باعث نگردد در رفتار او تغییر رخ دهد و او را سر جایش ننشاند، خدا آن شخص را نیز با حاکم فاجر و ستمکار محشور می سازد (معلوم می شود او به کار سلطان راضی بوده است.) ‏

‏پس این یک وظیفۀ همگانی است و به رو عاشورا اختصاص ندارد. از اینجا بود که شعاری چون ‏کُلُّ یَوْمٍ عاشُورا و کُلُّ ارضِ کربلاء‏ پس از شهادت امام حسین، همواره بر سر زبانها بود و نیز جملاتی چون، ‏هَیْهٰات مِنَّا الذِّلَة و: انّی لٰا اری الموْت الاّ السعادة و الحَیٰوة مع الظّالمین اِلّا بَرما‎[9]‎‏ من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز ملامت نمی بینم. ‏


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 194
‏در طول هزار و سیصد سال از حالات و روحیات امام حسین و نهضت عاشورا و شهادت اصحاب و یاران حضرت و اسارت اهل بیت، فراوان گفته اند و نوشته اند. از جملۀ حقایقی که تاریخ در سینۀ خود سپرده است، گفتگوهایی است که بین امام و نزدیکانش رد و بدل شد؛ از جملۀ آنها گفتگوی امام حسین و‏ علی اکبر‏ در بین راه کربلاست: لحظاتی بر روی اسب، خواب امام را در ربود، از خواب برخاست و فرمود:‏ اِنّا لله و انّا الیهِ رٰاجعُون و الحَمْدُلله ربِّ العالَمین.‏ علی اکبر نزد، پدر آمد و عرض کرد: پدرجان، چرا خدای را سپاس گفتی و کلمه استرجاع بر زبان جاری ساختی؟ امام فرمود: در خواب دیدم هاتفی ندا می دهد: این کاروان در حرکت است و مرگ آنها را تعقیب می کند. علی اکبر عرض کرد‏: اَلَسْنا عَلَی الحَقِّ؟‏ آیا ما بر حق نیستیم؟ امام فرمود: بله، به خدا قسم ما بر حقیم. علی اکبر عرض کرد‏: فَانَّنٰا اِذاً مٰا نُبٰالی اَنْ نَمُوتَ مُحقّین؛‏ در این صورت باکی نداریم که بر حق باشیم و بمیریم‏‎[10]‎‏. آن نوجوان سیزده ساله، ‏قاسم بن حسن‏، نیز در شب عاشورا وقتی امام از شهادت خود و یارانش سخن می گوید، عرض می کند: عموجان من نیز کشته می شوم؟ امام فرمود: عزیزم، مرگ در کام تو چگونه است؟ عرض کرد: ‏اَحْلیٰ من اَلْعَسَلِ؛‏ از عسل شیرین‏‏ ‏‏تر است.‏‎[11]‎

‏این همه فداکاریها، ایثارگریها، جانفشانیها و بالاخره اسارت اهل بیت عصمت و طهارت، اسلام را بیمه کرد. اگر آن نهضت و حرکت نبود و نیز تداوم آن نهضت و زنده داشتن آن، توسط اهل بیت و پیشوایان دین نبود، امروز ما سخنی از اسلام نمی شنیدیم. حال اگر سیره امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) را با سیره و حرکت امام حسین مقایسه کنید، خواهید دید، او نیز به مانند جدش از اسلام و ارزشهای الهی سخن می گفت. او نیز در سخنان و اعلامیه‏‏ ‏‏هایش، از ایثار، فداکاری، حفظ ارزشها و والایی ها و مبارزه با ظلم و ستم بر ایمان می گفت. در رفتار و در پیگیری اهداف مقدسش با استقامت و استوار بود؛ باکی از مرگ نداشت و هر لحظه آماده شهادت و در آغوش گرفتن مرگ بود. به یقین در دل آرزو داشت، که ای کاش، به فوز شهادت نایل می گشتم. ‏


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 195
‏فرزندانش نیز راه او را طی کردند: چه فرزند بزرگ ایشان که در زمان حیات امام، به شهادت رسید و چه مرحوم حاج سید احمد آقا(رحمة الله علیه) که به سوگ او نشسته‏‏ ‏‏ایم و از خدای متعال درخواست می کنیم که روح او را با روح پدر و اجدادش محشور فرماید. ‏

‏امیدواریم، خانواده مکرم امام راحل، این بیت شریف و ارجمند، صبیه های حضرت امام و ذریۀ پاک او، همان راهی را بروند که ذریۀ سیدالشهدا پیمودند. پاسدار آن ارزشها و مروج عقاید، احکام و اخلاق اسلامی باشند. روح ظلم‏‏ ‏‏ستیزی و مبارزه با کفر و انحراف را هم در خود و هم در دیگران تقویت کنند. امیدواریم خدای متعال، هر روز و هر ساعت، بر درجات امام و هم بر توفیقات اهل بیت ایشان بیفزاید و به همه ما توفیق بدهد که راه او را ادامه دهیم و به وظایفمان عمل کنیم. 


والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 196
پی نوشت ها:

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 197

  • .ـ بحارالانوار، ج 5، ص 80.
  • .ـ کهف / 29.
  • ـ این بیت در شمار اشعاری است که ابن الزبعری در جنگ احد سرود و یزید پس از تصرفاتی در آن شعر، در حضور اسیران کربلا و سر مقدس امام حسین، با خود زمزمه کرد:
  • لَیْتَ اَشْیٰاخی ببَدرٍْ شَهِدُوا                                                    جَزَعَ الْخَزرَجِ مِنْ وَقْعِ الاَسَل
  • لاهَلُّوا و استَهلُّوا فَرَحاً                                                          ثُمَّ قٰالُوا یا یَزیدُ لا تُشَلْ 
  • قَدْ قَتَلْنٰا القَوْمَ مِن سٰادٰاتِهِمْ                                                   وَعَدَلْنٰاهُ بِبَدْرٍ فَاعْتَدَلْ 
  • لَعِبَتْ هٰاشِمُ بِالمُلْکِ فَلٰا                                                        خَبَرٌ جٰاءَ وَ لٰا وَحُیٌ نزل
  • لَسْتُ مِن خِنْدَفِ ان لَم اَنتَقِمْ                                                مِنْ بنی اَحْمَدَ مٰا کٰانَ فَعَلَ
  • ای کاش گذشتگان من که در جنگ بدر به خاک و خون غلتیدند و بیچارگی و زبونی قوم خزرج را مشاهده کردند، اکنون را می دیدند. و از فروغ شادمانی می درخشیدند و می گفتند: ای یزید دستت شل مباد. آری بزرگان آنان را کشتیم و حادثه بدر را جبران کردیم. بنی هاشم با سلطنت بازی کرد و نه خبری از قیامت و نه وحیی در کار است. از قبیله «خندف» نباشم اگر از کارهای فرزندان احمد انتقام نگیرم.
  • .ـ الغدیر، ج 10، ص 278.
  • .ـ بحارالانوار، ج 28، ص 220.
  • .ـ وسایل الشیعه، ج 10، باب 51، ص 366، ح 5.
  • .ـ تاریخ طبری، ج 4، ص 262.
  • .ـ تاریخ طبری، همان، ص 304.
  • .ـ بحارالانوار، ج 44، ص 192.
  • .ـ بحارالانوار، همان، ص 379.
  • .ـ نفس المهموم، ص 122.