سید محمد موسوی بجنوردی

سخنرانی آیت ‏الله موسوی بجنوردی

سخنرانی آیت الله موسوی بجنوردی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح الّتی حلّت بفنائک علیک منّی سلامُ الله اَبداً ما بقیتُ وَ بَقیَ اللّیلُ و النَّهار و لا جَعَلَهُ الله آخر العهد مِنّی لزیارتکم السلام عَلَی الحسین و عَلیٰ علی بن الحسینَ و علیٰ أولادِ الحسین و عَلیٰ اصحاب الحسین

‏ ‏

‏تقارن حماسه بزرگ عاشورای حسینی(صلوات الله و سلامه علیه) و ششمین سالگرد رحلت بزرگ پیشوای جهان اسلام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) را به خواهران گرامی و برادران عزیز خودم تسلیت عرض می کنم. ‏

‏امسال با فقدان برادر بزرگوارم یگانه یادگار حضرت امام حضرت حجت‏‏ ‏‏الاسلام و المسلمین آقای حاج احمد آقا خمینی(رضوان الله تعالی علیه) غم ما مضاعف است. که امیدوارم روح طاهرش در اعلیٰ علیّین متنعم است. ‏


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 161
‏من مختصری از نهضت سیّدالشهدا(سلام الله علیه) و علل قیام آن حضرت ذکر می کنم بعد مسأله انقلاب اسلامی و مسأله ولایت را تا حدودی، ان‏‏ ‏‏شاءالله اگر وقت باشد عرض می کنم. ‏

‏بعد از هلاکت معاویه دو حزب نیرومند در کوفه بودند: یکی حزب اموی، دیگری حزب علوی، اکثریّت کوفه را حزب علوی تشکیل می داد شاید اینطوری که مورّخین معتبر ذکر می کنند. در حدود هشتاد درصدد کوفه پیروان حزب علوی بودند چون ساختار شهر کوفه در آن زمان طوری بود که یک نظام قبیله ای در آنجا حاکم بود و از قبایل مختلف تشکیل می شد و مقداری هم از ارتش ایران که در جنگ قادسیه شکست خورده بودند در کوفه بودند که آنها هم جزء حزب علوی بودند. در این راستا جلسه عظیمی در همان روز خبر هلاکت معاویه از بزرگان شیعه و حزب علوی در منزل سلیمان ابن صرد خزاعی تشکیل شد و در آن سمینار به اتّفاق آرا نظرشان این شد که با یزید بن معاویه بیعت نکنند و اعلام جنگ نکنند و بیعت با سیّدالشهدا(سلام الله علیه) بکنند. این همزمان بود با هجرت سیدالشهدا، سلام الله علیه، به مکّه. در این رابطه نامه های زیادی فرستادند با افراد مختلف در حدود دوازده هزار نامه رسید از بزرگان قبایل کوفه. بعد از این نامه ها سیّدالشهدا(سلام الله علیه) مسلم بن عقیل پسر عموی خودش را به عنوان رسول خود به کوفه اعزام فرمود که گزارش کلی از وضع کوفه بدهد و ضمناً هم بیعت بگیرد برای ایشان. ایشان هم که وارد کوفه شدند استقبال فوق‏‏ ‏‏العاده ای شد. اکثر مردم کوفه با او بیعت کردند و بیعت تنها نبود بلکه بیعتی بود همراه با مسأله اعلان جنگ علیه حکومت اموی و تشکیل حکومت اسلام به امامت و ریاست حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) نتیجه این جریان را ایشان گزارش داد به سیّدالشهدا و ایشان بعد از خطبه های فراوان- که وقت ندارم ذکر کنم چه جریاناتی رخ داد و چه بازیهای سیاسی از طرف دشمنان رخ داد حالا آنها باشد آنها را باید محلّلین تاریخ مسأله را بگویند- تا اینکه حضرت به طرف کوفه آمد از آن طرف ابن زیاد با آن کیفیت خاص که مورخین ذکر می کنند وارد کوفه شد. بعد از آن دستگیری هانی بن عروة و سپس خروج ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 162
‏حضرت مسلم(ع) در غیر از موعد مقرر که مجبوراً در غیر از موعد مقرر ایشان اعلام جنگ کرد و مع الأسف الشدید در این اعلام جنگ پیروز نشدند و به همان کیفیت که می دانید حضرت مسلم(ع) را اسیر کردند و سپس ایشان را به شهادت رساندند و جای تأسف است موجودی همچون ابن زیاد که در جریان کربلا بیست و یک سالش بود و به زبان عربی هم مسلط نبود چون مادرش مرجانه آنطوری که مورخین می گویند ایرانی و مجوسی بود مثلاً الحمدلله را درست نمی توانست تلفظ کند می گفت الحمدالله. «ح» را درست نمی توانست تلفظ بکند عین را همزه تلفظ می کرد قاف را کاف تلفظ می کرد به طوری که شعرای عرب هجو او را گفته اند و بالاخره با این کیفیت بیست و یک سال عمر، بی سواد و بر حسب نقل مورخین مُسلِم هم نبود چون مادرش مسلمان نشد، مجوسی بود. با این ویژگیها باید بیاید کوفه، تمام نیرو را به دست بگیرد در یک شهری که هشتاد درصدد این شهر از حزب علوی بیعت می کرد و تمام رؤسای قبایل اکثر سرشناسهای قبایل جزء طرفداران حزب علوی بودند که از سابق معروف بود به کوفه الجُنْدَ، با صدهزار رزمنده کوفه ارتش تشکیل می شود و اکثر فرماندهان این ارتش جزء حزب علوی بودند و جزء طرفداران حضرت ابی عبدالله الحسین(سلام الله علیه) بودند. ‏

‏لکن با توجه به آن بازیهای سیاسی آن نهضت عظیم و مقدس شکست خورد- البته عللی دارد که من الآن اینجا نه خودم مرد میدانش هستم و نه وقت هست- تا اینکه سیدالشهدا(سلام الله علیه) تشریف آوردند به آن کیفیتی که در کربلا مجبور به اقامت شدند و به همان کیفیت شهید شدند. بعد از آن اتمام حجتها و آن صحبتها، ما می بینیم مسأله اسارت اهل بیت را بخصوص حضور حضرت زینب(سلام الله علیها) یک نقش اساسی در پیروزی انقلاب سیّدالشهدا(سلام الله علیه) دارد بویژه محاوره ای که در جلسه ابن‏‏  ‏‏زیاد رخ داد، ابن زیاد به حضرت زینب(س) گفت: ‏الحمدللهِ الّذی فَضَحَکُمْ وَ قَتَلَکُمْ و ابطل احدوثتکم‏ زینب فرمود: ‏الحمدللهِ الذی اکرمنا بنبیه و طهرنا مِنَ الرّجس تطهیرا إنَّمٰا یفتضح الفاسق و یکذِّبُ الفاجِرِ و هو غیرنا یابن مرجانَه. 

‏شما این را تصور بکنید در آن موقف ابن زیاد که آدم کشتن برای او مثل آب خوردن ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 163
‏بود، یک آدم سفّاک که لذت می برد از آدمکشی و زنی که این قدر مصایب دیده بود، این‏‏ ‏‏قدر محنتها کشیده بود لکن مانند کوه بر سر ابن زیاد فرود آمد ‏إنّما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا یابن مرجانه.‏ در عرب بدترین فحش این است که شخص را به اسم مادر صدا کنند. این کنایه از مسأله دیگر است. ابن زیاد خواست که جرح عواطف حضرت زینب را بکند در جواب گفت: ‏کیف رأیت فعل الله باخیک،‏ حضرت زینب در جواب فرمود: ‏ما رأیتُ الا جمیلا، هولاءِ قومٌ کتبَ الله علیهم القتل فبرزو الی مضاجعهم، و سیجمع الله بینک و بینهم فتحاج و تخاصم فانظر لمن الفلج یومئذٍ ثکلتک امک یابن مرجانه. 

‏مادرت به عزایت بنشیند یابن مرجانه، شما ببینید این کلمه چقدر بزرگ است. اولاً عرفان به اوج خودش می رسد که می گوید: ‏ما رأیت الا جمیلاً‏، بعداً دنبالش محکم ترین ضربه را به ابن زیاد وارد می کند. همانجا ابن زیاد دیگر مرعوب او شد. این ابن زیادی که آدمکشی برای او مثل آب خوردن بود، بکلی مرعوب شد. که دیگر خوب می بینید این هم موقف حضرت زینب(س) در آنجا و در شام، در خود مدینه که بحق حضور آن بانوی مجلله متمم انقلاب حضرت سیدالشهدا(سلام الله علیه) بود که جرجی زیدان می گوید: ‏بطلة کربلاء عقیلة الهاشمیین‏ از مجموع نامه هایی که سیدالشهدا به بصره و کوفه نوشت حضرت سیّدالشهدا همانطوری که امام راحل می فرمودند نظرشان این بود که حکومت اسلامی تشکیل بدهد. آنکه از مدینه هجرت کرد به مکه و بعد هم از مکه به طرف کربلا می آید که بیاید کوفه، هدف سیدالشهدا تشکیل حکومت اسلامی و از بین بردن حکومت فساد و ظلم و گسترش عدل و حاکمیت قانون و عدالت اجتماعی در جامعه بود. بله هدف طوری بود که مسأله فقط این است که اگر پیروزی ظاهری نبود به هر قیمتی ایشان انقلاب را شروع کردند و انقلاب هم که شروع شد چون فی سبیل الله بود خود نفس قیام پیروزی همراهش بود و این معنی غلط است که بگویم ایشان پیروز شد یا نشد. چون بحث در اینجا غلط است. قیامی که فی سبیل الله باشد، از همان ابتدایش پیروزی است، شهید بشود پیروز است آن طرف را از بین ببرد پیروز است. در تمام ابعادش ما می بینیم که پیروز است، و بعد از شهادت سیدالشهدا هر قیامی که ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 164
‏می شد شعارشان یا لثارات الحسین بود. اصلاً یگانه شعار در انقلابهایی که رخ می داد این بود. ‏

‏پس ما می بینیم هدف اصلی قیام سیدالشهدا(س) تشکیل حکومت اسلامی است به همان معنای حقیقی خودش، و به طور مقدمه عرض می کنیم که پیغمبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) اضافه بر اینکه ولایت تکوینی دارند و نیز انسان کامل هستند یعنی مساس علمی دارند با لوح محفوظ که همان وجود جمعی قرآن قبل از تنزل به عالم کثرت (سور و آیات) و نیز واسطه در فیض اند و مجرای اراده الهی هستند، ‏ارادة الله تهبط فیکم و تصدر عنکم ‏این معنا منحصر به فرد است، اینها نیابت بردار نیست. قابل غصب شدن نیست، منحصر در چهارده معصوم(سلام الله علیهم) است که ما در امت اسلام بهشان قائل هستیم. البته در امم قبل مثل حضرت ابراهیم(ع) هم همینطور بوده است. حضرت عیسی، حضرت موسیٰ ما اعتقادمان این است که همیشه باید یک ولی الله الاعظم باشد که واسطۀ فیض باشد. این مسائل اعطایی نیست - اینها تکوینی است. امّا آن ولایت تشریعی که در پیغمبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) می بینیم سه جنبه در پیغمبر اکرم(ص) بود؛ مسأله نبوت در رسالت، اوامر و دستوراتی که در این مقام می دادند. ‏بما أَنَّهُ رسُولُ الله و بما أَنَّهُ احکام الله‏ را تبلیغ می کردند، ‏ما علی الرسول الا البلاغ‏، احکامی را که تشریع می شد به وسیله پیغمبر اکرم(ص) به جامعه ابلاغ می شد. این مقام، مقام رسالت است. یا ائمه اطهار تبلیغ احکام را به جامعه می کردند. این نبوّت تشریعی یا ولایت تشریعی یا خلافت تشریعی یا امامت تشریعی است. یک مقام دیگری داشتند مقام مسأله زعامت و حکومت و امامت. ‏

‏پیغمبر اکرم اضافه بر اینکه رسول الله بودند امام المسلمین هم بودند، زعیم المسلمین هم بودند. ولی امر مسلمین هم بودند، حاکم المسلمین هم بودند و از طرف خداوند سبحان در رأس حکومت اسلامی نصب شده بودند. ما می بینیم أئمه اطهار(ع) هم همۀ اینها منصوب اند. شخص امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) که در غدیر خم منصوب شد. ‏یا ایها الرسول بلغ ما اُنزِلَ الیک من ربک ...‏ ‏


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 165
‏بقیّه ائمه هم به وسیله روایات قطعی الصدور اینها منصوب اند از طرف ذات باریتعالیٰ. مقام سوّم پیغمبر اکرم و ائمه اطهار(سلام الله علیهم اجمعین) در مسأله قضاوت و فصل خصومت است. ‏

‏رسول الله اضافه بر اینکه حاکم المسلمین بود. قاضی هم بود. ائمه اطهار هم همینطور. این سه مرحله از ولایت تشریعی را می بینیم در عصر غیبت که نظریه امام راحل(رض) که قائل به ولایت فقیه بود و ولایت مطلقه را قبول داشت در کدام مرحله ایشان قائل بودند، در مرحله اول همانطوری که گذشت محصور است در چهارده معصوم(ع) آنها امامت تشریعی داشتند و آن هم قابل نیابت نیست در آن مرحله قائم به شخص است. اما مسألۀ تبلیغ احکام اسلام همانطوری که پیغمبر اکرم(ص) می گفت خدا چنین فرموده، حکم خدا چنین است. یا امیرالمؤمنین(ع) می فرمود که حکم خدا چنین است. فقهای عظام در عصر غیبت یا ولی فقیه هم این شأن را دارد که بیان احکام خدا را بکند. اما ما می بینیم که به همین جا بسنده نمی گردد، مسأله حکومت و ولایت هم هست. ما اعتقادمان این است که اسلام سیستم حکومتی دارد. همانطوری که امام راحل(رحمة الله علیه) می فرمودند اسلام اینطور نیست که جامعه را رها کرده به حال خودشان که هر کاری می خواهند بکنند. بله یک دینی آورده و احکامی را بیان کرده است و جامعه باید احکام اسلام را پیاده کنند. بلکه اسلام اضافه بر اینکه قانون و مکتب دارد سیستم حکومتی هم دارد و آن مسأله حکومت قانون بر مردم است. ما می بینیم آنی که در اسلام به آن اهمیّت داده می شود مسأله قانون است، و تنها قانون است که بر جامعه حکومت می کند، و چون ما نظرمان این است که قانونگذار حقیقی و مشرّع در اسلام ذات باریتعالی است، قانونیت هر قانونی و نیز مشروعیت هر قانونی این است که به ذات باری تعالی گردد. اگر خود پیغمبر اکرم(ص) حکمی را بیان کند به وحی منتهی می گردد ‏و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحیٌ یوحیٰ‏ اگر ائمه اطهار(سلام الله علیهم) باشند به وسیله الهام به آن بیان می شد که این معنی نیز به ذات باریتعالی منتهی می گردد، آن طور نبود که از خودشان اینها بتوانند تشریع قانون بکنند. ما معتقدیم در ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 166
‏اسلام منحصراً قانونگذار ذات باری تعالیٰ است. بنابراین به یک معنا وقتی که می گوییم قانونگذار ذات باری تعالی است و سیستم حکومتی در اسلام حکومت قانون بر مردم است یعنی در حقیقت الله حکومت می کند در جامعه اسلامی. آنی که در حقیقت حاکم است، ذات باری تعالی است. آن است که مشرّع است، بقیه هم مجری قانون هستند. ما می بینیم امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) از سال 42 که رسماً نهضت روحانیت به رهبری ایشان شروع شد از اول مواضعش را بیان کرد که ما می خواهیم احکام اسلامی پابرجا بشود، حدود اسلام تعطیل شده است، حلال خدا حرام شده، حرام خدا شده است. احکام اسلام را بازیچه گرفته اند. اینها را رسماً اعلام کرد. همه جریان را خبر دارید که در قبل از 15 خرداد ایشان را ربودند. مدّتی ایشان در زندان بودند، بعد از اینکه مجدداً آزاد شدند، در سال 43 هم مجدداً آن مسأله مصونیت آمریکایی ها پیش آمد و آن سخنرانی مفصل را کردند که ایشان را به ترکیه تبعید کردند. من این را از خود ایشان شنیدم حالا نمی دانم فرزندان گرامیشان اطلاع دارند یا نه ایشان به مرحوم پدرم(رضوان الله تعالی علیه) فرمودند:- چون با ایشان خیلی خصوصی بودند- من که ترکیه رفتم آن مفاتیح‏‏ ‏‏الجنانی که همراه من بود، در آن صفحه آخر نام فرزندانم را نوشتم، پسرها و دخترها را، که اسم اینها را فراموش نکنم. این مقدار آمادگی داشت که سالهای سال در تبعید باشند. شما اگر صحبتهایشان و مواضعشان را ملاحظه فرمایید یک قدم عقب‏‏ ‏‏نشینی نکردند. از روز اول که صحبت کردند همان سال 42 و سال 43، بعد که به نجف تشریف آوردند آن سخنرانیهایی که در نجف شروع کردند همه در امتداد صحبتهای قبلی بود. بله وقتی که به نجف تشریف آوردند درس را شروع کردند. روز چهارم بود که ایشان درس را شروع کرد. در مبحث ولایت فقیه بحث مفصلی راجع به حکومت اسلامی و اینکه نیاز به حکومت هست و سیستم حکومت چطوری است اینها را ایشان بحث کرد که جداگانه من یادم می آید که دوستان این را به عربی ترجمه کردند و به شهرهای عراق، به جوانهای عرب حتی به کشورهای عربی دیگر هم مثل لبنان و سوریه و عربستان فرستاده می شد. یک تحرکی در نسل جوان در اوایل سال 45 شروع ‏
کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 167
‏شد. ‏

‏بنابراین انقلاب اسلامی ایران - که با نهضت روحانیت از سال 42 شروع شد تا پیروزی نهایی 57 - بر اساس الهام گرفتن از قیام سیدالشهدا، سلام الله علیه، و عاشورای حسینی بود و بر اساس ولایت بود؛ یعنی عاملی که سبب پیروزی انقلاب اسلامی شد ولایت فقیه بود. شما اگر تاریخ را نگاه کنید نهضتهایی که روحانیون  بزرگ در مقاطع مختلف پرچمدارش بودند ما می بینیم هیچ وقت به پیروزی نهایی نرسید، مال این است که مسأله ولایت فقیه آنطوری که امام ترسیم کرد و بعد مسأله قانون اساسی را مترتب بر مسأله ولایت فقیه کردند ما می بینیم هیچ کدام از این بزرگان ما این کار را نکردند و لهذا در وسط راه انحرافاتی رخ داد. آن هدف اسلامی مثل نهضت مشروطه را ابتدا بزرگان علمای نجف اعلان کردند. خوب دیدید که کار به جایی رسید که آن یفرم مسیحی ارمنی رئیس نظمیه تهران شد و مرحوم شهید بزرگوار شیخ فضل‏‏ ‏‏الله نوری را گرفت و اعدام کرد. آخر مشروطه به اینجا رسید که مرحوم آقای آخوند هم بنا بود صبح فردا حرکت کند به سمت ایران. حالا آن هم از چیزهایی است که در تاریخ مجهول مانده است، حتی خود آقازادۀ ایشان در نجف اشرف بود می گفت ما هم نمی دانیم چی شد. نصف شب دیدیم سکته کرد و فوت کرد. حالا چه شکلی فوت کرد؟ چه کسی سبب شده؟ این از چیزهایی است که بر همه مجهول مانده است و یکی از مجهولاتی است روی مجهولاتمان. ما می بینیم که در انقلابها همه اش انحراف شد اما سرّ اینکه این انقلاب ما از ابتدا تا انتها هیچ انحرافی درش رخ نداد اولاً مسأله وحدت رهبریت بود- خیلی مهم است که رهبریّت واحد که تمام ملت او را به عنوان رهبر قبول داشتند و یک رهبر آگاه روشن الهی- من اینرا عرض کردم اما بعضی چیزها را خود امام راحل می فرمود تکرارش اشکالی ندارد. ‏

‏یک خاطره ای برای شما نقل بکنم برای اینکه متوجه بشوید که این موجود الهی، آدم روشن و با ذکاوت، که فی الحقیقه شعله ای از ذکاوت بود، حالا غیر از اینکه رابطه الهی داشت. در ماه محرم خدمتشان پاریس بودم، آن هتلی که بودیم در خود شهر پاریس ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 168
‏بود. صبح دو نفر آمدند که با ما ملاقات کنند یک خانمی بود و یک آقای مترجم لبنانی بود، آن خانم زن کاملی بود. گفت من دیروز وقت مصاحبه با امام داشتم ایشان مرا نپذیرفتند. من در بیست روز پیش به عنوان خبرنگار هلندی کارت را دادم به آن مسئول ملاقاتها، وقت را برای دیروز گذاشت. من دیروز سر وقت مقرر رفتم و امام یک نگاهی به من کرد گفت با ایشان مصاحبه نمی کنم. آن آقا گفت ایشان از هلند آمدند و خبرنگار است. گفتند همان که گفتم ایشان خبرنگار نیست مصاحبه نمی کنم. بله همینطور است من خبرنگار نیستم مال هلند هم نیستم بچه پاریس هستم. و شوهر من خاخام است من یهودیم. این جریان را هیچ کس اطلاع نداشت. او پیش من آمد و می خواست سؤال بکند دستگاه جاسوسی شما خیلی قوّی است. چه تشکیلاتی شما را می چرخاند. گفتیم نه ما اصلاً تشکیلات جاسوسی نداریم. اوّل شروع کردم که ‏ألمؤمن یَنظُر بنور الله‏ دیدم اصلاً صحبتهای مرا قبول نمی کند. گفتم از این بگذریم امام یک ذکاوت خاصی دارد قیافه را که نگاه  کند می شناسد که طرف دروغ می گوید یا راست می گوید. این را از خود امام شنیدم. یک وقتی در نجف که ما رفتیم خدمتشان از یک آقایی من چیزی گفتم، گفتند شما چه وقت فهمیدید؟ گفتم دو سه روز است. گفت من شش ماه است که می دانم اما من به روی طرف نمی آورم که ناراحت نشود. من نگاه که کنم می فهمم که طرف دارد دروغ می گوید، راست می گوید چکاره است. به هر‏‏ ‏‏حال من بعد از نماز مغرب و عشاء که آمدم خدمت امام راحل در نوفل لوشاتو، عرض کردم این جریان را، ایشان یک تبسمی کردند و فرمودند بله من تا دیدم ایشان خبرنگار نیست. خوب می بینید این مسائل را هر کسی ندارد اینها جزو فَلَتات طبیعت اند، در هر قرنی امکان دارد یک موجودی اینطوری پیدا شود که جامع تمام أضداد باشد، در عین حالی که یک آدمی است خیلی خوشبین یک آدمی است که اعتنا به صحبت دیگران می کند اما سرش هم کلاه نمی رود. خوب این خیلی مشکل است. ‏

‏این مجموعه سبب شد که الحمدلله در انقلاب ما تا امروز هیچ انحرافی نشده است و خدا را شکر می کنیم که خلف صالح ایشان مقام معظم رهبری در همان خط ادامه ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 169
‏سیر می دهد. ‏

‏و امیدواریم که اهداف عالیه امام راحل که پیاده نمودن احکام اسلام است نه در ایران بلکه در کل جهان تحقق یابد. امروز شما بدانید که حرکت و موج اسلام خواهی در همه جا شروع شده است، این یعنی اختصاص به ایران ندارد، در آمریکا، کانادا و اروپا وضع این چنین است. و این معنی مرهون انقلاب اسلامی است، مرهون افکار عالی امام راحل(رض) و خطی است که ترسیم کرده و عرض کردم الان هم مقام معظم رهبری(حفظه الله) در همان خط ادامۀ مسیر می دهد و امیدواریم ان‏‏ ‏‏شاء الله روزی برسد که آن اهداف عالیه به سرحد کمال خودش برسد و پرچم اسلام بر کل جهان بشریت به اهتزاز درآید. ‏

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

‎ ‎

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 170