نقش زنان در دو نهضت عاشورا و انقلاب اسلامی

نقش زنان در دو نهضت عاشورا و‏ انقلاب اسلامی

 حجت الاسلام والمسلمین مسیح بروجردی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی رسول الله(ص) و علی آله الطاهرین.‏ ‏

‏ ‏

مقدمه:

‏قبل از آغاز کلام لازم است از برگزارکنندگان این سمینار که همه ساله برای نشر افکار امام(س) زحمات قابل ملاحظه ای را متقبل می شوند قدردانی کنم. بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام(س) کاری نیست که با چند سمینار محدود خاتمه یابد بلکه باید سالها، عزیزان متفکر و علاقه‏‏ ‏‏مند اندیشه های ناب آن حکیم و اندیشمند زمان، به غور و تفحص در نظرات وی بپردازند تا به حقیقت خداجویی وی در گفتار و کردار دست یابند. ‏

‏و از برپاکنندگان این سمینار به دلیل آنکه فرصتی را به نگارنده دادند تا مختصری درباره قسمت کوچکی از اندیشه های امام و مقتدای خویش بازگویم تشکر می کنم. مقاله حاضر در پی سخنی چند دقیقه ای در جلسه ششمین سمینار «بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)» از سوی جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران، تهیه شده است. ‏


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 136
‏درود بیکران الهی و رحمت واسعۀ خداوند بر روح بلند آزاد مرد جهان امروز حضرت روح الله، امام خمینی(سلام الله علیه) و دو فرزند عزیز و گرانقدر ایشان که در دو جبهه متفاوت بازوی پرتوان پدر بودند و لحظه ای از یاری و غمخواری وی غافل نماندند. شهید خمینی که در کوران مبارزات امام در نجف، بازوی علمی ایشان بود و آنچنان علم و درک امام را در دیار مدعیان بزرگ فقه به رخ کشید که توطئه دشمنان در تبعید امام(س) به عراق را نقش بر آب نمود. و مرحوم عزیز و استاد گرانقدرم حاج سید احمد آقا که جان شیفتگان و دوستانش را با سفر نابهنگام خویش به ملأ اعلیٰ به آتش کشید. وی بحق یاور و بازوی توانای امام بود. ‏

‏تیزبینی و هوش فوق‏‏ ‏‏العاده سیاسی ایشان در اوج مبارزات سیاسی امام، قبل از پیروزی انقلاب، و رسیدگی به امور سیاسی آن حضرت بعد از انقلاب، در هنگام توطئه های اجانب و گروههای چپ و راست، فقط قسمتی از خدمات ناشناخته ایشان است. ‏

‏ ‏

موضوع سخن

‏آنچه در این مقاله کوتاه مورد توجه می باشد، بررسی نقش زنان در واقعه عاشورا و نقش بانوان در انقلاب اسلامی ایران از دیدگاه حضرت امام(س) است. ‏

‏البته محور اصلی در این نوشتار همانا کلام آن حضرت در وصیتنامۀ سیاسی- الهی در مورد زنان است. ایشان در مقدمۀ آن وصیت فرموده اند:‏

‏«ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنه های فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر و همدوش مردان، یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند، و آنانکه توان جنگ دارند و در آموزش نظامی که برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی از واجبات مهم است شرکت و از محرومیت هایی که توطئه دشمنان و ناآشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نموده اند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای منافع خود بدست نادانان و بعضی آخوندهای بی اطلاع از مصالح مسلمین بوجود ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 137
‏آورده بودند، خارج نموده اند. ‏

‏و آنان که توان جنگ ندارند در خدمت پشت جبهه به نحو ارزشمندی که دل ملّت را از شوق و شعف به لرزه در می‏‏ ‏‏آورد و دل دشمنان و جاهلان بدتر از دشمنان را از خشم و غضب می لرزاند، اشتغال دارند. و ما مکرر دیدیم که زنان بزرگواری زینب گونه (علیها سلام الله) فریاد می زنند که فرزندان خود را از دست داده و در راه خدای تعالی و اسلام عزیز از همه چیز خود گذشته و مفتخرند به این امر و می دانند آنچه بدست آورده اند بالاتر از جنات نعیم است، چه رسد به متاع ناچیز دنیا.»‏

‏در این قسمت از وصیتنامه که شاید مفصلترین بخشی است که ایشان درباره بانوان سخن گفته اند چند نکته مورد توجه قرار گرفته است. ‏

‏یکی، حضور زنان دوشادوش مردان در صحنه های مختلف و از جمله جنگ. دوّم، آنان که زنان را در خانه ها نگه می دارند و اجازۀ حضور ایشان را در اجتماع نمی دهند از دوستان نادان یا دشمنان دانای اسلام اند. سوّم، قرآن و احکام اسلام اقتضای لزوم حضور زنان در اجتماع را دارد. چهارم، دشمنان با تبلیغ خویش و باور آخوندهای بی اطلاع از مصالح مسلمین زنان را از صحنه های اجتماعی خارج کرده اند. پنجم، زنان باید چون حضرت زینب(سلام الله علیها) بر سر دشمنان فریاد بکشند. ششم، زنان جامعه اسلامی امروز از همه چیز و فرزندان خود در راه خدای متعال و اسلام عزیز گذشته اند. ‏

‏نگارنده در ضمن نکات و تحلیلهای خویش به گوشه هایی از فرمایشات امام راحل(س) که ذکر گردید خواهد پرداخت و با مقایسه ای میان زنان امروز جامعه اسلامی و زنان زمان شکل گیری نهضت عاشورا، اهمیت حضور بانوان در صحنه های مختلف اجتماع را متذکر می شود. ‏

‏ ‏

طرح سؤال

‏اگر به کتب مربوط به واقعه عاشورا مراجعه کنید به سؤالات بسیاری برخورد می کنید ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 138
‏که هر نویسنده و گوینده ای سعی در پاسخگویی به آن پرسشها می کند. سؤالاتی که طرح آنها و پاسخ آنها نشانگر دیدگاه محققین نسبت به حماسه عظیم حسینی(ع) است. نگارنده مناسب است به تعدادی از این سؤالات اشاره کند تا در پرتوِِِِِِِِِِِ آن، موضوع مورد توجه خویش در این مقاله را بپروراند. اگر درباره یک حادثه تاریخی به طرح پرسش نپردازیم نه تنها در درک علل و انگیزه های آن حادثه کوتاهی کرده بلکه چه بسا اجازه داده ایم تا غیر متخصصین به هر صورت که مایل اند آن واقعه را تفسیر کنند و به همین دلیل بر هر اندیشمندی که خود را پیرو مکتب عاشورا می داند و جان خویش از زلال اندیشه های حسین و زینب(سلام الله علیهما) سیراب کرده است، لازم است تا در هر حادثه کوچک و بزرگ و مربوط به نهضت امام حسین(ع) به چون و چرا بپردازد و از طرح پرسشهای سخت و گهگاه مبهم نپرهیزد که راه تکامل اندیشه در پرسش و فرضیه نهفته است. ‏

‏چون به عاشورا نظر افکنیم می پرسیم: چرا حضرت اباعبدالله(ع) علیه یزید قیام نمود و علیه معاویه قیام نکرد؟ چرا راهی کوفه شد؟ چرا فبل از کوفه به مکّه رفت؟ چرا زن و فرزندان و خاندان خویش را با خود برد؟ چرا فرمود اگر مرا رها کنید از همین راه بر می‏‏ ‏‏گردم؟ چرا شب عاشورا بیعت خویش را از یاران برداشت؟ چرا به یاران خود گفت که از تاریکی شب استفاده کنید و دست مردان خاندان مرا بگیرید و فرار کنید و نفرمود، دست زنان و کودکان را بگیرید؟ چرا چون پیغمبر و علی (علیهما الصلوة و السلام) در پیشانی جبهه جنگ نایستاد بلکه آخرین نفر بود که به جنگ پرداخت؟ چرا کوفیان که از ایشان دعوت کرده بودند علیه ایشان شوریدند؟ و چرا فردای آن روز پشیمان شدند؟‏

‏گفتار این مقاله مربوط به دو سؤال اخیر است. اگر چه سؤالات قبلی محتاج گفتن و نوشتن و تضارب آراست. ‏

‏امّا دو سؤال اخیر که مربوط به رفتار حیله‏‏ ‏‏گر و بی وفای کوفه است، از کهن‏‏ ‏‏ترین سؤالات است و تاریخچه آن مربوط می شود به فردایِ آن روز، که حضرت سجاد(ع) فرمود: «اینها بر ما می گریند!؟ پس چه کسی ما را کشت؟!»‏‎[1]‎‏ ایشان در هنگام ورود به ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 139
‏شهر کوفه که با گریه و شیون مردم مواجه شدند، چنین اعتراض کردند که اگر کوفیان همین گروه عظیم و اجتماع گریان مردم است، پس قاتل جوانان بنی هاشم و اولاد رسول اکرم(ص)، چه کسی بود؟ آنکه در بیابان کربلا در نهایت خشونت رفتار کرد و از هیچ جنایتی پروا نداشت. ‏

‏در پاسخ به این سؤال نظرات متعددی مطرح شده است که هر آنکه کتابی دربارۀ عاشورا بخواند با این نظرات آشنا است و نگارنده درصدد طرح و بررسی و نقد آن نظرات نیست، ولی لازم است به تعدادی از آنها به اجمال اشاره کند. ‏

‏یک نظر آنکه مردم کوفه آنچنان از اسلام ناب دور افتاده بودند که اسلام یزید و معاویه در نظر آنها اسلام حقیقی و افکار و تعالیم حسین بن علی(ع) در چشم ایشان انحراف بوده است. اگر چه بیش از شصت سال از هجرت رسول اکرم(ص) نگذشته و هنوز عدۀ زیادی از صحابی زنده بودند که حکومت آن حضرت را درک کرده بودند ولی تبلیغات سوء و هواهای نفسانی، حقایق اسلام ناب را به گونه ای وارونه جلوه داده بود که امام المسلمین، خارجی و شارب الخمر، امیرالمؤمنین شده بود. ‏

‏البته یک پاسخ ابتدایی به این تحلیل به ذهن خطور می کند که همان کوفیان بودند که از امام دعوت کردند تا علیه یزید در کوفه، حکومت اسلامی تشکیل دهند بنابراین از اسلام ناب، آنچنان که در تحلیل مذکور آمده است دور نیفتاده بودند. ‏

نظریه دیگر،‏ آنکه مردم کوفه مدافع خاندان پیامبر بوده و به امید حمایت امام حسین(ع) و تشکیل حکومت حقیقی اسلامی، از ایشان دعوت کردند تا به کوفه رفته، یاد حکومت عدل امیرالمؤمنین(ع) را زنده کنند ولی با ورود ناگهانی ابن زیاد به آن شهر آنچنان در دل کوفیان رعب و هراس غلبه شد که پیمانهای خویش فراموش کرده زیر پا گذاشتند و نه تنها از فرزند پیامبر حمایتی نکردند بلکه با وعید و رعبی که ابن زیاد در دل آنها انداخته بود به میدان جنگ رفتند و با آن حضرت جنگیدند و خاندان او را به اسارت بردند. ‏

‏مشکلی که در پذیرش این نظریه وجود دارد، خوش رقصی کوفیان است. این نظریه ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 140
‏اگر چه جنگ کوفیان را توجیه می کند ولی وحشی گریها و ظلم های بی حساب کوفیان را توجیه نمی کند. سرباز از ترس حاکم به میدان جنگ می رود ولی خیمه آتش زدن و سرها بر نیزه کردن و وحشی گری کردن با این تحلیل سازگار نیست. ‏

نظریه سوّم،‏ برخی با توجه به بافت اجتماعی کوفه فرموده اند که کوفه یک شهر سربازنشین است. لشکرگاهی است که به شهر تبدیل شده است. و نحوه عمل سربازان به طور طبیعی و در عرب آن زمان به طور خاص، پیروی بی چون و چرا از فرماندهان یا رؤسای قبایل، که چه بسا همان فرماندهان بوده اند، می باشد، تا قبل از ورود ابن زیاد قبایل عرب کوفه و جمعیت مردم طرفدار حسین بن علی(ع) بودند زیرا رؤسای قبایل و فرماندهان نظامی چنین بوده اند ولی پس از ورود ابن زیاد و ترساندن عده ای از رؤسا و خریدن و وعده دادن به عدۀ دیگری، چون رؤسا و فرماندهان به طرفداری از ابن زیاد پرداختند، مردم نادان کوفه نیز به پیروی کورکورانه خویش به جنگ با خاندان پیامبر رفتند و عده ای هم که نه از زور ابن زیاد می ترسیدند و نه فریفته زر او بودند شهید شدند. ‏

‏این تحلیل از ابعاد گوناگونی خوب و قابل قبول است و لازم است که متذکر این نکته باشم که مسائل اجتماعی از آن جمله وقایعی است که تحلیل دقیق آن محتاج آمار و اطلاعات بسیار دقیق است و همین امروز که ما در اطراف خویش دقت می کنیم، بدون آمار و اطلاعات نمی توانیم بسادگی به تحلیل وقایع بپردازیم، بنابراین آنچه به عنوان تحلیل درمورد حوادث گذشته بیان می شود فقط حدس هایی است براساس آگاهیهای محدود و شواهد پراکنده که در کتب تاریخ نقل شده است. و تحلیلی پذیرفته می شود که بتواند جوانب گوناگون یک حادثه را توجیه کرده، شواهد متشتت را به هم بپیوندد. ‏

نظریه چهارم،‏ درباره جنگ کوفیان از یک سو و پشیمان شدن آنها از سوی دیگر، به عنوان نظریه چهارمی نیز می تواند مطرح شود. در این نظریه نقش زنان بدقت مورد توجه قرار گرفته است. و فعالیتی که آنان در این مسأله داشته اند، مورد تجزیه و تحلیل واقع شده است. به نظر نگارنده این مقاله، دربارۀ نقش زنان در حادثه عاشورا به چند گروه ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 141
‏می‏‏ ‏‏توان نظر کرد. زنانی که در جبهه حق و در حمایت از اباعبدالله(ع) حاضر بوده اند آنچنان شجاعانه به وظایف خویش عمل نمودند که تا ابد، الگوی زنان و مردان آزادیخواه جهان خواهند بود. زنان شجاعی که یا شهید شدند یا شهید داده اند. آنانکه باقی ماندند پیام عاشورا را به نسلهای بعد رساندند و فقط کسی می تواند چون زینب(سلام الله علیها) پیام‏‏ ‏‏آور عاشورا باشد و کوفه و دمشق را بشوراند و بنیان ظلم را بلرزاند که در جبهه حق حاضر باشد اگر چه شهید نشده باشد، نه آنکه در کنج منزل آسوده بیارمد و خود را پیرو حسین(ع) بداند. در جبهه خدا زنان با شهامت کم بودند زیرا جبهه خدا «قلیل» است، مردان خدا هم کم بودند، زنان هم کم بودند ولی عده قلیل مانع پیروزی نیست. در جبهه عاشوراییان زنانی چون حضرت زینب و ام کلثوم(سلام الله علیهما) بودند. ام وهب همسر عبدالله بن عمیر، شوهر خویش را تشویق نمود تا به لشکر حضرت اباعبدالله(ع) بپیوندد و از او درخواست کرد که وی را به همراه ببرد و در روز عاشورا پس از شوهر خود به شهادت رسید.‏‎[2]‎

‏مادر وهب بن حباب، پسر را به میدان فرستاد و به او چنین فرمود: «از تو راضی نمی شوم تا آنکه در پیش روی امام حسین(ع) کشته شوی.» و به این ترتیب در مکتب شهادت، خود را الگوی مادران شهید کرد.‏‎[3]‎‏ همسر زهیر بن قیس اگر چه در واقعه عاشورا حضور نداشت ولی او بود که شوهر خود را به یاری خدا فرستاد و زهیر اگر چه از طریق سلمان فارسی از عاشورا و مطلع شده بود ولی بدون تحریض همسر خود یارای پیروی و ملاقات فرزند پیامبر را نداشت.‏‎[4]‎‏ و شجاعت و شهادت‏‏ ‏‏طلبی، متبلور در همسر جنادة بن حارث است، وی پس از شهادت شوهر خویش فرزند نوجوان خود را به یاری امام فرستاد. و فرزند به امام عرض کرد: «مادرم به من امر کرده است که در جنگ شرکت کنم و به یاری شما بیایم.»‏‎[5]‎

‏نگارنده را نظر بر دقت و شرح حوادث عاشورا و زنان جبهه حق نیست بلکه در این مقاله توجه خاص، معطوف زنان جبهه باطل است. زنان کوفه نیز چون خاندان رسول الله(ص) نقش عمده ای در واقعه عاشورا داشته اند. ‏


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 142
‏نقش آن عده از زنانی که در حادثه عاشورا نبودند و شوهران و پسرانشان دست به هولناکترین جنایت عالم زدند، بسیار بیشتر از آن است که به آن توجه شده است. لازم است به طور صریح بیاورم «زنان در حادثه عاشورا هیچ نقشی نداشتند و این ننگ بر جبین آنها تا ابد نمایان است.» و توضیح دهم که زنان کوفه با کنار بودن از جنایت شوهران و فرزندان خویش هیچ نقشی را در جهت جلوگیری آنها ایفا نکردند و هیچ حمایتی از فرزند رسول اکرم(ص) نکردند و این ننگی عظیم بوده و در حدّ ننگ ابدی کوفیان (لعنة الله علیهم) است. در اجتماع کوفه زنان بی اهمیت، خانه‏‏ ‏‏نشین، بی اطلاع از اجتماع و وقایع سیاسی جامعه، بوده اند. زنان هیچ حضوری در مسائل جامعه نداشته اند و همین بی خبری موجب شد که زنان کوفه از جنگ ننگین شوهران خویش غافل بمانند. غفلت زنان از جنگ شوهران سبب گردید تا به وظایف خود عمل نکنند و روز بعد که اسرا به شهر کوفه رسیدند و زنان از حوادث عاشورا آگاه شدند، شهر کوفه یکپارچه گریه شد، شهر کوفه دگرگون گردید و زنان شیون‏‏ ‏‏کنان به کوچه ها ریختند و انقلابی در جامعه کوفه رخ داد. ‏

‏بنابراین هرچه واقع شد بر عهده زنان کوفه بود. آنها بودند که از جنگ شوهران ممانعت نکردند و همانها بودند که چون از حوادث مطلع شدند، کوفه را بر ضد حکومت ظلم شوراندند. ‏

‏برای اثبات و تشریح نظریه چهارم نیاز به مقدمه ای است که با توجه به فرهنگ اسلامی روشن می شود. ‏

‏ ‏

نقش زنان در اصلاح جامعه 

‏به طور آشکار می توان فهمید که زنان، در یک جامعه اسلامی، وجدان آگاه و بیدار مردان می باشند. مردان به مقتضای خوی و خصلت پرخاشگر، به سرعت تصمیم به جنگ، غارت، دزدی و ظلم می گیرند ولی زنان با توجه به روحیه لطیف و طبع ملایم ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 143
‏خویش از خشم و خشونت و مخصوصاً از جنگ و ستیز می پرهیزند. و طبع زنان و تنفر آنها از ظلم و ستیزه موجب می شود تا شوهران و پسران از سوی همسر و مادر کنترل شوند و از درگیری و خشونت بپرهیزند. کدام شخصی با اطلاع همسر و مادر خویش مرتکب قتل و نزاع می شود؟ آیا مردان با اطلاع همسران، به دزدی و غارت اموال مردم دست می زنند؟ در یک اجتماع مسلمان که زنان تحت تربیت اسلامی قرار دارند، این حقیقت نمایان تر و بهتر قابل تصدیق است. زنان وجدان بیدار مردان می باشند و اگر از تصمیمات خشن مردان آگاه شوند، حتماً از حرکات قهرآلود او جلوگیری می کنند. ‏

‏ ‏

جمع شواهد

‏باتوجه به مقدمۀ مذکور، زنان کوفه نیز به تبع دیگر زنان جامعه اسلامی توان ممانعت از شوهران خویش داشته اند ولی غفلت و بی اطلاعی ایشان از جهان اطراف خویش دلیل کوتاهی آنهاست. فرهنگ تحقیر زنان و خانه‏‏ ‏‏نشین کردن آنها نه تنها در کوفه آن دوران رواج داشته است بلکه این فرهنگ امروزه نیز در آن شهر حتی در میان علمای شیعه نیز به چشم می خورد، آنان که به نظرشان زن باید خانه‏‏ ‏‏نشین باشد و اسلام از او چنین خواسته است، فکری چون کوفه قدیم را به جامعه عرضه می کنند. ‏

‏شواهد متعددی گواه مدعای نگارنده است:‏

‏الف- زنانی که پس از بازگشت شوهران از حادثه آگاه شدند و درمقابل آنها ایستادند و علیه آنها به دفاع از حرم رسول اکرم(ص) پرداختند، یکی از شواهد است. ‏

‏خولی(لعنة الله علیه) چون سر مبارک حضرت سیدالشهدا را به منزل برد و همسر وی از این واقعه مطلع شد او را ترک کرد و از او کناره گرفت و همسر دیگر خولی نیز در هنگام قیام مختار، مخفیگاه خولی را به آنها نشان داد تا دستگیرش کنند و به سزای عمل برسانند.‏‎[6]‎

‏کعب بن جابر، قاتل بریر، هنگامی که به خانه خویش رفت با قهر و تندی همسر ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 144
‏مواجه شد و اگر همان زن روز قبل از نیّت شوهر آگاه می بود، حتماً جلوی عزیمت به جنگ را می گرفت.»‏‎[7]‎

‏مالک بن نسر کندی کلاه آغشته به خون مبارک حضرت را به خانه آورد و همسر او، وی را از خانه بیرون کرد و اجازه نداد تا در آن منزل اقامت کند.‏‎[8]‎

‏وقایع مذکور در کتب تاریخ فقط قسمتهای پراکنده و کوتاهی از حوادث آن ایام را نشان می دهد ولی همین شواهد ما را در شناخت و تحلیل آن یاری می دهد. ‏

‏ب- برخی حوادث در کتب تاریخی نشانگر بی اطلاعی زنان و چه بسا مردان دور از اجتماع نسبت به حادثه عاشوراست. ‏

‏مثلاً پیرمردی که در دروازه دمشق خیال می کند که اسرا افرادی گمراه، خارجی‏‎[9]‎‏ و کافرند مبیّن این حقیقت است. خواننده می تواند با مراجعه به کتب تاریخی از تفصیل وقایع یاد شده اطلاع حاصل کند و نگارنده برای سهولت دستیابی به مطالب، فقط به کتب ترجمه شده و فارسی، ارجاع داده است تا زوایای تاریک وقایع عاشورا با مراجعه علاقه‏‏ ‏‏مندان و تفکر و تأمل ایشان روشن گردد. ‏

‏زنی از اهل کوفه در هنگام ورود اسرا به شهر از ایشان می پرسد که از کدام طایفه اند و چون حقیقت را در می‏‏ ‏‏یابد بسرعت برای ایشان چادر و جامه می آورد تا خود را بپوشانند.‏‎[10]‎

‏مسلم گچ کار که به جنگ نرفته است هیچ اطلاعی از حادثه عاشورا نداشته و پس از رسیدن کاروان اسرا و سرهای بریده شده به کوفه، از عمق فاجعه آگاه می شود.‏‎[11]‎

‏ج- یکی از شواهدی که نشان می دهد زنان هیچ اطلاعی از فجایع شوهران نداشته و پس از واقعه مطلع شده اند و کوفه را علیه کاخ ظلم بشوراندند آن است که تفاوتی میان خطبه های حضرت سیدالشهدا(ع) در کربلا و روز عاشورا با خطبه های حضرت سجاد(ع)، زینب(س) و ام کلثوم(س) وجود ندارد. خطبه ها فقط به افشاگری کاخ ظلم و نکوهش مردم کوفه پرداخته است. حضرت سیدالشهدا بارها خود را معرفی کرده است و خطبه های کوفه و شام نیز حاکی از معرفی شهدای کربلاست، تفاوت فقط در ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 145
‏مستمعین مشاهده می شود. زنان با خطبه های آتشین زینب و ام کلثوم(س) کوفه را به آتش کشیدند ولی مردان نه تنها در کربلا اعتنایی به طفل شیرخواره نکردند، بلکه خیمه ها را نیز آتش زدند. ‏

‏این افشاگری درجهت معرفی شهدا و اسرا به هر طریق که ممکن بود صورت می گرفت، خطبه های بلند از یکسو و جملات حضرت ام کلثوم که «صدقه بر ما حرام است»‏‎[12]‎‏ از سوی دیگر، قول و عمل را هماهنگ با هم، علیه ستمگران و تبلیغات سوء آنها، کرده بود. ‏

‏د- اگر در تاریخ ثبت نشده بود که زنان شیون می کردند و خاک بر سر می ریختند‏‎[13]‎‏، بازهم از تعابیر می توانستیم بفهمیم که غوغای کوفه و شام به دست زنان برپا شد و اگر مردان به گریه و زاری پرداخته اند به تبع آه و فغان زنان بوده است. زنانی که تا آن زمان در خانه های غفلت خویش به سر برده بودند به کوچه ها هجوم بردند و در برابر خاندان رسول اکرم(ص) به سر و صورت می زدند ولی چه سود که بهترین مردان عالم را شهید کرده بودند. ‏

‏به گمان خویش توانستم آنچه در سینه داشتم بر قلم جاری کنم و گوشه ای از نقش زنان را در عاشورا مکتوب نمایم. حال به اهمیّت سؤال حضرت سجاد(ع) که در صدر مقاله به آن اشاره شد می پردازیم. حضرت فرمود: «اینها بر ما می گریند؟ پس چه کسی ما را کشت؟»‏

‏پاسخ این سؤال آنچنان روشن است که نمی توانم از آن صرف نظر کنم. ساعتی بعد از طرح این سؤال حضرت ام کلثوم(س) می فرمایند: «ای اهل کوفه! مردان شما ما را می کشند و زنان شما بر ما گریه می کنند!»‏‎[14]‎‏ چنانچه در تحلیل چهارم به طور مشروح به آن پرداختیم و با توجه به روشنی پاسخ، در می‏‏ ‏‏یابیم که حضرت سجاد(ع) در این جمله کوتاه نقش زنان را در حادثه عاشورا بیان می فرماید. حضرت درصدد است تا بگوید چه تفاوتی است میان زنی که به مسئولیت خود عمل نکرد و از جنگ شوهر خویش ممانعت نکرد و آنکه ما را کشت؟ مسئولیت شهادت سیدالشهدا بر دوش زنان ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 146
‏کوفه که بر اسرا گریه می کنند سنگینی می کند، قاتلین و گریه کنندگان همه در این فجایع شریکند. ‏

‏ ‏

فرمایش امام راحل(س) 

‏با توجه به تحلیلی که شرح آن گذشت فرمایشات امام راحل(س) روشن می شود و اهمیتی که ایشان به نقش زنان در جامعه اسلامی می دادند آشکار می گردد. چقدر میان تفکر امام و علمایی که زن را به بهانه تستّر در خانه زندان می کنند و از حضور در صحنه های اجتماع محروم، تفاوت است. کدام یک از این دو تفکر از اسلام ناب سرچشمه می گیرد. ‏

‏اگر زن باید در خانه بماند اوّل کسی که خطا کرده است- به عقیده برخی از علما- نعوذبالله یا حضرت زهرا(سلام الله علیها) یا حضرت زینب و ام کلثوم است! مگر ممکن است بر زنانی که جنگ واجب نیست- بلکه دفاع واجب است- خانه‏‏ ‏‏نشینی لازم باشد. تفکری که زنان را به میدان جنگ می برد اگر چه بر آنها واجب نیست و می توانند حاضر نشوند، چگونه آنها را در کنج خانه حبس می کند!‏

‏حضرت امام با توجه به اهمیّت حضور زنان در جامعه آنها را تشویق به این مهم می کنند و شهادت طلبی و ایثار در راه خدا را به همراه صبر در برابر ناملایمات به ایشان می آموزند، حضرت زینب(س) را سرمشق آنها قرار داده و آنها را از ناآگاهی گروهی که به غلط زن را در پشت درهای بسته نگه می دارند، مطلع می سازند. ‏

والسلام علی من التبع الهدی


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 147
‏پی نوشتها:‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 148

  • ـ دمع السجوع: ترجمه المهموم، ابوالحسن شعرانی: 215.
  • ـ سیره معصومان، ترجمه حسین وجدانی، 159:5.
  • ـ همان مدرک 161:5.
  • ـ همان مدرک 131:5.
  • ـ همان مدرک 168:5.
  • ـ همان مدرک 185:5
  • ـ همان مدرک 161:5.
  • ـ دمع السجوع:192.
  • ـ سیره معصومان 193:5.
  • ـ دمع السجوع:214.
  • ـ همان مدرک: 221.
  • ـ همان مدرک: 221.
  • ـ همان مدرک: 220 و 215.
  • ـ همان مدرک: 221.