نقش زنان در پیشبرد نهضت کربلا و انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی(س) تحت عنوان " استقامت و شجاعت"

نقش زنان در پیشبرد نهضت کربلا و انقلاب

اسلامی از دیدگاه امام خمینی(س) تحت

عنوان: «استقامت و شجاعت»

 سرکار خانم جواهری

بسمه تعالی

اَلسّلامُ عَلیْکَ یا اَبا عَبْدِالله وَ عَلیٰٰ الارواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِک عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ الله اَبَدَاً ما بَقیتُ وَ بَقی الَّیلُ و النَّهٰار و لا جَعَلَهُ الله ٰاخِرَ العَهْدِ مِنّی لِزِیارتِکُم السّلامُ عَلی الحُسَینِ وَ عَلی عِلّیِٰ بن الحُسینَ وَ عَلیٰ اَوْلادِ الحُسین و رحمةالله و برکاته. 

‏ ‏

ای دوست به عشق تو دچاریم همه   در یاد رخ تو داغداریم همه

گر دور کنی یا بپذیری ما را   در کوی غم تو پایداریم همه

امام خمینی(س) 

‏و در رابطه با سوگ مضاعف امسال و هجران علمدار انقلاب حاج سید احمد آقا از لسان بیت معظم امام(س) و مردم وفادار ‏

‏چرخ فیروزه:‏

بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد  باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد

طوطیی را به خیال شکری دل خوش بود  ناگهان سیل فنا نقش امل باطل کرد

قرةالعین من آن میوه دل یادش باد           که چه آسان بشد و کار مراحل مشکل کرد


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 112
ساروان بار من افتاد خدا را مددی  که امید کرمم همره این محمل کرد

روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار                چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد

آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ       در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد

نزدی شاه، رخ و فوت شد امکان حافظ      چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد

‏بیانات امام(س) در جمع گویندگان مذهبی در تاریخ 25 / 7 / 61:‏

‏«ملت ما از طفل شش ماهه تا پیرمرد هشتاد ساله را در راه خدا فدا کرد و این اقتدا به بزرگمرد تاریخ، حضرت سیّدالشهدا(علیه‏‏ ‏‏السلام) است. حضرت سیدالشهدا(سلام الله علیه) به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد. با اینکه از اوّل می دانست که در این راه که می رود راهی است که باید همه اصحاب، خودش و خانواده اش را فدا کند و این عزیزان اسلام را برای اسلام قربانی کند، لکن عاقبتش را هم می دانست. اگر نبود این نهضت، نهضت حسین (علیه‏‏ ‏‏السلام) یزید و اتباع یزید اسلام را وارونه به مردم نشان می دادند و از اوّل، اینها به اسلام اعتقاد نداشتند و نسبت به اولیای اسلام حقد و حسد داشتند. سیدالشهدا با این فداکاری که کرد، علاوه بر اینکه آنها را به شکست رساند. و اندکی که گذشت مردم متوجه شدند که چه غائله ای و چه مصیبتی وارد شد و همین مصیبت موجب به هم خوردن اوضاع بنی امیه شد، علاوه بر این، در طول تاریخ آموخت به همه که راه این است و بس ... حضرت سیدالشهدا و اصحاب او و اهل بیت او آموختند تکلیف را، فداکاری در میدان، تبلیغ در خارج میدان. همان مقداری که فداکاری حضرت، ارزش پیش خدای تبارک و تعالی دارد و در پیشبرد نهضت حسین(سلام الله علیه) کمک کرده است. خطبه های حضرت سجاد و حضرت زینب هم به همان مقدار یا قریب آن مقدار تأثیر داشته است. آنها به ما فهماندند که درمقابل جائر، درمقابل حکومت جور نباید زنها بترسند و نباید مردها بترسند ...»‏‎[1]‎

‏«این کشور ما که قیام کرد، از اول که قیام کرد جمهوری اسلامی و استقلال کامل و نه شرقی و نه غربی را اعلام به دنیا کرد و از اول اعلام کرد به دنیا که ما نه تحت حمایت ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 113
‏آمریکا و نه تحت حمایت شوروی و نه تحت حمایت هیچ قدرتی نیستیم. ماییم و تحت عنایت خدای تبارک و تعالی و پرچم توحید که همان پرچم امام حسین(علیه‏‏ ‏‏السلام) است. وقتی این اعلام را شما به دنیا کردید و معلوم است پشت سر این اعلام، دنیا بر ضد شما قیام خواهند کرد. از اول باید توجه به این معنا بکنید که ما هم همانطوری که سیدالشهدا درمقابل آن همه جمعیت و آن همه اسلحه ای که آنها داشتند قیام کرد تا شهید شد، ما هم همین طور، ما هم برای شهادت حاضریم.»‏‎[2]‎

‏ ‏

نگرشی کوتاه بر تصمیم امام جهت احیای اسلام

‏امام(ره) با تأسی به جدّ بزرگوار خود سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین و ژرف‏‏ ‏‏بینی و عمیق‏‏ ‏‏نگری خود دریافته بود که، رژیم طاغوت خلاف شرع و خلاف قانون عمل می کند. ‏

‏در فرازی از فرمایشاتشان در سال 1941 میلادی فرمودند:‏‎[3]‎‏ احکام صادره از سوی رژیم رضاخان بی اعتبار است و باید به دور ریخته شود و درمورد لایحه کاپیتولاسیون که در مجلس شورا و سنای شاه به تصویب رسید و بر طبق آن لایحه، اتباع آمریکایی مقیم ایران نمی بایستی در دادگاههای ایران محاکمه شوند! امام خمینی اعلام داشت که این امر رسمیت قانونی و مشروعیت رژیم را بطور کلی لغو می کند. معظم له فرمودند: دوری هیأت حاکمه از اسلام و غیر مردمی بودن آن این بدبختیها را همراه دارد. من صریحاً اعلام می دارم که این مصوبه مجلس شورا و سنا مغایر با تعالیم اسلام و قرآن بوده و فاقد هرگونه ارزش قانونی است و نمایندگان دو مجلس سنا و شورا نمایندگان حقیقی و منتخب مردم نیستند و به همین دلیل رأی آنان هیچگونه ارزش و اعتباری ندارد. ‏

‏و هنگامی که رژیم منحط پهلوی خواست با ریا به مساجد روی آورد و آخوندهای درباری خود را در آنها جای دهد امام(س) فتوا دادند مسلمانان، افراد منصوب از سوی ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 114
‏سازمانهای فاسد دولتی و اوقاف را نباید بپذیرند. باید آنها را غیر عادل معرفی کنند و در مجالس آنان شرکت نکنند، آنان را افشا سازند. بلکه آنان را طرد نموده و در مجالس آنان حضور نیابند و اصولاً مساجد اوقافی را مشروعیت ندهند. ‏‎[4]‎

‏هنگامی که حزب رستاخیز توسط شاه تأسیس شد، امام فتوا دادند چون این حزب با آیین اسلام و مصالح مردم مسلمان ایران مخالفت دارد، نام نویسی و عضویت در آن حرام است، شرکت در آن نوعی کمک به ستمکاران و دشمنان امت محسوب می شود و علمای اسلام عضویت در این حزب را باید تحریم کنند. ‏‎[5]‎

‏در جریان تغییر تاریخ هجری به تاریخ دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی نیز امام به شدت به آن اعتراض نمود و فتوا داد: این تغییر، خیانت بزرگی است، چون تاریخ شاهنشاهی بر ضد اسلام و مقدمه ای برای نابودی اسلام است و به همین دلیل بکار بردن آن برای عموم، حرام است. استفاده از این تاریخ، نوعی دفاع از ستم و ستمکاران و دشمنی با اسلام، مکتب عدالت و آزادی است. ‏

‏به این ترتیب افشای ماهیّت غیرشرعی و غیرقانونی آن توسط امام مردم را در مبارزه رویاروی با رژیم قرار داد. و امام تمام نیرو و توان خود را در بسیج همه امت بکار گرفت تا سلطه طاغوت را به هم ریزد و یک حکومت اسلامی به وجود آورد. ایشان نیز تکلیف خود را خوب شناخته بودند و در راه انجام آن حسین‏‏ ‏‏وار عمل کردند. ‏

جانها فدای آنکه به جان شد فدای غیر  بیگانه شد زخود که شود آشنای غیر

با بذل جان خویش به رغبت برای حق        بگذشت تا گذاشت جهان را برای غیر

گوینده خلاف رضا در هوای نفس  ‏      جوینده رضای خدا در رضای غیر

در راه دین زپیکر خود ساخت شمع راه  تا رهزن دغل نشود رهنمای غیر

‏و به حق او نیز چون سرور شهیدان اهل و عیال و سرداران رشیدش را شمع راه نمود. ‏

مال و منال و اهل و عیال از سرای خویش  کرد آزمون اهل و عیال از سرای غیر

چندان به درد و داغ عزیزان گداخت دل           تا چون زر گداخته آمد دوای غیر


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 115
(ناخوانا) هر شریر به بانگ عَلَن شنید  تا با دعای خیر دهد مدّعای غیر

 (امیری فیروزکوهی) 

‏مردم رنج دیده و پابرهنه که سربازان واقعی امام بودند امام را به مثابه رهبری عقیدتی-سیاسی- انقلابی که رنج همه زحمتکشان را بر دوش دارد جلوه می دهند که در واقع تبلور آمال و آرزوهای همه ملت است و آنها را در مسیری روشن و درست هدایت می کند. او را پیشوا و قائد و امام خود می دانند و امام با همه عظمت و بزرگی، خود را خدمتگزار مردم معرفی می کنند. خبرنگار روزنامه لوموند از امام می پرسد: شما پس از برگشت به ایران چه نقشی را به عهده خواهید گرفت؟ در جواب به سادگی می گوید من سخنگوی مردم هستم و از حقوق پایمال شده آنان دفاع می کنم.‏‎[6]‎

‏و سپس می افزایند البته با همکاری مردم می خواهیم از سیطره ستمکاران رها شویم و خواستار برقراری یک دولت اسلامی سالم هستیم.‏‎[7]‎

‏و دیدیم و شاهد بودیم امام فرماندهی قلب تک تک سربازانش را در دست داشت و امّت با تمام توان فریاد می زد یا مرگ یا خمینی. و از همان زمان با سرداران بانگ حق و آزادی بندهایی که در قرون ممتد ستم شاهی عقلها و اندیشه ها و دستها را بسته بود و نفوس خلق را به بندگی غیر خدا درآورده بود گسیخت و عقده های واپس زده را گشود، محرومیتها را از بین برد و راههای قانونی بهره‏‏ ‏‏برداری از لذّات مادی و معنوی را به روی همه باز کرد، با تحوّلی که از عمق ضمایر و نفوس سرچشمه می گرفت جهشی را در اندیشه ها و اخلاق و آداب پدید آورد با از میان بردن اوهام و فاصله عناصر گوناگون ناجور و ناهموار را جور کرد و متحد ساخت و از آنها مجتمع قوی و محکمی بپا داشت و با این ندای حق و آزادی سرهای سرکشان را به زیر آورد و کلبه نشینان و بندیان ذِلت زده را سربلند و آزاد کرد.‏‎[8]‎

‏و در این میان شاید بیش از همه حق زنان بود که از ایشان دفاع شود زیرا که حقشان که دستخوش ظلم و ستم شاهان شده بود و در هر دوره ای از تاریخ به شکلی، گاهی با ننگ (کشتن زنان و دختران) و گاهی به اسم تمدن و ... حقوق حقّۀ او را ضایع ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 116
‏می کردند درحالی که در طول تاریخ صحنه ای را نمی توان یافت که حماسه ای رخ داده باشد و مردان یکه تاز میدان باشند و زنان نقشی نداشته باشند و امام نیز چون مسائلی دیگر با بینش عمیق خود به این درد جانسوز به خوبی توجه کردند و در بسیاری از فرمایشاتشان به ظلم و جوری که در زمان ستم شاهی پهلوی در حق زنان شده اشاره می فرمایند اینک به فرازی از آن اشاره می شود. (سخنرانی در تاریخ 18 ربیع الثانی 1390 هـ. ق) ‏

‏«بزرگترین مصیبت این است که با جلوگیری از تشکیل حکومت علی بن ابیطالب(ع) نگذاشتند مردم دنیا بفهمند که اسلام چیست. از آثار همین مصیبت است که اسلام الآن هم در حال ابهام است هنوز هم مردم نمی دانند معنی اسلام و حکومت اسلامی چیست و چه برنامه ها و هدفهایی داشته است همانطور که سلب حکومت از حضرت علی(ع) عزای بزرگی است، تشکیل آن اگر چه دوره کوتاه 5 ساله بود پیروزی بزرگی است که باید برای آن جشن بگیرند. جشن برای برقراری و بسط عدالت، جشن برای این است که حاکمی مصدر کار شده که اگر ببیند برای یک زن معاهد، زنی از اقلیت تحت حمایت اسلام، زحمتی پیش آمده و مهاجمین خلخال از پایش کنده اند، آرزوی مرگ می کند و می گوید مرگ برای من بهتر از این است که ببینم در قلمرو من مهاجمین توانسته اند خلخال از پای یک زن معاهد درآورند. این حکومت، حکومتی است که مردم باید برایش جشن بگیرند و در رفتنش به عزا و سوگواری بنشینند. جشن برای حاکمی سزاست که با ملت یکرنگ است و در غم و شادی آنان شرکت دارد برای حاکمی که روحش بالاتر از همه ملت باشد و سطح زندگیش پایین تر از همه مردم. جشن را باید برای کسی گرفت که در پناه او مسلمین راحتند، جشن برای کسی که اگر خلخال از پای زن معاهد درآورده می شود آرزوی مرگ کند نه برای کسی که اگر دانشجویان شعاری برخلاف هوای نفس او دادند دستور دهد بریزند به دانشگاه مردم را بزنند و بکشند و ... ‏

‏و امام با شناخت وضع ذلت بار طاغوت و بینش عمیق نسبت به نهضت حسینی و ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 117
‏عاشورای کربلا زنان و مردان را نسبت به تکلیفشان واقف نمود و قافله سالاری کاروان نهضت خمینی را خود عهده‏‏ ‏‏دار شد و با عزمی راسخ و اراده ای پولادین به پیش می رفت و امت عاشق نیز در پوییدن راهش سر می دادند. ‏

بحری است بحر عشق که هیچش کناره نیست  آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست

‏ ‏

نقش زنان در عصر انقلاب عاشورای حسینی(ع) و همچنین

نقش ایشان در انقلاب خمینی(س) 

‏ ‏

امامت گر بدی لایق زنان را فاش می گفتم  که بر خلق دو عالم مقتدی و رهنما زینب

‏هیچ اندیشه و قلمی به حق نمی تواند استقامت و شجاعت و تحملی که خانم زینب کبری دختر والای علی مرتضی پس از حادثه کربلا شاهد و دمساز آنها بود توصیف و بیان کند. اگر مصیبت او بر کوه وارد می شد کوه از هم می پاشید، اگر به دریا وارد می شد دریا از شدت درد به خروش می آمد و طغیان می کرد و از جا در رفته و به ساحل پناه می برد، اگر به زمین وارد می شد زمین می شکافت و همه را در خود می بلعید. امّا قافله سالار کربلا زینب کبری(س) همچنان محکم و استوار، با هدف شجاعت و استقامت را پیشه می کرد. اگر چه در هر زمانی یا هرازگاهی مشیت باری تعالی بر این قرار می گرفت که هر نبی و ولی ای را از یک یا چند بلیه به معرض امتحان می گذارد. ‏

‏حضرت ابراهیم خلیل پس از احتجاجات با نمرودِ زمان به خرمن آتش افکنده شد ولی آتش بر او گلستان شد: بعد از زمانی به فراق اسماعیل و هاجر امتحان شد و روزی مأمور ذبح یگانه پسر دلبند و روشنی چشمش اسماعیل شد. ‏

‏و از میان سلسله جلیله انبیا بلیاتی به حضرت ایوب رسید که بسیار طاقت‏‏ ‏‏فرسا بود ولی به نیروی صبر فائق آمد و صبر ایوب ضرب المثلی در جهان شد. ‏

‏حتیٰ خود سیّدالشهدا مصیبتهای جان خراشی را از بامداد تا ظهر عاشورا متحمل ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 118
‏شد (فقط یکروز) به شهادت رسید و به مقصود عالی خود نائل شد. ‏

‏و حضرت اباعبدالله الحسین برای اینکه پیام عاشورا به همه جا برسد صحنه کربلا را بسیار داغ تر می کند و آن وقتی است که زن و بچه خود را به همراه می برد؛وقتی از حضرت سؤال می‏‏ ‏‏شود که چرا زن و بچه را همراه خودت می بری؟ می فرماید: اینها باید همراه من باشند و در واقع امام حسین(ع) یک عده مُبَلّغ شجاع و پر استقامت را طوری استخدام کرد که بعد از شهادتش آنها را با دست و نیروی دشمن تا قلب حکومت دشمن، یعنی شام فرستاد. این خودش یک تاکتیک عجیب و یک کار فوق‏‏ ‏‏العاده است و امام هم در فرازی از فرمایشاتشان فرمودند اینکه حرکت 15 خرداد 42 منجر به پیروزی نشد به این دلیل بود که زنان نقش نداشتند و در پیروزی 22 بهمن 57 به کرات ایشان می فرمایند: زنان ما در پیروزی انقلاب نقشی اساسی داشتند و اگر از مردها جلو نباشند، هرگز عقب نبوده اند و ایشان این تاکتیک را از سرور و سالارش اباعبدالله(ع) آموخته بود و امام معتقد بودند راز سربلندی مسلمین و پیروزی آنها زنده نگه داشتن عاشورا با تمام ابعاد آن است. ‏

‏و در فرازی دیگر می فرمایند: همه ما باید بدانیم آنچه موجب وحدت بین مسلمین است، این مراسم سیاسی، مراسم عزاداری ائمه اطهار و بویژه سید مظلومان و سرور شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(علیه‏‏ ‏‏السلام) است که حافظ ملّیت مسلمین بویژه شیعیان ائمه اثنی عشر(علیهم صلوات الله و سلم) می باشد. ‏

‏و در قسمت دیگر می فرمایند: سفارش اکید ائمه مسلمین(علیهم‏‏ ‏‏السلام) بر اقامه عزای سید مظلومان تا آخر ابد و فریاد مظلومیت آن بیت رسول الله‏‏ ‏‏(صلی الله علیه و آله) و ظالمیت بنی امیه (علیهم لعنة الله) با آن که بنی امیه منقرض شده اند، فریاد مظلوم بر سر ظالم است و این پرخاش و فریاد باید زنده بماند و برکاتش امروز در ایران در جنگ با یزیدیان واضح و ملموس است.‏‎[9]‎

‏و در نهضت حسینی و حماسه کربلا کسی که بیش از همه درس را آموخت و بیش از همه پرتو افکار حسین(ع) بر روح مقدّس او تابید، خواهر بزرگوارش زینب(س) بود. ‏


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 119
ترویج دین اگر چه به قتل حسین شد  تکمیل آن به موی پریشان زینب است

‏راستی که موضوع عجیبی است؛ زینب با آن عظمتی که از اول داشته است و آن عظمت را از دامن زهرا(ع) و تربیت علی(ع) به دست آورده بود، و در عین حال زینب بعد از کربلا با زینب قبل از کربلا متفاوت است، یعنی زینب بعد از کربلا یک شخصیت و عظمت بیشتری دارد. ما می بینیم در شب عاشورا، زینب یکی دو نوبت حتّیٰ نمی تواند جلو گریه اش را بگیرد. یک بار آنقدر گریه می کند که بر روی دامن حسین(ع) بیهوش می شود و حسین(ع) با صحبتهای خودش زینب را آرام می کند. ‏لا یَذهَبنَّ جلمک الشیطان‏. خواهر عزیزم مبادا وساوس شیطانی بر تو مسلط بشود. و حلم تو را از تو برباید. و وقتی حسین(ع) به زینب(س) می فرماید چرا اینطور می کنی مگر تو شاهد و ناظر وفات جدّم نبودی؟ جدّ من از من بهتر بود، پدر ما از من بهتر بود، برادرم همین طور مادرم همین طور، خانم زینب(س) این چنین صحبت می کند: «برادر جان همه آنها اگر رفتند بالاخره من پناهی داشتم ولی با رفتن تو برای من پناهی باقی نمی ماند». امّا همین که ایام عاشورا سپری می شود، زینب(س) که حسین(ع) را با آن روحیه قوی و نیرومند و با آن دستورالعمل های محکم می بیند زینب دیگری می شود. ‏

‏دیدیم و شاهد بودیم و امید است که در تاریخ هم بی کم و کاست نوشته شده باشد. شیرزنان، مادران و همسران و خواهران، دخترانی که چگونه عزیزان خود را بدرقه جبهه می کردند و با تمام وجود دعایشان می کردند که به سلامت برگردند ولی وقتی سفارش عزیزانشان را می شنیدند که می گفتند الآن عاشورا است و باید حسین زمان را یاری کرد، شما هم باید صبر کنید و پیام‏‏ ‏‏رسان خون سرخ شهدا باشید و سفارش اکید مبنی بر اینکه با تمام وجود گوش به فرمان امام باشید و ولایت فقیه را تقویت کنید. همین خانواده ها و همین زنان شجاع وقتی خبر شهادت عزیزشان را می شنیدند دستها را رو به آسمان گرفته و با گریه و زاری می گفتند خدایا این قربانی را از ما بپذیر. ‏

‏و با عزمی راسخ و شجاعتی مضاعف پرچم افتاده را بلند، بلکه بلندتر می کردند و خود نیز تلاش می نمودند تا به وصیت شهید عزیزشان وفادار بمانند بحق بسیاری از ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 120
‏خانواده های شهدا که مردانشان حسینی عمل کردند زنان نیز زینب وار عمل نمودند و حتی در بسیاری از خانواده ها زنان مشعل‏‏ ‏‏دار انقلاب بودند و نور انقلاب توسط ایشان به درون خانه‏‏ ‏‏هایشان راه یافت. ‏

‏عرض شد زینب بعد از عاشورا زینب دیگری می شود که دیگر احدی در مقابل او کوچکترین شخصیتی ندارد امام زین العابدین فرمود: «ما دوازده نفر بودیم و تمامی دوازده نفر ما را به یک زنجیر بسته بودند که یک سر زنجیر به بازوی من و سر دیگر آن به بازوی عمه‏‏ ‏‏ام زینب بسته بود». می گویند تاریخ ورود اسرا به شام دوّم ماه صفر بوده است بنابراین بیست و دو روز از اسارت زینب گذشته است. بیست و دو روز رنج و تعب را تحمل کرده است، با این حال او را وارد مجلس یزیدبن معاویه می کنند، یزیدی که کاخ ‏اَخْضَر‏ او یعنی کاخ سبزی که معاویه در شام ساخته بود آنچنان بارگاه مجلّلی بود که هر کس با دیدن آن بارگاه و آن خدم و حشم و ‏طنْطَنه‏ ‏و دَبْدَبه‏ خودش را می باخت. در چنین شرایطی اسرا را وارد می کنند و همین زینب‏ ‏کبریٰ‏‏(س) رنج کشیده در همان مجلس چنان موجی در روحش پیدا شد و چنان موجی در جمعیت ایجاد کرد که یزید معروف به فصاحت و بلاغت را لال کرد. و خانم چنان خطبه ای در آن مجلس خواند که یزید لال و ساکت باقی ماند و برای اینکه دل زینب را آتش زند و زبان او را ساکت کند و برای اینکه خانم زینب را منفعل کند دست به یک عمل احمقانه و ناجوانمردانه زد ... اما زینب همچنان مقاوم و شجاع ایستاد. ‏

‏امام(ره) در فرازی از بیاناتشان ایراد داشتند: «شما بانوان اثبات کردید که در صف جلو هستید. شما اثبات کردید که مقدم بر مردها هستید. مردها از شما الهام گرفتند. مردهای ایران از مخدرات ایران، از بانوان ایران عبرت گرفتند و تعلیم گرفتند و مردان قم هم از شما بانوان عزیز عبرت گرفتند و تعلیم گرفتند. شما در صف جلو نهضت هستید ...»‏

‏و در ادامه فرمودند: «من از همه شما تشکر می کنم که در این نهضت شرکت کردید و از همه مادرهایی که در این نهضت شرکت کردند و عزیزانشان را از دست دادند، ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 121
‏برای اینها اظهار تأسف می کنم و برای شهدای آنها رحمت از خدای تبارک و تعالی می خواهم. و من رحمت خدا را برای همه شما طالبم. خداوند همه شما را به کمال مطلوب برساند.»‏‎[10]‎‏ و باز فرمودند: «زنهایی که جوانهای خودشان را دادند؛ افتخار بر این کردند که شهید دادیم و آنکه یک پسر از او باقی مانده بود باز می گفت این را هم اهدا می کنم.»‏‎[11]‎‏ و در جایی دیگر فرمودند: «جامعۀ ما از بعضی بانوان زمان محمدرضا برگشتند به یک بانوانی که زینب گونه شدند و تابع فاطمه(س) آن روز تابع آرایش اروپایی بودند - باید از اروپا طرح لباس بیاید - و امروز تابع مکتب هستند و آنچه اسلام می پسندد مقبول است. و این یک تحولی است که بالاترین تحولات است در جامعه ما».‏‎[12]‎

‏و باز تاریخ از زن دیگری در حماسه عاشورا نام برده است. نوشته حسین بن علی(ع) دختری دارد بنام سکینه خاتون که خیلی هم این دختر را دوست می داشت و او بعدها زن ادیبۀ عالمه ای شد. و زنی بود که همه علما و ادبا برای او اهمیّت و احترام قائل بودند. اباعبدالله خیلی این دختر را دوست داشت او هم علاقه ای فوق‏‏ ‏‏العاده به پدر داشت نوشته اند این دختر بچه در مجلس عزای پدر در صحرای کربلا بصورت نوحه سرایی جمله هایی گفت که دل همه را سوزاند و همه را متأثر نمود. بجاست نوحه سرایی اسب را مخاطب قرار داد که:‏ یا جَوٰاد اَبی هَلْ سُقِیَ اَبی اَمْ قُتِلَ عطشانا؟

‏ای اسب پدرم! پدر من وقتی که رفت تشنه بود آیا او را سیراب کردند یا لب تشنه شهید کردند؟ این در چه وقت بود؟ در وقتی که اباعبدالله از روی اسب به روی زمین افتاده بود عین همین حادثه هم به کرات در انقلاب و در دفاع مقدس داشتیم و داریم. و نوجوانان درس گرفته از نهضت امام(ره) چون سکینه خاتون (بلاتشبیه) عمل کردند. در اواخر اسفند 73 روزی که سفر کرده های استخوان خرد شده و گلهای پرپر شده را بعد از 12 سال دوری و چشم به راهی خانواده ها آوردند دختر نوجوان 12-10 ساله ای با استخوانهای پدر سخن می گفت و بعد از اینکه با خود نوحه زمزمه می کرد و چشم براهی همه عمرش را با پدر درد دل می کرد دوباره می گفت خدایا ما به فرمان امام ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 122
‏راحلمان و به مشیت و مصلحت تو صبر می کنیم به امید اینکه مسئولین هم وظیفه ‏‏ ‏‏شناس باشند‏‎[13]‎‏ و با این سخنان موج حزن و اندوه در مردم ایجاد شد و اشک از چشم مرد و زن و کودک و جوان سرازیر گردید. ‏

‏حضور زنان در حماسه کربلا از دید تاریخ (اگر چه به قسمتهایی از آنها اشاره شد) تاریخ از نظر اینکه در ساختن آن زن دخالت داشته یا مرد دخالت داشته سه گونه است. ‏

‏1- تاریخ - تاریخ مذکر یعنی تاریخی که به دست مرد ساخته شده باشد و جنس زن هیچ نقشی نداشته باشد. ‏

‏2- تاریخ مذکر - مؤنث است امّا مذکّر - مؤنث مختلط یعنی: آنکه مرد در مدار زن و زن در مدار مرد باشد مثل بعضی لباس پوشیدن آقا پسرها و دختر خانمها و مدل موهایشان و ... ‏

‏نوع سوم تاریخ: تاریخ مذکّر- مؤنث است، که هم به دست مرد ساخته شده است و هم به دست زن ولی مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش. ما وقتی به تاریخ قرآن کریم مراجعه می کنیم می بینیم تاریخ مذهب و دین آنطور که قرآن کریم تشریح کرده است یک تاریخ مذکر ـ مؤنث است و به تعبیر استاد شهید مطهری یک تاریخ مذّنث است یعنی مذکّر و مؤنث هر دو امّا نه به صورت اختلاط بلکه به این صورت که مرد در مقام و مدار خودش و زن در مقام و مدار خودش. تاریخ کربلا یک تاریخ و حادثه مذکر - مؤنث است، تاریخی است که زن و مرد هر دو نقشی داشته اند و هر دو با صبر و شجاعت برای ادای تکلیف قیام نموده اند. ‏

‏اباعبدالله(ع) اهل بیت خودش را حرکت می دهد برای اینکه در این تاریخ رسالتی بزرگ را انجام دهند برای اینکه نقش مستقیمی در ساختن این تاریخ داشته باشند. با قافله سالاری قهرمان کربلا زینب ‏‏کبریٰ‏ ‏بدون آنکه از مدار خودشان خارج شوند.‏‎[14]‎

‏زنان مسلمان ایران هم با رهبریت امام و تأسی به قافله سالاری کربلا زینب وار قیام نمودند و امام امت در این راستا می فرمایند: «من از شما بانوان محترم که همدوش برادران خودتان بلکه در صف جلو در این نهضت بودید تشکر می کنم. و امیدوارم که ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 123
‏باز شما در صف مقدم باشید و این نهضت را به آخر برسانید ... خداوند شما را حفظ کند و برای اسلام و مسلمین نگه دارد.»‏‎[15]‎‏ و در قسمت دیگر می فرمایند: «این پیروزی را ما از بانوان داریم قبل از اینکه از مردها داشته باشیم. بانوان محترم ما در صف جلو واقع بودند. بانوان عزیز ما اسباب این شدند که مردها هم جرأت و شجاعت پیدا کنند. ما مرهون زحمات شما خانمها هستیم و همیشه دعا به همۀ ملت و شماها می کنیم.»‏‎[16]‎

‏گفته شد که در عاشورای کربلا زن و مرد هر یک به دور مدار خویش حرکت می کردند و از عصر عاشورا خانم زینب ‏‏کبریٰ‏‏(س) تجلی می کند شاید بتوان گفت اصل نهضت اباعبدالله در دو مرحله انجام پذیرفته است، مرحله اوّل با شهادت سرور آزادگان حضرت حسین(ع) پایان می پذیرد و مرحله دوم که همانا امتداد مرحله اول است با قافله سالاری سرور انسانهای آزاده عالم خانم حضرت زینب(س) که سمبل شجاعت و صبر و استقامت است شروع می شود. یگانه مرد همراه کاروان اسرا حضرت زین العابدین(سلام الله علیه) است که در این وقت به شدت بیمار است و احتیاج به پرستار دارد و طبق دستور کلّی پسر زیاد که از جنس ذکور اولاد حسین هیچ کس باقی نماند. چند بار حمله کردند تا او را به شهادت برسانند ولی خودشان گفتند ‏اِنَّهُ لاِبِهِ‎[17]‎‏ این خودش دارد می میرد. و یکی از مقاومتهای سمبل استقامت و شجاعت زینب کبری(س) پرستار امام سجاد بود تا از نسل مقدس حسین‏‏ ‏‏بن علی(ع) باقی بماند. ‏

‏و در عصر روز یازدهم زینب کبری اولین مجلس عزاداری را برای سرور شهیدان حسین(ع) بر پا نمود و در میان اسرا تنها امام زین‏‏ ‏‏العابدین بودند که به علت کسالت پاهای مبارکشان را به زیر شکم مرکب بسته بودند وقتی به قتلگاه رسیدند همه بی اختیار خودشان را از روی مرکبها به روی زمین انداختند و زینب(س) خودش را رساند به بدن مقدس اباعبدالله او را با یک وضعی می بیند که هرگز ندیده بود بدنی می بیند بی سر و بی لباس با او معاشقه می کند و سخن می گوید: ‏بٰابی المَهْمُومِ حتیٰ قضیٰ بابی العطشان حتی مَضیٰ. ‎[18]‎

‏آنچنان دلسوز ناله کرد که ‏فابْکَتْ واللهِ کُلّ عَدْو و صدیق‎[19]‎‏ یعنی کاری کرد که اشک ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 124
‏دشمن جاری شد و دوست و دشمن به گریه درآمدند و در عصر عاشورا فرمود: ‏ربنا تقبل منّا هذا القلیل‏ و امام(س) با شناخت عمیق این حماسه در فرازی از فرمایشاتشان فرمودند:‏

‏«عمق ارزش مجالس عزاداری کم معلوم شده است و شاید پیش بعضی هیچ معلوم نشده است. اینکه در روایات ما برای یک قطره اشک برای مظلوم کربلا آنقدر ارزش قائلند، حتّی برای تباکی (به صورت گریه درآمدن) نه بخاطر آن است که سید و سالار شهیدان منتظر عزاداری و گریه شیعیان است، خیر. اینکه مطرح می شود عزاداری و گریه آنقدر ثواب دارد بخاطر حرکت سیاسی آن است و شاید بسیاری از مردم از عمق معنوی آن خبر ندارند.»‏‎[20]‎

‏در قسمت دیگر معظم له اشاره می کنند: «دفعه اوّل که مرا از قم گرفتند و بردند و در بین راه بعضی از مأمورینی که بودند در آن اتومبیل من، می گفتند که ما آمدیم سراغ شما از این چادرهایی (چادرهای عزاداری) که در قم بودند می ترسیدیم که مبادا اینها مطلع بشوند و ما نتوانیم انجام وظیفه کنیم. اینها که هیچ، قدرتهای بزرگ از این چادرها می ترسند قدرتهای بزرگ از این سازمانی که بدون اینکه دست واحدی در کار باشد که آنها را مجتمع کند و خود به خود ملت را به هم جوشانده اند می ترسند. این مجالس عزا و سوگواری و نوحه‏‏ ‏‏سرایی برای سید مظلومان و اظهار مظلومیّت یک کسی که برای خدا و برای رضای او جان خودش و دوستان و اولاد خودش را فدا کرده است اینطور ساخته جوانانی را که می روند و در جبهه ها و شهادت را می خواهند و افتخار به شهادت می کنند و مادران را آن طور مقاوم و صبور و شجاع می سازند که جوانان خودشان را که از دست می دهند باز هم می گویند یکی دو تا داریم.» و این فرمایشات نافذ و صادق امام(ره) آنقدر در روح و قلب و جان انسانهای آزاده بخصوص زنان بیدار و خداجو اثر می کند که وقتی بعد از دوازده سال گم کردن فرزند یا برادر و همسر پدر خود مشتی استخوان به همراه پلاکی به ایشان تحویل می‏‏ ‏‏دهند عرض می کنند بار خدایا ما دعوت بنده خلف و صالح تو امام را لبیک گفتیم و فقط با تو معامله کردیم و چیزی ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 125
‏را هم که در راهت دادیم انتظار بازگشت آن را هم نداشتیم. اجازه دهید موردی را در حاشیه بنویسیم و آن اینکه خانواده ای در اراک ساکن هستند که سه پسر و برادر خانم و چند خواهرزاده خانم به شهادت رسیده اند و روزی که قبل از نوروز 74 تعدادی از شهدا را به خانواده ها تحویل می دادند سهم این خانواده هم یک فرزند و یک برادر بود و این خانم شجاع (مادر سه شهید- دو جانباز- و خواهر یک شهید و خاله گویا سه شهید) شبی را که تحت عنوان طواف شهیدان یا وداع با شهیدان در مصلای اراک گذاشته بودند، مردم فوج فوج جهت تسلّی خاطرشان به حضورشان می رسیدند و ایشان با استقامت و شجاعت بسیار چون کوه ایستاده بود و مانند بسیاری از مادران و همسران و فرزندان شاهد، انسانهای خواب را بیدار و به خواب‏‏ ‏‏زدگان را نصیحت و بیداران را ادای تکلیف می نمود و به کرات درحالی که عرق سرد چهره مبارکش را فرا گرفته بود، می فرمود جوانان من که از حضرت علی اکبر(ع) رشیدتر نبودند و این مصیبت سنگین را در نهایت وقار و مقاومت تحمل می نمودند تا اینکه درد جانسوز و هولناک و ناگهانی عزیز انقلاب، امام و مردم، مرگ غیرمنتظره پرچم‏‏ ‏‏دار انقلاب و امین و رازدار امام و سنگ صبور مردم پیش آمد. ‏

‏روزهای عید نوروز معمولاً مردم به دیدن خانواده معظم شهدا می روند و این مادر بزرگوار که به حق شاگرد صبور و یار باوفای امام و انقلاب است با لهجه بسیار زیبا می فرمود:‏

‏مرگ عزیز امام، علمدار انقلاب، پیشرو نهضت، رازدار امام و عصای پیری مادرش و تکیه‏‏ ‏‏گاه همسر و فرزندانش درد سنگینی بر ماست و با زمزمه این سخنان بشدت به خود می پیچید و اشک از دیدگانش فرو می چکید. و آرزو می کرد در اولین فرصت به دیدار خانواده معظم امام برود و بگوید ما با شماییم همانگونه که شما با ما هستید. ‏

‏و چقدر عمیق و بلیغ امام(ره) درس عاشورا را گفتند و امت چقدر زیبا آموختند. ‏

‏امام در جایی خطاب به خطبا و ائمه جماعت و جمعه می فرماید: «درست بیشتر از آنقدری که من می دانم (فلسفه عاشورا را) برای مردم تشریح کنید. تا گمان نکنند که ما ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 126
‏یک ملت گریه هستیم. ما یک ملتی هستیم که با همین گریه ها یک قلدر دو هزار و پانصد ساله را از بین بردیم.»‏‎[21]‎

‏و در جایی دیگر می فرمایند: «ما همه در این نهضت سهیم هستیم و حضور شما خانمها به خیابانها و میدانهای مبارزه موجب شد که مردم هم قوت پیدا کنند و تقویت بشوند. روحیه آنها هم با آمدن شما تقویت شد. شما سهم بزرگی در این نهضت دارید، لکن ما در نیمه راه هستیم. الآن بیشتر راه مانده است.» و باز می فرمایند: «امیدوارم انشاءالله خانمهایی که به اینجا تشریف آورده اند و خیلی در این نهضت سهیم هستند، و باید گفت که اینها در این نهضت پیشقدم هستند و مردها در این نهضت از ایشان الهام گرفته اند خداوند همه‏‏ ‏‏شان را تأیید کند.»‏‎[22]‎

‏اشاره شد که خانم زینب کبری(س) اولین بار مجلس عزای حسین بن علی(ع) را برپا نمود امّا در عین حال با شجاعت و استقامت از وظایف خودش غافل نبود. پرستاری زین العابدین به عهده اوست. نگاه کرد به حضرت سجاد دید نزدیک است جانش از بین برود، فوراً با تدبیری صبورانه بدن مبارک ابا عبدالله را رها کرد و نزدیک برادرزاده رفت و او را تسلی داد. زینب(س) در آن شرایط سخت این حدیث را برای امام سجاد(ع) نقل کرد، در این قضیه (شهادت) فلسفه ای دارد. مبادا در این شرایط خیال کنید که حسین(ع) کشته شد و از بین رفت برادر! از جدّ ما چنین روایت شده است که حسین(ع) همین جا که اکنون جسد او را می بینی بدون اینکه کفنی داشته باشد دفن می شود و همین جا قبر حسین(ع) مَطاف خواهد شد.‏‎[23]‎

بر سر تربت ما چون گذری همت خواه  که زیارتگاه رندان جهان خواهد شد

‏در واقع آینده را که در این مکان مقدس زیارتگاه عاشقان صاحبدل خواهد شد. حضرت زینب برای امام سجاد(ع) روایت می کند. روز دوازدهم دشمن اسرا را به سوی کوفه حرکت می دهد درحالی که خانم زینب ‏‏کبریٰ‏ ‏پرچمدار نهضت حسینی از روز تاسوعا خواب به چشمش نرفته است. درحالی که اهل بیت پیامبر را وارد کوفه کردند. دستور دادند سرهای مقدس را به استقبال آنها ببرند. وضع عجیبی است! غیر قابل ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 127
‏توصیف - دم دروازه کوفه سمبل صبر و مقاومت. دختر علی و فاطمه- و خواهر حسین(ع) تجلی می کند. این زن با حمیّت و شهامت و شخصیت خطابه ای می خواند. راویان چنین نقل می کنند که: در یک موقع حساس و خاص زینب(س) موقعیت را تشخیص داد ‏و قَدْ اَوْ مأتْ‏. زینب(س) یک اشره کرد. عبارت تاریخ این است:‏ وَ قَدْ أوْ مَأتْ اِلیَ النَّاس اَنْ اُسْکُتُوا فَازتَدَّت الاَنفاسُ و سَکَنَت الأجراس. ‎[24]‎

‏یعنی در آن هیاهو و غلغله که اگر دهل می زدند صدایش به جایی نمی رسید گویی نفسها در سینه حبس شد و صدای زنگها و هیاهوها خاموش گشت. مرکبها هم ایستادند. و خطبه ای قراء انشاء فرمود. ‏

‏حادثه کربلا و شهادت امام حسین(ع) بسیار بزرگ بود ولی کسی که خدا را بزرگ دید آن حادثه را هم کوچک می بیند و در جای دیگر اشاره شد به اینکه خانم زینب کبریٰ در عصر عاشورا گفت: ‏رَبّنٰٰا تقبل منّٰا هذا القلیل‏ خدایا این اندک را از ما بپذیر. ‏

‏و در پاسخ حکومت بنی امیه که پرسید در کربلا چه دیدید؟ فرمود ‏ما رأیتِ الّا جمیلٰا‏ من جز زیبایی چیزی ندیدم. در دید عارفان تمام کارهای خداوند حکیمانه و همه در جهت تربیت و زیباست. ‏

‏راوی در مورد خطبه حضرت زینب(س) گفت‏: وَ لَمْ اَروالله خَفِرة قطّ انْطَلَقَ منها‏ این واژه خَفِره خیلی ارزش دارد. خَفِره یعنی زن با حیا. این زن نیامد مثل یک زن بی حیا حرف بزند. زینب(س) آن خطابه را در نهایت عظمت القا کرد. در عین حال دشمن می گوید‏ وَلَم اَروالله خَفرَة قَطّ انطلَق منها‏ یعنی آن حیای زنانگی از او پیدا بود و در کلامش شجاعت و دلیری علی با حیای زنانگی درهم آمیخته بود. ‏

‏راوی می گوید: گویی سخن علی(ع) از دهان زینب(س) می ریزد. گویی علی زنده شده و سخن او از دهان زینب می ریزد. وقتی سخنان زینب کبری(س) که زیاد هم نیست تمام شد می گوید مردم را دیدم که همه انگشت را به دهان گرفته و می گزیدند. ‏

‏زنان ایران هم که با رهبریت امام(ره) خود را پیدا کردند و بسیاری از ایشان ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 128
‏دوشادوش یا پیشاپیش مردان پرچمدار نهضت بودند و این مورد به کرّات به تأیید امام(ره) می رسید و خود ایشان در قسمتی از فرمایشاتشان می فرمایند: «شما رهبر نهضت هستید، بانوان رهبر ما هستند و ما پیرو آنهاییم. من شما را به رهبری قبول دارم و خدمتگزار شما هستم.»‏‎[25]‎‏ و در بسیاری از موارد شاهد بودیم زنان، عزیز از دست رفته در مراسم شهیدشان آنچنان سخنرانی می کردند که همگان مات و مبهوت می ماندند و افتخار ایشان به امام و فرزند شهیدشان بود. ‏

‏امام می فرمایند: «ملتی که حتّی بانوان محترمه اش با تظاهرات محجوبانه بیزاری خود را از رژیم شاه اعلام می کنند، پیروز است. ملتی که خواهران و مادران دلیرش افتخار به مرگ جوانان برومندش می کند که در صف شهدا هستند، پیروز است.»‏‎[26]‎

‏اجازه دهید به شجاعت زنی دیگر از حماسه‏‏ ‏‏آفرینان تاریخ انقلاب اشاره کنم. زنی که در اوج جوانی با داشتن فرزندان زیاد همسرش در دوران ستم شاهی به شهادت می رسد و یکی از فرزندان ایشان هم در همان دوران اسیر ظلم ظالمی می شود و جان می بازد. این زن تنها و با تربیتی بسیار حساب شده و هدفدار فرزندانشان را تربیت می کند تا اینکه بعد از انقلاب و در ابتدای دوران دفاع مقدس یکی از فرزندان رشیدش مفقود گردید. و فرزند دیگر این بزرگوار که خود نیز خاطرات بسیاری از بزرگ کردنشان دارد با عنوان فرمانده گردان به شهادت رسید. اینجاست که باید گفت کوه هم درمقابل استقامت و شجاعت این زن سرافکنده می شود. این فرمانده شهید از سن تنها فرزندش فقط چند روز می گذشت و همسر نوعروس و فرزند چند روزه اش را به مادر سفارش کرده بود که با تربیتی حسینی و زینبی ایشان را پرورش دهد و بحق چنین هم کرد و سفارش فرزندش را مو به مو اجرا نمود امّا نحوۀ شهادت این عزیز به شکلی بود که چون سرور آزادگان در راه حق و آزادی سر باخته بود درحالی که مردم از ساعتها قبل خبر داشتند کسی جرئت نداشت که مادر خانواده را مطلع کند تا اینکه اوایل صبح بود که در منزل ایشان زده شد و این زن بزرگ و شجاع با باز کردن در فرمودند حتماً محمود شهید شده، زیرا خود در خواب دیده‏‏ ‏‏ام، خانواده و برادران و خواهران که تاب شنیدن این ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 129
‏مصیبت را نداشتند مادر یک یک فرزندان را در آغوش می گرفت و تسلی می داد، تا اینکه موقع تدفین اعلام کردند پدر یا برادران شهید برای آخرین دیدار حاضر شوند این عزیز شهید که قبلاً ایشان را از دست داده بود و برادران دیگر طاقت این فاجعه را نداشتند. مادر زینب‏‏ ‏‏وار یک بار دیگر کمر بربست و گفت خودم حاضرم به وصیت فرزندم عمل کنم زیرا او دستمالی نزد من به امانت گذاشته، دستمالی که شبهای عاشورا در آن گریه کرده و خواسته هنگام شهادت دستارش باشد. اطرافیان که می دانستند شهید سر ندارد اجازه نمی دادند مادر جلو رود. خود نیز با وقاری استوار و چهره ای گلگون با صدای بلند گفت می دانم عزیز شهیدم سر ندارد. اجازه دهید خود می دانم چه کنم و با استقامتی مضاعف جلو رفت و دستمال را دور استخوان از گردن بیرون آمده بست سپس با آرامشی دستها را روحانیت به آسمان گرفت و گفت خدایا این قربانی را از ما پذیرا باش و روز ختم شهید هم آنچنان سخنرانی نمود که همگان مات و مبهوت ماندند. ‏

‏و بحق این است نقش زن به شکلی که اسلام می خواهد. شخصیت در عین حیا، عفاف، عفت پاکی، حریم، تاریخ کربلا و همچنین انقلاب خونبار اسلامی ایران به این دلیل مذکر- مؤنث است که در ساختن آن هم جنس مذکر عامل مؤثری است ولی در مدار خودش و هم جنس مؤنث در مدار خودش و این تاریخ به دست زن و مرد ساخته شده است. ما در دفاع از انقلاب شکوهمند دیدیم و شنیدیم صحنه هایی را که جز یک فرهنگ الهی محال است این روحیه را داشته باشد. تلویزیون نشان داد خانمی که چندمین فرزند شهیدش را تشییع می کرد پدر از شدت تألم از هوش رفته بود و مادر با صبر و استقامت و شجاعت دستها را رو به آسمان گرفت و عرض کرد: پروردگارا این قربانی ناقابل را بپذیر و خود فرزند رشیدش را به خاک سپرد. یا موردی که برای همگان ضرب المثل شده بود. پیرزنی که دارایی اش فقط چهار تخم مرغ بود و آنها را برای رزمندگان هدیه کرد. ‏

‏در حادثه کربلا هم به جریانهای عجیبی برمی‏‏ ‏‏خوریم و آن اینکه می بینیم در این ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 130
‏حادثه، مرد نقش دارد، زن نقش دارد پیر و جوان، سفید و سیاه، عرب و غیر عرب نقش دارند. گویی اساساً در این نهضت قضا و قدر و مشیت الهی بر این مقدّر شده است که همه طبقات نقش داشته باشند؛ یعنی در واقع اسلام نشان داده شود. اینکه مطرح می شود در حادثه کربلا زن نقش اساسی داشته است این نیست فقط زینب(س) باشد اگر چه قافله سالار ایشان است ولی زنان دیگری هم حضور داشته اند. ما در حادثه کربلا زن شهید داریم و او همسر عبدالله بن عمیر کلبی است، زنهای دیگری هم تاریخ اشاره کرده که رسماً وارد جنگ شده اند ولی ابا عبدالله مانع شد و به آنها امر فرمود که برگردید و آنها برگشتند.‏‎[27]‎‏ مادرهایی که ناظر شهادت فرزندانشان بودند و این صبر را به حساب خدا گذاشته اند. در حماسه کربلا سه نفر هستند که با زن و بچه وارد میدان کارزار شدند. مسلم بن عوسجه است، دیگری عبدالله بن عمیر کلبی است و سومی مردی به نام جنادةبن حرث الانصاری. ‏

‏درباره عبدالله بن عمیر نوشته اند که این مرد در خارج کوفه بود که اطلاع پیدا کرد در کوفه حادثه ای رخ داده است. او که از مجاهدین اسلام بود، گفت من باید از اهل بیت رسول اکرم(ص) دفاع کنم. به خانه رفت و با همسرش مشورت کرد، همسر او را تحسین کرد و گفت این کار شرطی‏‎ ‎‏دارد که مرا هم با خودت ببری. زن را که با خودش برد، مادرش هم همراه ایشان شد. به هر حال عبدالله بن عمیر وارد صحنه کارزار شد و سرهای بسیاری از سرکشان را به زیر آورد. ولی از پشت سر، کسی به عبدالله حمله کرد و پنجه های دست قطع شد اما با دست دیگرش او را از بین برد، در همان حال آمد خدمت ابا عبدالله درحالی که رجز می خواند به مادرش گفت: آیا خوب عمل کردم؟ مادر گفت: نه من از تو راضی نیستم. من تا تو را کشته نبینم از تو راضی نمی شوم. زنش هم در صحنه حضور داشت البته زنش جوان بود و در دامنش آویخت. مادر گفت فرزندم مبادا دچار احساس و عطوفت شوی، اینجا جای گوش دادن به همسرت نیست. تو اگر می خواهی که من از تو راضی باشم جز اینکه شهید شوی راه دیگری نداری. این مرد می رود تا شهید می شود. بعد سر او را می بُرند به طرف خیمه پرتاب می کنند ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 131
‏این مادر سر پسر خود را می گیرد و به سینه می چسباند و می بوسد و می گوید پسرم حالا از تو راضی شدم زیرا به وظیفه خودت عمل کردی. بعد می گوید ما چیزی را که در راه خدا دادیم پس نمی گیریم. همان سر را پرت می کند به سوی یکی از افراد دشمن و بعد عمود خیمه ای را بر می‏‏ ‏‏دارد و شروع می کند به حمله کردن و این شعر را می خواند:‏

اَنَا عجوزْ سَیّدی ضعیفه  خاویة بالیه نحیفه‎[28]‎

‏و ما در دفاع مقدس و صحنه های انقلاب اینگونه موارد را بسیار دیدیم و شجاعتها و حماسه های بسیاری را شاهد بودیم. امام هم می فرمایند: «من وقتی که در تلویزیون می بینم این بانوان محترم را که اشتغال دارند به همراهی کردن و پشتیبانی کردن از لشکر و از قوای مسلح ارزشی برای آنها در دلم قائلم که برای کس دیگری نمی توانم آن ارزش را تصور کنم. آنها کارهایی که می کنند یک کارهایی است که دنبالش توقع اینکه یک مقامی داشته باشند یا یک پستی را اشغال کنند یا یک چیزی را از مردم خواهش کنند هیچ این مسائل نیست بلکه سربازان گمنامی هستند که در جبهه ها باید گفت مشغول جهاد هستند. ما باید قدر این نعمت را بدانیم و اقتدا کنیم به این زنها و بانوان و بچه های پشت جبهه و آنهایی که در خود شهرهای مخروبه و نیمه مخروبه حاضرند. ماها باید از اینها اخلاق اسلامی و ایمان و توجه به خدا را یاد بگیریم.»‏‎[29]‎

‏در صحنه دفاع مقدس دیدیم مادری که در خرمشهر به دنبال فرزند گم شده اش می گشت، ایشان را در بین کشتگان یافت زمانش مصادف شد با فتح خرمشهر، بلافاصله جنازه را رها کرد و برای تشجیع رزمندگان سخنرانی کرد و برای ایشان فتحانه خواند. ‏

‏باز تاریخ کربلا نقل می کند: «جوانی که پدرش در معرکه کربلا به شهادت رسیده بود خدمت ابا عبدالله(ع) رفت و گفت: آقا اجازه دهید من بروم به میدان. آقا فرمودند به این جوان اجازه ندهید به میدان برود که پدرش کشته شده است همین بس است. و مادرش هم همین جا حاضر است، شاید او راضی نباشد، عرض کرد یا ابا عبدالله اصلاً ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 132
‏این شمشیر را مادرم به کمر من بسته است و مرا فرستاده و به من گفته تو هم برو به راه پدرت و جان خودت را به قربان ابا عبدالله(ع) کن. ‏

‏«او (سیدالشهدا سلام الله) تکلیف می دید برای خودش که باید او با این قدرت مقاومت کند و کشته بشود. تا به هم بخورد این اوضاع، تا رسوا کند این قدرت را با فداکاری خودش و این عده ای که همراه خودش بود. او دید که یک حکومت جائری است که بر مقدرات مملکت او سلطه پیدا کرده است تکلیف خودش را، تکلیف الهی خودش را تشخیص داد که باید نهضت کند و راه بیفتد و برود و مخالفت کند و اظهار مخالفت و استنکار کند هر چه خواهد شد. در عین حالی که به حسب قواعد معلوم بود که یک عدد اینقدری نمی تواند با آن عده ای که آنها دارند مقابله کند لکن تکلیف بود. لکن (برای سیدالشهدا سلام الله علیه) تکلیف بود آنجا که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تا اینکه این عَلَم یزید را بخواباند و همین طور هم کرد و تمام شد. خونش را داد و خون پسرهایش را داد و اولادش را داد و همه چیزهای خودش را داد برای اسلام.»‏‎[30]‎

‏ ‏

السلام علیک یا عبد صالح ای روح بلند خدا و ای خمینی بزرگ

‏چقدر خوب درس از مکتب عاشورا و معلم کربلا حضرت حسین(ع) آموختی اگر چه می دانستی سربازانت هنوز در گهواره اند. اما با عزمی راسخ و با ایمانی قوی و با مشتهایی که بانگ آزادیبخش تکبیر و توحید از آنها بر می‏‏ ‏‏خاست پا به عرصه مبارزه نهادی زیرا آموخته بودی مرگ با شرافت بهتر از زندگی ذلت بار است و سرانجام پرچم توحید را در سرزمینی که چون حکومت یزیدیان دم از اسلام می زدند اما اسلام آمریکایی- دم از تمدن می زدند اما تمدن بی غیرتی. دم از آزادی می زدند اما آزادی حیوانی، و برهنگی و غفلت و جهالت بلند کردی و به دست مردم سپردی و خود و پسرانت حسین‏‏ ‏‏وار قربانی عدالتخواهی اسلام ناب محمدی(ص) شدی. خود نیز کار ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 133
‏حسینی کردی و رسالت پیام را به خانواده ات سپردی تا زینب‏‏ ‏‏وار مشعل عدالت را برفراز بام سرکشترین سرکشان به اهتزاز درآورند. ان شاءالله روانت شاد و راهت پر رهرو باد. ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

مآخذ و پاورقی:

 

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 134

  • . ـ قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی(س) .
  • ـ ادامه مطلب فوق..
  • . ـ کتاب حرکت امام و تجدید حیات اسلامی ترجمه سید هادی خسرو شاهی.
  • . ـ حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلامی ترجمه سید هادی خسرو شاهی.
  • . ـ حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلامی ترجمه سید هادی خسرو شاهی.
  • . ـ مجله الرائه شماره 15- حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلام.
  • . ـ مجله الرائه شماره 15- حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلام.
  • . ـ مقدمه تفسیر پرتوی از قرآن.
  • .ـ قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی(س).
  • .ـ سخنرانی در گورستان بقیع قم 18 / 12 / 57.
  •  - پیام به مناسبت دعوت مردم جهت شرکت در رفراندم (روزنامه اطلاعات 6 / 1 / 58).
  • .ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس- روزنامه کیهان 18 / 1 / 60.
  • .ـ این صحبتهای دختر نوجوان قبل از خطبه های نماز جمعه روز قدس انجام پذیرفت.
  • .ـ حماسه حسینی شهید مطهری جلد 1.
  • .ـ سخنرانی در جمع بانوان 4 / 2 / 58.
  • .ـ روزنامه کیهان 8 / 2 / 58.
  • .ـ بحارالانوار ج 45 ص 61- ارشاد شیخ مفید ص 242.
  • .ـ بحارالانوار ج 45 ص 58.
  • .ـ بحارالانوار ج 45 ص 59.
  • .ـ سخنرانی 30 / 2 / 61.
  • .ـ سخنرانی 9 / 7 / 58.
  • .ـ سخنرانی 13 / 4 / 58.
  • .ـ حماسه حسینی جلد 1 ص 335.
  • .ـ بحارالانوار جلد 45 ص 108.
  • .ـ سخنرانی 8 / 2 / 58.
  • .ـ مصاحبه رادیو- تلویزیون فرانسه با امام(س) 23 / 6 / 57.
  • .ـ حماسه حسینی جلد 1 ص 294.
  • .ـ حماسه حسینی جلد 1 ص 309.
  • .ـ پیام امام(س) به مناسبت روز زن 5 / 2 /  60.
  • ـ قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی..