تأثیر نهضت کربلا در تحقق انقلاب اسلامی ایران از دیدگاه امام خمینی(ره)

تأثیر نهضت کربلا در تحقق انقلاب اسلامی

ایران از دیدگاه امام خمینی(ره) 

 دکتر نهلا غروی نائینی

‏اثر قیام امام حسین(ع) در پیروزی انقلاب اسلامی ایران را می توان تحت عناوین ذیل بررسی کرد:‏

‏- علل و عوامل‏

‏- اهداف ‏

‏- نتیجه ‏

‏ ‏

علل و عوامل

‏حکومت ایران می رفت تا اسلام و وحی را از میان ببرد و آیین زرتشت و ملی‏‏ ‏‏گرایی و سلطنت 2500 ساله را جایگزین آن کند. قرآن را به فارسی منتشر و کلمات و لغات آن را محو کند، و اصطلاحات شاهنشاهی و زرتشتی را جایگزین آن نماید؛ تا به این ترتیب قرآن خدا ضایع و در آینده تحریفهای لازم بر آن انجام شود. دقیقاً وضعی مشابه آنچه امام(ره) درباره علت قیام عاشورا گفته است:‏

‏«مکتبی که می رفت با کجرویهای تفالۀ جاهلیت و برنامه های حسابشدۀ احیای ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 95
‏ملیگرایی و عروبت، محو و نابود شود و از حکومت عدل اسلامی یک رژیم شاهنشاهی بسازد و اسلام و وحی را به انزوا کشاند؛ ناگهان شخصیت عظیمی که از عصاره وحی الهی تغذیه و در خاندان سید رسل محمد مصطفی و سید اولیا علی مرتضی تربیت و در دامن صدیقه طاهره بزرگ شده بود قیام کرد و با فداکاری بی نظیر و نهضت الهی خود، واقعه بزرگی را به وجود آورد.»‏‎[1]‎

‏«بنی امیه قصد داشتند که اسلام را از بین ببرند.»‏‎[2]‎

‏رژیم پهلوی به سرکردگی آمریکا قصد داشت تا اسلام را از بین ببرد و با نام وطن پرستی و سلطنت دیرینه و 2500 ساله، اسلام را از ایران ریشه کن و بیدینی و بی بند و باری را جایگزین آن کند، تا ملت اصول و ارزشها را فراموش کرده و به رفاه و رهایی از قید و بند دین بیندیشد و به ظلمها و بی عدالتیها و فسادها و تباهیها فکر نکند. رژیم منحط پهلوی قصد داشت تا اسلام را رژیم طاغوتی و بظاهر روحانیون را روحانی اسلام معرفی کند و دین و احکام را از دهان اینان به گوش مردم برساند. روحانیون خود فروخته‏‏ ‏‏ای که دین را فدای دنیایشان کرده بودند. رضاخان و پسرش اسلام روشنفکرانه و اسلام آمریکایی را در ایران می خواستند و می خواستند تا همین اسلام را به خورد مردم دهند. این پدر و پسر بی شباهت به معاویه و یزید نبودند. امام درباره یزید می گوید:‏

‏«یزید خود را سلطان و خلیفه پیامبر(ص) می دانست. آدمی بود که می خواست این ملت را استثمار کند، می خواست بخورد این ملت را، منافع ملت را می خواست خودش بخورد و اتباعش بخورند.»‏‎[3]‎

‏محمد رضا هم منافع و ثروت ملت را برای خود و نزدیکانش و آمریکا می خواست تا حکومتش دوام داشته باشد. او به فکر ملتش، بدبختیها و بی سوادیشان نبود. او به فکر ادامه سلطنت و حکومت خویش بود لذا دستورات آمریکا و دولتهای غربی را سمعاً و طاعةً انجام می داد. ‏

‏محمد رضا هم خون مسلمانان را می ریخت، ساواک او با برنامه گسترده اش به ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 96
‏هیچ کس رحم نمی کرد. پیر و جوان را به جرم خواندن نهج البلاغه، شرکت در جلسات مذهبی، سخنرانی کردن، داشتن محاسن (ریش) و ... گرفتار و زندانی و شکنجه می کرد. مبارزان حق‏‏ ‏‏طلب را می کشت و برای عیش و نوش خود و خانواده و جلب رضایت و پشتیبانی دول غرب، مال مسلمانان را به هدر می داد. ‏

‏ ‏

هدف

‏قرآن کریم می فرماید:‏

لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ و اَنْزَلنا مَعَهُمُ الْکِتابَ و اَلْمیزانَ لِیَقومَ الناسُ بِالْقِسطِ‏ (25  /  حدید) ما به تحقیق فرستادگان خود را با نشانه های روشن فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرستادیم تا مردم عدالت برپا دارند. ‏

‏یکی از اهداف فرستادن پیامبران برپا داشتن عدل و داد است تا مردم به یکدیگر ظلم نکنند و عدالت در میان انسانها و جوامع بشری برقرار باشد. آنجا که برای برقراری عدل الهی چاره ای جز فدا شدن فرد یا گروه نیست، باید فدا شد تا جامعه اصلاح گردد. همۀ انبیا و ائمه و فرستادگان الهی آسایش، جان و مال خود را در راه تربیت و هدایت ملت هایشان فدا کردند. ‏

‏«سیدالشهدا روی همین میزان آمد. رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد؛ برای این بود شهادتش، برای این بود که اقامه بشود عدل الهی، محفوظ باشد خانۀ خدا.»‏‎[4]‎

‏این مسأله که آن حضرت قیام می کنند و شهید می شوند امری است که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده بود و سیدالشهدا(علیه‏‏ ‏‏السلام) می دانستند که این امر شدنی است. جان انسان و خانواده عزیز است. اما امام حسین(علیه السلام) برای خدا قیام کرد با علم به اینکه خود و فرزندان و اصحابش کشته خواهند شد و زنان و دختران اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) به اسیری خواهند رفت، ولی آن حضرت ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 97
‏برای اصلاح جامعه و برقراری عدل و از بین رفتن سلطنت جور یزید به این عمل اقدام کرد. رهبر انقلاب اسلامی نیز با تأسی به مولایش حسین بن علی دست به قیام زد و از هیچ کس و هیچ چیز نمی ترسید. زیرا سیدالشهدا به او آموخته بود که عزیزترین جانها فدای اسلام است و برای حفظ اسلام و زنده نگه داشتن آن باید خون داد و جان فدا کرد. مؤمنین جان باخته به پیروی از امام حسین (علیه السلام) هر یک به دنبال رهبر زمان خویش ساکت ننشستند و در راه مبارزه با طاغوت و سلطنت ظالمانه، دست به کار شدند. ‏

‏مقصود از برقراری عدل و اصلاح جامعه در شرایط زمانی امام حسین و پیش از انقلاب ایران برقراری توحید و عدل و حکومت اسلامی در جامعه بوده است. قیام سیدالشهدا برای برقراری حکومت حق بود. حکومت به دست کسی باشد که لیاقت دارد و سزاوار آن است. امام(ره) می گوید:‏

‏«آنها که خیال می کنند که حضرت سیدالشهدا برای حکومت نیامده، خیر؛ اینها برای حکومت آمدند، برای این که باید حکومت دست مثل سیدالشهدا باشد. مثل کسانی که شیعۀ سیدالشهدا هستند باشد.»‏‎[5]‎

‏«امام حسین(ع) نیروی چندانی نداشت و قیام کرد. او هم اگر نعوذبالله تنبل بود می توانست بنشیند و بگوید تکلیف شرعی من نیست که قیام کنم. دربار اموی خیلی خوشحال می شد که سیدالشهدا بنشیند و حرف نزند و آنها بر خر مراد سوار باشند اما او، مسلم بن عقیل را فرستاد تا مردم را دعوت کند به بیعت تا حکومت اسلامی تشکیل دهد و این حکومت فاسد را از بین ببرد. اگر او هم در مدینه سر جایش می نشست و وقتی آن مردک آمد و بیعت خواست نعوذبالله می گفت: بسیار خوب! خوشحال می شدند و دستش را هم می بوسیدند.»‏‎[6]‎

‏به دنبال بیان هدف امام حسین، امام(ره) تکلیف را ذکر می کند و می گوید:‏

‏«آن روزی که وجهۀ اسلام بخواهد درش خدشه وارد بشود، آن روز است که بزرگان اسلام جانشان را دادند برای او. در زمان معاویه و در زمان پسر خلف معاویه مسأله ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 98
‏اینطور بود که چهرۀ اسلام را اینها داشتند قبیح می کردند، به عنوان خلیفة المسلمین، به عنوان خلیفه رسول الله آن جنایات را می کردند. مجالسشان، مجالس چه بود. اینجا بود که تکلیف اقتضا می کرد برای بزرگان اسلام که مبارزه کنند و معارضه کنند و این چهرۀ قبیحی که اینها دارند از اسلام نشان می دهند و اشخاص غافل ممکن است که خیال کنند که اسلام خلافتش همین است که معاویه دارد و یزید دارد، این است که خطر می اندازد اسلام را و این است که مجاهده برایش باید کرد ولو انسان به کشتن برود.»‏‎[7]‎

‏رهبر انقلاب اسلامی ایران و مسلمانانی که به دنبال ایشان بپا خاستند همه به مولای خود امام حسین(ع) تأسی کردند و این را تکلیف شرعی خود دانستند که علیه ظلم و طاغوت برخیزند اگر چه ممکن بود که پیروز نشوند و یا همگی کشته شوند اما به امید اینکه روزی این مبارزات و بپا خاستنها ثمر خواهد داد و اسلام و حکومت اسلامی بر ایران حاکم خواهد شد. آنان با پیروی از راه امام شهید خویش و با توکل به خداوند در این راه قدم برداشتند و از هیچگونه تهدید و تحدید نترسیدند و هر روز مصمم‏‏ ‏‏تر و استوارتر در راه حق قدم برداشتند، و بحمدالله که در ظاهر و باطن پیروز شدند و حرکت آنها باعث شد تا ظالمان از مملکت بیرون رانده شوند و بازماندگان و ایادیشان گرفتار گردند و حکومت جمهوری اسلامی با الهام از ایده نه شرقی و نه غربی به رهبری امام خمینی(ره) برقرار شود. ‏

‏ ‏

نتیجه 

‏امام درباره نتیجه و آثار قیام اباعبدالله می گوید: «اگر عاشورا و فداکاری خاندان پیامبر نبود، بعثت و زحمات جانفرسای نبی اکرم را طاغوتیان آن زمان به نابودی کشانده بودند و (اگر عاشورا نبود منطق جاهلیت ابوسفیانیان که می خواستند قلم سرخ بر وحی و کتاب بکشند و یزید یادگار عصر تاریک بت‏‏ ‏‏پرستی که به گمان خود با کشتن و به ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 99
‏شهادت کشیدن فرزندان وحی امید داشت اساس اسلام را برچیند و با صراحت بنیاد حکومت الهی را بَرکَند، نمی دانستیم به سر قرآن کریم و اسلام عزیز چه می آمد) لکن اراده خداوند متعال بر آن بوده و هست که اسلام رهاییبخش و قرآن هدایت افروز را جاوید نگه دارد و با خون شهیدانی چون فرزندان وحی، احیا و پشتیبانی فرماید و از آسیب دهر نگه دارد و حسین بن علی آن عصاره نبوت و یادگار ولایت را برانگیزد، تا جان خود و عزیزانش را فدای عقیدت خویش و امت معظم پیامبر اکرم نماید تا در امتداد تاریخ، خون پاک او بجوشد و دین خدا را آبیاری فرماید و از وحی و ره آوردهای آن پاسداری نماید.»‏‎[8]‎

‏در ایران نیز اگر پیروزی انقلاب و رهبری امام خمینی و فداکاری مردم نبود، قرآن و اسلام تباه می شد و اسلام و تشیعی که چهارده قرن در ایران در دل ملت جای داشت رخت برمی‏‏ ‏‏بست و اثری از احکام و اصول آن جز نام باقی نمی ماند و قرآن تحریف می شد. اما اراده خداوند بر آن بود و هست که اسلام رهاییبخش و قرآن کتاب هدایت و زندگی را جاوید نگه دارد. ‏

‏رهبر فقید فرمود: «سلطنت و ولایتعهدی همان طرز حکومت شوم و باطلی است که حضرت سیدالشهدا(ع) برای جلوگیری از برقراری آن قیام فرمود و شهید شد. برای این که زیر بار ولایتعهدی یزید نرود و سلطنت او را به رسمیت نشناسد قیام فرمود و همه مسلمانان را به قیام دعوت کرد. اینها از اسلام نیست. اسلام سلطنت و ولایتعهدی ندارد.»‏‎[9]‎

‏مقابله با حکومت یزید از زمان معاویه پایه‏‏ ‏‏گذاری شد. زیر بار بیعت معاویه و یزید نرفتن امام حسین(علیه‏‏ ‏‏السلام) از زمان امام حسن(علیه‏‏ ‏‏السلام) معلوم بود. مرحوم مجلسی(ره) می نویسد: ‏قال: فَطَلَبَ مُعاویَة آلبیعَةَ مِنَ الْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامُ. فَقالَ الْحَسَنُ عَلیهِ السَّلامُ: یا مُعاویَةُ لا تُکْرِههُ فَاِنَّهُ لا یُبایعُ اْبداً أو یُقْتَلُ وَ لَنْ یُقْتَل حَتَیْ یُقْتَلُ اَهْلُ بَیْتِهِ، وَ لَنْ یُقْتَلُ اَهْلُ بَیتِْهِ حَتّیٰ یُقْتَلُ اَهْلُ الشّامِ.‏ ‏‎[10]‎

‏معاویه از حسین(علیه السلام) بیعت خواست. امام حسن(علیه‏‏ ‏‏السلام) فرمود: ای ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 100
‏معاویه مجبورش نکن که او هرگز بیعت نخواهد کرد مگر اینکه کشته شود و کشته نخواهد شد تا خانواده اش کشته شوند. و خانواده او کشته نخواهند شد تا اهل شام کشته شوند. انقلاب اسلامی ایران نیز از سال 42 با سخنان خمینی کبیر(ره) علیه کاپیتولاسیون و سلطنت و ولایتعهدی پایه‏‏ ‏‏گذاری شد. چگونگی و وضع ایران به نام کشور اسلامی چیزی بدتر از زمان معاویه و یزید بود. خانواده هزار فامیل پهلوی می خواست اسلام را وارونه جلوه دهد و به طور علنی می خواست اسلام را ریشه کن کند. البته در ظاهر قرآن چاپ می کرد (قرآن فارسی)، مجلس عزاداری امام حسین برپا می کرد، اما در اصل برنامه اش حذف و نابودی اسلام و مسلمانان واقعی بود. سلطنت بود، میگساری و قماربازی. مجالس خوشگذرانی و سفرهای خانواده پهلوی چیزی نبود که  کسی از آن خبر نداشته باشد. فلاکت و بدبختی، بیسوادی و جهل، مرگ و میرهای ساده کودکان که فقط نیاز به کمی توجه و بهداشت داشت؛ در برابر عیش و نوش این خاندان، افزایش می یافت. ‏

‏امام(ره) می گوید: «قیام سیدالشهدا(سلام الله علیه) قیام بر ضد سلطنت طاغوتی بود؛ آن سلطنت طاغوتی که اسلام را می خواست به آن رنگ درآورد که اگر توفیق پیدا می کردند، اسلام یک چیز دیگر می شد، اسلام می شد مثل رژیم 2500 ساله سلطنت.»‏

‏این کلام امام گویای آن است که سلطنت پهلوی بدتر از سلطنت یزید بود. آن روز ایران را به وضعی درآورده بودند که فجیعتر و زشت‏‏ ‏‏تر از زمان یزید بود. پس پیروی از سیدالشهدا امری ضروری بود که شکی در آن نبود. رهبر کبیر انقلاب به پیروی از حضرت سیدالشهدا- که با عده کمی حرکت کردند- با عده ای قلیل از پیروان خالص خویش، به بیدار کردن ملت ایران پرداختند و مردم را به مسائل روز و مقدراتی که در سایه سلطنت طاغوت در پیش داشتند آگاه ساختند؛ زیرا تکلیف را به پیروی از امام حسین(علیه‏‏ ‏‏السلام) چنین می دانستند. این بیان از گفتار رهبر فقید انقلاب در سال 57 آشکار است که گفت: «سیدالشهدا(سلام الله علیه) وقتی می بیند که یک حاکم ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 101
‏ظالم جائری در بین مردم دارد حکومت می کند، تصریح می کند حضرت که اگر کسی ببیند که حاکم جائری در بین مردم حکومت می کند، ظلم به مردم می کند باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند. هرقدر که می تواند با چند نفر، با چندین نفر که در مقابل آن لشکر هیچ نبود.»‏‎[11]‎

‏امام(ره) می گوید: «باید حفظ دماء بشود، یزید دماء مسلمین را می ریخت، باید مال مسلمین هدر نرود ...»‏‎[12]‎

‏امام(ره) می گوید: «سیدالشهدا(علیه‏‏ ‏‏السلام) نهضت عظیم عاشورا را برپا نمود و با فداکاری و خون خود و عزیزان خود، اسلام و عدالت را نجات داد و دستگاه بنی امیه را محکوم و پایه های آن را فرو ریخت.»‏‎[13]‎

‏رهبر کبیر انقلاب ایران و همسنگرانش با الهام از سالار شهیدان، اسلام و قرآن را نجات دادند و حکومت پهلوی را فرو ریختند. و امام(ره) فرمود: «اگر قیام حضرت سیدالشهدا نبود، امروز ما نمی توانستیم پیروز شویم.»‏‎[14]‎


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 102

مآخذ و پاورقیها:

‎ ‎ ‎

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 103

‎ ‎

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 104

  •  ـ ر.ک: صحیفۀ امام: 12 / 441- 442.    
  • .ـ ر.ک: همان: 17 /  439- 440.
  •  .ـ ر.ک: همان: 4 /  323- 324.
  •  .ـ ر.ک: همان: 20 /  368- 370.
  •  ـ ر.ک: همان: 21 / 2- 4.
  • ـ ر.ک: همان: 2 / 371- 373.  
  • ـ ر.ک: همان: 8 / 1- 2.
  • .ـ ر.ک: همان:14 /  406- 407.
  • .ـ ولایت فقیه: ص 11.
  • .ـ بحارالانوار: 44 / 57 تاریخ الحسن.
  • .ـ ر.ک: صحیفه امام: 4 /  150- 152.
  • ـ ر.ک: همان: 5 / 192- 194.
  • ـ ر.ک: همان: 5 / 283- 284.
  • .ـ ر.ک: همان: 17 / 55- 56.