تأثیر نهضت کربلا در انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی(ره)

تأثیر نهضت کربلا در انقلاب  اسلامی از  دیدگاه امام خمینی(ره) 

 حجت الاسلام والمسلمین دکتر علی اکبر حسنی

‏ ‏

‏ذخایر تاریخی امت ها بسان منابع طبیعی آنان ارزش دارد. ‏

‏هیچ قوم و ملتی نیست که فاقد منابع و ذخایر رو زمینی یا زیرزمینی باشد. ‏

‏اکثر کشورها هم از منابع سرشار طبیعی و روی زمینی مثل جنگل، مراتع و آب و زمینهای حاصلخیز برخوردار و دارای منابع غنی زیرزمینی و سرشار از معادن، می باشند. برخی دارای هر دو و برخی دیگر حداقل دارای یکی از آنها یا ذخایر روزمینی و یا زیرزمینی هستند. مثلاً عربستان که قریب سه میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد فاقد حتی یک رودخانه ای است که در تمام سال حتی باریکه ای از آب در آن جریان داشته باشد. و تنها 2% این سرزمین قابل کشت و زرع طبیعی است ولی سرشار از منابع نفت و گاز و ... و معادن دیگر است. ‏‎[1]‎

‏کشورهای افریقایی نیز چنین‏‏ ‏‏اند مثلاً کنگو، از گذشته دارای منابع غنی رو زمینی و زیرزمینی، جنگل فراوان، رودخانه پرآب کنگو و زمینی که حتی قادر است در سال چهار بار محصول بدهد. ـ چنانکه از برخی از مناطق جنوب ایران تا سه بار محصول و صیفیجات در سال به دست می آید- و دارای منابع غنی زیرزمینی فراوان هم نیز هست. اورانیوم آنجا در حدود 25 سال پیش حتی گرمی تا هزار و پانصد تومان برآورد ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 47
‏کرده بودند. ‏

‏ولی می دانیم که تنها داشتن منابع غنی زیرزمینی و یا روی زمینی کافی نیست تا ملتی را غنی، سربلند، بی نیاز، پیشرو و مترقی سازد. بلکه ممکن است عقب مانده و گرسنه بماند و با شکم گرسنه سر بر خاکی که پر از طلا است و زیر آن گنجها نهفته است، بگذارد. چنانکه بسیاری از این مناطق از جمله همان کنگو استعمار زده چنین بود. ‏

‏استعمار غرب و بعد هم شرق نگذاشته بود از همان کشور چهارده میلیون نفری آن روز حتی تعدادی بیش از تعداد انگشتان دست و پا وارد دانشگاه شوند‏‎[2]‎‏ تا باسواد و متخصص شوند. و تنها 12 نفر به دانشگاه راه یافته بودند و تا این اواخر وابسته به استعمار و مستعمره بود. در آنگولا از 4 میلیون نفر فقط 750 کودک به دبستان رفته اند.‏‎[3]‎‏ زیرا پیشرفت و ترقی و غنا و بی نیازی و استقلال تنها به داشتن این منابع منحصر نیست بلکه علاوه بر داشتن آن به دو عنصر دیگر نیز بستگی دارد. ‏

‏این دو عنصر مهم یکی شناخت آن ثروت و منابع است تا بدانند آنها یک ثروت ارزنده است و اگر نشناسد و نداند که چیست و چه دارد آن را مفت از دست می دهد و ممکن است برلیان و الماس یا فیروزه ای گرانبها را بجای خرمهره و شیشه رنگی بفروشد. ‏

‏دوم همت والا و تلاش و پشتکار فراوان برای استخراج آن. و اگر نشناسد یا راه بهره وری و استخراج آنها را نداند و تنبلی کند و تلاش و پشتکار برای استفاده از مراتع و جنگلها و زمین و آب و یا معادن و کانها نداشته باشد، هرگز نمی تواند گامی به پیش رود و همواره در فقر و بدبختی و عقب ماندگی می ماند ولی با علم و تخصص و همت والا می تواند حتی از سه هزار متری زمین کانهای ذیقیمت را استخراج کند ... ‏

‏ذخایر تاریخی ملتها، نیز همینگونه است. هر ملتی نیز کم و بیش تاریخی دارد و می توان از ذخایر تاریخی خود بهره‏‏ ‏‏مند شود. ذخایر تاریخی ملتها و امتها نیز بسان منابع طبیعی آنها ارزنده است ولی بهره‏‏ ‏‏گیری از این ثروت تاریخی نیز بستگی دارد که آن را چگونه بشناسد و چگونه از آن بهره گیرد. یعنی به همان دو عنصر علم و تلاش و ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 48
‏پشتکار. ‏

‏اگر حیات بشری را بسان رودی عظیم بدانیم که از پیدایش بشر تاکنون همواره جریان داشته و مجموعه حوادث تاریخی را به حق و باطل ترسیم نماییم که در مقابل هم در این رود یا دو سوی خط  فرضی آن جریان داشته است و به قول مولوی:‏

رگ رگ است این آب شیرین آب شور بر خلایق می رود تا نفخ صور

‏طرفداران حق یعنی انبیا، مصلحان و پیروان آنان و طرفداران باطل یعنی طاغوتیان و به تعبیر قرآن ملأ و مترف، طاغوت و ظالم رویاروی هم در دو سوی این خط قرار داشته و همواره دارند. به عبارت دیگر تاریخ نیز همان فراز و نشیب و شکست و پیروزی آنان است. ‏

‏بُعد تاریخی قرآن نیز این خط را ترسیم کرده و تاریخ کلی اقوام و امتها را در قالب حق و باطل بیان نموده است. از این جهت قرآن را یکی از غنی‏‏ ‏‏ترین منابع تاریخی و ذخایر ارزنده حوادث تاریخی و حوادث مهم تاریخ‏‏ ‏‏ساز از آدم(ع) تا خاتم(ص) می توان شمرد. به علاوه زندگی پیامبر اسلام و فراز و نشیب زندگی او و یارانش از یکسو و فراز و نشیب حیات مخالفان او از سوی دیگر، غنی‏‏ ‏‏ترین منابع تاریخی اقوام و ملل را در بردارد. بنابراین اسلام غنی‏‏ ‏‏ترین منبع تاریخی را داراست. ‏

‏تشیّع نیز علاوه بر این غنای تاریخی با داشتن تاریخ پرفراز و نشیب حیات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی امامان معصوم(ع) در بیش از دو قرن، از غنای بیشتر نسبت به سایر فِرَق اسلامی برخوردار است. ولی می دانیم که این غنای تاریخی برای پیشبرد و ترقی و تمدن و سربلندی ملت و امت به تنهایی کافی نیست و نیاز به همان دو عنصر سازنده و پیش برنده و سرنوشت‏‏ ‏‏سازی که غنا و ذخایر طبیعی داشته، نیز دارد که عبارت است: 1- شناخت آن ذخایر ارزنده تاریخی 2- همت والا و تلاش جدی برای استخراج. پس باید شناخت که ما چه ثروت کلان و گنج فناناپذیر در تاریخ اسلام و تشیّع داریم و ثانیاً چگونه باید آن را از دل تاریخ استخراج کنیم و به کار بندیم. ‏

‏اینجا بود که امام خمینی(ره) این معمار بزرگ انقلاب  و این مهندس والا مقام با ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 49
‏شناخت کامل از این ذخایر قرآنی و اسلامی مخصوصاً ذخایر نهفته در دل عاشورا  با همت و پشتکار توانست از نهضت کربلای حسینی بُرنده‏‏ ‏‏ترین سلاح را با عالیترین کاربرد که هر عصر و زمان و در هر شرایطی مؤثر باشد و کار برش را از دست ندهد و کهنه نشود، از رده خارج نگردد حتی مثل و یا ضد آن را نتوان بسازند، کشف کند و آن را به کار بندد. این سلاح نهفته در دل عاشورا  و نهضت کربلا، همان ایثار و شهادت آگاهانه و ایستادگی در برابر ظالم و ستمگر بود هرچند قوی و نیرومند باشد. ‏

‏می‏‏ ‏‏دانیم که علم و تکنیک امروز هر سلاحی تازه بسازد پس از مدتی کهنه شده و کاربردش را از دست می دهد یا از رده خارج می شود. سرانجام دیگری یا ضدش یا مثل آن را می سازد و این سلاح جز با ایمان به حق و تسلیم در برابر خدا و دین قابل تقلید نبود و ضدش را نمی توانست بسازد. زیرا ضد آن مرگ و کشتن بود و هرچه بیشتر می کشت و شهید می ساخت، ملت بیدارتر می گشت و بیشتر مقاوم می شد چنانکه بارها امام می گفت: «بکشید ما را ملت بیدارتر می شود و ...»‏

‏همین سلاح بود که ملت دست خالی را برابر زرادخانه عظیم رژیم و حامیانش پیروز ساخت و انقلاب را از پانزده خرداد سال 42 شمسی و 25 شوال 2 فروردین 42 کشتار فیضیه، و حادثه خونبار 17 شهریور سال 57 و دهها حادثه مرگبار، سربلند و پیروز درآورد. و توانست نه تنها انقلاب را پیروز کند، بلکه همان سلاح و روحیه توانست هشت سال جنگ تحمیلی ایران و عراق و ... سربلند و مقاوم پشت سر بگذارد و در برابر توطئه های شیطان بزرگ بایستد. ‏

‏ ‏

محورهای انقلاب اسلامی از انقلاب  کربلا سرچشمه گرفته است

‏تز و دکترین انقلاب  اسلامی همان تز و دکترین امام حسین(ع) بود و آغاز این حرکت الهام گرفته از نهضت امام حسین(ع) است. میدان مبارزه در خانه‏‏ ‏‏ها، کوچه و خیابانها، مسجد و مدرسه ها همه و همه از قیام خونین عاشورا، و از نهضت کربلا و ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 50
‏محرم و صفر و عاشورا سرچشمه گرفت و از همان روز و روزهای تاریخی شروع شد. از سخنرانی امام در درسهای خارج و مسجد اعظم تا خطابه تاریخی او در عاشورای 1342 شمسی در فیضیه در عصر عاشورا. ‏

‏امام خمینی برای جهت‏‏ ‏‏دهی درست و آگاهانه و نتیجه‏‏ ‏‏گیری صحیح همان محورها را طی بیانیه ها و خطابه ها و سخنرانیها و اعلامیه و اطلاعیه های خویش ترسیم کرد. امام طی بیانیه های خویش، نخست چهره معاویه و یزید و به طور کلی دشمنی بنی امیه و خلفا را در طول تاریخ ترسیم نمود. آنگاه هدف آنها را که دشمنی و تخریب اسلام و پیامبر(ص) و ریشه کنی آن بود و وظیفه مسلمانان و امام را در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با طاغوت گوشزد کرد. ‏

‏امام خمینی نیز ضمن یادآوری نکات فوق و تطبیق معاویه و پسرش با رضاخان و پسرش و ضمن تطبیق و تعبیر از رژیم به رژیم طاغوتی، توده مردم را به دنبال هدف امام حسین کشاند. و به همه فهمانید که ایثار و فداکاری و شهادت در راه دین یک وظیفه الهی و یک تکلیف واجب و لازم است و باید همه مرد و زن، کودک و پیر و نوجوان به عنوان یک سرباز مثل ارتش عجیب امام حسین، باشند و از زینب و علی اکبر، و قاسم و اصغر تا حبیب بن مظاهر سرمشق بگیرند و آنان الگو و اسوه‏‏ ‏‏هایشان باشند. ‏

‏اینک این محورها را در کلام امام حسین(ع) و سپس در کلمات امام خمینی(ره) به وضوح می یابیم. ‏

‏ ‏

طلقا، دشمنان قسم خورده دیروز و وارثان امروز

‏طلقا همان کسانی هستند که پس از بیست و یک سال مبارزه و دشمنی با اسلام و پیامبر(ص) سرانجام در فتح مکه تسلیم شدند و از آنجا که طبق رسوم جنگی می بایست یا کشته شوند و یا برده و... پیامبر اسلام(ص) با بزرگواری ویژه ای آنان را آزاد ساخت و فرمود: ‏اذهبوا و انتم الطلقاء‏ بروید و شما آزاد هستید. آنان قریش و در رأس ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 51
‏آنان، بنی امیه بودند آنان به ظاهر اسلام آوردند و جزء جامعه اسلامی گشتند. ولی بسیاری از آنان راه نفاق پیش گرفته و منتظر فرصت بودند تا آنچه که نتوانسته بودند در لباس شرک و کفر به دست آورند، در لباس اسلام و سپس به عنوان خویش و قوم پیامبر و قریش و حتی مهاجران، به چنگ آورند. نقشه های ربودن خلافت و بازگشت به نظام جاهلی و سنن و اخلاق قبیلگی از همین انگیزه ناشی می شود. سخنان سران بنی امیه پس از رحلت پیامبر(ص) گواه بر چنین انگیزه ای است. ‏

‏ابوسفیان پیش از رحلت پیامبر(ص) برای جمع‏‏ ‏‏آوری زکات به طایف می رود. پس از رحلت پیامبر(ص) باز می گردد و هنگامی که می شنود ابوبکر خلیفه شده است، می گوید: پس علی(ع) و عباس چه کردند و حق او بود. چرا قیام نکردند.‏‎[4]‎‏ پیش علی(ع) می آید و می گوید‏: لا ملئنی المدینة خیلاً و رکاباً.‏ چرا نشسته ای قیام کن مدینه را پر از اسب و سواره نظام می سازم.! علی(ع) که ماهیت او را می شناخت و انگیزه این حرکت و مخالف‏‏ ‏‏خوانی را می دانست فرمود:‏

‏تو همواره دشمن اسلام و مسلمین بودی ‏ما زلت عدواً لاسلام و اهله‎[5]‎‏ چگونه دلسوز شدی. ‏

برو این دام بر مرغ دگر نه  که عنقا را بلند است آشیانه

‏خلافت نوپا یا بهتر خلافت کودتایی! به هراس افتاد و عمر با مشورت ابوبکر تمام زکات جمع‏‏ ‏‏آوری شده یک شهر بزرگ (طایف)، را به او بخشید. و دهان او را بست و پسرش را امیر شام ساخت!‏‎[6]‎‏ هنگامی که عثمان خلیفه شد، ابوسفیان به او گفت: پدرم فدایت باد، انفاق کن و ببخش. ای بنی امیه این سلطنت را همانند توپ دست به دست بگردانید، سوگند که نه بهشتی است و نه جهنمی!‏‎[7]‎‏ وی سپس به احد رفت و بر سر قبر حمزه پا نهاد و گفت ای ابوعماره (کُنیه حمزه) آنچه که دیروز بر سر آن می جنگیدی، اکنون زیر پای ماست!‏‎[8]‎‏ دشمنی باطنی معاویه با اسلام و پیامبر(ص) نیز به گونه ای است که اگر می توانست چهره اسلام را به کلی تغییر می داد و حتی نام پیامبر(ص) را حذف می کرد. ‏


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 52
‏مسعودی و دیگران نوشته‏‏ ‏‏اند که مطرف بن مغیره از پدرش مغیره نقل می کند که هنگامی که در شام مهمان معاویه بودیم و پدرم با او جلسات خصوصی داشت، روزی برگشت بسیار ناراحت بود. علت را پرسیدم، نمی خواست بگوید، با اصرار زیاد گفت: معاویه نه تنها بی دین است بلکه از پلیدترین مردم روزگار است. ‏

‏پرسیدم چرا؟ گفت: پیشنهاد کردم حالا که خلافت اسلامی بدون رقیب در دست تو است با بنی هاشم بدرفتاری نکن چون ارحام تو هستند و چیزی هم در دست آنان نیست که بیم خروج داشته باشی!!‏

‏گفت: هرگز. مگر نمی بینی این برادر هاشمی (محمد(ص)) هر روز چند بار نامش را در کنار نام خدا بانگ می زنند‏. فای عمل یبغی مع هذا. لا ام لک.‏ چه کار نیکی باقی می ماند ای بی مادر! این روش را رها نخواهم کرد مگر آنکه این نام دفن شود.‏‎[9]‎‏ ‏

‏رفتار یزید رسواتر از آن است که نیاز به بررسی و تحقیق داشته باشد. وی در مداحی از شرب و فسق و فجور تا بدانجا می رود که می گوید:‏

اگر شراب در دین احمد(ص) حرام شد  تو آنرا بر اساس دین مسیح بگیر و حلال بدان

فان حرمت یوماً علی دین احمد                    فخذها علی دین المسیح بن مریم

‏یا: نغمه های ساز و آواز مرا از شنیدن اذان باز می‏‏ ‏‏دارد و من حاضرم حوران بهشتی که نسیه است با خم شراب نَقد در دنیا عوض کنم.‏‎[10]‎‏ وی با تمسک به شعر عبدالله‏‏ ‏‏بن زبعر مثل جد خود ابوسفیان وحی و نبوت را انکار می کند و ضمن شهید خواندن کفار و مشرکان محارب با خدا و رسول خدا که در بدر کشته شدند می گوید انتقام خون آنان را از پیامبر(ص) گرفتم، و سپس می گوید بنی هاشم با سلطنت بازی کردند پس نه خبر (و رسالتی) آمد و نه وحی و نبوتی نازل گشته است. ‏

لعبت هاشم بالملک فلا  خبر جاء و لا وحی نزل

‏او هر چند دین نداشت، ولی تمایل به افکار مسیحیت داشت چون مادرش از قبیله بنی کلب بود. که سابقه مسیحیت داشتند و یزید تا زمان جوانی در آن قبیله پرورش یافته است. او حتی یک شاعر مسیحی به نام «خطل» را واداشت تا «انصار» را که در ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 53
‏کنار پیامبر علیه اجداد یزید قریش و بنی امیه جنگ کرده بودند، هجو کند. ‏‎[11]‎

‏امام حسین(ع) در برخورد با «حُر» در منزل «بیضه» پس از حمد و ثنای الهی فرمود: ای مردم پیامبر(ص) رسول خدا فرمود: هرکس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال می شمرد و پیمان خدا را می شکند و با سنت رسول خدا مخالفت می ورزد و با گناه و دشمنی در میان بندگان خدا حکم می راند، پس او را با کردار و گفتار خویش انکار نکند بر خدا لازم است که او را به جایی که آن سلطان را برده است (جهنم) ببرد. ‏‎[12]‎

‏امام حسین(ع) در منزل «ذی خُسَم» پس از حمد و ثنای الهی فرمود: دنیا دگرگون و عوض شده، نیکیهای آن پشت کرده و با شتاب درگذر است. پس از آن جز اندکی آب چون ته مانده ای در ظرفی و زندگی پستی چون چراگاهی بسیار بد بجای نمانده است. آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل جلوگیری نمی گردد. حقا که من باید عوض زندگی تقاضای (مرگ) و ملاقات با خدا را بنمایم. به راستی که مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز رنجش و ملالت و انزجار نمی بینم. ‏‎[13]‎

الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان  الباطل لا یتناهیٰ عنه ... ‎[14]‎

‏من شما را به کتاب خدا (قرآن) و سنت پیامبر(ص) دعوت می کنم مگر نمی بینید که سنت (توسط بنی امیه) میرانده شده و بدعتها، احیا گردیده است. اگر به من گوش فرادهید شما را به راه سعادت و رشد هدایت می کنم. ‏‎[15]‎

‏من اراده ای جز امر به معروف و نهی از منکر ندارم و جز اصلاح امور دین را تا آنجا که قدرت و توان داشته، ندارم.‏ انما خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدی ...‏ ‏‎[16]‎

‏وی سرانجام در وصیت‏‏ ‏‏نامه تاریخی خود به بنی هاشم چنین می نویسد: ... هرکس به من ملحق شود شهید می شود و هر که روی گرداند، به پیروزی نخواهد رسید. ‏‎[17]‎

‏در زیارت اربعین آن حضرت آمده است که: امام(ع) خون خود را در راه تو بذل و ایثار کرد تا بندگانت را از جهل و نادانی، و سرگردانی و گمراهی در وادی ضلالت نجات دهد. ‏‎[18]‎


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 54
افشاگریهای امام حسین(ع) و امام خمینی(ره) 

‏نهضت عاشورا  و کربلا، حرکت توفنده ای از سلاله پیامبر و وارث ارزشهای همه انبیا علیه این همه فساد و تباهی، شرک و ظلم و هرزگی بود که در لباس خلافت و جلد و پوستین وارونه اسلام جا کرده بود و خود را خلیفه رسول الله و امیرالمؤمنین می خواند. و فرزند روسیاه و شراب خواره ظالم و مفسد و هرزه را نیز بر مسند خلافت و امارت مؤمنین نشانده که در باطن تیشه بر ریشه اسلام می زدند. حادثه کربلا، نهضت امام حسین(ع) همه این مسائل را در طول تاریخ برای جامعه شیعه تداعی می کرد. هرچند به ظاهر عزاداری و یادآوری آن نهضت در محرم و صفر به صورت یک عادت و سنت درآمده بود و از محتوا تهی شده بود. و رژیمها گاهی با برقراری این مراسم هرچند به ظاهر با شکوه و مجلل، فساد و تباهی خود را در جامعه اسلامی و شیعی مخفی ساختند و افکار یزیدی خویش را در پناه عزاداری و تجلیل از حادثه کربلا و امام حسین پوشش می دادند. جامعه اسلامی نیز کمتر می توانست ماهیت ضد اسلامی و یزیدی این حکام و رژیم را تشخیص دهد. و حتی گاهی آنان را ظل الله، فرّ ایزدی، اسلام‏‏ ‏‏پرور می خواندند. ‏

‏ابتکار امام خمینی(ره) در برداشتن این ماسک از چهره رژیم بود و توانست با موضع گیری مختلف خویش به توده ها و همان عزاداران امام حسین که احیاناً زیر عکس شاه هم عزاداری می کردند، تفهیم کند که اگر حسینی هستید باید با یزید زمان روبرو شوید. نفرت و انزجار خویش را نه تنها با یزید بن معاویه و بنی امیه بلکه با سلطان بن سلطان پسر رضاخان اعلام دارید. ‏

‏یزید زمان را بشناسید و بر سنگرها و ماسکها و پوششهای مردم فریب او بتازید. آنها را ویران کنید و افشا نمایید و گرنه یزیدی هستید. ‏

‏جامعه اسلامی که چهره معاویه و یزید را می شناخت و از ریشه های خصومت آنان با اسلام و شخص پیامبر(ص) و علی و اهل بیت(ع) کم و بیش آگاهی داشت ماهیت ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 55
‏طلقا را در هزار ماه سیاه خلافت بنی امیه و برگرداندن جامعه اسلامی به سنن جاهلی و تعصبات قبیلگی می دانست، و امام حسین(ع) را در راستای مبارزه پیامبر(ص) و امام علی و امام حسن(ع) با شرک‏‏ ‏‏زدایی و ظلم‏‏ ‏‏ستیزی می دید. با روشنگری بیشتر قیام و نهضت آن حضرت و فلسفه عزاداری او و مجالس عزاداری محرم تکلیف و وظیفه خود را بیشتر شناخت. ‏

‏امام خمینی(ره) در کلام و خطابه ها و بیانیه ها و اعلامیه هایی این هدف را تعقیب کرد تا جامعه مسلمان هدف امام حسین(ع) را بشناسد بُعد افشاگرانه آن و عظمت نقش شهادت آگاهانه آن را برای بازگشت از اسلام اموی به اسلام ناب محمدی(ص) بداند و با اقتدای به آن حضرت به احیای مجدد اسلام راستین قیام کند. او فهماند که هر کجا اسلام بدلی (اسلام امریکایی و انگلیسی و وهابیگری) ترویج می شود به فراموشی سپردن اسلام واقعی است. پس هر عصر و زمانی چنین چهره هایی پیدا شد، موضع اموی و یزیدی است و کربلا و عاشورای جدیدی است و باید حسینیان تاریخ موضع حسینی بگیرند و با یزیدیان ستیز کنند زیرا ‏کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا لمن یتبع الحسین.‏ ‏

‏او در تبیین این بُعد می گوید: نقش کربلا این بود که سیدالشهدا با چند نفر درمقابل ظلم یزید در مقابل دولت جبار و امپراتور زمان ایستاد و فداکاری کردند و کشته شدند و ظلم را قبول نکردند ... همه جا باید اینطور باشد ما باید در مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلاست باید نقش کربلا را پیاده کنیم. ‏‎[19]‎

‏بنی امیه قصد داشتند که اسلام را از بین ببرند. ‏‎[20]‎

‏حکومت جائرانه یزیدیان می رفت تا قلم سرخ بر چهره اسلام بکشد و زحمت طاقت فرسای پیامبر(ص) و مسلمانان صدر اسلام و خون شهیدان فداکار به طاق نسیان سپارد و هدر دهد. عدالت و آزادی ... زیر پای تبهکاران نابود شود که می رفت از تفاله جاهلیت با برنامه حساب شده احیای جاهلیت یک رژیم شاهنشاهی بسازد ... ‏‎[21]‎

‏اینها (بنی امیه) مکتب را آلوده می کنند با اسم خلافت اسلام، خلافکاری می کنند، ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 56
‏ظلم می کنند، می خواستند اصل اسلام را ببرند. ‏‎[22]‎

‏ ‏

تشبیه رژیم طاغوتی به رژیم معاویه و پسرش

‏رژیم منحط بنی امیه می رفت تا اسلام را رژیم طاغوتی و بنیانگذار اسلام را برخلاف آنچه بود معرفی کند. معاویه و فرزند ستمکارش به اسم خلیفۀ رسول الله با اسلام آن کرد که چنگیز با ایران، و اساس مکتب وحی را تبدیل به رژیم شیطانی نمود. ‏‎[23]‎

‏سلطنت و ولایتعهدی همان طرز حکومت شوم و باطلی است که حضرت سیدالشهدا(ع) برای جلوگیری از برقراری آن قیام نمود و شهید شد. برای اینکه زیر بار ولایتعهدی نرود و سلطنت او را به رسمیت نشناسد، قیام کرد و همه مسلمانان را به قیام دعوت کرد. اینها اسلام نیست اسلام سلطنت و ولایتعهدی ندارد. ‏‎[24]‎

‏خطری که معاویه و یزید بر اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند این یک خطر کمتر از آن بود ... می خواستند اسلام را به صورت سلطنت دربیاورند، می خواستند معنویت را به صورت طاغوت دربیاورند، به اسم اینکه ما خلیفه رسول خدا هستیم اسلام را منقلب کنند به یک رژیم طاغوتی، این مهم بود. این دو نفر می خواستند بر اسلام ضربه بزنند. ‏

‏اینها اساس اسلام را وارونه می خواستند بکنند، سلطنت بود، شرب خمر بود، قمار بود. ‏

‏خلیفۀ رسول الله در مجلس شرب خمر، در مجلس قمار، باز خلیفه رسول الله نماز هم می رود، این خطر برای اسلام خطر بزرگ بود این خطر را سیدالشهدا رفع کرد. ‏‎[25]‎

‏قیام ... بر ضد سلطنت طاغوتی بود. می خواستند اسلام را به آن رنگ درآورند و اگر توفیق پیدا می کردند اسلام یک چیز دیگر می شد، مثل رژیم دو هزار و پانصد ساله سلطنت ... ‏‎[26]‎


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 57
‏بازگویی مسائل تاریخی کربلا و حوادث خونبار و روشنگری عاشورا  و بیان فلسفه نهضت امام حسین(ع) در ایام عزاداری و سوگواری در قالب سخنرانی و مراثی و ... بویژه از دوران دو ماهه نهضت روحانیت در مخالفت با رژیم پهلوی در رابطه با انجمنهای ایالتی و ولایتی به اوج رسیده بود. و زمینه های هسته های مقاومت مثل ترور منصور و ... شد. و این برنامه در مخالفت امام خمینی با طرح کاپیتولاسیون موج جدی برداشت و زمینه حرکت عظیم و خونین 15 خرداد و نماز عید فطر و راهپیمایی پس از نماز و سرانجام کشتار 17 شهریور را پدید آورد. ‏

‏این حرکتهای پدید آمده در سایه نهضت کربلا و حرکت امام و در ماههای عزاداری محرم و صفر تبلور می یافت. به همین جهت امام خمینی در موارد زیادی آن را یادآوری می کند. ‏

‏اگر قیام حضرت سیدالشهدا، سلام الله علیه، نبود، امروز هم ما نمی توانستیم پیروز شویم.‏‎[27]‎

‏عاشورا را زنده نگه دارید که با نگه داشتن عاشورا به کشور شما آسیب نخواهد رسید.‏‎[28]‎

‏گول این شیاطینی که می خواهند این حربه را از دست شما بگیرند ... نخورید. جوانها، همینهاست که ماها را حفظ کرده، همینهاست که مملکت ما را حفظ کرده است.‏‎[29]‎

‏ملت ما یک دفعه یک انقلابی کرد و یک انفجاری درش حاصل شد که نظیرش در هیچ جا نبود ... این انفجار در برکت همین مجالس که همه کشور را و همه مردم دور هم جمع کرد و همه به یک نقطه نظر می کردند.‏‎[30]‎

‏ملت ما قدر این مجالس را بداند. مجالسی که زنده نگه می دارد ملتها را در ایام عاشورا زیاد و زیادتر.‏‎[31]‎

‏ملت را این مجالس حفظ کرده. بیخود نبود که رضاخان و مأمورین ساواک رضاخان تمام این مجالس را قدغن کردند، دست اهل منبر و علما را بستند و ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 58
‏نگذاشتند که تبلیغات خودشان بکنند.‏‎[32]‎

‏گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینه زنی و نوحه سرایی نبود، 15 خرداد پیش می آمد؟ هیچ قدرتی نمی توانست 15 خرداد را آنطور کند مگر خون سیدالشهدا ...‏‎[33]‎

‏کربلا را زنده نگه دارید، نام مبارک سیدالشهدا را زنده نگه دارید که با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته می شود.‏‎[34]‎

‏این خون سیدالشهداست که خونهای همه ملتهای اسلامی را به جوش می آورد.‏‎[35]‎

‏سیدالشهدا به داد اسلام رسید ... و اسلام را نجات داد.‏‎[36]‎

‏محرم و صفر است که اسلام را نگه داشته است.‏‎[37]‎

‏باید محرم و صفر را زنده نگه داریم با ذکر مصائب اهل بیت.‏‎[38]‎

‏فداکاری سیدالشهداست که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است.‏‎[39]‎

‏انقلاب اسلامی ایران پرتوی از عاشورا  و انقلاب عظیم الهی آن است.‏‎[40]‎

‏امام حسین(ع) با خون خود اسلام را زنده کرد و شما به تبعیت از او انقلاب و اسلام را ضمانت کنید.‏‎[41]‎

‏ملت عظیم الشأن در سالروز شوم این فاجعه انفجارآمیزی که مصادف با 15 خرداد 42 هجری با الهام از عاشورا آن قیام کوبنده را به بار آورد. اگر عاشورا و گرمی و شور انفجاری آن نبود، معلوم نبود چنین قیامی بدون سابقه و سازماندهی واقع می شد. واقعه عظیم عاشورا از 61 هجری تا خرداد 1361 و از آن تا قیام عالمی بقیة‏‏ ‏‏الله (ارواحنا فداه) در هر مقطع انقلاب‏‏ ‏‏ساز است.‏‎[42]‎‏ ‏

‏اینها تنها گوشه ای از سخنان فراوان امام خمینی(ره) در رابطه با انقلاب اسلامی و نهضت خونبار امام حسین(ع) است و می رساند که امام راحلمان چگونه از تاریخ و نهضت کربلا و عاشورای امام حسین(ع) و زنده نگه داشتن آن توسط امامان معصوم(ع) مثل امام باقر در وصیتش و امام صادق(ع)‏‎[43]‎‏ و عزاداری مردم مسلمان و جهت دهی این حرکت اصیل مذهبی در پیروزی انقلاب و حراست و نگهبانی انقلاب ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 59
‏اسلامی بهره جسته و نقش عظیم آن را در تمام این مراحل از گذشته و آینده انقلاب، مبرهن می سازد. ‏

سلام بر حسین(ع) و یارانش و بر امام خمینی(ره) و رهروانش


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 60
پی نوشت:

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 61

  • ـ به تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام به قلم نگارنده، مرآت جزیرةالعرب تألیف ایوب صبری پاشا.
  • - کتاب زندگی و مرگ لومومبا چاپ تهران ص 7 و الجزائر و مردان مجاهد تألیف حسن صدر ص 6 و کتاب اسلام و سیاستهای استعماری ص 71 و 72 چاپ قم سال 1360.
  • - کتاب زندگی و مرگ لومومبا چاپ تهران ص 7 و الجزائر و مردان مجاهد تألیف حسن صدر ص 6 و کتاب اسلام و سیاستهای استعماری ص 71 و 72 چاپ قم سال 1360.
  • - ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه ج 2 ص44.
  • - ابن عبدالبر در الاستیحاب به نقل از علم الحدیث ص 181 تألیف زین العابدین قربانی.
  • -  ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ج 2 ص 44.
  • - همان مدرک ص 45 و التخاصم بین بنی امیه و بنی هاشم ص 20 اغانی ابوالفرج جلد  6 ص 99.
  • - یا ابا عماره و الذی تجادلنا علیه کان تحت اقدامنا (ابن ابی الحدید) جلد 4 ص 51.
  • - مروج الذهب ج 3 ص 454 ابن ابی الحدید ج 5 ص 130 الموفقیات زبیر بن بکار ص 577.
  • ـ تذکرة الخواص ابن جوزی چاپ نجف مکتبة حیدریه 1383 هـ ص 291: شغلتنی نغمة العیدان + .عن صوت الاذان و تعوضت عن الحور خموراً فی الدنان
  • - علائلی در سموالمعنی فی سموالذات بیروت مکتبة دارالتربیة 1972 م ص 58.
  • -  تاریخ طبری ج 4 ص 304 ترجمه ج 7 ص 240 و تحف العقول ص 249.
  • - تاریخ طبری ج 4 ص 304 ترجمه ج 7 ص 240 و تحف العقول ص 249.
  • - همان مدرک.
  • 15 - همان مدرک.
  • ـ همان مدرک و تحف العقول ص 249.
  • ـ سید بن طاووس اللهوف علی قتلی الطفوف ص 69 ترجمه و تاریخ طبری ج 7.
  • ـ محدث قمی شیخ عباسی. مفاتیح الجنان زیارت اربعین امام حسین(ع).
  • .ـ بیانات امام در تاریخ 4 / 7 / 57 ر.ک: صحیفه امام ج 10 ص 122- 123.
  • .ـ ر.ک: همان مدرک ج 8 ص 374- 375 و بیانات 26 / 2 / 62.
  • - ر.ک: همان مدرک ج 5 ص 283- 284 و ج 16 ص 263- 264 و ج 12 ص 441- 442 در پیام به ملت ایران و روز پاسدار و ولادت امام حسین(ع).
  • .ـ ر.ک: همان مدرک ج 13 ص 329- 331 و ج 8 ص 428- 430، 13 / 4 / 58.
  • .ـ پیام امام به مناسبت روز پاسدار 26 / 3 / 59 ر.ک: همان مدرک ج 8 ص 305- 306.
  • ـ ولایت فقیه ص 11.
  • .ـ ر.ک: صحیفه امام ج 8 ص 9- 11 بیانات امام در 10 / 3 / 58.
  • ر.ک: همان مدرک.
  • .ـ ر.ک: همان مدرک ج 17 ص 55- 56 بیانات امام  25 / 7 / 61.
  • .ـ ر.ک: همان مدرک ج 11 ص 99- 100 مورخه 25 / 8 / 58.
  • .ـ ر.ک: همان مدرک.
  • .ـ ر.ک: همان مدرک ج 16 ص 347- 349 مورخه 30 / 3 / 61.
  •  - ر.ک: همان مدرک.
  • .ـ ر.ک: همان مدرک ج 10 ص 314- 315 مورخه 30 / 7 / 58.
  • .ـ ر.ک: همان مدرک ج 16 ص 382 مورخه 30 / 3 / 61.
  • 34 - ر.ک: همان مدرک ج 15 ص 330- 332 مورخه 4 / 8 / 60 در جمع خطبا و انجمن اسلامی شهرداری تهران.
  • .ـ ر.ک: همان مدرک.
  • .ـ ر.ک: همان مدرک ج 8 ص 525- 527 مورخه 17 / 4 / 58.
  • .ـ ر.ک: همان مدرک ج 15 ص 329- 332 مورخه 4 / 8 / 60.
  • .ـ ر.ک: همان مدرک.
  • .ـ ر.ک: همان مدرک ص 330- 332 مورخه 4 / 8 / 60.
  • .ـ ر.ک: همان مدرک ج 17 ص 481- 483 مورخه 15 / 3 / 58.
  • .ـ ر.ک: همان مدرک ج 18 ص 191- 193 مورخه 26 / 2 / 62.
  • .ـ ر.ک: همان مدرک ج 16 ص 290- 291 و ص 367- 368 مورخه 30 / 3 / 61 به مناسبت 15 خرداد.
  • ـ مجلسی جلاءالعیون ص 692 بحارالانوار ج 44 ص 288 و 279.