سخنرانی حضرت آیت الله جوادی آملی

سخنرانی آیت الله جوادی آملی

‏ ‏

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله الذې هدینا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا أن هدینا الله و صلی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما علی خاتمهم و افضلهم محمد و أهل بیته الطیبین الأنجبین سیما بقیةالله فی العالمین بهم نتولّی و من اعدائهم نتبرّءُ إلی الله. 

‏توفیقی است که در سمینار بررسی سیرۀ عملی و نظری امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) شرکت کردم. از بنیانگذاران این سمینار سودمند علمی و از حضار گرانقدر، برادران و خواهران دانشمند، مخصوصاً بیت رفیع و مکرم امام راحل سپاسگزاریم. ‏

‏موضوع بحث اوّلین روز این سمینار تأثیر کربلای سیّدالشهدا (سلام الله علیه) از دیدگاه امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) در انقلاب اسلامی ایران است. در بسیاری از سخنان و پیامهای امام راحل مطالبی از نهضت کربلا خوانده و شنیده‏‏ ‏‏ایم. شروع این انقلاب دوازدهم محرّم بود که 15 خرداد نام گرفت. 15 خرداد نه چون 15 خرداد بود سرآغاز انقلاب شد، بلکه چون 12 محرّم بود و همچنین در سال 57 که انقلاب به ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 11
‏آستانه پیروزی رسید بخاطر آن چهار راهپیمایی چند میلیونی بود که کاملاً مستحضرید. ‏

‏قبل از انقلاب رژیم کوشید و برای حمایت قانون اساسی راهپیمایی چهارصد هزار نفره به راه انداخت اما کاری از پیش نبرد، ولی چهار راهپیمایی بود که سرنوشت انقلاب را مشخص کرد. و آنها عبارتند از: راهپیمایی تاسوعا و عاشورا و اربعین و بیست و هشتم صفر. ‏

‏این چهار راهپیمایی در سراسر ایران اسلامی از مرز میلیونها گذشت. یعنی ایران یکجا قیام کرد. پس از نظر زمان و زمین، نهضت کربلا این انقلاب را شکل داد، هم بَدْوش و هم ختمش. ‏

‏آنچه که اعلامیه ها و سخنرانیهای امام را پرمحتوا می کرد، استمداد از خطبه های پرشور سالار شهیدان بود. وقتی این جمله را امام راحل در متن اعلامیه آورده بود که ‏إنی لا اری الموت إلا السعادة و لا اری الحیاة مع الظالمین إلا برما؛‏ دفعتاً حوزه و دانشگاه حیات جدیدی پیدا کرد. ‏

‏سخنان امام وقتی با سخنان سالار شهیدان کربلا آمیخته می شد و همانند ‏نَفَخْتُ فیه مِنْ روحی‏ آن حرف زمینی با حرف آسمانی اصل مرتبط می شد، اثر می کرد. چون امام بیش از دیگران، هم مبدأ فاعلی این نهضت را و هم مبدأ غایی آن را بررسی کرد، لذا بعد از پیروزی انقلاب  مکرر توصیه می فرمود: که نام کربلا و حسین بن علی (علیه‏‏ ‏‏السلام) را احیاء کنید و در مراسم سوگ سالار شهیدان اشک بریزید. وقتی هم که مدّاح اهل بیت نام سالار شهیدان کربلا را می برد، تمام بدن ایشان می لرزید. وی خود را شاگرد این مکتب احساس می کرد و قیامش را محصول این نهضت یافت، پس بَدْو این انقلاب، دوام این انقلاب، محورهای اصلی پیامهای رهبر انقلاب و سفارش و وصیّت ها و توصیه های بنیانگذار جمهوری اسلامی، بعد از پیروزی انقلاب در جریان سالار شهیدان خلاصه می شد. ‏

‏کشورهایی هستند که انقلاب کردند ولی انقلاب آنان به ثمر نرسید. زیرا در آن کشورها حسین بن علی حضور ندارد و اگر در الجزایر، در مصر، در سودان، ‏


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 12
‏حسین بن علی بود، یقیناً انقلاب  آنها زودتر از این به ثمر می رسید. ‏

‏اگر کسی برای زمان و زمین انقلاب کند زمینگیرخواهد شد. امّا همه‏‏ ‏‏گیر نخواهد بود. اینکه می بینید انقلاب  مصر، انقلاب الجزایر و انقلاب سودان و بسیاری از کشورهایی که در آستانه تحوّل تاریخند، هر از چند گاهی قیام می کنند ولی سقوطی دارند. چون آنجا حسین بن علی نیست. یعنی شوق شهادت نیست. یعنی اشک برای سالار شهیدان نیست. ‏

‏اشک دو قسم است: مثل زه کوب گاهی مبدأ عصبی دارد و اگر مبدأ حسی یا عصبی داشت، سودی ندارد. یعنی اگر کسی با شنیدن مارش عزا اشک ریخت با یک  طنز هم می خندد. هم آن اشک مبدأ حسّی و عصبی داشت هم این. ولی اگر کسی عارفانه متأثر شد و اشک ریخت، ممکن است سالها بگذرد و لبخندی نداشته باشد. امام سجاد شاید چهل یا سی و هشت سال زندگی کرد و لبخندی نداشت. بعضی از بانوان حرم در جریان کربلا زیر سقف و سایه بسر نبردند. آنکه با مارش عزا می گرید با طنز می خندد. نه آن خنده اثر عقلی دارد، نه این گریه. اشک بهترین سرمایه انسان است. ‏

‏اشک حرم‏‏ ‏‏نشین مرا از پشت هفت پرده به بازار می کشد. این اشک سرمایه است. آنکه عاقل است این سرمایه را به نثار دوست ایثار می کند، آنکه جاهل است در جریانهای حسی یا عصبی هم، بذل و بخشش اشکانه دارد و ذات اقدس اله، ضحک و بکاء را در اختیار خود قرار داد که فرمود: ‏اَضْحَکَ و اَبْکی.‏ ما وقتی بر دشمنِ درون پیروزیم که وقتی هم از برابر دشمن بیرون ظفرمندانه از صحنه برمی گردیم، بنالیم. ‏

‏علی(علیه السلام) که سلحشور میدان جنگ است، در دعای کمیل سلاح مردم الهی را اشک دانست و فرمود: و ‏سلاحه البُکاءْ‏ اگر کسی بخواهد بر اهرمن درون چیره بشود، باید اهل ناله باشد و تا اهل ناله و زاری و لابه و اشک نباشد، اهل تهذیب نفس نیست و اگر کسی اهل اشک بر سالار شهیدان نباشد و بخواهد دشمن بیرون را از پا درآورد، توفیق مبارزه ندارد. ‏


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 13
‏شما در عملیات هشت سال دفاع مقدّس لابد حضور داشتید که خط مقدّم جبهه را مرثیه سیّدالشهدا اداره می کرد، سرودها مال مراحل بعد است، خودم در یکی از این مانورها که حضور داشتم، دیدم خط مقدّم و خاکریز اوّل را با نوارهای مرثیه و روضه سالار شهیدان گرم می کنند. بنابراین کسی که برای شهید اشک می ریزد شوق شهادت دارد، امتی که برای شهید اشک می ریزد، چنین امتی برای همیشه زنده است و کسی که در درون خود از ترس قیامت می نالد اهل تهذیب است. بنابراین براساس این مبادی، امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) اصرار داشتند ما هر چه داریم از کربلا داریم و کربلا را باید حفظ کنیم. این چند جمله حرفهای خطابی امام است. ‏

‏اگر انقلاب  اسلامی ایران به برکت پیروی از سالار شهیدان به پیروزی رسید، باید دید سیره نظری و عملی سالار شهیدان چه بوده، هدف نظری و عملی آن حضرت چیست؟ بحث دو فصل دارد. ‏

فصل اوّل: هدفدار بودن خلقت

‏چون خداوند حکیم است و حکیم کار بی هدف نمی کند، از خلقت انسان و جهان هدفی دارد و هدف گاهی به فعل برمی‏‏ ‏‏گردد و گاهی به فاعل. ولی چون خدای سبحان غنی است، هدف او از خلقت جهان و انسان به فعل برمی‏‏ ‏‏گردد نه به فاعل. چون خدا هدف است پس هدف ندارد، همانطوری که خود مبدأ است، مبدأ ندارد. هر کاری برای نیل به کمال است، اگر کمال محض بخواهد کاری بکند چون کمال محض است، کار از او صادر می شود، نه کاری می کند تا به کمال برسد. چون غنی است هدف ندارد، خود هدف است. چون حکیم است کار او هدفمند است. ‏

‏هدفی که خداوند برای آفرینش ذکر می کند دو چیز است: علم و عمل. یعنی فهمیدن اسرار و رموز آفرینش و خضوع در پیشگاه پروردگار و آفریدگار نظام. آن که نمی داند به هدف نمی رسد. آن که می داند ولی ندارد، آن هم به هدف نمی رسد. این از آن لطایف ادبی جناب خواجه عبدالله انصاری است که اگر دانم مرا دارا کن. چون حرف دانا را کسی گوش نمی دهد، حرف دارا، را گوش می دهد. کسی که علم داشته ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 14
‏باشد چون دانایان در عالم زیادند آن که علم را دارد، نمی داند. ناله و نجوای این بزرگ عارف آن است: «خدایا آنچه دارم ندانم در نهاد و نهان من چیست نمی دانم تا او را سرمایه قرار بدهم لذا از بیگانه تمنّا دارم، خدایا آنچه را دارم ندانم و آنچه را دانم ندارم». حرف دانا در کسی اثر نمی کند، حرف دارا در جانها اثر می کند. ذات اقدس اله دانای دارا می طلبد. ‏

‏خداوند در پایان سورۀ طلاق به دانایی اشاره کرد و در پایان سورۀ ذاریات به دارایی اشاره فرمود. چون این نظام برای آن است که بشر بفهمد و عمل کند، یعنی سیرۀ علمی خوب هماهنگ با سیرۀ عملی ناب باشد فرمود:‏

الله الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَموات وَ مِنَ الاَرْضِ مثلَهُِنَّ یَتَنَزَّلُ الاَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعلَمُوا أنَّ الله عَلیٰ کُلِّ شَیءٍ قَدیر وَ إنَّ الله قَد اَحٰاطَ بکُِّلِّ شَیءٍ عِلمٰا‏ این سیره نظری است. یعنی فرمود این نظام برای عالم شدن مردم است که مردم موحد باشند و بدانند علیم قدیر بنیانگذار این آفرینش است و در پایان سورۀ ذاریات - همان آیه معروف که زبانزد خاص و عام است - را ذکر کرد ‏وَ ما خَلَقْتُ الجِنَّ و الإِنْسَ إلاّ لیَعبدُونِ‏ این دو، مجموعاً سیرۀ نظری و عملی آفرینش و مبین هدف آفرینش است. اوّل اینکه: ما نظام را آفریدیم تا شما عالم بشوید. دوّم اینکه ما نظام را خلق کردیم تا شما عابد شوید. مجموعۀ این دو آیه را سالار شهیدان حسین بن علی بن ابی طالب ‏(روحی و ارواح العالمین لمضجعه الشریف فداء)‏ این چنین تبیین کرد و فرمود: ‏إنَّ اللّٰه سبحانَه و تعالی خَلَقَ العبٰادَ لیعرفوه و إذا عَرفُوهُ عَبَدوه و إذا عبدوُه إستَغنیٰ بعبادَته عَنْ عبادَةِ ما سواه ‏بیان سالار شهیدان آمیختۀ با این دو آیه است. فرمود: معرفت به علاوۀ عبادت و عبادت در کنار معرفت هدف آفرینش است و اگر کسی عارفِ عابد باشد، دیگر غیر خدا را به رسمیت نمی پذیرد. این فصل اوّل بحث که خدا سیرت علمی و عملی هدفدار بودن مخلوقات را ذکر می کند. ‏

فصل دوم: در خطبۀ اوّل نهج البلاغه هدف بعثت انبیا عموماً و رسالت رسول گرامی علیه‏ ‏و عَلی آلِهِ آلاف التحیة و الثناء

‏خصوصاً که تبیین شد، می بینیم امیرالمؤمنین هدف رسالت رسول گرامی را همین ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 15
‏دو چیز می داند و فرمود خداوند انبیاء را اعزام کرد، سلسلۀ آنها را به هم مرتبط کرد تا به خاتم آنها رسید ‏فَهَداهُم بِهِ مِنَ الضِّلالَة وَ اَنْقَذَهُمْ بمکانه منَ الجهالة‏ خداوند به وسیله رسول گرامی جهل مردم را به علم، ضلالت مردم را به هدایت تبدیل کرد. یعنی: مردم هم دانا شدند هم دارا، هم فهمیدند هم عمل کردند، هم جهل به علم مبدل شد، هم بیراهه رفتن در بستر صراط مستقیم به حرکت کردن مبدل شد. ‏

‏و وقتی نهج البلاغه را دیدید دوباره به خدمت قرآن برمی‏‏ ‏‏گردید، می بینید سرّ اینکه ذات اقدس اله مکرّر فرمود: ‏یُزَکّیهِمْ و یُعَلِّمُهُم الکِتٰابَ وَ الحکْمَةَ‏ همین است. تزکیه همان سیره عملی است و تعلیم همان سیرۀ نظری. این فصل دوم که دربارۀ بعثت است. ‏

‏وقتی به اهل بیت عموماً و به جریان سالار شهیدان حسین بن علی بن ابی‏‏ ‏‏طالب (سلام الله علیه) خصوصاً می رسیم، می بینید در زیارت اربعین- که از علائم پنجگانه مرد مؤمن است- به ذات اقدس إله عرض می کنیم پروردگارا حسین بن علی آن خون جگرش را برای همین دو چیز ‏‏داد ‏وَ بَذَل مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عَبادَکَ مِنَ الجَهٰالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَة‏ خدایا حسین بن علی خون داد تا مردم دانا و دارا بشوند، بدانند می شود سیرۀ نظری و این علم را داشته باشند هدر ندهند می شود سیرۀ عملی. آنها را از جهل برهاند، عالم کند، از بیراه رفتن برهاند، عادل کند، پس از بیان سیره نظری و عملی پیامبر و ائمه(علیهم السلام) آنگاه می رسیم به سیرۀ نظری و عملی امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) چه در بیانیه ها و چه در سخنرانیها، چه در جلوت و چه در خلوت که ایشان همین دو اصل را داشتند. یعنی انسان معارف الهی را بفهمد و به این معارف فهمیده بهای عملی بدهد و اگر چنانچه کسی این دو اصل را دارا باشد - یعنی هم نظام آفرینش را خوب تبیین کند و هم دل به او بسپرد - آزاد می شود. و خدای او مشخص، قیامت او مشخص، و بهشت و جهنم او مشخص است، و اگر هم کسی آنها را ترسیم نکرد او هم خدایی دارد، قیامتی دارد و بهشت و جهنمی دارد، منتها همه در نهان و درون خود او است، گر چه نمی داند چه می کند. آنکه به خدا معتقد نیست بالاخره به میل خود عمل می کند بدترین هوی، هوای درون است. اینکه برخی‏‏ ‏‏ها ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 16
‏می‏‏ ‏‏گویند من هر چه می خواهم می گویم و هر چه می خواهم می کنم. یعنی خدای من میل من است ‏اَفَرَاَیْتَ مَنِ إ ِتَّخَذَ الٰههُ هَوٰیهُ‏ اگر خدای کسی هوس او بود، شهوت هم بهشت او می شود، غضب هم جهنم او می شود و او در بین این بهشت و جهنم زندگی می کند، معاد او همین محدوده است. ‏

‏اگر کسی خدا دارد، قیامت هم دارد، بهشت هم دارد، جهنم هم دارد، چه بخواهد چه نخواهد، به اندک چیزی مسرور است و به اندک چیزی هم غضبان، ولی اگر کسی خدای حقیقی را به عنوان الوهیت بپذیرد، هم از بندگی خود می رهد، هم از عبودیت دیگران، این همان است که حسین بن علی(علیه السلام) فرمود: ‏فإذا عبدوه استغنی بعبادته عن عبادة ما سواه‏ غیر خدا را هر که باشد و هر چه باشد نمی پرستد. خود سالار شهیدان(سلام الله علیه) در متن نهضتش این امر را تعبیه کرد. اوّلاً در تمام سخنرانیها، سخن از توحید خداست. مهمترین سخنرانی را در مکه کردند، فرمودند شرط شرکت در نهضت کربلا خدا میهنی است، وطن جایی نیست که انسان در آنجا متولد شده و از آنجا بیرون می رود و دوباره به آنجا برمی‏‏ ‏‏گردد، وطن هیچ کس آب و خاک نیست، وطن همۀ ما جایی است که از آنجا آمدیم. ‏

‏این سخن نغز را، اوّل جناب شیخ اشراق فرمودند بعد در ابیات دیگران آمده که:‏

این وطن مصر و عراق و شام نیست  این وطن شهری است که وی را نام نیست

‏اگر چنانچه انسان از دیار خدا آمد که فرمود‏: وَ نَفَخْتُ فیه مِنْ روحی‏ پس وطن آنجاست و اگر کسی شوق وطن داشت، چنین کسی توطین نفس کرد و سالار شهیدان(سلام الله علیه) در مکّه این مطلب را بیان کرد و در عاشورا به همین مطلب تذکر داد. در مکه فرمود‏: مَن کانَ باذلاً فینا مُهجَتَهُ و مُوَطِّناً نَفْسَهُ عَلی لِقاءِ الله فَلْیَْرحَلْ مَعنٰا ‏در شب عاشورا هم فرمود: «هر کس خواست برود من بیعت را از او گرفتم.» عده ای گفتند: «ما مشتاق لقای حقّیم.» چنین گروهی قدرت مبارزه دارند، هیچ چیز آنها را از صحنه بیرون نمی برد، آنها احساس درد نمی کنند. ‏

‏از امام باقر(سلام الله علیه) سؤال کردند که سربازان حسین بن علی(سلام الله علیه) ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 17
‏در برابر آن همه شمشیر و دشنه و تیر و خنجر و نیزه چه توان و تحمّلی داشتند؟ فرمود: «مثل اینکه شما با دو تا انگشتان مقداری از گوشت یکی از انگشتها را فشار بدهید، همین مقدار احساس درد می کردند.» چرا انسان وقتی که بیهوش است بدنش را قطعه قطعه می کنند، قلبش را بیرون می آورند، احساس درد نمی کند. چون بدن که احساسی ندارد، احساس مال روح است نه مال بدن و اگر روح متوجه سمت دیگر شود احساسی ندارد، چیزی او را نمی رنجاند. ‏

‏در بین کسانی که نهضت کربلا را بپا کردند افرادی بودند که در شرایط تلخ و سخت آن روز 1200 فرسخ راه رفتند، طی 1200 فرسخ راه در آن شرایط پیاده یا سواره – ولی اساسش بر پیاده رفتن بود - کار آسانی نبود. این چه نیرویی است که 1200 فرسخ راه می رود و احساس خستگی نمی کند و داوطلبانه مشتاق شهادت است. چون کسی از کوثر طرفی می بندد که از تکاثر رهیده باشد. ‏

‏گفتند: سعید بن عبدالله حنفی از این افراد بود، از راه مشخصی که بین کوفه تا مکه بود و 300 فرسخ فاصله داشت، سعید به عنوان یکی از نمایندگان رسمی مردم متدین کوفه برای اولین بار برخی از نامه های مردم را از کوفه تا مکه به خدمت حسین بن علی سالار شهیدان برد. بار دوم 300 فرسخ را به دستور سالار شهیدان به خدمت مسلم بن عقیل از مکه تا کوفه آمد- منتها بیراهه، گرسنه و تشنه - این شده 600 فرسخ. بار سوم جریان شهادت مسلم بن عقیل و حوادث تلخ و رخدادهای خونین کوفه را از آنجا به مکه منتقل کرد تا به عرض سالار شهیدان برساند، شده 900 فرسخ. بار چهارم از مکه تا سرزمین کربلا به خدمت سالار شهیدان آمد، شده 1200 فرسخ. روز عاشورا و موقع نماز شد، پسر پیغمبر می خواهد نماز بخواند از دشمنان مهلت خواست، ولی مهلت ندادند، سعید جلو آمد عرض کرد: پسر پیغمبر، من از بنیانگذاران اوّلی این نهضتم. من 1200 فرسخ راه آمدم تا شهادت نصیب من بشود شما اجازه بدهید که من سپر بشوم، آنها که به شما مهلت نمی دهند شما نماز بخوانید، من جلو می ایستم و تیرها را می گیرم، شما نماز را بخوانید حضرت فرمود: این موقعیت مال تو باشد. شاید ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 18
‏کسی هم سعید را همکاری کرد، سعید بن عبدالله حنفی جلو ایستاد و سالار شهیدان نماز خوف را خواند، تیر هم مرتب می آمد، هر تیری که متوجه بدن مطهر پسر پیغمبر می شد سعید آن را یا با سینه و یا با پا می گرفت. نماز حسین بن علی نزدیک بود به پایان برسد، تیری از کمان پر کشید، سعید دید اگر دیر بجنبد ممکن است به بدن پسر پیغمبر اصابت کند جلو آمد و با صورت این تیر را گرفت، توان او تمام شد و نماز حسین بن علی هم به پایان رسید. فقط این جمله را عرض کرد: یابن رسول الله هزار و دویست فرسخ راه آمدم تا برایتان نهضتی بپا کنم، آیا به عهدم وفا کردم یا نه؟ فرمود: آری‏ بَیْنَ یَدَیْ فِی الْجَنَّةِ‏ تو در بهشت رو به روی منی. سعید 13 تیر را در این مدت کوتاه به جان خرید اما طبق بیان نورانی امام باقر احساس درد نکرد. چون آنکه درد می کشد روح است. چرا در شرایط فیزیکی عادی دو نفر روزه می گیرند، یکی احساس نشاط می کند و یکی می رنجد؟ چون آنچه که احساس می کند روح است. اگر روحی متوجه جای دیگر باشد از نشئۀ طبیعت متأثر نیست، لذا رنجی نمی بیند. چنین روحی اگر همۀ عالم علیه او قیام و اقدام کند صحنه را رها نمی کند. ‏

‏در اینجا یک نمونه از رسول گرامی نقل کنم، یک نمونه از حسین بن علی(سلام الله علیهما) نقل کنم و یک نمونه از امام راحل(رضوان الله تعالی علیه). ‏

‏نمونه ای که مخصوص رسول گرامی بود اینکه در قرآن آمده است، یک سرباز در مقابل 20 سرباز، بلکه یک نفر سرباز در مقابل 2 نفر سرباز، این مال افراد عادی است. اما اگر همه نیروها علیه رسول گرامی تهاجم کردند و پیغمبر را تنها گذاشتند ممکن است دیگران مجاز باشند که فرار کنند ولی رسول گرامی حق فرار ندارد. فرمود‏: لا تُکَلِّفْ إلاّ نَفْسک‏ همین بیان را امیرالمؤمنین فرمود که: ‏لو تظاهرت العرب علی قتالی لما ولیّت عنها‏ و امام حسین(علیه السلام) نوشت، اگر همه نامه نوشتند، پیام فرستادند که عراق در آشوب است حجاز در آستانه تحول است، شما کوتاه بیایید، جای امنی برای شما نیست ‏ولله لَو لَمْ یَکُنْ فِی الدُّنیٰا مَلْجَأََ و لا مَأوی لَمٰا بٰایعت یَزیدُ وَ معاویة‏ فرمود: قسم به خدا اگر تمام روی زمین جای امنی برای من نباشد من اهل بیعت نیستم این سیرت ‏

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 19
‏علمی و عملی سیدالشهدا بود. ‏

‏وقتی نوبت به جانشینش امام راحل می رسد، اصرار کردند باید از عراق بیرون برود موافقت کردند کویت برود، فرمود: بسیار خوب، تا مرز کویت آمد او را راه ندادند، فرمود: بسیار خوب، حتی حاضر نشدند ایشان را در فرودگاه کویت به عنوان میهمان چند لحظه ای بپذیرند فرمود: «از فرودگاه به فرودگاه می روم یا از کشتی به کشتی می روم، حرفم را می زنم.» این همان حرف حسین بن علی است. آن روز برای امام راحل در تمام روی زمین یک جای امنی نبود، گفت: اگر احدی مرا راه ندهد از جایی به جایی می روم و همین حرف را می زنم انسان اگر به یک قدرت که ‏وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً‏ تکیه کرد محصولش این چنین است. ‏

‏مطلب نهایی آن است که خود سیدالشهدا(سلام الله علیه) در بسیاری از سخنان و پیامها و نامه ها و رهبریهایش فرمود: این کار مخصوص من نیست، در بسیاری از حرفها می فرمود: کسی که مثل من می اندیشد تابع ظلم نمی شود. حالا این نمونه ها را بررسی کنیم در مدینه گفتند بیا مخفیانه بیعت کن. فرمود: ‏مِثلی مَنْ لا یعطی بیعَتهُ سِرّا ‏من یک انسان سرشناسم، باید در عیان بیعت کنم، حرفهایم را علنی بزنم، نفرمود: من فقط این چنین هستم، فرمود: مثل من این چنین نیست. ‏

‏سخن دیگری هم از وجود مبارک پیغمبر اسلام حضرت محمد مصطفی (صلّی الله علیه و آله) در همین زمینه رسیده است که همین سخن را وجود مبارک حسین بن علی(سلام الله علیه) در بخش دیگری بازگو کردند، به او پیشنهاد دادند که شما وقتی از مدینه عازم مکه هستید راه فرعی را طی کنید فرمود مثل من این کار را نمی کند. در اعلامهای عمومی و پیامهای رسمی فرمود: ‏وَ عَلی الإسلام السّلام إذبلیت الأمة براعٍ مثل یزید.‏ فرمود: وقتی زمام امت را فردی مثل یزید بگیرد، باید فاتحه اسلام را خواند. می بینید در دو طرف، دو تا جریان مقابل یکدیگرند. فرمود: هر کس مثل من می اندیشد هرگز حکومت امویان را امضا نمی کند. لذا وجود مبارک سالار شهیدان با سنّت و سیره عملی اش توانست نهضتی بپا کند که امام راحل وارث او باشد. ‏


کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 20
‏این پیام را ذات اقدس اله در قرآن کریم به همۀ ما ابلاغ کرد که ‏کُلَّمٰا اَوْقَدُوا نٰاراً للْحَرْبِ اَطْفَاهُ الله‏ هر وقت بیگانه آتشی را روشن کرد، دشمن دین آتشی را روشن کرد، خدا خاموش می کند و مطمئن باشید الآن هر آتشی که بیگانگان بخواهند مشتعل کنند به برکت نظام اسلامی خاموش خواهد شد. ‏

‏مجدداً از حضور برادران و خواهران گرانقدر تقدیر و تشکر می کنیم. از مسئولین و برگزارکنندگان این سمینار بررسی سیره نظری و عملی امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) تقدیر می کنم و امیدوارم ذات اقدس اله به همۀ ما آن توفیق را اعطا کند که سیرۀ عملی و نظری چون سیرۀ عملی و نظری امام راحل داشته باشیم. ‏

‏پروردگارا تو را به اسماء حسنایت قسم ما را به معارف الهیت آشنا بگردان. نظام اسلامی، مقام معظم رهبری، مراجع بزرگوار تقلید، حوزه های علمی، مراکز علمی، دانشگاهها همه را در سایه عنایتهای ولیت حفظ و حمایت بفرما. ارواح مؤمنین، ذوی الحقوق، معلّمان و مؤلفان الهی، اساتید، امام راحل و یادگار گرانقدرش، شهدای اسلام، همه را میهمان انبیا و اولیا(علیهم‏‏ ‏‏السلام) قرار بده، خطر بیگانگان دین را به خود آنها برگردان، پایان امور همه را به خیر و سعادت ختم بفرما. ‏

غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمةالله و برکاته

 

کتابمجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375، تهرانصفحه 21