مجله کودک 448 صفحه 7

همه با هم نشسته اند آنجا دور تا دور سفره ی کوچک مهربان و صمیمی و گرم است با نگاهم نگاهشان تک تک  سفره ما چه رونقی دارد! نان داغ و پنیر و سبزی و ماست می نشینم کنارشان با شوق تنگ آبی میان سفره ی ماست  سحری می خوریم و بعد از آن سر سجاده می نشینم من مثل مادر، نماز می خوانم برود تا بدی ز روح و ز تن  به دعای سحر، برآرَم من دستهای کوچک خود را همصدا با پدر شوم آنگاه: «شکر تو ای خدای بی همتا»  پدرم گفته در سحرگاهان هرچه خواهی خدا روا سازد دل من، ای خدای خوب من فتح و پیروزی از تو می خواهد نمای جلو از فاسل وگا، از این خودرو تعداد زیادی ساخته نشد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 448صفحه 7