مجله کودک 450 صفحه 18

مسافرهای دیگر با تعجب نگاه کردند به ننهجون. ای کاش این کار را نمیکردند تا به جغد تبدیل نشوند. اما حالا توی اتوبوس پرواز میکردند و همه را کلافه کرده بودند و به راننده هم رسیده بودند. راننده که حسابی تعجب کرده بود زد روی ترمز و بلند داد زد: «چه خبره اینجا، باغ وحشه.» و ننهجون جوابش را داد و گفت: «نه عروسیه.» و یک دفعه همه دست زدند و عروس و داماد سوار اتوبوس پر از گل و بوی اسفند شد. بیچاره راننده که ماتش برده بود، نمیدانست چکار کند، اما چون حرکت نکرده بود، ننهجون دوباره داد زد: «تو رانندهای یا خواننده! راه بیفت دیگه.» و همان وقت یک میکروفون آمد توی دستهای راننده و او شروع کرد به خواندن و ما به دستور ننهجون از اتوبوس پیاده شدیم و به محض پیاده شدن اتوبوس با مسافرهایش رفت به طرف جهنم. مدرسه در دوران صفویه در دوران صفوی، جهانگرد و بازرگانی به نام «شاردن» از ایران دیدن کرد. او نتیجه دیدار خود از کشورمان را به صورت سفرنامهای درآورده است. در قسمتی از سفرنامه شاردن درباره مکتبخانههای ایران نوشته شده است: «ایرانیان کودکان خود را برای آموختن مقدمات دین و

مجلات دوست کودکانمجله کودک 450صفحه 18