مجله کودک 456 صفحه 33

نمکی ناصریوسفی یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. نه دور بود و نه نزدیک. همین دوروبرها، یک آبادی بود که نمکی و مادرش در آن زندگی میکردند. نمکی دختر باهوش و زرنگی بود. خیلی هم کنجکاو و نترس بود. با اینکه آنها توی یک خانه بسیار بزرگ زندگی میکردند، اما نمکی تک و تنها همه جا میرفت و همه کارها را هم به تنهایی انجام میداد. خانه آنها هشت در داشت. هر در هم به یک جایی باز میشد. نزدیک غروب که میشد مادرش میگفت: «نمکی! درها را بستی؟» Õ نام کشتی: گرومکی Õ کشور سازنده: روسیه Õ نوع: ناوشکن Õ تعداد خدمه: 68 نفر Õ طول و عرض: 64 در 6 متر Õسلاح اصلی: یک اسلحه پاندر- 5 توپ و سه اژدرافکن 350 میلیمتری

مجلات دوست کودکانمجله کودک 456صفحه 33