مجله کودک 456 صفحه 38

قسمت دوم چرخ­ها، گاهی پنچر می­شوند امیرمحمد لاجورد هفته پیش دیدیم که محمد بعد از بیرون آمدن از مغازه محمود آقا متوجه شد که دوچرخه­اش نیست و... محمد: «آی مردم... دوچرخه­مو بردن...» محمود آقا: «چی شده محمد؟ چرا اینقدر داد می­زنی؟ راستی راستی بردنش؟ ای بابا، حالا اینقدر داد و بیداد راه ننداز تا ببینیم چکار می­شه کرد؟ مگه قفلش نکرده بودی؟» محمد: «نه بابا، فقط یه لحظه اومدم یه ماست ازتون بخرم.» محمود آقا: «حالا غصه نخور، انشاالله پیدا می­شه، همین­جا پارکش کرده بودی؟ ... اصلا وایسا ببینم، مگه اون دوچرخه تو نیست؟ ببینم اون امیر نیست؟ دوچرخه­ات دست... اونه دیگه؟ بیا، داره میارتش، دیدی بی­خودی ترسیده بودی؟» امیر: «چیه محمد؟ چی شده؟ چرا قیافت اینجوریه؟» محمود آقا: «دوچرخه محمد دست شما... چکار می­کنه امیرخان؟» امیر: «داشتم میومدم ازتون کشک بخرم که دوچرخه محمد رو دیدم، گفتم برم باهاش یه چرخی بزنم اما از شانس بدم، پنچر شد. ببخشید محمد.» محمود آقا: «ای داد بیداد، امیرخان، آدم که بی­اجازه به وسایل مردم دست نمی­زنه...» نام کشتی: گروزیاشچی Õ کشور سازنده: روسیه Õ نوع: قایق توپدار Õ تعداد خدمه: 178 نفر Õ طول و عرض: 72 در 12 متر Õ سلاح اصلی: یک توپ 152 و یک توپ 228 میلیمتری

مجلات دوست کودکانمجله کودک 456صفحه 38