محمود آقا: «خب حالا نوبت شماست، چی بدم خدمتتون امیرخان؟ درست دیدم؟ دیدم که
هر چی با محمد صحبت میکردی جوابترو نمیداد. چرا؟»
امیر: «از سر اون جریان حسابی باهانم قهر کرده، هر چی
میرم سراغش بهم کم محلی میکنه، دیدین که اصلا جوابمم
نمیداد، دیگه اصلا حاضر نیست با من دوست بشه.»
محمود آقا: «پس اینطور، البته ناگفته نمانه که یه مقداری
هم حق داره، قبول کن که کارت درست نبود، حالا هم ناامید
نشو، دوباره امتحان کن، هر کاری راهی داره، یه کم صبر کن
تا برم از انباری وسایل پنچرگیری موتورم رو بیارم و...
بهت امانت بدم. پنچری
گرفتن رو بلدی یا یادت بدم؟
در ضمن از بستنی هم غافل
نشو که بعضی وقتا میتونه
کمک حال خوبی باشه.»
صحبتهای مامان با محمد را
در قصه هفته پیش یادتان
است؟ محمد در را باز کرد...
گاهی تنها یک سوراخ کوچک، خیلی کوچک به اندازه سر یک سوزن،
چرخهای دوستی را از حرکت باز میدارند.
در چنین مواقعی
باید به دنبال چسبی،
وصلهای، چیزی
مناسب باشیم. به امید
اینکه دوستیهایمان
یکدست و بیوصله
باشد. حالا پِس س س س س...
پِس س س... پِس س س...
چرخهای دوستی پر باد میشوند
و زندگی دوباره شیرین میشود،
به شیرینی بستنیهایی که دارد در
کیف امیر آب میشود.
امیر: «آخ آخ دیدی؟ بستنی
خریده بودم، بیا اول اونو بخوریم
حتما دیگه تا حالا آب شده...»
گرمای دوستی، خیلی وقتها، خیلی از کدورتها را آب میکند،
مگر نه؟
نام کشتی: گوگیلموپپه
Õ کشور سازنده: ایتالیا
Õ نوع: ناوشکن
Õ تعداد خدمه: 174 نفر
Õ طول و عرض: 85 در 8 متر
Õ سلاح اصلی: 6 توپ 102 و 4 اژدرافکن 450 میلیمتری
مجلات دوست کودکانمجله کودک 456صفحه 40