مجله کودک 457 صفحه 34

پدر، غمگین و افسرده به بوتهی انگوری که بیماری سفیدک گرفته بود، خیره شد. اما در یک لحظه کنترلش را از دست داد و ناگهان با مشت روی غورهی انگور کوبید. غورهی لهیده ترکید و لباسهای پدر را کثیف کرد. پدر عصبانیتر شد، اما کاری از دستش برنمیآمد. در همین موقع مینو هم کفشدوزکی را دید که روی یکی از برگها نشسته بود. او هم میخواست با مشت روی کفشدوزک بکوبد که پدر جلو او را گرفت و گفت: «نه مینو، به این کاری نداشته باش.» مینو تعجب کرد و پرسید: «چرا؟» - چون کفشدوزکها حشرههای مفیدی هستند. و به بقیه اشاره کرد و گفت: «برعکس این لعنتیها.» مینو کفشدوزک را توی مشتش گرفت و با خود به خانه برد. آن را روی میز گذاشت و مشغول تماشایش شد. کفشدوزک هم بیحرکت به او زُل زده بود. یک دفعه مینو فریاد زد: «آخ چشمم.» یکی از شتهها در حال فرار به چشمش خورده بود. کفشدوزک بلافاصله به پرواز درآمد و شته را دنبال کرد. شتهی ریزه میزه با دیدن او پا به فرار گذاشت. کفشدوزک دستبردار نبود و آنقدر ادامه داد تا بالاخره شته را مجبور کرد از پنجره به بیرون فرار کند. مینو، از کفشدوزک خوشش آمد. وقتی کفشدوزک برگشت، به او گفت: «ممنونم، واقعاً عالی بود!» کفشدوزک خندید و گفت: «حالت خوب است؟» نام کشتی: کورتیز Õ کشور سازنده: روسیه Õ نوع: قایق توپدار Õ تعداد خدمه: 179 نفر Õ طول و عرض: 66 در 10 متر Õ سلاح اصلی: یک توپ 152 و دو توپ 203 میلیمتری

مجلات دوست کودکانمجله کودک 457صفحه 34